فعاليتهای شهيد هاشمي در كميته و جنگ
گفتگو با محمد رضا رستمي
درآمد
آشنايي شما با شهيد هاشمي از كجا آغاز شد؟
در اين اواخر كه انقلاب در حال به ثمر نشستن بود، شهيد هاشمي تمام كار وكسب را رها كرده بود و تمام وقت در اختيار انقلاب بود. انقلاب اسلامي با كمك مردم و راهنمايي رهبر انقلاب اسلامي به ثمر رسيد و در روز 23 بهمن، حكم كميته هاي انقلاب اسلامي براي حضرت آيت الله مهدوي كني صادر و از اواخر بهمن ماه كميته منطقه 9 تهران كه به اقرار تمام دوستاني كه الان هم هستند، بزرگترين منطقه بود، تشكيل شد. اين كميته به همت مرحوم آيت الله خسرو شاهي مركب از 16 ستاد بزرگ بود و مسئوليت عملياتي آن به عهده بنده واگذار شد.
با توجه به رشادت و شجاعت شهيد هاشمي ايشان را به سمت معاونت خود انتخاب كردم، تا در زمانهايي كه حضور نداشتم، ايشان به عنوان معاون بنده در منطقه انجام وظيفه كند. همين جا جا دارد كه نام ببرم از افرادي چون شهيد هرندي كه مسئول كميته شهيد هرندي و جزو شوراي سرپرستي مركزي منطقه 9 بود. مرحوم حاج اسدالله تجريشي كه قبل از انقلاب محكوم به حبس ابد شده بود و وقتي انقلاب پيروز شد، جزو كميته منطقه ما بود. يا حجت الاسلام و المسلمين خوانساري كه نماينده مجلس و عضو اين شورا بود و كارهاي بازرسي را انجام مي داد. منطقه 9 بسيار وسيع بود و بيش از 600 نفر پاسدار داشت كه به صورت افتخاري كار مي کردند.
شهيد مجتبي هاشمي انصافاً در روزهايي كه ضد انقلاب و ساواكي ها تعداد بسياري زيادي ازمردم را مي كشتند و هر روز ترورهاي جديدي صورت گرفت، بسيار فراتر از منطقه عمل مي كرد و واقعاً زندگي خود را فراموش كرده بود. او همچنان در خدمت انقلاب بود تا جنگ شروع شد.
تا شهريور 59 كه جنگ آغاز شد، هنوز ترورها شروع نشده بودند، بنابراين نوع عملياتها متفاوت بود. درباره اين عملياتها توضيح بدهيد.
قبل از پيروزي انقلاب از ديوارنويسي ها و شعار دادن ها چيزي به خاطر داريد؟
عده اي شهيد را به عنوان معاون عملياتي كميته منطقه 9 مي شناختند و عده اي هم به عنوان معاون شما. آيا اصلاً حكمي وجود داشت؟
آيا شهيد هاشمي در كميته برخورد خشن و تندي داشت يا رئوف بود؟ بطور كلي برخورد ايشان چگونه بود؟
يعني هيچ برخورد خشني نداشتند؟
بعد از شروع جنگ چه شد؟
آن روزها شهيد چمران ستاد جنگهاي نامنظم را شكل داده بود و كار مي كرد. سيد مجتبي هاشمي با آن هيكل و ابهت خاصي كه داشت، مسئول يك قسمت از فداييان اسلام شد. بيشتر حوزه اينها آبادان بود. سردار قاسمي مي گفت: «دلداري هاي شهيد مجتبي بود كه بچه ها با آن وضعيت اسفناك ما طاقت آوردند. ما مهمات و نيروهاي كمي داشتيم. اسف بارتر آنكه ارتش تابع بني صدر بود و چيزي به ما نمي داد و هرشب تعدادي از بچه ها يا شهيد مي شدند يا زخمي. شهيد هاشمي بود كه يك مقدار به بچه ها دلگرمي مي داد».
شما ديگر ارتباطي با ايشان نداشتيد؟
شما در سفري پيش ايشان رفتيد. آيا خاطره خاصي از آن سفر در ذهن داريد؟
بالاخره وقتي آقا سيد برگشت، من در وزارت كشور بودم و دبير مواد مخدر بودم. با او ديداري داشتم و گفتم:« شما به اندازه كافي، قبل و بعد از انقلاب دينتان را ادا كرده ايد، جبهه رفته و زخمي شده ايد».
خدا شاهد است كه آقا مجتبي جزو معدود پاسداراني بود كه يك ريال از كميته نگرفت. در آن زمان به مجردين بين 1000 تا 1500 و به متاهلين 2000 تومان مي داديم. به ياد ندارم مسئول امور مالي ما ستوان متديني بود كه مي گفت: «اين جزو افرادي است كه حقوق نمي گيرد و يا مي گويد بدهيد به فلان كس». گاهي اوقات مي گفتيم:« آقا مجتبي اين لباسها و اين پوتينها را ديگر در بياور. در جواب ما مي گفت:« به جدم قسم، تا زماني كه صدام هست و تكليف جبهه مشخص نشده با همين لباس فروشندگي مي كنم».
زماني كه از جبهه برگشت، كميته ساماندهي بهتري پيدا كرده بود؛ يك عده بازنشسته شده و يک عده هم رفته بودند و صحبت از ادغام كميته و ژاندارمري بود. آقا مجتبي هم جزو تيپ هايي بود كه دوست داشت منطقه اي را به دستش بسپاري و كارهاي عملياتي را انجام بدهد و زياد از كارهاي روزمره و اجرايي خوشش نمي آمد.
از شهادت ايشان چه خاطره اي داريد؟
يكبار از سيماي شاهد تلفني با من مصاحبه كردند. در آنجا من اين گله را مطرح كردم كه چقدر خوب مي شود كه ما تنها به عكس شهيد هاشمي در خيابان خيام بسنده نكنيم و برويم و از خانواده اش سراغ بگيريم كه امروز در چه وضعيتي هستند و آيا به چيزي احتياج دارند يا نه.
شما چند دهه مسئوليتهاي امنيتي و وزارت كشور را به عهده داشته ايد. سابقه ترور دركشور ما به سالهاي 60 و 61 بر مي گردد و از سال 61 به بعد اين ترورها كم شدند. ترور شهيد هاشمي در سال 64 به نظر عجيب مي رسد. دليل آن را چه مي دانيد؟
اگر نكته خاصي در ذهن داريد بيان كنيد؟
در پايان اشاره مي كنم كه انقلاب حاصل خون اين شهداست. شهدايي كه نماز شبشان ترك نمي شد و با اخلاص به سوي شهادت رفتند. بنده هم بعد از 37 سال كه بازنشسته شدم، تعاوني اي را تشكيل دادم. اين ميز و پست و مقامها همگي منتقل مي شوند و موقتي هستند. خدا را شكر مي كنم كه توانستم اين كارها را انجام بدهم.
منبع: ماهنامه شاهد یاران، شماره 43