القسام؛ از ولادت تاشهادت(1)
تهيه کننده و مترجم: حسن خامه يار
نگاهي به زندگينامه زنده ياد شهيد شيخ عزالدين القسام
درآمد
زادگاه و کودکي عز الدين القسام
القسام در خانه علم و تقوا زاده و پرورش يافت. و در زاويه امام غزالي به فراگيري علم و دانش تصوف پرداخت. پدر القسام توجه خاصي به نشر و گسترش آگاهي، تربيت و هدايت مريدان به سمت خداوند متعال داشته است. او در مدارس حفظ قرآن که فرزندان روستادر آنجا با اصول اوليه قرائت و حفظ قرآن آشنا مي شدند به تدريس مشغول بود. مدتي هم به عنوان بازپرس در دادگاه شرعي استان لاذقيه فعاليت مي کرد.
خانواده القسام به خاطر پرداختن به مسائل فقه و شريعت اسلامي جايگاه برجسته اي در روستا کسب کرده بودند . خانواده آل يونس نيز به دليل داشتن چنين جايگاهي در روستا شهرت داشتند. اساس شهرت اين دو خانواده به عنوان دو خانواده اصيل در روستاي جبله با ديگر خانواده ها تفاوت داشتند. خانواده آل کنج و آل ديب و آل آغا جايگاه خود را مرهون زمينداري و کشاورزي مي دانستند . خانواده آل عکو و آل غلاونجي در زمينه تجارت فعاليت مي کردند. اين محيط و ساختار روستائي ساده در آن مرحله سبب شده بود تا عز الدين القسام با بهره مندي از مفاهيم و ارزشهاي خانوادگي به سمت شريعت و فقه اسلامي گرايش پيدا کند.
شيخ محمود، استاد عز الدين القسام در مدرسه حفظ قرآن بارها درباره استعدادهاي درخشان و نبوغ و برتري فکري عزالدين و اخلاق و رفتار پسنديده و مبارزه او با بيعدالتي سخن گفته است. شيخ محمود تلاش فراوان نموده تا القسام از دوران کودکي در آغوش اسلام پرورش يابد. چرا که عز الدين از دوران کودکي به گوشه نشيني و تفکر عميق گرايش داشت . همين امر در آينده او تاثيرات ژرفي بر جاي نهاده است. به گونه اي که توان فهم و درک علل ريشه عقب ماندگي مسلمانان را دريافت.
عزيمت القسام به دانشگاه الازهر
دوران ده ساله تحصيل القسام در دانشگاه الازهر امکان آشنائي او را با فرهنگ معاصر فراهم ساخت به گونه اي گرايش هاي اسلامي و انقلابي در او شکل گرفت. الازهر از زمان هاي گذشته همواره به عنوان جايگاه علماء و انقلابيون مطرح بوده است. بنابراين ايستادگي اين دانشگاه در برابر تهاجمات ناپلئون بناپارت چندان عجيب به نظر نمي رسد . زيرا مصر در آن مرحله پايگاه جريانات فکري کشورهاي خاورميانه بشمار مي رفته و اين امکان را براي عز الدين، اين جوان روستائي فراهم نمود، تا با رقابت ها و کشمکش هاي فکري جهان در آن مقطع سرنوشت ساز تاريخي آشنا نمايد.
زماني که شهيد عز الدين القسام در مصر زندگي مي کرد، بين مکتب اسلامگرايان اصولگرا و انقلابي اصيل به رهبري شيخ محمد عبده و رشيد رضا از شاگردان سيد جمال الدين اسدآبادي به عنوان نمايندگان امت و طرفداران مکاتب غربگرايي و نمايندگان فرهنگ و تمدن غربي از جمله فرح انطون و لطفي السيد درگيري فکري شديدي وجود داشت. مصر بعد از شکست انقلاب عرابي پاشا در سال 1882به اشغال قواي انگليسي در آمد. ولي جريان مقاومت اسلامي در برابر اشغالگران به رهبري مصطفي کامل ادامه داشت . مصطفي کامل، در تاريخ معاصر مصر يک شخصيت انقلابي و متأثر از انديشه هاي جمال الدين اسد آبادي شناخته شده است. القسام در مصر شاهد هجوم فکري و فرهنگي استعمارگران و متفکران غربي عليه امت اسلامي بوده و از آنجا اهداف پليد استعمارگران انگليسي را خوب شناخت. او در اوج درگيري هاي فکري و سياسي ميان متفکران غربي و انديشمندان مسلمان به اهداف پليد و چشمداشت جنبش صهيونيستي در فلسطين پي برد.
يهوشع بورات پژوهشگر يهودي اظهار عقيده مي کند که القسام تحت تاثير مکتب جهادي رشيد رضا که خارج از چارچوب دانشگاه الازهر فعاليت داشت قرار گرفته است . چرا که انديشه ها و آرمانخواهي او تا حدود زيادي به تفکرات رشيد رضا شباهت داشت. رشيد رضا در سال 1902با انتشار مقالاتي در مجله خود «المنار» نسبت به طرح هاي هدفمند صهيونيست ها براي ايجاد دولت يهودي در فلسطين هشدار داده بود. با توجه به اين ديدگاهها و به دليل نزديکي القسام به رشيد رضا مي توان نتيجه گرفت که شناخت القسام از اهداف صهيونيسم در خاور ميانه به دوران تحصيل او در دانشگاه الازهر باز مي گردد.
اطلاعات چنداني درباره چگونگي زندگي و روابط اجتماعي عز الدين القسام در دوران تحصيل در دانشگاه الازهر وجود ندارد. تنها يک مورد ثبت شده است که اعتماد به نفس و مناعت طبع او را به خوبي نشان مي دهد. عز الدين و همکلاسي اش عز الدين التنوخي به علت تأخير در ارسال هزينه تحصيل و زندگي توسط خانواده دچار مشکل بي پولي شدند. هر دو به فکر چاره انديشي بر آمدند. آنگاه عز الدين القسام به دوستش پيشنهاد کرد براي حل مشکل بي پولي حلواي محلي سوريه تهيه کنند و به دانشجويان بفروشند ولي التنوخي اين را را سبک و ناپسند مي پنداشت و مي کوشيد القسام را از اين کار منصرف کند. سرانجام عزالدين القسام دوستش عز الدين التنوخي را به تهيه و فروش حلوا متقاعد کرد، و با انجام اين کار توانستند به تحصيل خود در الازهر ادامه دهند.
يک روز که هر دو سرگرم فروش حلوا بودند ناگهان پدر عز الدين التنوخي که براي ديدن پسرش به قاهره آمده بود آن دو را در کنار ورودي دانشگاه الازهر که پشت سيني حلوا ايستاده بودند ديد، و با تعجب پرسيد که اين چه کاري است انجام مي دهيد؟ عز الدين التنوخي تلاش کرد خو د را بيگناه معرفي کند و به پدرش گفت که عز الدين القسام اين کار را به او آموخته است. ولي پاسخ پدر به فرزند ناباورکردني بود. پدر عز الدين التنوخي به فرزندش گفت که عز الدين القسام به راستي روش زندگي را به تو آموخته است.
بازگشت القسام به جبله
عز الدين لبخندي زد و گفت : نه پدر! خداوند بندگان را ارباب و رعيت خلق نکرده است. حق همسايگي اقتضا مي کند که ميزبان به ديدار ميهمان بيايد. پدرم هراس به دل راه مده. من به خاطر علم و ايمانم قوي هستم و او هرگز جرأت نخواهد کرد به شما آسيبي برساند.
سپس شيخ عز الدين القسام براي شناخت روش هاي تدريس علوم و معارف اسلامي و خطبه هاي نماز جمعه و دروس بعد از نماز عصر و مغرب به ترکيه سفر کرد. او پس از بازگشت در کنار پدر در مسجد سلطان ابراهيم بن ادهم قطب الزاهدين به تدريس مشغول شد. القسام پس از گذشت مدتي جاي پدر را در زمينه آموزش کودکان روستا برعهده گرفت. او همچنين در زمينه حفظ و تجويد قرآن کريم با روش هاي نوين ابتکاراتي نشان داد. القسام ايراد خطبه هاي نماز جمعه در مسجد المنصوري در مرکز روستا آنگونه که اسلام را شناخته بود و ايمان آورده بود بر عهده گرفت.
در نتيجه تلاش هاي شهيد عز الدين القسام گرايشات ديني مردم به طرز روز افزون در روستا گستر ش يافت، به نحوي که هنگام برپايي نماز جمعه، خيابان ها از جمعيت خالي مي شد و روستائيان در مساجد حضور مي يافتند. ديري نپائيد که القسام به دليل فعاليت هاي گوناگون آموزشي و تبليغي به يک چهره برجسته تبديل گرديد. مردم او را اسوه کمال و الگوي فضيلت و اخلاق شناختند و به دستورات او عمل مي کردند. چنانچه مردم را از انجام کاري بر حذر ميداشت . هرگز شخصا به انجام چنين کاري مبادرت نمي کرد. گفتار و کردار او با هم مطابقت داشت. وروز به روز بر تعداد مريدان و دوستداران شيخ افزوده ميشد.
زمينداران و فئودال هاي منطقه برا ي کاستن نفوذ و جايگاه مردمي و اجتماعي شيخ عزالدين القسام بر او فشار وارد آوردند. چرا که او مورد احترام مردم شده بود ولي تلاش هاي مذبوحانه آنان ناکام ماند. فئودال ها بار ديگر کوشيدند با تحريک مقامات عثماني چهره مردمي او را مخدوش نمايند، اما در اين تلاش هم موفقيتي کسب نکردند . القسام پس از اينکه مسئوليت رسمي اداره مسجد المنصوري را بر عهده گرفت کوشيد اوضاع زندگي خانوادگي اش را سر و سامان دهد و از مادر و خواهرانش خواست از اشتغال در خانه فئودال ها و زمينداران خودداري نمايند و به حقوق ماهيانه اش اکتفا کنند.
اشغال ليبي و دعوت مردم به جهاد
در سال 1798ناپلئون بناپارت با هدف گسترش دامنه نفوذ و قدرت فرانسه جديد، و با استفاده از ضعف و عقب ماندگي دولت عثماني به برخي سرزمين هاي اسلامي از جمله مصر لشگر کشي کرد . با وجودي که اين حمله سه سال طول کشيد و با مقاومت ملت هاي مسلمان مواجه شد ولي اين حمله چراغ سبزي براي اروپائيان کينه توز بود تا آنان نيز براي حمله به سرزمين هاي اسلامي وارد عمل شوند.
با آغاز سال 1830شکست هاي پي در پي نظامي مسلمانان در برابر مهاجمان اروپايي آغاز گرديد. فرانسوي ها با اشغال الجزائر دامنه نفوذ خود را تا کشورهاي تونس و مغرب گسترش دادند . انگليسي ها نيز در سال 1882با اشغال مصر ارتباط اين کشور اسلامي با دولت عثماني را قطع کردند. ليبي نيز که از اواخر قرن نوزدهم همچنان در معرض چشمداشت استعمارگران ايتاليايي ها قرار داشت به اشغال اين کشور اروپايي در آمد.
در سال 1900ميلادي ايتاليا و فرانسه با امضاي موافقتنامه اي مناطق نفوذ خود را در درياي مديترانه مشخص کردند. براساس اين موافقتنامه فرانسه با چشم پوشي از کليه خواسته هاي خود در ليبي به نفع ايتاليا، در مغرب آزادي عمل يافت. ايتاليا پس از کسب موافقت انگلستان و فرانسه خود را براي اشغال ليبي آماده کرد. براساس اين توافق يک هيئت پارلماني ايتاليايي در سال 1901از طرابلس غرب ديدن کرد. افسران ناوگان دريائي ايتاليا نيز در لباس ماهيگيران از سواحل ليبي نقشه برداري کردند. مطبوعات ايتاليا نيز با تشويق دولت آن کشور به اشغال ليبي از آن به عنوان منطقه اي که طبيعتا به ايتاليايي ها اختصاص دارد ياد کردند. ناوگان ايتاليا در تاريخ 1911/9/30طرابلس غرب را به محاصره در آورد که اين اقدام به قيام مسلمانان سرتاسر جهان عرب منجر گرديد . شيخ عز الدين القسام نيز در خيابان هاي جبله تظاهرات مردمي راه انداخت.
ايتاليا پيش از محاصره طرابلس به دولت حزب اتحاد و ترقي حاکم در ترکيه اعلام کرد ه بود که قصد دارد ليبي را اشغال کند، حتي اگر اين اقدام با مقاومت گسترده مردمي روبرو شود. ايتاليا براي تحقق اين امر براي ترکيه ضر ب الاجل تعيين کرد تا د ر عرض يکساعت از کارگزاران خود در ليبي بخواهد هيچ مقاومتي در برابر نيروهاي ايتاليائي نشان ندهند. دولت ترکيه به هشدار ايتاليا پاسخ مسالمت آميز داد و اعلام کرد که هيچ مخالفتي با طرح ها و اقدامات رم در ليبي ندارد . در نتيجه اين توافق نظاميان ايتاليايي بيدرنگ در سرزمين ليبي پياده شدند. شهيد عزالدين القسام با انتخاب 250رزمنده داوطلب، خود را براي رويارويي با اشغالگران ايتاليايي آماده کرد و به منظور تامين هزينه زندگي خانواده هاي رزمندگان به جمع آوري کمک هاي مردمي پرداخت. او در تماس با مقام هاي ترکيه موافقت آنان را براي اعزام داوطلبان به ليبي از طريق بندر اسکندرونه در جنوب ترکيه توسط کشتي به دست آورد. ولي رزمندگان بيهوده به مدت چهل روز در اسکندرونه ماندند و سرانجام مقام هاي ترکيه با عزيمت آنان به ليبي مخالفت کرده
و به آنان دستور دادند که به کشورشان باز گردند.
القسام پس از بازگشت به جبله براي افراد بيسواد با کمک هاي جمع آوري شده مدرسه احداث کرد . زيرا او بر اين باور بود که مبارزه با ناداني و عقب ماندگي و گسترش آگاهي ميان مسلمانان به منزله جهاد در راه خداست. بر اين اساس پول هاي صدقات و زکات جمع آوري شده براي جهاد را در اين راه صرف کرد. اين اقدام از ميزان درک و آگاهي عميق القسام به دين اسلام حکايت مي کند. اما مقاومت دليرمردانه قبايل مسلمان ليبي در دفاع از حقوق و سرزمين خود ايتاليائي ها را غافلگير کرده بود. سپاهيان ايتاليايي پيش از آنکه موفق به اشغال سرتاسر نواحي ساحلي ليبي شوند، دولت اتحاد و ترقي ترکيه با امضاي قرار داد صلح لوزان در تاريخ 1912/10/18نيروهاي نظامي و کارگزان خود را از ليبي فراخوانده بود.
حضور القسام در قيام مردمي سوريه
به منظور درک صحيح تجربيات و مبارزات القسام لازم مي دانيم به بررسي تحولات تاريخي آن مرحله سرنوشت ساز بپردازيم . با توجه به ارتباطات و نامه نگاري ها و موافقتنامه هايي که بين شريف حسين با استعمارگران انگليسي و فرانسوي حاصل شد مقر رگرديد انقلاب عربي بر ضد ترک ها در روز پنجم ژوئن سال 1916اعلام شود. پيش از پايان جنگ جهاني اول که به شکست ترکيه و آلمان در برابرمتفقين منجر گرديد، ابعاد توطئه عليه مسلمانان به شکل علني آشکار گرديد. وزير خارجه وقت انگليس جيمز آرتور بالفور با صدور بيانيه اي به يهوديان وعده داد تا آن ها را براي ايجاد يک دولت ملي در فلسطين کمک کند. اين بيانيه در تاريخ 1917/11/2يک ماه قبل از اشغال فلسطين توسط انگلستان صادر گرديد. با اين وصف بي پايه بودن وعده هاي متفقين به شريف حسين براي ايجاد يک دولت متحد عربي متشکل از عراق، سوريه ، لبنان، اردن و فلسطين مشخص شد.
چگونگي اشغال سوريه
با آغاز عقب نشيني نيروهاي جمال پاشا از دمشق به سوي آناتولي، ژنرال «النبي» فرمانده کل نيروهاي مسلح متفقين با صدور فرماني، سپهبد رضا الرکابي را به سمت فرماندار نظامي سرزمين سوريه بزرگ منصوب کرد. همچنين کلنل «دوبيابات» فرانسوي را به عنوان فرماندار نظامي منطقه جبل لبنان تعيين کرد که مقر اقامت او در بيروت بود.
در ابتداي سال 1918ارتش متفقين به همراه جنگجويان عرب به فرماندهي امير فيصل بن حسين وارد دمشق شدند. پس از تکميل اشغال مناطق غربي سوريه بزرگ توسط ارتش فرانسه، جرج پيکو کميسر عالي فرانسه، اين منطقه را به سه ايالت به نام هاي بيروت، لاذقيه و اسکندرون تقسيم کرد . ديري نپاييد که ايالت اول، لبنان بزرگ ناميده شد. لاذقيه و توابع آن نيز به دو ايالت تقسيم شدند. اين اقدام اهداف پليد استعمارگران را براي تجزيه و پراکندگي و حدت و يکپارچگي منطقه براساس تفاوت هاي قومي و نژادي آشکار ساخت.
دوران حکومت فيصل در سوريه مرکزي
امير فيصل به پادشاهي بر دو ايالت شرقي و غربي سوريه اميد فراواني داشت. و از آنجا که ايالت غربي سوريه تحت حاکميت فرانسه قرار گرفته بود با شيوه هاي مسالمت آميز کوشيد فرانسه را متقاعد کند تا حکومت او را در اين منطقه به رسميت بشناسد . در واقع در خواست فيصل از فرانسه نماد خواست همه مردم سوريه به رغم گرايشات سياسي متفاوت آن ها بود. به منظور تحقق اين خواسته روز سوم ژوئن سال 1919کنگره اي در دمشق به رياست شيخ رشيد رضا نماينده شهر طرابلس و با حضور نمايندگاني از شهرهاي سوريه، لبنان و فلسطين برگزار گرديد. شرکت کنندگان اين کنفرانس خواهان حفظ وحدت و يکپارچگي سوريه بزرگ و اعلام پادشاهي فيصل شدند.
شکي نيست که مردم سوريه با قيموميت فرانسه بر کشورشان به مخالفت برخاستندو دولت فيصل نيز اقدامات سياسي خود را براي پيشگيري از تحقق اهداف استعمارگران فرانسوي آغاز نمود. بر اين اساس دومين کنگره مردمي سوريه در تاريخ 1920/3/6تشکيل شد و شرکت کنندگان آن با امير فيصل به عنوان پادشاه سوريه بيعت نموده و استقلال سوريه را اعلام کردند. همچنين در اين کنگره به طور محرمانه ميان سوريه و فلسطين اتحاد برقرار شد و شرکت کنندگان به مسئله استقلال عراق نيز با جديت رسيدگي کردند . اين تصميمات با واکنش تند انگلستان و فرانسه مواجه شد و آن دو کشور در تاريخ 1920/4/24با برگزاري نشستي در سان ريمو درباره تقسيم کشورهاي عربي و قيموميت جدي بر آنها به توافق رسيدند. در پي انتشار مصوبات نشست سان ريمو مردم سوريه در برابر ارتش فرانسه که خواستار تحميل قيموميت براين کشور بود قيام کردند . اما در نتيجه سازش امير فيصل و عقب نشيني او در برابر تهديدهاي ژنرال گور فرمانده ارتش فرانسه روز چهاردهم ژوئيه سال 1920قيموميت فرانسه بر سوريه را پذيرفت . در پي اين سازش کمک هاي مالي و تسليحاتي فيصل به گروه هاي انقلابي در غرب اين کشور متوقف شد . ولي ملت سوريه در اعتراض به سازشکاري فيصل خواهان سرنگوني دولت او شد . فيصل در نتيجه فشارهاي مردمي مجبور گرديد به خواست ملت مبني بر ادامه مبارزه با استعمارگران تن دهد و عليه فرانسوي ها جهاد مقدس اعلام کرد.
روز 24ژوئيه 1920ميان ارتش سوريه به فرماندهي يوسف العظمه وزير جنگ و ارتش فرانسه در منطقه ميلسون در غرب دمشق جنگي خونين روي داد که به شکست ارتش سوريه و ورود ارتش فرانسه به دمشق و سقوط دولت فيصل منجر گرديد. فرانسوي ها در پي اين پيروزي از فيصل خواستند در عرض 48ساعت سوريه را ترک کند. آنگاه ژنرال گور در حالي که شمشير در دست داشت به سمت آرامگاه صلاح الدين ايوبي رفت و با لحني تمسخر آميز گفت : صلاح الدين، در جنگ هاي صليبي به ما گفتي که از خاور ميانه اخراج شده ايم و هرگز به اينجا باز نمي گرديم. ولي امروز به تو مي گويم که ما دوباره برگشته ايم.
جهادگران در برابر فرانسوي ها
گردان ابراهيم هنانو
گردان شيخ صالح العلي
گردان صبحي برکات
گردان عمر البيطار و عز الدين القسام
پيش از پرداختن به تاريخ شکل گيري گردان هاي انقلابي و روابط رهبران آن ها با يکديگر به بررسي نقش القسام در آغاز قيام عليه فرانسوي ها مي پردازيم.
نقش شيخ عز الدين القسام
شهيد القسام اولين انقلابي بود که شجاعانه پرچم مقاومت مسلحانه را در برابر استعمار گران فرانسوي در منطقه جبل صهيون برافراشت . شاگردان القسام که در کلاس هاي درس و وعظ او تربيت شده بودند به صفوف مبارزان پيوستند. شيخ محمد الحنفي و شيخ علي الحاج عبيد و شيخ احمد ادريس و الحاج خالد و ظافر القسام و عبدالمالک القسام شيخ فخر الدين القسام از برجسته ترين شاگردان شيخ عز الدين القسام بودند که در تمام مراحل مبارزه و قيام بر ضد فرانسوي ها در کنار او حضور داشتند.
امين سعيد تاريخ نگار سوري در توصيف ياران و دوستان القسام نوشته است: بطور تاکيد شيخ در ميدان مقاومت جهاد تنها نبود . ياران و مريداني که توسط ايشان آموزش ديده بوند و روحشان از آلودگي هاي مادي پاک شده بود او را همراهي کردند. همه آن ها که طعم ايمان را چشيده بودند به استثناي چند نفر به شهادت رسيدند . القسام با پشتيباني همرزمان خود قيام و مقاومت را در برابر اشغالگران فرانسوي در سال 1919-1920ادامه داد . مقاومت در برابر اشغالگران به القسام درس ها و تجربيات فراواني آموخت . شيخ در ان مرحله با شيوه جنگ هاي چريکي آشنا شد . چگونگي بسيج همگاني به ويژه کشاورزان را در مسير جهاد و مقاومت مسلحانه با دشمنان تا بن دندان مسلح و آموزش ديده را فراگرفت . او با تکيه بر اراده استوار و اعتقادات خلل ناپذير کشاورزان آن ها را متحد و بسيج کرد.
شيخ عز الدين القسام به خوبي آموخت که علت شکست ساير گردان هاي انقلابي در نتيجه پيمان هاي گوناگون آنها با سياستمداران قدرت طلب بوده است. به طور مثال خيانت فيصل به هم پيمان خود شيخ صالح العلي و عدم حمايت کمال اتاتورک از ابراهيم هنانو از مصاديق بارز آن به شمار مي رود. پيش از پرداختن به ساير مسائل به معرفي گردان هاي انقلابي و بررسي نقش آن ها مي پردازيم.
منبع:ماهنامه شاهد یاران، شماره 55