القسام؛ از ولادت تاشهادت(3)
تهيه کننده و مترجم: حسن خامه يار
نگاهي به زندگينامه زنده ياد شهيد شيخ عزالدين القسام
شهر حيفا پايگاه القسام
حيفا بندر زيبائي در ساحل درياي مديترانه است که از طريق دريا به بنادر کشورهاي لبنان و سوريه ارتباط دارد. از زمين نيز با خط راه آهن حجاز وصل بوده که اين شهر را به کشورهاي سوريه و لبنان و اردن و عربستان سعودي پيوند مي داده است. بر اين اساس بندر حيفا به عنوان يک لنگر گاه حياتي و يک مرکز بزرگ تجاري مطرح بود است. بازرگاني از طريق بندر حيفا با دمشق و بيروت و قاهره و ساير شهرهاي مهم دنيا در سطح گسترده اي انجام مي گرفته است.
از سوي ديگر بندر حيفا از درگيري ها و رقابت هاي ناسالم ميان خانواده هاي بزرگ فلسطيني چون الحسيني، النشاشيبي، الخالدي، عبدالهادي، العبوشي و ديگران دور بوده است. اين درگيري ها آسيب هاي جبران ناپذيري به روند مبارزات جنبش ملي فلسطين وارد آورده و وحدت و يکپارچگي ملي را در برابر قيموميت انگليس و طرح جنبش صهيونيستي در اين سرزمين با چالش مواجه ساخته است.
با فروش مساحت هاي وسيعي از اراضي فلسطين توسط خانواده هاي ياد شده به يهوديان بسياري از کشاورزان شمال فلسطين بناچار راهي بازار کار و اشتغال در شرکت هاي دخانيات، راه آهن و شرکت هاي تجاري و حمل و نقل در شهر حيفا شدند. در همان حال در شهر قديمي حيفا بيش از ياده هزار فقير در شرايط بسيار سخت و طاقت فرسا در حلبي آبادها زندگي مي کرده اند. اين قشر فقير جامعه دوستان مورد اعتماد شيخ عزالدين القسام بوده اند که تحت رهبري او نقش مهمي در مبارزات انقلابي فلسطين ايفا نمودند.
قيموميت انگليس بر فلسطين تا سال 1935
مجمع ملت ها در آن مرحله تاريک، قيموميت انگليس بر فلسطين را به تصويب رساند، و هربرت صمويل صهيونيست را به عنوان اولين کميسر عالي انگليس به فلسطين اعزام کرد. اين مصوبه با صراحت به انگيزه انگليس از قيموميت بر فلسطين اشاره کرده است. در اين مصوبه آمده است که دولت انگليس در برابر شرايط اقتصادي ، سياسي و اداري سرزمين فلسطين و ايجاد يک دولت ملي براي يهوديان مسئوليت دارد.
بلندترين خواسته صهيونيست ها ي مهاجر به فلسطين تصرف اراضي کشاورزي در مناطق هموار و ساحلي و شهرک سازي در آن مناطق بوده است . براي تحقق اهداف صهيونيستها و يهوديان مهاجر، کاپيتان نورمن بنتويچ به سمت مدير کل اداره قانونگذاري در فلسطين منصوب شد. او با وضع قوانيني زمينه تصرف اراضي کشاورزي فلسطيني ها توسط يهوديان را فراهم کرد . به گونه اي که کشاورزان فلسطيني را در شرايطي قرار داد که مجبور به فروش همه يا بخشي از سرزمين هاي خود شدند.
نمايندگان انگليس شيوه هايي را بکار بردند تا انتقال مالکيت اراضي از فلسطيني ها به يهوديان با سهولت انجام گيرد. از آن جمله مي توان به طرح تعيين تکليف برخي اراضي اشاره کرد که در دوران حاکميت عثماني ها بخشي از املاک دولتي محسوب مي شدند. بر اين اساس دادگاه هاي حل اختلاف ، بنچاقهاي اراضي يهوديان ساکن فلسطين در دوران عثماني را معتبر دانستند، و هر زميني را که يهوديان مدعي مالکيت آن را داشتند، دادگاه آن را به نام آنان ثبت مي کرد.
اين در حالي است بنچاق هاي فلسطيني ها را بي اعتبار مي دانستند. لذا وظيفه اصلي مأموران حل اختلاف که اختيارات قضائي وسيعي داشتند، ايجاد شک و شبهه در بنچاقهاي فلسطيني ها بود. از سوي ديگر کشاورزان فلسطيني علاوه بر اينکه يهوديان اراضي آنها را به تصرف خود در آورده بودند، با مشکل بدهي به بانکها مواجه بودند، واين يکي از بزرگترين مشکلات آنان بشمار مي رفت.
در گزارشي که مستر کلاند يکي از کارگزاران اداره انگليس در فلسطين پيرامون شرايط نابسامان اقتصادي تهيه کرده چنين گفته است :«مصيبت عمده کشاورزان فلسطيني در بدهي هاي آنان خلاصه مي شود».در همين حال گزارش هاي رسمي کارگزاران انگليس حاکيست که ميزان بدهي سرانه يک خانواده روستائي فلسطيني 131پوند مي باشد، و اين کشاورز موظف است به ميزان 30درصد بهره بابت بدهي خود بپردازد . همچنين براساس اسناد و مدارک دادگاه مرکزي شهر حيفا64/2درصد از خانواده هاي فلسطيني ساکن اين شهر در دادگاه پرونده بدهي داشتند . اين اسناد حاکي است که در عرض دو ماه از سال 1930دادگاههاي سراسر فلسطين به استثناي استان هاي حيفا و يافا2677کشاورز فلسطيني را که موفق به بازپرداخت بدهي هاي خود نشده بودند به زندان محکوم کردند.
يک کشاورز از شهر طولکرم با انتشار مقاله اي در شماره روز چهاردهم اوت سال 1930روزنامه فلسطين چاپ شهر يافا دلايل ناچاري کشاورزان فلسطيني را که مجبور مي شوند اراضي خود را به يهوديان بفروشند شرح داده است . اين کشاورز چنين نوشته است : من به علت فشارهاي ناشي از پرداخت ماليات سنگين ناچارم اراضي و املاک خود را بفروشم. من براي امرار معاش و ادامه زندگي خانواده ام ناچارم از يک فرد ثروتمند وامي با بهره 50درصددر ماه تقاضا کنم. زماني که قادر به پرداخت اقساط وام نيستم هر بار چک بدهي را تمديد مي کنم و به اين شکل به مبلغ وام و بهره آن افزوده مي شود. در نهايت به علت ناتواني از پرداخت اقسام وام مجبور مي شوم اراضي خود را بفروشم. در گزارش کميته سلطنتي انگليس که در سال 1937صادر شده آمده است : هر کشاورز فلسطيني بدهکار متولد مي شود، بدهکار زندگي مي کند سرتا پا بدهکاري مي ميرد.
مراحل نهضت و ويژگي هاي دروني القسام
البته بررسي مراحل شکل گيري جنبش القسام و آموزه ها و دستاوردهاي آن از نظر کارشناسي کافي به نظر نمي رسد بلکه موشکافي در شخصيت و ساختار فکري، ويژگي هاي شخصي، اخلاق و رفتار شيخ عزالدين که اکنون به نماد مبارزات ملت فلسطين تبديل شده بهتر مي تواند به شناخت حرکت او کمک کند. به هر حال نهضت القسام از سه ويژگي مهم برخوردار بوده که عبارتند :
الف-اصول گرايي، ب-آگاهي و ج-انقلابي
الف-اصول گرايي
اين پژوهشگران روابط القسام با اقشار کارگران و کشاورزان را نتيجه برداشت هاي خود عنوان کرده اند و لي اسناد فراوان تاريخي خلاف نتيجه گيري هاي آنان را اثبات مي کند. شيخ عز الدين القسام با استناد به مفاهيم اصيل اسلامي شعار معروف «هذا جهاد، نصر او استشهاد» را به دليل ارتباط فيزيکي آن با مفاهيم اسلامي مطرح مي ساخت. او با فراخواني مردم به اتحاد در برابر صهيونيست ها و بازگشت به تعاليم پيشينيان صالح همواره نسبت به پيامدهاي اختلاف و تفرقه ميان مسلمانان هشدار مي داد.
ابراهيم الشيخ خليل يکي از نويسندگان مدافع حرکت القسام با اشاره به اساس دعوت قسام و دوري او از نظريات پيچيده مي گويد:«رهبر شهيد، مردم را براساس مباني ديني و جهادي در راه خدا و براي نجات ميهن و رفع ظلم از شهروندان محروم فرا مي خواند. البته جهاد مبتني بر اصول ديني اشکالات و پيچيدگي هاي ايدئولوژيکي يا رواني ندارد. هر مطلبي که با جهاد ارتباط دارد به آيات قرآن مستند ميباشد».اين گواهي براي نشان دادن اصولگرايي شيخ کفايت مي کند.
ب-مرحله تلاش در مدرسه اسلامي البرج
القسام هنگام تدريس سرگذشت قهرمانان تاريخ اسلام و جنگ هاي صليبي را براي دانش آموزان شرح مي داد . القسام که از عمق توطئه انگليسي ها و صهيونيست ها در سرزمين فلسطين آگاهي داشت دورنماي تاريک آينده را براي آنان تشريح مي کرد و از آن ها مي پرسيد در آينده مي خواهند چه کاره شوند؟ و چه آرزويي در سر مي پرورانند؟ دانش آموزان کلاس جز يک نفرشان آرزو داشتند حرفه و شغل پدرشان را ادامه دهند. در حالي که تنها يک دانش آموز اظهار علاقه مي کرد د ر آينده رهبر شود و در راه خدا و نجات ميهن تلاش کند. القسام نيز با تشويق اين دانش آموز مي کوشيد توجه ساير دانش آموزان را جلب کند. بر اين اساس متوليان مدرسه اطمينان يافته بودند که ايشان يکي از مبلغان خط جهاد و مقاومت بر ضد اشغالگران است.
با اين وصف شيخ با ارائه روش آموزشي کلاسيک آميخته با آگاهي نسبت به تهديدهاي فزاينده که مسلمانان با آن مواجه بودند. موقعيت مردمي برجسته اي ميان اهالي شهر حيفا به دست آورد که به مراتب از جايگاه مردمي شخصيت هاي برجسته حيفا که ده ها سال در آن شهر زيسته اند بيشتر بود. هنگامي مسئله تعيين مفتي براي فلسطين براي جانشيني محمد کامل الحسيني مفتي سابق مطرح گرديد مردم حيفا شيخ عز الدين القسام را در کنار رهبران و شخصيت هاي برجسته اين شهر پيشنهاد کردند. عرف بر اين بود که مردم شهرها و روستاهاي فلسطين براي تعيين مفتي رسمي،ديدگاه هاي خود را به کميسرعالي انگليس ارائه مي دادند . در حقيقت معرفي شيخ براي تصدي مسئوليت دارالافتاءقدس و فلسطين آنهم پس از گذشت چند ماه از ورود او به فلسطين گوياي اين است که او به شدت از آرمان مسلمانان اين سرزمين دفاع مي کرده است.
القسام تا سال 1925در مدرسه اسلامي البرج به تدريس ادامه مي داد . اما در پي بروز اختلاف بين او و شيخ کامل القصاب که در سال 1924اين مدرسه را خريداري کرد و برنامه هاي درسي و آموزشي آن را تغيير داد، شيخ از سمت خود استعفا داد . و به عنوان خطيب و مدرس مسجد جامع الاستقلال در حيفا برگزيده شد.
ج-دوران تلاش در مسجد الاستقلال و انجمن جوانان مسلمان
1ـ گسترش آگاهي عمومي نسبت به خطر صهيونيسم
2ـ گزينش افراد پيشگام به منظور سازماندهي
3ـ فراخواني مردم به جهاد عليه استعمار و صهيونيسم و آماده سازي براي قيام همگاني
کساني که معاصر شهيد القسام بودند نقل کرده اند که او مردي رشيد، آگاه به مسائل و سخنوري توانا بوده و شنوندگان به راحتي تحت تأثير بيانات و ديدگاه هاي او قرار مي گرفتند. او براي روشنگري و کسب دل شنوندگان به موقع به آيات کلام الله مجيد و احاديث شريف پيامبر اکرم (ص) استناد مي کرده است. شهيد القسام در آن مرحله تنها عالم دين در سرزمين فلسطين بود که در جريان خطبه هاي نماز جمعه عشق به ميهن و ايمان به خدا و جهاد در راه خدا را در دل نمازگزاران تزريق مي کرد. مردم را به قيام و فداکاري و ايثار و نافرماني از دستورات بيگانگان و زمامداران غير مسلمان فرا مي خواند .
هشدار نسبت به خطر صهيونيسم
هشدارهاي القسام در جريان سخنراني هاي عمومي او فقط به خطر استعمارگران غربي و صهيونيسم در فلسطين محدود نبوده بلکه معتقد بود که دشمنان قسم خورده به ساير منابع و ثروت هاي طبيعي سرزمين هاي اسلامي چشمداشت دارند. او با تشريح اوضاع سوريه، لبنان ، فلسطين ، عراق، اردن،مصر، سودان، شمال آفريقا و جزيره العرب ملت هاي مسلمان را به حفظ وحدت و يکپارچگي دعوت مي کرد.
منبع:ماهنامه شاهد یاران، شماره 55