يک عکس؛ چند نکته
نويسنده:مرضيه فلاح
در این مقاله به پيشينه تاريخي يکي از مهم ترين تصاوير انقلاب که با وجود مقبوليت و تشخصي ويژه، مدتهاست که در مجامع و مطبوعات مشاهده نمي شود، بپردازيم، باشد که از اين رهگذر به روشن شدن يکي ديگر از نکات مبهم تاريخ عکاسي انقلاب مدد رسانده باشيم.
عکسهاي به جا مانده از حضور، موقعيت و تاثير و نفوذ امام خمینی(ره) در گستره اي عظيم و يکپارچه به نام انقلاب که يک هسته و مرکزيت کانوني را در خود داشت، شامل سه دسته مي شود:
1 ) عکسهاي خود امام به صورت پرتره
2 ) عکسهائي از حضور افراد، گروهها، ديدار کنندگان عمومي و شخصيتهاي سياسي مختلف (که بعدها هر يک در امتداد مسير انقلاب سمت و سوئي جداگانه يافتند ) با امام
3) عکسهائي که نشانگر گستردگي و فراگيري تصوير امام به مثابه نماد و سمبل انقلاب در تظاهرات خياباني و نمايشهاي جمعي و انبوه از حضور و مشاركت مردمي در صحنه هاي انقلاب است. در گروه اول (شامل عکسهاي شخصي امام خميني)، شماي دروني و فردي (پرسونا) شخصيتي که الهام بخش و انگيزه آفرين انقلاب و راهبر و جريان ساز تمامي اتفاقاتي که مسير منتهي به اين حرکت تاريخي را شکل بخشيد، بيشتر مي تواند مورد بررسي و بازشناسي قرار گيرد و اينکه عکاسان ما تا چه حد و کداميک توانسته اند در گذر از پوسته نفوذ ناپذير و مقاوم اين شخصيت به عمق فرديت و حريم دروني او نفوذ کنند و از وراي موانع و محدوديتهاي ذاتي ابزاري به نام «دوربين» و از پس حجاب تکنيک، ترکيب بندي و... اين «شماي شمايل گون»، اسطوره اي آرماني را که چهره اش به مثابه بازآفريني تمثيل تبارشناسي «اسلام انقلابي » و تاريخ خونبار و پرخيزش و جنبش «مقاومت شيعي » محسوب مي شد، انعکاس دهندو اساسا تحليل چگونگي و چرائي موفقيت رسانه «عکاسي» در رساندن اين روح، عمق و معناي باطني (تا حد امکان و نه به کمال) به مخاطبان انبوهش در ايران، کشورهاي اسلامي و سراسر جهان، نکاتي حائز اهميت به شمار مي روند. در اين بخش بايد توجه داشت که عکاسي از شخص ا مام، دو کارکرد اصلي داشته است:
1 ) وجه شعاري و به ضرورت انقلاب و موقعيت رهبري امام: که در آن تاکيد بر استواري، اراده، خشم، قاطعيت، صلابت، قدرت تصميم گيري، استحکام و سازش ناپذيري در چهره ايشان منظور نظر بوده و عمدتا کارکرد آن در ايجاد و تحکيم روح پايداري و قهرماني و پرداخت حسي حماسي و انقلابي به همراه شعارها و نقل قولهائي مبتني بر همين (نقش ضرورت) تعريف و خلاصه شده است. گفتني است بيشتر عکسهاي اين گروه در قالب پوستر، تراکت، پلاکارد و به عنوان نماد انقلاب درابعاد بزرگ و کوچک و در سطح گسترده و تيراژ انبوه در دست راهپيمايان،کاربرد داشته است. 2) وجه شخصيت پردازانه، دروني و کاراکتريستيک امام : که دراين دسته عکسهاي منحصر به فرد و ماندگاري که توسط عکاسان ايراني (ودر طول اقامت حضرت امام در پاريس عمدتا توسط عکاسان خارجي) گرفته شدند، نشانه اي از جسارت تلاش و هوشمندي ستودني آنان هستند که با شناخت حالات و روحياتي و راي جنبه هاي ظاهري و پيش انگاره هاي ذهني، نقبي به باطن چهره و نمايش آن وجه فردي و کمتر علني شده و آشکار دارد. مي توان مشخصه هاي راهيابي و نفوذ قاطع و بي نظير امام در لايه هاي روانشناختي عاطفي و محبوبيت و باورپذيري شديد و خارج از توصيف او را در تمامي صحنه هاي تاريخ انقلاب و جنگ و نيز «بخشيدن تقديسي و شمايلي و حرمتي آئيني به عکس امام را در همين بازنمايئ نسبتا روشن واثرگذار از روح امام و تجلي و بازتاب همه آن معصوميت، معنويت، مهرباني و لطافت روحي در کنار قدرت، قاطعيت و آشتي ناپذيري او که در ترکيب آرماني خود يادآور تمام آرزوهاي جمعي سرکوب شده و به محاق رفته در پس اعصار دور و اساطير کهن بود، به دقت مشاهده کرد.
اما در اين ميان، برخي از عکسها هم هستند که با موفقيت و مهارت هر دو وجه را در خود باز تابانده اند، از جمله عکسي که مورد نظر ماست، اين عکس که متاسفانه نام عکس آن را نمي دانيم و اينکه ايراني است يا وجود خارجي و نه روز دقيق گرفتن آن را و نه متأسفانه هر چه گشتيم،با وجود تکثير انبوه و تيراژ آن در سطح ميليوني درآن روزهاي انقلاب، نسخه اي کامل از آن را هم نيافتيم، از چند جهت قابل بحث و شايسته يک توجه دوباره است . اينک چند نکته لازم درباره اين عکس:
1 ) عکس ياد شده قطعا در اوايل پائيز 1357-1978 و در اتاق ملاقاتهاي عمومي امام (در محل اقامت ايشان در نوفل لوشاتو، پاريس) گرفته شده و سپس به سرعت به ايران راه يافته و با توزيع و تکثيري شگفت آور و در شمارگاني ميليوني، به تدريج تبديل به عکس رسمي انقلاب و مهم ترين، پرکاربردترين و محبوب ترين عکس از امام در سراسر ايران گرديده است.
2 ) يک نگاه سريع و گذرا به عکسها، فيلمها و اسلايدهاي آرشيوي انقلاب نشان مي دهد که اين عکس تا چه حد در راهپيمائيها و تظاهرات خياباني حضور داشته، بر سينه مردم نصب مي شده، در ابعاد بزرگ برعلمها و پرچمها نقش مي بسته و حتي شبيه شمايل نگاريها و مينياتورهاي ايراني (دو منظر از فرهنگ تصويري و هنرهاي تجسمي و دريافت بصري ايرانيان)، در چند مورد نقاشي شده که آن هم با تکثير فراوان مورد استقبال قرار گرفته است و حتي در مواردي همراه با محصولاتي ديگر نظير لامپ، صنايع دستي، انواع چراغ، ظروف تزئيني و لوازم منزل در آن دوران به کرات ديده مي شد که خيلي از توليد کنندگان اين وسائل خارجي (از جمله ژاپني ) بوده اند.
3 ) برخوردار بودن همزمان عکس از دو جنبه : ارائه چهره اي قاطع، مصمم، جدي و سخت مطمئن و مقاوم از صاحب آن در عين ترسيم شمائي تقريبا کامل از يک مرد استثنائي، يک قهرمان تاريخي و يک انسان قابل اتکاء و اطمينان که از اعتماد به نفس و اراده لازم به منظور رهبري و پيشتازي يک انقلاب برخوردار است و در مجموعه به او حالت و خصلت انگاره اي (iconic)
و 2. نمادين (symbolic) با همه کارکردهاي خود در باز توليد ايده و نمودگار شخصيتي يک انسان و دقيقا در راستاي جنبه مقدس، معنوي و مصلحانه شخصيت، رفتار و روانناسي چهره امام بخشيده و آن را از چنين توفيق و استقبالي در سطح عامه برخوردار ساخته است.
4.اين عكس بي ترديد در ايام منتهي به پيروزي انقلاب و در تمامي جماعات وسيع و ميليوني مردم (نظير راهپيمائيهاي تاسوعا ـعاشورا، اربعين، فرار شاه و...) عكس رسمي امام بوده است(همچنان كه عكس علي كاوه از امام، در سالهاي اخير از چنين جايگاهي برخوردار بوده است) توجه دوباره به اين عكس مي تواند در مسير يافتن يكي از حلقه هاي مفقوده و روشن شدن يكي از نقاط مبهم در انتقال اين ميراث ارزشمند قرار گيرد، به ويژه آنكه اين عكس در كنار صدها عكس و فيلم ديگر كه محبوبيت، عشق، ابراز احساسات و عواطف و دلبستگي شديد هزاران انسان را از هر جنس و سن به آن به مثابه «نمونه نوعي» و مهرتي از حضور امام در ميان مردم خويش و نمونه اي تيپيكال از نوعيت و هويت منحصر به فرد چهره امام در نظر آوريم، اين ضرورت، بديهي تر مي نمايد.چهره اي كه «اوريانافلاچي» آن را يكي از چهره هاي سخت تاثير گذار و جذاب در ميان تمام شخصيتهاي سياسي و رهبران جهان در تاريخ معاصر توصيف كرده بود و «اريك رولو» آن را چهره اي كه يك خواست تاريخي هزار ساله را در خود منعكس نموده و آن را در ما قم يك «منجي» بزرگ نشانده و «كريستين تپر» آن را چهره اي كه،«گوئي از عمق حيات و باور مقدس و بيگانه با جهان غرق در مناسبات ماديگرانه و تكنولوژيك، انسانها را به مشاهده دنيائي جديد و ناشناخته فرا مي خواند و امتداد نگاهش به افقهاي نايافته يك روح پنهان پيوسته است.
5. و بالاخره : عكاس اين عكس تاريخي كيست؟ اكنون كجاست؟ عكس در چه تاريخي گرفته شده ؟ چگونه و در چه شرايطي به ايران راه يافته و مشخصا توسط چه كسي و در كجا براي اولين بار تكثير و توزيع شده ؟ و حرفهاي احتمالا ناگفته اي كه در جريان اين مسئله بايد سخت شنيدني باشد. اين نوشتار را تنها به قصد يافتن اين حلقه هاي از يادرفته مي نويسيم تا مبادا در گذر زمان، دستخوش فراموشي گردد. نوشته حاضر را با سخني از «روبن ورشكالسون » نويسنده و تحليلگر برجسته غربي به پايان مي برم:
«... در يك لحظه، به هنگام روبه رو شدن با او امام تمامي انگيزه هاي انقلاب، تاريخ سرنگوني شاه، فرهنگ شهادت و تمدن اسلامي را يكسره ديدم. تمامي آنها در چهره و نگاه او خلاصه شده بود و گويا خداوند، همه چيز را در او جستجو مي كرد. در يك لحظه، خميني با همه حالات چهره اش، با نظم و آرامش و روحانيت حاكم بر رفتارش خود قرآن شده بود كه هميشه از آن مي گفت و مرا به ياد سخن مسيح (ع) انداخت كه :« تا متحول نشويد و تولدي دوباره نيابيد، در ملكوت آسمان وارد نمي شويد.» او منبع يك شعله زنده بود. تجربه شگفت مواجه شدن با او، تجربه غوطه ور شدن در دريائي از مكاشفه يك راز مقدس، يك ايمان و شور و هيجان سيال و يك حقيقت اوج گيرنده و به سرعت گسترش يابنده در دنياي پيرامون و فضاي قلب و ذهن حاضران بود. آيا مي شد اين تجربه بيگانه در تمامي زندگي را به همين زودي فراموش كرد؟...»
منبع: ماهنامه شاهد یاران، شماره 15
عکسهاي به جا مانده از حضور، موقعيت و تاثير و نفوذ امام خمینی(ره) در گستره اي عظيم و يکپارچه به نام انقلاب که يک هسته و مرکزيت کانوني را در خود داشت، شامل سه دسته مي شود:
1 ) عکسهاي خود امام به صورت پرتره
2 ) عکسهائي از حضور افراد، گروهها، ديدار کنندگان عمومي و شخصيتهاي سياسي مختلف (که بعدها هر يک در امتداد مسير انقلاب سمت و سوئي جداگانه يافتند ) با امام
3) عکسهائي که نشانگر گستردگي و فراگيري تصوير امام به مثابه نماد و سمبل انقلاب در تظاهرات خياباني و نمايشهاي جمعي و انبوه از حضور و مشاركت مردمي در صحنه هاي انقلاب است. در گروه اول (شامل عکسهاي شخصي امام خميني)، شماي دروني و فردي (پرسونا) شخصيتي که الهام بخش و انگيزه آفرين انقلاب و راهبر و جريان ساز تمامي اتفاقاتي که مسير منتهي به اين حرکت تاريخي را شکل بخشيد، بيشتر مي تواند مورد بررسي و بازشناسي قرار گيرد و اينکه عکاسان ما تا چه حد و کداميک توانسته اند در گذر از پوسته نفوذ ناپذير و مقاوم اين شخصيت به عمق فرديت و حريم دروني او نفوذ کنند و از وراي موانع و محدوديتهاي ذاتي ابزاري به نام «دوربين» و از پس حجاب تکنيک، ترکيب بندي و... اين «شماي شمايل گون»، اسطوره اي آرماني را که چهره اش به مثابه بازآفريني تمثيل تبارشناسي «اسلام انقلابي » و تاريخ خونبار و پرخيزش و جنبش «مقاومت شيعي » محسوب مي شد، انعکاس دهندو اساسا تحليل چگونگي و چرائي موفقيت رسانه «عکاسي» در رساندن اين روح، عمق و معناي باطني (تا حد امکان و نه به کمال) به مخاطبان انبوهش در ايران، کشورهاي اسلامي و سراسر جهان، نکاتي حائز اهميت به شمار مي روند. در اين بخش بايد توجه داشت که عکاسي از شخص ا مام، دو کارکرد اصلي داشته است:
1 ) وجه شعاري و به ضرورت انقلاب و موقعيت رهبري امام: که در آن تاکيد بر استواري، اراده، خشم، قاطعيت، صلابت، قدرت تصميم گيري، استحکام و سازش ناپذيري در چهره ايشان منظور نظر بوده و عمدتا کارکرد آن در ايجاد و تحکيم روح پايداري و قهرماني و پرداخت حسي حماسي و انقلابي به همراه شعارها و نقل قولهائي مبتني بر همين (نقش ضرورت) تعريف و خلاصه شده است. گفتني است بيشتر عکسهاي اين گروه در قالب پوستر، تراکت، پلاکارد و به عنوان نماد انقلاب درابعاد بزرگ و کوچک و در سطح گسترده و تيراژ انبوه در دست راهپيمايان،کاربرد داشته است. 2) وجه شخصيت پردازانه، دروني و کاراکتريستيک امام : که دراين دسته عکسهاي منحصر به فرد و ماندگاري که توسط عکاسان ايراني (ودر طول اقامت حضرت امام در پاريس عمدتا توسط عکاسان خارجي) گرفته شدند، نشانه اي از جسارت تلاش و هوشمندي ستودني آنان هستند که با شناخت حالات و روحياتي و راي جنبه هاي ظاهري و پيش انگاره هاي ذهني، نقبي به باطن چهره و نمايش آن وجه فردي و کمتر علني شده و آشکار دارد. مي توان مشخصه هاي راهيابي و نفوذ قاطع و بي نظير امام در لايه هاي روانشناختي عاطفي و محبوبيت و باورپذيري شديد و خارج از توصيف او را در تمامي صحنه هاي تاريخ انقلاب و جنگ و نيز «بخشيدن تقديسي و شمايلي و حرمتي آئيني به عکس امام را در همين بازنمايئ نسبتا روشن واثرگذار از روح امام و تجلي و بازتاب همه آن معصوميت، معنويت، مهرباني و لطافت روحي در کنار قدرت، قاطعيت و آشتي ناپذيري او که در ترکيب آرماني خود يادآور تمام آرزوهاي جمعي سرکوب شده و به محاق رفته در پس اعصار دور و اساطير کهن بود، به دقت مشاهده کرد.
اما در اين ميان، برخي از عکسها هم هستند که با موفقيت و مهارت هر دو وجه را در خود باز تابانده اند، از جمله عکسي که مورد نظر ماست، اين عکس که متاسفانه نام عکس آن را نمي دانيم و اينکه ايراني است يا وجود خارجي و نه روز دقيق گرفتن آن را و نه متأسفانه هر چه گشتيم،با وجود تکثير انبوه و تيراژ آن در سطح ميليوني درآن روزهاي انقلاب، نسخه اي کامل از آن را هم نيافتيم، از چند جهت قابل بحث و شايسته يک توجه دوباره است . اينک چند نکته لازم درباره اين عکس:
1 ) عکس ياد شده قطعا در اوايل پائيز 1357-1978 و در اتاق ملاقاتهاي عمومي امام (در محل اقامت ايشان در نوفل لوشاتو، پاريس) گرفته شده و سپس به سرعت به ايران راه يافته و با توزيع و تکثيري شگفت آور و در شمارگاني ميليوني، به تدريج تبديل به عکس رسمي انقلاب و مهم ترين، پرکاربردترين و محبوب ترين عکس از امام در سراسر ايران گرديده است.
2 ) يک نگاه سريع و گذرا به عکسها، فيلمها و اسلايدهاي آرشيوي انقلاب نشان مي دهد که اين عکس تا چه حد در راهپيمائيها و تظاهرات خياباني حضور داشته، بر سينه مردم نصب مي شده، در ابعاد بزرگ برعلمها و پرچمها نقش مي بسته و حتي شبيه شمايل نگاريها و مينياتورهاي ايراني (دو منظر از فرهنگ تصويري و هنرهاي تجسمي و دريافت بصري ايرانيان)، در چند مورد نقاشي شده که آن هم با تکثير فراوان مورد استقبال قرار گرفته است و حتي در مواردي همراه با محصولاتي ديگر نظير لامپ، صنايع دستي، انواع چراغ، ظروف تزئيني و لوازم منزل در آن دوران به کرات ديده مي شد که خيلي از توليد کنندگان اين وسائل خارجي (از جمله ژاپني ) بوده اند.
3 ) برخوردار بودن همزمان عکس از دو جنبه : ارائه چهره اي قاطع، مصمم، جدي و سخت مطمئن و مقاوم از صاحب آن در عين ترسيم شمائي تقريبا کامل از يک مرد استثنائي، يک قهرمان تاريخي و يک انسان قابل اتکاء و اطمينان که از اعتماد به نفس و اراده لازم به منظور رهبري و پيشتازي يک انقلاب برخوردار است و در مجموعه به او حالت و خصلت انگاره اي (iconic)
و 2. نمادين (symbolic) با همه کارکردهاي خود در باز توليد ايده و نمودگار شخصيتي يک انسان و دقيقا در راستاي جنبه مقدس، معنوي و مصلحانه شخصيت، رفتار و روانناسي چهره امام بخشيده و آن را از چنين توفيق و استقبالي در سطح عامه برخوردار ساخته است.
4.اين عكس بي ترديد در ايام منتهي به پيروزي انقلاب و در تمامي جماعات وسيع و ميليوني مردم (نظير راهپيمائيهاي تاسوعا ـعاشورا، اربعين، فرار شاه و...) عكس رسمي امام بوده است(همچنان كه عكس علي كاوه از امام، در سالهاي اخير از چنين جايگاهي برخوردار بوده است) توجه دوباره به اين عكس مي تواند در مسير يافتن يكي از حلقه هاي مفقوده و روشن شدن يكي از نقاط مبهم در انتقال اين ميراث ارزشمند قرار گيرد، به ويژه آنكه اين عكس در كنار صدها عكس و فيلم ديگر كه محبوبيت، عشق، ابراز احساسات و عواطف و دلبستگي شديد هزاران انسان را از هر جنس و سن به آن به مثابه «نمونه نوعي» و مهرتي از حضور امام در ميان مردم خويش و نمونه اي تيپيكال از نوعيت و هويت منحصر به فرد چهره امام در نظر آوريم، اين ضرورت، بديهي تر مي نمايد.چهره اي كه «اوريانافلاچي» آن را يكي از چهره هاي سخت تاثير گذار و جذاب در ميان تمام شخصيتهاي سياسي و رهبران جهان در تاريخ معاصر توصيف كرده بود و «اريك رولو» آن را چهره اي كه يك خواست تاريخي هزار ساله را در خود منعكس نموده و آن را در ما قم يك «منجي» بزرگ نشانده و «كريستين تپر» آن را چهره اي كه،«گوئي از عمق حيات و باور مقدس و بيگانه با جهان غرق در مناسبات ماديگرانه و تكنولوژيك، انسانها را به مشاهده دنيائي جديد و ناشناخته فرا مي خواند و امتداد نگاهش به افقهاي نايافته يك روح پنهان پيوسته است.
5. و بالاخره : عكاس اين عكس تاريخي كيست؟ اكنون كجاست؟ عكس در چه تاريخي گرفته شده ؟ چگونه و در چه شرايطي به ايران راه يافته و مشخصا توسط چه كسي و در كجا براي اولين بار تكثير و توزيع شده ؟ و حرفهاي احتمالا ناگفته اي كه در جريان اين مسئله بايد سخت شنيدني باشد. اين نوشتار را تنها به قصد يافتن اين حلقه هاي از يادرفته مي نويسيم تا مبادا در گذر زمان، دستخوش فراموشي گردد. نوشته حاضر را با سخني از «روبن ورشكالسون » نويسنده و تحليلگر برجسته غربي به پايان مي برم:
«... در يك لحظه، به هنگام روبه رو شدن با او امام تمامي انگيزه هاي انقلاب، تاريخ سرنگوني شاه، فرهنگ شهادت و تمدن اسلامي را يكسره ديدم. تمامي آنها در چهره و نگاه او خلاصه شده بود و گويا خداوند، همه چيز را در او جستجو مي كرد. در يك لحظه، خميني با همه حالات چهره اش، با نظم و آرامش و روحانيت حاكم بر رفتارش خود قرآن شده بود كه هميشه از آن مي گفت و مرا به ياد سخن مسيح (ع) انداخت كه :« تا متحول نشويد و تولدي دوباره نيابيد، در ملكوت آسمان وارد نمي شويد.» او منبع يك شعله زنده بود. تجربه شگفت مواجه شدن با او، تجربه غوطه ور شدن در دريائي از مكاشفه يك راز مقدس، يك ايمان و شور و هيجان سيال و يك حقيقت اوج گيرنده و به سرعت گسترش يابنده در دنياي پيرامون و فضاي قلب و ذهن حاضران بود. آيا مي شد اين تجربه بيگانه در تمامي زندگي را به همين زودي فراموش كرد؟...»
منبع: ماهنامه شاهد یاران، شماره 15
/ج