فعاليتهاي سياسي دكتر پاك نژاد
گفتگو با زهرا مقصودي،پژوهشگر
درآمد
تحقيقات شما درباره زندگي و شهادت دكتر پاك نژاد به سفارش چه نهادي صورت گرفته است؟
چگونه كار تحقيق و پژوهش را درباره زندگي دكتر آغاز كرديد؟ آيا از قبل نسبت به ايشان شناختي داشتيد؟
پيش از اين پيشنهاد چه پژوهشهاي ديگر را انجام داده بوديد؟
گفتيد كه اين كار با ديگر كارهاي پژوهشي ديگر شما تفاوت داشته است،اين تفاوتها را بيان مي كنيد؟
من، در حدود 1250 مصاحبه درباره شهيد پاك نژاد انجام داده ام، در تمامي اين گفتگوها به خاطر ندارم كه كسي از دكتر به بدي ياد كرده باشد. اين اتفاق باعث شد كه رسالت من نسبت به كارهاي ديگري كه انجام داده بودم سنگين تر بشود. براي شروع تصميم گرفتم كه اول با خانواده دكتر ارتباط برقراركنم كه اين كار بسيار مشكلي بود، چون آنها بعد از شهادت دكتر، كمتر درميدانهاي سياسي و اجتماعي حضور مستقيم داشتند و حدود چهار ماه طول كشيد تا من بتوانم با همسر دكتر پاك نژاد ارتباط برقرار كنم.
دكتر پاك نژاد، به نوعي، هم متعلق به خانواده اش بود و هم نبود. ايشان بيشتر درگير مسائل اجتماعي بودند. سيد هاشم پاك نژاد يكي از پسرهاي دكتر تعريف مي كرد كه هميشه اين نكته را به ياد داشته است كه هم پدر داشته و هم نداشته يا همسر دكتر مي گفت:من همسر داشتم و نداشتم، چون دكتر به خاطر دغدغه هايي كه داشت هيچ وقت منزل نبود.
يكي ديگر از فرزندان دكتر، تعريف مي كرد كه دكتر پاك نژاد روزهاي پنج شنبه و جمعه بعد از اتمام كار مجلس به يزد مي آمد ولي در عين حال هميشه مي گفته است كه فرصت ندارم.اگر هم بچه ها را به بيابانهاي خلد برين مي برده درعين حال كه مراقب آنها بوده تا آنها ضربه نخورند، قلم و كاغذي براي نوشتن هم در دست داشته است. اگر بچه ها به او مي گفتند با آنها بازي كند و براي آنها وقت بگذارد، دكتر مي گفت وقت من بسيار تنگ است نمي توانم وقتم را هدر بدهم وبايد بنويسم.
يعني دكتر، يك حس ناخودآگاه نسبت به كوتاهي عمر و شهادتشان داشته اند؟
به عنوان پژوهشگري كه با تعداد زيادي از دوستان، آشنايان و معاشران شهيد پاك نژاد مصاحبه كرده ايد، ويژگيهاي شخصيتي ايشان را به چند بخش تقسيم مي كنيد؟
از سوي ديگر درباره مسائل ديني بسيار مقيد بودند. از جمله مسائل مهمي كه دكتر به آن مي پرداختند مسائل مربوط به بهائيت و اهل سنت بود كه مشكلات فراواني در شهر يزد ايجاد كرده بودند. شهيد پاك نژاد، در اين باره، دست نوشته هاي زيادي داشت و بحثها و گفتگوهاي فراواني نيز كرده بود كه اين مطالب متأسفانه بعد از شهادتشان گم شد و هرگز به چاپ نرسيد.
بنابر گفته يكي از فرزندانشان، دو روز بعد از شهادت دكتر،تمام مدارك، وسايل و كتابهاي ايشان را دزد مي برد، حتي كتابهايي كه دكتر وصيت كرده بود بعد از مرگش منتشرشوند،تنها كتابهاي باقي مانده، همان كتاب«اولين دانشگاه، آخرين پيامبر» بود كه در حدود 36 جلد به چاپ رسيد.
فكر مي كنم دكتر پاك نژاد حدود 109 يا 110 كتاب تأليفي داشته اند، درست است؟
فكر مي كنم در اين مصاحبه بهتر باشد، ويژگيهاي شهيد پاك نژاد را به چهار بخش تقسيم مي كنيم تا بهتر بتوانم خصوصيات شخصيتي شان را بررسي كنيم. يكي از اين ويژگيها بنابرگفته شما، وجهه اجتماعي دكتر است. يكي ديگر از وجوه شخصيتي ايشان، تأليفات وسيع شهيد دكتر پاك نژاد است كه با وجود كمبود وقتي كه ايشان داشتند، ازآن غافل نمي شدند. سومين ويژگي شخصيت دكتر، فعاليتهاي اجتماعي و ديني شان،و چهارمين وجه نيز فعاليتهاي سياسي قبل و بعد از انقلاب شهيد پاك نژاد به عنوان نماينده شهر يزد در مجلس شوراي اسلامي بوده است.
درباره شخصيت دكتر، مطالب گفتني بسيارزياد است، اما من سعي مي كنم به طور مختصر در اين باره صحبت كنم.
شهيد پاك نژاد، تقريباً زماني كه يك پزشك عمومي بودند به شهر يزد آمدند. بلافاصله بعد از ورودشان با خانم كني آشنا مي شوند با ايشان ازدواج و كار طبابت را آغاز مي كنند. درزمان طبابت دكتر، افراد زيادي از خانواده هاي تهيدست بهشان مراجعه مي كنند. عضو يكي از اين خانواده ها كه در حال حاضر جزو مردم ثروتمند شهر به حساب مي آيد، تعريف مي كند كه پدر آنها در قيد حيات نبوده و جمعاً چهار بچه بوده اند كه مادرشان به سختي مي توانسته است زندگي آنها را تأمين كند و بطور كلي زندگي فقيرانه اي داشته اند. يكبار همه بچه ها در يك زمان مريض مي شوند ومادرشان كه قبلاً شنيده بوده شخصي به نام دكتر پاك نژاد بدون دريافت پول بيماران را درمان مي كند، بچه ها را به مطب شهيد پاك نژاد مي برد. دكتر نيز همه بچه ها را معاينه مي كند. اما مادر بچه ها خجالت مي كشد كه به دكتر بگويد من پولي ندارم به شما بدهم. براي همين هم مي گويد آقاي دكتر دارويي تجويز كنيد كه بتوانم آن را درخانه درست كنم .اما دكتر با آرامش مي گويد كه با دكتر رمضان خاني صحبت كرده ام و شما مي توانيد داروهايتان را از داروخانه رازي رايگان بگيريد.به داروخانه كه مي رسند مادر بچه ها متوجه مي شود كه دكتر مبلغي پول در داخل كيف او گذاشته است. همين اتفاق باعث مي شود روزي كه تابوت دكتر را به يزد آوردند،همان خانم خودش را با آه و ناله روي ماشين حامل جنازه دكتر بيندازد و از شدت ناراحتي اجازه ندهد تا ماشين حركت كند.
مواردي همانند اين آنقدر زياد است كه در يك يا دو شماره مجله نمي گنجد. شهيد پاك نژاد، يك پزشك مردمي و بيآزار بودند. بطوري كه دوستانشان نقل مي كنند كه حتي اگر گربه اي زير ماشين دكتر مي خوابيد، ايشان ماشين را روشن نمي كرد تا مبادا گربه بيدار شود يا نقل مي كنند كه دكتر، حتي به ماشين كسي هم تكيه نمي داده و مي گفته اند كه شايد آن شخص راضي به اين كار من نباشد.
بعلاوه بنابرادعاي بسياري از اهالي يزد، دكتر پاك نژاد پنجشنبه و جمعه ها كه به يزد مي آمدند، در شهر قدم مي زدند و از مشكلات مردم آگاه مي شدند و براي حل آن مشكلات به مردم كمك مي كردند. يكي از آنها مي گفت: با اينكه مشكلش در شهري بوده كه دكتر هيچ دوست و آشنايي در آنجا نداشته است، اما نامه اي براي اداره مزبور مي نويسد و اتفاقاً با همان نامه،مشكل آن شخص برطرف مي شود.
از نظر سياسي، دكتر پاك نژاد در يك مثلث قرار داشته است، به اين معنا كه شهيد صدوقي در رأس آن مثلث بوده و دكتر پاك نژاد و رمضان خاني در اضلاع اين مثلث به اين ترتيب، اين مثلث، مبارزات سياسي عليه شاه را هدايت مي كرده اند. اين مثلث، در مبارزات عليه فرقه بهائيت هم فعال بود، متأسفانه قبل از انقلاب، بهائيان نفوذ زيادي- به خصوص در شهر يزد- داشتند، تا جايي كه به خودشان اجازه داده بودند، يكي از قبرستانهاي مسلمانان را خراب كنند و در آنجا كلوپ شبانه بسازند. دكتر به همراه چند نفر ديگر،شبانه آنجا را خراب مي كنند، ولي بعد از مدت كوتاهي به ايشان خبر مي دهند كه ساواك به دنبال آنهاست و همگي به اصرار شهيد صدوقي، مدتي را در خارج از شهر مي گذرانند.
دوستان دكتر نقل مي كنند كه او اطلاعات بسيار دقيقي درباره اقدامات نيروهاي امنيتي ساواك داشته است، تا جايي كه خيلي ها شك مي كردند كه شايد دكتر ساواكي باشد. ولي دكتر گاهي مي گفتند امروز نبايد به آنجا برويم، چون ساواك آنجاست. بعضي ها حرف دكتر را مي پذيرفتند اما آنها كه اعتنا نمي كردند، دستگير مي شدند و مي فهميدند كه اطلاعات دكتر درست بوده است.
كتابهاي منتشر شده از دكتر، هيچ وقت تجديد چاپ نشده است؟
شيوه تنظيم تحقيقات شما به غير از بخشهاي مصاحبه با افراد مختلف، تقريباً به صورت روايت اول شخص داستاني و از زبان خود دكتر است. چرا اين شيوه را انتخاب كرديد؟
البته ابتدا مي خواستم تحقيقم را در قالب رمان بنويسم، ولي بعد به نظرم رسيد كه رمان تا حدي آميخته به خيال است و شايد مناسب داستان زندگي شهيد پاك نژاد كه يك زندگي نامه واقعي است نباشد. به همين سبب، تحقيقاتم را از ضمير اول شخص و از ديدگاه خود دكتر نوشتم. ناگفته نماند كه ديگران انتقادهاي زيادي نسبت به اين تصميم داشتند.
دكتر شعر هم مي سرودند،آيا در اين زمينه تحقيقي كرده ايد؟ اينكه دكتر چند نوع و چه تعداد شعر دارد و چيزهايي از اين قبيل؟
برگرديم به تحقيقات شما، چرا با اينكه كارتان به سفارش بنياد شهيد و صدا و سيما انجام شد، ولي اين اثر به چاپ نرسيد؟
در همان زمان، دكتر سيدحسن پاك نژاد با من تماس گرفتند و گفتند دست نگه داريد تا كارتان را بررسي كنم وبعد اثر را منتشر كنيم. بر اساس قراري كه داشتيم، ايشان به من مراجعه كردند واثر را با خودشان بردند اما ديگر ازشان خبري نشد، طبيعتاً چاپ اثر هم بلاتكليف ماند.
درنوشته هاي شما خاطراتي از مرحوم نايب كبير هم هست. كمي در خصوص رابطه ايشان با دكتر پاك نژاد صحبت كنيد.
البته بعد از مدتي صدا را دوباره مي شنود كه به او مي گويد: «تو اشتباه كردي نبايد صداهايي را كه مي شنيدي، براي كسي تعريف مي كردي؛ چون اينها اسرارغيب بود و تو اسرار را فاش كردي.»
به هرحال نايب كبير باز هم در خواب دكتر را در باغي مي بيند که در حال تراشيدن يك سنگ قبر است و يكبار در اين مشاهدات از دكتر مي خواهد كه دنيايش را به او نشان دهد و دكتر هم با خواندن آن شعر حافظ كه مي گويد«مهر بر لب زده،خون مي خورم و خاموشم» به نايب كبير مي فهماند كه نمي تواند اسرار غيب را بازگو كند.
به عنوان آخرين سؤال بد نيست به خودتان و حسي كه درموقع نوشتن اثر داشته ايد، بپردازيم. به نظرتان يك محقق به هنگام نوشتن پژوهش،آيا با موضوع هم ارتباط روحي برقرار مي كند؟
البته كارايشان طبابت بود ولي ما نامه مي داديم و براي محرومين درخواست كمك مي كرديم زماني كه غير مستقيم با دكتر و فعاليتهايشان آشنا شدم، سعي كردم از شيوه ايشان پيروي كنم و نيت خير را فراموش نكنم. جالب اينكه تمامي كارهاي من با پيروي از شيوه دكتر به خوبي پيش مي رفت و در تمام مراحل به نتيجه دلخواه مي رسيدم و از اين بابت نيز بسيار خوشحال هستم.
منبع:ماهنامه شاهد یاران، شماره 46