فعاليتهاي سياسي دكتر پاك نژاد

زهرا مقصودي، از محققان و پژوهشگران اجتماعي معاصراست و تحقيقات مفصل و دامنه داري را درباره شهيد سيدرضا پاك نژاد، نماينده مردم يزد در مجلس شوراي اسلامي انجام داده است. اگر چه تحقيقات مقصودي بعداز گذشت چند سال هنوز منتشر نشده، ولي او اميدوار است با همت جواد اردكاني،- فيلمسازي كه در تدارك ساخت سريالي درباره شهيد پاك نژاد است و تحقيقات مقصودي اكنون در دسترس او قرار دارد- يافته هايش به يك سريال تبديل شود و همه مردم ازاين طريق بتوانند با اين شخصيت بي نظيرآشنا شوند.
سه‌شنبه، 14 تير 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
فعاليتهاي سياسي دكتر پاك نژاد

فعاليتهاي سياسي دكتر پاك نژاد
فعاليتهاي سياسي دكتر پاك نژاد


 






 

گفتگو با زهرا مقصودي،پژوهشگر
درآمد
 

زهرا مقصودي، از محققان و پژوهشگران اجتماعي معاصراست و تحقيقات مفصل و دامنه داري را درباره شهيد سيدرضا پاك نژاد، نماينده مردم يزد در مجلس شوراي اسلامي انجام داده است. اگر چه تحقيقات مقصودي بعداز گذشت چند سال هنوز منتشر نشده، ولي او اميدوار است با همت جواد اردكاني،- فيلمسازي كه در تدارك ساخت سريالي درباره شهيد پاك نژاد است و تحقيقات مقصودي اكنون در دسترس او قرار دارد- يافته هايش به يك سريال تبديل شود و همه مردم ازاين طريق بتوانند با اين شخصيت بي نظيرآشنا شوند.

تحقيقات شما درباره زندگي و شهادت دكتر پاك نژاد به سفارش چه نهادي صورت گرفته است؟
 

اين كار به سفارش صدا وسيماي مركز يزد انجام شد، اما متأسفانه بعد از گذشت دو سال، هنوز هيچ اقدامي از طرف اين نهاد براي چاپ و انتشار اثر- درباره زندگي پاك نژاد- نگرفته است. از طرفي قرار بود سريالي درباره دكتر پاك نژاد، توسط آقاي اردكاني ساخته شود و من به عنوان مشاور ايشان، كار پژوهشي اين سريال را به عهده گرفتم، البته گويا هنوز كار ساخت سريال شروع نشده است.

چگونه كار تحقيق و پژوهش را درباره زندگي دكتر آغاز كرديد؟ آيا از قبل نسبت به ايشان شناختي داشتيد؟
 

نه، من حتي اهل يزد هم نيستم تا از نزديك شاهد زندگي و تلاشهاي ايشان بوده باشم. به همين سبب روزي كه سفارش اين كار به من داده شد، با مسئولان صدا و سيماي يزد صحبت كردم و يادآور شدم كه من از شخصيت دكتر، هيچ اطلاعي ندارم و ايشان را نمي شناسم و حتي نمي دانم كه اين كار را از كجا بايد آغاز كنم. يادم است سه روز بعد،با صدا و سيماي مركز يزد تماس گرفتم و گفتم نمي توانم اين كار پژوهشي را انجام بدهم، چون كاري بسيار مشكل و متفاوت با ديگر كارهاي پژوهشي ام است. درواقع غرض ورزي در اين نوع آثار ،لطمه فراواني به كار پژوهش وارد مي كند .و از بابت آسيب پذيري، حفظ سلامت كار بسيار دشوار است.

پيش از اين پيشنهاد چه پژوهشهاي ديگر را انجام داده بوديد؟
 

اكثر كارهاي پژوهشي اي كه من انجام داده ام درباره مسائل اجتماعي بوده است، مثل تحقيق پيرامون پيامدهاي عطر كه به سفارش صنايع دستي استان يزد انجام دادم.

گفتيد كه اين كار با ديگر كارهاي پژوهشي ديگر شما تفاوت داشته است،اين تفاوتها را بيان مي كنيد؟
 

كاركردن درباره يك شخصيت اجتماعي كه جايگاهي در اجتماع داشته است، بسيار سخت است نبايد به هر دليلي لطمه اي به شخصيت اجتماعي فرد وارد شود، در صورتي كه دركارهاي ديگري مثل صنايع دستي چنين اتفاقي نمي افتد.
من، در حدود 1250 مصاحبه درباره شهيد پاك نژاد انجام داده ام، در تمامي اين گفتگوها به خاطر ندارم كه كسي از دكتر به بدي ياد كرده باشد. اين اتفاق باعث شد كه رسالت من نسبت به كارهاي ديگري كه انجام داده بودم سنگين تر بشود. براي شروع تصميم گرفتم كه اول با خانواده دكتر ارتباط برقراركنم كه اين كار بسيار مشكلي بود، چون آنها بعد از شهادت دكتر، كمتر درميدانهاي سياسي و اجتماعي حضور مستقيم داشتند و حدود چهار ماه طول كشيد تا من بتوانم با همسر دكتر پاك نژاد ارتباط برقرار كنم.
دكتر پاك نژاد، به نوعي، هم متعلق به خانواده اش بود و هم نبود. ايشان بيشتر درگير مسائل اجتماعي بودند. سيد هاشم پاك نژاد يكي از پسرهاي دكتر تعريف مي كرد كه هميشه اين نكته را به ياد داشته است كه هم پدر داشته و هم نداشته يا همسر دكتر مي گفت:من همسر داشتم و نداشتم، چون دكتر به خاطر دغدغه هايي كه داشت هيچ وقت منزل نبود.
يكي ديگر از فرزندان دكتر، تعريف مي كرد كه دكتر پاك نژاد روزهاي پنج شنبه و جمعه بعد از اتمام كار مجلس به يزد مي آمد ولي در عين حال هميشه مي گفته است كه فرصت ندارم.اگر هم بچه ها را به بيابانهاي خلد برين مي برده درعين حال كه مراقب آنها بوده تا آنها ضربه نخورند، قلم و كاغذي براي نوشتن هم در دست داشته است. اگر بچه ها به او مي گفتند با آنها بازي كند و براي آنها وقت بگذارد، دكتر مي گفت وقت من بسيار تنگ است نمي توانم وقتم را هدر بدهم وبايد بنويسم.

يعني دكتر، يك حس ناخودآگاه نسبت به كوتاهي عمر و شهادتشان داشته اند؟
 

بله، تقريباً چنين حالتي داشتند. در دو سال آخري كه نماينده شهر يزد بودند مدام مي گفتند كه كارشان به دور دوم نخواهد كشيد. نكته جالب اين است كه در حادثه هفتم تير سيد محمد پاك نژاد كه تازه به ايران آمده بود و با ايشان در تمامي جلسات شركت مي كرد هم به شهادت مي رسد. اتفاقاً در آن زمان، مادر دكتر هم به تهران عزيمت كرده بودند و در همان روز انفجار به دكتر مي گويند من براي ناهارظهر،آبگوشت درست مي كنم به منزل برگرديد، اما دكتر در پاسخ گفته اند معلوم نيست ما بتوانيم آن آبگوشت را بخوريم. مادرشان مي گويند يعني چه؟ و دكتر جواب مي دهند حالا معلوم نيست چه اتفاقي مي افتد، شماها ناهارتان را بخوريد.

به عنوان پژوهشگري كه با تعداد زيادي از دوستان، آشنايان و معاشران شهيد پاك نژاد مصاحبه كرده ايد، ويژگيهاي شخصيتي ايشان را به چند بخش تقسيم مي كنيد؟
 

بارزترين ويژگي شهيد، كه براي مردم يزد و اكثر كساني كه دكتر را مي شناختند قابل توجه بود، خدمات شهيد پاك نژاد به مردم به عنوان يك پزشك است. دكتر يك شخصيت مردمي و خودجوش داشتند از نظر سياسي فعاليتشان واضح نبود، چون بيشتر به مسائل اجتماعي مردم مي پرداختند. ازتمام 1250 مصاحبه اي كه درباره شهيد انجام داده ام، شايد فقط پنج نفر درباره كارهاي سياسي دكتر صحبت كردند.
از سوي ديگر درباره مسائل ديني بسيار مقيد بودند. از جمله مسائل مهمي كه دكتر به آن مي پرداختند مسائل مربوط به بهائيت و اهل سنت بود كه مشكلات فراواني در شهر يزد ايجاد كرده بودند. شهيد پاك نژاد، در اين باره، دست نوشته هاي زيادي داشت و بحثها و گفتگوهاي فراواني نيز كرده بود كه اين مطالب متأسفانه بعد از شهادتشان گم شد و هرگز به چاپ نرسيد.
بنابر گفته يكي از فرزندانشان، دو روز بعد از شهادت دكتر،تمام مدارك، وسايل و كتابهاي ايشان را دزد مي برد، حتي كتابهايي كه دكتر وصيت كرده بود بعد از مرگش منتشرشوند،تنها كتابهاي باقي مانده، همان كتاب«اولين دانشگاه، آخرين پيامبر» بود كه در حدود 36 جلد به چاپ رسيد.

فكر مي كنم دكتر پاك نژاد حدود 109 يا 110 كتاب تأليفي داشته اند، درست است؟
 

بله، تحقيقاتشان بسيار زياد است. خيلي از آنها هنوز چاپ نشده است. از اين كتابها به همراه بعضي از دست نوشته هاي دكتر توسط برادرهاي شهيد پاك نژاد نگهداري مي شود. البته به من قول داده بودند كه آنها را براي من بفرستند اما متأسفانه هيچ وقت اين آثار به دستم نرسيد. تنها اثري را كه توانستم پيدا كنم،همان مجموعه كتاب «اولين دانشگاه،آخرين پيامبر» بود كه همه جلدهاي آن دريك جا نيست.به همين دليل هم بيشترين اطلاعاتم را از صحبتهاي مردم عادي و شخصيتهاي جامعه آن روزهاي يزد كه با دكتر معاشرت داشتند،به دست آوردم.
فكر مي كنم در اين مصاحبه بهتر باشد، ويژگيهاي شهيد پاك نژاد را به چهار بخش تقسيم مي كنيم تا بهتر بتوانم خصوصيات شخصيتي شان را بررسي كنيم. يكي از اين ويژگيها بنابرگفته شما، وجهه اجتماعي دكتر است. يكي ديگر از وجوه شخصيتي ايشان، تأليفات وسيع شهيد دكتر پاك نژاد است كه با وجود كمبود وقتي كه ايشان داشتند، ازآن غافل نمي شدند. سومين ويژگي شخصيت دكتر، فعاليتهاي اجتماعي و ديني شان،و چهارمين وجه نيز فعاليتهاي سياسي قبل و بعد از انقلاب شهيد پاك نژاد به عنوان نماينده شهر يزد در مجلس شوراي اسلامي بوده است.
درباره شخصيت دكتر، مطالب گفتني بسيارزياد است، اما من سعي مي كنم به طور مختصر در اين باره صحبت كنم.
شهيد پاك نژاد، تقريباً زماني كه يك پزشك عمومي بودند به شهر يزد آمدند. بلافاصله بعد از ورودشان با خانم كني آشنا مي شوند با ايشان ازدواج و كار طبابت را آغاز مي كنند. درزمان طبابت دكتر، افراد زيادي از خانواده هاي تهيدست بهشان مراجعه مي كنند. عضو يكي از اين خانواده ها كه در حال حاضر جزو مردم ثروتمند شهر به حساب مي آيد، تعريف مي كند كه پدر آنها در قيد حيات نبوده و جمعاً چهار بچه بوده اند كه مادرشان به سختي مي توانسته است زندگي آنها را تأمين كند و بطور كلي زندگي فقيرانه اي داشته اند. يكبار همه بچه ها در يك زمان مريض مي شوند ومادرشان كه قبلاً شنيده بوده شخصي به نام دكتر پاك نژاد بدون دريافت پول بيماران را درمان مي كند، بچه ها را به مطب شهيد پاك نژاد مي برد. دكتر نيز همه بچه ها را معاينه مي كند. اما مادر بچه ها خجالت مي كشد كه به دكتر بگويد من پولي ندارم به شما بدهم. براي همين هم مي گويد آقاي دكتر دارويي تجويز كنيد كه بتوانم آن را درخانه درست كنم .اما دكتر با آرامش مي گويد كه با دكتر رمضان خاني صحبت كرده ام و شما مي توانيد داروهايتان را از داروخانه رازي رايگان بگيريد.به داروخانه كه مي رسند مادر بچه ها متوجه مي شود كه دكتر مبلغي پول در داخل كيف او گذاشته است. همين اتفاق باعث مي شود روزي كه تابوت دكتر را به يزد آوردند،همان خانم خودش را با آه و ناله روي ماشين حامل جنازه دكتر بيندازد و از شدت ناراحتي اجازه ندهد تا ماشين حركت كند.
مواردي همانند اين آنقدر زياد است كه در يك يا دو شماره مجله نمي گنجد. شهيد پاك نژاد، يك پزشك مردمي و بي‌آزار بودند. بطوري كه دوستانشان نقل مي كنند كه حتي اگر گربه اي زير ماشين دكتر مي خوابيد، ايشان ماشين را روشن نمي كرد تا مبادا گربه بيدار شود يا نقل مي كنند كه دكتر، حتي به ماشين كسي هم تكيه نمي داده و مي گفته اند كه شايد آن شخص راضي به اين كار من نباشد.
بعلاوه بنابرادعاي بسياري از اهالي يزد، دكتر پاك نژاد پنجشنبه و جمعه ها كه به يزد مي آمدند، در شهر قدم مي زدند و از مشكلات مردم آگاه مي شدند و براي حل آن مشكلات به مردم كمك مي كردند. يكي از آنها مي گفت: با اينكه مشكلش در شهري بوده كه دكتر هيچ دوست و آشنايي در آنجا نداشته است، اما نامه اي براي اداره مزبور مي نويسد و اتفاقاً با همان نامه،مشكل آن شخص برطرف مي شود.
از نظر سياسي، دكتر پاك نژاد در يك مثلث قرار داشته است، به اين معنا كه شهيد صدوقي در رأس آن مثلث بوده و دكتر پاك نژاد و رمضان خاني در اضلاع اين مثلث به اين ترتيب، اين مثلث، مبارزات سياسي عليه شاه را هدايت مي كرده اند. اين مثلث، در مبارزات عليه فرقه بهائيت هم فعال بود، متأسفانه قبل از انقلاب، بهائيان نفوذ زيادي- به خصوص در شهر يزد- داشتند، تا جايي كه به خودشان اجازه داده بودند، يكي از قبرستانهاي مسلمانان را خراب كنند و در آنجا كلوپ شبانه بسازند. دكتر به همراه چند نفر ديگر،شبانه آنجا را خراب مي كنند، ولي بعد از مدت كوتاهي به ايشان خبر مي دهند كه ساواك به دنبال آنهاست و همگي به اصرار شهيد صدوقي، مدتي را در خارج از شهر مي گذرانند.
دوستان دكتر نقل مي كنند كه او اطلاعات بسيار دقيقي درباره اقدامات نيروهاي امنيتي ساواك داشته است، تا جايي كه خيلي ها شك مي كردند كه شايد دكتر ساواكي باشد. ولي دكتر گاهي مي گفتند امروز نبايد به آنجا برويم، چون ساواك آنجاست. بعضي ها حرف دكتر را مي پذيرفتند اما آنها كه اعتنا نمي كردند، دستگير مي شدند و مي فهميدند كه اطلاعات دكتر درست بوده است.

كتابهاي منتشر شده از دكتر، هيچ وقت تجديد چاپ نشده است؟
 

چرا،كتاب «اولين دانشگاه، آخرين پيامبر» با اعمال برخي سانسورها و تغييربعضي مطالب، بارها منتشر شد ولي چند جلد از كتابها هم اصلاً چاپ نشد؛ چون چاپ بعضي از آنها با ترديد همراه است، مثل بعضي كتابها كه درباره مسائل جنسي در اسلام نوشته شده است.

شيوه تنظيم تحقيقات شما به غير از بخشهاي مصاحبه با افراد مختلف، تقريباً به صورت روايت اول شخص داستاني و از زبان خود دكتر است. چرا اين شيوه را انتخاب كرديد؟
 

احساس كردم كه نتيجه كار، اينطوري خيلي زيباتر خواهد شد. متأسفانه من هيچگاه دكتر را ملاقات نكرده ام و فقط به واسطه حادثه هفتم تير بود كه نام ايشان را شنيدم و قرار شد اين تحقيق را انجام دهم،اما بعد از كمي بررسي فكر كردم روايت اول شخص، جذابيت و زيبايي بيشتري پيدا مي كند.
البته ابتدا مي خواستم تحقيقم را در قالب رمان بنويسم، ولي بعد به نظرم رسيد كه رمان تا حدي آميخته به خيال است و شايد مناسب داستان زندگي شهيد پاك نژاد كه يك زندگي نامه واقعي است نباشد. به همين سبب، تحقيقاتم را از ضمير اول شخص و از ديدگاه خود دكتر نوشتم. ناگفته نماند كه ديگران انتقادهاي زيادي نسبت به اين تصميم داشتند.

دكتر شعر هم مي سرودند،‌آيا در اين زمينه تحقيقي كرده ايد؟ اينكه دكتر چند نوع و چه تعداد شعر دارد و چيزهايي از اين قبيل؟
 

من، در مورد اشعار شهيد پاك نژاد اطلاعات زيادي ندارم. به چند نفر برخورد كردم و آنها به من گفتند كه دكتر شعر هم مي سروده است. البته برحسب وظيفه تحقيقاتي ام، سعي كردم تا جايي كه بتوانم چند تا از شعرهاي دكتر را جمع آوري كنم.

برگرديم به تحقيقات شما، چرا با اينكه كارتان به سفارش بنياد شهيد و صدا و سيما انجام شد، ولي اين اثر به چاپ نرسيد؟
 

خيلي اتفاقي از من دعوت شد تا در جشنواره محققين شركت كنم. رئيس فرهنگ و ارشاد در آنجا حضور داشت و از اثرم خوششان آمد و جايزه محقق برتر را به من دادند. بعد قرار شد تا آن را چاپ كنند و حق تأليف هم به من بپردازند.
در همان زمان، دكتر سيدحسن پاك نژاد با من تماس گرفتند و گفتند دست نگه داريد تا كارتان را بررسي كنم وبعد اثر را منتشر كنيم. بر اساس قراري كه داشتيم، ايشان به من مراجعه كردند واثر را با خودشان بردند اما ديگر ازشان خبري نشد، طبيعتاً چاپ اثر هم بلاتكليف ماند.

درنوشته هاي شما خاطراتي از مرحوم نايب كبير هم هست. كمي در خصوص رابطه ايشان با دكتر پاك نژاد صحبت كنيد.
 

مرحوم نايت كبير، يكي از افراد وارسته اي بود كه من ايشان را در مسجد جامع يزد ملاقات كردم. دفعه بعد، آن زنده ياد را در كتابخانه وزيري ملاقات كردم و ازشان سؤال كردم كه چرا شما ازدواج نكرده ايد؟ يادم است كه ايشان گفتند وقتي آدم ازدواج مي كند مجبور مي شود بخاطر بعضي مسائل دروغهاي كوچك هم بگويد، من بخاطر اينكه درزندگي ام دروغ نگفته باشم، سعي كردم ازدواج نكنم. من با بچه ها و شاگردهاي آن مرحوم نيز گفتگو كردم، همه شان مي گفتند: نايب كبير يك فرشته بود و واقعاً نيز اينطور بود. با يك نگاه به چهره شان مي شد فهميد كه ايشان از نظر خصوصيات انساني و رفتاري يك آدم متواضع و متفاوت ازديگران بودند. مرحوم نايب كبير تعريف مي كردند كه بعد از شهادت دكتر پاك نژاد در اين حال و هوا بوده است كه با دكتر حرف بزند. يك روز به خلد برين مي رود و در حاليكه نمي دانسته است با چه كسي سلام و عليك مي كند، ناخودآگاه مي گويد سلام عليكم دكتر! و ناگهان صدايي شنيده كه گفته «سلام عليكم آقاي نايب كبير» اول احساس مي كند در ذهنش اين صدا را شنيده يا دچار تخيل شده است بعد به اطراف نگاه مي كند و به دنبال صاحب صدا در آن اطراف مي گردد .اما هيچ كسي را پيدا نمي كند بعد فكر مي كند كه شايد اشتباه كرده است،‌ولي دوباره همان صدا را مي شنود و صداي دكتر پاك نژاد را تشخيص مي دهد و همان شب ارتباط روحي خاصي با دكتر برقرار مي كند، ولي در اين باره مرتكب يك اشتباه بزرگ مي شود و آن رابطه قطع مي شود. ماجرا از اين قرار بود كه وقتي مادر دكتر با گريه و زاري و از شهادت دو پسرش شكايت مي كند، به مادر دكتر مي گويد ناراحت نباشيد جاي دكتر خيلي خوب است وبا من صحبت مي كند و از همان زمان صداي دكتر قطع مي شود.
البته بعد از مدتي صدا را دوباره مي شنود كه به او مي گويد: «تو اشتباه كردي نبايد صداهايي را كه مي شنيدي، براي كسي تعريف مي كردي؛ چون اينها اسرارغيب بود و تو اسرار را فاش كردي.»
به هرحال نايب كبير باز هم در خواب دكتر را در باغي مي بيند که در حال تراشيدن يك سنگ قبر است و يكبار در اين مشاهدات از دكتر مي خواهد كه دنيايش را به او نشان دهد و دكتر هم با خواندن آن شعر حافظ كه مي گويد«مهر بر لب زده،خون مي خورم و خاموشم» به نايب كبير مي فهماند كه نمي تواند اسرار غيب را بازگو كند.

به عنوان آخرين سؤال بد نيست به خودتان و حسي كه درموقع نوشتن اثر داشته ايد، بپردازيم. به نظرتان يك محقق به هنگام نوشتن پژوهش،آيا با موضوع هم ارتباط روحي برقرار مي كند؟
 

بله، رابطه من با اثرخيلي خوب بود. از همان اول كه شروع كردم به نوشتن نامه ها و درخواست ها، با توجه به اينكه مددكار بودم و در هلال احمر به كارهاي محرومين رسيدگي مي كردم، در همه مدت آنطوري به اين كارنگاه مي كردم كه دكتر پاك نژاد نگاه مي كردند.
البته كارايشان طبابت بود ولي ما نامه مي داديم و براي محرومين درخواست كمك مي كرديم زماني كه غير مستقيم با دكتر و فعاليتهايشان آشنا شدم، سعي كردم از شيوه ايشان پيروي كنم و نيت خير را فراموش نكنم. جالب اينكه تمامي كارهاي من با پيروي از شيوه دكتر به خوبي پيش مي رفت و در تمام مراحل به نتيجه دلخواه مي رسيدم و از اين بابت نيز بسيار خوشحال هستم.
منبع:ماهنامه شاهد یاران، شماره 46



 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط