گفتگو با دكتر سيد محمد حسين وزيري از هم دوره اي ها و دوستان نزديك شهيد پاک نژاد
درآمد
دكتر سيد محمد حسين وزيري (متولد 1305) با دو سال اختلاف نسبت به شهيد پاك نژاد، دوره هاي مختلف زندگي آن بزرگوار را به خوبي طي كرده و همراه آن شهيد بوده است. وي فرزند مرحوم وزيري بزرگ مؤسس كتابخانه مشهور وزيري دريزد است كه با شهيد پاك نژاد روابط نزديك و صميمانه اي داشت. خود دكتر وزيري نيز به سبب اين انس و الفت، توانست با دكتر پاك نژاد رفاقتي عميق برقرار كند كه در اين مصاحبه راوي حكايت آن است.
براي ما از شروع و ادامه آشنايي تان با دكتر پاك نژاد بگوييد.
من در خانواده اي كاملاً مذهبي به دنيا آمدم. يادم است كه پدرم براي تعميرات مسجدجامع يزد، هيات همياري تشكيل داده بودند كه حاج سيدابوالقاسم پاك نژاد- پدر شهيد پاك نژاد- نيز در اين فعاليت شركت داشتند. بنابراين چون وجه مشترك خانواده هاي ما فعاليت پيرامون مسائل مذهبي بود، از ديرباز با هم آشنايي پيدا كرديم و اين آشنايي در مراحل مختلف ادامه يافت. به ياد دارم كه دكتر پاك نژاد، چون مي خواستند براساس شروع و دين حركت كنند، زمان زيادي طول كشيد تا توانستند تحصيلات خود در زمينه پزشكي را به پايان برسانند.
مگر تناقصي بين طب و دين وجود داشت؟
درآن زمان تشريح اجساد از نظر علما تأييد نشده بود، به همين دليل شهيد پاك نژاد كه به دور از احكام ديني گام برنمي داشتند پرهيز مي كردند از ادامه تحصيل در اين رشته، اما پس از اينكه آيت الله العظمي بروجردي تحقيق وسيعي در اين زمينه انجام دادند و تشريح اجساد را بلامانع تشخيص دادند، شهيد پاك نژاد هم به تحصيل خود ادامه داد وحتي تحقيق مفصلي هم در زمينه پزشكي تحت عنوان اولين دانشگاه، آخرين پيامبر» به چاپ رساند كه هنوز هم از كتابهاي پرطرفدار در زمينه پزشكي معرفي مي شود. به هرحال اين موضوع باعث شدتا شهيد پاك نژاد، 7 يا8 سال ديرتر، تحصيلات خود را در رشته پزشكي به پايان برساند.
شرايط و موقعيت زمان خود و شهيد پاك نژاد را در دوران جواني- به لحاظ علمي و مذهبي در يزد- براي ما كمي توضيح دهيد تا با نوع فعاليتهاي شما بيشتر آشنا شويم.
اگر با هواپيما به يزد سفر كنيد، وقتي از بالا به اين خطه نگاه كنيد، مي بينيد كه از هر طرف به كوير منتهي مي شود. از يك سو كه به خراسان راه دارد و كوير است، از سوي ديگر كه به اصفهان مي رسد كويراست و از سوي سوم كه منتهي به كرمان است نيزكوير است. بنابراين يزد هم سر دركوير دارد، هم پا در كوير دارد و هم تن دركوير دارد. اين موقعيت از شهر يزد منطقه اي ويژه مي سازد و شرايط اجتماعي خاص به آن مي بخشد. اين شرايط باعث شده تا درعين بسته بودن فضا، بسياري از علمايي كه در ديگر نقاط با اتهام و مشكل مواجه شده بودند، در يزد متمركز شوند و فعاليت كنند كه براي ما جوانان آن زمان موقعيت فكري و ذهني خاصي مي ساخت. از سوي ديگر، صاحبان افكاري مانند بهائيت و از اين دست هم در اين شهر فعاليت مي كردند. يادم است، زماني گروهي از مشهد وارد يزد شدند كه به نوعي وارد اين گروه ها شده آنها را شناسايي مي كردند و برخوردهايي صورت مي گرفت، اما امام اين شيوه را تأييد نكردند و خيلي زود اين نوع مبارزه تعطيل شد. كمونيستها هم فعاليتهاي مختلفي داشتند، حتي منافقان هم از اين خطه غافل نبودند و حضور مي يافتند، اما از آنجا كه با جامعه متدين يزد تحت انديشه علماي اسلامي بودند، بسياري ازاين توطئه ها ناموفق مي ماند.
پس در آن زمان خيلي هوشيارانه بايد عمل مي كرديد.
بله، مثلاً منافقان براي زنها مانتويي طراحي كرده بودند كه حتي اوايل مورد تأييد خيلي ها قرار گرفت، اما هم خيلي زود متوجه شدند كه اين مانتو نوعي لباس فرم منافقين محسوب مي شود. خوشبختانه چون جميع علماي يزد با امام در ارتباط بودند و ايشان نسبت به مسائل كاملاً هوشيار بودند، خيلي زود نيز به اين موضوعات واكنش نشان داده مي شد.
خب، ما جوانهاي آن زمان هم كه اين اتفاقات را مي ديديم، مي توانستيم به راحتي مسير را انتخاب كنيم و كمتر در معرض فريب قرار بگيريم.
دردوران جواني شما، گروه هاي مختلفي سعي درشكار افكار جوان داشتند. امثال شما و دكتر پاك نژاد با اين گروهها و البته جذابيتهايي كه خلق مي كردند چگونه روبه رو مي شدند و چه شد كه فريب اين افكار به خصوص، توده ايها را كه از ديرباز در ايران فعاليت مي كردند نخوريد؟
من، تك فرزند خانواده ام بودم واصولاً به درس وتحصيل مي پرداختم. البته اين افكار و گروهها بين دانشجويان هم رخنه مي كردند، اما تمركز من بر تحصيلم بود و كمترين زماني به چنين نگرشهايي اختصاص نمي دادم. اگر چه تأثيرات آنها، شرايط تحصيلي و كاري سختي ايجاد مي كرد. اما كسي مثل دكتر پاك نژاد به واسطه نگاه مذهبي و عشقي كه به اسلام داشتند، هميشه و با هر اقدام خود در حال مبارزه با اين گروها بودند. ايشان كه نزديكي خاصي هم به آيت الله صدوقي داشتند، به واسطه جلسات،كلاسها و هرگونه اقدام ديگري سعي داشتند بين جوانان و جامعه روشني به وجود بياورند تا آنها حقيقت اسلام را بشناسند و با علم و آگاهي از انحراف مصون بمانند.
آقاي دكتر وزيري، شما هم به لحاظ دوره هم به لحاظ اعتقادات مذهبي و هم به لحاظ نگرشهاي علمي با دكتر پاك نژاد نزديكي داشته ايد. با توجه به اين سه محور، مي توان گفت شما جامع ترين تعريف را مي توانيد از شخصيت شهيد پاك نژاد ارائه دهيد.
دكتر پاك نژاد شخصيتي بود كه باورش بردرستي، ايمان و خلوص بنا نهاده شده بود. تفسير كردن قرآن از دل مشغوليهاي ايشان بود كه در دوره هاي مختلف نيز به آن مي پرداخت. جالب اينكه جلسات دكتر هميشه با استقبال بسيار چشمگيري مواجه مي شد. وجه علمي ايشان نيز كاملاً با اخلاص و اعتقادات دينيشان هم سو بود. يك طبيب، شايد حداكثر به طب و طبابت بپردازد، اما ايشان با نگرشي ديني واجتماعي به طبابت مي پرداخت، بطوري كه اگر بيماري به ايشان مراجعه مي كرد كه فردي تنها و بي كس بود، از تشخيص بيماري تا مداوا و تهيه دارو، آن بيمار را تنها نمي گذاشت. اين وجه دكتر پاك نژاد، در كنار حضور و مبارزاتي كه براي حفظ اعتقادات و دين در جامعه انجام مي دادند. شرايطي را پيش آورد كه امروزه شاهد آن هستيد. شرايطي كه باعث شد شخصيت اين انسان والامقام هرگز فراموش نشود و در كنار وجهه علمي وجهه انساني و متدينشان در ذهن وياد مردم باقي بماند. فراموش نكنيد كه گفتن اين حرفها بسيار ساده است، اما عمل درآوردن آن به مفهوم رودررويي با مشكلات بسياري است كه گاه توان انسان را به صفر مي رساند. اما ايشان تا پايان، همچنان خلوص و انسانيت و تدين را شيوه راه خود قرار دادند وهرگز دراين مسير قدمي به عقب برنداشتند.
يكي از تأثير گذارترين مراكزي كه در يزد مي شود سراغ گرفت، از ديرباز تاكنون كتابخانه وزيري بوده و هست، بطوري كه نمي توان صرفاً به عنوان يك كتابخانه از آن ياد كرد. از قرار، يكي از جاهايي كه شهيد پاك نژاد نيز همواره با آنجا در ارتباط بوده، همين كتابخانه به شمار مي رود. از اين كتابخانه، تأثيرات آن و رويكرد شهيد پاك نژاد به اينجا برايمان بگوييد.
مرحوم پدرم مرد خودساخته اي بود. ايشان نه از ارث پدر و مادر بهره مند بودند و نه از فاميل، اما با پشتكار تمام موضوع آگاهي بخشي به جامعه را پي مي گرفتند. همانطور كه در جاي جاي صحبتها اشاره شد آن زمان نفوذ بهائيت و ديگر موضوعات باعث شده بود تا تمام كساني كه دل سوخته شيعه و اسلام بودند، در مقابل اين نفوذ بي امان، قد راست كنند. همانطور كه گفتم، پدرم اعتقاد راسخ به ايجاد آگاهي و دانش ديني داشتند، آنقدر كه حتي به روستاها مي رفتند و تا جايي كه ممكن بود موضوع تحصيل بچه ها را پي مي گرفتند. كتابخانه وزيري هم از مكانهايي بود كه با اين منظور فعاليت مي کرد. بنابراين همانطور كه گفتيد شرايط و نوع اقدامات موجب شد تا اين كتابخانه بسيار فراتر از يك كتابخانه معمولي به نشر دانش و آگاهي بپردازد. قاعدتاً كساني مانند دكتر پاك نژاد هم كه هميشه در راه دين و مسائل ديني پيش قدم بودند، از افراد ثابت در كتابخانه وزيري به شما مي رفتند. بسياري از هم فكري ها و هماهنگي ها در كتابخانه وزيري صورت مي گرفت.
بنابراين بين مرحوم پدر شما و دكتر پاك نژاد هم بايد نزديكي و ارتباط خاصي برقرار بوده باشد.
دقيقاً. شهيد پاك نژاد با ديده احترام كامل با پدرم برخورد مي كردند و پدر هم به امانت داري، صداقت و تدين ايشان با اعتقاد كامل برخورد مي كردند. هر دو، در خصوص مسائل مختلف صحبت مي كردند. و نتيجه گيريهاي منطقي و كاربردي به دست مي آوردند. همانطور كه گفتم بخش عمده اي از اين نزديكي دركنار روحيات نزديك به هم حول محور مبارزه عليه كساني بود كه سعي در تخريب اسلام و ترويج بهائيت داشتند.
دوره نمايندگي شهيد پاك نژاد را در مجلس شوراي اسلامي به ياد داريد؟
بله، يكي از كساني كه سعي مي کرد تا ايشان براي نمايندگي در مجلس كانديدا شوند، خود من بودم. ايشان با اخلاص و اخلاق و تديني كه در جامعه به اثبات رسانده بودند، بهترين فرد براي حضور در مجلس محسوب مي شدند. او فردي بود كه اگر تا روزي 10 ساعت در مطب خود مي نشست، حتي دقيقه اي هم به فكر مسائل مادي نبود. ايشان مردي بود از خود گذشته كه مسائل دنيوي را از مدتها پيش پشت سرگذاشته بود. بنابراين مردي با اين ويژگيها تنها كسي مي توانست باشد كه در مجلس شوراي اسلامي، به خصوص با توجه به شرايط اوليه انقلاب، مفيد محسوب شود وبراي كل ايران، افتخاري باشند.
اما باعث تأسف است كه اين بزرگواران فقط دردوره كوتاهي پس از پيروزي انقلاب، حضور داشتند و شهادت، مجال خدمات بيشتر و ماندگار ايشان را از ما دريغ كرد.
تأسف نخوريد. به ياد داشته باشيد كه خواست و اراده خداوند هميشه موجب خير و نعمت شده است. شهيد پاك نژاد و ديگر بزرگاني كه اشاره كرديد، اگر چه خيلي زود از پيش ما رفتند اما خون اين شهدا مزرعه انقلاب را آبياري كرد. در حقيقت با شهادت اين بزرگان ما انقلابي كه مانند كودكي نوپا بود، آموخت كه چگونه روي پاي خود بايستد و حتي از زمين خوردن نترسيد. زماني بايد تأسف خورد كه چيزي بي بهره بماند. خون ايشان به هيچ وجه پاي مال نشد وثمره انقلاب و بالندگي را دربرداشت. بنابراين هرگز به خواست خدا تأسف نخوريد، به خصوص در مورد امري مانند شهادت كه يك سر، بركت است و موجب سرافرازي، چه براي شهيد و چه براي امت شهيد پرور، مي شود.
شهيد پاك نژاد، از وجوه مختلف يادگارهاي با ارزشي براي ما گذاشته است، چه از نظراخلاقي كه همچنان به عنوان بزرگترين نمونه بين مردم بيان مي شود، چه به لحاظ مبارزه و تدين كه بايد سرمشق مسئولان امروزي ما باشد وچه به لحاظ علمي كه هنوز كتابهاي ايشان با استقبال و احترام مطالعه مي شود.
منبع:ماهنامه شاهد یاران، شماره 46