عکاس شهید

شهيد عليرضا برادران نجار عكاسي جوان و خستگي ناپذير كه در تهيه عكس هاي خبري زبر دست بود. او بعد از كار در قسمت ها و ارگان هاي مختلف ،از همان سال هاي اوليه تأسيس خبرگزاري فارس ، به اين خبرگزاري روي آورد و در آنجا با فعاليت شبانه روزي ، عكس هاي مختلف خبري كم نظيري را از خود به جاي گذارد و هم چنين نام خويش را به عنوان شهيد در دل تاريخ ثبت كرد. شايسته است او را از زبان پدر ارجمندش بشناسيم.
شنبه، 8 مرداد 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
عکاس شهید

عکاس شهید
عکاس شهید


 






 

گفتگو با امير برادران نجار (پدر شهيد عليرضا برادران نجار)
 

درآمد
 

شهيد عليرضا برادران نجار عكاسي جوان و خستگي ناپذير كه در تهيه عكس هاي خبري زبر دست بود. او بعد از كار در قسمت ها و ارگان هاي مختلف ،از همان سال هاي اوليه تأسيس خبرگزاري فارس ، به اين خبرگزاري روي آورد و در آنجا با فعاليت شبانه روزي ، عكس هاي مختلف خبري كم نظيري را از خود به جاي گذارد و هم چنين نام خويش را به عنوان شهيد در دل تاريخ ثبت كرد. شايسته است او را از زبان پدر ارجمندش بشناسيم.

نخست، شهيد برادران را معرفي كنيد.
 

عليرضا در بعد از ظهر روز 13 خرداد 55 در تهران به دنيا آمد.دوران ابتدايي و راهنمايي را با موفقيت به پايان رساند.در دوران راهنمايي ،وارد بسيح مسجد حضرت زينب(س)شد.در پايگاه بسيج فعاليت زيادي داشت و در اين زمينه بسيار پر تلاش و پر جنب و جوش بود. بعد از اتمام خدمت سربازي ، مدتي در سپاه مشغول به كار بود و در آنجا كارهاي فرهنگي و عكاسي يك روزنامه را انجام مي داد.كم كم در كارش تجربه بسياري به دست آورد و با برنامه ها و ماهنامه هاي بسياري همكاري و براي آنان گزارش تهيه مي كرد.
در اواخر آذر سال 1380 ازدواج كرد و يك سال بعد صاحب دو فرزند دختر شد.در همين زمان خبرگزاري فارس افتتاح شد و او به اين خبرگزاري رفت ودر آنجا مشغول به كار شد تا اينكه اين مأموريت پيش آمد و او در سانحه هواپيماي سي 130 به شهادت رسيد.

ويژگي هاي شخصيتي ،اخلاقي و رفتاري اين شهيد بزرگوار چه بود؟
 

به نظر من عليرضا آدم فوق العاده مؤمن و با تقوايي بود.از ويژگي هاي با ارزش ، خستگي ناپذيري او در كارها بود .خيلي خوش اخلاق و خوش برخورد بود.به قدري خوب بود كه همه علاقه زيادي به او داشتند.از هر لحاظ ، چه رفتار و چه شخصيت و اخلاق نمونه بود.

ديدگاه شهيد نسبت به خبرنگاري و عكاسي چگونه بود؟
 

من آن زمان كارمند بانك بودم .قبل از اينكه عليرضا وارد حرفه خبرنگاري شود،خيلي اصرار كردم كه بيايد و همكارما در بانك شود ،اما او علاقه اي به بانك نداشت و قبول نكرد. با وجود اينكه عكاسي و خبرنگاري مشكلات خاص خودش را داشت و كوله پشتي هايي كه دوربين و وسايل كارشان را در ان مي گذاشتند ،خيلي سنگين بود و اينها مي بايست ساعت ها اين كوله پشتي ها را حمل مي كردند ،عليرضا هيچ وقت احساس خستگي نمي كرد و عاشقانه كارش را انجام مي داد . هميشه در انجام كارش،اعم از كار در بسيج و كارهاي شغلي مثل روزنامه جوان و يا عكاسي در خبرگزاري فارس و...شور و شوق زيادي داشت .

از خاطراتي كه از كار خبرنگاري براي شما تعريف مي كرد، بفرماييد.
 

عليرضا خاطرات قشنگ و جالبي را تعريف مي كرد.مثلا يادم هست در مجلس شوراي اسلامي چند تا عكس گرفته بود كه يكي از اين عكس ها ،عكس يكي از نمايندگان مجلس بود كه كفش هايش را در آورده و پاهايش را روي صندلي گذاشته بود و عليرضا از صحنه خوابيدن اين بنده خدا عكس گرفته بود.وقتي نماينده مجلس متوجه دوربين مي شود، عليرضا را صدا مي زند و از او خواهش مي كند كه از آن عكس در جايي استفاده نكند. عليرضا هم به شوخي مي گويد:«اين عكس فقط براي صفحه اول روزنامه خوب است»!
اين خاطره را آقاي برنو دوست و همكار عليرضا در خبرگزاري ايلنا گفته است كه از زبان خودش نقل مي كنم:«تازه از سفر ايلام بازگشته بوديم و درست روز 13 آذرماه كنفرانس مطبوعاتي آقاي لاريجاني بود. عليرضا برادران به من زنگ زد و گفت:«بيا براي مانور برويم.»من تازه از سفر آمده بودم و به او گفتم : «نوبت من نيست»،اما او اصرار كرد و من هم قبول كردم.او به علي رفيعي زنگ زد و ماجرا را به او گفت .
كار ما رديف و نام من به جاي بابك برزويه رد شد .من با همه دوستان و خانواده ام خداحافظي كرده بودم كه درآخرين لحظات به علي رفيعي اطلاع دادند كه من بايد با پرواز بعدي،يعني پنج شنبه صبح به محل مانور بروم.زنگ زدم و ضمن دادن اين خبر به عليرضا برادران گفتم:«تو هم بمان پنج شنبه با هم برويم.»گفت:«نه .من خسته شده ام ، مي خواهم بروم.»عليرضا حرفي زد كه هميشه در گوشم زنگ مي زند. گفت:«قسمت هر چه باشد سعي نكن آن را عوض كني . قسمت تو پنج شنبه است.»پس از كمي شوخي و خنده ،قرار شد در پنج شنبه همديگر را روي چابهار ببينيم.سانحه سي 130 تأثير بسيار بدي روي زندگي من گذاشت و بهترين دوستم را از دست دادم .از اين پس نيز قصد ندارم راهي را كه برايم انتخاب مي شود، تغيير بدهم.
من تنها عكاسي بودم كه در تمام لحظات مراسم خاك سپاري عليرضا برادران در حالي كه اشك مي ريختم،دوربينم را كنار نگذاشتم . تنها عكس به جا مانده از صورت سوخته عليرضا برادران را نيز من گرفتم و اين به خاطر احساس صميميتي بود كه در همه لحظات با عليرضا برادران حس مي كردم.»

ويژگي هاي بارز شخصيتي ايشان چه بود؟
 

فوق العاده آدم خوش برخورد و مردمداري بود و خيلي خوب صحبت مي كرد.با بچه هاي مثل بچه ها ،با بزرگ ترها مثل خودشان و... اصلا هم به فكر اين نبود كه اگر با كوچك تر از خودش صحبت بكند ،كسرشأن است از اين طور فكرها .
يادم هست مراسم ختم پدربزرگ عليرضا بود. يكي از بچه هاي كوچك فاميل ،خيلي شر و شلوغ بود و اگر مي آمد كل مراسم را به هم مي زد. آن بچه را سپردم به عليرضا و گفتم مراقب باشد خراب كاري نكند.پسرم هم قبول كرد و گفت:«او با من ،مشكلي ندارد.شما كار خودتان را انجام بدهيد .به اين بچه فقط بايد مسئوليت داد،غير از اين هيچ راه ديگري ندارد.»عليرضا مقداري مشمع خريده و به آن بچه سپرده بود تا به هر كس كه وارد مجلس مي شد ، بدهد و كفش هايشان را در آن بگذارند تا آخر مراسم هم خبري از آن بچه و خرابكاري هايش نشد.آخر سر عليرضا آمد و گفت: «ديدي بابا؟ديدي كه فقط بايدمسئوليت به اين آقا پسر مي داديم!

روابط شهيد با اعضاي خانواده و خواهرانش چگونه بود؟
 

خيلي خوب برخورد مي كرد.رابطه اش با خواهرانش خيلي خوب و صميمي بود.طوري رفتار مي كرد كه علاوه بر برادر ،مثل دوستشان بود.هر مسئله اي و هر درددلي داشتند به عليرضا مي گفتند .الان هم اغلب يادش مي كنند و دلتنگش مي شوند.

بيشتر به چه چيزهايي در زندگي علاقه داشتند؟
 

به تئاتر و فيلم علاقه زيادي داشت .اخبار را هم خيلي دوست داشت.هر جا نمايشگاه بود، هميشه حضور داشت.هميشه درباره فيلم و تئاتر كتاب مي خواند.از همه مهم تر به عكاسي خيلي علاقه داشت و اين كار را واقعا با عشق انجام مي داد.

از لحاظ مسائل اعتقادي و مذهبي چگونه بود؟
 

عليرضا بچه بسيار معتقد و مذهبي اي بود. هر هفته جلسات سخنراني حاج آقا حق شناس را مي رفت .نماز اول وقت،آن هم به جماعت را هيچ وقت ترك نكرد.در ايام محرم و صفر به عنوان خادم الحسين(ع)در هيئات و دسته هاي عزاداري كار مي كرد.يكي ديگر از ويژگي ها و خصوصيات كم نظيري كه عليرضا داشت ،كمك به مردم نيازمند بود. البته اين را ما بعد از شهادتش متوجه شديم. همه كساني كه عليرضا كمكشان كرده بود، آمده بودند و از ما تشكر مي كردند.

ديدگاه شهيدنسبت به شهادت و جايگاه شهدا چه بود؟
 

عليرضا عاشق شهادت وكاربراي شهدا بود، در زمان جنگ سنش زياد نبود،اما بعد از در حيطه كاري خودش كه همان خبرنگاري و عكاسي و...است،خدمات زيادي براي شناساندن شهدا به مردم كرد.

و سخن آخر
 

عليرضا مايه افتخار من بود و هست . هميشه افتخار مي كنم و خدا را شاكرم كه فرزندم ، در چنين راه مقدسي رفت شهيد شد .هر جا كه بروم مرا با نام پدر شهيد يا پدر عليرضا مي شناسند و اين براي من جز عزت چيز ديگري ندارد.

عکاس شهید

منبع: ماهنامه شاهد یاران، ش 58



 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط