پايه هاي روان شناختي تربيت ديني(4)

شايد مهم تر از فطرت و عوامل و گرايش هاي فطري نتوان به عناصر و عوامل ديگري اشاره کرد که اين همه در تربيت ديني نقش کليدي ايفا کند. هيچ نظام تربيتي به اندازه ي نظام تربيتي اسلام بر فطرت و گرايش هاي فطري تأکيد نورزيده است. فطرت به تعبيري همان سرشت انساني است که خداوند انسان را بر اساس آن آفريده است؛ سرشتي
شنبه، 22 مرداد 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
پايه هاي روان شناختي تربيت ديني(4)

پايه هاي روان شناختي تربيت ديني(4)
پايه هاي روان شناختي تربيت ديني(4)


 

نويسنده: سيداحمد رهنمايي*




 

تربيت ديني: گرايش هاي فطري
 

شايد مهم تر از فطرت و عوامل و گرايش هاي فطري نتوان به عناصر و عوامل ديگري اشاره کرد که اين همه در تربيت ديني نقش کليدي ايفا کند. هيچ نظام تربيتي به اندازه ي نظام تربيتي اسلام بر فطرت و گرايش هاي فطري تأکيد نورزيده است. فطرت به تعبيري همان سرشت انساني است که خداوند انسان را بر اساس آن آفريده است؛ سرشتي که شاکله ي انسان را دربر مي گيرد و قابل تغيير هم نيست، هر چند ممکن است گرد و غبار هوا و هوس بر آن بنشيند و روي آن را بپوشاند. آفرينش انسان در بيان قرآني و زبان روايات اسلامي بر پايه ي فطرت صورت گرفته است؛ يعني هر فرد انساني مجهز به نيرويي است که به کمک و هدايت آن مي تواند به وجود خداوند پي ببرد، او را بشناسد و وي را پرستش کند. (1) در نظام تربيتي اسلام به خصوص نسبت به عامليت و نقش کليدي فطرت در تربيت ديني حساسيت فراواني ابراز شده است.
با اين بيان، فطرت نيز همچون وحي، رسول هدايت و تربيت انسان است که با الهام از آن بسياري از حقايق عالم را کشف مي کند، و از جمله ي اين حقايق و در رأس همه ي آن ها مي توان از خداشناسي و خدايابي فطري ياد کرد. به تعبير قرآن، به واسطه ي فطرت پاکي که انسان ها بر پايه ي آن آفريده شده اند، از آيين اسلام ناب رونمايي مي شود: «فَأَقِم وَجهَک لِلدِّينِ حَنِيفًا فِطرَةَ اللهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيهَا لا تَبدِيلَ لِخَلقِ اللهِ ذَلِک الدِّينُ القَيِّمُ وَلَکنَّ أَکثَرَ النَّاسِ لا يَعلَمُونَ» (روم: 30) اسلام ناب، همان دين فطرت است و دين فطرت، آيين استوار و پايدار حق است. (2)
فطرت به هر گونه اي که تبيين و تفسير شود، «دست مايه و سرمايه ي تربيت و هدايت انسان در مسير کمال جويي و سعادت يابي اوست. به همين دليل انسان با برخورداري از فطرت ويژه ي خداجويي، استعداد و قابليت لازم را براي گام نهادن در مسير سعادت و نيل به مقصد و منظور آفرينش مي يابد». (3) با توجه به چنين برداشتي، فطرت به دو عنوان معرفت شناختي و انسان شناختي قابل تحقيق و بررسي است. توضيح اينکه فطرت از طرفي، يکي از برجسته ترين منابع و ابزار معرفت، و از جانب ديگر، از مختصات انساني و موضوع مهم روان شناسي به شمار مي آيد.
فطرت در نگاه نخست، عنصري ميان عقل و وحي است؛ دروني است، اما عقل نيست که نيازمند به کارگيري ابزارها و حرفه هايي چون استدلال و استخراج و استنباط باشد؛ بلکه فهم برخاسته از آن از درون مي جوشد؛ ملهمانه است، اما وحي نيست که از ماورا فرو فرستاده شود؛ بلکه الهام دروني است که خداوند به قدرت و عنايت خويش در نهاد بشر به وديعت نهاده است. بر اين اساس فطرت در ميان مباحث ناظر به مباني معرفت شناختي تعليم و تربيت جايگاهي بس کليدي دارد. (4)
اميالي چون ميل به کمال و کمال جويي ـ اعم از کمالات علمي، معنوي، مادي، ميل به زيبايي، ميل به جاودانگي، ميل به پرستش، ميل به استقلال و در عين حال ميل به اتکاي به نقطه ي امن، ميل به التذاذ، ميل به رفاه و آسايش، ميل به امنيت و آرامش و ... ـ همه از جمله اميال و گرايش هاي فطري اند. اين ميل ها نه تنها نقش مؤثري در تربيت ديني و زمينه سازي براي تحقق ويژگي ها و لوازم آن ايفا مي کنند، بلکه از طريق تربيت ديني نيز تقويت و جهت مي يابند. از آن ميان، ميل به پرستش، همچنين گرايش روحي و رواني و عاطفي به معبودي بسيار فراتر از انسان و جهان و خلق جهان، نقش زايدالوصفي در تربيت ديني و تأمين اهداف و مقاصد آن بر عهده دارد. به ملاک اين ميل و با پشتيباني ديگر اميال فطري تربيت ديني شکل و قوام مي پذيرد و محصول خود را در جهت دادن به اين اميال و تعيين معبود و موضوع پرستش ظاهر مي سازد. به طور کلي، اميال فطري همسو و هم گرا با يکديگر بار سنگين تربيتي ديني را در وجود متربي سامان مي دهند.
مهم اينکه گرايش هاي فطري با توجه به ويژگي هاي ذاتي که دارند، از گرايش هاي طبيعي و غريزي متمايز مي شوند و با توجه به اين تمايز نقش بي بديل خود را در تربيت ديني شخص ايفا مي کنند.
«پاکي، آراستگي، پيراستگي از هر آلودگي، تغييرناپذيري، تبدل ناپذيري، فسادناپذيري و فناناپذيري، همچنين انسان شمولي، سازگاري با وحي و عقل و خرد ناب و سرانجام الهي و رباني بودن، از جمله ويژگي هاي برجسته اي است که براي فطرت و اميال فطري در نظر گرفته شده است. تربيت پذيري انسان و قابليت او براي رسيدن به کمالات انساني ـ الهي، همه به برکت نيروي قدرتمند و پالايش يافته ي فطري است که با ويژگي هاي ياد شده از جانب خداوند در نهاد انسان ها به وديعت گذاشته شده است». (5)
بدين ترتيب، تربيت ديني باعث مي شود انسان دين باور دين مدار کمالات خويش را در گرايش به معبود حقيقي ببيند و لذت جاويدان و آرامش بي پايان را در ارتباط با او جست و جو کند؛ لذت و آرامشي که هرگز با هيچ رنج و بي قراري آميخته نيست، به علاوه که پايدار و برقرار است. تربيت ديني بر اين اساس با تربيت فطري همخواني دارد؛ چرا که وجود انسان بر خدامحوري و دين مداري و دين گرايي سرشته شده است. مربيان ديني همواره بايد فطرت و مقتضيات فطري را دست مايه ي تعاليم ديني قرار دهند و از اين امکان عظيم فطري در جهت پيشبرد اهداف تربيت ديني بهره برداري کنند.

غرايز و تربيت ديني
 

انسان همچنان که محل هبوط و حضور فطرت است، کانون غرايز نيز هست. غرايزي چون عشق، نفرت، ترس، محبت، حيا، شرافت، کنجکاوي و تيزهوشي، همه از عامليت ويژه اي در تأمين سازوکار تربيت ديني و اهداف موردنظر آن برخوردارند. غرايز، آن دسته از کشش هاي دروني و ذاتي اند که در وجود انسان اسباب برانگيختگي او را براي انجام دادن رفتاري يا پرهيز از کاري فراهم مي سازند. غرايز براي انسان ارزش و جنبه ي کاملاً حياتي دارند که بدون آن ها انسان از ادامه ي حيات انساني خويش باز مي ماند و دچار رکود مي شود. دين به همه ي اين غرايز جهت کمالي مي دهد و بدون اينکه آن ها را سرکوب کند يا ناديده انگارد به انسان اجازه مي دهد از وجودشان براي کمالات انساني بهره برداري کند. از آن گذشته، انسان ها به طور غريزي دوست دارند اميال غريزي شان هر چه شايسته تر و پيراسته تر ارضا شود؛ از اين رو تدين انسان به واقع پاسخ روشن و گويايي به حس و نياز غريزي او به پالايش و پيرايش غرايز به شمار مي رود. مراتب زير پيوند دينداري را با برخي از غرايز سرآمد نشان مي دهد.

نقش تربيتي غرايز
 

رابطه ي عشق و ايمان بر احدي پوشيده نيست. هر کس به آساني با تأمل ساده در درون خويش درمي يابد چگونه به حقيقت ايمان و ديانت خويش عشق مي ورزد، همچنان که درمي يابد تا عشق به مفاد ايمان در ميان نباشد، ايماني حاصل نمي شود. انسان شيداي معبودي است که مي پرستد. اصولاً، «اله» را از اين رو «اله»، ناميده اند که دلربايي مي کند. «اله» يعني، آنچه يا آن که دلرباست به گونه اي که دل واله را به جانب خود جذب کرده، او را از خويش غافل و به اله مشغول مي دارد. بدين ترتيب، دين باوري و خداپرستي بر اساس کشش دروني است که شخص آگاهانه نسبت به معبود خود ابراز مي دارد؛ خواه اين معبود، حقيقي باشد يا دروغين. خاصيت اين کشش التزام و تعهد و ارادت قلبي و رفتاري به خواسته هاي معبود است.
همچنان که گذشت، ايمان چيزي جز حب و بغض نيست. (6) مؤمن از طرفي برخوردار از محبتي است که به ايمان و مفاد آن ابراز مي دارد و از سوي ديگر کانون نفرتي است که نسبت به دين ستيزان و ايمان براندازان آشکار مي سازد. حب و بغض، در واقع برانگيزاننده ي انسان به سوي انجام يا ترک کاري است. تربيت ديني به پشتوانه ي چنين انگيزه هاي غريزي به ثمر رسيده، آثار خود را در زندگي و رفتار شخص بر جاي مي گذارد.
از سوي ديگر، ترس از آينده ي ناگوار، ترس از درگير شدن در چنگ شيطان و هوا و هوس، ترس از زيان و خسران، نگراني از پايان ناخوشايند و نظاير آن مي توانند برانگيزاننده ي انسان براي پناه جويي به دژ مستحکم ايمان و عمل صالح باشند و زمينه را براي بهره برداري مناسب از تربيت ديني فراهم آورند. اين سخن با اظهارات ماترياليست ها که ايمان را محصول ترس بشر اوليه از عوامل مرموز مي دانند، بسيار متفاوت است. ايمان برآمده از تربيت ديني، در حقيقت برآيند معرفت و فطرت حقيقت جويي انسان است که به برکت آن انواع ترس ها و نگراني ها رنگ مي بازد و در عوض عشق و تحرک و شجاعت و پويايي توان مي يابد. به عبارتي، ايمان هر کجا که باشد، ترس و واهمه معنا ندارد.
قرآن، با تأکيد بر اين حقيقت که هر کجا ايمان و عمل شايسته حاکم باشد، خوف و اندوه رخت خواهد بست، تناسب ايمان و عمل صالح و خوف را به روشني بيان فرموده است. (7) علاوه بر اين، قرآن ضمن هشدار جدي به انسان، به سوء استفاده ي شيطان از غريزه ي ترس انسان اشاره کرده و انسان را از پيروي شيطان زينهار داشته است. (آل عمران: 175) ايمان در هر صورت ايمني بخش و آرامش آور است؛ چرا که در حقيقت ايمان به خداوند، طمأنينه و آرامش خاطر نهفته است.
در هر صورت، وجود غرايز فوق باعث نوعي برانگيختگي در انسان مي شود که در اثر آن انسان به خود مي آيد و براي جلب آرامش و تأمين مصالح يا رفع نگراني ها و دفع زيان ها چاره انديشي کرده، اقدام مقتضي را به عمل مي آورد. بديهي است چنانچه انسان به خواسته هاي غريزي از جنس بالا توجه لازم را معطوف نکند، دچار نوعي سردرگمي و ندانم کاري خواهد شد که به اين سادگي جبران آن ميسر نمي شود. در سايه ي تربيت ديني شايسته، انسان به اميال غريزي جهت مي بخشد و از وجود آن ها و برداشت صحيح و مشروع از آن ها راه کمال را پيش روي خود هموار مي سازد.

پي‌نوشت‌ها:
 

* استاديار مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني
1. محمدبن يعقوب الکليني، الکافي، ج 2، ص 12.
2. سيداحمد رهنمايي، درآمدي بر فلسفه ي تعليم و تربيت، ص 242-243.
3. همان، ص 251/ ر.ک: سيدمحمدحسين طباطبايي، الميزان، ج 16، ص 186-187.
4. سيداحمد رهنمايي، درآمدي بر فلسفه ي تعليم و تربيت، ص 243.
5. همان، ص 253.
6. هَل الايمانُ الاّ الحُبّ وَالبُغض؟ محمدبن يعقوب کليني،کافي، ج 2، ص 125.
7. براي نمونه به اين آيات توجه شود: بقره: 38/ بقره: 62/ بقره: 112/ آل عمران: 170/ مائده: 69.
منبع:فصلنامه اسلام و پژوهش هاي تربيتي- 2




 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط