منش حسين (ع)، منشور آزادگي

نمونه هاي ديگر از جلوه ها و رخدادهاي زيبا و شگفت انگيز و عبرت آموز در کربلا و عاشوراي حسيني جريان آزادگي و حريت امام حسين(ع) در مقابله با حرين رياحي و لشکريان او اتفاق افتاد. حر نيز که يکي از فرماندهان لشکر کفر بود با هزار تن از سپاهيان خود بنا به دستوري که از ابن زياد به او رسيده بود موظف بود حلقه محاصره را بر حسين (ع) تنگ تر کند.
دوشنبه، 21 شهريور 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
منش حسين (ع)، منشور آزادگي

منش حسين (ع)، منشور آزادگي
منش حسين (ع)، منشور آزادگي


 

نويسنده: علي سروش




 
نمونه هاي ديگر از جلوه ها و رخدادهاي زيبا و شگفت انگيز و عبرت آموز در کربلا و عاشوراي حسيني جريان آزادگي و حريت امام حسين(ع) در مقابله با حرين رياحي و لشکريان او اتفاق افتاد. حر نيز که يکي از فرماندهان لشکر کفر بود با هزار تن از سپاهيان خود بنا به دستوري که از ابن زياد به او رسيده بود موظف بود حلقه محاصره را بر حسين (ع) تنگ تر کند.
حسين بن علي و يارانش در راه کوفه در محلي به نام زوحسم با حر و لشکريانش روبه رو مي شوند و علي رغم رفتار سرسختانه و بي رحمانه حر، امام به ياران خود دستور مي دهد تا سپاهيان حر و اسبانشان را سيراب کنند. اين رفتار به آنان و همگان درس حريت و احترام به حيات انسان ها را مي دهد. در اين محل امام با حر لحظاتي را به گفت و گو مي نشيند و مطالبي به او مي گويد. حر که جنگجوي دليري بود و آزادگي و حريت در دلش موج مي زد هرگز قصد کشتن حسين بن علي را نداشت و روز عاشورا وقتي متوجه شد ابن سعد واقعا قصد کشتن امام حسين(ع) را دارد ناگهان براي پيمودن فاصله بين حق و باطل، نور و ظلمت، بهشت و جهنم از روي ايمان و يقين تصميمي عاقلانه گرفت و انتخابي بزرگ کرد تا خود را از صف شيطان و يزيد به حسين (ع) برساند. او به بهانه آب دادن به اسبش از سپاه کفر فاصله گرفت و در پاسخ به (مهاجران اوس) که گفته بود تو را که شجاع ترين مرد کوفه بوده اي تا به حال در چنين وضعيتي نديده بودم، اين چه حالي است که در تو مي بينم؟ مي گويد: به خدا قسم من خودم را در داخل بهشت و دوزخ مي بينم و بايد يکي را انتخاب کنم. و الله چيزي را به جاي بهشت برنخواهم گزيد هر چند که تکه تکه ام کنند و در آتشم بسوزانند.
او آمد تا به خيمه امام نزديک شد و به نشانه ترک جنگ سپرش را وارونه کرد و نشان داد که براي طلب امان آمده است. چون نزديک امام رسيد سلام کرد و گفت: فدايت شوم اي فرزند رسول خدا، من همانم که از مراجعت تو جلوگيري کردم و دست از تو برداشتم و در اين جا زنداني ات کردم. سوگند به خداي يکتا هرگز گمان نمي کردم اينها پيشنهاد تو را نپذيرند و فکر نمي کردم که کار را به جنگ و کشتن تو بکشانند، توبه کرده و به نزد شما آمده ام. از تو مي خواهم با من همدردي کني و در پيش تو بميرم. آيا توبه ام پذيرفته مي شود؟ امام فرمود: از اسب پياده شو! او از امام اجازه گرفت که از اسب پياده نشود و سوار بر اسبش به سپاه يزيد حمله کند. حر در ادامه چنين گفت که اي پسر رسول خدا چون من اولين کسي بودم که جلوي راه تو را سد کردم اجازه دهيد تا اولين مبارزي باشم که با دشمن بجنگم و کشته شوم و در قيامت اولين کسي باشم که با جدت رسول خدا مصافحه کنم. امام فرمود: هر چه مصلحت مي داني انجام بده. او سراسيمه به ميدان رفت رجز خواند و با کوفيان سخن گفت: پس از آن به دشمن حمله کرد و تعدادي را از پاي در آورد تا اين که به شدت مجروح شد و بر روي زمين افتاد او را به پيشگاه امام آوردند و حضرت با دست مبارک خود گرد و خاک ميدان را از روي صورتش پاک کرد و فرمود: اي حر! اي آزادمرد! همان گونه که مادرت تو را حر ناميده است در اين جهان نام تو حر بود و در آن جهان از آتش دوزخ رها و آزاد خواهي بود.
او پس از آن که اين بشارت را شنيد جان به جان آفريد تسليم کرد و اين چنين با افتخار به شهادت رسيد. يکي ديگر از صحنه هاي عبرت آموز که در عين حال دردناک ترين حادثه بوده و عالي ترين پيام را با خود به همراه دارد اين است که در روز عاشورا هنگامي که سپاه يزيد سرور شهيدان را از چهار طرف محاصره کردند حضرت آنان را امر به سکوت کرد تا با سخنان خود حجت را بر آنها تمام کند ولي چون لشگر گمراه يزيد به سخنان گهربارش گوش نمي دادند و هلهله مي کردند. امام حسين چنين فرمودند: مي دانيد چرا به سخنان من گوش نمي کنيد چون شکم هاي شما از حرام پر شده و دل هاي شما از فهم سخنان من عاجز است. چون بر دل هاي شما مهر باطل زده شده است. وقتي لشکر آرام شد خطبه مفصلي خواند که فرازهايي از آن را مي خوانيم: اکنون به ياري دشمنانتان و عليه دوستانتان به پا خاسته ايد در صورتي که دشمنان در ميان شما عدالتي نکرده و آرزوي شما را بر نياورده اند مگر اينکه از حرام دنيا مقداري برخوردارتان کرده اند و به اين زندگي نکوهيده دنيا چشم طمع دوخته ايد بدون اينکه از ما کاري ناستوده سر زده باشد يا رايي به خطا داده باشيم. پس چگونه دستخوش عذاب و عقاب نباشيد. واي بر شما اکنون که ما را نمي خواهيد، از ما دست برداريد و اگر ياري نمي کنيد دشمني هم نورزيد.
... شما به فرزندان ابوسفيان و پيروان آنان اعتماد مي کنيد و از ياري ما دست بر مي داريد... سينه هاي شما را پرده هاي قساوت تنگ و تاريک کرده، درخت وجود شما بدترين ميوه را به بار آورده، باغبان از آن محروم و بيگانگان بهره مند مي گردند، لعنت خدا بر پيمان شکنان که پيمان خويش را پس از تاييد مي شکنند و حال آن که شما خدا را بر پيمان هاي خود ضامن کرده بوديد، به خدا سگوند که شما همان پيمان شکنان هستيد. آگاه باشيد که اين "فرومايه فرزند فرومايه" مرا در بين کشته شدن و ذلت قرار داده است و هيهات که ما زير بار ذلت برويم... واي بر شما براي چه با من کارزار مي کنيد و قصد کشتن مرا داريد؟ آيا حق شما را برده ام يا سنتي را تغيير داده، بدعتي در دين گذاشته يا شريعت پيامبر خدا را دگرگون کرده از دين خارج شده ام؟ عده اي بي شرمانه چنين گفتند: پدر تو علي بن ابيطالب در بدر و حنين پدران ما را کشته و ما براي انتقام و آن دشمني که با پدرت داريم با تو مي جنگيم.
امام حسين(ع) از شنيدن اين کلمات سخت متاثر شد و بر ناداني و گمراهي اين فريب خوردگان شيطان و آل ابوسفيان گريست. آري هيچ يک از سخنان دلسوزانه و مهربان حضرت به دل سياه آنها اثر نکرد و چشمان گناهکار آنان هيچ چيز به جز زرق و برق سکه هاي اهدايي يزيد و عوامل دست اندر کار او را نديدند و طنين هيچ صدايي به جز صداي شيطان و زمزمه هاي خناسان گوش هايشان را نوازش مي داد. امام حسين(ع) بر حال و بدبختي اين دون صفتان گريه کرد و آنان ديدند و نفهميدند. حتي هنگامي که سرور آزادگان پي درپي به آنان حمله کرد... دشمن زبون ناگهان تصميم گرفت براي وارد ساختن ضربه روحي به آن حضرت و از کار انداختن توان بازوان نيرومند و علي گونه او که همچون پدر شجاعش در ميدان شمشير مي زد، حمله به سوي خيمه ها را آغاز کند، که امام حسين(ع) با صداي بلند فرياد زد واي بر شما اي پيروان آل ابوسفيان اگر دين نداريد و از روز جزا نمي هراسيد لااقل در زندگي آزادمرد باشيد و اگر خود را عرب مي پنداريد به نياکان خود بينديشيد و شرف انساني خود را حفظ کنيد. شمر که در نزديکي امام بود پرسيد يا حسين چه مي گويي؟ و حضرت فرمود: من با شما جنگ دارم، شما با من جنگ داريد اين زن و بچه گناهي ندارند. تا من زنده هستم به اهل بيت من تعرض نکنيد و از تجاوز اين ياغيان جلوگيري کنيد. شمر پليد گفت: اي فرزند فاطمه اين حق را به تو مي دهم. سپس سپاهيان را صدا کرد و گفت دست از حرم وي برداريد و به حسين (ع) حمله کنيد. حمله به خيمه ها متوقف شد اما پس از شهادت آن حضرت بي رحمانه به خيمه ها حمله کردند. حسين (ع) از گودال قتلگاه خويش در روز عاشورا و در هنگام حمله ناجوانمردانه دشمن به خيمه ها به همه انسان ها در هر کجاي عالم که هستند و در هر زمان که زندگي مي کنند و هر اعتقاد و انديشه اي که دارند اين پيام و منشور آزادگي و جوانمردي را اعلان مي کند: اگر پايبند به قوانين الهي و دستورات آسماني نيستيد، لااقل بايد حدود انساني و قوانين انسانيت را رعايت کنيد. امام حسين (ع) در روز عاشورا در آن سرزمين گرم و سوزان کربلا و با وجود بستن آب بر روي او، يارانش، زنان و کودکان حتي ندادن آب به کودک شيرخواره اش و علي رغم سختي هايي که در پي حملات پي در پي دشمن به او مي رسيد و غم و اندوهي که از شهات هر يک از يارانش بر دل پاک او مي نشست، حتي در بحراني ترين صحنه هاي جنگ نابرابر، عدالت اجتماعي و حقوق اسلامي را از ياد نبرد و نسبت به همه اجرا کرد. به گواهي تاريخ نه تنها وقتي فرزند برومندش علي اکبر که شبيه ترين کس به جدش رسول خدا بود قبل از شهادتش وقتي پدر را صدا مي کند خود را سراسيمه به او مي رساند و سرش را به دامن مي گيرد و يا در بالاي سر عباس برادر باوفايش حاضر مي شود و با او در لحظات پاياني عمر شريفش گفت و گو مي کند و دلش آرام مي گيرد، هر يک از ياران و اصحابش که پس از پيکار قهرمانانه به زمين مي افتادند از جمله غلام سياهش خود را در آن لحظات آخر عمر بر بالينشان مي رساند و سر در آغوش و دامن حسين جان پاک خودرا به جان آفرين تسليم مي کردند و امام اين گونه در حق همه اصحاب و ياران عزيز خود با محبت و عدالت رفتار مي کرد.
امام حسين(ع) در گودي قتلگاه قبل از آن که شمر سر مبارکش را از تن جدا کند و او را که هنوز تشنه کام بود به شهادت برساند، با خدا مناجات مي کرد. در مناجات او درس هاي توکل، توحيد، صبر و خويشتنداري در برابر مصائب و گفتاري هاي زندگي است. سر مبارکش بر روي خاک گرم و سوزان کربلا بود و با خدا چنين مي گفت: خدايا در مقابل قضا و قدر تو شکيبا هستم، اي پروردگاري که به جز تو خدايي نيست، اي فريادرس دادخواهان که مرا جز تو پروردگار و معبودي نيست، بر حکم و تقدير تو شکيبا هستم، اي فريادرس آن که فريادرسي ندارد، اي هميشه زنده اي که پايان ندارد، اي زنده کننده مردگان، اي خدايي که هر کسي را با اعمالش مي سنجي، در ميان من و اين مردم حکم کن که تو بهترين حکم کنندگاني.
سيد بن طاووس در لهوف مي گويد آخرين کلماتي که از دو لب مبارک حسين به علي آن گاه که صورت روي خاک گذاشته بود و با خدا مناجات مي کرد اين بود: بسم الله و بالله و في سبيل الله و علي مله رسول الله و از آن روز و آن لحظه شهادت تا به امروز چشمان شيعيان دلسوخته و شيفتگان او اشکبار است و زيارت عاشوراي او را مي خوانند و بر او و خاندان او سالم و درود مي فرستند و مي گويند: يا اباعبدالله اني سلم لمن سالمکم و حرب لمن حاربکم الي يوم القيامه. يعني حسين جان من صلح هستم با هر کس که با تو صلح است و نبرد مي کنم با هر کس که با تو بجنگد تا روز قيامت.
منابع:
-قيام جاودانه، دکتر سيد جعفر شهيدي
- تاريخ امام حسين، علامه محمد تقي جعفري
- آخرين گفتارها، محمد راجي قمي
- معاني الاخبار
- بحار کمپاني
- بحار الانوار
- لهوف
- مقتل خوارزمي
- چهره ها در حماسه کربلا، محمد باقر اميني
منبع: موفقيت شماره 181



 



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط