خصایص بارز شهید هاشمی نژاد

حجت الاسلام الهي، رئيس بنياد پژوهش آستان قدس رضوي و از شاگردان و دوستان شهيد هاشمي نژاد، در اين گفتگو وجوه گوناگون آن شهيد بزرگوار را با شيوه اي محققانه و دقيق بيان كرده اند كه نكات جالبي از شخصيت شهيد را نشان مي دهد.
چهارشنبه، 6 مهر 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
خصایص بارز شهید هاشمی نژاد

خصایص بارز شهید هاشمی نژاد
خصایص بارز شهید هاشمی نژاد


 





 
حجت الاسلام والمسلمين علي اكبر الهي خراساني
درآمد
حجت الاسلام الهي، رئيس بنياد پژوهش آستان قدس رضوي و از شاگردان و دوستان شهيد هاشمي نژاد، در اين گفتگو وجوه گوناگون آن شهيد بزرگوار را با شيوه اي محققانه و دقيق بيان كرده اند كه نكات جالبي از شخصيت شهيد را نشان مي دهد.
ابتداي آشنايي من با مرحوم حجت الاسلام والمسلمين سيد عبدالكريم هاشمي نژاد تقريبا برمي گردد به سال هاي 1341 به بعد. شروع اين آشنايي از اين جا شد كه ديديم آقاي هاشمي نژاد كه از فضلا و مدرسين حوزه علميه قم بودند، به مشهد آمدند. من تازه مي خواستم رسايل را شروع كنم و از ايشان خواهش كردم كه رسايل را براي ما شروع كنند و محبت كردند و من به اتفاق دو تن از دوستان به طور خصوصي در خدمتشان درس را شروع كرديم.
درس رسايل ايشان بسيار عميق بود و در مقايسه با ساير درس هايي كه در حوزه معمول و متداول بودند، برجستگي خاصي داشت. بيان ايشان بسيار رسا بود و در طرح مطالب بسيار دقيق بودند، توضيح كافي مي دادند و در عين حال درسشان دراز دامن نبود، يعني مطالب خارج از درس مطرح نمي شد و تكراري نبود و جمع و جو بود. همه ما نوعا از طلبه هاي فاضلي محسوب مي شديم و هر يك، دروس ديگري را تدريس مي كرديم.
آشنايي ما در واقع از شاگردي در محضر ايشان شروع شد و اكنون افتخار مي كنم كه از شاگردان ايشان بودم و مسلما غير از بهره هائي كه از درس ايشان داشتيم، استفاده هاي جنبي ديگري هم مي برديم. بيانات و روشنگري هاي ايشان بسيار براي ما جالب بود و در فكر ما و ديدگاه هاي ما تاثير داشت.
من در كانون بحث و انتقاد ديني عضو رودم و در جلسات پرسش و پاسخي كه در اين كانون تشكيل مي دادند، شركت و استفاده مي كردم، همچنين از منبرهاي ايشان كه در آن روزگار بسيار جالب بودند و از نظر بيان و مطالب بر مسايل مهم اسلامي امتياز و برجستگي خاصي داشتند، استفاده هاي زيادي مي كردم. همچنين از نوشته هاي ايشان، به خصوص كتاب «مناظره دكتر و پير» كه در آن روزگار بسيار جالب بود و فكر مي كنم دوبار اين كتاب را خواندم، بسيار بهره بردم.
قهرا ارتباط من با ايشان، هم به بهانه درس، هم شركت در كانون بحث و انتقاد ديني و هم از منابرشان بسيار نزديك شده بود. ايشان با دامادشان در «دريادل» مي نشستند و من با ايشان رفت و آمد زيادي داشتم و گاهي هم مهمان ايشان بودم و يا در سفرها همراهي شان مي كردم. در سفري به شمال و نيز در سفري به نيشابور ميهمان پدر من بودند و طبعا من با خلق و خوي ايشان آشنايي پيدا كردم و خاطرات فراواني دارم. ايشان بسيار انسان متعهد و متشرع و مخلصي بودند، اما هيچ تظاهر به قدس و تقوا نمي كردند و سخت پرهيز شدند كه كسي ايشان را مقدس عنوان كند. اخلاصشان در حدي بود كه گاهي براي خود من مايه شگفتي مي شد. آدم بسيار جواد و كريمي بودند. يادم هست كه يك نوبت مستمندي به ايشان مراجعه كرد و ايشان پنج تومان به او دادند. من بسيار تعجب كردم، براي اينكه شهريه آن زمان پنج تا ده تومان بود و ايشان پنج تومان به آن مستمند دادند. بسيار كريم بودند، كما اينكه اسمشان هم كريم بود.

خصایص بارز شهید هاشمی نژاد

برخوردهاي ايشان بسيار منطقي بود. ما در سال 1342 صندوق تعاون قرض الحسنه اي در مشهد تاسيس كرده بوديم كه دستگاه روي آن حساس بود. ايشان عضو هيئت مديره اين صندوق بودند. وقتي در جلسات مسايلي مطرح مي شد، برخوردهاي ايشان بسيار سنجيده، منطقي به دور از هرگونه احساسات بود و در همه جلسات حرف آخر را ايشان مي زد، يعني حرفي را مي زد كه همه مي پذيرفتند، زيرا سنجيده و حساب شده بود. در مورد صندوق تعاون خاطره اي دارم. زماني كه ايشان را دستگير و زنداني كردند، در آن يادداشت نوشته بودند كه در بازجوئي ها اسم صندوق تعاون مطرح است و ممكن است اسم من در مدارك شما باشد، به خصوص وامي كه ايشان از صندوق براي خريد خانه گرفته ام و احتمال مي دهم براي صندوق مشكلي پيش بيايد و در صندوق را ببندند و تعطيل كنند. اگر مي تواني به صورتي اسم مرا از صندوق حذف كن كه اگر به صندوق يورش بردند و خواستند دفاتر را به ساواك ببرند و بررسي كنند، اسم من در آن جا نباشد و شماها متهم به همكاري با من نشويد و دردسر براي شما و صندوق پيش نيايد. مي خواهم بگويم حتي مسايل ريز و كوچك هم از نظر ايشان دور نبود و زنداني و گرفتار بودن براي ايشان مسئله اي نبود، اما براي اين كه گرفتار نشوم و يا صندوق تعطيل نشود، آن يادداشت را كه بسيار خطرناك هم بود، از داخل زندان براي من فرستاده بودند. ايشان در همه مسايل بسيار دقيق بودند.
مي گويند اگر مي خواهي رفيق را بشناسي، در مسافرت بشناس. ايشان در سفرها برخوردهاي عاطفي و برادرانه داشتند. من شاگرد ايشان بودم و ايشان استاد من بودند و طبعا هميشه مايل بودم و اهتمام داشتم كه رابط استاد و شاگردي محفوظ بماند، ولي برخورد ايشان با من مانند يك برادر و يا يك دوست بود. اين نشاني از عظمت روحي ايشان بود. بسيار آدم وارسته و خودساخته اي بودند، به ايشان مي گفتم كه شما هم نمونه اي از آن استاد هستيد. مرحوم آقا شيخ علي در تشكيل شخصيت ايشان خيلي تاثير اشت و لذا آن فضايل و مناقبي كه از استادشان براي ما نقل مي كردند، آن خصلت ها را در ايشان متبلور مي ديديم. آدمي منطقي و وارسته بودد و سعي مي كردند حق كسي ضايع نشود، ولو اين حق بسيار اندك و كوچك باشد. بسيار حق شناس بودند. افراد را در حد خودشان احترام مي كردند و از كارهايي كه نوع طلبه ها و آخوندهاي آن زمان به خاطر تقرب به بعضي بيوت يا به بعضي از آقايان نشان مي دادند، از جمله كرنش هاي بي جا، تواضع هاي بيش از حد پرهيز داشتند و حتي بدشان مي آمد و مي گفتند: «نبايد ما فلاني را لوس بار بياوريم كه اگر يك كسي كمتر احترام كند، اين طور تلقي كند كه اين آقا دارد توهين مي كند. ما بايد هركس را به اندازه خودش احترام كنيم و در حد خودش برايش عظمت قائل شويم كه مبادا دچار غرور شود و اگر ديگري كمتر احترام كرد، حمل بر توهين و تحقير بكند.» حتي اين مسايل ريز را عنايت داشتند كه روحانيت نبايد متملق بار بيايد، چاپلوس بار بيايد. حتي استاد را در حد خودش بايد احترام كرد و اگر شائبه تملق و چاپلوسي باشد، بايد سخت پرهيز كرد. همان احترام معمول و متداول در خور و شايسته است.
در منبر سعي مي كردند روشنگري كنند، يعني آموزش بدهند، تعليم بدهند و تربيت بكنند. از مطالب تصنعي و تكرار مكررات و خطابه محض پرهيز داشتند و لذا هركس پاي منبر ايشان مي نشست وقتي كه از مجلس بيرون مي آمد احساس مي كرد كه با دست پر بيرون آمده و آموزش ديده و سطح آگاهي هاي ديني و معرفتش بالا رفته است. هميشه مسايل روز و مورد ابتلاي جامعه را بيان مي كردند، لذا منبرشان جالب و جاذب بود و در پاي منبر ايشان جمعيت فراوان بود. منبرهاي انقلابي ايشان در مسجد فيل پائين خيابان، معروف و مشهور است. من در آن منابر شركت مي كردم و جمعيت حتي در خيابان سرپا مي ايستادند، چون در مسجد و حياط و اطراف آن جا براي نشستن نبود و خيابان ها راه بندان مي شد. اينها همه به خاطر عظمت روحي و وارستگي روشنفكري و دقت ايشان درباره مسايل روز و به خصوص مسايل انقلاب بود و ما كه شاگرد ايشان محسوب مي شديم، آن روزها همه مسايل را مي فهميديم، يعني كاملا با مسئله انقلاب و نهضت امام خميني(ره) آشنا بوديم و به عنوان يك وظيفه ديني و اسلامي احساس مي كرديم كه ما هم بايد در حد خودمان تلاش كنيم.
شهيد هاشمي نژاد در آن وقت هم به عنوان يك مدرس برجسته شناخته مي شدند و درس هاي ايشان از چنان عمقي برخوردار بود كه ما را اقناع مي كرد و لذا ما رسايل را كامل پيش ايشان خوانديم. ايشان در عين حال كه در حوزه مدرس بودند، مولف و نويسنده بودند. آثارشان چندبار چاپ شده بود و خواننده و مشتاق بسياري داشت. كتاب هاي ايشان به خصوص «مناظره» قاچاق بود و اگر از كسي اين كتاب را مي گرفتند، دستگيرش مي كردند، ولي اين كتاب مكرر چاپ شد و مردم دست به دست آن را مي گرداندند و مي خواندند. ايشان محقق و در عين حال سخنران و خطيب و منبري بسيار برجسته اي بودند و جلسات كانون بحث و انتقاد ديني را به خوبي اداره مي كردند، ايشان دهنده بعد علمي و معرفت ديني و آگاهي هاي مذهبي درحد بالا بودند و مي توانستند هر سئوال و مشكل مذهبي اي را كه دانشجويان و مردم مطرح مي كردند، پاسخ بدهند.
ايشان خيلي مقيد به خواندن نماز اول وقت بودند و افراد را به رعايت تقوا تشويق مي كردند، البته نه به صورت عوامي و مقدس نمايي و زهد فروشي بلكه از آنها مي خواستند كه اسلام ناب را رعايت كنند، اسلامي را كه لازم و واجب است رعايت كنند، پرهيز از محرمات داشته باشند و رعايت حقوق افراد را بكنند، يعني هميشه دلشان مي خواست مثل يك مسلمان و يك طلبه بسيار منطقي برخورد و رفتار كنند، حقوق افراد را بشناسند و در تمامي شئونات زندگي رعايت كنند. ايشان سعي داشتند كه شاگردانشان مطالب را طوطي وار ياد نگيرند، يعني فقط به متون درس متداول حوزه قانع نبودند، بلكه سعي مي كردند آنها را وادار كنند كه در همه زمينه ها از جمله: تاريخ اسلام، تفسير، مسائل اقتصادي و اجتماعي مطالعات جنبي داشته باشند و اگر بناست منبر بروند، منبري پرمحتوا و آموزنده داشته باشند. مثلاً خود ايشان در مورد صندوق تعاون در مدرسه ميرزاجعفر سخنراني داشتند كه بسيار جالب و جذاب بود تحت عنوان «راه سوم بين كمونيسم و سرمايه داري» بود. همين سخنراني چاپ شد و در دسترس عموم قرار گرفت، در حالي كه در آن زمان هيچ سابقه نداشت كه يك سخنراني بعدا به عنوان يك كتاب، چاپ و عرضه شود، ولي ايشان آن قدر سخنراني هايشان پرمحتوا بود كه همان نوار پياده و چاپ مي شد.
منبع:ماهنامه شاهد یاران، شماره35




 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط