شهيد هاشمي نژاد در قامت يك پدر(4)
درآمد
نام سيد روح الله وجه تسميه اي از حضرت امام است. آيا به اين علت شما را روح الله نامگذاري كردند يا خير؟
مسلماً اين نامگذاري به علاقه شهيد هاشمي نژاد به امام خميني مربوط مي شود. آيا از علاقه ايشان به امام خاطره اي شنيده ايد؟
طبق صحبت هاي شما شهيد هاشمي نژاد جايگاه ويژه اي درانقلاب داشتند و تعامل بسياري هم با امام و مسئولين وقت داشتند. چه تصويري از جايگاه ايشان در انقلاب در ذهن شماست؟
همچنين راجع به شهيد هاشمي نژاد فرموده اند: «من از نزديك با شهيد هاشمي نژاد آشنا بودم و مراتب فضل و مجاهدت ايشان بر افرادي كه آقاي هاشمي نژاد را مي شناختند، پوشيده نيست.» در ضمن امام (ره) با القابي مثل «جوانمرد فاضل» از پدر ياد كردند. همين مقدمه كوتاه مبين جايگاه ويژه شهيد هاشمي نژاد در انقلاب است. در ضمن سفر شهيد هاشمي نژاد به عنوان نماينده انقلاب به كشورهاي ژاپن و ليبي در جريانات انقلاب در موقعيت هاي مناسب براي بحث و مذاكره، نشان دهنده برجستگي شخصيت ايشان در آن دوران است.
از سفرهاي شهيد هاشمي نژاد به عنوان سفير خاطره اي به ياد داريد؟
رفتار آقاي هاشمي نژاد در مقابل سرهنگ قذافي جدا از مسائل ديپلماتيك نشان دهنده شجاعت مثال زدني ايشان است. در مورد اين مسئله آيا مصداق و يا نكته اي را به خاطر داريد؟
سخنراني شهيد هاشمي نژاد در مسجد فيل در آن روزها مبين شهامت ايشان بود. همان طوري كه مي دانيد در حادثه مسجد فيل دو نفر به شهادت رسيدند. البته با اينكه افراد بسياري در درگيري هاي مختلف، از جمله 17 شهريور در چندين شهر شهيد شدند، اما شهادت دو نفر در سال هائي كه هنوز مبارزات شدت نگرفته بود، مسئله قابل توجهي است.
به طور خلاصه بايد بگويم كه كل زندگي شهيد هاشمي نژاد حكايت از شجاعت ايشان دارد. شهيد هاشمي نژاد با دست خالي زندگي پراضطرابي داشتند و تنها با توكل بر خدا جانشان را كف دست گرفته بودند و در راه مبارزات و انقلاب از هيچ تلاشي فروگذار نمي كردند و همين مسئله نشان دهنده شجاعت ايشان است.
همواره در كنار مسئله شهامت و حضور در انقلاب، بحث تعدد گروه هائي كه در انقلاب حضور داشتند مطرح مي شود. در آن دوران روحانيت به عنوان قشر مرجع مردم از يك سو ناگزير از موضع گيري در برابر اين گروه ها و از سوي ديگر پدري كردن براي عامه اين گروه ها بود. موضع گيري شهيد هاشمي نژاد در مقابل گروه هاي موجود در جامعه در اوايل انقلاب چگونه بود؟
شهيد هاشمي نژاد بسيار تيزبين و روشن بين بودند. اقتضاي فرد عالم اين است كه اگر كسي «ب» «بسم الله» را بگويد، آن عالم خودش تا «الرحمن الرحيم» برود. شهيد هاشمي نژاد با گروه هاي مختلف تعامل بسياري داشتند و از نزديك با گروه ها مذاكره مي كردند و خيلي سريع متوجه تمامي ابعاد فكري آنها مي شدند و اگر دسته اي دچار انحراف مي شد، با آنها به مبارزه مي پرداختند. در مورد موضع اعضاي مجاهدين خلق هم بايد بگويم كه شهيد هاشمي نژاد به خاطر هم سلول بودن با بعضي از اعضاي منافقين، به انحراف فكري آنها پي برده بودند و به همين دليل قبل از اينكه مجاهدين فعال شوند، در سخنراني هايشان به مخالفت با آنها مي پرداختند و با مجاهدين خلق به طور گسترده اي مبارزه مي كردند.
علاوه بر اين مسائل شهيد هاشمي نژاد به انحرافي بودن تفكرات انجمن حجتيه هم پي برده بودند. لازم به ذكر است كه بگويم تا زماني كه اعضاي انجمن حجتيه به طور آشكار مشكلاتي را به وجود آوردند، عده اي به شهيد هاشمي نژاد مي گفتند كه چرا در گيرو دار انقلاب، با انجمن حجتيه مخالفت مي كنيد؟ در واقع پدر زودتر از همه به انحراف اين انجمن پي برده بودند. حتي در ماجراي بني صدر هم ايشان زودتر از سايرين به انحراف بني صدر پي بردند و نوارهاي سخنراني پدر و انتقاد شديدشان از بني صدر در سخنراني هايشان در دوران رياست جمهوري او مبين اين مسئله است. بعد از فرار بني صدر به همراه رجوي به كمك خلباني كه شاه را هم از ايران فراري داده بود، شهيد هاشمي نژاد در سخنراني ها روي اين مسئله تأكيد داشتند كه من از ابتدا متوجه شده بودم كه آنها تركيب انحرافي انقلاب هستند. ايشان متوجه ظاهر سازي هاي استاندار خراسان، آقاي احمدزاده، هم شده بودند و با او مخالفت مي كردند. ظاهراً آقاي احمدزاده در آن دوران اهل ظاهرسازي بود و تمايلات و گرايشاتي هم به جناح بني صدر داشت. به طور مثال آقاي احمدزاده از بسياري امكانات و تسهيلات استفاده مي كرد، ولي براي فريب مردم و تظاهر به همراهي با اقشار مختلف، با دوچرخه مسافت بين استانداري و منزل را طي مي كرد. در واقع احمدزاده علاوه بر انحراف فكري و همراهي با جناح بني صدر تزوير هم داشت. اخوي بنده از قول مقام معظم رهبري خاطره اي برايمان تعريف كردند. گويا در بحران هاي درگيري شهيد رجائي (در دوران نخست وزيري) با بني صدر، شهيد رجائي به همراه ابوي من و مقام معظم رهبري و همراه گروهي به يكي از شهرستان ها سفر مي كنند. شهيد هاشمي نژاد به ساير اعضاي گروه تأكيد مي كنند كه اجازه بدهيد شهيد رجائي جلوتر از بقيه حركت كنند و ما پشت سر ايشان راه برويم تا بدين وسيله حمايت خود را از ايشان در زمينه مبارزات نشان دهيم. مقام معظم رهبري فرمودند: «اوايل انقلاب هنوز كسي تيزبيني هاي سياسي و ديپلماتيك را تا اين حد نداشت، ولي شهيد هاشمي نژاد به اين نكات ظريف دقت داشتند.»
در بحث مبارزات انقلابي در آن دوران، در كنار روحانيت مبارز، گروهي از روحانيون بودند كه اعتقاد چنداني به مبارزه و جدال نداشتند. در واقع روحانيت ساكت بودند. اين طيف از روحانيون در شهرهاي مذهبي مثل قم و مشهد بسيار زياد بودند و علماي سرشناسي مثل آيت الله ميلاني و آيت الله شيرازي (درمشهد) كه بسيار هم مورد توجه مردم بودند، در ميان آنان وجود داشتند. شهيد هاشمي نژاد در همراه كردن اين دسته از روحانيون و برقراري تعامل با آنها نقش بسيار مؤثري داشتند. ايشان به بهانه هاي مختلف سعي مي كردند تا اين طيف را هم وارد گود و درگير مبارزات كنند. همچنين سعي شان بر اين بود كه بيوت مراجع را هم درگير جريانات انقلابي كنند و به طور كلي تلاش بسياري در برقراري ارتباط در امور مبارزاتي با اين دسته از روحانيون داشتند. در يك كلام بايد بگويم شناخت دقيق شهيد هاشمي نژاد نسبت به جريانات انحرافي، كتاب ها، سخنراني ها و مبارزاتشان با جناح هاي كمونيستي و چپي، مبين مديريت قوي و تيزبيني انقلابي ايشان است.
شهيد هاشمي نژاد در كنار ارتباط با جامعه روحانيت با مردم هم زياد در ارتباط بودند. آيا از مردمداري ايشان خاطره و يا نكته اي را به ياد داريد؟
زندگي كردن مثل مردم جنبه ديگري از مردمداري پدر بود. شهيد هاشمي نژاد ساده زيست بودند و در اين زمينه هيچ گونه تزوير و ريائي نداشتند. آقاي عسگري براي من تعريف مي كردند كه آن زمان شهيد هاشمي نژاد پيكان قراضه اي داشتند كه در آن مشكل داشت و گاهي شهيد هاشمي نژاد با آرنج در را نگاه مي داشتند. آقاي عسگري به شوخي به ايشان مي گفت: «شما اگر از دست منافقين جان سالم به در ببريد، از اين ماشين جان سالم به در نمي بريد.» آقاي عسگري از اعضاي حزب و از شاگردان شهيد هاشمي نژاد بودند و در دوره قبل نماينده مجلس بودند.
شما به حلم شهيد هاشمي نژاد در زمينه ارتباط با مردم اشاره كرديد. در كنار اين مسئله رگه هائي از عرفان هم در وجودشان بود. اگر امكان دارد به اين مسئله هم اشاره اي بفرمائيد.
ايشان فراگيري علوم حوزوي را در نوجواني (10 سالگي) در حوزه آيت الله كوهستاني در روستاي كوهستان مازندران (بهشهر) آغاز كردند. آيت الله كوهستاني از علماي بزرگ و عرفاي بنام زمان بودند و افرادي كه اهل عرفان هستند، براي بيان جايگاه معنوي اين عالم بزرگوار از تعابير مختلفي استفاده كرده اند. شهيد هاشمي نژاد بعد از بهره مندي از محضر آيت الله كوهستاني، علوم حوزوي را نزد آقاي شيخ علي كاشي فرا گرفتند. شيخ علي كاشي از عرفاي بزرگ و بسيار اهل عبادت و مناجات بودند. ظاهراً نقل كرده اند كه ايشان ملاقاتي هم با امام زمان(عجل الله تعالي فرجه الشريف) داشته اند و امام زمان(عجل الله تعالي فرجه الشريف) به آقاي شيخ علي كاشي لقب شيخ شهيد داده اند. شهيد هاشمي نژاد علاوه بر اينكه به عنوان شاگرد در محضر آقاي شيخ علي كاشي بودند، گويا با ايشان در يك حجره هم زندگي مي كردند و مسلماً از منش اين عالم بزرگوار تأثيرات بسياري گرفته اند. شهيد هاشمي نژاد بعد از اين مراحل در محضر حضرت امام و آيت الله بروجردي هم به فراگيري علوم پرداختند. سير اساتيد بزرگواري كه پدر با آنها ملاقات داشتند، نحوه زندگي خاصي را براي شهيد هاشمي نژاد رقم زد. در واقع به خاطر بهره مندي از حضور اين اساتيد، نوعي اخلاص در وجود ايشان ايجاد شده بود و در واقع اگر بخواهم زندگي ايشان را خلاصه كنم، بايد بگويم كه شهيد هاشمي نژاد زندگي خالصانه اي در راه خدا داشته و مراتب عرفاني ويژه اي در مورد ايشان نقل شده است.
يك روز كه شيخ علي كاشي در حجره به مناجات پرداخته بودند، پدر در حجره مشغول انجام كارهاي خود بودند كه ناگهان احساس كردند كه حالت مناجات شيخ علي كاشي تغيير كرده است. وقتي كه نگاه مي كنند متوجه حضور شخص ديگري در آنجا مي شوند. دو سه بار آن شخص را مي بينند، ولي دفعه آخر كه نگاه مي كنند ديگر آن فرد را نمي بينند و در ضمن متوجه مي شوند كه مناجات شيخ علي كاشي به حالت عادي خود بازگشته است. بعد اين ماجرا را براي آقاي شيخ علي كاشي تعريف مي كنند. ايشان مي گويند: «مراتب فضل تو بسيار بالا و زياد شده است كه توانسته اي در اين سن كم امام زمان(عجل الله تعالي فرجه الشريف) را ملاقات كني.» البته پدر چندان اصراري به بروز اين مسائل نداشتند، اما به تعبير امام، مراتب فضل و خرد شهيد هاشمي نژاد بر اشخاصي كه ايشان را مي شناختند پوشيده نيست. مقام معظم رهبري هم فرموده اند: «بعد ناشناخته وجودي شهيد هاشمي نژاد، بعد عرفاني ايشان است.»
در طي كردن اين مراحل بدون شك مادر شما نقش ويژه اي را ايفا كرده اند. اگر امكان دارد از جايگاه مادرتان يادي كنيد.
ايشان يا در زندان بودند يا براي امر تبليغ به سفر مي رفتند. اخوي هم گفته اند كه زماني كه پدر در مشهد بودند، صبح از منزل بيرون مي رفتند و شب ساعت 11 به خانه باز مي گشتند. تصور كنيد مادرم با چند بچه كوچك در خانه نشسته اند، ناگهان مأموران ساواك وارد خانه مي شوند در حالي كه بيانيه ها و اعلاميه هاي امام در منزل ما بود. قبل از اينكه پدر به زندان بيفتند، فكر مي كنم آقاي اشراقي يا آقاي فردوسي پور بيانيه ها و متن سخنراني هاي را ضبط مي كردند. بعد از طريق گروه هاي مختلف متن بيانيه چاپ و تكثير مي شد. البته گويا آن زمان وقتي شهيد هاشمي نژاد به ميان مردم مي رفتند، عده اي كه ايشان را نمي شناختند مي گفتند: «بيانيه هاي امام واقعي نيست. چطور امكان دارد امام در پاريس سخنراني كنند و فرداي آن روز بيانيه در دست ما باشد.» از طرفي پدر هم نمي توانستند براي مردم توضيح بدهند كه كار ضبط و تكثير اعلاميه ها را چگونه انجام مي دهند. خلاصه بعد از مدتي ساواك ايشان را دستگير مي كند و يكي دو ماه مادرم هيچ خبري از شهيد هاشمي نژاد نداشتند و حتي نمي دانستند كه ايشان شهيد شده اند يا زنده اند. بعد از دو ماه خبري از ايشان به مادر رسيد. بعد از زنداني شدن پدرم، مادر شماره تماس منزل آقاي طبسي را به دوستان در پاريس مي دهند تا از آن به بعد سخنراني هاي امام در منزل آقاي طبسي ضبط شود. بعد از به شهادت رسيدن پدرم، مادرم در زندگي با مشكلات بسياري روبه رو شدند. حتي پدر در يكي از سخنراني هايشان گفته اند: «جايگاه خانواده شهيد كمتر از خود شهيد نيست.» و به حق هم كارهاي مادرم كمتر از فعاليت هاي پدر ارج و قرب نداشت. لازم به ذكر است كه بگويم مردم خوب مشهد – كه جا دارد از آنها قدرداني كنم- تشييع جنازه با شكوهي را براي شهيد هاشمي نژاد در مشهد برگزار كردند.
شما فرزند كوچك خانواده هستيد. آيا به خاطر داريد كه مادرتان پس از شهادت آقاي هاشمي نژاد در لحظات سختي از پدر يادي كنند. از ارتباط مادرتان با شهيد هاشمي نژاد بعد از شهادت ايشان بگوئيد.
مسلماً در دوران كودكي جاي خالي پدر را احساس مي كرديد، ولي از چه زماني با مسئله شهادت ايشان درگير شديد و چگونه با اين مسئله كنار آمديد؟
شما تا چه حد با پدر و آثارشان مأنوس هستيد. آيا توسل و ارتباطي با پدر داريد؟ ايشان تا چه اندازه براي شما زنده هستند؟
اخلاص در وجود پدر شاه كليد به وجود آمدن شخصيت ايشان بود. در واقع شهيد هاشمي نژاد با خدا معامله و زندگي خود را فداي خدا كردند و خداوند هم بالطبع اين جايگاه رفيع را به ايشان عطا كرد. من و همه مردم سعي مي كنيم تا در مسير اين دو بزرگوار حركت كنيم.
فرزند شهيد بودن تا چه اندازه سخت است. مسلماً گاهي با دوستان پدر مواجه مي شويد. جايگاه شما در ميان آنان چگونه
است؟ از طرفي عده اي بودند كه دوست شهيد هاشمي نژاد نبودند، اما از مريدان ايشان بودند. برخي هم از مخالفين پدرتان بوده اند. شما بدون اينكه پدر را ديده باشيد عنوان فرزند شهيد را داريد و در محافلي حضور داشته ايد كه الزاماً روي خوشي نسبت به اين مفاهيم نشان نمي دادند. به عنوان مثال شما در سال 1377 وارد دانشگاه صنعتي شريف شديد و شايد در اين دانشگاه جايگاه و مفهوم شهادت چندان مطلوب نبوده است و ممكن است برخوردهائي هم در اين زمينه پيش آمده باشد. به طور كلي از مواجهه تان با اين سه گروه برايمان بگوئيد.
راجع به اين مسئله لازم است كه بگويم كه شهيد هاشمي نژاد در مجلس خبرگان قانوني اساسي بر تثبيت مسئله ولايت فقيه اصرار و تأكيد بسيار داشتند. گاهي اوقات بعضي از افراد در رده هاي پائين كه بعضاً درك چنداني هم از انقلاب ندارند و به دلايل مختلفي جايگاهي پيدا كرده اند، كوتاهي هائي را انجام مي دهند. خوشبختانه در رده هاي بالاي اجرائي اين مسئله وجود ندارد. اگر من يك فرد عادي بودم و هزينه اي براي انقلاب نداده بودم، شايد به اين اندازه از اين مسائل و كوتاهي ها ناراحت نمي شدم، اما چون رنج هائي را كه براي انقلاب كشيده شده است، لمس كرده ام، احساس مي كنم نبايد انقلاب به اين سمت كشيده شود و از اين مسائل ناراحت مي شوم. البته انقلاب به سمت مخالفي نرفته است، فقط گاهي اوقات انحرافاتي ديده مي شد.
نكته دومي كه كمي ناراحت كننده است، جايگاه انقلاب در قشر جوانان است. متأسفانه از نظر فرهنگي، اصول و آرمان هاي انقلاب براي جوانان كه در آن دوران نبوده اند و انقلاب را لمس نكرده اند تبين نشده است و اين مسئله براي من كه فرزند شهيد انقلاب هستم، آزاردهنده است. به خاطر دارم چندي پيش با يكي از دوستان صميمي ام تلفني صحبت دوستانه اي داشتم و در حين صحبت با او متوجه شدم كه اندكي از انقلاب ناراحتي دارد. من هم حدود يك ساعت و نيم با او درباره اصول و آرمان هاي انقلاب صحبت كردم و اين مسئله نشان مي دهد كه قشر جوان چندان با اهداف انقلاب آشنائي ندارد.
منبع:ماهنامه شاهد یاران، شماره35
/ج