گفتگو با خانم سيده فاطمه سيد خاموشي
درآمد
استفاده ابزاري رژيم شاه از زنان، امام را بر آن داشت تا آنان را از مشاركت در امور اجتماعي بر حذر دارند، ولي انقلاب در بسياري از عرصه ها شان پيشگامي را به زنان داد. شهيد هاشمي نژاد نيز چنين رويكردي داشت و پس از انقلاب به آموزش زنان و تشويق متين و هوشمندانه آنها در امور اجتماعي اهتمام ورزيد. اين گفتگو بيانگر بخشي از اين تلاش هاست.
از چه زماني شهيد هاشمي نژاد را شناختيد؟
در ابتدا درود و رحمت به روح شهيد هاشمي نژاد مي فرستم، چون ايشان به گردن من حق دارند و عذرخواهي مي كنم كه خاطره قابل گفتني در اين باره ندارم. آشنائي من با آقاي هاشمي نژاد از دوران كودكي بود. ايشان دوستي نزديكي با برادرانم بالاخص تقي خاموشي داشتند. شهيد هاشمي نژاد به همراه آقاي ابطحي - كه با هم نسبت فاميلي داشتند- دائماً به منزل ما رفت و آمد مي كردند. بسيار به هم نزديك بودند و هميشه در قم، تهران و مشهد با هم بودند، ولي بعداً بينشان جدائي افتاد. آن زمان در قم بودند و هر وقت به تهران سفر مي كردند، به منزل ما مي آمدند. از آنجا كه پدرم در مشهد بودند، به آنجا رفتم و از همان دوران آشنائي من با شهيد هاشمي نژاد شكل جدي تري به خود گرفت. همان طور كه مي دانيد شهيد هاشمي نژاد به همراه آقاي ابطحي در «كانون بحث و انتقاد ديني» در مشهد فعاليت داشتند. آقاي هاشمي نژاد به من پيغام دادند كه ضبط صوت و نواري به كانون بفرستيد و از اين طريق صحبت ها و مباحث كانون را ضبط كنيد. آقاي طاهائي (همسرم) - كه اسم كاملشان سيد جلال الدين طاهائي است- جمعه ها ضبط صورت را همراه با نوار به جلسات كانون مي بردند و مباحث بيان شده در جلسات را ضبط مي كردند. گوش دادن به نوارهاي ضبط شده باعث شد تا به بسياري از سئوالات و شبهات من پاسخ داده شود، به همين دليل است كه مي گويم شهيد هاشمي نژاد خيلي حق به گردن من دارند. ايشان در مشهد به منزل ما رفت و آمد داشتند و در ضمن به من سفارش كردند كه به همسر جديدشان درس بدهم، اين شد كه خانم و بچه ها هم به منزل ما مي آمدند و ن به همسرشان زبان عربي ياد مي دادم. خلاصه اين رفت و آمدها رابطه خانوادگي من با شهيد هاشمي نژاد را شكل داد.
آيا ارتباط شهيد هاشمي نژاد با حاج آقا تقي خاموشي محور مسائل مذهبي بود يا مسائل سياسي؟
آن زمان مسائل سياسي زياد نبود.
پس اين مسائل به قبل از سال 1342 مربوط مي شود؟
بله. آن زمان هر سه جوان بودند و وجود آنها براي برادرم انگيزه اي ايجاد كرده بود كه به قم برود و درس حوزوي بخواند. برادرم به پدرم خيلي اصرار كرد تا اجازه بدهند كه در قم مشغول تحصيل شود اما پدر اجازه ندادند. بعدها كه مسئله انقلاب در كشور مطرح شد، رفت و آمد و دوستي آنها با هم انگيزه سياسي به خود گرفت.
مسلماً شما از سفرهاي حاج آقا تقي خاموشي به مشهد باخبر مي شديد. آيا سفرهاي ايشان به مشهد به دلايل مختلف (مثلاً سفرشان به خاطر ماجراي حسن علي منصور) با شهيد هاشمي نژاد هم ارتباط داشت يا خير؟
اطلاع چنداني ندارم، اما مي دانم برادرم در سفرهايش به مشهد با شهيد هاشمي نژاد بي ارتباط نبود، چون زماني كه به مشهد مي آمد با تمام افراد سياسي در ارتباط بود و هيچ گاه آرام نمي نشست.
فراتر از ارتباط خانوادگي، ساير ابعاد ارتباطي و آشنائي شما با شهيد هاشمي نژاد چه بود؟
علاوه بر رفت و آمدهاي خانوادگي، در بعد سياسي و اجتماعي هم خدمت ايشان بوديم. من از شهيد هاشمي نژاد دعوت مي كردم تا به مدرسه نرجس بيايند و براي طلاب سخنراني كنند، ايشان هم دعوت مرا پذيرفتند و هميشه هم سخنراني هاي خوب و بحث هاي مفيدي را براي طلاب مي كردند.
سئوالي كه در اينجا مطرح مي شود اين است كه بعد از تصويب لوايح انجمن هاي ايالتي- ولايتي، يكي از بحث هائي كه پيش آمد مشاركت زنان در انتخابات بود. در اين ميان علما از جمله شهيد هاشمي نژاد با اين مسئله مخالفت كردند. در پي اين مخالفت ها اين تلقي به وجود آمد كه علما با حضور و مشاركت زنان در جامعه مخالف هستند. اين مسئله با حضور شهيد هاشمي نژاد در مدرسه نرجس و سخنراني براي بانوان مغايرت دارد. در اين باره برايمان توضيح بدهيد.
شهيد هاشمي نژاد هميشه با حضورشان در مدرسه نرجس به پاسخگوئي سئوالات مي پرداختند. حتي گاهي اوقات در منزلمان از ايشان به طور خصوصي دعوت مي كرديم. آقاي هاشمي نژاد هم به منزل ما مي آمدند و به سئوالات ارباب رجوع به طور خصوصي پاسخ مي دادند.
با اين اوصاف شهيد هاشمي نژاد با حضور زن در جامعه مخالف نبودند؟
خير به هيچ وجه. مصداق اين مطلب اين است كه در سال اول انقلاب زماني كه افراد براي مجلس كانديد مي شدند، ايشان با من تماس گرفتند و گفتند كه، «شما را به عنوان كانديد انتخاب كرده ايم، اما از همقطارها و مردم مي ترسيم كه مبادا اذيت كنند.» در زمان طاغوت شايد در جريان باشيد كه زنان با شرايط اسلامي در جامعه حضور پيدا نمي كردند، بلكه بدون رعايت حجاب و با برخي انحرافات در جامعه حضور داشتند و رنگي از جلوه هاي ديني در حضور زنان ديده نمي شد، به همين دليل شهيد هاشمي نژاد با لوايح انجمن هاي ايالتي- ولايتي مخالفت داشتند، ولي زماني كه انقلاب شد حضور زنان رنگ اسلامي به خود گرفت و در نتيجه شهيد هاشمي نژاد بعد از انقلاب نه تنها با حضور زنان مخالف نبودند، بلكه زنان را به مشاركت در امور اجتماعي تشويق مي كردند. در واقع آقاي هاشمي نژاد با اصل فعاليت زنان در جامعه مخالف نبودند، بلكه نحوه حضور زن در اجتماع برايشان مهم بود.
همان طور كه گفتيد شهيد هاشمي نژاد در مجالس پرسش و پاسخ شركت مي كردند. معمولاً در اين جلسات پيرامون چه سئوالاتي مطرح مي شدند و آيا پيرامون مسائل اعتقادي مربوط به سال هاي قبل از انقلاب (مثل مسئله ماركسيسم) هم سئوالاتي مطرح مي شد؟
بله. در اين زمينه هم سئوالاتي مطرح مي شد و شهيد هاشمي نژاد هم به سئوالات پاسخ مي دادند.
آيا ماجراي راه پيمائي 17 دي كه به مناسبت سالروز كشف حجاب به راه افتاده بود، حركت خودجوشي از جانب بانوان بود و اين تصميم گيري فقط در مكتب نرجس و بين خانم ها صورت گرفته بود يا اينكه روحانيون از جمله شهيد هاشمي نژاد هم در شكل گيري اين راه پيمائي نقش داشتند؟
تا جائي كه به خاطر دارم تصميم گيري درباره راه پيمائي در ميان بانوان انجام گرفت. البته آن زمان ساواك مكتب نرجس را تعطيل كرده بود و اين برنامه ريزي ها در منزل انجام مي شد. تصميم بر اين بود كه جمعي از خانم ها به خيابان بريزند. با هم رديف ها و همقطارها تصميم گرفتيم كه اگر ساواك كسي را دستگير كرد، بقيه خانم ها براي آزادي دستگيرشدگان تحصن كنند. طبق برنامه خانم ها به خيابان ها ريختند و يكي دو ساعت بعد مأمورين عده اي را دستگير كردند، در نتيجه طبق قرار قبلي، يك روز و يك شب در منزل آيت الله شيرازي تحصن كرديم. در زمان تحصن عده اي از روحانيون هم به منزل آيت الله شيرازي آمدند. البته دقيقاً به خاطر ندارم، اما احتمال قوي كه شهيد هاشمي نژاد هم همراه ساير روحانيون در تحصن شركت كردند. با برگزاري آن تحصن، مأمورين آن خانم ها را آزاد كردند. به طور كلي برنامه ريزي براي راه پيمائي توسط بانوان انجام شد، اما در ماجراي تحصن عده اي علما همكاري داشتند.
بعد از پيروزي انقلاب چه تعاملاتي بين مكتب نرجس و شهيد هاشمي نژاد برقرار بود؟
همان طور كه گفتم ايشان در مكتب نرجس براي طلاب سخنراني مي كردند و صحبت هايشان هم بسيار مفيد و غني بود.
آيا به همسرشان هم سفارش مي كردند كه به مكتب نرجس بيايند؟
همسر دوم شهيد هاشمي نژاد همراه بچه ها به منزل ما مي آمدند و من به ايشان عربي درس مي دادم. ايشان علاقه خاصي به من داشتند و مايل بودند كه با من در ارتباط باشند. بعد از به شهادت رسيدن آقاي هاشمي نژاد من از همسرشان دعوت كردم كه در مكتب تدريس كنند و ايشان هم دعوت مرا پذيرفتند و در مكتب مشغول به تدريس شدند. فكر مي كنم تاريخ درس مي دادند، اما بعد از اينكه خط فكري شان عوض شد، ديگر پيش ما نمي آمدند. به طور كلي برخورد شهيد هاشمي نژاد نشان مي داد كه با حضور زنان در جامعه كاملاً موافق هستند. هيچ وقت به من نمي گفتند كه فقط خانه بمانيد و به كارهاي منزل برسيد.
فعاليت هاي بخش زنان در حزب جمهوري اسلامي در چه سطحي قرار داشت و شامل چه حركت هائي مي شد؟
من در حزب فعال بودم و در ابتدا مسئوليت بخش زنان با من بود. نوع فعاليت ها را دقيقاً به ياد ندارم. فقط به خاطر دارم كه دستور براي حركت ها و انجام فعاليت ها در بخش زنان حزب از جانب شهيد هاشمي نژاد صادر مي شد.
گويا همسر شما مدتي رد زندان وكيل آباد با شهيد هاشمي نژاد بودند. به خاطر رفت و آمدي كه به زندان داشتيد، آيا از حضور شهيد هاشمي نژاد در زندان خاطره اي به ياد داريد؟
بله، در زندان همسرم (آقاي طاهائي) به همراه آقاي اولادعسگري، خواهرزاده اش (آقاي حاج حيدري)، آقاي طبسي و شهيد هاشمي نژاد بودند. در آن مدت من براي ملاقات همسرم به زندان مي رفتم. ضمن اينكه خانواده اين اشخاص از جمله خانواده آقاي هاشمي نژاد هم به ملاقات مي آمدند.
آيا آقاي طاهائي هم روحاني بودند؟
بله، ايشان هم روحاني بودند.
آيا از رفت و آمدها به زندان و نكاتي كه بين شما و خانواده شهيد هاشمي نژاد پيش مي آمد و ملاقات ها نكته خاصي را به ياد داريد؟
مطلب خاصي در اين خصوص به خاطر ندارم. برخورد در ملاقات ها بين من و همسرم در حد سلام و عليك بود. شهيد هاشمي نژاد آن زمان دو همسر داشتند و همان صحبت هاي معمول بين آنها صورت مي گرفت.
- آيا همسرتان از برخورد با گروه منافقين كه آن زمان قشر غالب در زندان بودند و بايكوت كردن اين قشر مذهبي و فشارهائي كه مجاهدين خلق در زندان به آنان وارد مي كردند، برايتان صحبت نكردند؟
چرا، شوهرم زماني كه از زندان آزاد شدند، نكاتي را در اين زمينه برايم تعريف كردند، اما من در حال حاضر مطلب خاصي را به خاطر ندارم.
منبع:ماهنامه شاهد یاران، شماره35