اشعاری در وصف شهید هاشمی نژاد

آيت حق
شاعر: قدوسي
اي طايري که از قفس تن پريده اي
اي عاشقي که شهد شهادت چشيده اي
اي عالمي که باب حقايق گشوده اي
اي عارفي که جلوه جانانه ديده اي
از تنگناي خاک تو رستي به کام دل
در خلوت وصال چه خوش آرميده اي
چون تندر بهار تو بودي همه خروش
فرياد مي زدي تو به هر خفته خموش
اي مظهر شرف، اي آيت جهاد
اي فاطمي نسب، تو اي هاشمي نژاد
تيري که خست قلب ستم، خامه تو بود
نوري که گشت مشعل ره، نامه تو بود
از رزم خصم پا نکشيدي اگر چو يل
چاک از جفاي خار ستم، جامعه تو بود
کوبنده همچو بحر به هر جاي و هر کران
برپا زشور عشق همه خانه تو بود
اي پرهنر خطيب، اي سيد جليل
اين خصم کفر و شرک، اي زاده علي
اي مظهر شرف، اي آيت جهاد
اي فاطمي نسب، تو اي هاشمي نژاد
*******
شاعر: ذبيح الله اسعدي
ارزان به کف نيامده، راحت بنا نشد
ديوار دين که حاليه محکم تر ايستاد
پيروزي اين چنين اگر آمده به دست ما
چون هاشمي نژاد و بهشتي ز کف بداد
آري هر آن که دين خدا را طلب کند
بايد براي دين خدا جان به کف نهاد
شاعر از اين شهيد ز کف داده غم مخور
هرگز نهال دين خدا بي ثمر مباد
*******
در رثاي خطابه پرشور
شاعر: استاد ژوليده
دردا که رفت از بر ما هاشمي نژاد
يادش به خير، در همه جا هاشمي نژاد
خط سرخ مکتب اسلام راستين
بود از تبار ال عبا هاشمي نژاد
نامردمان ز تيغ زبانش در التهاب
از بس که داشت شور و نوا هاشمي نژاد
چندي به جرم گفتن حق در شکنجه گاه
مي شد شکنجه بهر خدا هاشمي نژاد
تا ضد خلق را کند از خلق او جدا
هرگز نشد ز خلق جدا هاشمي نژاد
گاهي به پشت ميز خطابه حماسه ساز
بودي به صحنه راه گشا هاشمي نژاد
با پيروي ز خط امام زمان خويش
هرگز نرفت راه خطا هاشمي نژاد
با نطق هاي جالب و افشاگرانه ات
کردي به عهد خويش وفا هاشمي نژاد
در حفظ وحدت و نابودي نفاق
کوشيد تا فتاد ز پا هاشمي نژاد
در خون تپيد از ستم ضد خلق پست
رفت از فنا به سوي بقا هاشمي نژاد
جان داد و تن نداد به ذلت که نام او
باقي است تا به روز جزا هاشمي نژاد
حقا که با شهادت خونين خويشتن
شده ره گشاي نهضت ما هاشمي نژاد
*******
شاعر: قدوسي
بنازم بر گلستانش به آن گلزار «کوهستان»
به آن پير جمارانش که شد اين گونه بارآور
دريغ و درد ز اين حاصل، که از مهرش همه غافل
کنون با جمع اهل دل شده مهمان پيغمبر
به سان شصت از اين دنيا روان شد جانب عقبا
که شد محشور با مولا علي آن ساقي کوثر
بشد لبريز چون جامش رسيده باده بر کامش
بماند جاودان نامش در اين دنياي پهناور
بخوان اي عندليب از بردميده لاله اي ديگر
که باشد اين گل پرپر ز بهشهر هنرپرور
*******
ياد يار
«الا يا ايا الساقي» مده ديگر مي و ساغر
کنون رفته ز دست ما يکي از بهترين گوهر
خزان گشته بهار ما ز کف رفته قرار ما
ببين حال نگار ما رسيده ماتمي ديگر
به دست خائني کافر شکسته شاخه اي ديگر
گلي از گلشن حيدر شده در اين چمن پرپر
جوانمردي که در تقوا عزيز خالق يکتا
به منبر گفته بي پروا نظير حيدر صفدر
گهي زندان گهي پنهان گهي در صحنه ميدان
عزيز ملت ايران گل پژمرده رهبر
خطيبي پاک و پالوده، اديبي خوش گران مايه
لبيي بس گران پايه، سخن سنج و سخن پرور
بيانش دلکش و شيوا کلامش نغز و پرمعنا
مقامش عالي و اعلا امامش را بشد ياور
*******

دردا که رفت از ما هاشمي نژاد
يادش به خير در همه جا هاشمي نژاد
در خط سرخ مکتب اسلام راستين
بود از تبار آل عبا هاشمي نژاد
ساواکيان ز تيغ زبانش در التهاب
از بس که داشت شور و صفا هاشمي نژاد
چندي به جرم گفتن حق در شکنجه گاه
مي شد شکنجه بهر خدا هاشمي نژاد
بهر بقاء مکتب و ترويج انقلاب
بودي هميشه حامي هاشمي نژاد
تا ضد خلق را کند از خلق او جدا
هرگز نشد ز خلق جدا هاشمي نژاد
گاهي پشت ميز خطابه حماسه ها
بودي به صحنه راه گشا هاشمي نژاد
با پيروي ز خط امام زمان خويش
هرگز نرفت راه خطا هاشمي نژاد
با نطق هاي جالب و افشاگرانه اش
کردي به عهد خويش وفا هاشمي نژاد
در راه خط وحدت و نابودي نفاق
کوشيد تا فتاد ز پا هاشمي نژاد
در خون تپيد از ستم ضد خلق پست
رفت از فنا به سوي بقاء هاشمي نژاد
جان داد و تن نداد به ذلت که نام او
باقي است تا به روز جزا هاشمي نژاد
با مرگ سرخ خويش بدين عاشقانه کرد
مردانه دين خويش ادا هاشمي نژاد
حقا که با شهادت خونين خويشتن
شد ره گشاي نهضت ما هاشمي نژاد
منبع:ماهنامه شاهد یاران، شماره35