چگونگي ارتباط منطقي با همسر

ارتباط چيست؟ ارتباط انگاره يي است که با آن دو نفر يکديگر را مي سنجند و همچنين فرايندي است که به واسطه ي آن، اين سطح مي تواند براي هر دو تغيير کند. ارتباط شامل رشته ي کامل راه هاي رد و بدل کردن اطلاعات بين مردم است.
يکشنبه، 10 مهر 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
چگونگي ارتباط منطقي با همسر

چگونگي ارتباط منطقي با همسر
چگونگي ارتباط منطقي با همسر


 

تهيه و تنظيم: عبدالرسول کريمي




 

ارتباط چيست؟
 

ارتباط انگاره يي است که با آن دو نفر يکديگر را مي سنجند و همچنين فرايندي است که به واسطه ي آن، اين سطح مي تواند براي هر دو تغيير کند. ارتباط شامل رشته ي کامل راه هاي رد و بدل کردن اطلاعات بين مردم است. ارتباط نحوه ي معنا بخشيدن به اين اطلاعات به وسيله ي مردم را نيز در بر مي گيرد. مساله ي مهم اين است که ارتباط آموخته مي شود. شايد تا وقتي که به سن پنج سالگي مي رسيم بيش از يک ميليارد تجربه ي شرکت در ارتباط را آموخته باشيم. در آن سن، ما از اينکه چطور خود را مي بينيم، از ديگران چه انتظاري داشته باشيم و در دنيا، چه چيزي به نظرمان ممکن است يا ناممکن مي آيد، تصورهايي پيدا کرده ايم و اين تصورها راهنماي ثابتي براي بقيه ي عمر ما خواهند بود. همين که آدمي دريافت همه ي ارتباطات خود را از راه يادگرفتن به دست آورده است، اگر دوست داشته باشد، مي تواند براي تغيير آن دست بکار شود. ذکر اين نکته سودمند است که طفلي که چشم به جهان مي گشايد، تنها چيزي که همراه مي آورد مواد خام است، او نه از خود مفهومي دارد، نه تجربه ي ارتباط با ديگران و نه تجربه ي پرداختن به دنياي اطرافش. او همه ي اين چيزها را از طريق ارتباط با کساني که پس از تولد مسؤول تربيت او هستند، مي آموزد. ارتباط مانند دوربين فيلمبرداري مجهز به دستگاه صدابرداري است، فقط در زمان حال کار مي کند؛ همين جا، همين حال و بين من و تو.
ارتباط چنين عمل مي کند؛ تو و من رو به روي هم قرار داريم. حواس تو درمي يابند که من چه شکلي هستم، صدايم چطور است، چه بويي مي دهم، و اگر بر حسب اتفاق مرا لمس کني، چه احساسي به تو مي دهم.آن گاه مغز تو گزارش مي دهد که اينها براي تو چه معنايي دارند، به تجربيات گذشته ات رجوع مي کند و بر اساس آنچه مغز گزارش مي دهد، احساس راحتي يا ناراحتي خواهي کرد.

زمينه ارتباط
 

زمينه ي ارتباطي اشخاص، در تمام مدت زندگي شان شکل مي گيرد و روي همه روابط آنها اثر مي گذارد. چگونگي ارتباط در خانواده ي پدري، فرهنگ، جنسيت، طرز برقراري رابطه با ديگران، تجارب ناشي از روابط صميمانه ي قبلي و برداشت از روابط و شخصيت، روي چگونگي اين زمينه تاثير مي گذارد. بخش اعظم زمينه ي ارتباطي هر فرد، زماني شکل گرفته که هنوز به رابطه ي موجود قدم نگذاشته است، اما با اين وجود، بر رابطه ي کنوني شما تاثير مي گذارد.
اينکه تفاوت در زمينه هاي ارتباطي به رابطه ي بهتر کمک مي کند يا از کيفيت آن مي کاهد، بستگي به آگاهي طرفين از آنها دارد. وقتي از زمينه ي ارتباطي همسر خود بي اطلاع هستيم، اغلب به اشتباه فرض را بر اين مي گذاريم که همسر ما از زمينه يي مشابه ما برخوردار است اما اين تصور به روشني مساله ساز مي شود.
در روابط صميمانه، يکي از رايج ترين تفاوت ها در زمينه ي ارتباط، به جنسيت برمي گردد. براي مثال، بسياري از زوج ها نمي دانند و متوجه نيستند که زن و مرد از دو شيوه ي ارتباطي متفاوت استفاده مي کنند. اغلب مردها بر اين باورند که وقتي کسي مساله يي را با آنها درميان مي گذارد، انتظار دارد که مساله اش حل شود و به همين دليل، بي درنگ راه حل ارايه مي دهند. از سوي ديگر، اغلب زن ها معتقدند که در ميان گذاشتن مسايل خود با ديگران راهي براي پيوند و رسيدن به احساس حمايت است، حتي اگر مساله آنها لاينحل باشد. بي توجهي به اين موضوع، اغلب ناراحتي ايجاد مي کند. زن از مسايلش شکايت مي کند و مرد راه حل نشان مي دهد. در اين شرايط، هرگز عجيب نيست اگر زن احساس کند که همسرش به صحبت هاي او گوش نمي دهد، مرد هم به اين نتيجه برسد که زنش تنها قصد شکايت دارد؛ زيرا هرگز به راه حل هاي پيشنهادي او توجه نمي کند.
اما زوجي که از تفاوت زمينه هاي ارتباطي زن و مرد آگاهند، گرفتار اين سوء برداشت از ارتباط نمي شوند؛ زيرا زن و مرد هر دو از مطلبي که ديگري مخابره مي کند اطلاع دارند. وقتي شما و همسرتان از تفاوت هاي موجود در زمينه ي ارتباطي يکديگر آگاه باشيد، اين تفاوت ها کمتر اشکال توليد مي کنند و به زندگي علاقه و تنوع بيشتري مي بخشند.
«زمينه ي ارتباطي» هر فرد در حکم عينکي است که از پشت آن به همه ي اتفاقاتي که در زندگي رخ مي دهد، نگاه مي کند، اگر بداند که او و همسرش از چگونه لنزهايي استفاده مي کنند، به راحتي مي توانند ميان واقعيت ها و برداشت خود از واقعيت ها تميز قايل شوند.

پايه هاي روابط
 

روابط صميمانه دراز مدت نياز به آن دارد که فرد به شکلي کلي براي شريک زندگي خود ارزش قايل شود. ارزش قايل شدن را مي توان سه مهارت ارتباطي جداگانه تقسيم کرد:
1- احترام متقابل
وقتي از احترام صحبت مي کنيم، به نگرشي اشاره مي کنيم که همسران درآن، براي همديگر احترام بالايي قايل هستند و يکديگر را منحصر به فرد و ارزشمند تلقي مي کنند. علاوه بر اين، همسران داراي اين نگرش، دوست دارند احترام شان را بر زبان آورند و آن را به نوعي، عملي کنند. بنابراين، تعجب آور نيست اگر هنگام اظهار تمايل براي حل مشکلاتشان احترام به بهترين وجه مشاهده شود. احترام در اصلي ترين شکل خود، از طريق توانايي گوش کردن و توجه به همسر نشان داده مي شود. روشن است که اين توانايي ها از نگرش صرف فراتر مي روند و در حوزه ي ارزشگذاري فعالانه و قدرداني احترام آميز قرار مي گيرند.
معناي احترام اين نيست که زن و شوهر عواطف و احساسات خود را، خواه به صورت خشم، سرسختي و ناراحتي روحي و خواه غير آن، از يکديگر پنهان و آنها را به صورت عقده هاي رواني روي هم جمع کنند. خشم هاي سطحي و بگومگوهاي مختصر و کوتاه بين زن و شوهر در زندگي زناشويي مانند رعد و برق است و هميشه پس از رعد و برق، باران مي بارد و اين باران درخت زناشويي را بارور مي کند.
همچنين احترام متقابل به معناي عدم انتقاد از يکديگر نيست. گاهي لازم مي شود به صراحت از رفتار نامناسب يکديگر انتقاد کنند و از تندخويي بپرهيزند. در اين صورت به اين نکته نيز بايد توجه کنند تا انتقاد آنان بي اثر و بي نتيجه نماند.
2-درک و فهم متقابل
درک و فهم نيز فرآيندي پيچيده است که همسران به وسيله ي آن اطلاعات متقاعد کننده و توضيح دهنده را از يکديگر به دست مي آورند. هنگامي که ابهام وجود دارد، مي توان به همسران آموزش داد که اين عبارت ساده را بيان کنند: «مطمئن نيستم که حرف هايت را به خوبي مي فهمم، مي تواني بيشتر توضيح بدهي؟» اين جمله ظاهراً يک تقاضاي ساده براي کسب اطلاعات بيشتر است. با وجود اين، در معناي ظريف تر، همسران به اشاره مي گويند: «من واقعاً تلاش مي کنم که اين مساله را از ديدگاه تو ببينم.» در حقيقت، اين همه ي آن چيزي است که درک و فهم به آن مربوط مي شود؛ يعني توانايي دانستن و درک همدلانه ي آنچه همسر تجربه کرده است؛ افزون بر اين؛ نوعي پذيرش تجربه نيز هست. اين به آن معنا نيست که همسران پيوسته با يکديگر موافقند، بلکه به اين معناست که آنان به چارچوب هاي داوري يکديگر مشروعيت مي بخشند. در اصل، هر فردي مي داند که «متقادعد شده است»؛ يعني طرفين در مفاهيم ارتباطي شرکت داده شده و مورد تاييد و موافقت قرار گرفته اند.
3-حساسيت
آگاه بودن از نيازهاي همسر، يک جزو کليدي در فرايند ارتباط است. متاسفانه به نظر مي رسد که اين کار نسبتاً مشکل است. افراد اغلب آن قدر به فکر خود هستند که حتي از شناخت خواسته هاي همسرشان نيز کوتاهي مي کنند. در برخي موارد ديگر، آنان براي شنيدن نيازهاي همسرشان به آساني وقت صرف نمي کنند. اما زوج هايي نيز هستند که تصميم مي گيرند. نسبت به يکديگر حساس نباشند؛ چون مي ترسند از سوي همديگر مورد سوء استفاده قرار گيرند. در همه ي اين موارد نتيجه ي نهايي يکسان است. همسران در شناسايي يا ارضاي نيازهاي يکديگر شکست مي خورند و بنابراين، از هم دورتر و دورتر مي شوند.
منبع:هفت روز زندگي شماره 92



 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط