شمه ای از خصایص شهید شقاقي
محمد الهندي، يکي از رهبران جنبش جهاد اسلامي فلسطين، همرزم شهيد
درآمد
آشنايي نسبتاً طولاني مدت محمد الهندي با خصايص و روحيات شهيد شقاقي ايجاب مي کند که شناختي دقيق از اين شهيد بزرگوار داشته و به نکات باريک و ظريفي دراين زمينه اشاره داشته باشد. او که همرزم شقاقي محسوب و ديدگاه اين شهيد را برگرفته از فهم و درک صحيح او از تاريخ و سيره نبوي مي داند، انتفاضه را بخشي از رؤياي بزرگ اين شهيد مي داند که به حقيقت پيوست. او در مطالبي که در زير مي خوانيد براي سرزمينش که آن را حق مسلم مردم فلسطين و جهان اسلامي مي دانست بيشتر بشناساند.
با شهيد دکتر فتحي شقاقي در تابستان 1973 در منزل يکي از دوستان آشنا شدم. آن زمان تازه دوره دبيرستان را به پايان رسانده و وارد دانشگاه الرقازيق شده بوديم. ما در آن زمان جزو اولين گروه هاي اخوان المسلميني بوديم که در نوار غزه شکل گرفته بود، دراين دوره شاهد فعاليت شاخصي از سوي شيخ احمد ياسين (رحمت الله عليه) بود. با هم به مصر سفر کرديم و سه سال در يک دانشگاه و دانشکده، در يک خانه و يک هسته تشکيلاتي بوديم. او را از بسيار نزديک شناختم و رابطه قوي و منحصر به فردي با او داشتم. رابطه اي که هرگز قابل تکرار نيست.
اسلام و فلسطين تا مغز استخوان در او نفوذ کرده بود. بسيار باهوش بود. شفاف و واضح و پشتکار بسيار زيادي به خصوص در تحصيل داشت.
قدرت بسيار وسيعي در تحليل، تأمل و فن بيان داشت. او در عين حال که توانايي بالايي در پرسيدن داشت، تواضع او کم نظير بود. به نحوي که باعث شد برخي از آناني که به پذيرش فشار، کرنش کردن و اطاعت بي چون و چرا عادت کرده بودند به شدت از شهيد شقاقي در تنگنا قرار گيرند. به خصوص که پرسش ها و مجادله ها، همگي اکثراً حول محور جايگاه فلسطين درطرح اسلامي دور مي زد. در دانشگاه را تأمل، گفتگو، مناقضه و سعي درخوانش دور نماي آينده را در سايه پيگيري و تحليل رخدادهاي فعلي آغاز کرد. در آن دوره دانشگاه شاهد فعاليت هاي بي سابقه اي دراين چارچوب بود و حلقه هاي پايان ناپذيري از گفتگو در رابطه با اسلام، فلسطين و امت اسلامي انجام مي پذيرفت.
در روزنامه ديواري «الفرسان» که حاصل اين گفتگو بود، انجام گفتگوهاي سازش، پيش بيني شد و همچنين اعلام شد که بعيد نيست در صورتي که شرايط عرب ها به همين شکل باقي بماند به زودي تيم فوتبال «حابوعيل» تل آويو با «الزمالک» مصر بازي کند وگولدا مايير صبحانه را در تل آويو، ناهار را در قاهره و شام را در دمشق خواهد خورد. اين نوشتارها بازتاب وسيعي در جامعه مصر داشت و حتي انورالسادات رئيس جمهور وقت مصر دريکي از سخنراني هايش به آن پرداخت. زماني که امتحانات سال اول دانشگاه آغاز شد من و شقاقي تنها دانشجويان فلسطيني بوديم که با درجه عالي قبول شديم. اين در حالي است که همگي پيش بيني مي کردند ما هم جزو رد شده ها باشيم. اين مسأله باعث شد که از آن به بعد بسياري از دانشجويان به خانه ما بيايند از اين رو من و دکتر فتحي سعي کرديم علاوه بر چاي و قهوه با شربت هاي ديگري همچون بارهنگ و زنجبيل از دانشجويان استقبال کنيم که اين هم خود عامل ديگري براي افزايش مهمانان ما شد. در مرحله تأمل و مطالعه شهيد شقاقي در منزل يکي از دوستان مصريمان کتاب «ما بعد النکبتين» را که يک پژوهش کوچک نوشته «توفيق الطيب» که در آن زمان دانشجوي علوم سياسي در آلمان بود را يافت. از ديد فتحي شقاقي اين کتاب مانيفست جنبش اسلامي است. او گويي راهکار ياري کننده اش براي تحليل و دستيابي به ديدگاه را يافته است. از اين رو ما اين کتاب را به صورت دست نويس تکثير کرده و در حد توانايي منتشر کرديم.
مرحله مطالعات متفرقه را شهيد فتحي شقاقي ادامه داد، او توجه خاصي به خواندن شعر، ادبيات، تاريخ، سياست و پيگيري فصلنامه هايي چون «السياسه الدوليه»، «الطليعه»، نيويورک تايمز وغيره داشت.
اين البته برخلاف خواسته هايي بود که مبلغان داشتند و تأکيد مي کردند. مطالعات تنها بر روي قرآن و سيره نبوي باشد و اين مسأله توسط برخي از رهبران جنبش اسلامي تأکيد مي شد.
اين مسأله به خودي خود باعث شده بود که جرياني در داخل جنبش اسلامي با عنوان جريان مناقشه و مجادله و پرسش به خصوص در مورد موضع فلسطين در طرح اسلامي معاصر شکل گيرد. با ادامه خوانش هاي عميق شهيد و تلاش براي فهم بيشتر به خصوص در رابطه با تاريخ و واقعيت هاي سياسي امت شهيد فتحي شقاقي شعار (فلسطين مسأله مرکزي جنبش اسلامي) را اعلام کرد. او در اين اعلام از تفسير برخي از آيات قرآن و فهم تاريخ و واقعيت ها نشان گرفت.
درآن زمان اين نوع شعار با واکنش هاي شديدي روبرو شد. زيرا در آن زمان جنبش اسلامي خواستار تشکيل دولت اسلامي و از سرگيري حکومت و خلافت اسلامي در هر جايي بود. مسأله اي که باعث شده بود جايگاه جنبش اسلامي فلسطين در رويارويي و مقاومت حداقل براي مدتي تحت تأثيرآن قرار گيرد. اين جا بود که شعار مرکزيت فلسطين در فعاليت هاي جنبش اسلامي به شعار اصلي جنبش جهاد اسلامي و بعد از آن ديگر جنبش هاي اسلامي فلسطيني مبدل شد. شهيد فتحي شقاقي با توجه به فهم و درکي که از تاريخ و سيره نبوي داشت اعتقاد بسيار زيادي به نقش مردمي يا امت پيدا کرده بود و همواره رؤياي حضور گسترده مردم را در صحنه داشت. او در اين چارچوب تلاش فراواني براي فعال کردن شعاير ديني و مردمي از برگزاري نماز عيد در مناطق روباز گرفته تا برگزاري مراسم احياي ليالي قدر در مسجد الاقصي داشت.
در آغاز انتفاضه مردمي در سال 1987 او بسيار خوشحال و خرسند شد. او درمورد آن گفت: انتفاضه مردمي در فلسطين همچنان ادامه دارد و مهمترين رخنه اي است که درعمق جبهه و حلقه محاصره دشمن ايجاد شده است. اگر به حال بازگرديم و بخواهيم موضع شهيد فتحي شقاقي را در رابطه با کنفرانس پاييز در آناپوليس جستجو کنيم. به موضع وي در رابطه با کنفرانس اسلوباز مي گرديم. او در آن زمان در اين رابطه گفت: هيچ کس ازما حق ندارد از زيربناي اين طرح تحت هيچ شرايطي براي فعاليت خود استفاده کرده و هيچ بهانه اي مانند تعديل و بهبود آن يا سازندگي بر روي آنچه هست. قابل قبول نيست. من دراين جا مي گويم که برخي ها تصور مي کنند که مي توانند روي توافقنامه هاي اسلو چيزي بسازند يا در ميان آن ويرانه ها به دنبال طرح ملي باشند. آنها در وهم و خيال به سر مي برند. زيرا توافقنامه هاي مذکور درچارچوبي صهيونيست صرف قرار داشته و در قبضه اراده صهيونيست و موازنه قدرت صهيونيستي مي باشند.
در رابطه با روابط فلسطيني عربي هم شهيد در اين رابطه بسيار شفاف و واضح بود. در مرحله شکستي که ملل و تمدنها در آن به سر مي برند خاص بر عام غلبه کرده و انسان چنان به تخريب مي پردازد که گويي به دنبال فراز و نجات جان خود يا محافظت از گردن خويش است. پس تا هر زماني که انسان به خود فکر کند و مسأله را هم بر حسب خواسته هاي خود تعريف کند، پس هر چه را که به نفع خويش است به نفع مسأله فلسطين هم خواهد دانست. اين جاست که با تلاش براي تحميل خواسته هاي هرطرف روابط بين گروه ها وارد بحراني حقيقي مي شود. اما مسأله فلسطين در ذهن و فکر شهيد شقاقي بزرگ تر از همه افراد، گروه ها و حتي بزرگ تر از کل ملت فلسطين است. زيرا او فلسطين را ملک تمامي امت مي دانست. ملک نسل هاي حاضر و آينده.
از اين رو برتر دانستن خواسته هاي خاص بر عام را يکي از نمادهاي شکست و انحطاط توصيف مي کرد. از اين رو او به شدت به دنبال يافتن بسترهاي مشترک بين تمامي طرف هاي قدرت مخالف طرح امپرياليستي، صهيونيستي و حل و فصل اختلافات داخلي آنها با استفاده از گفتگو بود. وي در اين رابطه مي گويد: رويارويي با دشمن خارجي، اولويت هاي مطلق خاص خود را دارد. از اين رو اختلافات داخلي و ايدئولوژيک و سياسي بايد از طريق گفتگو و به دور از هرگونه خشونتي، حل و فصل شود.
شقاقي مي افزايد: ما اميد و اعتقاد به نفس خود را هرگز از دست نمي دهيم. به خصوص که حق از آن ماست و پتانسيل قدرت را نيز در اختيار داريم. پس قدرت هاي انقلابي بايد تجميع شده و صفوف خود را يکپارچه سازند. زيرا موارد مشترک موجود بين اين قدرت ها هر قدر هم که شاخص هاي ايدئولوژيک آنها متعدد شود بسيار بزرگ تر از آنچه که ما تصور مي کنيم است. اين است که ما به يک امت واحده وابستگي داشته و دشمن واحدي را که سرنوشت همه ما را تهديد مي کند رو در روي خود داريم. در رابطه با اعتماد به نفس، اميد و پشتکار بايد بگويم که زندگي فتحي شقاقي از همان ابتدا شاهد اين سه ويژگي بود و تا پايان عمرش هم دکتر فتحي شقاقي اين سه خصيصه را با خود به همراه داشت. به رغم جونا اميدي و تيره و تاري که در منطقه حکمفرما بوده و هست، شقاقي هرگز اميد خود را از دست نداد. او با مدد گرفتن از ديدگاه و فهمي که از قرآن کريم و تاريخ و واقعيت ها گرفته بود آينده امت را در چارچوب هاي ثابت قدرت پيش بيني کرد. قدرتي که در هيچ شرايطي فناپذير نيست.
شقاقي مي گفت: اين برتري (غربي اسرائيلي) و اين سلطه گري مسأله اي استثنايي بوده اين صلحي که شاهد آن هستيم نمي تواند حيات چنداني داشته باشد. زيرا بر اساس موازين قدرت تحميل شده استوار است. و مي افزايد: آنها سعي مي کنند شترعربي را از سوراخ سوزن اسرائيلي عبور دهند. اين صلح است که به دنبال آن هستند که صلحي زودگذر و ناشدني.
«گزينه سازش چيزي جز يک توهم نيست وتنها وقت و توانمان را از بين مي برد. سرابي است که برخي آن را آب تصور مي کنند و هرگاه به آن برسيد مي بينيد که چيزي در آن وجود ندارد».
سلام بر روح طاهرش. سلام بر تمامي شهدا و مجاهدين و شريفاني که گام در راه پيامبران گذاردند.
منبع: ماهنامه شاهد یاران، شماره 26
درآمد
آشنايي نسبتاً طولاني مدت محمد الهندي با خصايص و روحيات شهيد شقاقي ايجاب مي کند که شناختي دقيق از اين شهيد بزرگوار داشته و به نکات باريک و ظريفي دراين زمينه اشاره داشته باشد. او که همرزم شقاقي محسوب و ديدگاه اين شهيد را برگرفته از فهم و درک صحيح او از تاريخ و سيره نبوي مي داند، انتفاضه را بخشي از رؤياي بزرگ اين شهيد مي داند که به حقيقت پيوست. او در مطالبي که در زير مي خوانيد براي سرزمينش که آن را حق مسلم مردم فلسطين و جهان اسلامي مي دانست بيشتر بشناساند.
با شهيد دکتر فتحي شقاقي در تابستان 1973 در منزل يکي از دوستان آشنا شدم. آن زمان تازه دوره دبيرستان را به پايان رسانده و وارد دانشگاه الرقازيق شده بوديم. ما در آن زمان جزو اولين گروه هاي اخوان المسلميني بوديم که در نوار غزه شکل گرفته بود، دراين دوره شاهد فعاليت شاخصي از سوي شيخ احمد ياسين (رحمت الله عليه) بود. با هم به مصر سفر کرديم و سه سال در يک دانشگاه و دانشکده، در يک خانه و يک هسته تشکيلاتي بوديم. او را از بسيار نزديک شناختم و رابطه قوي و منحصر به فردي با او داشتم. رابطه اي که هرگز قابل تکرار نيست.
اسلام و فلسطين تا مغز استخوان در او نفوذ کرده بود. بسيار باهوش بود. شفاف و واضح و پشتکار بسيار زيادي به خصوص در تحصيل داشت.
قدرت بسيار وسيعي در تحليل، تأمل و فن بيان داشت. او در عين حال که توانايي بالايي در پرسيدن داشت، تواضع او کم نظير بود. به نحوي که باعث شد برخي از آناني که به پذيرش فشار، کرنش کردن و اطاعت بي چون و چرا عادت کرده بودند به شدت از شهيد شقاقي در تنگنا قرار گيرند. به خصوص که پرسش ها و مجادله ها، همگي اکثراً حول محور جايگاه فلسطين درطرح اسلامي دور مي زد. در دانشگاه را تأمل، گفتگو، مناقضه و سعي درخوانش دور نماي آينده را در سايه پيگيري و تحليل رخدادهاي فعلي آغاز کرد. در آن دوره دانشگاه شاهد فعاليت هاي بي سابقه اي دراين چارچوب بود و حلقه هاي پايان ناپذيري از گفتگو در رابطه با اسلام، فلسطين و امت اسلامي انجام مي پذيرفت.
در روزنامه ديواري «الفرسان» که حاصل اين گفتگو بود، انجام گفتگوهاي سازش، پيش بيني شد و همچنين اعلام شد که بعيد نيست در صورتي که شرايط عرب ها به همين شکل باقي بماند به زودي تيم فوتبال «حابوعيل» تل آويو با «الزمالک» مصر بازي کند وگولدا مايير صبحانه را در تل آويو، ناهار را در قاهره و شام را در دمشق خواهد خورد. اين نوشتارها بازتاب وسيعي در جامعه مصر داشت و حتي انورالسادات رئيس جمهور وقت مصر دريکي از سخنراني هايش به آن پرداخت. زماني که امتحانات سال اول دانشگاه آغاز شد من و شقاقي تنها دانشجويان فلسطيني بوديم که با درجه عالي قبول شديم. اين در حالي است که همگي پيش بيني مي کردند ما هم جزو رد شده ها باشيم. اين مسأله باعث شد که از آن به بعد بسياري از دانشجويان به خانه ما بيايند از اين رو من و دکتر فتحي سعي کرديم علاوه بر چاي و قهوه با شربت هاي ديگري همچون بارهنگ و زنجبيل از دانشجويان استقبال کنيم که اين هم خود عامل ديگري براي افزايش مهمانان ما شد. در مرحله تأمل و مطالعه شهيد شقاقي در منزل يکي از دوستان مصريمان کتاب «ما بعد النکبتين» را که يک پژوهش کوچک نوشته «توفيق الطيب» که در آن زمان دانشجوي علوم سياسي در آلمان بود را يافت. از ديد فتحي شقاقي اين کتاب مانيفست جنبش اسلامي است. او گويي راهکار ياري کننده اش براي تحليل و دستيابي به ديدگاه را يافته است. از اين رو ما اين کتاب را به صورت دست نويس تکثير کرده و در حد توانايي منتشر کرديم.
مرحله مطالعات متفرقه را شهيد فتحي شقاقي ادامه داد، او توجه خاصي به خواندن شعر، ادبيات، تاريخ، سياست و پيگيري فصلنامه هايي چون «السياسه الدوليه»، «الطليعه»، نيويورک تايمز وغيره داشت.
اين البته برخلاف خواسته هايي بود که مبلغان داشتند و تأکيد مي کردند. مطالعات تنها بر روي قرآن و سيره نبوي باشد و اين مسأله توسط برخي از رهبران جنبش اسلامي تأکيد مي شد.
اين مسأله به خودي خود باعث شده بود که جرياني در داخل جنبش اسلامي با عنوان جريان مناقشه و مجادله و پرسش به خصوص در مورد موضع فلسطين در طرح اسلامي معاصر شکل گيرد. با ادامه خوانش هاي عميق شهيد و تلاش براي فهم بيشتر به خصوص در رابطه با تاريخ و واقعيت هاي سياسي امت شهيد فتحي شقاقي شعار (فلسطين مسأله مرکزي جنبش اسلامي) را اعلام کرد. او در اين اعلام از تفسير برخي از آيات قرآن و فهم تاريخ و واقعيت ها نشان گرفت.
درآن زمان اين نوع شعار با واکنش هاي شديدي روبرو شد. زيرا در آن زمان جنبش اسلامي خواستار تشکيل دولت اسلامي و از سرگيري حکومت و خلافت اسلامي در هر جايي بود. مسأله اي که باعث شده بود جايگاه جنبش اسلامي فلسطين در رويارويي و مقاومت حداقل براي مدتي تحت تأثيرآن قرار گيرد. اين جا بود که شعار مرکزيت فلسطين در فعاليت هاي جنبش اسلامي به شعار اصلي جنبش جهاد اسلامي و بعد از آن ديگر جنبش هاي اسلامي فلسطيني مبدل شد. شهيد فتحي شقاقي با توجه به فهم و درکي که از تاريخ و سيره نبوي داشت اعتقاد بسيار زيادي به نقش مردمي يا امت پيدا کرده بود و همواره رؤياي حضور گسترده مردم را در صحنه داشت. او در اين چارچوب تلاش فراواني براي فعال کردن شعاير ديني و مردمي از برگزاري نماز عيد در مناطق روباز گرفته تا برگزاري مراسم احياي ليالي قدر در مسجد الاقصي داشت.
در آغاز انتفاضه مردمي در سال 1987 او بسيار خوشحال و خرسند شد. او درمورد آن گفت: انتفاضه مردمي در فلسطين همچنان ادامه دارد و مهمترين رخنه اي است که درعمق جبهه و حلقه محاصره دشمن ايجاد شده است. اگر به حال بازگرديم و بخواهيم موضع شهيد فتحي شقاقي را در رابطه با کنفرانس پاييز در آناپوليس جستجو کنيم. به موضع وي در رابطه با کنفرانس اسلوباز مي گرديم. او در آن زمان در اين رابطه گفت: هيچ کس ازما حق ندارد از زيربناي اين طرح تحت هيچ شرايطي براي فعاليت خود استفاده کرده و هيچ بهانه اي مانند تعديل و بهبود آن يا سازندگي بر روي آنچه هست. قابل قبول نيست. من دراين جا مي گويم که برخي ها تصور مي کنند که مي توانند روي توافقنامه هاي اسلو چيزي بسازند يا در ميان آن ويرانه ها به دنبال طرح ملي باشند. آنها در وهم و خيال به سر مي برند. زيرا توافقنامه هاي مذکور درچارچوبي صهيونيست صرف قرار داشته و در قبضه اراده صهيونيست و موازنه قدرت صهيونيستي مي باشند.
در رابطه با روابط فلسطيني عربي هم شهيد در اين رابطه بسيار شفاف و واضح بود. در مرحله شکستي که ملل و تمدنها در آن به سر مي برند خاص بر عام غلبه کرده و انسان چنان به تخريب مي پردازد که گويي به دنبال فراز و نجات جان خود يا محافظت از گردن خويش است. پس تا هر زماني که انسان به خود فکر کند و مسأله را هم بر حسب خواسته هاي خود تعريف کند، پس هر چه را که به نفع خويش است به نفع مسأله فلسطين هم خواهد دانست. اين جاست که با تلاش براي تحميل خواسته هاي هرطرف روابط بين گروه ها وارد بحراني حقيقي مي شود. اما مسأله فلسطين در ذهن و فکر شهيد شقاقي بزرگ تر از همه افراد، گروه ها و حتي بزرگ تر از کل ملت فلسطين است. زيرا او فلسطين را ملک تمامي امت مي دانست. ملک نسل هاي حاضر و آينده.
از اين رو برتر دانستن خواسته هاي خاص بر عام را يکي از نمادهاي شکست و انحطاط توصيف مي کرد. از اين رو او به شدت به دنبال يافتن بسترهاي مشترک بين تمامي طرف هاي قدرت مخالف طرح امپرياليستي، صهيونيستي و حل و فصل اختلافات داخلي آنها با استفاده از گفتگو بود. وي در اين رابطه مي گويد: رويارويي با دشمن خارجي، اولويت هاي مطلق خاص خود را دارد. از اين رو اختلافات داخلي و ايدئولوژيک و سياسي بايد از طريق گفتگو و به دور از هرگونه خشونتي، حل و فصل شود.
شقاقي مي افزايد: ما اميد و اعتقاد به نفس خود را هرگز از دست نمي دهيم. به خصوص که حق از آن ماست و پتانسيل قدرت را نيز در اختيار داريم. پس قدرت هاي انقلابي بايد تجميع شده و صفوف خود را يکپارچه سازند. زيرا موارد مشترک موجود بين اين قدرت ها هر قدر هم که شاخص هاي ايدئولوژيک آنها متعدد شود بسيار بزرگ تر از آنچه که ما تصور مي کنيم است. اين است که ما به يک امت واحده وابستگي داشته و دشمن واحدي را که سرنوشت همه ما را تهديد مي کند رو در روي خود داريم. در رابطه با اعتماد به نفس، اميد و پشتکار بايد بگويم که زندگي فتحي شقاقي از همان ابتدا شاهد اين سه ويژگي بود و تا پايان عمرش هم دکتر فتحي شقاقي اين سه خصيصه را با خود به همراه داشت. به رغم جونا اميدي و تيره و تاري که در منطقه حکمفرما بوده و هست، شقاقي هرگز اميد خود را از دست نداد. او با مدد گرفتن از ديدگاه و فهمي که از قرآن کريم و تاريخ و واقعيت ها گرفته بود آينده امت را در چارچوب هاي ثابت قدرت پيش بيني کرد. قدرتي که در هيچ شرايطي فناپذير نيست.
شقاقي مي گفت: اين برتري (غربي اسرائيلي) و اين سلطه گري مسأله اي استثنايي بوده اين صلحي که شاهد آن هستيم نمي تواند حيات چنداني داشته باشد. زيرا بر اساس موازين قدرت تحميل شده استوار است. و مي افزايد: آنها سعي مي کنند شترعربي را از سوراخ سوزن اسرائيلي عبور دهند. اين صلح است که به دنبال آن هستند که صلحي زودگذر و ناشدني.
«گزينه سازش چيزي جز يک توهم نيست وتنها وقت و توانمان را از بين مي برد. سرابي است که برخي آن را آب تصور مي کنند و هرگاه به آن برسيد مي بينيد که چيزي در آن وجود ندارد».
سلام بر روح طاهرش. سلام بر تمامي شهدا و مجاهدين و شريفاني که گام در راه پيامبران گذاردند.
منبع: ماهنامه شاهد یاران، شماره 26
/ج