قوانين و مقررات بشر دوستانه در سيره پيامبر اسلام (ص)_(4)
نويسنده:عباسعلي عظيمي شوشتري (*)
7- مبادله اسيران
ب- مجروحين
قادر به راه رفتن نباشد، بايد وي را آزاد کرد (طوسي،1410، ج9: 94) و محل خود فرستاد (نجفي، بي تا، ج21: 128). ساير مجروحين نيز اسير مي شوند و احکام اسرا درباره آنها اجرا مي شود (همان: 129).
ج- کشته شدگان
همچنين مي فرمودند: مثله (قطعه قطعه) کردن اجساد دشمن جايز نيست، حتي به وسيله سگ درنده (احمدي، ميانجي، 411: 34). براين اساس، برخي از فقها دفن اجساد آنها را واجب دانسته اند (مکي العاملي، 1369، ج1: 220). هر نوع هتک حرکت و قطع و انتقال اعضاي بدن کشتگان دشمن در حقوق اسلام، ممنوع است (عميد زنجاني، 1385، ج6، 229).
ممنوعيت به کارگيري ابزار جنگي نامتعارف و وحشيانه
همان زمان هم موجب کشتار غيرضروري مي شد، به طور جدي خودداري مي کردند و با صراحت به کارگيري آنها را ممنوع فرموده بودند (عاملي، 1403، ج15: 62، ح1).
پيامبر، فقط سلاح هاي متعارف وعادي زمان خود مانند شمشير، نيزه، تير و کمان و منجنيق را به کار مي بردند و از روش هاي زير استفاده نمي کردند:
1-آتش افکندن
2- القاي سم
آنچه در دو مورد فوق مهم است، علت منع آنها؛ يعني کشتار غيرضروري است، صرف نظر از نوع و وسعت آن، از اين رو، آتش، خواه در اثر مواد محترقه يا فعل و انفعالات راديو اکتيويته باشد و سم در هر نوع آن، چه در شکل گاز و چه در شکل مايع باشد، چنانچه موجب مرگ و مير وسيع انسانها شود، شامل ممنوعيت مورد نظر مي شود.
3- ابزار تغيير دهنده وضعيت زيست محيطي
4- غارت
5- کشتن حيوانات
ممنوعيت استفاده از روش هاي جوانمردانه
پيامبر اسلام «غدر و نامردي» را به طور کلي منع کرده اند (عاملي، 1403، ج 15: 58- 59، ح 2و3). براساس روايتي از امام صادق (ع) حتي ياري رسانيدن به کساني که در صدد غدر و نامردي باشند نيز صحيح نيست؛ حتي اگر هر دو گروه از کفار باشند (همان: 57، ح1).
نتيجه گيري
1- با توجه به نگاهي که اسلام به انسان و ارزش هاي او دارد، پيامبر گرامي اسلام (ص) جنگ را صرفاً وسيله و ابزاري مي دانستند که به کارگيري آن، به عنوان آخرين راه حل و فقط با هدايت و نجات انسانها، مشروع بود. بر همين اساس نيز تمام تلاش خود را به کار مي بردند که منجر به کمترين خسارات و تلفات گردد.
2- پيامبر گرامي اسلام، انساني ترين روش ها را که تاکنون تاريخ بشر به خود ديده است، در جنگ ها به کار مي گرفتند و از هرگونه تعدي و افراط و تفريط به طور جدي خودداري مي فرمودند و تمام تلاش خود را به کار مي بردند تا حداقل خسارات به دشمن وارد آيد؛ زيرا هدف اصلي ايشان هدايت انسانها بود.
3- از منظر تاريخي، بايد سيره پيامبر اسلام با دقت تمام و نکته سنجي، مورد تجزيه و تحليل قرار گيرد تا حقايق اين دوران نوراني تاريخ انسان، کاملاً روشن گردد.
منابع و مأخذ
1- قرآن کريم.
2- نهج البلاغه، ترجمه سيد جعفر شهيدي، شرکت انتشارات علمي و فرهنگي، چ 8، 1374. 1410.
3- ابن اثير، عزالدين، کامل تاريخ بزرگ اسلام و ايران، ترجمه عباس خليلي، شرکت سهامي چاپ و انتشار کتب ايران، بي تا.
4- ابن اسحاق، تاريخ پيامبر اسلام، ترجمه محمد ابراهيم آيتي، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، 1361.
5- ابن هشام،السيره النبويه، سيد هاشم رسول محلاتي، تهران، کتابفروشي اسلاميه، بي تا.
6- ابن قدامه، موفق الدين و شمس الدين، المغني، بيروت دارالکتاب العربي، 1403.
7- ابن کثير، ابوالفداء الحافظ، البدايه و النهايه، بيروت، دارالکتاب العلميه، 1407.
8- ابن متوج، الناسخ و المنسوخ، سيد عبدالجليل حسين قاري، تهران، انتشارات کتاب فروشي محمدي، 1344.
9- ابوعبيد، الاموال، تصحيح محمد حامد الفقيه، بي نا، بي جا، بي تا.
10- احمدي ميانجي، علي، الاسير في الاسلام، قم، مؤسسه النشر الاسلامي، 1411.
11- الزحيلي، وهبه، آثار الحرب في الفقه السلامي، دمشق، دارالفکر، چ4، 1412.
12- انجيل عيسي مسيح، هزاره نو، انتشارات ايلام، قطع جيبي، 2005.
13- باقري کبورق، علي، کليات مباني و استراتژي جنگ، مرکز نشر بين الملل، 1370.
14- بلاذري، احمد بن يحيي، انساب الاشراف، بيروت، دارالکتب العلميه، 1405.
15- بوتول، گستون، پولمولوژي جامعه شناسي جنگ، ترجمه فريدون سرمد، تهران، انتشارات دانشگاه ملي، 1355.
16- بيهقي، الحافظ ابي بکر، السن الکبير، بيروت، دارالمعرفه، بي تا.
17- پازارگاد، بهاء الدين، تاريخ فلسفه سياسي، تهران، انتشارات زوّار، 1359.
18- تورات (عهد عتيق)، بي تا، بي جا.
19- حلي، حسن بن يوسف (علامه)، قواعد الاحکام، قم، مؤسسه النشر الاسلامي، 1413.
20- دارمي، ابي محمد، سنن دارمي، قاهره، دارالفکر، 1398.
21- ذهبي، احمد بن عثمان، تاريخ الاسلام، بيروت، دارالکتاب العربي، 1407.
22- رشيدرضا، تفسير المنار، دارالمعرفه للطباعه و النشر، بيروت، ج2، بي تا.
23- رضايي، عبدالعظيم، اصل و نسب و دين ايرانيان، انتشارت موج، بي تا.
24- رضي، هاشم، تاريخ اديان، تهران، انتشارات کاوه، بي تا.
25- روسو، شارل، حقوق مخاصمات مسلحانه، ترجمه سيد علي هنجني، تهران: دفتر خدمات حقوقي بين المللي، 1369.
26- طباطبايي، سيد محمد حسين، الميزان، سيد محمد باقر موسوي همداني، قم، انتشارات اسلامي، 1367.
27- طبري، محمد بن جرير، تاريخ طبري، ترجمه ابوالقاسم پاينده، انتشارات اساطير، چ2، 1362.
28- طوسي، ابي جعفر، النهاية، موسوعه الينابيع الفقهيه، مؤسسه الفقه الشيعه، بيروت، دارالاسلاميه.
29- عاملي، سيد جعفر مرتضي، الصحيح من سيره النبي الاعظم، قم، انتشارات دارالحديث، 1385.
30- عاملي، شيخ حر، وسايل الشيعه، بيروت، دار احياء التراث العربي، چ5، 1403.
31- عسقلاني، ابن حجر، تهذيب التهذيب، بيروت، دار احياء التراث العربي ، بي تا.
32- عميد زنجاني، عباسعلي، فقه سياسي، تهران، امبيرکبير، 1385.
33- فانر، توني، «حقوق بين الملل بشر دوستانه: توسعه مفاهيم» مجموعه مقالات همايش اسلام و حقوق بين المللي بشر دوستانه، هلال احمر جمهوري اسلامي ايران، 1386.
34- فوگل، اشپيگل، تمدن مغرب زمين، ترجمه محمد حسين آريان، تهران، انتشارات اميرکبير، 1380.
35- کريشنان، سروپالي، تاريخ فلسفه شرق و غرب، ترجمه خسرو جهان داري، تهران، انتشارات آموزش انقلاب اسلامي، 1367.
36- کليني، الکافي، تصحيح و تعليق علي اکبر غفاري، تهران، دارالکتب الاسلاميه، چ3، 1367ش.
37- ----، الروضه من الکافي، سيد هاشم رسول محلاتي، انتشارات علميه اسلامي، بي تا، بي جا.
38- مجلسي، محمدباقر، بحارالانوار، بيروت، داراحياء التراث العربي، 1403.
39- محقق حلي، شرائع الاسلام، بيروت، دارالاضواء، چ2، 1403.
40- مطهري، مرتضي، جهاد، قم، دفتر انتشارات اسلامي، 1361.
41- مکارم شيرازي، ناصر، تفسير نمونه، تهران، دارالکتاب الاسلاميه، 1361.
42- مکي العاملي، محمد بن جمال الدين (شهيد ثاني)، الروضه البهيه في شرح لمعه الدمشقيه، قم، چاپخانه علميه، ج2، 1369.
43- مولند، ايتار، جهان مسيحيت، ترجمه محمدباقر انصاري و مسيح مهاجري، تهران، امبيرکبير، 1368.
44- نجفي، محمد حسن، جواهر الکلام، تهران، دارالکتاب الاسلاميه، بي تا.
45- نهج الفصاحه (با ترجمه فارسي)، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، 1374.
46- نوس بام، آرتور، تاريخ مختصر حقوق بين الملل، تهران، اميرکبير، 1337.
47- واقدي، محمد بن عمرو، مغازي، ترجمه محمود مهدوي دامغاني، تهران، مرکز نشر دانشگاهي، 1362.
48- Segall, Anna, Punishing Violations of International Humanitarian law at the National Level, ICRC, October 2001.
نشريه حکومت اسلامي، شماره52.
ادامه دارد...
/ج