امضاء گرفتن از اشخاص مشهور یک رسم معمول است. بازیکنهای فوتبال، بازیگران، هنرمندان و… طیفی هستند که بیشتر شامل حال این رسم میشوند. اما شهید احمدی روشن با شهادتش خط شکنی دیگری هم کرد. دیروز دانشجویان صف کشیده بودند تا از پدر مصطفی امضاء بگیرند.
«ما حرف میزنیم، شعار میدهیم ولی این بچهها عمل میکنند. بعد از شهادت مصطفی ۵، ۶ هزار نفر اعلام آمادگی کردند که تغییر رشته به دهند».
پدر شهید احمدی روشن با این جملات صحبتهایش را شروع کرد و از شوری که شهادت مصطفی در جوانان به وجود آورد گفت:
«شهادت مصطفی شور جدیدی در نسل جوان ایجاد کرد. شوری که پنهان بود و نیاز به جرقه داشت. این جرقه را مصطفی با شهادتش ایجاد کرد».
چهار عامل که باعث شد مصطفی، مصطفی شود آن هم از زبان پدرش، برای دانشجویان شنیدنی بود:
«۱- نان حلال و شیر حلال. من خواسته یا ناخواسته نان حرام سر سفرهٔ خانوادهام نگذاشتهام. ۲-تربیت درست یعنی اینکه خودت درست پا بگذاری جای خوبان. ۳- دعای پدر و مادر. هر که باشیم محتاج دعای پدر و مادر هستیم. گرههای کور زندگی ما با دعای پدر و مادر باز میشود».
پدرش خاطراتی هم از مصطفی گفت:
«دلش میخواست که یک پسر داشته باشد. اما مثل نوزادان تازه متولد شده زشت نباشد. میگفت اگر بچهام زشت باشد بهم میریزم. از ما خواست که برایش نذر کنیم. همدان رسم است که گهوارهٔ علی اصغر درست میکنند. کسانی که آرزویی دارند به این گهواره نذر میکنند و یک تکه پارچه امانت از این گهواره برمیدارند. ما هم به امام حسین و حضرت علی اصغر توسل کردیم. پیش از تولد پسرش گفت که در خواب دیدهام که یک نوزادی را به من دادند و سربندی داشت که رویش نوشته بود علی اصغر احمدی روشن «؛ و خاطرهٔ دیگری که مصطفی خواب امام زمان را دید:» قبل از شهادتش همسرش برایمان تعریف کرد که مصطفی هراسان از خواب بیدار شد. ولی میخندید. سؤال کردم که گفت: خواب دیدم بالای تپهای ایستادهام. امام زمان را دیدم. دست روی شانهام گذاشت و گفت مصطفی از تو راضی هستم ».
پدر شهید احمدی روشن از روزهای بیمصطفی هم گفت:
«بارها به کسانی که مخاطب ما هستند مخصوصاً دانشجویان گفتهام که از دست دادن مصطفی برای ما خیلی سنگین میبود اگر غیر از شهادت نصیبش میشد. چند چیز ما را دلگرم کرد یکی لطف خداوند و دیگری شهادت که نصیب این بچه شد. از ما میپرسند که بعد از شهادت مصطفی چه احساسی داشتید. اگر زحمتی برای بزرگ کردنش کشیدیم و این کار را تمام کردیم. به موقع تقدیم به آستان الهی کردیم و شهادت این جوان ما را آرام کرد مخصوصاً مادرش را. مادری که روزی دو، سه بار با مصطفی تماس میگرفت. ولی حالا ۱۰ ماه است که پسرش را ندیده است. در دیدار با آقا مادرش گفت که گریه نمیکنم که دشمنان خوشحال نشوند. آقا هم گفت که گریه کنید تا سبک شوید و دشمنان غلط کردهاند خوشحال شوند ».
پدر مصطفی از قدرشناسی ملت ایران هم تقدیر کرد:
«دلجوییهای این ملت بود که ما را آرام میکرد. از همهٔ اقشار و از همهٔ طرز تفکرها به ما لطف میکنند و ما را مورد محبت خودشان قرار میدهند ».
در پایان مراسم وقتی حلقهٔ گلی به گردن پدر مصطفی انداختند گفت: چه کسی اینجا از خانوادهٔ شهداست. وقتی برادر شهید داورپناه آمد گل را به گردن او انداخت و دستش را بوسید. شاخه گلی دیگری را هم که بهش دادند بین دانشجویان آمد و گلهایش را یکی یکی به دانشجویان اهداء میکرد. گلها که تمام شد نوبت به امضاء رسید و ایشان هم این لطف را از دانشجویان دریغ نکردند.
منبع مقاله : www.teribon.ir
«ما حرف میزنیم، شعار میدهیم ولی این بچهها عمل میکنند. بعد از شهادت مصطفی ۵، ۶ هزار نفر اعلام آمادگی کردند که تغییر رشته به دهند».
پدر شهید احمدی روشن با این جملات صحبتهایش را شروع کرد و از شوری که شهادت مصطفی در جوانان به وجود آورد گفت:
«شهادت مصطفی شور جدیدی در نسل جوان ایجاد کرد. شوری که پنهان بود و نیاز به جرقه داشت. این جرقه را مصطفی با شهادتش ایجاد کرد».
چهار عامل که باعث شد مصطفی، مصطفی شود آن هم از زبان پدرش، برای دانشجویان شنیدنی بود:
«اول؛ احترام وافر به پدر و مادر.
دوم؛ سرباز خوب برای ایران. شبانه روز کار میکرد. روزی سه، چهار ساعت بیشتر نمیخوابید. جوان رشیدی بود ولی به خاطر کثرت کار جسم لاغری داشت.
سوم؛ مرید خوبی برای رهبر بود. آن بصیرت و ولایتمداری را به خوبی اجرا میکرد. آقا گفتند شهادت این جوان مانند تیری در قلب ما نشست. آقا در نماز جمعه گفتند شهادت این جوان دل ما را سوزاند. شهادت این جوان حداقل سه ماه انقلاب را بیمه کرد.
و چهارم؛ بندهٔ خوبی برای خدا بود. هر کاری که میکرد برای خدا بود. اگر آن پرده امنیتی بیفتد میبینید که چه عنصر عجیبی را از دست دادهاید. با ۳۲ سال سن کاری میکرد که دانشمندان هستهای از دستشان برنمی آمد. خدا حقش را ادا کرد».
«۱- نان حلال و شیر حلال. من خواسته یا ناخواسته نان حرام سر سفرهٔ خانوادهام نگذاشتهام. ۲-تربیت درست یعنی اینکه خودت درست پا بگذاری جای خوبان. ۳- دعای پدر و مادر. هر که باشیم محتاج دعای پدر و مادر هستیم. گرههای کور زندگی ما با دعای پدر و مادر باز میشود».
پدرش خاطراتی هم از مصطفی گفت:
«دلش میخواست که یک پسر داشته باشد. اما مثل نوزادان تازه متولد شده زشت نباشد. میگفت اگر بچهام زشت باشد بهم میریزم. از ما خواست که برایش نذر کنیم. همدان رسم است که گهوارهٔ علی اصغر درست میکنند. کسانی که آرزویی دارند به این گهواره نذر میکنند و یک تکه پارچه امانت از این گهواره برمیدارند. ما هم به امام حسین و حضرت علی اصغر توسل کردیم. پیش از تولد پسرش گفت که در خواب دیدهام که یک نوزادی را به من دادند و سربندی داشت که رویش نوشته بود علی اصغر احمدی روشن «؛ و خاطرهٔ دیگری که مصطفی خواب امام زمان را دید:» قبل از شهادتش همسرش برایمان تعریف کرد که مصطفی هراسان از خواب بیدار شد. ولی میخندید. سؤال کردم که گفت: خواب دیدم بالای تپهای ایستادهام. امام زمان را دیدم. دست روی شانهام گذاشت و گفت مصطفی از تو راضی هستم ».
پدر شهید احمدی روشن از روزهای بیمصطفی هم گفت:
«بارها به کسانی که مخاطب ما هستند مخصوصاً دانشجویان گفتهام که از دست دادن مصطفی برای ما خیلی سنگین میبود اگر غیر از شهادت نصیبش میشد. چند چیز ما را دلگرم کرد یکی لطف خداوند و دیگری شهادت که نصیب این بچه شد. از ما میپرسند که بعد از شهادت مصطفی چه احساسی داشتید. اگر زحمتی برای بزرگ کردنش کشیدیم و این کار را تمام کردیم. به موقع تقدیم به آستان الهی کردیم و شهادت این جوان ما را آرام کرد مخصوصاً مادرش را. مادری که روزی دو، سه بار با مصطفی تماس میگرفت. ولی حالا ۱۰ ماه است که پسرش را ندیده است. در دیدار با آقا مادرش گفت که گریه نمیکنم که دشمنان خوشحال نشوند. آقا هم گفت که گریه کنید تا سبک شوید و دشمنان غلط کردهاند خوشحال شوند ».
پدر مصطفی از قدرشناسی ملت ایران هم تقدیر کرد:
«دلجوییهای این ملت بود که ما را آرام میکرد. از همهٔ اقشار و از همهٔ طرز تفکرها به ما لطف میکنند و ما را مورد محبت خودشان قرار میدهند ».
در پایان مراسم وقتی حلقهٔ گلی به گردن پدر مصطفی انداختند گفت: چه کسی اینجا از خانوادهٔ شهداست. وقتی برادر شهید داورپناه آمد گل را به گردن او انداخت و دستش را بوسید. شاخه گلی دیگری را هم که بهش دادند بین دانشجویان آمد و گلهایش را یکی یکی به دانشجویان اهداء میکرد. گلها که تمام شد نوبت به امضاء رسید و ایشان هم این لطف را از دانشجویان دریغ نکردند.
منبع مقاله : www.teribon.ir
/ج