يکي از عواملي که به سازگاري همسران کمک مي کند و نبود آن مي تواند در پيدايش تصويرهاي نادرست ميان همسران و در نتيجه ايجاد تنش و سلب آرامش از آنان مؤثر واقع شود، سبک بودن مهريّه است. در اين بخش پس از بررسي معنا و جايگاه مهريه، نقش آن را از ديدگاه آيات و روايات پي مي گيريم.
مهر در لغت
مهريه، معمولاً مالي است که زن با ازدواج، مالک آن و مرد به پرداخت آن ملزم مي شود. در کتاب هاي فقهي افزون بر واژه « مهر » که در عرف متشرعان بيشتر از واژگان ديگر به کار مي رود، از واژه هاي ديگري همچون « صداق » (1)، « نحله »، « اجر » (2)، « فريضة » و... استفاده مي شود. قرآن کريم علاوه بر تشريع و تعيين مهر و ضرورت پرداخت کامل آن، به صورت تلويحي احترام به همسر و رعايت حقوق او را در قالب هاي مختلف به همگان متذکر شده است؛ از جمله اين که مي فرمايد:وَ آتُوا النِّسَاءَ صَدُقَاتِهِنَّ نِحْلَةً فَإِنْ طِبْنَ لَکُمْ عَنْ شَيْءٍ مِنْهُ نَفْساً فَکُلُوهُ هَنِيئاً مَرِيئاً؛ (3) مهريه زنان را به عنوان هديه بپردازيد. پس اگر آن ها چيزي از آن را با رضايت خاطر به شما بخشيدند، حلال و گوارا مصرف کنيد.
جايگاه مهر در نظام اسلام
در برخي نگرش هاي افراطي، مهر قيمت و بهاي زن يا اجرت او در مقابل تمکين است. منشأ اين نگرش را مي توان وجود برخي تعبيرها در ادبيات ديني و عرف متشرعان دانست. روايتي از محمدبن مسلم است که مي گويد:سألت ابا جعفر (عليه السّلام) عن الرجل يريد ان يتزوج المرأة اينظر اليها؟ قال: نعم انّما يشتريها باغلي الثمن؛ (4) از امام باقر (عليه السّلام) پرسيدم: آيا جايز است مردي که مي خواهد با زني ازدواج کند، به او نگاه کند؟ حضرت فرمود: بلي، زيرا او مي خواهد وي را به قيمت بالايي خريداري کند.
در روايت ديگري عبدالله بن سنان مي گويد:
قلت لابي عبدالله (عليه السّلام): الرّجل يريد ان يتزوّج المرأة اينظر الي شعرها؟ فقال: نعم انمّا يريد ان يشتريها باغلي الثمن؛ (5) از امام صادق پرسيدم: آيا جايز است مردي که مي خواهد با زني ازدواج کند، به موي او نگاه کند؟ حضرت فرمود: بلي، زيرا مي خواهد وي را با قيمت بالايي خريداري کند.
برخي نيز که ازدواج را نوعي اجاره به شمار آورده اند، مهر را اجرت قلمداد کرده و به آيات 24 و 25 سوره نساء و آيات ديگري استناد کرده اند که در آن تعبير « اجر » و « اجور » به کار رفته است.
جاي شک نيست که ظاهر بعضي آيات از خريد و فروش يا اجاره حکايت مي کند؛ امّا تنها اصل و قاعده اي که بر اساس معيارهاي ادبي براي انصراف ذهن از معناي غالب و متعارف به معناي غير متعارف مطرح است، وجود قرينه اي در گفتار يا نوع رفتار است. همان طور که در وصف تعامل هاي کاملاً ارزشي و غير مادّي، تعبير به خريد و فروش مطرح شده است. قرآن کريم درباره ي شهادت مي فرمايد:
إِنَّ اللَّهَ اشْتَرَى مِنَ الْمُؤْمِنِينَ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوَالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ؛ (6) خداوند جان و مال مؤمنان را در ازاي بهشت از آنان خريداري کرد.
همچنين قرآن براي گمراهان نيز از همين تعبير استفاده مي کند و مي فرمايد:
أُولئِکَ الَّذِينَ اشْتَرَوُا الضَّلاَلَةَ بِالْهُدَى وَ الْعَذَابَ بِالْمَغْفِرَةِ؛ (7) اينان کساني اند که گمراهي را به بهاي راهيابي و عذاب را به بهاي آمرزش خريدند.
روشن است که واژه « شراء » و « اشتراء » در اين نوع آيات، در معنايي وسيع تر از معناي متعارف اقتصادي به کار رفته است. شهيد مطهري (رحمه الله) در اين باره مي گويد:
مهر نيز از همين قبيل است. اين که گفته اند: مرد چيزي را به عنوان « صداق » قرار دهد، يعني اين که... مرد بايد چيزي به زن نثار کند تا زن در مقابل آن « آري » بگويد. مرد بايد به او هديه ببخشد. قرآن نيز صداق را به عنوان « نحله » يعني يک تعارف بيان مي کند. اشتباه مي کنند کساني که مي گويند: « مهر » يعني ثمن، يعني بها، يعني پول براي خريد. نه، قرآن مي گويد: اين نحله و هديه است... تعبير ديگر قرآن « صداق » است؛ يعني چيزي به علامت اين که علاقه من راستين و صادقانه است. (8)
واقعيت اين است که نمي توان ارتباط ميان زن و شوهر را که بسيار والاست، با ارتباط ميان انسان و حيوان يا ارتباط ميان انسان و کنيز مقايسه کرد و آن دو را يکسان دانست. تعبيرهايي همچون نحله، صدقه، عطيه و... بر بلاعوض بودن آن دلالت دارد. يکي از مفسران قرآن در اين باره مي گويد: مهر، عطيه الاهي است که براي زنان قرار داده شده، و معناي « نحله » عطيه بدون عوض است. اين که مي گويند: مهريّه به ازاي بضع ( آلت اختصاصي زن ) مي باشد، به نحو مجاز است؛ زيرا مهر، ملک اختصاصي زن است و بضع، ملک زوج نمي شود؛ فقط مرد حق استمتاع دارد و استمتاع طرفيني است. مرد حق مطالبه جماع دارد و زن بايد تمکين کند؛ امّا زن حقّ مواقعه دارد. (9) خلاصه اين که هيچ کسي نمي تواند خود را بفروشد. چيزي که ملک کسي نيست، گرچه آن را کسي در اختيار داشته باشد، حق فروش آن را ندارد.
از جمله مؤيدات براي هديه بودن مهر، رکن نبودن مهر در عقد دائم است؛ از اين رو اگر مهريه نيز تعيين نشود عقد باطل نيست، البته براي بهره برداري از بضع بايد مهر المثل بپردازد.
رويکردهاي متفاوت به جايگاه مهر مي تواند در سازگاري ميان همسران مؤثر باشد. چنانچه مهر را همانند بها در يک تعامل اقتصادي در نظر بگيريم و به صورت يک تاجر درصدد به دست آوردن بهره اي از اين زاويه باشيم، داد و ستدها نه تنها در ايجاد و تثبيت سازگاري نقش چنداني نخواهد داشت، بلکه در پيدايش ناسازگاري نيز مؤثر خواهد بود. اگر مهر را عطيه، هديه، تعارف و علاقه بدانيم که مي تواند عشق حقيقي را نشان دهد، بازتاب وسيعي در ايجاد و تثبيت سازگاري ميان همسران خواهد داشت. ديدگاه هاي فراواني درباره ي مهر وجود دارد؛ از جمله يادگاري از سنّت هاي جاهلي، مکمّل سهم الارث زن، وثيقه اي در مقابل حق طلاق، بيمه اجتماعي، پاسخي به هزينه هاي ضروري، حقي در برابر استمتاع، اجاره بهاي خدمات زن، راهي براي توزيع ثروت، نقطه مقابل جهيزيه و توازن ميان حقوق و وظايف زن؛ ولي اسلام با سفارش هاي اخلاقي فراوان بر سبک گرفتن آن و استقرار بناي شرع بر تسامح در ارزش مادي و اقتصادي درباره مهر، آن را هديه اي مي داند که کارکردهاي آن عبارت است از اين که مرد بر اساس آن، محبّت خود را ابراز مي دارد، به پيوند زناشويي و ارتقاي آن اعتبار بيشتري مي بخشد، از زن به دليل اجابت درخواست مرد و اعلان آمادگي براي پذيرش يک زندگي مشترک قدرداني مي کند، موقعيت و اعتبار زن را بالا مي برد، تمايل زن را به پذيرش لوازم قبول اين درخواست افزايش مي دهد، ميل طبيعي زن به پذيرفته شدن و محبوب واقع گرديدن را ارضا مي کند و تصور منفعت طلبي و بهره گيري استثماري را از ذهن زن مي زدايد؛ البته در سايه اين کارکرد مهريه مي تواند کارکردهاي فرعي ديگري نيز داشته باشد؛ پس جنبه اقتصادي مهر اصل نيست. به همين دليل مهريه سنگين مطلوب نمي باشد.
پيامدهاي مهر در اسلام
از مهم ترين نتايج مهر سبک مي توان به پيامدهاي ذيل اشاره کرد:أ. احساس برتري
به طور طبيعي حس کمال جويي در ميان همه افراد وجود دارد. چنانچه اين حس پاسخ مناسبي داشته باشد، آرامش خاصي بر انسان حاکم مي شود. کساني که متون ديني را ملاک ارزشيابي قرار مي دهند، به خوبي در مي يابند از نمادهاي برتري و کمال زن سبک بودن مهريّه اوست. اسماعيل بن مسلم از امام صادق (عليه السّلام) از پدران معصومش نقل مي کند که پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود:اَفضل نساء امّتي اَصحبهنّ وجهاً و اَقلّهن مهراً؛ (10) با فضيلت ترين زنان امّت من، آن هايي هستند که خوش چهره و سبک مهرند.
در ميان مردم زيبايي، يکي از شاخص هاي کشش ميان زن و شوهر است. اين شاخص براي سازگاري و دلگرمي به همسر پذيرفته شده است. در اين روايت شريف حضرت رسول (صلي الله عليه و آله و سلم) سبک مهري را در کنار زيبايي چهره به عنوان شاخص برتري معرّفي مي کند.
ب. احساس برکت
يکي از پيامدهاي مهر سبک، تحقق برکت و خوش يُمن بودن همسر است. شومي و بي برکتي، در مهريه هاي سنگين است. ارزش کار بيش از آن که به کميت يا کيفيت مادي آن مربوط باشد، به برکت آن ارتباط دارد. چه بسا مال کمي که به دليل پر برکتي ارزش فراوان دارد. مبارک بودن يک زندگي، به داشتن مهريه سبک است. به همين جهت، امير مؤمنان علي (عليه السّلام) فرمودند: « مِن يُمن المرأة تيسير نِکاحها؛ (11) از برکت زن اين است که ازدواج او آسان انجام شود ». پر واضح است که يکي از عوامل اصلي براي سنگيني ازدواج ها، مهريه هاي سنگين است. با سبک کردن آن مي توانيم ازدواج را با برکت کنيم. آساني ازدواج، به سبکي مهريه است. به همين جهت در روايات وارد شده است: « خيرالصداق ايسرها؛ (12) بهترين مهريه ساده ترين مهريّه است ».شومي مهريه، به سنگيني آن است که در شومي زن نيز تأثير مي گذارد. به همين دليل، امام صادق (عليه السّلام) فرمودند:
الشؤم في ثلاثة في المرأة و... فامّا شؤم المرأة فکثرة مهرِها و عقوقُ زوجها؛ (13) بد يُمني و بي برکتي در سه چيز است: زن و... امّا بي برکتي زن به اين است که مهريه اش زياد و در برابر شوهرش نافرمان باشد.
در اين روايت فراواني مهريه در کنار نافرماني زن از شوهر قرار داده شده. کاملاً روشن است که نافرماني زن، به شدت در ناسازگاري ميان همسران تأثير مي گذارد؛ بنابراين از نگاه روايات، سنگيني مهريه در کنار نافرماني زن از شوهر عاملي براي ناسازگاري است.
ج. احساس معنويت و آرامش
براي دلبستگي و عشق به زندگي، افزون بر تجهيزات لازم مادي و داشتن حداقل ها، احساس معنويت و دخالت نيرويي ماورايي و خدايي در زندگي لازم است. روايات، مهريه را امري مادي در نظر نگرفته اند؛ بلکه هديه اي از سوي خدا براي جريان رحمت الاهي در زندگي بر شمرده اند. از پيامبر گرامي اسلام (صلي الله عليه و آله و سلم) نقل شده است که فرمودند:لا تُغالوا بمهور النساء فانّما هي سقيا الله سبحانه؛ (14) مهر زنان را سنگين نگيريد؛ چرا که همانا مهر آنان نوعي نوشيدني گواراي الاهي است.
نگاه اقتصادي به مهر نکنيد. مهر، هديه اي است که به لحاظ رواني آرامش مي آورد.
د. احساس دوستي
درخواست مهر سنگين از يک سو مانع رو آوردن جوانان به ازدواج مي شود و دشمني پسران و خانواده هاي آنان را به دختر و خانواده اش بر مي انگيزد و از سوي ديگر، تکليف شوهر به پرداخت مهر سنگين که بر ذمّه پسر قرار مي گيرد - در حالي که نگاه معاملي و اقتصادي به مسئله ازدواج ندارد - به تيرگي روابط ميان آنان مي انجامد. علاوه بر اين، در صورتي که زن و شوهر به اين نتيجه برسند که تناسب لازم ميان آنان وجود ندارد و بخواهند با خوبي و سازگاري زندگي را پايان بخشند، بايد بتوانند مسالمت آميز عمل کنند، همان گونه که قرآن توصيه کرده و فرموده است:الطَّلاَقُ مَرَّتَانِ فَإِمْسَاکٌ بِمَعْرُوفٍ أَوْ تَسْرِيحٌ بِإِحْسَانٍ؛ (15) طلاق رجعي دو مرتبه واقع مي شود که يا بايد پس از آن همسر خود را به طور شايسته نگه داريد يا به نيکي او را رها سازيد.
اما مهر سنگين در چنين جايي که طلاق ضرورت پيدا مي کند، مانع تحقق آن مي شود و خانواده را به رغم به هم ريختگي دروني همچون مجسمه اي سرِ پا نگه مي دارد و دشمني را ميان همسران حاکم مي سازد. به همين جهت، اميرمؤمنان (عليه السّلام) مي فرمايد:
لا تُغالوا بمهور النساء فتکون عداة؛ مهريه زنان را سنگين نگيريد؛ چرا که دشمني پديد مي آيد.
بنابراين براي تحقق احساس دوستي در زندگي، لازم است مهر سبک باشد.
علل سنگيني مهر در عصر حاضر
فاصله گرفتن از نگاه ديني به مهر و پيدا شدن رويکردهاي جديد به آن باعث شده است تا افزايش مهر نوعي تضمين براي کارکردهاي آن در اين رويکردها به شمار آيد. مهم ترين رويکردهاي جديد عبارتند از:أ. سيطره ي روحيه اقتصادي
اشتغال برون خانگي زنان و نقش هاي گوناگون آنان در عرصه هاي مختلف اجتماعي و دريافت پاداش هاي مناسب، آنان را بيش از بيش به استعدادها، توانمندي ها و کارآيي خود توجه داده است. ازدواج باعث محروميت نسبي و در مواردي محروميّت کامل از اين مزاياست؛ پس بايد در برابر اين محروميّت، انتظارات را تأمين کرد. اگر زن در گذشته بر اساس انگيزه هاي عاطفي و با رغبت به ايفاي نقش هاي گوناگون مي پرداخت و از هرگونه چشم داشت مادّي دور بود، امروز تفسير متفاوتي از گذشته خود و نقش هايش دارد. درخواست مهر سنگين، يکي از نمودهاي اين رويکرد است.2. پرداخت نشدن حقوق زن
فعاليت هايي که به طور طبيعي يا بر اساس انتظارات اجتماعي به عهده زن گذاشته شده است، به صورت رايگان انجام مي شود، در حالي که عرف او را به انجام دادن اين مسئوليت ها مکلف مي داند. تسامح عرف در پرداخت اين حقوق محرز است. يکي از جامعه شناسان مي گويد:همسر يک مرد بودن، يعني اين که بايد روان شناس باشي، پرستار باشي، رخت شو باشي، خدمت کار باشي که همه نوع کار و هر چيزي را انجام مي دهد... يک زن در طول روز وظايف کارگران بي شماري را انجام مي دهد. رفتگر، پرستار، لباسشو و... از بيرون که نگاه کنيم، او آزادتر از مرد است؛ ولي... . (16)
بر اين اساس، درخواست مهر سنگين را لازم مي دانند تا زن بتواند بخشي از حقوق خود را استيفا کند.
ج. مهار طلاق و تمايلات نوجويانه مرد
اين رويکرد، با مذاق عرف سازگاري بيشتري دارد و معمولاً به صورت صريح يا به اشاره آن را مطرح مي کنند. حذف بعضي از آموزه هاي ديني و تضعيف آن در فرهنگ رايج باعث شده است تا دغدغه ها و حساسيت هاي اخلاقي کم رنگ شود. بر اساس اين رويکرد، فهم خردمندانه براي تثبيت هسته خانواده و مقابله با تنوع طلبي مرد اقتضا مي کند مهر سنگين گرفته شود تا تمايلات طغيانگر مرد مهار شود. سنگيني مهر و درج شرط هاي ضمن عقد، دو نوع تأميني است که در برابر تزلزل ازدواج رواج يافته و مقبول واقع شده است.د. ارتقاي منزلت اجتماعي زن
بر اساس نگرش تعاملي رايج در عرف، زن خود را در آينه تقاضاي خواستگاران خود و ميزان تمايل آنان به پرداخت مهر سنگين مي بيند و تمايل به دادن مهر فراوان را نشانه روشني از مقبوليت اجتماعي به شمار مي آورد. هر چند مهر به صورت نسيه نيز مطرح باشد، باز نياز رواني و اجتماعي او را تأمين مي کند؛ بنابراين هر چه مهر سنگين تر باشد، زن خود را در جامعه بهتر نشان مي دهد و ارزش خود را بالا مي بيند، و اين نياز روحي زن را برآورده مي سازد.هـ. شيوع ازدواج هاي برون فاميلي
ازدواج در عرف سنّتي گذشته - همچون ديگر پيوندها - در درجه ي اول بر روابط عاطفي و در مرحله دوم بر جنبه هاي کارکردي و آثار اقتصادي استوار است. مهر نيز يکي از عوارض اين پيوند است که در سايه تعلقات عاطفي شکل مي يابد. در چنين عرفي دغدغه هاي محاسباتي با تسامح کمرنگ مي شود. در چنين جامعه اي روح سازگاري حاکم است و از طلاق و عوارض آن نمودي وجود ندارد؛ امّا در جامعه صنعتي چنين نيست و براي زندگي مهر سنگين لازم است. يکي از نويسندگان در اين باره مي نويسد:در شهر بزرگ و صنعتي تهران که ارتباطات اجتماعي و محدوده ي شهر، گسترش فراواني پيدا کرده است، مردم از يکديگر محروم مانده اند. شايد مبلغ مهر بهترين تضمين براي سرنوشت آينده زن باشد. (17) بنابراين سنگيني مهر در جامعه صنعتي، تضميني نسبي بر مهار طلاق است.
و. پيدايش حق در مقطع اضطرار
پيشتر افراد جامعه حقّ مالي زن در مهريه را براي روز مبادا مي دانند و در وضعيت طبيعي، اين حق را ناديده مي گيرند. نسيه بودن مهر، زشتي مطالبه مهر در موقعيت عادي زندگي و نبودن درخواست جدّي بر آن، زمينه اي را فراهم آورده است تا مهر به صورت لجام گسيخته و عاري از هرگونه معيار سنجش، افزايش مي يابد. افزايش مهر بيش از هر چيز به تغييراتي مربوط است که در نوع مواجهه عرف با اين عنصر حقوقي و کيفيت دريافت و پرداخت آن مطرح است. آنچه مايه شگفتي است، تسامح بيش از حدّ عرف در پذيرش صوري مهر زياد است، با اين که تمايل قلبي اين است که تعهد کافي براي اداي آن وجود داشته باشد؛ بنابراين وقتي تعهدي به طور طبيعي براي پرداخت مهر وجود نداشته باشد، روز به روز مهر افزايش مي يابد. (18)مجموع اين رويکردها درباره ي مهر، با ديدگاه اسلام تفاوت دارد. اسلام جنبه اصلي مهر را اقتصادي نمي داند. اسلام نه مهر را در برابر فعاليت هاي زن قرار مي دهد، نه عاملي براي مهار طلاق مي داند، نه زمينه اي براي ارتقاي منزلت اجتماعي زن بر مي شمرد، نه آن را براي روز مبادا واجب مي داند و نه ميان ازدواج هاي فاميلي و غير آن تفاوتي قايل مي شود. چنانچه مهر را همراه ديگر عناصر مؤثر در ازدواج به صورت يک نظام مرتبط به هم در نظر بگيريم و خواسته ي دين را در تمام عناصر رعايت کنيم، روشن خواهد شد که سبکي مهر عاملي براي آرامش و ايجاد و تقويت سازگاري است.
پينوشتها:
1. « وَ آتُوا النِّسَاءَ صَدُقَاتِهِنَّ نِحْلَةً »؛ مهر زنان را به عنوان عطيه ( يا بدهي ) بپردازيد. ( نساء، 4 ) همچنين در کتاب مجمع البحرين آمده است که صدقه در آيه « وَ آتُوا النِّسَاءَ صَدُقَاتِهِنَّ نِحْلَةً اَي مهورهنّ » همان مهريّه است.
2. « فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَرِيضَةً »؛ واجب است مهر آنان را بپردازيد. ( نساء، 24 )
3. نساء، 4.
4. محمدبن حسن حرّ عاملي، وسائل الشيعه، ج 20، ص 89.
5. همان.
6. توبه، 111.
7. بقره، 175.
8. مرتضي مطهري، آشنايي با قرآن، ج 4، ص 92.
9. عبدالحسين طيب، تفسير اطيب البيان، ص 12.
10. شيخ صدوق، من لا يحضره الفقيه، ج 3، ص 386.
11. ميرزا حسين نوري، مستدرک الوسائل، ج 14، ص 216.
12. کنزالعمال، 44707.
13. محمدبن حسن حرّ عاملي، وسائل الشيعه، ج 21، ص 252.
14. ميرزا حسين نوري، مستدرک الوسائل، ج 15، ص 67.
15. بقره، 229.
16. پتر ورسلي، جامعه شناسي مدرن، ترجمه حسن پويان، ج 2، ص 50-53.
17. شهلا کاظمي پور، بررسي دموگرافيک تغيير سن ازدواج، ص 15.
18. ر.ک: سيد حسين شرف الدين، تبيين جامعه شناختي مهريه.
حسين زاده، علي؛ (1391)، همسران سازگار: راهکارهاي سازگاري، قم: انتشارات مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني (ره)، چاپ سيزدهم