
نتيجه ي فعاليت هاي متابوليسمي گياهان، طيف وسيعي از موادي است که ممکن است در گونه هاي به خصوصي از گياهان به مقدار قابل توجهي جمع شده باشد. بعضي از اين مواد استفاده هاي غذايي دارند و بقيه به عنوان مواد اوليه در صنعت به کار مي روند. بشر مدتها پيش شروع به استخراج يا جدا کردن اين محصولات با ارزش کرد که امروزه تعدادي از آن ها نقش مهمي در صنعت ايفا مي کنند.
در قرآن آياتي ( عبس/ 32؛ نازعات /33) با مضمون « متاعاً لکم و لأنعامکم » وجود دارند. متاع عبارت است از « چيزي که انسان به وسيله آن حوائجش را برطرف مي کند و هر چيزي که از آن بهره گرفته شود متاع است. »(1)
« همچنين متاع به معني انتفاع ممتدالوقت است و به هر چيزي که به صورتي از آن بهره برداري شود متاع گفته مي شود ».(2)
برخي مفسرين متاع را به معني تغذيه و غذا گرفته (3) و گفته اند منظور از « متاعاً لکم » ميوه است و منظور از « لأنعامکم » علف و چراگاه است. (4) عده اي نيز آن را به معني عام « بهره برداري و منفعت » گرفته اند. (5) شيخ طوسي دراين باره مي گويد: « متاع هر چيزي است که انسان از آن بهره بگيرد و شامل هر نوع بهره اي اعم از خوراکي، ديداري، پوشيدني و لمس کردني مي شود و خداوند فرموده که گياهان را براي بهره برداري انسان ها و چهارپايان آفريده است ».
ذيل آيه 19 مؤمنون بيان شده که منظور از عبارت « ومنها تأکلون » فقط بحث تغذيه اي آن ها نيست و اين آيه به اين موضوع اشاره دارد که اين گياهان مصارف ديگري مانند کاربرد برگ آن ها در فرش و گاهي لباس، ساخت خانه از چوب آن ها، ساخت مواد دارويي از برگ و ميوه آن ها و مصرف چوب گياه به عنوان سوخت نيز دارند. (6)
در گذشته هاي دور استفاده از گياهان در تهيه آتش و زغال و ساخت ادوات و وسايل مورد نياز زندگي و ساخت خانه خلاصه مي شد که البته اين کاربردها هنوز هم ادامه دارد ولي امروزه مصارف متعدد و متنوعي از گياهان مي شود، به طوري که تنها از درختان ( غير از ساير گياهان ) بيست هزار نوع کالا تهيه مي شود که شامل کالاهايي مانند انواع روغن ها، عطرها، عرقيات گياهي، کاغذ، لاستيک طبيعي، سازه هاي چوبي، صنايع دستي و ... مي باشد.(7)
دستيابي به آتش
علاوه بر کاربرد اوليه آتش در جهت مقابله با سرما، محافظت از خود در برابر حيوانات وحشي، به دست آوردن روشنايي و نيز به کارگيري آن در پخت گوشت حيوانات و ساير مواد غذايي مي توان گفت دستيابي به آتش اولين گام در مسير صنعت بود و بشر با استفاده از آن توانست وارد مرحله جديدي از زندگي خود شود که در ابتدا محدود بود، ولي با گذشت زمان روزبه روز به کشفيات جديد انسان در اين راه افزوده شد. آيه ذيل از جمله آياتي است که به اين کاربرد گياهان اشاره دارند:الَّذِي جَعَلَ لَکُمْ مِنَ الشَّجَرِ الْأَخْضَرِ نَاراً فَإِذَا أَنْتُمْ مِنْهُ تُوقِدُونَ ( يس/ 80).
همان [ خداي ] که براي شما از درخت سبز آتشي پديد کرد پس آنگاه شما از آن آتش مي افروزيد.
گفته شده منظور از « شجر الاخضر » دو درخت « مرخ و عفار » است که عرب با سايش آن ها بر روي يکديگر آتش درست مي کردند. (8) برخي نيز بر اين باورند که افروخته شدن آتش از چوب درختان منحصر به دو درخت مرخ و عفار نيست و اين ويژگي مشترک تمامي درختان است و اين خاصيت در اين دو درخت بهتر و سريع تر ظاهر مي گردد، چنان که از قديم ضرب المثلي در ميان عرب وجود دارد که مي گويد: في کل شجر نار. بر خورد شديد چوب درختان با يکديگر- حتي چوب سبز آن ها- موجب جرقه و توليد آتش مي شود که گاه اين آتش و جرقه در ميان برگ هاي خشک افتاده، موجب آتش سوزي در جنگل ها مي شود. توجه علمي اين امر روشن است زيرا از هر دو جسم در اثر اصطکاک شديد جرقه حاصل مي شود و به عبارتي در دل هر ذره اي از عالم، حتي درون درختان سبز، آتش نهفته است. (9) از کلبي نقل شده که « از هر درختي آتش به دست مي آيد مگر درخت عناب ». (10) طنطاوي هم در ذيل اين آيه به مسئله عجيب بودن ايجاد آتش از گياه سبز اشاره کرده و در ادامه، تاريخچه چگونگي روشن کردن آتش در روزگار انسان هاي اوليه و اينکه با چه دشواري هايي همراه بوده را بيان مي کند. (11)
أَ فَرَأَيْتُمُ النَّارَ الَّتِي تُورُونَ أَ أَنْتُمْ أَنْشَأْتُمْ شَجَرَتَهَا أَمْ نَحْنُ الْمُنْشِئُونَ ( واقعه / 72- 72).
آيا آتشي را که مي افروزيد ديده ايد؟ آيا درخت آن را شما پديد آورده ايد يا ما پديد آورنده ايم؟
اين آيات نيز اشاره به پديد آمدن آتش از درختان دارد، درختاني که خداوند مي روياند. به عبارتي آتش نيز يکي از نشانه هاي خداوند در زمين است.
آتش يکي از پديده هاي مفيد در دنياست که سرما را مرتفع مي سازد و در طبخ غذاها مثل گوشت و حبوبات و ديگر مواد غذايي کاربرد دارد و براي ذوب کردن فلزات و اتصال آن ها به يکديگر به کار مي رود. (12) آتش و حرارت نقش حياتي و تعيين کننده اي در گردش چرخ هاي عظيم صنعت دارند و فقدان مواد آتش زا و سوخت ها که گاه به صورت مستقيم مانند چوب و زعال سنگ و گاه به گونه اي غيرمستقيم مانند مواد نفتي از گياهان به دست مي آيند، موجب رکود صنعت و تمدن بشر، نابودي ثروت ها و درنهايت متوقف گشتن حيات انسان ها مي گردد. (13) زغال سنگ يکي از فرآورده هاي جهان گل و گياه و بازمانده دم اسبيان عظيم الجثه و گلسنگ هاست که در گذشته هاي بسيار دور مي زيسته اند و به همين دليل آن زمان را دوران زغال سنگ مي نامند. (14)
روغن هاي گياهي
روغن هاي گياهي ضمن نقش مهمي که در رژيم غذايي انسان دارند، به طور صنعتي هم در توليد محصولاتي مانند صابون ها، نرم کننده ها، رنگ ها و بسياري موارد ديگر کاربرد دارند. يکي از مهم ترين استفاده هاي صنعتي روغن ها در گذشته، کاربرد آن ها به عنوان سوخت بود و روغن زيتون نيز از بهترين آن ها. خداوند در قرآن به اين خاصيت زيتون اشاره کرده است:اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ کَمِشْکَاةٍ فِيهَا مِصْبَاحٌ الْمِصْبَاحُ فِي زُجَاجَةٍ الزُّجَاجَةُ کَأَنَّهَا کَوْکَبٌ دُرِّيٌّ يُوقَدُ مِنْ شَجَرَةٍ مُبَارَکَةٍ زَيْتُونَةٍ لاَ شَرْقِيَّةٍ وَ لاَ غَرْبِيَّةٍ يَکَادُ زَيْتُهَا يُضِيءُ وَ لَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نَارٌ نُورٌ عَلَى نُورٍ يَهْدِي اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ يَشَاءُ وَ يَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثَالَ لِلنَّاسِ وَ اللَّهُ بِکُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ ( نور/ 35).
خدا نور آسمان ها و زمين است. داستان نور او چون چراغداني است که در آن چراغي باشد [ و ] آن چراغ در آبگينه اي است [ و ] آن آبگينه گويي ستاره اي است تابان، [ چراغ ] از روغن درخت پربرکت زيتوني که نه شرقي است و نه غربي برافروخته شود، که نزديک است روغنش با آنکه آتشي به آن نرسيده است روشني دهد، روشني در روشني است. خداي هر که را خواهد به نور خود راه نمايد و خداي براي مردم مثل ها مي زند و خداي به همه چيز داناست.
از روغن زيتون براي سوخت چراغ و در دباغي استفاده مي شود و چوب آن به عنوان سوخت و خاکستر آن براي شستن پارچه هاي ابريشم کاربرد دارد. جدا کردن روغن آن به فشردن نياز ندارد و خداوند به اين دليل که روغن زيتون بهتر مي سوزد، آن را ذکر کرده است. (15)
روغن زيتون غيرخوراکي که به وسيله حلال ها از تفاله هاي زيتون هاي فشرده به دست مي آيد، در صنعت صابون سازي به کار مي رود. در بازار براي شناخته شدن اين روغن را با گياه رزماري رنگ مي کنند. اين ماده به دليل سرعت جذب بالا در داروسازي و به خصوص به صورت سترون شده با گومنول و عطرمايه (16) اکاليپتوس براي چکاندن در بيتي، درمان سوختگي ها و تهيه پمادها کاربرد فراواني دارد. (17) لذا اين روغن در فرمول بسياري از فرآورده هاي دارويي و زيبايي وارد مي شود. (18)
مواد عطري
در گذشته و امروز، از عطرمايه گل ها و گياهان و حتي برگ و چوب برخي درختان، بهترين عطرها براي نوازش روح و جان انسان و نيز کاربرد در صنعت مواد غذايي ساخته شده است. ريحان، زنجيل و کافور از گياهان عطري هستند که در تهيه عطرمايه هاي گياهي و مواد عطري کاربرد دارند و در قرآن نيز به اين ويژگي آن ها اشاره شده است.ريحان
فَرَوْحٌ وَ رَيْحَانٌ وَ جَنَّةُ نَعِيمٍ ( واقعه /89 ).پس آساني- هنگام مرگ و پس از آن در برزخ و رستاخيز- و روزي جاوداني- يا گياه خوشبو - و بهشت پُرنعمت [ فراروي اوست ].
از ريحان روغني گرفته مي شود که در صنعت عطرسازي و صابون سازي کاربرد دارد. (19) اين گياه از خانواده نعناعيان و نام فارسي آن شهسپرم يا شاهسپرغم است. قسمت مورد استفاده آن براي تغذيه برگ و سرشاخه هاي آن است ولي براي تهيه عطرمايه از تمامي گياه تازه استفاده مي شود. از هر دو کيلوگرم ريحان يک گرم عطرمايه به دست مي آيد که به رنگ زرد روشن است و داراي بو و عطري ملايم. (20) از برگ ريحان علاوه بر مصرف خام آن براي معطر ساختن غذاها استفاده مي شود (21) و عطرمايه آن که به عطرمايه بازيليک (22) موسوم است، مصارف مختلف درماني دارد.(23)
زنجبيل
وَ يُسْقَوْنَ فِيهَا کَأْساً کَانَ مِزَاجُهَا زَنْجَبِيلاً (انسان، 17)و در آنجا جامي بنوشانندشان که آميزه آن زنجبيل است.
اين گياه که به آن زنجفيل نيز مي گويند از خانواده زنجبيل است و گياهي است چند ساله که ريزوم غده اي ناهموار و منشعب آن قسمت مورد استفاده آن است. اين گياه بوي قوي، معطر و مطبوعي دارد و طعم آن گرم، نافذ و سوزاننده است. زنجبيل داراي يک تا سه درصد عطرمايه مرکب از کامفن، فلاندرين، سيمن و مقدار کمي ژرانيول، بورنئول و سيترال است. اين گياه در شمار ادويه خوراکي و مورد استفاده همه ملت هاست. (24) اين گياه در صنعت مواد غذايي و به عنوان چاشني و طعم دهنده کاربرد دارد. استفاده از آن به صورت روغن، عصاره و اولئوزين از طرف سازمان دارو و غذايي امريکا (FDA) بي خطر شناخته شده است. (25) از اين مواد در تهيه مواد خوراکي و نوشيدني مانند شيريني، بيسکويت، چاشني غذا، نان زنجبيلي، ترشي ها، شربت ها و مرباها استفاده مي شود. (26)
کافور
إِنَّ الْأَبْرَارَ يَشْرَبُونَ مِنْ کَأْسٍ کَانَ مِزَاجُهَا کَافُوراً (انسان،5)همانا نيکوکاران از جامي مي نوشند که آميزه آن کافور است- سرد و خوشبوست.
گفته شده سردي، سفيدي و عطر کافور معروف است(27) و هر چيز خنک و خوشبويي را به آن مثال مي زنند(28) و در اين آيه منظور چشمه هايي است در بهشت که آب آن در سفيدي، سرد و خوشبويي مانند کافور است. (29) کافور از تيره برگ بو است. در همه بخش هاي اين درخت، سلول هاي ترشح کننده مخصوصي وجود دارد که محتوي نوعي عطرمايه پراکنده است که از اکسيد شدن آن کافور به دست مي آيد ولي اغلب از چوب اين گياه کافور استخراج مي شود. براي اين منظور درخت را قطع کردده، چوب ناحيه تنه درخت و شاخه هاي آن را به صورت قطعه هاي کوچک درآورده در دستگاه هاي ساده با بخار آب تقطير مي کنند که در نهايت کافور به دست مي آيد. (30) ماده حاصل از تقطير چوب اين گياه در ساخت برخي مواد شيميايي و در صنعت عطرسازي کاربرد دارد. (31) کاربرد کافور در صنعت داروسازي است و در تهيه بسياري از پمادهايي که مصرف خارجي دارند و براي تسکين درد و بهبود التهاب هاي عصبي مؤثرند کاربرد دارد و يکي از مواد اصلي اين داروهاست. (32)
ديگر کاربردهاي صنعتي
بسياري از مواد اوليه صنايع از گياهان به دست مي آيد. به عنوان مثال يکي از گياهاني که در قرآن نام آن ذکر شده « استبرق » است. البته تقريباً همه مفسرين اين کلمه را در آيه:مُتَّکِئِينَ عَلَى فُرُشٍ بَطَائِنُهَا مِنْ إِسْتَبْرَقٍ وَ جَنَى الْجَنَّتَيْنِ دَانٍ ( الرحمن / 54 ).
بر بالش ها و بسترهايي تکيه زنند که آستر آن ها از ديباي ستبر است.
و نيز دو آيه ديگري ( کهف /31؛ دخان /53 ) که اين کلمه در آن ها به کار رفته است، استبرق را به معناي حرير چيني و ديبايي که نه نازک است و نه ضخيم دانسته اند. (33)
گياه استبرق درختچه اي است با برگ هاي بدون دم برگ که سطح زيرين آن ها پوشيده از کرک هاي پنبه اي است. از شيرابه اين گياه نوعي لاستيک سفيدرنگ تهيه مي گردد. دانه هاي اين گياه پوشيده از تارهاي ابريشمي است. (34)
« کائوچو » يکي از مواد ضروري در زندگي امروز که نقش مهمي در صنايع ايفا مي کند و در جهان صنعت پس از نفت در درجه دوم اهميت است، از شيره يالاتکس برخي گياهان به دست مي آيد که « گياهان کائوچويي » ناميده مي شوند. اين گياهان اغلب به خانواده هاي Moracea, Apocynacrae, Asclepiadaceae, Ephorbiaceae تعلق دارند. استبرق (35) با شيرابه سفيدرنگ نيز يکي از اين گياهان است. (36) که امروزه از اين گياه در ساخت لباس هاي ضد گلوله هم استفاده مي کنند.
اختراع کاغذ و تهيه آن از چوب و برگ درختان يکي ديگر از موارد کاربرد گياهان در زندگي انسان هاست که سهم عمده اي در پيشرفت تمدن و علم بشر داشته است به طوري که مي توان گفت اشاعه علم و فرهنگ در دنيا و انتقال آن به نسل هاي آينده مرهون اين فرآورده مهم گياهي است. زيرا تا قبل از اختراع کاغذ که اولين بار توسط مصريان انجام گرفت، براي نوشتن نامه ها، علوم و ساير مطالب از استخوان هاي حيوانات و برگ درختان و ... استفاده مي شد که هر يک با مشکلات فراواني از قبيل اشغال فضاي زيادي، دشواري در نقل و انتقال و عدم مقاومت و ماندگاري طولاني مدت همراه بود که با ورود کاغذ اين مشکلات، تا حد زيادي مرتفع شد. مقوا، جعبه هاي کاغذي و مقوايي و حتي ظروف ساخته شده از کاغذ و مقوا، از ديگر موارد کاربرد اين فرآورده است.
کتان و پنبه دو گياهي هستند که برخي از بهترين انواع کاغذها را از آن ها مي گيرند. از نيشکر هم مي توان کاغذ تهيه کرد ولي اغلب کاغذها را از حل کردن چوب در اسيد و فشردن آن در ميان غلتک هاي سنگين به دست مي آورند. امروزه جنگل هاي بسياري را براي ساختن خمير کاغذ پرورش مي دهند و کاغذ يکي از هزاران ارمغان گياهان به انسان است. (37)
در فرمايشهاي امام صادق (عليه السلام) به مفضل درباره کاربردهاي صنعتي گياهان چنين آمده است:
عوده و أفنانه حطب فيستعمله الناس و فيه بعد أشياء تعالج بها الأبدان و أخري تدبغ بها الجلود و أخري تصبغ الأمتعة و أشباه هذا من المصالح ألست تعلم أن من أخس النبات و أحقره هذه البردي و ما أشبهها ففيها مع هذا من ضروب المنافع فقد يتخذ من البردي القراطيس التي يحتاج إليها الملوک و السوقة و الحصر التي يستعملها کل صنف من الناس و يعمل منه الغلف التي يوقي بها الأواني و يجعل حشوا بين الظروف في الأسفاط لکيلا تعيب و تنکسر و أشباه هذا من المنافع. (38)
شايد شک کني منفعت اين گياه فراوان که در دشت و هامان مي رويد... چوب و شاخش هيزم مسافران و شهريان است و بسياري از آن ها دواي امراض ابدان است و بعضي پوست ها را دباغي مي کنند و بعضي متاع ها را رنگ مي کنند و مانند اين ها از مصلحت ها بسيار است. مگر نمي داني که خسيس تر و بي قدرتر از گياه ها، پيزر است و مانند آن و در آن انواع منفعت هاست. مثل آنکه کاغذ از ايشان مي سازند و پادشاهان و رعايا بدان محتاجند و حصير از آن مي سازند که هر صنف از مردم آن را به کار مي بندند و غلاف ها را براي محافظت آبگينه و غير آن مي سازند و ظروف که در صندوق ها گذارند در ميانش پر مي کنند که نشکند و اشباه از اين منافع در آن بسيار است. (39)
پينوشتها:
1- خليل بن احمد فراهيدي، العين، ج2، ص 83
2- راغب اصفهاني، المفردات في غريب القرآن، ج1، ص 757
3-محمد حسين طباطبايي، الميزان في تفسير القرآن، ج20، ص 210؛ محمد حسين حسيني همداني، انوار درخشان، ج17، ص 360
4- ابن جرير طبري، جامع البيان في تفسير القرآن، ج30، ص 39؛ حسين بن مسعود بغوي، معالم التنزيل في تفسير القرآن، ج5، ص 212؛ رشيدالدين ميبدي، کشف الاسرار و عدة الابرار، ج10، ص 284
5- ابن جرير طبري، جامع البيان في تفسير القرآن، ج4، ص 446؛ عبدالرحمان بن محمد ثعالبي، جواهر الحسان، ج5، ص 554؛ جلال الدين سيوطي، تفسير جلالين، ج1، ص 558؛ ملافتح الله کاشاني، منهج الصادقين في الزام المخالفين، ج10، ص 156؛ محمود آلوسي، روح المعاني في تفسير القرآن العظيم، ج15، ص 250؛ بانوي اصفهاني، مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج15، ص 12؛ ناصر مکارم شيرازي، تفسير نمونه، ج26، ص 153.
6-ناصر مکارم شيرازي، تفسير نمونه، ج14، ص 219.
7- حميد کليجي، قرآن و طبيعت، ص 126.
8- محمد بن حسن طوسي، التبيان في تفسير القرآن، ج8، ص 479؛ ابواسحاق احمد بن ابراهيم ثعلبي نيشابوري، الکشف و البيان عن تفسير القرآن، ج8، ص 137؛ فضل بن حسن طبرسي، مجمع البيان في تفسير القرآن، ج8، ص 679؛ حسين بن مسعود بغوي، معالم التنزيل في تفسير القرآن، ج4، ص 24؛ ملامحسن فيض کاشاني، الصافي، ج4، ص 261؛ اسماعيل حقي بروسوي، روح البيان، ج7، ص 440؛ حسين بن احمد شاه عبدالعظيمي، تفسير اثني عشري، ج11، ص 100؛ محمد جواد نجفي خميني، تفسير آسان، ج16، ص 310؛ علي اکبر قرشي، احسن الحديث، ج9، ص 111.
9-ناصر مکارم شيرازي، پيام قرآن، ج5، ص 193-194.
10- ابواسحاق احمد بن ابراهيم ثعلبي نيشابوري، الکشف و البيان عن تفسير القرآن، ج8، ص 137؛ فضل بن حسن طبرسي، مجمع البيان في تفسير القرآن، ج8، ص 679؛ حسين بن احمد شاه عبدالعظيمي، تفسير اثني عشري، ج11، ص 100.
11- طنطاوي جوهري، الجواهر في تفسير القرآن، ج17، ص 233-235
12- عبدالحسين طيب، اطيب البيان في تفسير القرآن، ج12، ص 405.
13- ناصر مکارم شيرازي، پيام قرآن، ج5، ص 199.
14- محمد محمدي ري شهري، درس هايي از اصول عقايد اسلامي، ج2، ص 268.
15- فضل بن حسن طبرسي، مجمع البيان في تفسير القرآن، ج7، ص 226؛ محمد بن احمد قرطبي، الجامع لاحکام القرآن، ج 13، ص 258؛ اسماعيل حقي بروسوي، روح البيان، ج6، ص 156.
16- Essence
17- مصطفي نوراني، دورنمايي از طب اسلامي ( گياهان دارويي )، ص 119.
18- علي زرگري، گياهان دارويي، ج3، ص 328.
19- مرتضي اکبرزاده، موسوعة الاعشاب و النباتات في القرآن و السنة، ص 298.
20- مصطفي نوراني، دورنمايي از طب اسلامي ( گياهان دارويي )، 111.
21- علي زرگري، گياهان دارويي، ج4، ص 49.
22-essence de basilic.
23- علي زرگري، گياهان دارويي، ج4، ص 47.
24- همان، ص 552-555.
25- علي صالحي سورمقي، گياهان دارويي و گياه درماني، ج1، ص 212.
26- محمد اقتدار حسين فاروقي، گياهان در قرآن، ص 76.
27- ملامحسن فيض کاشاني، الصافي، ج5، ص 260.
28- محمد حسين طباطبايي، الميزان، ج20، ص 124.
29- فضل بن حسن طبرسي، جوامع الجامع، ج4، ص 460؛ رشيد الدين ميبدي، کشف الاسرار و عدة الابرار، ج10، ص 318؛ محمد بن احمد قرطبي، الجامع لاحکام القرآن، ج20، ص 126؛ عبدالرحمان بن محمد ثعالبي، جواهر الحسان في تفسير القرآن، ج5، ص 528؛ ملافتح الله کاشاني، منهج الصادقين في الزام المخالفين، ج5، ص 90، محمد حسين طباطبايي، الميزان في تفسير القرآن، ج11، ص 294، ملامحسن فيض کاشاني، الصافي، ج3، ص 57؛ محمود آلوسي، روح المعاني في تفسير القرآن العظيم، ج7، ص 99؛ بانوي اصفهاني، مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج7، ص 9.
30- علي زرگري، گياهان دارويي، ج4، ص 335- 338.
31- مرتضي اکبرزاده، موسوعة الاعشاب و النباتات في القرآن و السنة، ص 299.
32- محمد اقتدار حسين فاروقي، گياهان درقرآن، ص 70- 73.
33- براي نمونه: محمود زمخشري، الکشاف عن حقائق غوامض التنزيل، ج4، ص 452؛ فضل بن حسن طبرسي، مجمع البيان في تفسير القرآن، ج4، ص 460؛ جلال الدين سيوطي، تفسير جلالين، ج1، ص 536؛ محمد حسين طباطباي، الميزان في تفسير القرآن، ج19، ص 110؛ حسيني شاه عبدالعظيمي، تفسير اثني عشري، ج12، ص 429؛ وهبة بن مصطفي زحيلي، المنير في العقيدة و الشريعة و المنهج، ج27، ص 225.
34- علي زرگري، گياهان دارويي، ج2، ص 358- 360.
35-Calotropic Procera
36- زهرا فاکر باهر، گياهان مولد کائوچو، ص 7.
37- محمد محمدي ري شهري، درس هايي از اصول عقايد اسلامي، ج2، ص 268- 269.
38- مفضل بن عمر جعفي، توحيد مفضل، ص 163.
39- محمد باقر مجلسي، ترجمه توحيد مفضل، ص 204.
فريدوني، زهره (1390)، نقش گياهان در زندگي انسان از ديدگاه قرآن، تهران: مؤسسه انتشارات اميرکبير، چاپ اول