نویسنده: سیامک باقر چوکامی
هم طونان آذری مانند سایر ساکنان کشورمان مراسم مشابهی را به مناسبت های مختلف چون: جشن های میلاد پیامبر (ص)، حضرت فاطمه (س)، حضرت علی (ع)، امام زمان (عج)، عیدهای فطر، قربان، غدیر خم و عید نوروز برگزار می کنند. از جمله دیگر رسومات مردمان آذری زبان که با اعتقادات این مردم در ارتباط بوده و دارای اشتراک گسترده ای با سایر نقاط کشورمان می باشد، نذر و ادای آن مانند انداختن سفره نذری است. ارادت و تعصب شدید مردم آذربایجان به ائمه معصومین علیهم السلام باعث شده تا عید بزرگ غدیر خم با شکوه هرچه تمام تر در مناطق آذری زبان برگزار شود.
حیدر بابا کندین توبون توتاندا
قیز- گلینلر حنا، پیلته ساتاندا
بیگ گلینه دامدان آلما آتاندا
منیم ده او قیزلاریندا گؤزوم وار
عاشیقلارین سازلاریندا سؤزوم وار
ترجمه: « حیدر بابا هنگام برگزاری جشن عروسی در روستا که دختران زیبا و جوان حنا و فیتیله برای مهمانان می فروشند و زمانی که داماد همراه ساقدوش و سولدوش از پشت بام به سوی عروس سیب سرخ پرتاب می کند و خوشامد می گوید، چه آداب و رسوم دلفریبی است. یاد این سنت ها و حال و هوای جشن و حضور دختران زیبا احساس مرا بر می انگیزد، باید بگویم که من هم آرزوهایی دارم و دلم می خواهد که درد دل خود را به دختران زیبا باز گویم و خواسته های درونم را همراه ساز عاشیق ها به گوش برسانم » ( به نقل از: سفیدگر شهانقی، 1386، 95-96).
آل اوشاغی، وئر اوشاغی
ساخلا بو اوشاغی
بچه را بگیرد، بچه را بده
خدایا این بچه را حفظ کن
در مراسم نام گذاری به خصوص اگر اولین زایمان زائو باشد هر کس به قدر قوه خود برای مادر عروس و نوزادش هدیه می آورد ( سعیدیان، 1369، 272-273 ).
حیدر بابا قره چمن جاداسی
چووشلارین گلر سسی - صداسی
کربلایه گئده نلرین قاداسی
دوشسون بو آج یولسوزلارین گؤزونه
تمدونون اویدوخ یالان سؤزونه
ترجمه: « حیدر بابا آن روزها که چاوشش ها در جاده قره چمن با صدای دلنشین و روحانی، راهیان کربلا را بدرقه می کردند مردم چه زندگی ساده و بی آلایشی داشتند؛ ما گول تمدن پوشالی و رؤیایی را خوردیم و به وعده های شیرین و مسخ کننده ی آن دل بستیم، افسوس که آن روزهای خوش و روابط بی ریای مردم رخت بربست. الهی درد و بلای آن انسان های پاکدل و باصفا به جان این گمراهان از راه راستین بخورد » ( به نقل از: سفیدگر شهانقی، 1385، 94-95 ).
میر صالحین ده لی سوولوق ائتمه سی
میر عزیزین شیرن شاخسی گئتمه سی
میر ممدین قورولماسی، بیتمه سی
ایندی دئسک احوالاتی، ناغیلدی
گئچدی، گئتدی، ایتدی، باتدی، داغیلدی
ترجمه: « خاطره مردان ساده دل و دوست داشتنی که هر کدام به نوعی در دل ها جا داشتند برای من شیرین است. برای مثال خل بازی کردن آقا میر صالح، سر دسته مراسم عزاداری « شاه حسینی »، آقا میر با آن هیکل و باد و بروت، کوک شدن و آمیزش آقا میر محمد با همه، هرگز فراموشم نمی شود، اگر حالا به وصف این خاطرات بپردازم برای نسل جدید افسانه ای بیش نخواهد بود. همه این بی تکلفی، صفا، صداقت و مهرورزی ها گذشت، رفت، گم شد و از هم پاشید » ( به نقل از: معبود، 1383، 129 ).
آخرین چهارشنبه اسفند با باروری طبیعت همراه است. در روستاها معتقدند که چهارشنبه آخر سال، « چرشنبه خاتون » است. به همین دلیل زنان بالای اجاق خوراک پزی با آرد شکل زنی زیبا را می کشند و زیر آن یک آینه و شانه می گذارند تا وقتی چهارشنبه خاتون آمد سرش را شانه بزند. چهارشنبه خاتون تأکیدی بر بارور شدن زمین در آخرین روزهای اسفند است.
باکی چینین سؤزی، سؤوی کاغیذی
اینکلرین بولاماسی آغیزی
چرشنبه نینگرد کانی مویزی
قیزلار دئیر آتیل - ماتیل چرشنبه
آینا تکین بختیم آچیل چرشنبه
ترجمه: « حرف دل مسافرانی که باکو رفته اند، نامه است، آغزی که از شیر گاو زائو درست می شود و گردو و مویز چهارشنبه سوری حکایت از تجدید حیات و نوید شادی است. در این مراسم دختران دم بخت از روی جوی آب روان می پرند و با شادی و امید آینده پر از سرور و آرزو را خواستار می شوند و این ترانه را می خوانند: بپر، بپر، چهارشنبه سوری است. من نیز می پرم تا گره بختم باز شود و به سعادت برسم » ( به نقل از: سفیدگر شهانقی، 1386، 96-97 ).
اگر آب را نماد باروری بدانیم، آخرین چهارشنبه اسفند با باروری طبیعت همراه است. در روستاها معتقدند که چهارشنبه آخر سال، « چرشنبه خاتون » است. به همین دلیل زنان بالای اجاق خوراک پزی با آرد شکل زنی زیبا را می کشند و زیر آن یک آینه و شانه می گذارند تا وقتی چهارشنبه خاتون آمد سرش را شانه بزند. چهارشنبه خاتون تأکیدی بر بارور شدن زمین در آخرین روزهای اسفند است.
رسم شال اندازی در بیشتر نقاط آذربایجان رایج بود و هنوز هم در بعضی از روستاها انجام می شود.
بایرامیدی گئجه قوشی اوخوردی
آداخلی قیز بیگ جواربین توخوردی
هر کس شالین بیر باجادان سوخوری
آی نه گؤزل قایدادی شال ساللاماق
بیگ شالینا بایراملیغین باغلاماق
ترجمه: « عید نوروز بود، شب هنگام که سکوت و تاریکی مطلق بر فضای دهکده حاکم بود مرغ شب آواز تنهایی می خواند و صدای او طنین دل انگیزی در فضای دهکده می پیچید و آرامش می بخشید. دختری که به تازگی نامزد شده؛ مشغول بافتن جوراب برای تازه داماد بود، جوانان شور بر سر سعی داشتند هر یک سال خود را از روزنه ای به داخل اتاق نشیمن در خانه مورد نظر بفرستند تا هدیه چهارشنبه سوری و عید خود را دریافت دارند، آه که چقدر این مراسم و سنت پسندیده و زیبا بود که هنوز جلوه ی روح پرور آن را در وجودم احساس می کنم » ( به نقل از: معبود، 1383، 86 ).
بایرام اولوب، قیزیل پالچیق از للر
ناقیش ووروب، اوتاقلاری بز للر
تاخچالارا دوزمه لری دوزهللر
قیز گلینین فیندقجاسی، حناسی
هوسله نر آناسی، قایناناسی
ترجمه: « مردم برای استقبال از عید نوروز خانه تکانی می کنند، عده ای هم با خاک رس و گل نرم و طلایی اتاق های خود را رنگ کرده و نقش می زنند و برخی دیگر در طاقچه و رف اتاق ها وسایل زیبا و دیدنی می چینند و آذین می بندند. دختران جوان و تازه عروس با حنا سرانگشتان را رنگ کرده و دست های سفید را زیباتر می کنند، وقتی مادر و مادر شوهر آن ها را هوس انگیز می بینند به یاد جوانی می افتند » ( همان، 91 ).
در بیشتر روستاها و گاه مناطق شهری آذربایجان، آیین های مشترکی با سایر نقاط ایران در این خصوص وجود دارد. بر افروختن آتش بر پشت بام ها و گاه تیراندازی یا سروصدا کردن، معمول ترین و رایج ترین آداب مربوط به چله کوچک است. گمان بر این است که با افروختن آتش و سروصدا، پیرزن سرما یا « قاری ننه » ترسیده و فرار می کند ( عالم پور رجبی، 1380، 43-42 ).
در آذربایجان غربی نیز شب اول دی ماه از اعتبار خاصی بین مردم برخوردار است. در این شب عموماً میوه هایی چون انار، هندوانه و تنقلات و آجیل تهیه کرده و بر این باورند که چنانچه در این شب هندوانه بخورند، گرمای تابستان آن ها را اذیت نخواهد کرد. به علاوه معتقدند در این شب نباید کسی به سفر برود، چون تا سال آینده در سفر خواهد بود. در آذربایجان در شب یلدا گندم برشته روی بام خانه می ریزند تا سالی پر برکت پیش رو داشته باشند. زنان و دختران نیز دست هایشان را حنا می بندند و غذای این شب نیز آش دوغ و دلمه است. مانند همه شهرهای ایران در این شب برای دخترانی که نامزد دارند از سوی نامزدشان شب چله ای فرستاده می شود. خوانچه ای که در آن دوازده بشقاب از خوراکی هایی چون پشمک، انگور، هندوانه، خربزه و انار و خلعتی که تهیه شده است در خوانچه می گذارند و برای عروس می فرستند ( حیدری، رضا، 1382، 59 ).
چمچه گلین چوم اوسته
الله دان یاغیشن اوسته
الله بیز یاغیش ور
دیم لرمیز گورودوه
ترجمه: « ای چمچه ی عروس بالا برو، از خدا باران بخواه، خدایا به ما باران عطا کن، کشت دیم ما خشک شده ».
در این هنگام صاحبخانه در را باز می کند و روی ملاقه آب، نمک یا نام می ریزد تا برکت خدا نازل شود.
منبع مقاله :
باقری چوکامی، سیامک؛ (1391)، قوم آذری، تهران: امیرکبیر، چاپ اول
عید قربان
عید قربان میان مردم آذری از اهمیت ویژه ای برخوردار است، مثلاً در آذربایجان غربی هر کس به فراخور حال خود گوسفند یا بره ای را در این روز قربانی می کند. کسانی که نذر دارند انگشت به خون مالیده و به پیشانی خود می مالند ( حیدری، 1382، 61 ). در این روز در برخی مناطق آذربایجان علاوه بر اهدای پارچه و شیرینی توسط خانواده داماد، برای عروس، قوچی را نیز با گذاشتن حنا بر سر و پایش تزیین کرده و برای خانواده عروس می فرستند (سعیدیان، 1369، 274 ).عید سعید فطر و غدیر خم
ارادت و تعصب شدید مردم آذربایجان به ائمه معصومین علیهم السلام باعث شده تا عید بزرگ غدیر خم با شکوه هرچه تمام تر در مناطق آذری زبان برگزار شود. در این روز بر اساس رسمی دیرینه که در سراسر کشورمان رواج دارد، خانواده هایی که کوچک تر هستند، به دیدن سادات می روند واز آن ها هدیه ای به عنوان عیدی می گیرند که به آن ته کیسه می گویند و معتقدند ته کیسه باعث ازدیاد مال و افزایش نعمت آنان تا سال آینده می شود. عید سعید فطر، یکی از اعیاد بزرگ مسلمانان است. پس از پایان ماه مبارک رمضان و یک ماه روزه داری مردم در این روز به مصلاها و مساجد رفته و نماز عید فطر به پا می دارند و پس از آن به دید و بازدید یکدیگر رفته و میوه و شیرینی صرف می کنند. این عید که در سراسر کشورهای اسلامی گرامی داشته می شود، در ایران، از جمله در مناطق آذری نشین با ویژگی های خاص خود و با شور و حال زایدالوصفی برگزار می گردد.آداب و رسوم
آداب و رسوم آذری ها مانند سایر اقوام ناشی از فرهنگ اسلامی و ملی و دارای فرهنگی بسیار غنی است. آن ها به جهت داشتن پیشینه ی فرهنگی بسیار قدیمی، تقریباً برای هر مناسبتی مراسم خاصی دارند.آداب و رسوم ماه مبارک رمضان
ماه مبارک رمضان در میان مسلمانان سراسر جهان از اهمیت خاصی برخوردار است. این ماه که به ماه خدا و یا ماه میهمانی خدا معروف است دارای مناسک و اعمال متعددی است که مردم کشورهای اسلامی تقریباً با انجام مراسمی نسبتاً مشترک آن را گرامی می دارند. از دو ماه رجب و شعبان می توان بوی ماه مبارک رمضان را در هر منطقه ای استشمام کرد. با نزدیک شدن ماه میهمانی خدا زندگی مردم متناسب با آن تغییر کرده و معنویات در جامعه موج می زند. همزمان با نزدیک شدن ماه رمضان رفتار مردم نیز تغییر کرده و رنگ خدایی به خود می گیرد. در آذربایجان و سایر مناطق آذری نشین کشور ما که از دیرباز به سرزمین خدا پرستی، وحدانیت و نیز عشق به ولایت و تشیع و ام القرای اسلام معروف شده است، این ماه از جایگاهی ویژه برخوردار است. در زبان ترکی « اروج » واژه ای است که به معنی روزه و روزه داری می باشد. از جمله آداب و رسوم مردم در این ماه عبارتند از:- قاباخلاما:
یکی از سنت های مرسوم در میان مؤمنان استقبال از ماه مبارک رمضان و گرامی داشتن این ماه با روزه داری به ویژه در روزهای پایانی ماه شعبان می باشد. این رسم را که در مناطق مختلف کشور ما جاری است، در مناطق آذری « قاباخلاما » می گویند.- رؤیت هلال ماه و نگاه کردن به آیینه:
قبل از اعلام رسمی آغاز ماه رمضان مانند همه مسلمین در تمام کشورهای اسلامی، مردم آذری به ویژه در روستاها برای رؤیت هلال ماه به نقاط بلند می روند و منتظر رؤیت هلال ماه می مانند. علاوه بر این، با این باور که دل مؤمن مانند آیینه صاف است، نگاه کردن به آیینه و فرستادن صلوات بر محمد و آل محمد (ص) بعد از رؤیت هلال ماه هنوز هم به عنوان یک رسم در بین پیرمردان مناطق روستایی رسوم است. پیرمردان برای این منظور آیینه کوچکی در درون جیب خود داشتند و بعد از اینکه به رؤیت خود در آیینه می پرداختند، با فرستادن صلوات چندین بار آیینه را به دور خود و اهل خانواده می چرخاندند.- غبارویی منازل و مساجد:
یکی دیگر از سنت های نیکوی قبل از ماه مبارک رمضان در سراسر کشورمان غباروبی مساجد و منازل است که در آذربایجان نیز مرسوم می باشد. قبل از عید نوروز ده تا پانزده روز پیش از عید، مردم آذربایجان اسباب و اثاثیه خود را به حیاط خانه ریخته و یا به بیرون شهر و روستا برده و به نظافت می پردازند و بدین ترتیب در سال نو شکل و شمایلی نو و شاد به محل زندگی خود می دهند.- افطاری:
افطار دادن از دیگر سنت های حسنه در این ماه مبارک می باشد. مناطق آذری نشین نیز از این قاعده مستثنا نیست. اما آنچه که اغلب بر سر سفره افطاری آذری ها دیده می شود از نان های روغنی گرفته تا سوپ و خرماهای تزیین شده با گردو، پودر گردو، پنیر، سبزی، ماست، مربا، شیربرنج و انواع هلیم ها است. در گذشته آبگوشت از غذاهای مرسوم افطاری بوده است اما امروزه افطاری ها تفاوت چندانی با دیگر نقاط کشور ندارد؛ فقط علاوه بر آش رشته، آش دوغ نیز مرسوم است.- اوباش دان:
سحری خوردن و برخاستن به هنگام سحر هم برای خود در آذربایجان و به ویژه در روستاهای آن آدابی دارد. هنوز هم که هنوز است روستاییان و عشایر آذربایجان با صدای ضربه همسایه بر دیوار خانه شان از خواب بیدار می شوند.- شب های احیا:
شب قدر با فضیلت ترین شب سال است که درک ما افضل از هزار ماه می باشد. در این شب که یکی از شب های نوزدهم، بیست و یکم و یا بیست و سوم ماه مبارک رمضان می باشد، مؤمنان تا اذان صبح به شب زنده داری می پردازند. این مراسم در شهرهای مختلف آذری نشین نیز از حال و هوایی خاص برخوردار است.- دوختن کیسه لعن ابن ملجم:
رسم کیسه دوزی بیست و هفتم ماه رمضان هنوز در برخی مناطق این استان زنده است. « معروف است که روز بیست و هفتم ماه رمضان شب قصاص ابن ملجم است. در این روز زنان برخی مناطق کیسه ای می دوزند که به کیسه لعن ابن ملجم یا کیسه مراد معروف است. در شب بیست و هفتم ماه رمضان با هر سوزنی که به این کیسه می دوزند، یک بار به ابن ملجم لعنت می فرستند ».مراسم ازدواج
ازدواج در میان اقوام مختلف دارای آداب و رسوم خاص خود می باشد. در میان کشور ما علی رغم وجود اقوام متفاوت، به دلیل اشتراکات فرهنگی میان این اقوام، بسیاری از این رسوم با برخی اختلافات ظاهری دارای اشتراکات بسیار زیادی می باشد. بر همین اساس رسومات عمومی ازدواج در میان آذری ها با برخی تفاوت ها با سایر نقاط کشور مشترک می باشد. برخی از این مراسم عبارتند از:- خواستگاری:
پس از آنکه مردی تصمیم به ازدواج گرفت، ابتدا زنان خانواده او به خواستگاری دختر مورد نظر می روند؛ اگر خانواده ی دختر روی موافق نشان دادند، چند روز بعد مردان خانواده ی پسر برای تعیین مهریه و مذاکرات دیگر به منزل پدر دختر می روند. همین که بین دو طرف موافقت حاصل شد یک تا چهار کله قند می آورند و در مجلس می شکنند و پس از شکستن قند، حاضران چای و شیرینی می خورند و مبارک باد می گویند. بعضی از خانواده ها در همان مجلس انگشتری ( پنج تن ) در انگشت عروس می کنند. بدین ترتیب دختر رسماً نامزد پسر می شود. پس از مراسم نامزدی یک یا چند خوانچه شیرینی و لباس از منزل پسر به منزل دختر فرستاده می شود و روز شیرینی خوران و عقد کنان تعیین می گردد.- شیرینی خوران:
در روز شیرینی خواران خانواده داماد به خانه عروس می روند و عروس را نزد مادر داماد می برند. عروس دست او را می بوسد و مادر نیز انگشتر مخصوص عروس را به دست او می کند و لباس و زیور آلاتی را به او می دهد. پس از آماده شدن جهیزیه و تعیین روز عروسی، خانواده عروس و داماد وسایل لازم را تهیه می کنند.- بردن جهیزیه:
قبل از آنکه عروس به خانه ی داماد برود، در برخی از نقاط اتاق جهیزیه عروس را آراسته می کنند و پیراهن ها، جانمازها و ... را که اغلب عروس با دست خود درست کرده را آویزان می کنند و چنانچه قالیچه ای به دست عروس بافته شده، با آن اتاق را فرش می کنند و صندوقچه و سایر لوازم منزل را که از طرف پدر عروس و مادر او تهیه شده به طرز جالبی چیده می شود. مساعدت و همیاری فامیل های عروس در تهیه جهیزیه هنوز در مناطق مختلف آذری نشین مرسوم است.- سیاهه کردن جهاز:
یکی دیگر از رسوماتی که در برخی از نقاط کشورمان کماکان هم پابرجاست، سیاهه کردن جهاز عروس است که اقلام جهاز در دو نسخه ثبت می شود که یک نسخه در خانه عروس می ماند و یکی هم به خانه داماد می دهند.- حنابندان:
این رسم نیز که هنوز در بسیاری از مناطق کشور جاری است، مربوط می شود به قبل از رفتن عروس به خانه داماد. در این مجلس زن ها دف و دایره می زنند و آواز می خوانند و می رقصند. در مناطق سنتی تر پس از این به سر و پاهای خود حنا می گذارند و دخترها نیز فقط به سر انگشت خود حنا می گذارند. در بعضی نقاط آذربایجان یک شب هم به حنابندان داماد اختصاص دارد که دوستانش در حمام به دست وی حنا می گذارند.- حمام رفتن داماد:
یک روز پیش از اینکه عروس را به خانه داماد ببرند، از طرف داماد، جوان های خانواده های عروس و داماد به حمام دعوت می شوند. از طرف خانواده عروس یک بقچه لباس برای دماد و جوراب و دستمال برای ساقدوش و سولدوش داماد با شیرینی و میوه آن فصل می فرستند. پس از حنابندان و نظافت، داماد لباس های دامادی را به تن کرده و با ساقدوش و سولدوش و سایر همراهان خود از حمام بیرون آمده و به سمت خانه داماد حرکت می کنند ( سعیدیان، 1369، 275-276 ).بیشتر بخوانید: ضرب المثل های آذری
- پرتاب سیب توسط داماد به سمت عروس:
این مراسم نیز یکی از رسومات مربوط به عروسی است که علی رغم توسعه زندگی ماشینی هنوز هم در برخی از شهرها و روستاهای آذربایجان رایج است. در این مراسم وقتی عروس را به طرف خانه داماد می آورند، داماد که به همراه « ساقدوش » و « سولدوش » به پشت بام خانه رفته، هنگام نزدیک شدن عروس به خانه، سیب درشت و سرخی را که از قبل برای این مراسم تهیه شده، با تمام توان به زیر پای عروس پرتاب می کند. استاد شهریار شاعر پرآوازه ایران زمین در دو شعر دیوان ترکی خود این مراسم را این چنین توصیف می کند:حیدر بابا کندین توبون توتاندا
قیز- گلینلر حنا، پیلته ساتاندا
بیگ گلینه دامدان آلما آتاندا
منیم ده او قیزلاریندا گؤزوم وار
عاشیقلارین سازلاریندا سؤزوم وار
ترجمه: « حیدر بابا هنگام برگزاری جشن عروسی در روستا که دختران زیبا و جوان حنا و فیتیله برای مهمانان می فروشند و زمانی که داماد همراه ساقدوش و سولدوش از پشت بام به سوی عروس سیب سرخ پرتاب می کند و خوشامد می گوید، چه آداب و رسوم دلفریبی است. یاد این سنت ها و حال و هوای جشن و حضور دختران زیبا احساس مرا بر می انگیزد، باید بگویم که من هم آرزوهایی دارم و دلم می خواهد که درد دل خود را به دختران زیبا باز گویم و خواسته های درونم را همراه ساز عاشیق ها به گوش برسانم » ( به نقل از: سفیدگر شهانقی، 1386، 95-96).
- زیر لفظی:
در بعضی از مناطق متداول است که داماد سعی می کند عروس را به حرف زدن وادار کند که در مقابل امتناع عروس با هدیه دادن سکه ای به او عروس حرف می زند.- پاگشا:
یکی دیگر از عادات معمول در کشور که در میان آذری ها نیز مرسوم است مراسم پاگشا است. پدر عروس بعد از حدود یک هفته داماد را با یک عده به خانه خودش دعوت می کند و مهمانی مفصلی می دهد. اولین باری که داماد به خانه پدر زن خود می رود را آیاق آچدی ( پاگشا ) می گویند ( سعیدیان، 1369، 277-278 ).آداب تولد فرزند
- مواظبت از زن حامله:
از زن حامله به خصوص اگر بارداری اولش باشد بسیار مراقبت می کنند. مانند بسیاری از مناطق ایران او را در تاریکی شب تنها نمی گذارند. از تنها حمام رفتن او ممانعت می کنند و نمی گذارند به قبرستان برود.- نام گذاری:
مراسم نام گذاری نیز در میان مناطق آذری نشین با بسیاری از شهرهای کشورمان در عمومیت همسان است. نوزاد را همین که به دنیا آمد تا روز نام گذاری اگر دختر باشد فاطمه و اگر پسر باشد محمد صدا می کنند. در برخی مناطق آذری نشین هفت روز که از تولد نوزاد گذشت، از خویشاوندان نزدیک دعوت می شود که در مراسم نام گذاری شرکت نمایند. در این مراسم پس از صرف چای و شیرینی و میوه با خوشی و شادمانی نام گذاری انجام می شود. در این کار سلیقه ها متفاوت است. بعضی از قرآن استخاره می کنند و از اسامی قرآنی برای نوزاد استفاده می کنند. بعضی اسم پدر مادر و گذشتگان نزدیک خود را روی بچه می گذارند. عده ای نیز به ظاهر بچه نگاه کرده و اسامی مناسب مانند گل تکین، گل چهره، رستم یا قهرمان را بر او می گذارند. برخی نیز با انتخاب اسامی ائمه فرزندان خود را به این نام ها مزین می نمایند و تعدادی از والدین نیز با افزودن غلام به اول نام ائمه و یا قلی به انتهای نام این بزرگواران این اسامی را انتخاب می کنند. گاهی نیز چند اسم دلخواه را روی کاغذ می نویسند و لای اوراق قرآن گذاشته و سپس قرآن را باز کرده و با هر نام برخورد نمایند، آن نام را بر کودکشان می گذارند. پس از انتخاب نام، یک نفر به گوش راست نوزاد اذان و به گوش چپش اقامه می خواند و سپس نام انتخاب شده را در گوشش می گویند. بعد از آن نوزاد را به نفر سمت راست خود داده و این کار تکرار می شود تا مجدداً به دست نفر اول برسد و به هنگام دست به دست دادن این شعر را می خوانند:آل اوشاغی، وئر اوشاغی
ساخلا بو اوشاغی
بچه را بگیرد، بچه را بده
خدایا این بچه را حفظ کن
در مراسم نام گذاری به خصوص اگر اولین زایمان زائو باشد هر کس به قدر قوه خود برای مادر عروس و نوزادش هدیه می آورد ( سعیدیان، 1369، 272-273 ).
مراسم مذهبی
- چاووشی خوانی:
تا همین چند سال پیش در روستاها و شهرهای آذربایجان هر گاه کسی به زیارت اماکن مقدس می رفت، همه اقوام و آشنایان جمع می شدند و زائر را بدرقه می کردند. در این میان فردی که وی را « چاووش » می گفتند و صدای خوشی داشت، جلوی جمعیت حرکت کرده و اشعاری مذهبی را با صوت زیبا می خواند. استاد شهریار شاعر ملی کشورمان در منظومه حیدر بابا این رسم را چنین مطرح کرده است:حیدر بابا قره چمن جاداسی
چووشلارین گلر سسی - صداسی
کربلایه گئده نلرین قاداسی
دوشسون بو آج یولسوزلارین گؤزونه
تمدونون اویدوخ یالان سؤزونه
ترجمه: « حیدر بابا آن روزها که چاوشش ها در جاده قره چمن با صدای دلنشین و روحانی، راهیان کربلا را بدرقه می کردند مردم چه زندگی ساده و بی آلایشی داشتند؛ ما گول تمدن پوشالی و رؤیایی را خوردیم و به وعده های شیرین و مسخ کننده ی آن دل بستیم، افسوس که آن روزهای خوش و روابط بی ریای مردم رخت بربست. الهی درد و بلای آن انسان های پاکدل و باصفا به جان این گمراهان از راه راستین بخورد » ( به نقل از: سفیدگر شهانقی، 1385، 94-95 ).
- مراسم عزاداری ماه محرم:
مراسم عزاداری سید و سالار شهیدان در جای جای کشور ما از شور زیادی برخوردار است به طوری که به صورت یک سنت بسیار مستحکم درآمده است. هر ساله با شروع ماه محرم و سپس ماه صفر در سراسر ایران هر کوی و برزن رنگ ماتم به خود گرفته و سیاه پوش می گردد. در این ماه تکیه های عزای امام حسین (ع) و اصحاب وفادارش برپا شده و به صورت خودجوش نوجوانان، جوانان و پیران با شرکت در عزاداری یاد و خاطره این ایام را گرامی می دارند. در این میان مناطق آذری زبان کشور با سبک خاص عزاداری های سنتی از حال و هوای شورانگیزی برخوردار است. دسته های عزاداری شاه حسین - واحسین ( شاخسی - واخسی ) از چند روز مانده به ماه محرم، شب ها در حسینیه ها و مساجد تشکیل شده و بعد از جمع شدن عزاداران، در صف های طویل، با خواندن نوحه های مذهبی و سینه و زنجیرزنی در خیابان ها و کوچه ها به حرکت درآمده و تا نیمه های شب به عزاداری می پردازند. شهریار بزرگ شاعر ایرانی این مراسم را چنین ترسیم کرده است:میر صالحین ده لی سوولوق ائتمه سی
میر عزیزین شیرن شاخسی گئتمه سی
میر ممدین قورولماسی، بیتمه سی
ایندی دئسک احوالاتی، ناغیلدی
گئچدی، گئتدی، ایتدی، باتدی، داغیلدی
ترجمه: « خاطره مردان ساده دل و دوست داشتنی که هر کدام به نوعی در دل ها جا داشتند برای من شیرین است. برای مثال خل بازی کردن آقا میر صالح، سر دسته مراسم عزاداری « شاه حسینی »، آقا میر با آن هیکل و باد و بروت، کوک شدن و آمیزش آقا میر محمد با همه، هرگز فراموشم نمی شود، اگر حالا به وصف این خاطرات بپردازم برای نسل جدید افسانه ای بیش نخواهد بود. همه این بی تکلفی، صفا، صداقت و مهرورزی ها گذشت، رفت، گم شد و از هم پاشید » ( به نقل از: معبود، 1383، 129 ).
آخرین چهارشنبه اسفند با باروری طبیعت همراه است. در روستاها معتقدند که چهارشنبه آخر سال، « چرشنبه خاتون » است. به همین دلیل زنان بالای اجاق خوراک پزی با آرد شکل زنی زیبا را می کشند و زیر آن یک آینه و شانه می گذارند تا وقتی چهارشنبه خاتون آمد سرش را شانه بزند. چهارشنبه خاتون تأکیدی بر بارور شدن زمین در آخرین روزهای اسفند است.
آداب نوروز
- چهارشنبه سوری:
مردم خطه آذربایجان در آخرین چهار شنبه سال، بر سر آب رفته و از روی آن می پرند و شعرهایی هم می خوانند. آنان همان روز به بازار رفته و شیرینی، آجیل، لباس و کفش نو می خرند. استاد شهریار درباره این مراسم چنین سرورده است:باکی چینین سؤزی، سؤوی کاغیذی
اینکلرین بولاماسی آغیزی
چرشنبه نینگرد کانی مویزی
قیزلار دئیر آتیل - ماتیل چرشنبه
آینا تکین بختیم آچیل چرشنبه
ترجمه: « حرف دل مسافرانی که باکو رفته اند، نامه است، آغزی که از شیر گاو زائو درست می شود و گردو و مویز چهارشنبه سوری حکایت از تجدید حیات و نوید شادی است. در این مراسم دختران دم بخت از روی جوی آب روان می پرند و با شادی و امید آینده پر از سرور و آرزو را خواستار می شوند و این ترانه را می خوانند: بپر، بپر، چهارشنبه سوری است. من نیز می پرم تا گره بختم باز شود و به سعادت برسم » ( به نقل از: سفیدگر شهانقی، 1386، 96-97 ).
اگر آب را نماد باروری بدانیم، آخرین چهارشنبه اسفند با باروری طبیعت همراه است. در روستاها معتقدند که چهارشنبه آخر سال، « چرشنبه خاتون » است. به همین دلیل زنان بالای اجاق خوراک پزی با آرد شکل زنی زیبا را می کشند و زیر آن یک آینه و شانه می گذارند تا وقتی چهارشنبه خاتون آمد سرش را شانه بزند. چهارشنبه خاتون تأکیدی بر بارور شدن زمین در آخرین روزهای اسفند است.
- مراسم شال ساللاماق ( شال انداختن ):
یکی از رسومات قدیمی در برخی مناطق آذری ها در چهارشنبه آخر سال مراسم شال اندازی بود، به این صورت که شب های چهارشنبه سوری، جوانان و نوجوانان با چادر و پارچه ای به پشت بام خانه اقوام و آشنایان رفته و از روزنه پشت بام آن را به داخل آویزان می کردند. صاحب خانه نیز با میوه، شیرینی، آجیل، تخم مرغ، پول، جوراب پشمی و مواردی از این دست از آنان پذیرایی می کرد. گاهی صاحب شال جوان عاشقی بود که با آویختن آن از دختر صاحبخانه خواستگاری می کرد. در این مواقع هرچه به شال بسته می شد، شال بالا کشیده نمی شد تا اینکه صاحبخانه با پی بردن به موضوع، نشانه ای از دختر را همراه آن می کرد و جوان شیدا با مشاهده نشانه ای از دختر که به شال بسته شده بود، متوجه می شد که خانواده دختر او را شناخته و به این وصلت رضایت داده اند. این رسم که در بیشتر نقاط آذربایجان رایج بوده امروزه نیز در برخی از روستاها عملی می گردد ( عالم پور رجبی، 1380، 44-46 ). اگر چه مشکلات آپارتمان نشینی، این مراسم را کم رنگ کرده ولی هنوز در شهرها و روستاها با عناوین مختلفی چون « باجالیق »، « بیللی - بیللی »، « شال ساللاماق » شناخته می شود. و شهریار شاعر شهیر ایرانی نیز به آن چنین پرداخته است:رسم شال اندازی در بیشتر نقاط آذربایجان رایج بود و هنوز هم در بعضی از روستاها انجام می شود.
بایرامیدی گئجه قوشی اوخوردی
آداخلی قیز بیگ جواربین توخوردی
هر کس شالین بیر باجادان سوخوری
آی نه گؤزل قایدادی شال ساللاماق
بیگ شالینا بایراملیغین باغلاماق
ترجمه: « عید نوروز بود، شب هنگام که سکوت و تاریکی مطلق بر فضای دهکده حاکم بود مرغ شب آواز تنهایی می خواند و صدای او طنین دل انگیزی در فضای دهکده می پیچید و آرامش می بخشید. دختری که به تازگی نامزد شده؛ مشغول بافتن جوراب برای تازه داماد بود، جوانان شور بر سر سعی داشتند هر یک سال خود را از روزنه ای به داخل اتاق نشیمن در خانه مورد نظر بفرستند تا هدیه چهارشنبه سوری و عید خود را دریافت دارند، آه که چقدر این مراسم و سنت پسندیده و زیبا بود که هنوز جلوه ی روح پرور آن را در وجودم احساس می کنم » ( به نقل از: معبود، 1383، 86 ).
- ائو تؤ کمک ( خانه تکانی ):
مانند همه نقاط مختلف کشورمان که مردم قبل از سال تحویل و نو شدن سال به استقبال بهار رفته و خانه تکانی می کنند، مردم آذربایجان نیز به این سنت حسنه پایبندند، به این ترتیب که چند روز مانده به عید، با شستشوی قالی، گلیم و رختخواب ها، به نظافت اسباب و اثاثیه خانه خود می پردازند. در این زمان معمولاً در، پنجره ها و دیوارهایشان را از نو رنگ می زنند و این چنین در سال نو، حال و هوای خانه را نیز تغییر می دهند. استاد شهریار « شاعر ملی » ایران در منظومه ی حیدر بابا این مراسم را چنین به تصویر می کشد:بایرام اولوب، قیزیل پالچیق از للر
ناقیش ووروب، اوتاقلاری بز للر
تاخچالارا دوزمه لری دوزهللر
قیز گلینین فیندقجاسی، حناسی
هوسله نر آناسی، قایناناسی
ترجمه: « مردم برای استقبال از عید نوروز خانه تکانی می کنند، عده ای هم با خاک رس و گل نرم و طلایی اتاق های خود را رنگ کرده و نقش می زنند و برخی دیگر در طاقچه و رف اتاق ها وسایل زیبا و دیدنی می چینند و آذین می بندند. دختران جوان و تازه عروس با حنا سرانگشتان را رنگ کرده و دست های سفید را زیباتر می کنند، وقتی مادر و مادر شوهر آن ها را هوس انگیز می بینند به یاد جوانی می افتند » ( همان، 91 ).
- سیزده به در:
معمولاً مراسم دید و بازدید نوروز تا سیزدهم فروردین به طول می انجامد. در این روز ( سیزده به در ) همه به صحرا می روند و به جشن و شادی می پردازند. در روز سیزده به در مردم سبزه های خود را به آب می اندازند و دختران نیز با آرزوی ازدواج سبزه گره می زنند.شب چله
شب چله ( یلدا ) طولانی ترین شب سال محسوب می شود و مراسم آن اغلب نوعی شب نشینی فامیلی و دوستانه است. در این شب نشینی انواع خوراکی های زمستانی یعنی خشکبار و شیرینی خورده می شود. خوردن میوه های بهاره و تابستانی که به ترفندهای مختلف تا اولین شب زمستان نگهداری شده اند، به نوعی اصرار بر وجود بهار و تابستان گرم و پربرکت است. پختن برنج سفید نیز در شب چله ی بزرگ یا یلدا نوعی جادوی سفید برای سفیدروزی و نیکبختی در زمستان سیاه و سرد به شمار می رود. بیشترین مراسم زمستانی به چله کوچک مربوط می شود که سخت ترین و سردترین روزهای زمستان را دربر می گیرد.در بیشتر روستاها و گاه مناطق شهری آذربایجان، آیین های مشترکی با سایر نقاط ایران در این خصوص وجود دارد. بر افروختن آتش بر پشت بام ها و گاه تیراندازی یا سروصدا کردن، معمول ترین و رایج ترین آداب مربوط به چله کوچک است. گمان بر این است که با افروختن آتش و سروصدا، پیرزن سرما یا « قاری ننه » ترسیده و فرار می کند ( عالم پور رجبی، 1380، 43-42 ).
در آذربایجان غربی نیز شب اول دی ماه از اعتبار خاصی بین مردم برخوردار است. در این شب عموماً میوه هایی چون انار، هندوانه و تنقلات و آجیل تهیه کرده و بر این باورند که چنانچه در این شب هندوانه بخورند، گرمای تابستان آن ها را اذیت نخواهد کرد. به علاوه معتقدند در این شب نباید کسی به سفر برود، چون تا سال آینده در سفر خواهد بود. در آذربایجان در شب یلدا گندم برشته روی بام خانه می ریزند تا سالی پر برکت پیش رو داشته باشند. زنان و دختران نیز دست هایشان را حنا می بندند و غذای این شب نیز آش دوغ و دلمه است. مانند همه شهرهای ایران در این شب برای دخترانی که نامزد دارند از سوی نامزدشان شب چله ای فرستاده می شود. خوانچه ای که در آن دوازده بشقاب از خوراکی هایی چون پشمک، انگور، هندوانه، خربزه و انار و خلعتی که تهیه شده است در خوانچه می گذارند و برای عروس می فرستند ( حیدری، رضا، 1382، 59 ).
مراسم باران خواهی
از آنجایی که کشور ما در منطقه ای نسبتاً خشک واقع شده، یکی از پدیده های طبیعی این شرایط آب و هوایی کمبود باران است و همین امر باعث شده تا در زمان هایی که به مدت طولانی نزولات آسمانی کاهش می یابد و پدیده خشک سالی به وجود می آید، مردم با انجام مراسمی از خداوند طلب باران می نمایند. این رسم در بین مردم آذربایجان غربی مراسم باران خواهی و یا مراسم چمچه گلین نام دارد. در این مراسم ملاقه بزرگی که به زبان محلی به آن چمچه می گویند با پارچه های رنگی تزیین می کنند و به در خانه مردم محله و یا روستا می روند؛ در خانه را می زنند و این گونه می خوانند:چمچه گلین چوم اوسته
الله دان یاغیشن اوسته
الله بیز یاغیش ور
دیم لرمیز گورودوه
ترجمه: « ای چمچه ی عروس بالا برو، از خدا باران بخواه، خدایا به ما باران عطا کن، کشت دیم ما خشک شده ».
در این هنگام صاحبخانه در را باز می کند و روی ملاقه آب، نمک یا نام می ریزد تا برکت خدا نازل شود.
منبع مقاله :
باقری چوکامی، سیامک؛ (1391)، قوم آذری، تهران: امیرکبیر، چاپ اول