چكيده
در حكايت هشتم از باب ششم گلستان سعدي، يك بيت شعر به زبان محلي شيرازي زمان سعدي، آمده است كه عيناً به مانند گويش امروزي بسياري از مردم سواحل خليج فارس مي باشد:پر هفتا سله جووني مي كند *** عشخ پيري؛ ته تخي، لي بوني، چش روشت؟!
از آنجا كه در چاپ هاي مختلف كتاب گلستان اين بيت يا درست معني نشده، يا آن بيت را حذف كرده اند، در اين مقاله ضمن بازگشايي معناي آن، تشابه آن با گويش هاي امروز مناطق جنوبي كشور بررسي شده است.
كليدواژه ها: گلستان سعدي، گويش شيرازي، گويش بستكي، گويش مردم خليج فارس
درآمد
هنگامي كه در دانشگاه شيراز، در كلاس درس گلستان سعدي، در محضر استاد فقيد و دانشمندم مرحوم دكتر غلامرضا افراسيابي ( 1312-1384)، كسب فيض مي كردم، هميشه پيرامون واژگان فارسي- محلي شيرازي به كنكاش مي پرداختم و از استادم، ريشه و اشتقاق آنها را جويا مي شدم. استاد مي فرمود بيشتر اين كلمات كه امروزه غير مستعمل هستند، در روزگار سعدي رايج بوده اند. اينجانب پس از بررسي و تحقيقات لازم به اين واقعيت رسيدم كه اكثر اين لغات در آثار شيخ سعدي شيرازي و مخصوصاً در مثلثات ( بيت سوم/ محلي )، امروزه نيز عيناً به همان شكل و تلفظ و بعضاً با تحريف و تغييري در گويش هاي محلي بستكي، لارستاني و برخي از مناطق جنوبي استان فارس و سواحل و كرانه هاي خليج فارس و هرمزگان، رايج هستند.سخني از سعدي و تلاش براي معنا كردن آن:
در پايان حكايت هشتم، باب ششم گلستان ( در ضعف و پيري ) يك بيت شعر به زبان محلي شيرازي رايج در روزگار سعدي، آمده است:پر هفطا ثله جوني مي كند *** عشغ مقري ثخي و بوني چش روشت(2)
يا
پر هفتا ثله جوني مي كند *** عشغ مغري فخي بوني چش روشت
و در شرح اين بيت چنين مسطور است: پير هفتاد ساله جواني مي كند و آرزوي جوانان دارد، چنان كه عشق قرآن خوان كور را به داشتن چشم روشن مي بيني.(3)
پر هفطا ثله جوني مي كند *** عشغ مقري و خو بني چش روشت(4)
دكتر غلامحسين يوسفي در توضيح اين بيت نوشته اند: معني اين بيت كه به لهجه ي قديم شيرازي است مانند ضبط آن، محل تأمل است. آن را به صورت هاي زيرين تعبير كرده اند:
قريب: « پير هفتاد ساله جواني مي كند. كور، مگر چشم روشن و بينا به خواب بيند ».
به نوشته ي دكتر مشكور: « تلفظ و معني تحقيقي و دقيق ان درست معلوم نيست و معني آن را از اين قرار نوشته اند: پير هفتاد ساله جواني مي كند، قرآن خوان كور ( عشغ مقري ) مگر چشم روشن به خواب بيند. آقاي استاد سعيد نفيسي عبارت « عشغ مقري»را تصحيف « خشك مقله » دانسته، « خشك چشم » معني مي كند. بنابراين معني تمام بيت چنين مي شود: پير هفتاد ساله جواني مي كند، چشم خشكيده مگر به خواب بيند چشم روشن را!».
دكتر خطيب رهبر( براساس چاپ فروغي ) معني بيت را چنين نوشته اند:« پير هفتاد ساله جواني مي كند چنان كه عشق قرآن آموز كور را به چشم بينا مي بيني ».
نورالله ايران پرست( دانش ) بر اين نظر است: « پير هفتاد ساله جواني مي كند، كور مگر چشم روشن به خواب بيند ».
دكتر ماهيار نوّابي- كه در لهجه ي شيرازي قديم تتبع كرده است- حدس شادروان سعيد نفيسي را محتمل مي انگارد.
دكتر يوسفي در ادامه، مي افزايد: پيدا است كه اين تعبيرها، ناهمسان و محل تأمل است. به علاوه تلفظ كلمات و طرز خواندن بيت، روشن نيست و وزن دو مصراع با هم سازگار نمي نمايد. از دوست دانشمند خود، آقاي دكتر يحيي ماهيار نوّابي، استاد محترم دانشگاه- كه هم از خطه ي شيراز هستند و هم در آثار بازمانده از لهجه ي شيرازي قديم تحقيق كرده اند- خواهش كردم، ضبط هاي مختلف مذكور را از نظر بگذرانند. ايشان صرف وقت كردند و ضبط زيرين را به صورت حدس و تقريب، پيشنهاد كردند كه موجب سپاس است:
پر هفطا ثله جوني مي كند *** عشغ مقري و خو بني چش روشت(5)
در كليات سعدي، اين گونه توضيح داده شده است: ( اين بيت به زبان شيرازي است ) پير هفتاد ساله جواني مي كند، چنان كه عشق قرآن خوان كور را به داشتن چشم روشن مي بينم.(6)
مرحوم استاد حسن فرامرزي ( 1304-1384) در كتاب فرهنگ فرامرزان ( از سواحل خليج فارس ) به هنگام توضيح تركيب « چش روشت » (Cas-e roust)، به معني روز روشن، در پاورقي چنين مي نگارد: چش روشت: در گلستان سعدي، در باب ششم، ضعف و پيري چنين آمده است: پيرمردي را گفتند: چرا زن نكني؟ گفت: با پيرزنانم عيشي نباشد. گفتند: جواني بخواه، چون مكنت داري. گفت: مرا كه پيرم با پيرزنان الفت نيست پس او را كه جوان باشد با من كه پيرم چه دوستي صورت بندد؟
پر هفتا سله جووني مي كند *** غشقپيري و تخي و لي بوني و« چش روشت»
در نسخه هايي از گلستان سعدي، اين بيت شعر به صورت ديگري ذكر شده است كه تصور مي كنم در استنساخ، اشتباهي روي داده و آن عده كه گلستان سعدي را تصحيح و تنقيح كرده اند، به علت عدم آشنايي به لهجه ي آن زمان فارس كه نزديك و يا عين لهجه ي امروزي مردم جنوب ايران است، نتوانسته اند درست آن را قيد كنند. استنباط بنده ( فرامرزي ) در معناي اين بيت چنين است: پير هفتاد ساله، اداي روزهاي جواني درمي آورد- عشق پيري و در جلوي در، يا روي پشت بام، آن هم در روز روشن؟ »(7).
برآمد
با عنايت به اين كه حكايت مورد بحث، پيرامون همسر اختيار كردن مرد پير، دوستي و محبت و عشق و عاشقي و پيري و جواني است، فلذا با تأمل و دقت در اين بيت محلي چنين به نظر مي رسد كه پيرمرد هفتاد ساله با جواني و عاشقي كردن در ملأ عام و در انظار عموم يعني در 1- دهليز و دالان ورودي خانه 2- پشت بام 3- روز روشن، در حقيقت، طشت رسوايي خويش را از بام انداخته و راز نهاني و اسرار پنهاني خود را هويدا كرده است!پر هفتا سله جووني مي كند *** عشخ پيري؛ ته تخي، لي بوني، چش روشت؟!
Per-e haftasalajavonimikonad...
esx-epiri;te taxi,li bouni,xas-e roust
پير هفتاد ساله، اداي روزهاي جواني درمي آورد! عشق پيري؛ در جلوي در و درگاه و دالان ورودي خانه، بر روي پشت بام، آن هم در روز روشن؟!
مانند اين مثل هاست: « عشق پيري گر بجنبد سر به رسوايي زند »(8)؛ نيز « سر پيري معركه گيري »(9).
در جدول زير فهرستي از واژگان محلي روزگار سعدي كه امروزه در گويش هاي محلي جنوب فارس و بنادر و سواحل خليج فارس، همچنان رايج هستند، ارايه شده است:
معني فارسي |
واژگان محلي |
پير |
پر Per |
هفتاد ساله |
هفتاسله Haftasala |
جوان |
جوون Javoun |
عشق |
عشخ Esx |
عشق |
اشك Eskk |
در، جلوي |
ته Te |
درگاه در، دروازه، دالان، ورودي |
تخ Tax |
روي پشت بام |
لي بون Li boun |
پشت بامي |
بوني Bouni |
روز روشن |
چش روشت Cas-e roust |
روز روشن |
چش ريشت Cas-e rist |
روز روشن |
چش لوشت Cas-e loust |
روز روشن |
چش ليشت Cas-e list |
مثال هاي زير با تركيب « چش روشت » Cas-e roust در گويش هاي محلي امروزي جنوب رايجند: چش، ليشتن (Caslisten): روز، روشن است.
چش، ليشت وابد ( واوده ) (vavode)(Caslistvabodo) روز روشن شده است.
يك چي ليشت ازتاي (Yak cilistazotay): يك چيزي دارد روشني مي اندازد.
چش چاشت (Cas-e cast): لنگ ظهر.
كر (Kor): كور. در گويش محلي براي نكوهش، سرزنش و تحقير، « كور » را « كُر » و « پير » را « پِر » خطاب مي كنند و حتي « باپري » (Baperi) به معني : بابا پير، بابا پيري، بابا پيرو است. « باپري » يك نوع بازي و نمايش سنتي- محلي است كه هنوز فرهنگ مردم و فولكلور در آيين هاي عروسي، جشن ها و شادي ها رايج است.
پينوشتها:
1.مدرس دانشگاه و نويسنده و پژوهشگر تاريخ و فرهنگ خليج فارس
2.سعدي، مصلح بن عبدالله: گلستان از روي نسخه تصحيح شده محمدعلي فروغي، تهران: مهراد، 1384، ص 151.
3.خزائلي، محمد: شرح گلستان، تهران: جاويدان، 1363، ص 568.
4.سعدي، مصلح بن عبدالله: گلستان، تصحيح و توضيح غلامحسين يوسفي، تهران: خوارزمي، 1384، ص 153.
5.يوسفي، پيشين، صص 473 و 474 و 669 و 670.
6.سعدي، مصلح بن عبدالله: كليات سعدي: بوستان، گلستان، غزليات...، تصحيح متن و شرح لغات و ترجمه: حسين استادولي و بهاء الدين اسكندري، تهران: قدياني، 1382، ص 165.
7.فرامرزي، حسن: فرهنگ فرامرزان، تهران: خواجه، 1363، ص 60.
8.دهخدا، علي اكبر: امثال و حكم، تهران: اميركبير، 1370، ص 1102.
9.همان، ص 19.
خزائلي، محمد: شرح گلستان. تهران: جاويدان، 1363.
دهخدا، علي اكبر: امثال و حكم. تهران: اميركبير، 1370.
سعدي، مصلح بن عبدالله: كليات سعدي: بوستان، گلستان، غزليات... تصحيح متن و شرح لغات و ترجمه: حسين استادولي و بهاءالدين اسكندري، تهران: قدياني، 1382.
__: گلستان، تصحيح و توضيح غلامحسين يوسفي، تهران: خوارزمي، 1384.
__: گلستان، از روي نسخه تصحيح شده محمدعلي فروغي. تهران: مهراد، 1384.
فرامرزي، حسن: فرهنگ فرامرزان، تهران: خواجه، 1363.
منبع مقاله :
خيرانديش، عبدالرسول، تبريزنيا، مجتبي، ( 1392 )، پژوهشنامه خليج فارس ( دفتر ششم )، تهران: خانه كتاب، چاپ اول