دکتر محمدزمان رستمی
طاهره آل بویه
امام باقر (علیه السلام) فرموده است: خدای عزوجل درباره شب قدر میفرماید «فِیهَا یُفْرَقُ كُلُّ أَمْرٍ حَكِیمٍ» (1)؛ در این شب هر امر حکیم، محکم و استواری جدا و معین شود و چنین امری تنها یکی است. هر که حکمی کند که در آن اختلافی نباشد، حکم او حکم خدای عزوجل است و هر که حکمی دهد که معرض اختلاف باشد و به عقیده خود، خود را مصیب و برحق بداند ممکن است به حکم طاغوت حکم کرده باشد.
به راستی در شب قدر بیان حکم همه امور سالیانه بر ولیّ امر نازل میشود و به او ابلاغ میگردد که درباره خود چنین دستور دارد و درباره مردم چنان و به علاوه برای ولیّ امر و امام معصوم هر زمان در هر روز، علم مخصوص و مکنون و عجیب خدا عزوجل پدید میگردد مانند همان که در شب قدر نازل میشود و سپس این آیه را خواند: «وَلَوْ أَنَّمَا فِی الْأَرْضِ مِن شَجَرَةٍ أَقْلَامٌ وَالْبَحْرُ یَمُدُّهُ مِن بَعْدِهِ سَبْعَةُ أَبْحُرٍ مَّا نَفِدَتْ كَلِمَاتُ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ عَزِیزٌ حَكِیمٌ» (2).
امام باقر (علیه السلام) همچنین فرمود: ای گروه شیعه با سوره «إِنَّا أَنزَلْنَاهُ فِی لَیْلَةِ الْقَدْرِ» استدلال کنید تا پیروز شوید. به خدا سوگند پس از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)، این سوره حجت خدا تبارک و تعالی بر خلقش است. به راستی آن سرور دین شماست و به راست آن نهایت دانش ما است. ای شیعه با آیه «إِنَّا أَنزَلْنَاهُ فِی لَیْلَةٍ مُّبَارَكَةٍ إِنَّا كُنَّا مُنذِرِینَ» استدلال کنید ... ای گروه شیعه خدای تبارک میفرماید: «إِنْ أَنتَ إِلَّا نَذِیرٌ * إِنَّا أَرْسَلْنَاكَ بِالْحَقِّ بَشِیرًا وَنَذِیرًا وَإِن مِّنْ أُمَّةٍ إِلَّا خَلَا فِیهَا نَذِیرٌ» (3).
در روایت دیگری امام باقر (علیه السلام) فرموده است: خداوند در آغاز آفرینش، اولین پیامبری که باید باشد و اولین وصی پیامبری که باید باشد را آفرید و حکم کرد که در هر سال شبی باشد (شب قدر) که در آن شب، تفسیر و بیان همه امور تا سال آینده فرود آید، زیرا پیامبران و رسولان و امامان معصوم نتوانند قیام به امر خود کنند جز به وسیله حجتی که در این شب برای آنها بیاید به همراه حجتی که جبرئیل برای آنها بیاورد.
سؤال شد آیا برای محدثون (امامان معصوم) هم جبرئیل یا فرشته دیگری حجت میآورد؟ امام (علیه السلام) فرمود: آری، باید بر اهل زمین حجتی باشد که در این شب بر محبوبترین بندگان حق نازل شود. روح و ملائکه در شب قدر، امور را برای آدم (علیه السلام) فرود آوردند و آدم (علیه السلام) نمرد تا آنکه برای او یک وصی فراهم شد و برای وصی بعد از او هم آن امر مقرر شد. برای همه پیامبران بعد از آدم همان امر آمد و هر پیامبری از آدم تا محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) مأمور بود که نسبت بدان امری که در این شب بر او نازل میشود وصیت کند به فلان کس و هر آینه خداوند در کتاب خود نسبت به امامان بعد از محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود:
«وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنكُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُم فِی الْأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِینَ مِن قَبْلِهِمْ وَلَیُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دِینَهُمُ الَّذِی ارْتَضَى لَهُمْ وَلَیُبَدِّلَنَّهُم مِّن بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْنًا یَعْبُدُونَنِی لَا یُشْرِكُونَ بِی شَیْئًا وَمَن كَفَرَ بَعْدَ ذَلِكَ فَأُوْلَئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ»؛ (1)
خداوند به کسانی که از شما که ایمان میآورند و کارهای شایسته انجام میدهند وعده داده است که ایشان را در زمین خلیفه سازد، چنان که کسانی که پیش از ایشان بودند را خلیفه ساخت و این که همواره دینشان که برای ایشان پسندیده است را برایشان پای برجا نماید و بیمشان را به ایمنی مبدّل گرداند، در حالی که مرا عبادت کنند و برای من شریکی نگیرند و هر کس پس از آن به کفر گراید فاسق است.
آیه شریفه دلالت دارد که خداوند اوصیای آدم (علیه السلام) را بعداز او جانشین نمود تا پیامبر اکرم (صلیالله علیه وآله و سلم) مبعوث شد و پس از پیامبر (صلیالله علیه و آله و سلم) امامان را برای علم خود و دین خود و عبادت خود جانشین نمود تا به واسطه ایشان همگان او را بپرستند و هیچ چیز را برای او شریک نیاورند و هر که جز این گوید فاسق است. خداوند به ما امامان بعد از محمد (صلیاللهعلیه و آلهو سلم) توانایی علمی داده است پس، از ما بپرسید اگر راست گفتیم به امامت ما اقرار کنید.
سؤال شد: آیا امر و دستوری در شب قدر بر اوصیا میآمد که رسول خدا (صلیاللهعلیه و آلهو سلم) آن را نمیدانست یا امر و دستوری میآوردند که رسول خدا (صلیالله علیه و آله و سلم) آن را میدانست، با آن که شما خود میدانید که رسول خدا وفات کرد و چیزی نبود که بداند جز آن که همه را علی (علیه السلام) حفظ کرده بود و در دل داشت؟
امام (علیه السلام) فرمود: چون رسول خدا را به معراج بردند فرود نیامد تا خداوند به او علم هر چه بود و هر چه خواهد بود را آموخت و بیشتر این علم و دانش، کلی و اجمالی بود که تفسیر و شرحش در شب قدر میآمد و نیز علیبن ابیطالب (علیه السلام) کلیات علوم را میدانست و شرح و تفسیر آن در شب قدر برای او میآمد. (5)
سؤال شد: آیا در این کلیات تفسیری نبوده است؟
امام فرمود: چرا ولی این تفاصیل به دستور خدا در شبهای قدر به مانند بخشنامه برای پیامبر و امام میآید که چنین و چنان کند.
سؤال شد: پس در شبهای قدر جز آن چه از پیش میدانستند برای آنها علمی آشکار نمیشد.
امام فرمود: این مقامی است که دستور دارند آن را کتمان کنند و تفسیر آنچه در این پرسش طرح کردی جز خداوند نمیداند. (6)
سؤال شد: آیا اوصیا چیزی را میدانند که انبیا نمیدانستند؟
امام فرمود: نه، چطور وصی چیزی میداند جز آن چه به او وصیت شده است. (7)
سؤال شد: آیا میشود گفت یکی از اوصیا چیزهایی میداند که وصی دیگر نمیدانست؟
امام (علیه السلام) فرمود: نه هیچ پیامبری نمیرد تا دانش خود را یک جا به وصی خود تحویل دهد و نزول ملائکه و روح در شب قدر در هر سال نسبت به حکمی است که در آن سال وظیفه عباد است. (8)
سؤال شد: آیا ائمه پیش از این، حکمی را که در شب قدر برای هر سال نازل میشود را نمیدانستند؟
امام (علیه السلام) فرمود: چرا آن را میدانستند، ولی اجرای آن را نمیدانستند تا در شبهای قدر دستور بگیرند که تا سال آینده چه کنند. (9)
سؤال شد: آیا برای پیامبر در شبهای قدر چیزی میآمد که پیشتر آن را نمیدانست؟
امام (علیه السلام) فرمود: برای تو روا نیست که از این موضوع بپرسی، اما راجع به علم ماکان و ماسیکون باید بدانی که هیچ پیامبری یا وصی پیامبری نمیرد جز آن که وصی وی آن را میداند، اما این علمی که تو پرسیدی به راستی خداوند نخواسته که جز خود اوصیا بر آن مطلع شوند. (10)
در روایتی الیاس از امام صادق (علیه السلام) میپرسد: آیا علم رسول خدا تنها از قرآن بود؟
امام (علیه السلام) این آیات را تلاوت کردند: «حم * وَالْكِتَابِ الْمُبِینِ * إِنَّا أَنزَلْنَاهُ فِی لَیْلَةٍ مُّبَارَكَةٍ إِنَّا كُنَّا مُنذِرِینَ» (11) که دلالت دارد در هر شب قدر، تفصیل امور حق از جانب خدا مقرر میشود و ابلاغ میگردد و باید معصومی در هر زمان باشد که آن را دریافت کند، و خدا اکتفا به همان سطح قرآن نکرده است. (12)
الیاس عرض کرد: آیا این نزول تنها برای نبی محقق بوده است؟
امام (علیه السلام) فرمود: امر خداوند از آسمان به زمین نزول کنند ودر هر زمان، اهل زمین بسیار به آن نیازمندند. اهل زمین میباید امامی داشته باشند که نزد او محاکمه کنند.
الیاس عرض کرد: اگر گفته شود خلیفه وقت حَکَم آنهاست چه میفرمایید؟
امام (علیه السلام) فرمود: ولیّ خدا تنها کسی است که مؤید از سوی اوست و او کسی است که از خطا مصون است.
الیاس عرض کرد: اگر گفته شود ما آن ولیّ را نشناسیم چه میفرمایید؟
امام (علیه السلام) فرمود: خداوند نخواسته که پس از محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) بندگان خود را بیحجت و امام رها کند.
الیاس عرض کرد: اگر گفته شود حجت خدا همان قرآن است چه میفرمایید؟
امام (علیه السلام) فرمود: قرآن زبان ندارد که امر ونهی کند، ولی افراد مخصوصی دارد که به وسیله آن امر و نهی کنند و بسا باشد که برای برخی اهل زمین پیشامد نامطلوبی رخ دهد که تکلیف آن از نظر سنت پیامبر و حکم مورد اتفاق روشن نباشد و از قرآن هم فهمیده نشود، خدا نخواسته که این فتنه در زمین آشکار شود و در حکم محکم او وسیلهای برای ردّ اینگونه فتنه نباشد و کسی که آن را از گرفتارانش برطرف کند وجود نداشته باشد.
الیاس عرض کرد: یابن رسول الله قرآن دلیل چیست؟
امام (علیه السلام) فرمود: در قرآن کلیات حدود و مقررات مندرج است و تفسیر آنها در نزد حجت وقت و امام معصوم است. (13)
امام خمینی میفرماید: لیلة القدر، لیلة مکاشفه رسول خدا و ائمه هدی است که جمیع امور کلیه از غیب ملکوت برای آنها کشف میشود و ملائکه موکله بر هر امری از امور برای آن حضرات در نشئه غیب و عالم قطب ظاهر میشوند و جمیع اموری که در مدت سال برای خلایق تقدیر شده و در الواح عالیه و سافله مکتوب گردیده، بر آنها معلوم گردد و این مکاشفه، مکاشفه ملکوتیه است که محیط بر جمیع ذرات عالم طبیعت است و هیچ امری از امور مردم بر ولیّ امر مخفی نخواهد بود و منافات ندارد. برای آنها در این شب، امر یک سال و جمیع امور دهر و جمیع مقدرات ملکیه و ملکوتیه به طریق اجمال منکشف میشود و به تدریج در ایام سال، جمیع امور یومیه به طریق تفصیل منکشف میگردد. (14)
پینوشتها:
1. دخان، آیه 4.
2. لقمان، آیه 27.
3. فاطر، آیات 23 - 24.
4. نور، آیه 55.
5. مجلس (رحمهالله) احتمالهای زیر را درباره مراد از تفسیر علم اجمالی بیان میکند:
- شاید مراد این است که انبیا و امامان علوم را بر وجه کلی میدانستند، به طوری که استنباط جزئیات از آن ممکن بود، ولی برای مزید توضیح و تسهیل امر، همان جزئیات در شب قدر بر ایشان نازل میشد.
- شاید مراد از علم اجمالی و کلی، علمی باشد که قبول بداء کند و تفسیر و بیان شب قدر، تعیین امور حتمی و تشخیص اموری است که بداء پذیر است و چون علم بداء، غامض و فهم آن مشکل بوده است امام آن را توضیح نداده و از اموری دانسته که باید مکتوم باشد.
کمرهای میگوید: منظور از علم کلی همان مقام نبوت و ولایت است که عبارت از ملکه و استعداد درک حقایق از مبدأ به واسطه وحی و الهام و دیدن فرشته یا شنیدن از فرشته است و لازمه این آمادگی و استعداد، اطلاع حضوری و عمومی بر حقایق نیست، بلکه باید به طرق معیّن از طرف خدا افاضه شود و یکی از آنها همان نزول ملائکه در شب قدر است و این که امام میفرماید وقتی پیامبر به معراج رفت، علم ماکان و ما یکون را آموخت، به معنای همان کمال استعداد نبوت و درک آخرین مراحل آن است و معنای این که هر علمی داشت به علی (علیه السلام) آموخت همان کمال معنوی مقام ولایت است که از پیامبر استفاده کرد، زیرا علم عبارت است از ملکات عالی حاصل در نفس که با وسایلی موجب حضور جزئیات میشود، برای مثال، یک عالم به فقه یا نحو یا نجوم کسی است که ملکه استحضار مسائل آن علم را دارد و این منافات ندارد که در احضار مسائل به مراجعه به کتب یا ابزار و اسباب مخصوص نیاز داشته باشد.
معنای عالم به فقه یا نحو یا نجوم این نیست که همه مسائل آن علم بدون مراجعه به کتب در خاطر او حاضر است، بنابراین، علم نبوت یک ملکه و استعداد عالی و مخصوصی است در نفس نبی که وسیله دریافت حقایق و احکام است و علم ولایت و امامت هم یک ملکه عالی و استعداد مخصوصی است در نفس ولیّ که وسیله کشف حقایق و احکام است و این منافات ندارد که اوقات مخصوصی چون شب قدر یا حالات مخصوصی در استحضار حقایق و احکام در نفی نبی یا ولیّ و امام دخالت داشته باشد.
6. منظور از این پرسش، بیان ارتباط علم به امور جزئی با آن علم کلی است که مقام نبوت و ولایت است و در حقیقت پرسش از کیفیت وحی نسبت به انبیا و الهام و دریافت از ملائکه نسبت به اوصیاست، از این جهت امام میفرماید: این مقام از درک عقول عمومی بر کنار است و امری است مکتوم که تنها خدا آن را میداند (اصول کافی، ج 1، ص 484).
7. علت طرح پرسش این است که چون نزول ملائکه در شبهای قدر در دوران وصایت و امامت بر حسب تجدید زمان، متضمن احکام و معلومات تازهای است، پس باید اوصیا اطلاعات جدیدی پیدا کنند که انبیا از آن بیخبر بودند، امام میفرماید علم اوصیا به وصایت محدود است و از اندازهی علم انبیا بیرون نیست و این حوادث سالیانه هم برای انبیا مکشوف بوده و یا آن که هم زمان انکشاف برای اوصیا برای آنها هم مکشوف میشود و از نظر ارتباط معنوی، رشته وصایت همواره با مقام نبوت، ارتباط طولی دارد.
8. طرح این پرسش هم بر اثر نظریه تدریجی گذشته است و چون در پاسخ گذشته، علم وصی به وصایت محدود شد و از حدود علم نبی نتواند بیرون باشد، برای پرسشگر این فکر پدید شد که علم اوصیا نیست به یکدیگر این محدودیت را ندارد و امام بعدی ممکن است در شب قدر احکام و مطالبی درک کند که امام قبلی از آن بیاطلاع بوده است.
در این جا امام میفرماید: از نظر اصول کلی، معلومات همه اوصیا یکی است و آنچه در شب قدر به وسیله ملائکه تجدید میشود، موضوع احکام جزئی و موارد شخصی است که در آن سال جاری میشود و این علم جدیدی محسوب نمیشود که سبب امتیاز اوصیا در مراتب علمی گردد. (همان، ج 1، ص 486)
9. این امر در قوانین بشری هم معمول است که وقتی حکمی در مجلس به تصویب رسید با آن که دولت وقت آن را میداند نمیتواند اجرا کند تا از طرف مجلس آن قانون برای اجرا به دولت وقت ابلاغ گردد.
10. کلینی، اصول کافی، ج 1، ص 481.
11. دخان، آیات 1 - 3.
12. کلینی، اصول کافی، ج 1، ص 463 - 476.
13. همان.
14. رحیم پور، امامت و انسان کامل از دیدگاه امام خمینی، ص 181 - 182.
رستمی، محمدزمان و آل بویه، طاهره، (1390)، علم امام (با رویکرد قرآنی، روایی، عرفانی، فلسفی و کلامی)، قم: مؤسسه بوستان کتاب (مرکز چاپ و نشر دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیّه قم)، چاپ دوم
/م