پاكيزه گوهر صدف اعتبار قم حضرت فاطمه معصومه(س)
نويسنده:اشرف آشورى
منبع:ماهنامه كوثر
منبع:ماهنامه كوثر
اهلبيت پيامبر(ع) چهرههاى پرفروغى به جهانيان عرضه كردهاند و نامشانمانند ستارگان درخشان در آسمان فضيلتها مىدرخشد; درخشانترين ستاره در ميانبانوان هفتمين منظومه ولايت; فاطمه كبرى فرزند پاكيزه موسى بن جعفر(ع) است. كهسالهاست تشنگان معرفت از حريمش زلال ايمان مىنوشند و عارفان با گذر بر زندگىفرزانهوارش و درك لحظههاى آسمانى شدنش، درهاى عروج را به روى خود مىگشايند وبوى وصال را در گستره زمين منتشر مىسازند. او والاترين دختر موسى است و از اينروست كه هر گاه نامى از پدر برده شود، يادى از او نيز به ميان مىآيد و به اينمناسبت در ويژهنامه موسى بن جعفر(ع) لحظاتمان را با نام و ياد وى عطرآگينمىسازيم. با اذعان به اين حقيقت كه پيرامون زندگانى حضرت فاطمه معصومه(س)تحقيق كاملى صورت نپذيرفته است، به خاندان، اوضاع سياسى، عصر تولد، و نظراتىكه پيرامون تولد حضرت ارائه شده است، مىپردازيم.
الا ان للجنه ثمانيه ابواب ثلاث منها الى قم.تقبض فيها امراه هى من ولدى و اسمها فاطمه بن موسى. تدخل بشفاعتها شيعتناالجنه باجمعهم».
براى خداوند حرمى است كه مكه است، حرم رسول، مدينه حرم اميرمومنان كوفه است وحرم من و فرزندانم قم است. بدانيد قم كوفه كوچك ماست. بدانيد بهشت هشت در داردكه سه در آن به سوى قم است.بانويى از اولاد من در آنجا وفات مىكند كه نامش فاطمه دختر موسى است. همهشيعيان ما به شفاعت او وارد بهشت مىشوند.
اين خبر و نحوه تعريف حضرت از قم بهطور طبيعى مىتوانست گروهى از اهالى رى را به عزيمتبه سوى قم برانگيزد و درحقيقت اهميت ويژهاى را كه شهر قم به خاطر حضور فاطمه كبرى مىيافتبراى آنانبازگو كند. مىتوان گفتبه همين خاطر گروههايى از مردم قم از جمله صاحبان فكر وانديشه از آمدن چنين بانويى به قم مطلع بودند و براى فرا رسيدن آن زمان و يارىو پاسداشت مقدم وى لحظه شمارى مىكردند. نكات ديگرى نيز از اين روايتبه دستمىآيد از جمله اين كه قم حرم ائمه طاهرين است. موضوعى كه در دهها روايت ديگراز زبان پيامبر(ص)، امام على(ع) و اغلب ائمه يكى پس از ديگرى به آن اشاره شدهاست.
در خبرى ديگر نيز امام صادق(ع) به پيشگويى تولد وى پرداخت. آن روز يكى ازشيعيان به نزد حضرت آمد، امام را ديد كه با كودكى در گهواره سخن مىگويد. گامىجلوتر نهاد و مبهوت از اين واقعه پرسيد: آيا با اين طفل سخن مىگوييد؟ امام اورا دعوت كرد تا با كودك در گهواره سخن بگويد. مرد باز هم جلوتر آمد و سلام كرد.كودك نه تنها جوابش را داد; بلكه گفت: اى مرد نامى را براى دخترت [كه تازهمتولد شده است] انتخاب كردهاى كه خداوند آن را دشمن مىدارد پس نامش را عوض كن[وى نام دخترش را حميرا گذاشته بود] شگفتى مرد دو چندان شد. آنگاه امامصادق(ع) فرمود:
«اين كودك فرزندم موسى است. خداوند از او دخترى به من عنايت مىكند كه نامش فاطمه است. او را در سرزمين قمبه خاك مىسپارند. هر شخصى كه او را در قم زيارت كند، بهشتبرايش واجب مىشود».
امام صادق(ع) بىدرنگ برخاست و همراه فرستاده حميده رفت، و پس از مدتى نزدىاصحاب بازگشت. اصحاب پرسيدند: خداوند تو را شاد كند و ما را فدايت نمايد،جريان حميده چه بود؟
فرمود: خداوند حميده را سلامت داشت و به من پسرى عنايت فرمود، كه در ميانمخلوقاتش از همه بهتر است، و حميده در مورد آن نوزاد مطلبى به من گفت كه بهگمانش من آن را نىدانم، در صورتى كه من به آن از او آگاهتر هستم.
پرسيدم: قربانت گردم، آن مطلب چه بود؟
پاسخ داد: حميده گفت; هنگامى كه آن نوزاد متولد شد، «دستهايش را بر زميننهاد و سر به سوى آسمان بلند كرد».من به حميده گفتم: اين كار، نشانه رسول خدا(ص) و نشانه وصى بعد از اوست.
امام كاظم(ع) در سال179 ه. ق به دستور هارون زندانى شد و سرانجام در روزجمعه بيست و چهارم يا بيست و پنجم ماه رجب سال183 در بغداد مسموم گرديد و بهشهادت رسيد و پيكر پاكش را در شهر كاظمين به خاك سپردند.
نجمه، تكتم، خيزران مرسيه، اروى، امالبنين، طاهره، سكن،سمانه، شقرا، صقر.
درباره زمان تولد، پدر، مادر، سن و مدت عمر نجمه خاتون اطلاعى در دست نيست ودرباره اينكه وى اهل چه منطقهاى بوده است، نيز اختلاف نظر وجود دارد. على اكبرمهدىپور مىنويسد:
از تاريخ تولد نجمه خاتون اطلاعى در دست نيست و از مقدار سن شريفش به هنگامشرفيابى به دودمان امامت چيزى نمىدانيم. تنها چيزى كه در منابع حديثى آمده،اين است كه وى به هنگام تشرف به خانه امام كاظم(ع) دوشيزه بوده است. اما درمورد تابعيت وى كه اهل چه كشورى بوده، تنها چيزى كه در دست است اين كه وى اهلمغرب بود و مغرب در اصطلاح به سه معنا اطلاق مىشود:
1-شمال آفريقا شامل; تونس، ليبى، مراكش و الجزاير
2-مراكش
3-اروپا
براى تعيين منظور از مغرب بايد به واژه «مرسيه» استناد كنيم كه در ذيل «خيزران»گفته مىشود «مرسى» به سرزمينهايى در فرانسه، اسپانيا و الجزاير اطلاق مىشود،ولى چون به وى «سكن نوبيه» و «شقراء نوبيه» نيز گفتهاند، اين احتمال كهمنظور شمال آفريقاست، تقويت مىشود و از اين رو مرحوم خاتون آبادى به صراحت وىرا اهل نوبه و زنگبار دانسته است، همچنين چون درباره نجمه خاتون واژه«مولده» (آنكه در كشور عربى متولد شده و نشو و نما يافته) به كار رفته لذااين احتمال كه اهل كشورهاى غربى باشد رد مىشود.»
اما درباره جايگاه رفيع مادرحضرت معصومه(س) همين نكته بس كه امام كاظم(ع) مىفرمود: او را جز به فرمان خداو به استناد وحى خدا نگرفتم.
چشمه كوثر و فرزندان امام كاظم(ع) ,فراوانى فرزندان نسل رسالت و ولايت از موضوعاتى است كه قابل انكار نيست هر چند گاه اينامر كه تعداد فرزندان ائمه به دهها نفر مىرسد براى برخى مورخان گران آمده وآنان سعى نمودهاند به روشهاى مختلف از تعداد آنها بكاهند اما حقيقت اين است كه«كوثر» همان كوثرى كه خداى متعال در قرآن كريم سورهاى را به نامش نازل كرده،كليد حل مشكل است. آن روز كه ابراهيم يگانه فرزند حضرت پيامبر در هفده ماهگىدر مدينه طيبه رحلت كرد و در بقيع به خاك سپرده شد، گروهى از منافقان و دشمنانو دشمنان مرگ وى را علامتبريده شدن نسل رسالت و نابودى اسلام دانستند و باكنايه و زخمزبان دل وى را آزردند. اين موضوع كه به شدت پيامبر را افسرده كرددر نهايتبه نزول سوره مباركه كوثر انجاميد و خداى متعال چنين فرمود:
«بسم الله الرحمن الرحيم. انا اعطيناك الكوثر فصل لربك و انحر ان شانئك هوالابتر»
اعجاز اين سوره منحصر در حسن و حسين فرزندان بلافصل على(ع) نبود بلكهدر نسلهاى بعدى نيز همين معجزه الهى جريان يافت. و به روشنى مىتوان اين معجزهآشكار را ديد. كوثرى جوشان در نسل تمام ائمه به وديعه گذاشته شد كه نسل نبوت وامامت را زنده نگاه داشت. مرورى بر فشارها و اعدامها و سياستهاى كينهتوزانهحاكمان اموى و عباسى نشان مىدهد كه چگونه همين «كوثر جوشان» گاه تنها باريكهحفظ نسل ولايتبود. از اينروى به نظر مىرسد نه تنها نبايد كثرت اولاد امامانموجب بروز سؤال شود بلكه ظهور اعجاز الهى «كوثر» در طول حيات ائمه بايد مارا به شگفتى و تحسين وا دارد.
يكى از اين امامان معصوم كه به كثرت اولاد مشهور است امام موسى كاظم(ع) است كهتمام تاريخنويسان به تعدد فرزندانش گواهى دادهاند.
در بين نويسندگان تا آنجا كه ما جستجو كردهايم تنها عباس فيض نويسنده انجمفروزان به اين حقيقت ظريف دستيافته و جارى كوثر را در نسل امام كاظم به تماشانشسته است.
وى مىنويسد:
«موضوع كثرت نسل پيغمبر اكرم از چيزهايى است كه به شهادت حس و تاريخ بههيچوجه قابل انكار نيست.
چنانچه خداوند تبارك و تعالى هم در قرآن مجيد در آنجايى كه مىفرمايد: انااعطيناك الكوثر فصل لربك و انحر ان شانئك هو الابتر بدين معنى تصريح فرمودهزيرا به اتفاق مفسرين منظور از كوثر كثرت نسل است و شان نزول اين سوره آن استكه ازدياد در نسل با كمتر تاملى در اين عصر اعجاز قرآن ثابت مىگردد زيرا ذريهپيغمبر در كثرت چنانند كه كوچكترين ديه و قريهاى را هم از آنها خالى نمىتوانديافتبا اينكه از طرف بنىاميه و بنىعباس و خلفاى آنها براى اضمحلال اين شجرهطيبه و قطع نسل اين دودمان شريف منتهاى كوشش و جديت اعمال و به منظور انقراضسلسله فاطميين انواع دسائس برانگيخته گشت كه كربلا و قتل هفتاد و دو نقر يارانحسينى حتى اطفال شيرخوار و عمليات منصور دوانيقى و متوكل براى نمونه كفايتمىكند.
قتل ذريه پيغمبر در طف يا زنده زنده در گور كردن و در وسط پايهها گذاردن وهزارها كشتارهاى ديگر كه همواره پى در پى جريان داشتيك سلسله عوامل ممتدىبودند كه قطع نسل پيغمبر را ايجاب مىكرد و در عين حال اين سلسله جليله امروزهچنان توسعه پيدا كردهاند كه شرق تا غرب را فرا گرفتهاند و در طرف مقابل ذرهامويان و دودمان عباسيان با تمام قدرت و عظمتسلطنت و خلافتى كه دارا بودند ودر قرون متمادى در ناز و نعمت زندگانى مىكردند امروزه كوچكترين اثرى هم ازآنها ديده نمىشود و شايد در سراسر اين كشور هم يك نفر اموى يا عباسى وجودنداشته باشد و در كتاب سياده الاشراف مسطور است موقعى كه حسين بنعلى(ع) شهيدگشت در طايفه بنىاميه دوازده هزار گهواره طلا و نقره وجود داشت كه اطفالشيرخوار خود را در آنها مىجنباندند و از براى سيدالشهدا(ع) فرزندى نبود جز سيدسجاد(ع) معذالك از بنىاميه نسلى باقى نيست و از سادات حسينى و رضوى در هرمنطقه جماعتى وجود دارند. اين است نمونهاى از آثار حقيقت و آن بود عواقب ظلم وستم.»
در باره حضرت معصومه(س) بايد گفت كه طبق همه نقلها نام فاطمه(س) ذكر شده استچه طبق نظر آنها كه فاطمه را 2 نفر يا 4 نفر ذكر كردهاند زيرا در هر صورتفاطمه معصومه(س) همان فاطمه كبرى است كه همه مورخان در باره وى اتفاق نظردارند.
تقيه در اين ايام شدت يافت و منصور، مهدى، هادى و هارون چنان وضعى پيش آوردندكه امام حتى از لحاظ مالى براى اداره زندگى و دخترانش در مضيقه قرار گرفت.هارون آنگاه كه به حكومت رسيد، حضرت را زندانى كرد، گاه حضرت را آزاد مىكرد،دوباره زندانى مىساخت و همين وضع تا مدت 14 سال ادامه يافت. هارون با رفتارآميخته به قساوت و سنگدلى چنان رعب و وحشتى به وجود آورد كه شيعيان هرگز طعمامنيت را نچشيدند.
در چنين عصرى بود كه زمان تولد حضرت معصومه(س) فرا مىرسيد. تا آن روز 25 سال بود كه على بن موسى الرضا(ع) يگانه فرزند نجمه خاتون بود،او اين همه سال را در آرزوى تولد فرزندى ديگرى سپرى كرده و چشم به راه تولدكودكى بود كه امام صادق(ع) بشارت شكفتنش را دهها سال قبل داده بود. نجمه همهاين سالها را هر چند منتظر ولى مطمئن سپرى كرد، على بن موسى الرضا(ع) نيزشادان و منتظر بود و تولد خواهرى بعد از دهها سال برايش مهم و جالب مىنمود،خانهاى كه نجمه در آن منتظر تولد فرزندش بود، هنوز بوى رسالت را با خود داشت;زيرا اولين بار كه پيامبر(ص) به مدينه آمد، مدتى در آن خانه ساكن شد، لحظات بهكندى مىگذشت، بوى باران كوچههاى مدينه را آكنده كرده بود و نسيم شكفتن كوچههارا يكى پس از ديگرى پشتسر مىگذاشت تا اين كه عطر خبر تولد كودكى به زلالى كوثررسول را به خانه موسى بن جعفر(ع) آورد و به همه انتظارها پايان بخشيد.
با اين حال محققان با تكيه بر حدس و گمان و گاه استدلال، مستندات و شواهدتاريخى در صدد يافتن تاريخ دقيق يا تخمينى تولد و وفات وى برآمدهاند در نهايتدو نظريه در اين باره به وجود آمده است كه عبارتند از:
1 تولد وى در سال «183» اتفاق افتاد.
اين نظريه در برخى نوشتههاى معاصرين بدون ذكر سند نقل شده است.از جمله; مهدى سلطان العلما رازى در سال1339 ضمن رسالهاى درباره اعمالجمكران مىنويسد: در كتاب «نزهه الابرار فى نسب اولاد الائمه الاطهار» و كتاب«لوامع الانوار فى طبقات الاخيار» كه كتاب مفصلى است چنين ضبط شده است «ولادهفاطمه بنت موسى بن جعفر(عليهم السلام) فى مدينه المنوره غره ذىالقعده بقيه ازصفحه37 الحرام سنه ثلاث و ثمانين و ماه بعد الهجره النبويه.»
اما به دلايل مختلفى اين نظريه از سوى محققان رد شده است. ذبيحالله محلاتى در رياحين الشريعهمىنويسد:
آنچه را كه برخى از جهتبعضى از اغراض نسبت مىدهند كه فلانه مجتهد در مدينهطيبه تعين يوم وفات و تولد آن، تو را از كتاب لواقح الانوار استخراج كرده،بىاصل است زيرا كتاب لواقح الانوار در نظر من موجود است و اصلا چنين مطلبى در اونيست. احتمال دادم كتاب ديگرى باشد تا اينكه خدمت علامه نسابه دانشمند آقانجفى; شهابالدين تبريزى شرفياب شدم. اين مطلب را عنوان كردم، فرمود: من كسى راكه چنين جعلى كرده، ملاقات كردم.
معلوم شد غرضى داشته كه ذكر آن مصلحت نيست. تجاوز الله عن الله.
همچنين درصورت قبول اين نظريه سال ولادت حضرت معصومه يا سال شهادت پدر بزرگوارش (183 ه.ق)مصادف مىشود حال آنكه بعد از فاطمه معصومه اين امام همام صاحب سه دختر ديگرنيز شده است كه لازمهاش وجود فاصله بين تولد فاطمه معصومه و آنها و زندانى شدنپدر (4 سال) و شهادتش 25 رجب سال183 ه. ق خواهد بود. خصوصا اينكه حضرت چهارسال آخر عمرش را در زندان گذرانده است و از خانوادهاش كه در مدينه بودند، دوربود.
2-تولد در سال173 ه. ق واقع شد.اين نظريه از طرفداران بيشترى برخوردار است كه ضمن رد دلايل سال183، صدقمدعيان اين نظريه نيز به اثبات مىرسد.
مرحوم شيخ على نمازى صاحب مستدرك السفينه ذيل ماده فطم با قاطعيت تمام در اينباره مىنويسد:
«فاطمه المعصومه المولوده فى غره ذىالقعده سنه173 ه. ق.»
مرحومعمادزاده اصفهانى نيز بدون ابهام معتقد است كه حضرت در ماه ذى قعده سال173متولد شد. در اين صورت شش سال تا زمان زندانى حضرت فرصتباقى خواهد ماند كهبگوييم سه فاطمه ديگر در اين مدت متولد شدهاند.
سرود شكفتن
تولد فاطمه معصومه(س) براى اهلبيت(عليهم السلام) اهميتى خاص داشتزيرا اين خبر قبل از تولد بارها توسط امام صادق(ع) اعلام مىشد و به اين ترتيباز همان ايام شيعيان به شناخت مقام والاى وى فرا خوانده مىشدند. از جمله آنگاهكه گروهى از شيعيان رى نزد امام صادق(ع) آمدند، حضرت فرمود: آفرين بر برادرانما از اهل قم. آنان گفتند: ما اهل رى هستيم. ولى امام همان جمله پيشين راتكرار فرمود. و ادامه داد: «الا ان لله تعالى حرما و هو مكه. الا ان لرسول اللهحرما و هو المدينه الا ان لاميرالمؤمنين حرما و هو الكوفه الا ان حرمى و حرم ولدىبعدى قم الا ان قم كوفتنا الصغيره.الا ان للجنه ثمانيه ابواب ثلاث منها الى قم.تقبض فيها امراه هى من ولدى و اسمها فاطمه بن موسى. تدخل بشفاعتها شيعتناالجنه باجمعهم».
براى خداوند حرمى است كه مكه است، حرم رسول، مدينه حرم اميرمومنان كوفه است وحرم من و فرزندانم قم است. بدانيد قم كوفه كوچك ماست. بدانيد بهشت هشت در داردكه سه در آن به سوى قم است.بانويى از اولاد من در آنجا وفات مىكند كه نامش فاطمه دختر موسى است. همهشيعيان ما به شفاعت او وارد بهشت مىشوند.
اين خبر و نحوه تعريف حضرت از قم بهطور طبيعى مىتوانست گروهى از اهالى رى را به عزيمتبه سوى قم برانگيزد و درحقيقت اهميت ويژهاى را كه شهر قم به خاطر حضور فاطمه كبرى مىيافتبراى آنانبازگو كند. مىتوان گفتبه همين خاطر گروههايى از مردم قم از جمله صاحبان فكر وانديشه از آمدن چنين بانويى به قم مطلع بودند و براى فرا رسيدن آن زمان و يارىو پاسداشت مقدم وى لحظه شمارى مىكردند. نكات ديگرى نيز از اين روايتبه دستمىآيد از جمله اين كه قم حرم ائمه طاهرين است. موضوعى كه در دهها روايت ديگراز زبان پيامبر(ص)، امام على(ع) و اغلب ائمه يكى پس از ديگرى به آن اشاره شدهاست.
در خبرى ديگر نيز امام صادق(ع) به پيشگويى تولد وى پرداخت. آن روز يكى ازشيعيان به نزد حضرت آمد، امام را ديد كه با كودكى در گهواره سخن مىگويد. گامىجلوتر نهاد و مبهوت از اين واقعه پرسيد: آيا با اين طفل سخن مىگوييد؟ امام اورا دعوت كرد تا با كودك در گهواره سخن بگويد. مرد باز هم جلوتر آمد و سلام كرد.كودك نه تنها جوابش را داد; بلكه گفت: اى مرد نامى را براى دخترت [كه تازهمتولد شده است] انتخاب كردهاى كه خداوند آن را دشمن مىدارد پس نامش را عوض كن[وى نام دخترش را حميرا گذاشته بود] شگفتى مرد دو چندان شد. آنگاه امامصادق(ع) فرمود:
«اين كودك فرزندم موسى است. خداوند از او دخترى به من عنايت مىكند كه نامش فاطمه است. او را در سرزمين قمبه خاك مىسپارند. هر شخصى كه او را در قم زيارت كند، بهشتبرايش واجب مىشود».
پاكيزه نسب
پدرش موسى بن جعفر(ع) ملقب به كاظم، صابر، صالح و امين است كهروز يكشنبه، هفتم ماه صفر سال 128 هجرى قمرى در منطقه ابواء; محلى بين مكه ومدينه از بانويى پاكيزه به نام حميده به دنيا آمد. ابوبصير درباره تولد موسىكاظم(ع)مىگويد: همراه امام صادق(ع) (سالى كه پسرش موسى بن جعفر(ع) متولدگرديده سال 128 ه. ق) براى شركت در مراسم حجبه سوى مكه رفتيم. وقتى بهسرزمين «ابواء» (منزلگاهى بين مكه و مدينه) رسيديم، امام صادق(ع) براى ماصبحانه فراوان و خوب تهيه كرد، ما مشغول خوردن صبحانه بوديم كه فرستاده حميده(همسر امام صادق(ع» آمد و گفت:حميده مىگويد: درد زايمان گرفتهام، و شما فرمودهايد نسبتبه اين پسر اقدامىنكنم.امام صادق(ع) بىدرنگ برخاست و همراه فرستاده حميده رفت، و پس از مدتى نزدىاصحاب بازگشت. اصحاب پرسيدند: خداوند تو را شاد كند و ما را فدايت نمايد،جريان حميده چه بود؟
فرمود: خداوند حميده را سلامت داشت و به من پسرى عنايت فرمود، كه در ميانمخلوقاتش از همه بهتر است، و حميده در مورد آن نوزاد مطلبى به من گفت كه بهگمانش من آن را نىدانم، در صورتى كه من به آن از او آگاهتر هستم.
پرسيدم: قربانت گردم، آن مطلب چه بود؟
پاسخ داد: حميده گفت; هنگامى كه آن نوزاد متولد شد، «دستهايش را بر زميننهاد و سر به سوى آسمان بلند كرد».من به حميده گفتم: اين كار، نشانه رسول خدا(ص) و نشانه وصى بعد از اوست.
امام كاظم(ع) در سال179 ه. ق به دستور هارون زندانى شد و سرانجام در روزجمعه بيست و چهارم يا بيست و پنجم ماه رجب سال183 در بغداد مسموم گرديد و بهشهادت رسيد و پيكر پاكش را در شهر كاظمين به خاك سپردند.
مادر حضرت معصومه(س)
حضرت معصومه(س) و امام رضا(ع) هر دو از يك مادر به نام «نجمه» (ستاره)متولد شدهاند. در كتابهاى تاريخى براى مادر حضرت ده نام و لقب ذكر شده است كهعباتند از:نجمه، تكتم، خيزران مرسيه، اروى، امالبنين، طاهره، سكن،سمانه، شقرا، صقر.
درباره زمان تولد، پدر، مادر، سن و مدت عمر نجمه خاتون اطلاعى در دست نيست ودرباره اينكه وى اهل چه منطقهاى بوده است، نيز اختلاف نظر وجود دارد. على اكبرمهدىپور مىنويسد:
از تاريخ تولد نجمه خاتون اطلاعى در دست نيست و از مقدار سن شريفش به هنگامشرفيابى به دودمان امامت چيزى نمىدانيم. تنها چيزى كه در منابع حديثى آمده،اين است كه وى به هنگام تشرف به خانه امام كاظم(ع) دوشيزه بوده است. اما درمورد تابعيت وى كه اهل چه كشورى بوده، تنها چيزى كه در دست است اين كه وى اهلمغرب بود و مغرب در اصطلاح به سه معنا اطلاق مىشود:
1-شمال آفريقا شامل; تونس، ليبى، مراكش و الجزاير
2-مراكش
3-اروپا
براى تعيين منظور از مغرب بايد به واژه «مرسيه» استناد كنيم كه در ذيل «خيزران»گفته مىشود «مرسى» به سرزمينهايى در فرانسه، اسپانيا و الجزاير اطلاق مىشود،ولى چون به وى «سكن نوبيه» و «شقراء نوبيه» نيز گفتهاند، اين احتمال كهمنظور شمال آفريقاست، تقويت مىشود و از اين رو مرحوم خاتون آبادى به صراحت وىرا اهل نوبه و زنگبار دانسته است، همچنين چون درباره نجمه خاتون واژه«مولده» (آنكه در كشور عربى متولد شده و نشو و نما يافته) به كار رفته لذااين احتمال كه اهل كشورهاى غربى باشد رد مىشود.»
اما درباره جايگاه رفيع مادرحضرت معصومه(س) همين نكته بس كه امام كاظم(ع) مىفرمود: او را جز به فرمان خداو به استناد وحى خدا نگرفتم.
چشمه كوثر و فرزندان امام كاظم(ع) ,فراوانى فرزندان نسل رسالت و ولايت از موضوعاتى است كه قابل انكار نيست هر چند گاه اينامر كه تعداد فرزندان ائمه به دهها نفر مىرسد براى برخى مورخان گران آمده وآنان سعى نمودهاند به روشهاى مختلف از تعداد آنها بكاهند اما حقيقت اين است كه«كوثر» همان كوثرى كه خداى متعال در قرآن كريم سورهاى را به نامش نازل كرده،كليد حل مشكل است. آن روز كه ابراهيم يگانه فرزند حضرت پيامبر در هفده ماهگىدر مدينه طيبه رحلت كرد و در بقيع به خاك سپرده شد، گروهى از منافقان و دشمنانو دشمنان مرگ وى را علامتبريده شدن نسل رسالت و نابودى اسلام دانستند و باكنايه و زخمزبان دل وى را آزردند. اين موضوع كه به شدت پيامبر را افسرده كرددر نهايتبه نزول سوره مباركه كوثر انجاميد و خداى متعال چنين فرمود:
«بسم الله الرحمن الرحيم. انا اعطيناك الكوثر فصل لربك و انحر ان شانئك هوالابتر»
اعجاز اين سوره منحصر در حسن و حسين فرزندان بلافصل على(ع) نبود بلكهدر نسلهاى بعدى نيز همين معجزه الهى جريان يافت. و به روشنى مىتوان اين معجزهآشكار را ديد. كوثرى جوشان در نسل تمام ائمه به وديعه گذاشته شد كه نسل نبوت وامامت را زنده نگاه داشت. مرورى بر فشارها و اعدامها و سياستهاى كينهتوزانهحاكمان اموى و عباسى نشان مىدهد كه چگونه همين «كوثر جوشان» گاه تنها باريكهحفظ نسل ولايتبود. از اينروى به نظر مىرسد نه تنها نبايد كثرت اولاد امامانموجب بروز سؤال شود بلكه ظهور اعجاز الهى «كوثر» در طول حيات ائمه بايد مارا به شگفتى و تحسين وا دارد.
يكى از اين امامان معصوم كه به كثرت اولاد مشهور است امام موسى كاظم(ع) است كهتمام تاريخنويسان به تعدد فرزندانش گواهى دادهاند.
در بين نويسندگان تا آنجا كه ما جستجو كردهايم تنها عباس فيض نويسنده انجمفروزان به اين حقيقت ظريف دستيافته و جارى كوثر را در نسل امام كاظم به تماشانشسته است.
وى مىنويسد:
«موضوع كثرت نسل پيغمبر اكرم از چيزهايى است كه به شهادت حس و تاريخ بههيچوجه قابل انكار نيست.
چنانچه خداوند تبارك و تعالى هم در قرآن مجيد در آنجايى كه مىفرمايد: انااعطيناك الكوثر فصل لربك و انحر ان شانئك هو الابتر بدين معنى تصريح فرمودهزيرا به اتفاق مفسرين منظور از كوثر كثرت نسل است و شان نزول اين سوره آن استكه ازدياد در نسل با كمتر تاملى در اين عصر اعجاز قرآن ثابت مىگردد زيرا ذريهپيغمبر در كثرت چنانند كه كوچكترين ديه و قريهاى را هم از آنها خالى نمىتوانديافتبا اينكه از طرف بنىاميه و بنىعباس و خلفاى آنها براى اضمحلال اين شجرهطيبه و قطع نسل اين دودمان شريف منتهاى كوشش و جديت اعمال و به منظور انقراضسلسله فاطميين انواع دسائس برانگيخته گشت كه كربلا و قتل هفتاد و دو نقر يارانحسينى حتى اطفال شيرخوار و عمليات منصور دوانيقى و متوكل براى نمونه كفايتمىكند.
قتل ذريه پيغمبر در طف يا زنده زنده در گور كردن و در وسط پايهها گذاردن وهزارها كشتارهاى ديگر كه همواره پى در پى جريان داشتيك سلسله عوامل ممتدىبودند كه قطع نسل پيغمبر را ايجاب مىكرد و در عين حال اين سلسله جليله امروزهچنان توسعه پيدا كردهاند كه شرق تا غرب را فرا گرفتهاند و در طرف مقابل ذرهامويان و دودمان عباسيان با تمام قدرت و عظمتسلطنت و خلافتى كه دارا بودند ودر قرون متمادى در ناز و نعمت زندگانى مىكردند امروزه كوچكترين اثرى هم ازآنها ديده نمىشود و شايد در سراسر اين كشور هم يك نفر اموى يا عباسى وجودنداشته باشد و در كتاب سياده الاشراف مسطور است موقعى كه حسين بنعلى(ع) شهيدگشت در طايفه بنىاميه دوازده هزار گهواره طلا و نقره وجود داشت كه اطفالشيرخوار خود را در آنها مىجنباندند و از براى سيدالشهدا(ع) فرزندى نبود جز سيدسجاد(ع) معذالك از بنىاميه نسلى باقى نيست و از سادات حسينى و رضوى در هرمنطقه جماعتى وجود دارند. اين است نمونهاى از آثار حقيقت و آن بود عواقب ظلم وستم.»
تعداد فرزندان
شيخ مفيد37 فرزند (18 پسر،19 دختر)، ابنخشاب (20پسر، 18 دختر)، سبط ابنجوزى (20 پسر، 20 دختر)، ابن شهرآشوب 30 فرزند،عمده الطالب 60 فرزند (37 دختر،23 پسر)، كشف الغمه 38 فرزند (18 پسر، 20دختر) براى حضرت نقل كردهاند.در باره حضرت معصومه(س) بايد گفت كه طبق همه نقلها نام فاطمه(س) ذكر شده استچه طبق نظر آنها كه فاطمه را 2 نفر يا 4 نفر ذكر كردهاند زيرا در هر صورتفاطمه معصومه(س) همان فاطمه كبرى است كه همه مورخان در باره وى اتفاق نظردارند.
عصرى كه او شكفت
دورانى كه مىرفتبه شكفتن فاطمه معصومه بيانجامد،همزمان با امامت امام موسى بن جعفر(ع) بود كه در سال 148 ه. ق به امامت رسيدو مدت 35 سال به امامت پرداخت، خلفاى بنىعباس در اين دوران آنچنان عرصه را برامام و شيعيان تنگ كردند كه راويان به هنگام روايت نمىتوانستند صريحا از نامحضرت ياد كنند و ناگزير كنيههاى حضرت مانند (ابىابراهيم و ابىالحسن) يا القابوى مانند (عبد صالح، عالم و ...) را به كار برند و يا صرفا به رمز و اشارهمانند «رجل» بسنده مىكردند.تقيه در اين ايام شدت يافت و منصور، مهدى، هادى و هارون چنان وضعى پيش آوردندكه امام حتى از لحاظ مالى براى اداره زندگى و دخترانش در مضيقه قرار گرفت.هارون آنگاه كه به حكومت رسيد، حضرت را زندانى كرد، گاه حضرت را آزاد مىكرد،دوباره زندانى مىساخت و همين وضع تا مدت 14 سال ادامه يافت. هارون با رفتارآميخته به قساوت و سنگدلى چنان رعب و وحشتى به وجود آورد كه شيعيان هرگز طعمامنيت را نچشيدند.
در چنين عصرى بود كه زمان تولد حضرت معصومه(س) فرا مىرسيد. تا آن روز 25 سال بود كه على بن موسى الرضا(ع) يگانه فرزند نجمه خاتون بود،او اين همه سال را در آرزوى تولد فرزندى ديگرى سپرى كرده و چشم به راه تولدكودكى بود كه امام صادق(ع) بشارت شكفتنش را دهها سال قبل داده بود. نجمه همهاين سالها را هر چند منتظر ولى مطمئن سپرى كرد، على بن موسى الرضا(ع) نيزشادان و منتظر بود و تولد خواهرى بعد از دهها سال برايش مهم و جالب مىنمود،خانهاى كه نجمه در آن منتظر تولد فرزندش بود، هنوز بوى رسالت را با خود داشت;زيرا اولين بار كه پيامبر(ص) به مدينه آمد، مدتى در آن خانه ساكن شد، لحظات بهكندى مىگذشت، بوى باران كوچههاى مدينه را آكنده كرده بود و نسيم شكفتن كوچههارا يكى پس از ديگرى پشتسر مىگذاشت تا اين كه عطر خبر تولد كودكى به زلالى كوثررسول را به خانه موسى بن جعفر(ع) آورد و به همه انتظارها پايان بخشيد.
زمان تولد
در سال، ماه و روز تولد فاطمه معصومه(س) اختلافات عمدهاى وجود داردكه اصلىترين عامل، خفقان حاكم بر عليه شيعيان بود تا آنجا كه امنيت آنها تنهابا تقيه محفوظ مىماند. در چنين زمانى كه اسامى كنيزها و رقاصههاى مجالس وهمنشينهاى دربار فاسد عباسيان به دقت ثبت مىشد، تولد و وفات اهل بيت در سكوتىمرگبار اتفاق مىافتاد. همچنين بايد افزود: منعكس نشدن تاريخ مواليد و وفياتبانوان اهلبيت عموميت دارد به طورى كه تاريخ وفات حضرت فاطمه، مدفن حضرت زينب،تولد و وفات ام كلثوم، مادران همه امامان از امام زينالعابدين(ع) تا امامعصر(عج) و دختران امامان از امام حسن تا امام عسكرى(عليهم السلام) كاملا مجهولاست.با اين حال محققان با تكيه بر حدس و گمان و گاه استدلال، مستندات و شواهدتاريخى در صدد يافتن تاريخ دقيق يا تخمينى تولد و وفات وى برآمدهاند در نهايتدو نظريه در اين باره به وجود آمده است كه عبارتند از:
1 تولد وى در سال «183» اتفاق افتاد.
اين نظريه در برخى نوشتههاى معاصرين بدون ذكر سند نقل شده است.از جمله; مهدى سلطان العلما رازى در سال1339 ضمن رسالهاى درباره اعمالجمكران مىنويسد: در كتاب «نزهه الابرار فى نسب اولاد الائمه الاطهار» و كتاب«لوامع الانوار فى طبقات الاخيار» كه كتاب مفصلى است چنين ضبط شده است «ولادهفاطمه بنت موسى بن جعفر(عليهم السلام) فى مدينه المنوره غره ذىالقعده بقيه ازصفحه37 الحرام سنه ثلاث و ثمانين و ماه بعد الهجره النبويه.»
اما به دلايل مختلفى اين نظريه از سوى محققان رد شده است. ذبيحالله محلاتى در رياحين الشريعهمىنويسد:
آنچه را كه برخى از جهتبعضى از اغراض نسبت مىدهند كه فلانه مجتهد در مدينهطيبه تعين يوم وفات و تولد آن، تو را از كتاب لواقح الانوار استخراج كرده،بىاصل است زيرا كتاب لواقح الانوار در نظر من موجود است و اصلا چنين مطلبى در اونيست. احتمال دادم كتاب ديگرى باشد تا اينكه خدمت علامه نسابه دانشمند آقانجفى; شهابالدين تبريزى شرفياب شدم. اين مطلب را عنوان كردم، فرمود: من كسى راكه چنين جعلى كرده، ملاقات كردم.
معلوم شد غرضى داشته كه ذكر آن مصلحت نيست. تجاوز الله عن الله.
همچنين درصورت قبول اين نظريه سال ولادت حضرت معصومه يا سال شهادت پدر بزرگوارش (183 ه.ق)مصادف مىشود حال آنكه بعد از فاطمه معصومه اين امام همام صاحب سه دختر ديگرنيز شده است كه لازمهاش وجود فاصله بين تولد فاطمه معصومه و آنها و زندانى شدنپدر (4 سال) و شهادتش 25 رجب سال183 ه. ق خواهد بود. خصوصا اينكه حضرت چهارسال آخر عمرش را در زندان گذرانده است و از خانوادهاش كه در مدينه بودند، دوربود.
2-تولد در سال173 ه. ق واقع شد.اين نظريه از طرفداران بيشترى برخوردار است كه ضمن رد دلايل سال183، صدقمدعيان اين نظريه نيز به اثبات مىرسد.
مرحوم شيخ على نمازى صاحب مستدرك السفينه ذيل ماده فطم با قاطعيت تمام در اينباره مىنويسد:
«فاطمه المعصومه المولوده فى غره ذىالقعده سنه173 ه. ق.»
مرحومعمادزاده اصفهانى نيز بدون ابهام معتقد است كه حضرت در ماه ذى قعده سال173متولد شد. در اين صورت شش سال تا زمان زندانى حضرت فرصتباقى خواهد ماند كهبگوييم سه فاطمه ديگر در اين مدت متولد شدهاند.