تعریف فشار روانی
فشار روانی (استرس) را از دیدگاههای مختلفی تعریف نمودهاند که اهمّ آنها به شرح ذیل است:فشار روانی پاسخی غیر اختصاصی است که بدن در مقابل درخواستهای که با آن مواجه میشود، از خود بروز میدهد (سلیه، 1976).
«سلیه» معتقد است که فشار روانی به وسیلهی یک «سندرم» یعنی یک سری جریانها و حوادث پشت سر هم، به وجود میآید که نام آن را «سندرم سازگاری عمومی»(1) نامید. او معتقد است که این سندرم دارای سه مرحله به قرار ذیل میباشد:
بدین ترتیب میتوانیم به بحثی در طب برسیم به نام «طب رفتاری» که درک، پیشگیری و درمان بیماریهای طبی و تحقیق در مورد مکانیزم بیماریها از دیدگاه زیستی - رفتاری را به عهده دارد و در حقیقت از رفتار درمانی منشعب شده است.
در سالهای اخیر مشخص شده است که شایعترین علت مرگ و میر در امریکا بیماریهای عفونی نیست، بلکه بیماریهای مزمنی نظیر بیماریهای قلب، سرطان و بیماریهای عروقیِ مغز میباشند. مطالعات همه گیر شناسی پیشنهاد میکند که بسیاری از عوامل خطری این بیماریهای مزمن ماهیت رفتاری دارند؛ نظیر تدخین سیگار، مصرف بی رویّهی غذاهای سرشار از چربی، عادات ورزشی کم، مصرف زیاد نمک و فشار روانی. از آن جا که این تغییرات رفتاری در درمان و پیشگیری بیماریها لازم است، رفتار درمانی بالقوّه برای مداخله در روش زندگی افراد به کار گرفته میشود. از بیماریهایی که در این راستا میتوان نام برد: فشار خون اساسی، تدخین سیگار، سردرد، آسم و سندرم رودهی تحریکپذیر، بیخوابی، درد، سندرم رینود و...میباشد.
بنابراین، فشار روانی هنگامی ایجاد میشود که احتیاجها بر فرد فشار آورد یا از منابع سازگاری او فراتر باشد. در واقع، فشار روانی رابطهی شخص با محیط است که توسط فرد ارزیابی میشود و بهزیستیِ او را در معرض خطر قرار میدهد (لازاروس، 1986).
البته، تمامی افراد در طول حیاتشان انواع خاصی از حوادث را تجربه میکنند، اما این که آن حوادث تا چه حد برای شخص نامطلوب و فشار زاست، به عوامل گوناگونی بستگی دارد که یکی از بهترین آنها «تواناییِ مقابلهی شخص» است.
«فروید» نیز معتقد است «من» هستهی اصلیِ شخصیت را تشکیل میدهد که هر نوع تهدید به ارزش و کفایت آن، تهدیدی است به هستهی مرکزی وجود شخص که در این صورت مکانیزمهای دفاعی مختلفی برای حفظ آن و جلوگیری از درهم پاشیدگی و تحقیرش به کار میافتد.
طرفداران «الگوی مبتنی بر پاسخ»(5) بر تعیین یک پاسخ یا الگوی پاسخی تأکید مینمایند که در واقع فشار روانی را یک متغیّر وابسته میدانند. (سلیه، 1976)
طرفداران «الگوی مبتنی بر محرک»(6) معتقدند فشار روانی از محیط فرد ناشی میشود و واکنش به عوامل فشارزای خارجی «استرس» نامیده میشود (هوک، 1995). لذا هلمز و راهه (1967) تلاش نمودند تا موقعیتهای فشار زا یا حوادث زندگی را مشخص و راههای مقابله با آن را تعیین نمایند.
الگوهای تعاملی هر دو جنبهی محرک و پاسخ فشار روانی را در نظر میگیرند و این که فشار روانی، در طی یک رابطهی خاص بین شخص و محیط اتفاق میافتد. در این مدل فرد به عنوان عنصری فعال در مقابل جریان استرس نگریسته میشود، به طوری که «خود نظم جویی»(7) شناختی، رفتاری و عاطفی فرد بر راهبردهای مقابله با عوامل فشار زا تأثیر میگذارد.
الگوی پردازش اطلاعات(8) معتقد است که هیچ چیز نمیتواند بدون یک تفسیر از محرک به عنوان عامل فشار زا تشخیص داده شود. در واقع، این مدل شدیداً بر ارزیابی شناختی و توجه تأکید دارد. بنابراین، نوعِ تصمیم گیری فرد از فشار روانی، با تصمیم گیری او از این که کدام یک از محرکات باید درحافظهی نزدیکش مورد توجه یا غفلت قرار گیرد، نقش اساسی دارد. همچنین ساختارهای حافظهی دور، در تفسیر او از محرکات نقش کلیدی دارند.
همچنین علاوه بر این، بر چسبهای شناختی میتواند مشکل فرد را تشدید نماید. بر طبق این الگو، سه نوع منبع فشار زا وجود دارد:
1- پیش بینی خطر یا درد جسمانی؛
2- موقعیتهایی که در آنها تهدید به انزوا و طرد اجتماعی وجود دارد؛
3- پیچیدگی محرک (فویراشتین و دیگران، 1986).
میدانیم ترس سالم از موقعیتهای مشخص پدیدهای تطابقی در انسان میباشد. ترس از افتادن از صخره، ترس از گم شدن، وجود مار و مرگ نمونههایی از این ترسهاست. بعضی از افراد نسبت به شرایط خاص بیش از حد اضطراب نشان میدهند: ترس از ارتفاع (آکروفوبیا)؛ ترس از دور بودن از خانه (اگورافوبیا)، اختلال وسواسی - جبری (کارهایی را درست بر مبنای وظایف انجام نداده باشیم) و..
جالب است بدانیم مطالبی که امروزه به صورت ترس مرضی نمود پیدا میکنند، نقش خطرهای حقیقی را در انسانهای بدوی داشتهاند. معمولاً از عنکبوت، مار، اجنه، نور و خون میترسیم؛ در حالی که از سیم برق، تدخین تنباکو و یا رانندگی بدون کمر بند ترس نداریم، هر چند همهی آنها به مراتب خطرناکتر از عنکبوت و ....هستند. ترس از مار یک نمونه از ترسهای تطبیقی است که انسانهای بدوی با آن رو به رو بودند.
واژهی استرس به معنای نیرو، فشار و اجبار، واژهای انگلیسی است که در زبانهای مختلف با همین لغت به کار برده شده است. در فارسی معادل آن فشار روانی انتخاب شده است؛ هر چند با مفهوم دقیق استرس سازگار نمیباشد. واکنش استرس صورت میگیرد تا فرد با تغییر موقعیت زندگی تطبیق یابد. هر چه میزان انرژی به کار گرفته شده بیشتر باشد، واکنش استرس شدیدتر خواهد بود. یک حادثهی استرس آمیز (درونی یا بیرونی) فیزیکی یا هیجانی، حاد یا مزمن در موجود زنده، درگیریهایی ایجاد میکند که ممکن است نتواند موجود بر آنها غلبه یابد.
ریچارد راهه حدود 143 حادثهی زندگی را نام میبرد که میزانهای متغیّری از استرس در زندگی روزمره را ایجاد میکند، که در آزمایش بر صدها نفر با زمینههای مختلف زندگی کسب شده است. برای مثال، مرگ همسر 100 واحد، طلاق 73 واحد، جدایی زناشویی 65 واحد، ازدواج 50 واحد، بازنشستگی 47 واحد، حاملگی 39 واحد، و غیره تجمع بیش از 200 واحد در یک سال بروز بیماریهای روان تنی را افزایش میدهد.
از سوی دیگر، انسان همواره در معرض محرکهای استرس زاست. به طوری که استرس فیزیولوژیک نوعی ضرورت برای تنظیم ریتم بیولوژیک انسان است. محروم شدن از محرکها و فقدان استرس یعنی مرگ.
استرس و اضطراب روابط تنگاتنگی با یکدیگر دارند. (درباره تفاوت استرس و اضطراب در این مقاله بخوانید) به طوری که گاه به غلط استرس و اضطراب را مترادف با هم به کار میبریم. انواع اختلالهای اضطراب ناشی از استرسها یا شرطی شدن به بعضی از استرس ها پدید میآیند. به طور کلی انسان در برخود با استرس از 6 مرحله عبور میکند که در تصویر توضیح داده شده است. اکثراً افراد به حوادث متوسط تا شدید با مکانیسمهای دفاعی به خوبی پاسخ میدهند. اگر این حوادث زندگی بیش از حد شوند به مراحل 5 و 6 فرد میرسد.
بنابراین افراد درمقابل عوامل فشارزا واکنشهای متعددی را بروز میدهند که اهمّ آنها بدین شرح است:
تقلیل توجه و تمرکز، افزایش فراموشی و حواس پرتی، افزایش میزان خطا خصوصاً در قضاوت، تقلیل ادراک، کاهش خلاقیت، تقلیل قدرت سازماندهی، تولید و برنامه ریزی دراز مدت، گیجی،(9) ترس از دست دادن کنترل، زوال حافظهی کوتاه مدت و بلند مدت.
1. مشکلات گفتاری (فشار در سخن، تکرار و لکنت زبان)
2. کاهش علاقه و شور و اشتیاق
3. کاهش سطح کلی انرژی
4. تمایل به شانه خالی کردن از زیر بار مسؤولیت (بروز بیماری واقعی یا خیالی، غیبت، تأخیر).
5. اختلال خواب (مشکل به خواب رفتن یا زیاد در خواب ماندن).
6. افزایش رفتارهای منفی (عیب جویی و بهانه جویی، اجتناب).
7. سوء استفادههای دارویی و مواد مخدّر.
8. بروز الگوهای رفتاری غیر مأنوس و عجیب و غریب (ادا و اطوار زیاد، رفتار غیر قابل پیش بینی، بی قراری).
9. تهدید به خودکشی (دیگر همه چیز تمام شده است).
10. افت فعالیتهای تعاملی.
ترسیدن، افسردگی و غمگینی، بی قراری، جبر، عصبانیت، تضعیف قیود اخلاقی، خود بیمار پنداری، تقلیل سریع عزت نفس، ایجاد تغییر در رگههای شخصیتی، تحریک پذیری، هراس از وقوع خطری قریب الوقوع و غیره.
«سلیه» معتقد است که فشار روانی به وسیلهی یک «سندرم» یعنی یک سری جریانها و حوادث پشت سر هم، به وجود میآید که نام آن را «سندرم سازگاری عمومی»(1) نامید. او معتقد است که این سندرم دارای سه مرحله به قرار ذیل میباشد:
1- مرحله آماده باش یا واکنش هشدار دهنده:(2)
زمانی است که فرد به طور ناگهانی در معرض یک عامل زیان بخش یا محرک که از نظر کمّی و کیفی با آن سازگاری ندارد، قرار میگیرد. بنابراین دچار تغییر در جریان خون، بافت لنفوئید و رتیکولواندوتلیال، زخم معده، کاهش وزن میشود. این مرحله از چند دقیقه تا 24 ساعت تداوم دارد.2- مرحلهی مقاومت(3):
زمانی است که ارگانیزم به مدت طولانی در معرض محرکهای زیان بخش قرار میگیرد و از خود واکنشهای غیر اختصاصی بروز میدهد. در واقع، در مقابل عامل هشدار دهنده مقاومت میکند. در این مرحله فرد ممکن است با استرس خاصی تطبیق یابد ولی نسبت به سایر استرسها حساس تر میشود.3- مرحلهی تحلیل رفتگی(4)، تخلیه یا درماندگی:
زمانی است که ارگانیزم قدرت سازگاری خود را در مقابل محرک از دست میدهد و واکنشهای غیر اختصاصی بدون سازگاری بروز میکند.بدین ترتیب میتوانیم به بحثی در طب برسیم به نام «طب رفتاری» که درک، پیشگیری و درمان بیماریهای طبی و تحقیق در مورد مکانیزم بیماریها از دیدگاه زیستی - رفتاری را به عهده دارد و در حقیقت از رفتار درمانی منشعب شده است.
در سالهای اخیر مشخص شده است که شایعترین علت مرگ و میر در امریکا بیماریهای عفونی نیست، بلکه بیماریهای مزمنی نظیر بیماریهای قلب، سرطان و بیماریهای عروقیِ مغز میباشند. مطالعات همه گیر شناسی پیشنهاد میکند که بسیاری از عوامل خطری این بیماریهای مزمن ماهیت رفتاری دارند؛ نظیر تدخین سیگار، مصرف بی رویّهی غذاهای سرشار از چربی، عادات ورزشی کم، مصرف زیاد نمک و فشار روانی. از آن جا که این تغییرات رفتاری در درمان و پیشگیری بیماریها لازم است، رفتار درمانی بالقوّه برای مداخله در روش زندگی افراد به کار گرفته میشود. از بیماریهایی که در این راستا میتوان نام برد: فشار خون اساسی، تدخین سیگار، سردرد، آسم و سندرم رودهی تحریکپذیر، بیخوابی، درد، سندرم رینود و...میباشد.
بنابراین، فشار روانی هنگامی ایجاد میشود که احتیاجها بر فرد فشار آورد یا از منابع سازگاری او فراتر باشد. در واقع، فشار روانی رابطهی شخص با محیط است که توسط فرد ارزیابی میشود و بهزیستیِ او را در معرض خطر قرار میدهد (لازاروس، 1986).
البته، تمامی افراد در طول حیاتشان انواع خاصی از حوادث را تجربه میکنند، اما این که آن حوادث تا چه حد برای شخص نامطلوب و فشار زاست، به عوامل گوناگونی بستگی دارد که یکی از بهترین آنها «تواناییِ مقابلهی شخص» است.
طرفداران «الگوی مبتنی بر پاسخ»(5) بر تعیین یک پاسخ یا الگوی پاسخی تأکید مینمایند که در واقع فشار روانی را یک متغیّر وابسته میدانند. (سلیه، 1976)
طرفداران «الگوی مبتنی بر محرک»(6) معتقدند فشار روانی از محیط فرد ناشی میشود و واکنش به عوامل فشارزای خارجی «استرس» نامیده میشود (هوک، 1995). لذا هلمز و راهه (1967) تلاش نمودند تا موقعیتهای فشار زا یا حوادث زندگی را مشخص و راههای مقابله با آن را تعیین نمایند.
الگوهای تعاملی هر دو جنبهی محرک و پاسخ فشار روانی را در نظر میگیرند و این که فشار روانی، در طی یک رابطهی خاص بین شخص و محیط اتفاق میافتد. در این مدل فرد به عنوان عنصری فعال در مقابل جریان استرس نگریسته میشود، به طوری که «خود نظم جویی»(7) شناختی، رفتاری و عاطفی فرد بر راهبردهای مقابله با عوامل فشار زا تأثیر میگذارد.
الگوی پردازش اطلاعات(8) معتقد است که هیچ چیز نمیتواند بدون یک تفسیر از محرک به عنوان عامل فشار زا تشخیص داده شود. در واقع، این مدل شدیداً بر ارزیابی شناختی و توجه تأکید دارد. بنابراین، نوعِ تصمیم گیری فرد از فشار روانی، با تصمیم گیری او از این که کدام یک از محرکات باید درحافظهی نزدیکش مورد توجه یا غفلت قرار گیرد، نقش اساسی دارد. همچنین ساختارهای حافظهی دور، در تفسیر او از محرکات نقش کلیدی دارند.
همچنین علاوه بر این، بر چسبهای شناختی میتواند مشکل فرد را تشدید نماید. بر طبق این الگو، سه نوع منبع فشار زا وجود دارد:
1- پیش بینی خطر یا درد جسمانی؛
2- موقعیتهایی که در آنها تهدید به انزوا و طرد اجتماعی وجود دارد؛
3- پیچیدگی محرک (فویراشتین و دیگران، 1986).
واکنش به فشار روانی
میدانیم ترس سالم از موقعیتهای مشخص پدیدهای تطابقی در انسان میباشد. ترس از افتادن از صخره، ترس از گم شدن، وجود مار و مرگ نمونههایی از این ترسهاست. بعضی از افراد نسبت به شرایط خاص بیش از حد اضطراب نشان میدهند: ترس از ارتفاع (آکروفوبیا)؛ ترس از دور بودن از خانه (اگورافوبیا)، اختلال وسواسی - جبری (کارهایی را درست بر مبنای وظایف انجام نداده باشیم) و..
جالب است بدانیم مطالبی که امروزه به صورت ترس مرضی نمود پیدا میکنند، نقش خطرهای حقیقی را در انسانهای بدوی داشتهاند. معمولاً از عنکبوت، مار، اجنه، نور و خون میترسیم؛ در حالی که از سیم برق، تدخین تنباکو و یا رانندگی بدون کمر بند ترس نداریم، هر چند همهی آنها به مراتب خطرناکتر از عنکبوت و ....هستند. ترس از مار یک نمونه از ترسهای تطبیقی است که انسانهای بدوی با آن رو به رو بودند.
واژهی استرس به معنای نیرو، فشار و اجبار، واژهای انگلیسی است که در زبانهای مختلف با همین لغت به کار برده شده است. در فارسی معادل آن فشار روانی انتخاب شده است؛ هر چند با مفهوم دقیق استرس سازگار نمیباشد. واکنش استرس صورت میگیرد تا فرد با تغییر موقعیت زندگی تطبیق یابد. هر چه میزان انرژی به کار گرفته شده بیشتر باشد، واکنش استرس شدیدتر خواهد بود. یک حادثهی استرس آمیز (درونی یا بیرونی) فیزیکی یا هیجانی، حاد یا مزمن در موجود زنده، درگیریهایی ایجاد میکند که ممکن است نتواند موجود بر آنها غلبه یابد.
ریچارد راهه حدود 143 حادثهی زندگی را نام میبرد که میزانهای متغیّری از استرس در زندگی روزمره را ایجاد میکند، که در آزمایش بر صدها نفر با زمینههای مختلف زندگی کسب شده است. برای مثال، مرگ همسر 100 واحد، طلاق 73 واحد، جدایی زناشویی 65 واحد، ازدواج 50 واحد، بازنشستگی 47 واحد، حاملگی 39 واحد، و غیره تجمع بیش از 200 واحد در یک سال بروز بیماریهای روان تنی را افزایش میدهد.
از سوی دیگر، انسان همواره در معرض محرکهای استرس زاست. به طوری که استرس فیزیولوژیک نوعی ضرورت برای تنظیم ریتم بیولوژیک انسان است. محروم شدن از محرکها و فقدان استرس یعنی مرگ.
استرس و اضطراب روابط تنگاتنگی با یکدیگر دارند. (درباره تفاوت استرس و اضطراب در این مقاله بخوانید) به طوری که گاه به غلط استرس و اضطراب را مترادف با هم به کار میبریم. انواع اختلالهای اضطراب ناشی از استرسها یا شرطی شدن به بعضی از استرس ها پدید میآیند. به طور کلی انسان در برخود با استرس از 6 مرحله عبور میکند که در تصویر توضیح داده شده است. اکثراً افراد به حوادث متوسط تا شدید با مکانیسمهای دفاعی به خوبی پاسخ میدهند. اگر این حوادث زندگی بیش از حد شوند به مراحل 5 و 6 فرد میرسد.
بنابراین افراد درمقابل عوامل فشارزا واکنشهای متعددی را بروز میدهند که اهمّ آنها بدین شرح است:
واکنش جسمانی
در برخی موارد عامل فشارزا سبب آزاد شدن میانجی در سیستم عصبی و هورمونی میشوند که قابل اندازهگیریاند. از طریق همین میانجیها، عامل استرس زا به هیپوتالاموس (عامل ارتباطی بین مغز و سیستم هورمونی) و از آن جا به هورمون کورتیکوتروپین ( یا عامل آزاد کننده) رسیده و از آن جا به غدهی هیپوفیز و در نتیجه هورمون آدرنوکورتیکوتروپین (ACTH) ترشح میشود. این هورمون سبب تحریک کرتکس فوق کلیه شده و کورتیکوئیدهای اساسی مثل کورتیزول یا کروتیکو استرون آزاد میشود و چنانچه سیستم مقابلهای نیز فعالیت نکند ناراحتیهای جسمانی زیادی فراهم میشود. تکرار زیاد این حالات خود موجب بروز امراض میگردد. سایر انتقال دهندههای عصبی نیز مکانیزمهای مشابهی دارند؛ مثل مونوآمینها (نورآدرنالین و غیره). از جمله بیماریهای شایع که در برابر استرس به وجود میآید زخم معده، افزایش تنش عضلانی، سردردهای تنشی، میگرن، یبوست، اسهال، افزایش تنفس و تهویه میباشند.واکنش شناختی
واکنشهای شناختیِ معروف در مقابل عوامل فشارزا عبارتند از:تقلیل توجه و تمرکز، افزایش فراموشی و حواس پرتی، افزایش میزان خطا خصوصاً در قضاوت، تقلیل ادراک، کاهش خلاقیت، تقلیل قدرت سازماندهی، تولید و برنامه ریزی دراز مدت، گیجی،(9) ترس از دست دادن کنترل، زوال حافظهی کوتاه مدت و بلند مدت.
واکنش رفتاری
در مراحل مختلف (G.A.S) یعنی «هشدار» و «مقاومت» یک سری واکنشهای رفتاری مختلفی بروز میکند که اهمّ این پاسخها بدین قرار است:1. مشکلات گفتاری (فشار در سخن، تکرار و لکنت زبان)
2. کاهش علاقه و شور و اشتیاق
3. کاهش سطح کلی انرژی
4. تمایل به شانه خالی کردن از زیر بار مسؤولیت (بروز بیماری واقعی یا خیالی، غیبت، تأخیر).
5. اختلال خواب (مشکل به خواب رفتن یا زیاد در خواب ماندن).
6. افزایش رفتارهای منفی (عیب جویی و بهانه جویی، اجتناب).
7. سوء استفادههای دارویی و مواد مخدّر.
8. بروز الگوهای رفتاری غیر مأنوس و عجیب و غریب (ادا و اطوار زیاد، رفتار غیر قابل پیش بینی، بی قراری).
9. تهدید به خودکشی (دیگر همه چیز تمام شده است).
10. افت فعالیتهای تعاملی.
واکنش عاطفی - هیجانی
پاسخهای هیجانی به فشار روانی عبارتند از:ترسیدن، افسردگی و غمگینی، بی قراری، جبر، عصبانیت، تضعیف قیود اخلاقی، خود بیمار پنداری، تقلیل سریع عزت نفس، ایجاد تغییر در رگههای شخصیتی، تحریک پذیری، هراس از وقوع خطری قریب الوقوع و غیره.
پینوشتها:
1. General Adaptation Syndrom (G.A.S.)
2. Alarm reaction stage.
3. Resistance stage.
4. Exhaustion stage.
5. Response Based Models.
6. Stimulus Based Models.
7. Self- Regulation.
8. lnfomation Processing Model.
9. Confusion.