معرفت امام زمان (عج) از دیدگاه شیخ صدوق (2)

همه ی ما کم و بیش تاکنون در مورد لزوم «معرفت امام زمان (عج)» مطالبی خوانده یا شنیده‌ایم و همه ی ما به اجمال می‌دانیم بر اساس روایات قطعی و تردیدناپذیری که از پیامبر اکرم (ص) و امامان معصوم (ع) نقل شده، نداشتن معرفت نسبت به امام زمان (عج) به منزله ی مرگ در زمان جاهلیت یعنی مردن در حال کفر و شرک است.
سه‌شنبه، 14 اسفند 1386
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
معرفت امام زمان (عج) از دیدگاه شیخ صدوق (2)
معرفت امام زمان (علیه السلام) از دیدگاه شیخ صدوق –(2)
 

نویسنده: ابراهیم شفیعی سروستانی
منبع: ماهنامه موعود
 
 
 
 
 
 
 

اشاره:

ابوجعفر محمدبن علی‌بن حسین‌بن بابویه قمی مشهور به شیخ صدوق از فقها و محدثان بزرگ شیعه است که بسیاری از علمای امامیه کلام او را به مانند نص منقول و خبر مأثور می‌دانند. او پس از سال 305 ق به دعای امام مهدی (ع) به دنیا آمد و در قم نزد مشایخی همچون پدرش علی‌بن حسین بابویه (م 329 ق)، محمدبن حسن‌بن احمدبن ولید، محمدبن علی ماجیلویه و احمدبن علی‌بن ابراهیم قمی به تحصیل پرداخت. استعداد و نبوغ او در فراگیری علوم زبانزد محافل علمی قم گردید. آنگاه به ری که در آن زمان پایتخت آل‌بویه بود رفت و در آنجا اقامت گزید و از محضر علمای بزرگ این شهر استفاده کرد.
از آن پس او با مسافرت به شهرهای نیشابور، بغداد، همدان، سرخس، مرو، بلخ، سمرقند، فرغانه (در جنوب شرقی ازبکستان)، ایلاق (در اطراف تاشکند) و... هم از محضر مشایخ بزرگ حدیث که در این شهرها می‌زیستند استفاده کرد و هم با برقرار کردن کرسی تدریس در این شهرها معارف شیعی را در سرتاسر جهان اسلام منتشر ساخت.
تألیفات شیخ صدوق بالغ بر سیصد جلد کتاب و رساله بوده است که برخی از آنها اکنون در دسترس است.برخی از تألیفات فقهی و حدیثی موجود شیخ صدوق عبارتند از: التوحید، کتاب من لایحضره الفقیه، الأمالی، علل الشرائع، عیون أخبارالرضا، ثواب الأ عمال و عقاب الأعمال، انحضال، کمال‌الدین و تمام النعمه، معانی الأخبار، المقنع فی الفقه، الهدایه و... .
او در سال 381 ق. در شهر ری دیده از جهان فرو بست و در همین شهر به خاک سپرده شد. آرامگاه وی در آنجا معروف و زیارتگاه شیعیان است.1
یکی از کتاب‌های ارزشمند این فقیه و محدث عالی‌مقام کتاب الهدایة [فی الاصول و الفروع] است که به سبک برخی از کتاب‌های قدما بخشی از آن به اصول (مباحث کلامی و اعتقادی) و بخشی دیگر به فروع (مباحث فقهی) اختصاص یافته است. بخش اصول این کتاب با وجود حجم کم آن، دربردارندة امهات معارف اسلامی و شیعی و به بیان دیگر یک دورة فشردة اعتقادات؛ شامل مباحث توحید، نبوت، امامت و... است.
با توجه به اتقان و استحکام مطالب این کتاب و همچنین با توجه به مشی متعادل شیخ صدوق(ره) که از دیرباز به عنوان جریان مخالف با خط غلو شناخته شده است، در این مقاله، با محور قرار دادن مباحث امامت کتاب یادشده به تحلیل و بررسی موضوع معرفت امام زمان(ع) می‌پردازیم، باشد تا به مدد انفاس قدسی این فقیه وارسته، همة ما بیش از پیش به معرفت امام زمان خود نائل شویم.
همة ما کم و بیش تاکنون در مورد لزوم «معرفت امام زمان(ع)» مطالبی خوانده یا شنیده‌ایم و همة ما به اجمال می‌دانیم براساس روایات قطعی و تردیدناپذیری که از پیامبر اکرم(ص) و امامان معصوم(ع) نقل شده، نداشتن معرفت نسبت به امام زمان(ع) به منزلة مرگ در زمان جاهلیت یعنی مردن در حال کفر و شرک است. همچنین همة ما به اجمال از جایگاه و نقشی که در آموزه‌های اسلامی برای امامان معصوم(ع) ترسیم شده است، شناخت داریم، اما شاید بسیاری از ما نسبت به کم و کیف و لوازم این معرفت چندان آگاه نباشیم و به درستی ندانیم که ما چه شناخت تفصیلی باید نسبت به امام عصر خود داشته باشیم، و این هرگز برای کسانی که همة افتخار خود را درپذیرش امامان معصوم و اعتقاد به امام عصر(ع) می‌دانند زیبنده نیست. از این رو لازم است که همة ما در حد توان و درک خود برای رسیدن به سطحی قابل قبول از شناخت و معرفت امام تلاش کرده و معرفت اجمالی خود را به معرفت تفصیلی تبدیل کنیم.
دانشوران بزرگ شیعه از دیرباز با درک عمیقی که نسبت به اهمیت و جایگاه موضوع امامت در مجموع معارف اسلامی داشتند، برای تبیین ابعاد مختلف این موضوع، به ویژه خصایص و ویژگی‌های امامان معصوم تلاش فراوانی نموده و با بهره‌گیری از منابع متقنی که در اختیار داشتند، به توضیح و تشریح موضوع یاد شده پرداختند، که کتاب‌های ارزشمند این عالمان پرهیزکار شاهدی بر این مدعاست.
یکی از کتاب‌های گرانسنگی که درآن ابعاد مختلف معرفت امام(ع) به طور نسبتاً کامل و در عین حال به اختصار بیان شده، کتاب الهدایة [فی الاصول و الفروع]، اثر محدث و فقیه بزرگ شیعه شیخ صدوق(ره) است. این عالم فرزانه در «باب الإمامه» از کتاب خود پس از بیان مبانی امامت و اصول اعتقاد شیعه در این زمینه، به موضوع معرفت امامان پرداخته و در ذیل بابی با عنوان «باب شناخت امامانی که پس از پیامبر(ص) حجت بر مردم هستند» به تفصیل در این زمینه سخن گفته است.
در این مقال به بررسی محتوای باب یاد شده از کتاب الهدایه پرداخته و نکاتی را که نویسندة کتاب، دانستن آنها را در باب معرفت امام(ع) لازم و واجب دانسته، بررسی می‌کنیم.

1. اعتقاد به امامان دوازده‌گانه

شیخ صدوق(ره) در آغاز این باب به اصل موضوع اعتقاد به امامان دوزاده‌گانه پرداخته، می‌نویسد:
[بر هر مسلمان] واجب است که معتقد باشد حجت‌های خدا ـ عزّوجلّ ـ بر آفریدگانش پس از پیامبر او محمد(ص) امامان دوازده‌گانه هستند که نخستین آنها امیر مؤمنان علی، زادة ابی‌طالب است و سپس حسن، سپس حسین، سپس علی زادة حسین، سپس محمد زادة علی، سپس جعفر زادة محمد، سپس موسی زادة جعفر، سپس رضا،علی فرزند موسی، سپس محمد فرزند علی، سپس علی فرزند محمد،سپس حسن فرزند علی ، سپس علی فرزند محمد،سپس حسن فرزند علی و سپس حجت قائم، صاحب زمان، خلیفة خدا در زمین که صلوات خدا بر همة آنها باد... .2
موضوع امامت امامان دوازده‌گانه از عصر پیامبر(ص) به دفعات از سوی آن حضرت مورد تأکید قرار گرفته و ایشان در شرایط و موقعیت‌های مختلف این موضوع را به مردم گوشزد می‌کردند. در منابع روایی شیعه و سنی نیز روایات فراوانی از آن حضرت نقل شده که در آنها این موضوع به صراحت بیان شده است.
در اینجا برای روشن‌تر شدن موضوع برخی از روایاتی را که از طریق شیعه و سنی در این زمینه نقل شده، بررسی می‌کنیم:
الف) روایات سنی: محدثان بزرگ اهل سنت در جوامع روایی خود، روایات مربوط به دوازده خلیفه یا جانشین رسول خدا(ص) را نقل کرده‌اند، که برخی از آنها به قرار زیر است:
سلیمان بن داود معروف به ابوداود طیاسی (م 204 ق) در مسند خود از «جابربن سمره» چنین نقل می‌کند:از رسول خدا(ص) شنیدم که می‌فرمود: إنّ الإسلام لایزال عزیزاً إلی اثنی عشر خلیفة.اسلام پیوسته عزیز است تا دوازده خلیفه [بیایند]. آنگاه سخنی فرمود که من آن را نفهمیدم این بود که از پدرم پرسیدم: پیامبر خدا چه فرمود؟ او گفت: فرمود: کلهم من قریش.همة آنها از قریش هستند.3
اسماعیل بن ابراهیم جعفی معروف به بخاری (م256 ق.) نیز در صحیح خود روایت یاد شده را با تفاوت اندکی نقل می‌کند.4احمدبن حنبل (م 241 ق) نیز از «جابربن سمره» نقل می کند که پیامبر خدا (ص) فرمود:لایزال الدین قائماً حتی یکون اثناعشر خلیفة من قریش.5این دین پیوسته پابرجاست تا اینکه دوازده خلیفه از قریش بیایند.
او همچنین در مسند خود از «مسروق» چنین روایت می‌کند:نزد عبدالله بن مسعود نشسته بودیم، در حالی که او قرآن می‌خواند مردی به او گفت: ای ابوعبدالرحمن! آیا از رسول خدا(ص) پرسیدید که این امت چند خلیفه خواهد داشت؟ عبدالله گفت: از زمانی که به عراق آمده‌ام، کسی جز تو این سؤال را از من نکرده است. سپس گفت: آری، از پیامبر خدا(ص) پرسیدم، فرمود:اثناعشر، کعدة نقباء بنی‌اسرائیل.6دوازده نفر به تعداد نقبای بنی‌اسرائیل.7
مسلم‌بن حجاج (م 261 ق.) نیز در صحیح خود روایت زیر را نقل می‌کند:و لایزال الدین قائماً حتی تقوم الساعة، أو یکون اثناعشر خلیفة کلّهم من قریش.8
این دین تا قیام قایمت پابرجا خواهد بود، یا بر شما دوازده خلیفه خواهد بود که همگی از قریش هستند.
نکته‌ای که در مورد روایات یاد شده باید بدان توجه داشت این است که منظور رسول خدا(ص) از دوازده خلیفة پس از خود، کسانی است که استحقاق و صلاحیت خلافت و جانشینی ایشان را دارا می‌باشند و لازم نیست حتماً آنها بر اریکه قدرت نشسته باشند تا عنوان خلیفه بر آنها بار شود. اگر چه خواست پیامبر در واقع این بود که همین دوازده نفر موردنظر به خلافت ظاهری برسند و قدرت را به دست گیرند.
از سوی دیگر اگر احادیث خلفای دوازده‌گانه را به معنای یادشده حمل نکنیم، حتماً بدون تفسیر خواهد ماند؛ چرا که تعداد خلفای اموی و عباسی که همگی از قریش بوده و به حکومت ظاهری رسیده‌اند، چندبرابر تعداد ذکر شده در این احادیث است.9
ب) روایات شیعه: علمای شیعه نیز در کتاب‌های خود روایت‌های دوازده امام را مورد توجه قرار داده و آنها را نقل کرده‌اند، که در اینجا به برخی از آنها اشاره می‌کنیم:
علی‌بن محمد خزاز قمی (از علمای قرن چهارم) در کتاب خود از پیامبر اکرم(ص) چنین نقل می‌کند:اهل بیتی عترتی من لحمی و دمی و هم الأئمة بعدی، عدد نقباء بنی‌اسرائیل10
خاندان من، عترت من از گوشت و خون من هستند، آنها امامان پس از من و به تعداد نقبای بنی‌اسرائیل هستند.
او همچنین از سلمان فارسی نقل می‌کند که پیامبر گرامی اسلام(ص) فرمود:
الأئمّة بعدی اثناعشر. ثمّ قال: کلّهم من قریش، ثمّ یخرج قائمنا فیشفی صدور قومٍ مؤمنین.11
امامان پس از من دوازده نفرند، آنگاه فرمود: همة آنها از قریش هستند، سپس قائم ما قیام می‌کند و قلوب مؤمنان شفا می‌یابد.
محمدبن یعقوب کلینی (م329 ق.) در «کتاب الحجة» الکافی بابی را به روایاتی که در موضوع امامان دوزاده‌گانه وارد شده، اختصاص داده و در این باب بیست روایت از پیامبر اکرم(ص) و امامان معصوم در این زمینه نقل می‌کند.12 از جمله این روایات، روایت زیر است که مرحوم کلینی آن را به سند خود از امام محمدباقر(ع) روایت می‌کند:
قال رسول‌الله(ص): من ولدی إثناعشر [احدعشر] نقباء نجباء محدّثون مفهّمون آخرهم القائم بالحقّ یملأها عدلاً کما ملئت جوراً.13
پیامبر خدا(ص) فرمود: از فرزندان من دوازده نفر پیشوا، برگزیده، محدّث و مفهّم14 خواهند بود که آخرین آنها قیام‌کننده به حق است که زمین را از عدل پر می‌کند چنانکه از ستم پر شده بود.
شایان ذکر است که برخی بر روایت یاد شده اشکال گرفته و گفته‌اند بر اساس این روایت باید تعداد جانشینان پیامبر اکرم(ص) سیزده نفر باشد، چراکه آن حضرت در اینجا می‌فرماید: دوازده نفر از فرزندان من به پیشوایی می‌رسند و با توجه به اینکه نخستین پیشوای مسلمانان، امام علی(ع) از فرزندان پیامبر نبود و ما هم یقین داریم که پیامبر اکرم (ص) ایشان را به جانشینی خود انتخاب کرده بود، در نتیجه تعداد جانشینان پیامبر و پیشوایان مردم سیزده نفر خواهند بود نه دوازده نفر. در پاسخ این اشکال باید گفت: ظاهراً اشتباهی از سوی نسخه‌نویسان الکافی رخ داده و به جای کلمه «احدعشر»، «اثنی‌عشر» نوشته شده است؛ چرا که در کتاب ابوسعید المصفری که از جمله اصول روایی شمرده می‌شود روایت مزبور به این صورت نقل شده است. «من ولدی أحد عشر نقباء نجباء...»15
ابن شهرآشوب (م 588 ق.) نیز به سند خود نقل می‌کند که پیامبر خدا(ص) در یکی از خطبه‌های خود فرمودند:
معاشرالناس، من أراد أن یححیی حیاتی و یموت میتتی فلیتولّ علی‌بن أبی‌طالب، و لیقتد بالأئمة من بعده.
ای مردم! هر کس می‌خواهد مانند من زندگی کند و مانند من از دنیا برود، سرپرستی علی‌بن ابی‌طالب را بپذیرد و از امامان پس از او پیروی کند.
پرسیده شد: امامان پس از شما چند نفرند؟ فرمود:
عدد الأسباط16، و انفجرت لموسی اثنتا عشرة عیناً17و18
به تعداد قبایل [بنی‌اسرائیل]. برای موسی دوازده چشمه جوشیدن گرفت.

2. اعتقاد به واجب الاطاعه بودن امامان

شیخ صدوق(ره) پس از اشاره به اسامی دوازده امام به بیان خصایص این امامان و آنچه مسلمانان باید در مورد آنها معتقد باشند، پرداخته، می‌نویسد:واجب است که معتقد باشد آنها «اولی‌الأمر» هستند؛ همان‌ها که خداوند امر به اطاعت آنها کرده است.
کلام مرحوم صدوق اشاره به این آیه از قرآن کریم دارد که می‌فرماید:
یا أیّها الذین آمنوا أطیعوا الله و أطیعوا الرسول و أولی‌الأمر منکم.19
ای کسانی که ایمان آورده‌اید، خدا را اطاعت کنید و پیامبر و اولیای امر خود را [نیز] اطاعت کنید.
امین‌الاسلام طبرسی (468 ـ 548 ق) در ذیل این آیه، در بیان مراد از «اولی الأمر» می‌نویسد:
در [تفسیر عبارت] «أولی الأمر» دو نظر در میان مفسران وجود دارد؛ نظر اول این است آنها حاکمان (امرا) هستند. این نظر ابوهریره، ابن عباس ـ در یکی از دو روایتش ـ میمون بن مهران و... است. نظر دوم این است که آنها عالمان هستند، این نظر از جابربن عبدالله، ابن عباس ـ در روایت دیگرش ـ مجاهد، حسن و... نقل شده است... اما اصحاب ما. [امامیه] از امام باقر و صادق(ع) نقل کرده‌اند که: اولی الامر، امامان از آل محمد(ص) هستند که خداوند اطاعتشان را به اطلاق واجب کرده است، همچنانکه اطاعت خود و اطاعت پیامبرش را واجب کرده است. جایز نیست خداوند اطاعت از کسی را به طور مطلق واجب کند مگر اینکه عصمتش ثابت شده و دانسته شده باشد که باطن او مثل ظاهرش است و او از هر گونه اشتباه و عمل ناپسندی به دور است. و این چیزی است که نه در حاکمان وجود دارد و نه در عالمان...20.
چنانکه در کلام مرحوم طبرسی نیز آمده بود، در روایات «اولی الأمر» به صراحت به امامان معصوم(ع) تفسیر شده است. این روایات را در بسیاری از مجامع روایی می‌توان دید. از جمله در کتاب الکافی، که در «باب فرض طاعة الأئمة» از «کتاب الحجة» هفده روایت در این زمینه نقل می‌کند.21
در یکی از روایات مرحوم کلینی به سند خود از حسین‌بن ابی‌العلاء چنین نقل می‌کند:نظر خودمان را در مورد وجوب اطاعت اوصیا به ابی‌عبدالله [امام صادق](ع) عرضه داشتم، آن حضرت فرمود:نعم هم الذین قال الله تعالی: «أطیعوا الله و أطیعوا الرسول و أولی الأمر منکم» و هم الذین قال الله عزّوجلّ: «إنّما ولیّکم الله و رسوله و الذین آمنوا».22و23
آری، آنها کسانی هستند که خداوند تعالی درباره آنها فرمود: «خدا را اطاعت کنید و پیامبر اولیای امر خود را [نیز] اطاعت کنید» و همان‌ها هستند که خداوند ـ عزّوجلّ ـ درباره ایشان فرمود:«خدا را اطاعت کنید و پیامبر و اولیای امر خود را [نیز]اطاعت کنید».
ایشان همچنین در روایت دیگری از «ابی الصباح الکنانی» نقل می‌کند که امام صادق(ع) فرمود: نحن قوم فرض الله عزّوجلّ طاعتنا و انتم تأتمّون بمن لایعذر الناس بجهالته.24
ما قومی هستیم که خداوند ـ عزوجل ـ اطاعتشان را واجب کرده است و شما از کسی پیروی می‌کنید که مردم عذری در برابر نادانی او ندارد.

ادامه دارد

پی‌نوشت‌ها:

1. زندگی‌نامه شیخ صدوق(ره) با استفاده از مقدمه مترجم کتاب کمال‌الدین و تمام‌النعمه (جناب آقای منصور پهلوان) تنظیم شده است.
2. صدوق، محمدبن علی‌بن الحسین، الهدایة [فی الأصول و الفروع]، ص30.
3. ابوداود الطیاسی، مسند، ص278، ح767.
4. ر.ک: بخاری، اسماعیل بن ابراهیم، صحیح البخاری، ج4، ص264.
5. ابن حنبل، احمد، مسند احمد، ج5، ص86ـ88.
6. همان، ج1، ص398 و 406.
7. در مورد تعداد نقبای بنی‌اسرائیل در آیة 12 سورة مائده چنین آمده است: «و لقد أخذ الله میثاق بنی‌إسرائیل و بعثنا منهم اثنی‌عشر نقیباً؛ در حقیقت، خدا از فرزندان اسرائیل پیمان گرفت. و از آنان دوازده سرکرده برانگیختیم».
8. مسلم بن الحجاج، صحیح مسلم، ج2، ص19، کتاب الاماره.
9. برای مطالعه بیشتر در این زمینه ر.ک: هاشم العمیدی، سید ثامر، مهدی منتظر در اندیشه اسلامی، ترجمه محمد باقر محبوب‌القلوب،‌ص121ـ125.
10. الخزاز القمی، ابوالقاسم علی‌بن محمد، کفایةالاثر فی النص علی الأئمة الإثنی‌عشر، ص86، 49ـ51.
11. همان، ص44.
12. ر.ک: کلینی، محمدبن یعقوب، الکافی، ج1، ص525ـ535.
13. همان، ص534، ح17.
14. منظور از «محدّث» و «مفهّم» بودن امامان معصوم(ع) این است که آنها علوم و معارف مختلف را از طریق الهام ربانی دریافت می‌کنند؛ یعنی همان‌طور که پیامبر(ص) از طریق وحی الهی به همة امور واقف می‌شدند، آنها هم از طریق الهام بر همة آنچه بدان نیاز دارند آگاه می‌شوند. البته با این تفاوت که پیامبر(ص) فرشتة وحی را می‌دید ولی ائمه(ع) فرشتة وحی را نمی‌بینند و تنها الهامات او را دریافت می‌کنند.
در کتاب الکافی در بابی با عنوان «أن الأئمة(ع) محدّثون مفهّمون» پنج روایت در این زمینه نقل شده است که در یکی از آنها به نقل از امام صادق(ع) نقل شده است می‌خوانیم: «ذکر المحدّث عند أبی عبدالله(ع) فقال: إنّه سمع الصوت ولا یری الشخص. فقلت له: جعلت فداک، کیف یعلم أنّه کلام الملک؟ قال: إنّه یعطی السکینة و الوقار حتّی یعلم أنّه کلام الملک؛ نزد ابی عبدالله [امام صادق](ع) از «محدث» بودن [امام] سخن به میان آمد، حضرت فرمود: او سخنان را می‌شنود ولی شخص را نمی‌بیند. پرسیدم: فدایت شوم، پس چگونه می‌فهمد که آن کلام فرشته است؟ فرمود: با آرامش و سکینه‌ای که به او عطا می‌شود می‌فهمد که آن کلام فرشته است» (کلینی، محمدبن یعقوب، همان، ص271، ح4.)
15. ر.ک: البدری، سامی، شبهات و ردود، ج1، ص63ـ64.
16. در مورد تعداد اسباط در آیه 160 سورة اعراف چنین می‌خوانیم: «و قطعناهم اثنی‌عشرة أسباطاً أمماً؛ و آنان را به دوزاده عشیره، که هر یک امتی بودند تقسیم کردیم.»
17. اشاره به آیه 60 سوره بقره: «و إذ استسقی موسی لقومه فقلنا اضرب بعصاک الحجر فانفجرت منه اثنتاعشرة عیناً...؛ و هنگامی که موسی برای قوم خود در پی آب برآمد؛ گفتیم: «با عصایت بر آن تخته سنگ بزن» پس دوازده چشمه از آن جوشیدن گرفت...
18. ابن شهرآشوب، رشید الدین محمد، مناقب آل أبی‌طالب، ج1، ص301.
19. سوره نساء (4)، آیه 59.
20. طبرسی، ابوعلی فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسر القرآن، ج2، ص64.
21. ر.ک: کلینی، محمدبن یعقوب، همان، ص185ـ190.
22. سورة مائده (5)، آیة 55.
23. کلینی، محمدبن یعقوب، همان، ج1، ص187، ح7.
24. همان، ص186، ح3.





نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط