عذاب الهی و اختیار انسان
منبع: مجله پرسمان
خداوند به انسان قدرت اختیار و انتخاب داده كه حق یا باطل را انتخاب كند و خود میفرماید كه در پذیرش دین اكراه و اجباری نیست; اما از طرفی عذاب اخروی را بر اهل باطل حتمی كرده است . آیا این مساله یعنی عذاب خداوند اختیار انسان را محدود نمیكند؟
در پاسخ به این سؤال توجه به چند نكته لازم است:
1 . در هیچ اندیشه و مكتبی، آزادی انسان مطلق نیست و همه متفكران، ادیان الاهی و مكاتب بشری به گونههای مختلف بر محدودیت پذیری آزادیهای انسان مهر تایید زدهاند . اگر اختلافی نیز در این زمینه مشاهده میشود درباره مسائل زیر است:
الف) محدوده آزادی چیست؟
ب) چه كسی حق دارد آزادی انسان را محدود كند؟
ج) بر اساس چه معیارهایی میتوان آزادی را محدود ساخت؟
برای آگاهی بیشتر به كتاب نظریه سیاسی اسلام نوشته محمد تقی مصباح یزدی مراجعه شود .
2 . كلماتی مانند «اختیار» ، «اراده» ، «آزادی» و «انتخاب» و همچنین واژههای مقابل آن مانند «جبر» ، «الزام» ، «اكراه» و . . . در معانی و موارد مختلف استعمال میشوند كه همه آنها حكم واحد ندارند . بنابراین، در برخورد با این واژهها باید دایره معنا و استعمال را دقیقا مورد توجه قرار داد و از تسری و تعمیم غیر منطقی و بیدلیل حكم به دایره دیگر خودداری كرد . برای روشن شدن این مطلب به اختصار به سه حوزه مرتبط با استعمال مفاهیم فوق اشاره میشود:
الف) حوزه تكوین
آزادی و اختیار در حوزه تكوین به معنای آن است كه:
اولا، رفتار و كنشهای انسانی ناشی از جبر ذاتی نیست .
ثانیا، برخی از امور را نمیتوان به صورت جبر تكوینی از بیرون تحمیل كرد و الزام بیرونی پاسخ مطلوب به همراه ندارد . آیه دوم سوره بقره «لا اكراه فی الدین» اگر اختصاص به این حوزه نداشته باشد، لااقل به خوبی این مفاد را در پی دارد و میفهماند كه حقیقت دین تكوینا اجبارپذیر نیست; یعنی اگر به فرض با زور سرنیزه كسی به سوی دین دعوت شود و به ظاهر آن را بپذیرد، این پذیرش ظاهری با ایمان واقعی و اعتقاد راسخ قلبی فاصله بسیار دارد . بنابراین، «لا اكراه فی الدین» در حوزه تكوین به معنای این است كه حقیقت دین تكوینا اجبارپذیر نیست .
ب) حوزه تشریع اجتماعی
تشریع اجتماعی مجموعه قوانینی است كه چگونگی مناسبات اجتماعی انسانها را مشخص و تنظیم میكند . كسی حق ندارد دیگران را با زور و فشار به سوی اسلام دعوت كند . تفاوت این مرحله با مرحله پیشین تفاوت «هست» و «باید» است; به عبارت دیگر، در مرحله نخست معنای آیه جنبه اخباری و توصیفی دارد; یعنی خبر از ناكار آمد بودن میدهد; ولی در این مرحله معنای آیه انشایی و دستوری است; یعنی از الزام و اجبار اجتماعی منع میكند و انسانها را از خواندن اجباری دیگران به سوی دین باز میدارد . البته این مساله در اصل دعوت به سوی دین است و با وجود احكام الزامآور اجتماعی دیگر برای مسلمانان و غیر مسلمانان در جامعه اسلامی منافات ندارد .
ج) حوزه تشریع فردی
مراد از دایره تشریع فردی در این جا مجموعه قوانینی است كه خداوند برای آحاد انسانها وضع كرده است . این قوانین غالبا الزام آور و مسؤولیتزا است و خداوند افراد را در برابر آنها بازخواست میكند; هر چند در مورد آنها كیفر دنیوی و قوانین الزام آور اجتماعی وضع نكرده باشد . عمدهترین این مسائل تدین به دین حق است . آیه شریف «لااكراه فی الدین» با این حوزه هیچ ارتباطی ندارد و به كلی از آن منصرف است . در مقابل آیه «و من یتبع غیر الاسلام دینا فلن یقبل منه; هر كسی دینی جز اسلام برگزیند از او پذیرفته نیست» و همه آیاتی كه در بردارنده نوعی تكلیف الزامی برای افراد انسانها است، شامل این حوزه میشود .
بنابراین:
1 . آزادی انسان مطلق نیست و محدودیتهایی دارد .
2 . نفی اكراه در دین به معنای عدم مسؤولیت انسان در پذیرش دین و راه حق نیست .
در پاسخ به این سؤال توجه به چند نكته لازم است:
1 . در هیچ اندیشه و مكتبی، آزادی انسان مطلق نیست و همه متفكران، ادیان الاهی و مكاتب بشری به گونههای مختلف بر محدودیت پذیری آزادیهای انسان مهر تایید زدهاند . اگر اختلافی نیز در این زمینه مشاهده میشود درباره مسائل زیر است:
الف) محدوده آزادی چیست؟
ب) چه كسی حق دارد آزادی انسان را محدود كند؟
ج) بر اساس چه معیارهایی میتوان آزادی را محدود ساخت؟
برای آگاهی بیشتر به كتاب نظریه سیاسی اسلام نوشته محمد تقی مصباح یزدی مراجعه شود .
2 . كلماتی مانند «اختیار» ، «اراده» ، «آزادی» و «انتخاب» و همچنین واژههای مقابل آن مانند «جبر» ، «الزام» ، «اكراه» و . . . در معانی و موارد مختلف استعمال میشوند كه همه آنها حكم واحد ندارند . بنابراین، در برخورد با این واژهها باید دایره معنا و استعمال را دقیقا مورد توجه قرار داد و از تسری و تعمیم غیر منطقی و بیدلیل حكم به دایره دیگر خودداری كرد . برای روشن شدن این مطلب به اختصار به سه حوزه مرتبط با استعمال مفاهیم فوق اشاره میشود:
الف) حوزه تكوین
آزادی و اختیار در حوزه تكوین به معنای آن است كه:
اولا، رفتار و كنشهای انسانی ناشی از جبر ذاتی نیست .
ثانیا، برخی از امور را نمیتوان به صورت جبر تكوینی از بیرون تحمیل كرد و الزام بیرونی پاسخ مطلوب به همراه ندارد . آیه دوم سوره بقره «لا اكراه فی الدین» اگر اختصاص به این حوزه نداشته باشد، لااقل به خوبی این مفاد را در پی دارد و میفهماند كه حقیقت دین تكوینا اجبارپذیر نیست; یعنی اگر به فرض با زور سرنیزه كسی به سوی دین دعوت شود و به ظاهر آن را بپذیرد، این پذیرش ظاهری با ایمان واقعی و اعتقاد راسخ قلبی فاصله بسیار دارد . بنابراین، «لا اكراه فی الدین» در حوزه تكوین به معنای این است كه حقیقت دین تكوینا اجبارپذیر نیست .
ب) حوزه تشریع اجتماعی
تشریع اجتماعی مجموعه قوانینی است كه چگونگی مناسبات اجتماعی انسانها را مشخص و تنظیم میكند . كسی حق ندارد دیگران را با زور و فشار به سوی اسلام دعوت كند . تفاوت این مرحله با مرحله پیشین تفاوت «هست» و «باید» است; به عبارت دیگر، در مرحله نخست معنای آیه جنبه اخباری و توصیفی دارد; یعنی خبر از ناكار آمد بودن میدهد; ولی در این مرحله معنای آیه انشایی و دستوری است; یعنی از الزام و اجبار اجتماعی منع میكند و انسانها را از خواندن اجباری دیگران به سوی دین باز میدارد . البته این مساله در اصل دعوت به سوی دین است و با وجود احكام الزامآور اجتماعی دیگر برای مسلمانان و غیر مسلمانان در جامعه اسلامی منافات ندارد .
ج) حوزه تشریع فردی
مراد از دایره تشریع فردی در این جا مجموعه قوانینی است كه خداوند برای آحاد انسانها وضع كرده است . این قوانین غالبا الزام آور و مسؤولیتزا است و خداوند افراد را در برابر آنها بازخواست میكند; هر چند در مورد آنها كیفر دنیوی و قوانین الزام آور اجتماعی وضع نكرده باشد . عمدهترین این مسائل تدین به دین حق است . آیه شریف «لااكراه فی الدین» با این حوزه هیچ ارتباطی ندارد و به كلی از آن منصرف است . در مقابل آیه «و من یتبع غیر الاسلام دینا فلن یقبل منه; هر كسی دینی جز اسلام برگزیند از او پذیرفته نیست» و همه آیاتی كه در بردارنده نوعی تكلیف الزامی برای افراد انسانها است، شامل این حوزه میشود .
بنابراین:
1 . آزادی انسان مطلق نیست و محدودیتهایی دارد .
2 . نفی اكراه در دین به معنای عدم مسؤولیت انسان در پذیرش دین و راه حق نیست .