خوشه اي از فضائل امام جواد (ع)
نويسنده:محمد محمدي اشتهاردي
منبع:داستان دوستان
منبع:داستان دوستان
امام نهم حضرت جواد (ع) در دهم رجب 195 هجري قمري در مدينه متولد شد و آخر ذيقعده سال 220 هجري قمري بر اثر زهري كه به دستور معتصم عباسي توسط ام الفضل همسر آن حضرت (دختر ماءمون) به او رسيد در بغداد شهيد شد، در ماجراي ازدواج ام الفضل (دختر ماءمون) روايت كرده اند: پس از شهادت حضرت رضا (ع)، مردم نسبت به ماءمون (هفتمين خليفه عباسي) ظنين شدند، و موقعيت او به خطر افتاد، او براي كسب وجاهت از دست رفته همواره مي خواست خود را به آل علي (ع) نزديك گرداند، بر همين اساس خواست دخترش را همسر امام جواد (ع) گرداند، بستگان ماءمون از اين كار ناراضي بودند و اعتراض شديد كردند. ماءمون در سفري كه از خراسان به بغداد رفت ، امام جواد (ع) را از مدينه به بغداد طلبيد، امام جواد (ع) عازم بغداد شد. ماءمون قبل از آنكه با امام جواد ملاقات كند، به صحرا رفت و باز شكاري او، ماهي كوچكي را از هوا صيد نمود، ماءمون آن ماهي را از منقار باز گرفت و در دست خود پنهان نمود و سپس مراجعت كرد وقتي با امام جواد (ع) ملاقات نمود و از آن حضرت پرسيد: اين را كه در درون دستم پنهان كرده ام چيست ؟ امام جواد (ع) فرمود: خداوند درياهائي آفريد كه ابر از آن درياها بلند مي شود، و ماهيان ريزه با آن ابر بالا مي روند، و بازهاي سلاطين آنها را شكار مي كنند، و پادشاهان آنها را در كف مي گيرند، و سلاله نبوت را با آنها امتحان مي نمايند. ماءمون گفت : حقّا كه تو فرزند امام رضا (ع) (و وارث علم او) هستي ، و اين عجائب از اين خانواده بعيد نيست . آن حضرت را طلبيد و بسيار به او احترام كرد و دخترش ام الفضل را به ازدواج او درآورد، بني عباس اعتراض شديد كردند كه ماءمون دخترش را به نوجواني داده است كه هنوز كسب علم و فضل نكرده است . براي آنكه ماءمون ، معترضين را قانع كند، مجلسي تشكيل داد و علماي بزرگ را به آن مجلس دعوت كرد، كه يكي از آنها يحيي بن اكثم قاضي بغداد اعلم علماي عصر بود، امام جواد (ع) را در صدر مجلس جاي دادند و ماءمون نيز كنار آن حضرت نشست . در آن مجلس در حضور معترضين و اشراف ، يحيي بن اكثم پس از اجازه ، به امام جواد (ع) رو كرد و گفت : در حق كسي كه در احرام حج بود و حيواني صيد كرد و آن را كشت چه مي فرمائيد؟ امام جواد (ع) فرمود:
اين مساءله ، داراي شاخه هاي بسيار است : 1 آيا آن محرم در حرم (مكه و اطرافش تا چهار فرسخ) بود يا در بيرون حرم ؟ 2 آيا او آگاه به مساءله بود يا ناآگاه ؟
3 آيا او عمدا آن صيد را كشت يا از روي خطا؟ 4 آيا آم محرم ، آزاد بود يا برده ؟ 5 آيا او صغير بود يا كبير؟ 6 آيا اين بار، نخستين بار او به صيد و قتل بود يا قبلا نيز صيد كرده بود؟ 7 آيا آن صيد از پرندگان بود يا غير پرندگان ؟
8 آيا آن حيوان صيد شده ، كوچك بود يا بزرگ ؟ 9 آيا او به كار خود اصرار داشت يا اظهار پشيماني مي كرد؟ 10 آيا او در شب صيد كرد يا در روز؟ 11 آيا او در احرام حج بود يا در احرام عمره ؟ يحيي با شنيدن اين مسائل ، متحير ماند و هوش از سرش رفت ، و درماندگي از چهره اش پديدار گشت ، و زبانش لكنت پيدا كرد، و عظمت كمال و مقام علمي امام بر حاضران معلوم شد. پاسخ سؤالات يازده گانه فوق را از آن حضرت خواستند، آن بزرگوار به يك يك آن مسائل ، با بيان شيوا پاسخ داد. ماءمون فرياد زد: احسنتَ، احسنتَ! سپس از امام جواد (ع) خواستند: او نيز از يحيي بن اكثم ، مساءله اي بپرسد، حضرت به يحيي رو كرد و فرمود: به من خبر بده از مردي كه : 1 اول روز به زني نگاه كند، حرام باشد.
2 پس از ساعاتي ، نگاه به آن زن براي او روا باشد. 3 و هنگام ظهر نگاه به آن زن براي او حرام باشد. 4 و هنگام عصر جايز باشد. 5 و هنگام غروب حرام باشد. 6 آخر شب ، جايز باشد. 7 نصف شب حرام باشد. 8 هنگام طلوع فجر جايز باشد. بگو بدانم اين مسئله چگونه است ؟ يحيي گفت : سوگند به خدا پاسخ اين مسائل و وجوه را نمي دانم . امام جواد (ع) فرمود: اين زن ، كنيز شخصي بود، مردي به او در اول روز نگاه كرد كه نگاه او حرام بود. پس از ساعاتي آن كنيز رااز صاحبش خريد، نگاه آن مرد به آن زن جايز شد، هنگام ظهر آن كنيز را آزاد كرد، نگاه او به آن زن حرام گرديد، هنگام عصر با او ازدواج كرد، نگاه به او جايز شد. هنگام غروب آن مرد به آن زن ظهار كرد، و نگاه آن مرد به آن زن حرام گرديد، و در آخر شب ، كفاره ظهار را داد و نگاه به او جايز شد، نصف شب او را طلاق داد، نگاه مرد به او حرام گرديد، صبح به آن زن رجوع كرد، نگاه به آن زن جايز گرديد!! همه حاضران از بيان شيوا و دلنشين امام جواد (ع) حيران شدند، و به عظمت مقام علمي او اعتراف نمودند.
اين مساءله ، داراي شاخه هاي بسيار است : 1 آيا آن محرم در حرم (مكه و اطرافش تا چهار فرسخ) بود يا در بيرون حرم ؟ 2 آيا او آگاه به مساءله بود يا ناآگاه ؟
3 آيا او عمدا آن صيد را كشت يا از روي خطا؟ 4 آيا آم محرم ، آزاد بود يا برده ؟ 5 آيا او صغير بود يا كبير؟ 6 آيا اين بار، نخستين بار او به صيد و قتل بود يا قبلا نيز صيد كرده بود؟ 7 آيا آن صيد از پرندگان بود يا غير پرندگان ؟
8 آيا آن حيوان صيد شده ، كوچك بود يا بزرگ ؟ 9 آيا او به كار خود اصرار داشت يا اظهار پشيماني مي كرد؟ 10 آيا او در شب صيد كرد يا در روز؟ 11 آيا او در احرام حج بود يا در احرام عمره ؟ يحيي با شنيدن اين مسائل ، متحير ماند و هوش از سرش رفت ، و درماندگي از چهره اش پديدار گشت ، و زبانش لكنت پيدا كرد، و عظمت كمال و مقام علمي امام بر حاضران معلوم شد. پاسخ سؤالات يازده گانه فوق را از آن حضرت خواستند، آن بزرگوار به يك يك آن مسائل ، با بيان شيوا پاسخ داد. ماءمون فرياد زد: احسنتَ، احسنتَ! سپس از امام جواد (ع) خواستند: او نيز از يحيي بن اكثم ، مساءله اي بپرسد، حضرت به يحيي رو كرد و فرمود: به من خبر بده از مردي كه : 1 اول روز به زني نگاه كند، حرام باشد.
2 پس از ساعاتي ، نگاه به آن زن براي او روا باشد. 3 و هنگام ظهر نگاه به آن زن براي او حرام باشد. 4 و هنگام عصر جايز باشد. 5 و هنگام غروب حرام باشد. 6 آخر شب ، جايز باشد. 7 نصف شب حرام باشد. 8 هنگام طلوع فجر جايز باشد. بگو بدانم اين مسئله چگونه است ؟ يحيي گفت : سوگند به خدا پاسخ اين مسائل و وجوه را نمي دانم . امام جواد (ع) فرمود: اين زن ، كنيز شخصي بود، مردي به او در اول روز نگاه كرد كه نگاه او حرام بود. پس از ساعاتي آن كنيز رااز صاحبش خريد، نگاه آن مرد به آن زن جايز شد، هنگام ظهر آن كنيز را آزاد كرد، نگاه او به آن زن حرام گرديد، هنگام عصر با او ازدواج كرد، نگاه به او جايز شد. هنگام غروب آن مرد به آن زن ظهار كرد، و نگاه آن مرد به آن زن حرام گرديد، و در آخر شب ، كفاره ظهار را داد و نگاه به او جايز شد، نصف شب او را طلاق داد، نگاه مرد به او حرام گرديد، صبح به آن زن رجوع كرد، نگاه به آن زن جايز گرديد!! همه حاضران از بيان شيوا و دلنشين امام جواد (ع) حيران شدند، و به عظمت مقام علمي او اعتراف نمودند.