عن علی (علیهالسلام) قال: مَن کَثُرَ فِکرُهُ فی العَواقِب لَم یشجع
علی (علیهالسلام) فرموده است: کسی که بیش از حد به عواقب کارها فکر کند شهامت اتخاذ تصمیم را از دست میدهد. (1)
قال علیٌ (علیه السلام): الشَّرف بالهِمَمَ العالیة
علی (علیه السلام) میفرمود: شرف و فضیلت آدمی به همتهای بلند و ارادههای نیرومند است. (2)
و عنه (علیه السلم): العاقِلُ یَعتَمِدُ علی عَمَلِهِ و الجاهِلُ یَعتَمِدُ علی اَمَله.
و نیز از آن حضرت است که فرمود: اشخاص عاقل به سعی و کوشش خود تکیه میکنند ولی مردان نادان به آمال و آرزوهای خویشتن متکی هستند. (3)
قالَ لُقمانُ: یا بُنَیَّ اَلزِم نَفسکَ التُّؤَدَةَ فی اُمُورِکَ
لقمان به فرزندش گفت: همواره نفس خود را به ادای وظایف شخصی و انجام کارهای خویش الزام کن. (4)
عن ابی عبدالله (علیهالسلام) قال: یَنبَغِی لِلمُؤمِنِ اَن یَکُونَ فیهِ ثَمانی خِصالٍ، وُقوراً عنهُ المزاهِزِ، صبوراً عِندَ البَلاء و...
امام صادق(علیه السلام) میفرماید: هشت خصلت پسندیده، شایستهی مردان باایمان است اول آرامش نفس و اطمینان خاطر در فتنهها و حوادث، دوم بردباری و صبر در مصایب و بلایای سنگین و... (5)
آنان که درگیر پرورش و تربیت کودکان و نوجوانانند، به خوبی میدانند که زیر بنای اکثر مشکلات موجود در این گروه، عدم وجود اعتماد به نفس میباشد.
یکی از بارزترین علّت رفتارهای کودکان را میتوان وجود همین احساس حقارت دانست. تصویری که فرد از خویشتن دارد با احساس بیارزشی و فقدان احترام به خود نظریات، رفتارها و همهی اعمال ما را تحت تأثیر خود قرار خواهد داد. با بررسی پاسخ کودکان و نوجوانان به سه سؤال که «که هستم؟»، «عملکردم چگونه است؟»، «در مقایسه با گروههای مشابه در کجا قرار گرفتهام؟»؛ میتوان به این تصویر یعنی برداشت فرد از قابلیتها و تواناییهایش در روبرو شدن با مشکلات و مسائل زندگی پی برد.
کودکان که دچار عدم اعتماد به خود میشوند در مورد نحوهی عملکرد خویش، خوشبین نخواهد بود و اکثراً احساس عدم قابلیت، حقارت و ناامیدی کرده و خیلی زود دچار یأس گشته، از تلاش دست بر میدارند.
چه کنیم تا از بروز این احساس در فرزندانمان جلوگیری کنیم؟ و شاید بهتر است بگوییم چه کنیم که خود نیز بر این احساس فایق آییم؟
برای پی بردن به ریشههای این بیاعتمادی بهتر است قبل از هر چیز شناختی نسبت به نفس و عزت آن داشته باشیم و در واقع اهمیت عزت نفس.
و به دنبال آن تعاریف اعتماد به نفس، علل پیدایش، عوامل مؤثر، سطوح اعتماد به نفس در افراد و بسیاری از مطالب دیگر.
زندگی همهاش مبارزه و پیکار و کوشش و تلاش است. هر انسانی در طول عمر با صدها بلکه هزارهها مشکل مواجه میشود. برای اینکه زنده بماند و زندگی کند ناچار است با قوای طبیعی عالم بجنگد و آنها را مسخر گرداند. در صحنهی نبرد زندگی کسی پیروز است که نفسی بزرگ و همتی عالی و ارادهای نیرومند داشته باشد. ریشهی خوشبختی یا بدبختی هر کس در وجودش نهفته است. پیروزیهای درخشانی که نصیب مردان بزرگ گشته مرهون اتکا به نفس و ارادهی قوی و کوششهای مداوم آنان بوده است. مردان نیرومند و با شخصیت، از مشکلات زندگی نمیهراسند، با استقلال نفس و اعتماد به خدا، به جنگ آنان میروند و با پشتکار و فعالیت، آنها را مغلوب میسازند. همت و ارادهی عالی هر دشواری را آسان، بلکه محالات دیگران را نیز ممکن میگرداند.
انسان با اراده، در دریای ژرف زندگی، مانند پر کاهی نیست که با موج دریا بازی کند و این طرف و آن طرف برود، بلکه شناگر ماهری است که با بازوهای نیرومند و ارادهی آهنین خویش و توکل به خدا به هر طرف خواست شنا میکند بلکه حوادث جهان را از مسیرشان منحرف میسازد.
آیین مقدس اسلام نیز سعادت و شقاوت دنیوی و اخروی انسانها را در نتیجهی اعمال و سعی و کوشش میداند. خدا در قرآن میفرماید:
«انسان جز نتیجهی سعی و کوشش خود چیزی ندارد و نتیجهی کوشش خود را خواهد دید». (6)
کسی که استقلال و اعتماد به نفس داشته باشد برای حل مشکلات در انتظار دیگران نمینشیند، بلکه با همت عالی و ارادهی آهنین وارد میدان عمل میشود، و تا به هدف نرسد دست از کوشش و فعالیت برنمیدارد.
اما مردمان بیاستقلال و ضعیف النفس که به خویشتن اعتماد ندارند و خود را کوچک و ناتوان میشمرند، در برابر مشکلات زندگی، خود را میبازند و جرأت مبارزه و کوشش ندارند، از کارهای دشوار و قبول مسئولیتها فرار میکنند و با منفی بافی و یأس کارهای ممکن را محال جلوه میدهند، و عمری را با محرومیت و گوشهگیری به سر میبرند.
ریشهی این کمال انسانی یعنی اعتماد به نفس در وجود هر فردی نهفته است، لیکن احتیاج به پرورش و تکامل دارد، بهترین و حساسترین دوران پرورش آن در زمان کودکی است. اساس استقلال و اعتماد به نفس و پشتکار، از دوران کودکی در روح افراد پی ریزی میشود. چنانچه عدم اعتماد به نفس و بیارادگی و در انتظار دیگران نشستن نیز از تربیتهای غلط دوران کودکی سرچشمه میگیرد، پدران و مادرانی که به فرزندان خود علاقه دارند و احساس مسؤولیت میکنند باید فرزندان را بسازند و برای زندگی آینده آماده نمایند. در این صورت هم وظیفهی خود را انجام دادهاند و هم اسباب سرافرازی خود را فراهم کردهاند.
حضرت سجاد علیه السلام فرمودند: فرزندت را آن چنان تربیت کن که مایهی آبرومندی و سربلندی تو باشد. (7)
هر فرد برای تأمین نیازهای خود نوعی از رفتار را مؤثرتر از نوع دیگر مییابد. این رفتارها به صورت خصیصه و صفات ویژهی وی در میآید و برخی از این خصایص، مرکز ثقل شخصیت فرد میشود که سایر خصایص بر محور آن میچرخند. ترکیب این خصایص زیربنای شخصیت ویژه و منحصر به فرد هر شخص را تشکیل میدهد. این خصایص ویژه در نقشهای مختلف بروز میکند. نقشها مجموعهای از رفتارها هستند که فرد با توجه به خصایص ویژهی خود و بر اساس انتظارات اجتماعی ایفا میکند. مفهوم خود از مجموعهی خصایص ویژه و نقشهایی که فرد ایجاد میکند، تشکیل مییابد. توسعهی مفهوم خود به تدریج به تشکل «هویت شخصی» میانجامد.
اگر هویت شخص نوجوان در طی زمان و بر اساس تجربیات حاصل از برخورد صحیح اجتماعی به تدریج ایجاد شود و نوجوان بتواند خود را بشناسد و از دیگران جدا سازد، تعادل روانی وی تضمین میشود. ولی اگر سرخوردگی و عدم اعتماد، جایگزین اعتماد گردد و به جای تماس با مردم، نوجوان گوشهگیر و منزوی شود، هماهنگی و تعادل روانی وی به هم میخورد. (8)
ارزیابی نادرست خویشتن وقتی برای نوجوانان پیش میآید که به آنچه خود را شایستهی آن میداند نرسیده باشد. این احساس به وسیلهی خانواده، گروه هم سن، و جامعه ایجاد میشود خانواده نقش مهمی در ایجاد این احساس دارد. وقتی فرد در خانه تحقیر میشود، احساس بیارزشی میکند. مدرسه پس از خانواده عامل مهمی در شکلگیری این احساس است. برخورد معلمین و هم سالان نیز در پذیرش و عدم پذیرش فرد در گروه تأثیر میگذارد.
همهی افراد صرف نظر از سن، جنسیت، زمینهی فرهنگی، جهت و نوع کاری که در زندگی دارند، نیازمند اعتماد به نفس هستند. اعتماد به نفس واقعاً بر همهی سطوح زندگی اثر میگذارد. در حقیقت بررسیهای گوناگون روانشناسی، حاکی از آن است که چنانچه نیاز به اعتماد به نفس ارضا نشود، نیازهای گستردهتر نظیر نیاز به آفریدن، پیشرفت و یا درک استعداد بالقوه محدود میماند. به خاطر بیاورید، هنگامی که کسی کارتان را تحسین میکند یا وقتی میدانید طرحی را به بهترین نحو به پایان رسانیدهاید، چه احساس خوشی به شما دست میدهد و مهمتر از اینها انسانی که احساس میکند به تکالیفش در مقابل پروردگار جهانیان عمل نموده است و خداوند از او راضی میباشد، بهترین احساس را دربارهی خود دارد.
افرادی که احساس خوبی نسبت به خود دارند، معمولاً احساس خوبی نیز به زندگی دارند. آنها میتوانند با اطمینان، با مشکلات و مسؤولیتهای زندگی مواجه شوند و از عهدهی آن برآیند. (9)
هرچه میزان اعتماد به نفس و علو طبع ما ارتقا یابد، به همان نسبت قدرت بیشتری خواهیم داشت تا در امور زندگی سازندهتر باشیم و لاجرم بلند همت و موفقتر خواهیم شد. هر قدر مناعت طبع ما بالاتر باشد، احتمال پرورش و تقویت روحی ما زیادتر شده و از اعمال زیانآور و مخرب برحذر خواهیم بود. زیرا این دو به هم مربوط میشوند. سلامتی به طرف عقل سالم کشیده میشود و حیات، آزادگی و وسعت فکری به پوچ بودن و بیهودگی و خلاء در زندگی رجحان پیدا میکند.
به هر میزان که اعتماد به نفس آدمی بالا برود، به همان اندازه انسان تمایل پیدا میکند تا با دیگران با احترام رفتار کند، با مردم مهربانی کرده و نسبت به آنها حسن نیت به خرج دهد و چون سایرین را خصم خویش نمیداند و از طرف آنها تهدید نمیشود، هیچ فردی را غریبه و بیگانه نمیداند و در نیازهایی که خود آن را ساخته است ترسی به دل راه نمیدهد. چرا که عزت نفس پایه و اساس احترام به دیگران است. (10) اعتماد به نفس سالم پایه و اساس استفاده از فرصتهای مناسب و به موقع زندگی است که موجب آرامش و صفای روح شده و شادمانیهای زندگی را برای ما فراهم میسازد.
اعتماد به نفس پایین، تعادل و پویایی انسان را بر هم زده و بازدهی تواناییهای مختلف از قبیل یادگیری و خلاقیت انسان را به طریق منفی تحت تأثیر قرار میدهد.
1- اهمیت اعتماد به نفس
همراه با زیستن در شرایط اجتماعی، نیاز به احساس ارزشمندی به نحو سالم و متعادل آن در انسان به وجود میآید که برای نگهداری سلامت و تعادل روانی و حتی تکامل وجودی او بسیار ضروری است. معمولاً اگر بر این نیاز خللی وارد شود، احساس حقارت و یا خود بزرگ بینی در فرد ایجاد میشود. بدین معنا که شخص یا بسیار خود کم بین و ناراضی از خود و متزلزل میشود. و یا بسیار خود بزرگبین، خودمدار و خودنما خواهد شد. هر دوی این قطبهای احساسی نشاندهندهی این واقعیت است که فرد به علت ایجاد اختلال در احساس ارزشمندی قادر به درک واقعیات و واکنشهای دیگران نسبت به خود نیست. دلیل اصلی احساس حقارت و خود بزرگبینی را میتوان در طرد شدن مستمر و مداوم از طرف والدین و دیگران دانست.(11)احساس ما از خویشتن و آنچه در مورد خود میاندیشیم، بر کلیهی جوانب تجربهی ما از زندگی اثر جدی و قطعی دارد. شیوهی ما در کار و حرفه، در مسائل عشقی و عاطفی، در نقش پدر و مادر، در رابطه با فرزندان و در پیشرفت امور زندگی همه متأثر و در گرو احساس ما از نقش خویشتن است. هم چنین راهگشای مهم درک ما از خود و دیگران است.
اعتماد به نفس یک نیاز اصولی و اساسی برای برخورداری از یک زندگی خوشایند است. اعتماد به نفس دارای دو رکن اصلی است که عبارتند از: «احساس ارزشمندی» و «احساس شایستگی» به عبارت دیگر اعتماد به نفس عبارت است از «مجموع اعتماد به نفس و احترام به خویشتن» و باز تابندهی قضاوت ضمنی در رو در رویی و مبارزه با مسائل و مشکلات زندگی و حق انسانی برای نیک بختی و بهروزی.
هر چه عزت نفس ما بیشتر باشد برای برخورد با مشکلات زندگی مجهزتر هستیم (البته گاهی هم عزت نفس ما را به سختی میاندازد).
هرچه حرمت نفس ما والاتر باشد در کار خود خلاقتر بوده و لذا احتمال موفقیت ما بیشتر است، بلند همتتر و بلند پروازتر هستیم. این بلند همتی لزوماً در مسائل مادی یا شغلی و جاه و مقام نیست بلکه در امید ما برای تجربههای روحانی، خلاق و احساساتی در طریق زندگی است.
هر چه حرمت نفس ما والاتر باشد، لذت ما از ظرافت حقایق زندگی، حتی سادهترین آنها بیشتر است. (12) حس احترام به خویشتن و اعتماد به نفس ما در کودک ممکن است به وسیلهی بزرگترها پرورش یافته و یا بالعکس صدمه دیده باشد. و این خود وابسته به این است که در کودکی به ما محبت و احترام ارایه شده و برای ما ارزش قایل شده باشند.
با توجه به نکاتی که به صورت کلی بیان شد، اهمیت و نقش اعتماد به نفس به خوبی نمایان است. بیشتر صاحب نظران در ارزیابی بالینی و یا غیر بالینی خود از عزت نفس به عنوان یک نکتهی کلیدی که میتواند اغلب جوانب زندگی فرد را تحت تأثیر قرار دهد، یاد میکنند و با افزایش آن، در دیگر زمینههای زندگی فرد تغییر ایجاد میکنند. همچنین برخورداری از اعتماد به نفس (ارزیابی مثبت از خود) را به عنوان عامل مرکزی و اساسی در سازگاری عاطفی- اجتماعی افراد میدانند. در اهمیت اعتماد به نفس همین بس که رضایت ما از زندگی شدیداً به احساسات ما در مورد میزان ارزش خویش بستگی دارد. به طوری که هر گاه افراد احساس میکنند که عزت نفسشان در معرض خطر قرار گرفته است سعی میکنند تا با استفاده از انواع رفتارها و راهبردها، احساس ارزشمندی خویش را حفظ کرده، از خود دفاع کنند. (13)
2- تعاریف اعتماد به نفس
* اعتماد به نفس چیست؟ فردی که اعتماد به نفس دارد با علاقه و شادابی و ایمان و اطمینان به خود و در جهت برنامهی خود حرکت میکند. اهدافش متناسب با تواناییهایش است، خودش از کار خودش راضی است (چون خالق از او راضی است)، مورد علاقهی دیگران است و در کارش هم پیشرفت میکند.بچههایی هستند که با تمرکز درس میخوانند، اجتماعی هستند، شاداب هستند، متناسب با سن خود رفتار میکنند، در تلاش و پیشرفت هستند، از آنچه به دست میآورند راضی هستند، در مقابل مشکلات واکنش نشان میدهند، در جایی که اضطرابآور باشند مضطرب میشوند.
کسی که اعتماد به نفس ندارد معمولاً خجول، ترسو و گوشهگیر است. بیجهت مضطرب است، به دنبال هدف نمیرود، غم زده و افسرده است، جرأت ابراز وجود ندارد، امید زیادی به آینده ندارد، اگر مطلبی را میداند با جرأت بیان نمیکند، سؤال نمیکند، وابسته میشود، کنجکاو نیست، خلاقیت ندارد. (14)
* اعتماد به نفس عبارت است از مجموعه ویژگیهایی که فرد برای توصیف خویشتن به کار میبرد. یعنی یک دیدگاه عینی دربارهی مهارتها، صفات، و ویژگیهایی که در یک فرد وجود دارد یا فرد فاقد آنهاست. (15)
در خانوادهای که صمیمیت، محبت و مهربانی وجود دارد کودک میتواند هم ثبات اعتماد به نفس را حفظ کند و هم باعث تغییرات مطلوب در شخصیت خود شود. از یک سو او میتواند با اطمینان به شخصیت خود با مشکلات روبرو شود، از سوی دیگر بدون داشتن اضطراب و تشویش، رفتارهای نامناسب خود را مورد تردید قرار داده، سعی میکند آنها را به نحو مطلوبی تغییر دهد. (16)
کسی که اعتماد به نفسش با عواطف و تجاربش سازگار نیست باید از خود در مقابل واقعیت دفاع کند، زیرا این واقعیت منجر به اضطراب میشود. اگر این ناهمسازی خیلی زیاد باشد ممکن است دفاعهای روانی شخص در هم شکند که محصول آن اضطراب شدید و یا انواع دیگری از اضطرابهای روانی خواهد بود. (17)
تفاوت اعتماد به نفس و عزّت نفس: اعتماد به نفس، حس عمودی از نظر خود و محیط است و به «خود اثر بخشی» بندورا نزدیک است. در حالی که عزت نفس بیشتر حس افقی از قبول کردن خویش و احساس ارزشمندی است. بنابراین اعتماد به نفس میتواند در عزت نفس شرکت داشته باشد امّا این دو مترادف نیستند. (18)
اعتماد به نفس بر چهار پایه استوار است.
الف) روابط کودکان با والدینشان (این که آنها از والدینشان اطاعات کنند و والدین نیز آنان را تأیید نمایند.)ب) تأثیر کنترل عکسالعملهای منفی خود (اینکه آنان اغلب اوقات کنترلشان را از دست بدهند و عصبانی شوند.)
ج) پذیرش خود (میزانی که آنها از خودشان خشنود و راضی هستند.)
د) سلوک اجتماعی (این که آنها با دیگران ارتباط و آمیزش برقرار کنند و در مدرسه عمل کردی قابل قبول داشته باشند). (19)
3- علل پیدایش اعتماد به نفس
دلیل عمدهی ایجاد اعتماد به نفس را باید در رابطهی فرد با جامعهاش به خصوص در دوران پر اهمیت کودکی و نوجوانی جست و جو کرد. این رابطه را میتوان به چند نوع بیان نمود که عبارتند از:الف) واکنش دیگران: مهمترین منشاء پدید آمدن اعتماد به نفس رفتار و واکنش دیگران نسبت به فرد، به خصوص کودک است. این را نظریهی «آینهی خودنما» مینامند. نظریهی مذکور معتقد است که برای دیدن خود به واکنشهای دیگران توجه کرده، تصویر خود را در آن واکنشها میبینیم. بسیاری از این تحقیقات حاکی از این مطلب است که تصویر و خود پندارهی هر فرد میتواند ارزیابی و تصویری را که او از خود دارد، تغییر دهد. اگر اولیا به کودک بگویند که او با هوش و زرنگ است و یا این که او قابل اطمینان نیست و...، این نوع مفاهیم به تدریج قسمتی از خود پنداره یا هویت کودک میگردد. (20)
واکنش دیگران مهمترین منشاء پیدایش تصویر خود و ارزش خود میباشد. تصویر هر فرد از خود وابسته به تصویری است که دیگران از او داشتهاند حتی تصویر دیگران از یک فرد میتواند ارزیابی و تصویری را که او از خود دارد تغییر بدهد. (21)
در پاسخ به این سؤال که منشاء اعتماد به نفس چیست، کوپر اسمیت در مورد «ادراک افراد از والدین خود» اطلاعاتی به دست آورد که با توجه به کسانی که با مادران مصاحبه کرده بودند و پاسخهایی که این مادران به پرسش نامهای در زمینهی نگرشها و روشهای تربیت داده بودند، درجهبندی شده بود. این نتایج نشان داد که به نحوی که معمولاً تصور میشود، شاخصهای اعتبار اجتماعی مانند ثروت، میزان تحصیلات و شغل، تأثیر کامل و معناداری بر اعتماد به نفس ندارد، به نظر میرسد افراد در قضاوت از خویشتن تحت تأثیر «فرآیند ارزیابی انعکاس یافته» قرار دارند که در آن عقاید آنها دربارهی خود از کسانی اخذ میشود که برایشان مهماند و سپس این عقاید را در قضاوتهایشان از خود به کار میگیرند. (22)
ب) مقایسه کردن با دیگران: به تدریج که کودک رشد میکند، خود را با دیگران مانند برادر، خواهر، دوستان و همسالان و... مقایسه میکند. این مقایسه یکی از منابع اصلی ایجاد خود پنداره و اعتماد به نفس در کودکان است. اگر برادر و خواهرهای کودک با هوش و زرنگ هستند و او دائماً از آنها عقب میافتد، کودک خود را کم هوش تصور میکند. نکتهی تربیتی و حائز اهمیت در این باره آن است که والدین و یا معلمان هیچ گاه نباید کودک را با دیگرانی که بیشتر از او درخشیدهاند مقایسه کنند، زیرا اولاً هیچ دو موجودی را در جهان نمیتوان پیدا کرد که کاملاً شبیه هم باشند (حتی دوقلوهای همسان)، تا بتوان آنها را با مقایسه کرد، ثانیاً این کار سبب ایجاد احساس حقارت و خود کم بینی در کودک میشود. اگر قرار است مقایسهای صورت گیرد، بهتر آن است که کودک را با خودش، به ویژه با موفقیتهای او مقایسه کنیم.
ج) همانندسازی با الگوها: کودک با برخی از افراد مهم زندگی خود همانندسازی کرده، آنان را به عنوان مدل یا الگوی رفتار خود بر میگزیند. آنها را میستاید و میل دارد شبیه آنان شود. والدین، معلمان و مربیان مهمترین این الگوها هستند. شکلگیری خود ایدهآل بر اساس در هم آمیختن ویژگیهای این الگوها در ذهن کودک، انجام میشود. تحقیقات نشان میدهد که همانند سازی نیز سبب اعتماد به نفس میگردد، یعنی فرد احساس میکند که مانند الگوی خود شده است. قسمت مهمی از نظام خود از طریق همانندسازی کودک با ولّی هم جنس خود شکل میگیرد که در اصل نقش جنسی او را تعیین میکند. اگر کودک دختر باشد و ارتباط صمیمی، سالم و مستمری با مادر برقرار کند، احساس و نقش زنانه را میآموزد و اگر پسر باشد نقش سالم و صحیح مردانه را کسب میکند. (23)
د) نیاز به احساس ارزش و اعتماد به نفس: همراه با زیستن در شرایط اجتماعی، نیاز به احساس ارزشمندی به نحو سالم و متعادل آن در انسان به وجود میآید که برای نگهداری سلامت و تعادل روانی و حتی تکامل وجودی او بسیار ضروری است. معمولاً اگر بر این نیاز خللی وارد شود، احساس حقارت و یا خود بزرگبینی در فرد ایجاد میشود. بدین معنی که شخص یا بسیار خود کم بین و ناراضی از خود و متزلزل میشود و یا بسیار خود بزرگبین، خود مدار و خودنما خواهد شد. هر دوی این قطبهای احساسی نشان دهندهی این واقعیت است که فرد به علت ایجاد اختلال در احساس ارزشمندی قادر به درک واقعیات و واکنشهای دیگران نسبت به خود نیست. (24)
4- عوامل مؤثر در اعتماد به نفس
هدف زندگی: یکی از علل عمدهی احساس حقارت و ترس، ناامنی و عدم اعتماد به نفس، نرسیدن به هدف یا اهدافی که فرد برای خود در نظر میگیرد میباشد. به کودکان و نوجوانان باید آموخت که هدف خود را طوری قرار دهند که رسیدن به آن حتمی باشد. در تحقیقاتی که در مورد نوجوانان نمودهاند، مشاهده کردهاند که فشار اولیا به نوجوانان در انتخاب رشتهی تحصیلی یا شغلی یکی از علل اصلی ایجاد عصبانیتها و احساس ناامنی در آنها میباشد. اولیایی که خود را شکست خورده میپندارند، گاهی سعی میکنند آن را به وسیلهی کودکان خود جبران نمایند. (25)نقص بدنی: نقص بدنی غالباً موفقیت تحصیلی را مختل میسازد و نیز سبب میشود که فرد نتواند با هم سالانش بازی کند و در نتیجه سازگاری اجتماعی او مختل میشود. به علاوه این تصور را پیدا میکند که دیگران او را دوست ندارند و این نیز به نقص روانشناختی مهم یعنی خجالت کشیدن و احساس حقارت منجر میشود. (26)
تأثیر نقصهای بدنی روی فرد به نوع نقص، زمان پیدایش آن، نظر دیگران نسبت به آن و دید فرد نسبت به خویشتن مؤثر واقع شده کمتر احساس نقص و کمبود خواهد کرد. مهمتر از همهی این عاملها، نظر و گرایش خود فرد نسبت به آن نقص است. (27)
ضریب هوشی: به نظر میرسد افراد با ضریب هوشی بالاتر توانمندی بیشتری برای درک اعتماد به نفس خویشتن خواهد داشت. هوشمندان، مساعد درک و دستیابی بهتر برای اعتماد به نفس هستند. دانش روانشناسی لازمهی درک مسایل مشکل و منطقی و فعالیت قشر عالی مغز را داشتن ضریب هوشی مناسب میداند. (28)
5- علایم و نشانههای ضعف اعتماد به نفس
علایم و نشانههای فیزیکی:
معمولاً یک یا چند علامت از نشانههای فیزیکی زیر میتواند نشانهی کمبود یا نداشتن اعتماد به نفس باشد:لرزش خفیف دستها، ظاهری شلخته و نامرتب، صدای ضعیف و غیر مطمئن، لبهای آویزان، پشت قوز کرده، صورت پژمرده و سیمای غمگین، چشمان بیفروغ، گرفتگی مرتب عضلات، عدم توانایی مستقیم و خیریه نگاه کردن به دیگران.
علایم و نشانههای شخصیتی
افراد مبتلا به ضعف اعتماد به نفس را میتوان در یک یا چند طبقهی زیر جای دارد:- افرادی که بیش از حد حساس و زود رنج هستند و احساساتشان سریعاً جریحهدار میشود.
- افراد کم رو و گوشهگیر
- افراد مهاجم
- افرادی که در همهی زمینهها تشنهی رقابت هستند.
- افرادی که برای محافظت از خود همواره نقابی به روی صورت میکشند و واقعیت خود را پنهان میسازند.
- افرادی که لاف میزنند و به دیگران فخر میفروشند.
- افرادی که تشنهی محبت و توجه دیگرانند.
- افرادی که نیاز شدید و بیش از حد به غلبه یافتن در بحث و گفتگو دارند.
- افرادی که به سختی نیاز به کامل و بیعیب بودن را در خود احساس میکنند.
- افرادی که محتاج تصدیق دیگران هستند.
- افرادی حراف، پرخور، سیگاری و مشروبخوار
- کسانی که قادر نیستند به دیگران فرصت و امکان عرض اندام دهند.
- افراد شاکی نسبت به خود و دیگران که شدیداً منتقد و معترض هستند.
- افرادی که قادر نیستند به اشتباهات خود اقرار کنند.
- افرادی که سعی دارند با کوچک و تحقیر ساختن دیگران خود را خوب و بهتر جلوه دهند.
6 نشانههای روانی ضعف اعتماد به نفس
افراد مبتلا به ضعف اعتماد به نفس معمولاً:- مشوش و نگرانند
- به خود اطمینان ندارند.
- احساس عدم لیاقت میکنند و در مشکلات خود غرق میشوند.
- خود را شکست خورده و بد شانس احساس میکنند.
- نسبت به دیگران مشکوکند.
- به اندک بهانهای احساس خطاکاری میکنند.
- حرص و طمع مالاندوزی دارند.
- نیاز شدید و بیپایان به پیروزیهای مداوم و همه جانبه در زندگی دارند.
- معتقدند که همیشه حق با آنهاست.
- تصوّر میکنند که مجبورند همهی توقعات دیگران را برآورده کنند. (29)
7- به طور کلی عدم اعتماد به نفس در اثر عوامل زیر به وجود میآید
1- تأخیر در رشد «من»2- الگوی نقش منفی
3- فقدان بارز خود مثبت
4- باز خورد منفی افکار منفی، در نتیجهی کاهش حس ارزشمندی
5- عدم رضایت در رابطهی والد- فرزندی
6- عقب افتادگی ذهنی خفیف یا متوسط
7- اختلالات عصبی خاص نظیر صرع
8- نظام خانوادگی معیوب
9- کاهش بازخوردهای مثبت
10- تفسیر ناصحیح از شکستها
11- انتظارات غیرمنطقی از خود و دیگران
12- از دست دادن عمل کردهای مستقل
13- ضعف حافظه
14- ناتوانی در ارتباط کلامی
15- احساس طرد شدن توسط افراد با اهمیت
16- شکستهای متعدد
17- من رشد نکرده و من برتر متنبه کننده
18- اختلال شناختی - داشتن دید منفی از خود
19- اضطراب در حد شدید یا اضطراب واپس زده
20- نیازهای وابستگی کامیاب نشده
21- والدین ناتوان در اعتماد بخشی
22- تکرار بازخوردهای منفی که منجر به از بین رفتن احساس ارزش به خود میشود
23- عدم توانایی در انجام مهارتهای مربوط به مرحلهی جدایی - یگانگی رشد و تکامل
24- تثبیت در مراحل رشد اولیه
25- عدم وجود نظم و انضباط از طرف والدین (30)
کوپر اسمیت، چهار عامل را در تحول اعتماد به نفس کودک مهم میداند:
الف) ارزشی که کودک از سوی دیگران از طریق ابراز مهر و محبت، تحسین و توجه دریافت میکند.
ب) تجربهی همراه با موفقیت کودک، مقام یا موقعیتی که فرد خودش را در ارتباط با محیط میبیند.
ج) تعریف شخصی کودک از موفقیت یا شکست.
د) شیوهی کودک در ارتباط با پسخوراند (بازخورد) منفی یا انتقاد (31)
بدون شک باید توجه داشت که نقش والدین در هر کدام از عوامل فوق بارز است. هم چنین میزان اعتماد به نفس و شایستگی خود والدین حایز اهمیت است. چرا که کودکان نظارهگر چگونگی درگیری والدین با مسایل زندگی و روشهای آنان در رویارویی با دشواریها و میزان شایستگی آنها هستند. پژوهشها نشان دادهاند افرادی که دارای اعتماد به نفس پایینتری هستند نسبت به آنان که خودپندارهی مثبتی دارند بیشتر تحت تأثیر ارتباط قانع کننده قرار میگیرند و بیشتر به هم رنگی و هم نوایی درموقعیت اجتماعی تن در میدهند. (32)
کودکان و نوجوانان زمانی از اعتماد به نفس بهرهمند میشوند که بتوانند در چهار شرط متمایز احساسات مثبتی را تجربه کنند این شرایط عبارتند از:
1- همبستگی: نوجوان در پیوندهایی که با افراد خانواده، دوستان و دنیای اطراف خویش دارد، تغییرات چشمگیری را میآزماید. پیوندهای کودکیاش گسسته میشود و او در جستجوی پیوندهای نو با بزرگ سالان بر میآید و به تدریج از وابستگی به استقلال میرسد. او در این دوره به ارزیابی والدین که زمانی کمال مطلوبش بودهاند، برایش ناگوار باشد. او آنان را با سایر بزرگ سالان مقایسه میکند و ناگزیر به برخی از کاستیها و اشتباهاتشان پی میبرد. این آگاهی ممکن است سبب شود که وی احساس ناامنی کند و خشمگین شود، ممکن است به آنها پرخاش کند و عقاید و معیارها و سبک زندگیشان را رد کند. (33)
2- بیهمتایی: نوجوانی که از حسن سالم بودن برخوردار است، خصایص و صفات ویژهی خود را میشناسد و محترم میشمرد، و به دلیل دارا بودن چنان صفات ارزشمندی از جانب دیگران تأیید میشود. (34)
3- قدرت: برای برخوردار شدن از اعتماد به نفس، شخص باید دارای منابع، فرصتها و قابلیت تأثیرگذاری بر شرایط زندگی خویش باشد. هنگامی که نوجوانان در زندگی خود از چنین صفاتی برخوردار باشد، احساس قدرت خواهد کرد.
نوجوان در صورتی احساس قدرتمند بودن خواهد کرد که دارای فرصتها، منابع و قابلیتهایی باشد که بتواند به طرق مثبت بر زندگی خویش تأثیر بگذارد. هنگامی که این حس به نحوی مداوم و مناسب رشد کند، اعتماد به نفس افزایش مییابد، لیکن چنانچه پیوسته فرصت اعمال قدرت از نوجوان گرفته شود، اعتماد به نفس وی کاهش مییابد.(35)
4- الگوها: برای داشتن اعتماد به نفس زیاد نوجوان باید به حد کافی نمونهها یا الگوهای انسانی فلسفی و عملیاتی را پیشرو داشته باشد تا آنها را به عنوان سرمشق، جهت ارزشهای معنادار، هدفها، آرمانها و معیارهای شخصی به کار برد.(36)
پینوشتها:
1. حدیث اخلاق، ص 153.
2. غررالحکم، ص 87.
3. همان مدرک، ص 43.
4. بحارالانوا، ج5، ص 323.
5. کافی، ج2، ص 47.
6. سورهی نجم آیهی 39.
7. امینی، ابراهیم آئین تربیت ص 175.
8. دکتر احمدی، احمد، روانشناسی نوجوانان و جوانان، ص 28.
9. دکتر هریس و کلارک، کلمز، چگونه عزت نفس خود را تقویت کنیم، کیوانی، اسماعیل، ص 17.
10. دکتر براندن، دکتر ناتانیل، چگونه عزت نفس خود را تقویت کنیم ص 17، ترجمه کیوانی، اسماعیل.
11. دکتر شاملو، سعید، ص 411.
12. ناتانیل براندن، رمز خویشتن داری یا روانشناسی اعتماد به نفس، ترجمه هاشمی، جمال.
13. بیابانگرد اسماعیل، روشهای افزایش عزت نفس درکودکان و نوجوانان ص 13-14.
14. دکتر مهاجر مدرسه نیکان.
15. پپ و همکاران، 1989.
16. بیابانگرد، اسماعیل، روشهای افزایش عزت نفس در کودکان و نوجوانان، ص 33.
17. اتکینسون، هلیگارد، ترجمهی براهنی.
18. اسلامی نسب، علی، روانشناسی اعتماد به نفس، ص 48.
19. بیابانگرد، اسماعیل، روشهای افزایش عزت نفس در کودکان و نوجوانان.
20. بیابانگرد، اسماعیل، روشهای افزایش عزت نفس در کودکان، ص 36.
21. دکتر شاملو، سعید، ص 137.
22. اسلامی نسب، علی، روانشناسی اعتماد به نفس، ص 90.
23. ماسن، 191/4.
24. بیابانگرد، اسماعیل، روشهای افزایش عزت نفس در کودکان، صفحات 38- 36.
25. دکتر شاملو، سعید، ص 85.
26. دکتر شعاری نژاد، علی اکبر، روانشناسی، ص 211.
27. دکتر شعارینژاد، علی اکبر، ص 20.
28. اسلامی نسب، علی، روانشناسی اعتماد به نفس، ص 90.
29. جمعآوری از کتب مختلف.
30. اسلامی نسب، علی روانشناسی اعتماد به نفس، ص 101 (البته توضیح این نکته ضروری به نظر میرسد که مشاهدهی یکی از این نشانهها به تنهایی الزاماً به معنی ضعف اعتماد به نفس نیست خوب است بدانیم که اظهار نظر قطعی در مورد یک ویژگی خاص مثبت یا منفی احتیاج به طی مراحل کارشناسی و یا مشاورهای دقیق دارد.)
31. بیابانگرد، اسماعیل، روشهای افزایش اعتماد به نفس درکودکان، ص 39.
32. همان مأخذ.
33. روشهای افزایش عزت نفس در کودکان، علیپور، پروین، ص 39.
34. علیپور، پروین، ص 50.
35. علیپور، پروین، ص 64-60.
36. علیپور، پرروین، ص 70.
محمّدزاده، راضیه، (1393)، مادر اگر این گونه میبود، تهران: منیر، چاپ پنجم