اشعاری زیبا درباره وفات حضرت معصومه سلام الله علیها

منم مظلومه‌‏اى محنت کشیده ز هجران پدر غربت کشیده گذشته چهارده سال از غریبى نبردم از رخ بابا نصیبى شدم پیر از غم باب الحوائج که بودم همدم باب الحوائج کسى طاقت ندارد من بگویم ز درد دل، ز بُغض در گلویم
يکشنبه، 6 مرداد 1387
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
اشعاری زیبا درباره وفات حضرت معصومه سلام الله علیها
1-
منم مظلومه‌‏اى محنت کشیده
ز هجران پدر غربت کشیده
گذشته چهارده سال از غریبى
نبردم از رخ بابا نصیبى
شدم پیر از غم باب الحوائج
که بودم همدم باب الحوائج
کسى طاقت ندارد من بگویم
ز درد دل، ز بُغض در گلویم
منم دردانه موسى بن جعفر
منم آئینه زهراى اطهر
اگر چه روى بابا را ندیدم
ولى از ضامن آهو شنیدم
که بوده پیکرش پر از نشانه
ز بى رحمى صاحب تازیانه
شنیدم حرمت او را دریدند
از این زندان به آن زندان کشیدند
شنیدم سجده‏اش را مى‏شکستند
شنیدم بر تنش زنجیر بستند
شنیدم دانه‏هاى سخت زنجیر
به روى استخوانش کرده تاثیر
شنیدم یک یهودى مثل ثانى
زده سیلى بر او با بد زبانى
شنیدم ناسزایش بر زبان بود
براى رنج دادن بى امان بود
نفهمیدند بابایم مسیحاست
مُقَلِّب بر قلوب اهل دنیاست
هزاران ظلم بر مظلوم کردند
پدر را عاقبت مسموم کردند
دلم سوزد که در تشییع پیکر
نکرده از برایش ناله دختر
نشد گرمى ببخشم بر عزایش
کنم گیسو پریشان از برایش
برایم گفته این رعنا برادر
نبودى، خوب شد مظلومه خواهر
و گرنه جان در آنجا مى‏سپردى
تو جان از داغ بابا مى‏سپردى
به پیکر مانده بودش پاره رختى
خودم غسل تنش دادم به سختى
خدایا سخت بود این از برایم
نشد زنجیر از جسمش گشایم
خدا را شکر بر تقدیر کردم
کفن بر جسم و بر زنجیر کردم
در آنجا سینه‏ام را چاک دادم
عزیزم را به دست خاک دادم
شاعر: جواد حیدری


نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط