نگاهى به ويژگى‏هاى رفتارى اولين بانوى مسلمان نسبت‏به پيامبر (صلی الله علیه و اله)

دهم رمضان (سال ده بعثت) نقطه پايان بر 25 سال همراهى خديجه، بانوى آسمانى با رسول خدا صلى الله عليه و آله بود; بانويى مباركه، (1) طاهره، راضيه، مرضيه، زكيه، صديقه، كبرى، (2) شامخه، (3) فاضله، كامله (4) و عفيفه (5) كه 55 سال قبل از بعثت چشم به جهان گشوده و از سال 15 قبل از بعثت (دهم ربيع‏الاول) در كنار برگزيده الهى قرار گرفته بود و سرانجام بعد از قريب 25 سال همراهى و همگامى، در 65 سالگى چشم از جهان فرو بست
دوشنبه، 18 شهريور 1387
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
نگاهى به ويژگى‏هاى رفتارى اولين بانوى مسلمان نسبت‏به پيامبر (صلی الله علیه و اله)
نگاهى به ويژگى‏هاى رفتارى اولين بانوى مسلمان نسبت‏به پيامبر (صلی الله علیه و اله)
نگاهى به ويژگى‏هاى رفتارى اولين بانوى مسلمان نسبت‏به پيامبر (صلی الله علیه و اله)

نويسنده:محمد ميانجى
دهم رمضان (سال ده بعثت) نقطه پايان بر 25 سال همراهى خديجه، بانوى آسمانى با رسول خدا صلى الله عليه و آله بود; بانويى مباركه، (1) طاهره، راضيه، مرضيه، زكيه، صديقه، كبرى، (2) شامخه، (3) فاضله، كامله (4) و عفيفه (5) كه 55 سال قبل از بعثت چشم به جهان گشوده و از سال 15 قبل از بعثت (دهم ربيع‏الاول) در كنار برگزيده الهى قرار گرفته بود و سرانجام بعد از قريب 25 سال همراهى و همگامى، در 65 سالگى چشم از جهان فرو بست و رسول الهى را در فراقى جانسوز تنها گذاشت. اين واقعه دردناك كه به فاصله اندكى از وفات ابوطالب عليه السلام روى داد، چنان پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله را متاثر كرد كه آن سال را «عام‏الحزن‏» ناميد. به نقل علامه مجلسى بعد از اين واقعه خانه‏نشين شده و كمتر از خانه بيرون مى‏رفت. (6)
مرورى بر نحوه خاكسپارى خديجه عليها السلام و يادكرد دايمى پيامبر از وى، ميزان اين حزن و اندوه را به خوبى نشان مى‏دهد: وقتى خديجه وفات يافت، پيامبر به شدت گريه كرد و زمانى كه قبر آن بانوى بزرگوار حاضر شد، پيامبر همان‏گونه كه اشك از چشمانش ريزان بود، وارد قبر شد و خوابيد و افزون‏تر از قبل گريست، (7) او را دعا كرد و برخاست و با دست‏خويش همسرش را در قبر گذاشت. (8) پيامبر در سالگرد وفاتش نيز گريه كرد (9) و به زنانش فرمود: گمان نكنيد مقامتان از او بالاتر است. زمانى كه كافر بوديد، ايمان آورد و مادر فرزندانم است.» (10) حتى سال‏ها بعد كه مى‏خواستند خبر خواستگارى على عليه السلام از فاطمه عليها السلام را به پيامبر بدهند و يادى از خديجه شد، چشمانش پر از اشك شد و زمانى كه ام سلمه از علت گريه‏اش پرسيد، فرمود: «خديجه و اين مثل خديجة صدقتنى حين يكذبنى الناس و ايدتنى على دين الله و اعانتنى عليه بمالها ان الله عز و جل امرنى ان ابشر خديجة ببيت فى الجنة من قصر الزمرد لا صعب فيه و لا نصب; (11)
خديجه و كجاست مثل خديجه؟ زمانى كه مردم تكذيبم كردند، مرا تصديق كرد. بر دين خدا يارى‏ام كرد و با مالش به كمكم شتافت. خدا به من فرمان داد تا او را به قصرى زمردين در بهشت كه سختى و محنتى در آن نيست، بشارت دهم.» اين همه تجليل و بزرگداشت از مقام خديجه عليها السلام ما را بر آن مى‏دارد كه اندكى پيرامون شخصيت‏خديجه عليها السلام سخن بگوييم و شاخصه‏هايى كه خديجه عليها السلام را به چنين مرتبه‏اى رسانده است‏برشماريم.
در اين مقاله پيرامون ويژگى‏هاى رفتارى خديجه عليها السلام نسبت‏به پيامبر صلى الله عليه و آله سخن خواهيم گفت.

1 - نگرش ارزشى

اولين ويژگى حضرت خديجه عليها السلام نسبت ‏به پيامبر، درك ارزش‏هاى واقعى او در برابر فريبندگى‏هاى ظاهرى و دنيوى بود. او معناى كمالات انسانى را به خوبى شناخت و چون توانست آن را تنها در وجود پيامبر اكرم بيابد، حاضر شد تمام شخصيت و دارايى خود را براى درك آن فدا كند. او در اين راه هم از مال خود گذشت، هم از موقعيت اجتماعى‏اش. خديجه براى درك اين كمال واقعى، قالب‏هاى جاهلى را شكست و بهايى سنگين از جمله قطع رابطه زنان، حتى تا زمان تولد حضرت فاطمه عليها السلام را به جان خريد. خديجه عليها السلام اين نوع نگرش خود را هنگام ابراز تمايل به ازدواج، اين گونه با پيامبر مطرح كرد:
«يابن عم انى رغبت فيك لقرابتك و سعلتك فى قومك و امانتك و حسن خلقك و صدق حديثك; (12) اى پسر عمو، من به خاطر خويشاوندى، شرافت تو در بين مردم، امانت‏دارى، خوش‏خلقى و راستگويى‏ات به تو تمايل پيدا كردم.»
اين نوع نگرش و رفتار، در جامعه‏اى كه عموم توده‏ها براساس ظواهر و زرق و برق‏هاى دنيوى روابط خود را پايه‏ريزى مى‏كنند، نمى‏توانست‏بدون پى‏آمدهاى تلخ و ناگوار باشد، لذا به فاصله‏اى اندك از پخش خبر ازدواج وى با امين قريش، گروهى از زنان به عيب جويى از وى روى آوردند و در محافل خود او را سرزنش كردند. آنان مى‏گفتند: «او با اين همه حشمت و شوكت‏با يتيم ابوطالب كه جوانى فقير است ازدواج كرد. چه ننگ بزرگى!» خديجه عليها السلام در مقابل اين جهالت‏ها ساكت ننشست و آن‏ها را به صرف نهار دعوت كرد و بعد از پايان مراسم گفت: «اى زنان! شنيده‏ام شوهران شما (و خودتان) در مورد ازدواج من با محمد صلى الله عليه و آله خرده گرفته‏ايد و عيب‏جويى مى‏كنيد، من از خود شما مى‏پرسم آيا در ميان شما، شخصيتى مثل محمد وجود دارد؟ آيا در گستره مكه و اطراف آن شخصيتى در فضائل و اخلاق نيك، مانند او سراغ داريد؟ من به خاطر اين ويژگى‏ها با او ازدواج كردم و چيزهايى از او ديده‏ام كه بسيار عالى است. پس شايسته نيست‏شما اين گونه سخن بگوييد و نسبت‏هاى ناروا به ديگران دهيد.»
زنان قريش بعد از اين سخنان خديجه، همگى سكوت اختيار كردند و به تدريج پراكنده شدند. (13)
اين شيوه استدلال خديجه هر چند عمق ارزش‏گرايى در انتخاب‏ها را نشان مى‏داد، براى جامعه جاهل و متعصب آن روز قابل درك نمى‏نمود، لذا زنان لجوج قريش به حالت قهر با او رفتار مى‏كردند. آن‏ها ديگر به خديجه سلام نمى‏كردند و نزد او نمى‏رفتند حتى تا سال پنجم بعثت كه حضرت زهرا عليها السلام متولد شد، نيز اين شيوه رفتارى همچنان پا برجا بود. لذا حتى هنگام وضع حمل، او را تنها گذاشته و پيام فرستادند كه: «تو با ما مخالفت و با يتيم ابوطالب ازدواج كردى، ما هرگز نزد تو نمى‏آييم و در هيچ كارى كمك نمى‏كنيم!!» اين حجم از كينه‏ورزى‏ها
دل خديجه را آزرد تا آن جا كه خداوند چهار بانوى پاكيزه (ساره، آسيه، مريم، صفورا دختر شعيب پيامبر) را به يارى او فرستاد و به اين‏سان خديجه پاداش عشق و علاقه به كمالات انسانى را دريافت كرد و فرزندش فاطمه زهرا عليها السلام را نيز به دنيا آورد. (14)

2 - احترام به شخصيت پيامبر

خديجه به رغم اموال فراوان و موقعيت اجتماعى ويژه‏اى كه داشت، در برخورد با رسول اكرم همواره حرمت او را پاس مى‏داشت و كوچك‏ترين رفتارى كه نشانى از اظهار برترى دهد از خود بروز نمى‏داد. جلوه‏اى عالى از اين رفتار را مى‏توان در ماجراى عروسى آن دو سراغ گرفت. آن گاه كه مراسم عقد و جشن پايان يافته بود و پيامبر مى‏خواست‏به خانه عمويش ابوطالب برگردد، ملكه بطحا و بانوى قريش كه اينك همسر او شده بود، اين گونه او را مخاطب قرار مى‏دهد: «الى بيتك فبيتى بيتك و انا جاريتك; (15) به خانه خودتان وارد شويد، خانه من خانه شماست و من كنيز شما هستم.» و البته اين همه احترام و پاسداشت‏به خاطر عقيده و ايمان او به توحيد بود و بس. (16)

3 - تلاش براى جلب رضايت

خديجه عليها السلام تمام توان خود را به كار مى‏برد تا امور منزل را مطابق ميل پيامبر اداره كند. از جمله چون به ميزان علاقه پيامبر به عبادت آگاه بود، چنان رفتار مى‏كرد كه پيامبر به راحتى به عبادت و راز و نيازش مشغول باشد و حضور خديجه را مانعى براى عباداتش نداند. پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله قبل از بعثت، در هر ماه چند بار و نيز همه ساله ماه رمضان را در غار حرا به تفكر و عبادت خداوند مى‏گذراند (17) و اين عمل بعد از ازدواج نيز ادامه داشت. لذا امام هادى عليه السلام مى‏فرمود: «پيامبر اسلام پس از سفر تجارى شام، درآمدش را بين فقرا تقسيم كرد و هر روز بامداد به فراز كوه حرا مى‏رفت و به تماشاى شگفتى‏هاى خلقت مشغول مى‏شد و تحت تاثير عظمت‏خدا قرار مى‏گرفت و خدا را آن گونه كه شايسته بود عبادت مى‏كرد.» (18)
خديجه عليها السلام با درك چنين روحياتى از پيامبر، هرگز براى او مزاحمتى ايجاد نمى‏كرد و هميشه با همدلى و همراهى او را بدرقه مى‏كرد، غذايش را به وسيله حضرت على عليه السلام به بالاى كوه مى‏فرستاد و گاه خود نيز با حضرت همراه مى‏شد. علامه مجلسى به نقل از صحاح اهل سنت مى‏نويسد: «در آن ماه رمضان كه پيامبر در كوه حرا به سر مى‏برد و وحى و بعثت آغاز مى‏شد، حضرت على و خديجه و يكى از غلامان در حضورش بودند.» (19)
براى نمونه تنها يكى از اين عبادت‏هاى پيامبر 40 روز به درازا كشيد كه خديجه عليها السلام تمام اين مدت را به تنهايى گذراند.
چنين عبادت‏هاى طولانى به طور طبيعى مى‏توانست موجب ناراحتى، دلشوره‏ها و نگرانى‏هاى مختلفى براى خديجه شود، اما او نه تنها اعتراض نمى‏كرد بلكه با رسول خدا همراهى نيز مى‏نمود، لذا پيامبر صلى الله عليه و آله كه خود متوجه نگرانى‏هاى خديجه بود، عمار ياسر را نزد خديجه فرستاد و پيام داد كه: «اى خديجه! گمان نكن كناره‏گيرى من به خاطر بى‏اعتنايى به تو است، بلكه پروردگارم چنين فرمود تا امر خود را اجرا كند. جز خير و سعادت فكر ديگرى نكن. خداوند هر روز، چند بار به خاطر تو به فرشتگان بزرگش مباهات مى‏كند. پس وقتى شب شد، در را ببند و در بستر خود استراحت كن.» (20)
همراهى و همدلى خديجه و تلاش او براى كسب رضايت رسول اكرم به حدى بود كه وقتى هنگام وفات در ضمن وصيت‏هايش به پيامبر صلى الله عليه و آله گفت: «من در حق شما كوتاهى كردم، مرا عفو كن‏»، پيامبر فرمود: «هرگز از تو تقصيرى نديدم و تو نهايت تلاش خود را به كار بردى و در خانه من بسيار خسته شدى.» (21)

4 - تصديق و تاييد پيامبر صلی الله علیه و اله

روايات بسيارى از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله نقل شده است كه گوياى اهميت رويكرد خديجه به پيامبر در آن فضاى جاهلى و غربت رسول اكرم صلى الله عليه و آله است. وقتى كه حتى بسيارى از بستگان رسول اكرم صلى الله عليه و آله نيز پيامبر را تنها گذاشتند و حتى كمر همت‏به نابودى او بستند، خديجه به محمد صلى الله عليه و آله روى آورد و با او پيمانى جاودانى بست و تا لحظه آخر زندگى بر عهد و پيمانش استوار ماند. پيامبر نيز با درك چنين فضيلتى از خديجه بود كه همواره تاكيد مى‏كرد «اين مثل خديجة‏» از جمله زمانى كه هاله، خواهر خديجه براى زيارت رسول اكرم صلى الله عليه و آله به مدينه آمد، پيامبر با ديدن او به ياد خديجه افتاد و از شدت تاثر به خود لرزيد. بعد از رفتن او، عايشه پرسيد: چه قدر از پير زن قريش كه سال‏خوردگى صورتش را چروكين و سرخ كرده بود ياد مى‏كنى با اين كه امروز روزگار او را نابود كرده و خداوند همسرى بهتر به شما بخشيده است!؟ پيامبر فرمود:
«هرگز، به خدا سوگند! بهتر از خديجه هيچ‏گاه نصيبم نشد، او هنگامى به من ايمان آورد كه مردم مرا تكذيب مى‏كردند و ... .» (22)
عبدالله بن مسعود نمونه‏اى از مشاهدات خود پيرامون ايمان خديجه را آن زمان كه هيچ كسى به پيامبر ايمان نياورده بود، اينگونه بيان مى‏كند: «نخستين چيزى كه از اسلام دانستم اين بود كه با عموهايم و تعدادى از اعضاى قبيله، وارد مكه شديم. چون مى‏خواستيم مقدارى عطر بخريم ما را به عباس بن عبدالمطلب راهنمايى كردند. او بالاى چاه زمزم، در كنار كعبه نشسته بود. زمانى كه پيش او نشسته بوديم، ديديم مردى كه دو لباس سفيد پوشيده بود و گيسوان و ريش پر و دندان‏هاى سفيد و ... داشت و چهره‏اش مثل ماه مى‏درخشيد، از باب صفا وارد مسجدالحرام شد. در طرف راست او يك نوجوان و پشت‏سرش بانويى پوشيده را ديدم. آن‏ها كنار حجرالاسود رفتند. ابتدا آن مرد به حجرالاسود دست كشيد، سپس آن نوجوان و بعد آن بانو. آن گاه هر سه به طواف كعبه مشغول شدند. وقتى هفت‏بار طواف كردند، كنار حجر اسماعيل آمدند و نماز جماعت‏خواندند. آن مرد هنگام تكبير دست‏هايش را تا كنار گوشش بلند مى‏كرد تا به قنوت نماز رسيدند. قنوت را طولانى كردند تا آن كه نماز تمام شد. من كه چنين چيزى نديده بودم، از ابن عباس پرسيدم: آيا دين جديدى به مكه آمده است؟ من چنين دينى را در مكه نديده بودم؟ گفت: اين مرد برادرزاده من، محمد بن عبدالله است و آن نوجوان برادرزاده ديگرم على بن ابى‏طالب و آن خانم هم همسر محمد; خديجه دختر خويلد است. به خدا قسم غير از اين سه نفر كسى در روى زمين به اين دين اعتقاد ندارد.» (23)

5 - انفاق اموال

پيرامون مظاهر ثروت خديجه نوشته‏اند: «هشتاد هزار شتر، اموال تجارى او را حمل و نقل مى‏كردند، بارگاهى از حرير سبز با ابريشم بر بام خانه‏اش برافراشته بودند كه مردم رفت و آمد مى‏كردند و به فقرا كمك مى‏شد، چهار صد غلام و كنيز امور اقتصادى و شخصى او را اداره مى‏كردند.» (24) با اين همه او بلافاصله بعد از ازدواج نزد عمويش ورقة بن نوفل رفت و اموال فراوانى به او داد و گفت: اين‏ها را نزد محمد صلى الله عليه و آله ببر و بگو اين اموال هديه به شماست و هرگونه بخواهى در آن‏ها تصرف كن و هر چه غلام و كنيز و ثروت و ملك دارم، همه را به احترام حضرت، به او بخشيدم. ورقة بن نوفل نيز كنار كعبه آمد و بين زمزم و مقام ابراهيم ايستاد و با صداى بلند گفت: اى عرب! بدانيد كه خديجه شما را شاهد مى‏گيرد كه خود و همه ثروت خود از غلامان، كنيزان، املاك، دام‏ها، مهريه و هدايايش را به محمد صلى الله عليه و آله بخشيده است و همه آن‏ها هديه‏اى است كه محمد آن را پذيرفته است و اين كار خديجه به خاطر علاقه و محبت او به محمد صلى الله عليه و آله است. شما در اين باره گواه باشيد و گواهى دهيد.» (25)
دامنه اين يارى مالى به سال‏هاى اوليه ازدواج ختم نيافت‏بلكه هنگام محاصره اقتصادى در شعب ابى‏طالب و حتى بعد از آن نيز اموال خديجه نقش اساسى در نجات اسلام و مسلمانان از نابودى ايفا كرد تا آنجا كه پيامبر در ماجراى شعب فرمود: «هيچ ثروتى، هرگز مثل ثروت خديجه به من سود نرساند.» (26)
طبق بعضى روايات در ماجراى محاصره، از اموال خديجه چيزى نماند و به نقل از حضرت خديجه عليها السلام «چيزى جز دو پوست‏باقى نماند كه هنگام استراحت‏يكى را زيرانداز و ديگرى را روانداز قرار مى‏دهيم‏». در اين مدت ابوالعاص بن ربيع، داماد حضرت خديجه، شترها را با گندم و خرما با شگردهاى مختلف به آن‏ها مى‏رساند و در طول سه سال محاصره، مصارف آنان از اموال خديجه تامين مى‏شد. (27)

6 - تحمل‏پذيرى و صبر

خديجه صبر و تحمل را در زندگى با رسول خدا صلى الله عليه و آله پيشه خود ساخت و در برابر فشارهاى مختلف همسايه‏هاى مشرك، زنان متعصب، محاصره اقتصادى و... بردبارى و تحمل‏پذيرى ويژه‏اى از خود نشان مى‏داد. از جمله اين وقايع مى‏توان به واقعه شعب اشاره كرد كه نقش مهمى نيز در تحليل قواى جسمانى خديجه عليها السلام داشت، به اندازه‏اى كه به فاصله اندكى از پايان محاصره، آن بانوى بزرگوار وفات يافت. در اين محاصره ياران پيامبر (چهل نفر) جز چهار ماه حرام سال را در گرماى داغ تابستان و بيابان خشك و... تحمل مى‏كردند و در اين زمان بانوى محمد كه 63 تا 65 ساله بود، علاوه بر صرف اموال، خود نيز در شمار محاصره شدگان بود.
ميزان فشارى را كه بر محاصره‏شدگان وارد مى‏شد مى‏توان از گزارش سعد وقاص فهميد. او مى‏گفت: شبى از دره بيرون آمدم، از شدت گرسنگى تمام توانم را از دست داده بودم، چشمم به پوست‏خشكيده شترى افتاد، آن را برداشتم و بعد از شستن و پختن و كوبيدن، با آب خمير مخلوط كردم و سه روزى با آن به سر بردم.» (28)
بنت الشاطى از نويسندگان عرب در مورد ميزان تحمل خديجه عليها السلام در اين دوران مى‏نويسد: خديجه در سنى نبود كه تحمل آن همه رنج‏برايش آسان باشد، و از كسانى نبود كه در جريان زندگى با تنگى معيشت‏خو گرفته باشد. اما در عين حال و با وجود كهولت‏سن، سختى‏هايى را كه در اثر محاصره در شعب وارد مى‏شد تا سر حد مرگ تحمل كرد. (29)
در اين دوره حتى برخى بستگان پيامبر نيز با بى‏رحمى تمام بر اين فشارها مى‏افزودند كه از جمله آن‏ها مى‏توان از ابوجهل نام برد كه مانع مى‏شد تا حكيم بن حزام براى عمه‏اش خديجه عليها السلام كه در شعب بود، حتى از اموال خود خديجه آذوقه برساند. (30)

7 - انيس و غم‏زداى پيامبر

با اين همه سختى و فشار، خديجه خم به ابرو نمى‏آورد و در تمام دوران زندگى قبل و بعد از بعثت‏به سان بانويى شفيق، بر گرد وجود پيامبر مى‏گشت و با سيماى خندان خود غم‏ها را از رخ پيامبر مى‏زدود و در اين بين به‏سان ياور، وزير و كمك‏رسانى توانمند او را يارى مى‏كرد.
ابن هشام مى‏نويسد: خديجه به پيامبر ايمان آورد، گفتارش را تصديق كرد و او را يارى داد و ...
خداوند به وسيله او به پيامبرش آرامش داد به نحوى كه هيچ خبر ناراحت‏كننده‏اى از قبيل رد و تكذيب را نمى‏شنيد مگر اين كه خداوند به وسيله خديجه گشايش برايش ايجاد مى‏كرد. وقتى خدا پيامبرش را به خديجه برمى‏گرداند، دشوارى‏ها را بر او آسان مى‏كرد و تصديقش كرده، اعمال مردم را (كه موجب آزار شده بود) بى‏اهميت جلوه مى‏داد. رحمت‏خدا بر او باد. (31)
حجم سنگين فشارهاى قريش و مشركان با اين سخن پيامبر روشن مى‏شود كه: «ما اوذى نبى بمثل ما اوذيت; (32) هيچ پيامبرى مثل من آزار نديد.» و خديجه عليها السلام در تمام اين آزارها، يار و غم‏زداى پيامبر بود.
علامه مجلسى مى‏نويسد: در سال‏هاى آغازين بعثت‏بود كه حضرت رسول اكرم صلى الله عليه و آله با سيمايى غمگين و محزون از غار حرا به خانه برگشت. خديجه عليها السلام مى‏گويد، به پيامبر گفتم: نشانه اندوه در چهره‏ات مى‏بينم، چه شده است؟ فرمود: على از من جدا شده و معلوم نيست كجاست؟ [ عده‏اى از مسلمانان به خاطر پرهيز از گزند مشركان پراكنده شده بودند و ميان على عليه السلام و پيامبر صلى الله عليه و آله نيز فاصله افتاده بود] در مورد آسيب رسانى مشركان به وى نگرانم!
به رسول خدا صلى الله عليه و آله عرض كردم: بر شترم سوار مى‏شوم، يا او را مى‏يابم و يا مرگ بين من و او فاصله مى‏اندازد.
خديجه سوار شتر شد و به جست و جو پرداخت تا آن كه قيافه كسى را ديده بر او سلام كرد و از صداى جوابش فهميد على است ... آن گاه به سوى خانه برگشت و با دادن خبر سلامتى على، پيامبر را خوشحال كرد به اندازه‏اى كه پيامبر يازده بار شكرا للمجيب گفت.

8 - مجاهدت و دفاع از رسول خدا صلى الله عليه و آله

از مصاديق مجاهدت خديجه عليها السلام مى‏توان به موضوع پذيرش اسلام در سال‏هاى جهل و گمراهى و نيز تقيه شديد در شرايط خوفناك و وحشتناك آن عصر اشاره كرد. ميزان خطرات پذيرش اسلام در آن دوره به حدى بود كه امام صادق عليه السلام مى‏فرمود: پيامبر خدا پنج‏سال در مكه به طور پنهانى مى‏زيست، على و خديجه با او بودند و اسلام خود را پنهان و به شدت تقيه مى‏كردند. (33)
علاوه بر اين خديجه عليها السلام در مقام دفاع از پيامبر نيز برمى‏آمد. از جمله اصبغ بن نباته مى‏گويد: عصر روز جمعه در مسجد در حضور على عليه السلام بوديم كه مردى بلند قامت‏به نام سواد بن قارب خدمت امام آمد. او بعد از رد و بدل شدن مطالبى گفت: از يمن سوار شتر شدم و به سوى مكه آمدم. با نخستين كسى كه روبه‏رو شدم ابوسفيان بود. بر او سلام كردم و پيرامون خاندان قريش پرسيدم، گفت: مشكلى نيست فقط يتيم ابوطالب دين ما را فاسد كرده است.
گفتم نام او چيست؟ گفت: محمد و احمد. پرسيدم كجاست؟ گفت‏با خديجه دختر خويلد ازدواج كرده و در خانه اوست. مهار شتر را كشيدم و به خانه خديجه رفتم و در زدم. خديجه پشت در آمد و پرسيد: كيستى؟ خود را معرفى كردم و گفتم: مى‏خواهم با محمد ملاقات كنم.
او اين گونه پاسخ داد: «اذهب الى عملك ماتذرون محمدا ياويه ظل بيت قد طردتموه و هربتموه و حصنتموه اذهب الى عملك; به دنبال كار خود برو، محمد را رها نمى‏كنيد تا در پناه خانه‏اش بياسايد. شما او را از خود دور كرديد و فرارى داديد و در مقابلش سنگربندى كرديد، برو به دنبال كارت.»
پيامبر فرمود: اى خديجه در را بگشا، وقتى وارد شدم سيماى نورانى پيامبر را ديدم و به رسالت او ايمان آوردم و بعد از وداع به يمن برگشتم. (34)
يك بار هم كه جهال عرب با سنگ‏پرانى حضرت را زخمى كردند و در پى او تا خانه خديجه آمدند و خانه را سنگ‏باران كردند، خديجه بيرون آمد و گفت: آيا از سنگباران كردن خانه زنى كه نجيب‏ترين قوم شماست، شرم نداريد؟ و مردم با شنيدن اين سخن شرمنده و متفرق شدند و آن گاه خديجه به مداواى همسرش شتافت. در همين واقعه بود كه پيامبر از سوى خداوند به او سلام رساند و خديجه در برابر سلام الهى گفت: «ان الله هو السلام و منه السلام و على جبرئيل السلام و عليك يا رسول الله السلام و بركاته.» (35)

پى‏نوشت‏ها:

1) بحارالانوار، ج 21، ص 352.
2) همان، ج 102، ص 272.
3) همان، ج 16، ص 69.
4) همان، ج 75، ص 56.
5) همان، ج 16، ص 69.
6) همان، ج 19، ص 21.
7) سيره اعلام النبلاء، ج 2، ص 11; كشف الغمه، ج 1، ص 511.
8) تاريخ طبرى، ج 4، ص 593.
9) سفينة‏البحار، ج 1، ص 380.
10) سيره نبوى، ابن هشام، ج 1، ص 199.
11) سفينة البحار، ج 1، ص 381.
12) سيره نبوى، ابن هشام، ج 1، ص 201; تاريخ طبرى، ج 1، ص 521.
13) بحارالانوار، ج 16، ص 81; ج 103، ص 374.
14) همان، ص 80.
15) بحارالانوار، ج 1، ص 4.
16) سفينة البحار، ج 2، ص 570; وفات الزهرا، مقرم، ص 7.
17) شرح نهج‏البلاغه، ابن ابى الحديد، ج 13، ص 208.
18) بحارالانوار، ج 17، ص 309.
19) همان، ج 15، ص 363.
20) بحارالانوار، ج 16، ص 79 و 80.
21) شجره طوبى، ج 2، ص 235.
22) قاموس الرجال، ج 10، ص 432.
23) شرح نهج البلاغه، ابن ابى‏الحديد، ج 13، ص 225.
24) بحارالانوار، ج 16، ص 22.
25) همان، ج 16، ص 75 تا 77.
26) همان، ج 19، ص 63.
27) رياحين الشريعه، ج 2، ص 211.
28) سيره ابن هشام، ج 1، ص 379; تاريخ طبرى، ج 2، ص 79.
29) خديجه كبرى، نمونه زن مجاهد مسلمان.
30) سيره ابن هشام، ج 1، ص 335; بحارالانوار، ج 19، ص 18.
31) سيره نبوى، ابن هشام، ج 1، ص 249; استيعاب، ج 4، ص 1820; با اختلاف اندك.
32) بحارالانوار، ج 39، ص 1.
33) كمال الدين، ص 197; نمونه‏هايى از مجاهدت اين بانو در ماهنامه مبلغان ش 11، ص 8 به بعد مطالعه كنيد.
34) اختصاص مفيد، ص 181; بحارالانوار، ج 18، ص 98.
35) استيعاب، ج 4، ص 111 و ج 2، ص 719; اسد الغابة، ج 5، ص 438.





ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط