ویژه نامه روز بيست و پنجم ضیافت الهی
دعای روز بيست و پنجم
خدايا قرارم ده در اين ماه دوستدار دوستانت و دشمن دارنده دشمنانت و پيرو راه و روش خاتم پيامبرانت اى نگهدارنده دلهاى پيامبران
منبع: مفاتیح الجنان
زلال وحی
شیوه های دشنان در ستیز با دین باوران (3)
ایجاد بحران روحی
« ای پیامبر ما می دانیم که کافران در تکذیب تو سخنانی می گویند که تو را افسرده و غمگین سازند و آن ستمکاران نه تنها تو را، بلکه همه ی آیات خدا را تکذیب می کنند.»
تبلیغات سوء
«و کافران می خواهند با تبلیغات سوء که از نفس تیره و گفتار جاهلانه ی آنها منشاء می گیرد (نور خدا) را خاموش کنند.»
جاسوسی وفتنه انگیزی: «... و من الّذین هادوا سمّاعون لکذلک سمّاعون لقوم آخرین لم یاتوک یحرّفون الکلم من بعد مواضعه»(3)
« و یهود جاسوسی می کند و سخنان فتنه انگیز به جای کلمات حق تو می گویند و کلمات حق را به میل خویش تغییر می دهند.»
تهدید و ارعاب
«و مستکبران گفتند ما مؤمنان را از شهر و دیارشان اخراج می کنیم مگر این که به آیین و تفکرات ما باز گردند.» (5)
پي نوشت ها:
1- سوره ی انعام، آیه ی 33.
2- سوره ی توبه، ،آیه ی32.
3- سوره ی مائده، آیه ی 41.
4- سوره ی اعراف، آیه ی 88.
منبع: فصل نامه قرآنی کوثر شماره ی 17 صفحات 24 الی 32.
کلام نور
مواعظ پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم)
برترین جهاد آن است که آدمی صبح کند و در اندیشه ی ستم به کسی نباشد.
من عرض لأخیه المسلم المتکلم فی حدیثه فکانما خدش وجهه؛ (2)
هر که در میان سخن برادر مسلمانش بدود، چنان است که چهره ی او را بخراشد.
لا تعمل شیئا من الخیر ریاء و لاتدعه حیاء؛ (3)
هیچ کار خیری را ریاکارانه انجام نده و آن را از روی حیا ترک مکن.
افضاء سرأخیک خیانة ما جتنب ذلک؛ (4)
فاش کردن راز برادرت خیانت است؛ پس از این کار دوری کن.
لتکن لک فی کل شیء نیه صالحة حتی النوم و الأکل؛ (5)
در هر چیز باید نیتی نیک داشته باشی، حتی در خوردن و خواب.
إن شیعتنا من شیعنا و اتبع آثارنا و اقتدی بأعمالنا؛ (6)
شیعه ی ما کسی است که از ما پیروی کند و پا جای پای ما بگذارد و به کردار ما اقتدا کند.
پي نوشت ها:
1- من لا یحضره الفقیه، ج4، ص 353.
2- اصول کافی، ج2، ص 660.
3- بحارالانوار، ج77، ص 163.
4- بحارالانوار، ج77، ص 91.
5- مکارم الاخلاق، ج2، ص 370.
6- بحارالانوار، ج68، ص 154.
مواعظ حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها)
«در خدمت مادر باش، زیرا بهشت زیر پای مادران است.» (1)
«(جعل الله) الصلاة تنزیها لکم عن الکبر»
«خداوند متعال نماز را برای دوری شما از کبر قرار داد.» (2)
«من اصعد الی الله خالص عبادته اهبط الله عزوجل الیه افضل مصلحت»
«کسی که عبادت خالصانه ی خود را به سوی خدا فرستد، پروردگار بزرگ، برترین مصلحت او را به سویش فرو خواهد فرستاد.(3)
«خیارکم ألینکم مناکبة و اکرمهم لنسائهم»
«بهترین شما کسی است که در برخورد با مردم نرم تر و مهربان تر است و ارزشمندترین مردم کسانی هستند که با همسرانشان مهربان و بخشنده اند.» (4)
«ان کنت تعمل بما امرناک و تنهی عما زجرناک عنه فأنت شیعتنا و الا فلا.»
«اگر به آنچه به شما امر می کنیم عمل کنی و از آنچه شما را باز می داریم دوری کنی، از شیعیان مایی و گرنه هرگز.» (5)
پي نوشت ها:
1- کنزالعمال، ج16، ص 426.
2- بحارالانوار، ج43، ص 158.
3- بحارالانوار، ج67، ص 249.
4- کنزالعمال، ج7، ص 225.
5- بحارالانوار، ج68، ص 155.
فضیلت زیارت امام حسین (سلام الله علیه) در کلام گهربار امام صادق (سلام الله علیه)
زیارت امام حسین (سلام الله علیه) را فرو نگذار تا که خدا عمرت را طولانی و روزیت را زیاد کند و زندگی با سعادت و مرگ با شهادت به تو خواهد بخشید. (1)
زیارة قبرالحسین بن علی (سلام الله علیهما) من افضل ما یکون من الاعمال؛
زیارت قبر امام حسین (سلام الله علیه) از برترین اعمال است. (2)
من أراد الله به الخیر قذف فی قلبه حب الحسین (سلام الله علیه) و حب زیارته:
کسی که خدا خیرخواه او باشد، محبت امام حسین (سلام الله علیه) و شوق زیارت ایشان را در دل او می اندازد. (3)
من سره أن یکون علی موائد النور یوم القیامة فلیکن من زوار الحسین بن علی (سلام الله علیها)؛
هر کس دوست دارد روز قیامت، بر سر سفره های نور بنشیند باید اززائران امام حسین (سلام الله علیه) باشد. (4)
پي نوشت ها:
1- وسایل الشیعه، ج14، ص 431.
2- مستدرک الوسایل، ج10، ص 311.
3- بحارالانوار، ج98، ص 76.
4- بحارالانوار، ج101، ص 238.
حکمت های شگرف
قَالَ الامام علیٌ [عليه السلام] كَانَ لِى فِيمَا مَضَى أَخٌ فِى اللَّهِ وَ كَانَ يُعْظِمُهُ فِى عَيْنِى صِغَرُ الدُّنْيَا فِى عَيْنِهِ وَ كَانَ خَارِجاً مِنْ سُلْطَانِ بَطْنِهِ فَلَا يَشْتَهِى مَا لَا يَجِدُ وَ لَا يُكْثِرُ إِذَا وَجَدَ وَ كَانَ أَكْثَرَ دَهْرِهِ صَامِتاً فَإِنْ قَالَ بَذَّ الْقَائِلِينَ وَ نَقَعَ غَلِيلَ السَّائِلِينَ وَ كَانَ ضَعِيفاً مُسْتَضْعَفاً فَإِنْ جَاءَ الْجِدُّ فَهُوَ لَيْثُ غَابٍ وَ صِلُّ وَادٍ لَا يُدْلِى بِحُجَّةٍ حَتَّى يَأْتِيَ قَاضِياً وَ كَانَ لَا يَلُومُ أَحَداً عَلَى مَا يَجِدُ الْعُذْرَ فِى مِثْلِهِ حَتَّى يَسْمَعَ اعْتِذَارَهُ وَ كَانَ لَا يَشْكُو وَجَعاً إِلَّا عِنْدَ بُرْئِهِ وَ كَانَ يَقُولُ مَا يَفْعَلُ وَ لَا يَقُولُ مَا لَا يَفْعَلُ وَ كَانَ إِذَا غُلِبَ عَلَى الْكَلَامِ لَمْ يُغْلَبْ عَلَى السُّكُوتِ وَ كَانَ عَلَى مَا يَسْمَعُ أَحْرَصَ مِنْهُ عَلَى أَنْ يَتَكَلَّمَ وَ كَانَ إِذَا بَدَهَهُ أَمْرَانِ يَنْظُرُ أَيُّهُمَا أَقْرَبُ إِلَى الْهَوَى فَيُخَالِفُهُ فَعَلَيْكُمْ بِهَذِهِ الْخَلَائِقِ فَالْزَمُوهَا وَ تَنَافَسُوا فِيهَا فَإِنْ لَمْ تَسْتَطِيعُوهَا فَاعْلَمُوا أَنَّ أَخْذَ الْقَلِيلِ خَيْرٌ مِنْ تَرْكِ الْكَثِيرِ .
حضرت علی(علیه السلام) فرمودند: در گذشته برادرى دينى داشتم كه در چشم من بزرگ مقدار بود، چون دنياى حرام در چشم او بى ارزش مى نمود، و از شکم بارگى دور بود، پس آنچه را نمى يافت آرزو نمى كرد، و آنچه را مى يافت زياده روى نداشت، در بيشتر عمرش ساكت بود، اما گاهى كه لب به سخن مى گشود بر ديگر سخنوران برترى داشت، و تشنگى پرسش كنندگان را فرو مى نشاند به ظاهر ناتوان و مستضعف مى نمود، اما در بر خورد جدى چونان شير بيشه مى خروشيد، يا چون مار بيابانى به حركت در مى آمد . تا پيش قاضى نمى رفت دليلى مطرح نمى كرد، و كسى را عذرى داشت سرزنش نمى كرد، تا آن عذر او را مى شنيد، از درد شكوه نمى كرد، مگر پس از تندرسى و بهبودي، آنچه عمل مى كرد مى گفت، و بدانچه عمل نمى كرد چيزى نمى گفت، اگر در سخن گفتن بر او پيشى مى گرفتند در سكوت مغلوب نمى گرديد.
و بر شنيدن بیشتر از سخن گفتن حريص بود. اگر بر سر دو راهى دو كار قرار مى گرفت ، مى انديشيد كه كدام يك با خواسته نفس نزديك تر است با آن مخالفت مى كرد، پس بر شما باد روى آوردن به اين گونه از ارزش هاى اخلاقى، و با يكديگر در كسب آن ها رقابت كنيد، و اگر نتوانستيد ، بدانيد كه به دست آوردن برخى از آن ارزش هاى اخلاقى بهتر از رها كردن همه آن هاست.
حكمت 290 : مسؤوليت نعمت ها(اخلاقى، اعتقادى)
وَ قَالَ [عليه السلام] لَوْ لَمْ يَتَوَعَّدِ اللَّهُ عَلَى مَعْصِيَتِهِ لَكَانَ يَجِبُ أَلَّا يُعْصَى شُكْراً لِنِعَمِهِ .
و درود خدا بر ایشان، فرمودند: اگر خدا بر گناهان وعدة عذاب هم نمى داد ، لازم بود به خاطر سپاسگزارى از نعمت هايش نافرمانى نشود.
حكمت 291 : روش تسليت گفتن(اخلاقى، اجتماعى)
وَ قَالَ [عليه السلام] وَ قَدْ عَزَّى الْأَشْعَثَ بْنَ قَيْسٍ عَنِ ابْنٍ لَهُ
يَا أَشْعَثُ إِنْ تَحْزَنْ عَلَى ابْنِكَ فَقَدِ اسْتَحَقَّتْ مِنْكَ ذَلِكَ الرَّحِمُ وَ إِنْ تَصْبِرْ فَفِى اللَّهِ مِنْ كُلِّ مُصِيبَةٍ خَلَفٌ يَا أَشْعَثُ إِنْ صَبَرْتَ جَرَى عَلَيْكَ الْقَدَرُ وَ أَنْتَ مَأْجُورٌ وَ إِنْ جَزِعْتَ جَرَى عَلَيْكَ الْقَدَرُ وَ أَنْتَ مَأْزُورٌ يَا أَشْعَثُ ابْنُكَ سَرَّكَ وَ هُوَ بَلَاءٌ وَ فِتْنَةٌ وَ حَزَنَكَ وَ هُوَ ثَوَابٌ وَ رَحْمَةٌ .
و درود خدا بر ایشان، فرمودند: (جهت تسليت گفتن به اشعث بن قيس در مرگ فرزندش)
اى اشعث ! اگر براى پسرت اندوهناكى ، به خاطر پيوند خويشاوندى سزاواري، اما اگر شكيبا باشى هر مصيبتى را نزد خدا پاداشى است. اى اشعث ! اگر شكيبا باشى تقدير الهى بر تو جارى مى شود و تو پاداش داده خواهى شد و اگر بى تابى كنى نيز تقدير الهى بر تو جارى مى شود و تو گناهكارى . اى اشعث ! پسرت تو را شاد مى ساخت و براى تو گرفتارى و آزمايش بود، و مرگ او تو را اندوهگين كرد در حالى كه براى تو پاداش و رحمت است.
حكمت 292: عزاى پيامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و بى تابى ها (اعتقادى)
وَ قَالَ علیه السلام عَلَى قَبْرِ رَسُولِ اللَّهِ ص سَاعَةَ دَفْنِهِ
إِنَّ الصَّبْرَ لَجَمِيلٌ إِلَّا عَنْكَ وَ إِنَّ الْجَزَعَ لَقَبِيحٌ إِلَّا عَلَيْكَ وَ إِنَّ الْمُصَابَ بِكَ لَجَلِيلٌ وَ إِنَّهُ قَبْلَكَ وَ بَعْدَكَ لَجَلَلٌ
و درود خدا بر ایشان، فرمودند: (به هنگام دفن رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم)
همانا شكيبايى نيكوست جز در غم از دست دادنت، و بى تابى نا پسند است، جز در اندوه مرگ تو، مصيبت تو بزرگ ، و مصيبت هاى پيش از تو و پس از تو ناچيزند.
حكمت 293 : دوستى با احمق ، هرگز!(اخلاقى، اجتماعى)
وَ قَالَ [عليه السلام] لَا تَصْحَبِ الْمَائِقَ فَإِنَّهُ يُزَيِّنُ لَكَ فِعْلَهُ وَ يَوَدُّ أَنْ تَكُونَ مِثْلَهُ .
و درود خدا بر ایشان، فرمودند: همنشين بى خرد مباش، كه كار زشت را زيبا جلوه داده ، دوست دارد تو همانند او باشي.
حكمت 294: فاصله ميان شرق و غرب (علمى)
وَ قَدْ سُئِلَ عَنْ مَسَافَةِ مَا بَيْنَ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ فَقَالَ ع مَسِيرَةُ يَوْمٍ لِلشَّمْسِ .
و درود خدا بر ایشان، فرمودند: ( از فاصله ميان مشرق و مغرب پرسيدند ، فرمودند:) به اندازه يك روز حركت خورشيد.
حكمت 295 : شناخت دوستان و دشمنان(اخلاقى، اجتماعى،سياسى)
وَ قَالَ [عليه السلام] أَصْدِقَاؤُكَ ثَلَاثَةٌ وَ أَعْدَاؤُكَ ثَلَاثَةٌ فَأَصْدِقَاؤُكَ صَدِيقُكَ وَ صَدِيقُ صَدِيقِكَ وَ عَدُوُّ عَدُوِّكَ وَ أَعْدَاؤُكَ عَدُوُّكَ وَ عَدُوُّ صَدِيقِكَ وَ صَدِيقُ عَدُوِّكَ .
و درود خدا بر ایشان، فرمودند: دوستان تو سه گروهند، و دشمنان تو نيز سه دسته اند؛ اما دوستانت : دوست تو و دوستِ دوست تو ، و دشمنِ دشمن تو است، و اما دشمنانت : دشمن تو ، و دشمن دوست تو ، و دوست دشمن تو است.
حكمت 296: پرهيز از دشمنى ها(اخلاقى)
وَ قَالَ [عليه السلام] لِرَجُلٍ رَآهُ يَسْعَى عَلَى عَدُوٍّ لَهُ بِمَا فِيهِ إِضْرَارٌ بِنَفْسِهِ إِنَّمَا أَنْتَ كَالطَّاعِنِ نَفْسَهُ لِيَقْتُلَ رِدْفَهُ .
و درود خدا بر ایشان، فرمودند: (شخصى را ديد كه چنان بر ضد دشمنش مى كوشيد كه به خود زيان مى رسانيد ، فرمودند:) تو مانند كسى هستى كه نيزه در بدن خود فرو برد تا ديگرى را كه در كنار اوست بكشد!
حكمت 297: ضرورت عبرت گرفتن(اخلاقى، اجتماعى)
وَ قَالَ [عليه السلام] مَا أَكْثَرَ الْعِبَرَ وَ أَقَلَّ الِاعْتِبَارَ .
و درود خدا بر ایشان، فرمودند: عبرت ها چقدر فراوانند و عبرت پذيران چه اندك !
حكمت 298 : اعتدال در دشمنى ها
وَ قَالَ [عليه السلام] مَنْ بَالَغَ فِى الْخُصُومَةِ أَثِمَ وَ مَنْ قَصَّرَ فِيهَا ظُلِمَ وَ لَا يَسْتَطِيعُ أَنْ يَتَّقِيَ اللَّهَ مَنْ خَاصَمَ .
و درود خدا بر ایشان، فرمودند: كسى كه در دشمنى زياده روى كند گناهكار ، و آن كس كه در دشمنى كوتاهى كند ستمكار است، و هر كس كه بى دليل دشمنى كند نمى تواند با تقوا باشد!.
حكمت 299 : نماز در نگرانى ها(اعتقادى)
وَ قَالَ [عليه السلام] مَا أَهَمَّنِى ذَنْبٌ أُمْهِلْتُ بَعْدَهُ حَتَّى أُصَلِّيَ رَكْعَتَيْنِ وَ أَسْأَلَ اللَّهَ الْعَافِيَةَ .
و درود خدا بر ایشان، فرمودند: آنچه كه بين من و خدا ناروا است اگر انجام دهم و مهلت دو ركعت نماز داشته باشم كه از خدا عافيت طلبم، مرا اندوهگين نخواهد ساخت.
حكمت 300: شگفتى روزى بندگان (اعتقادى)
وَ سُئِلَ [عليه السلام] كَيْفَ يُحَاسِبُ اللَّهُ الْخَلْقَ عَلَى كَثْرَتِهِمْ فَقَالَ [عليه السلام] كَمَا يَرْزُقُهُمْ عَلَى كَثْرَتِهِمْ فَقِيلَ كَيْفَ يُحَاسِبُهُمْ وَ لَا يَرَوْنَهُ فَقَالَ [عليه السلام] كَمَا يَرْزُقُهُمْ وَ لَا يَرَوْنَهُ .
و درود خدا بر ایشان، فرمودند: از امام پرسيدند چگونه خدا با فراوانى انسان ها به حسابشان رسيدگى مى كند؟ آن چنان كه با فراوانى آنان روزيشان مى دهد! (و باز پرسيدند چگونه به حساب انسان ها رسيدگى مى كند كه او را نمى بينند، فرمودند) همان گونه كه آنان را روزى مى دهد و او را نمى بينند.
منبع: نهج البلاغه
عزیزآل یاسین
فرشتگان یاور امام حسین (سلام الله علیه)، یاوران حضرت مهدی(سلام الله علیه)
به تحقیق چهار هزار فرشته برای نصرت و یاری امام حسین (سلام الله علیه) به زمین فرود آمدند. آنان هنگامی که نازل شدند، دیدند حضرت امام حسین (سلام الله علیه) کشته شده است، از این رو، ژولیده و غبار آلوده در نزد قبر آن حضرت، اقامت کردند و همچنان هستند تا این که قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) قیام کند و آنان از یاوران سپاه آن حضرت خواهند بود و شعارشان «یا لثارات الحسین (سلام الله علیه)؛ ای خونخواهان حسین (سلام الله علیه)» است.
منبع: علل الشرایع ص 227 – 225.
شعار سپاه حضرت مهدی (علیه السلام)
«السلام علی الامام الغائب عنالابصار و الحاضر فی الامصار و الغائب عن العیون و الحاضر فی الافکار، بقیه الاخیار، وارث ذی الفقار الذی یظهر فی بیت الله الاحرام ذی الاستار و ینادی بشعار یا لثارات الحسین، انا الطالب بالاوتار، انا قاصم کل جبار»؛ سلام و درود بر امامی که از دیده ها پنهان است و در شهر حاضر؛ آن که از دیده ها نهان است و در دل ها حاضر، باقی مانده ی اخیار و خوبان، و وارث شمشیر ذوالفقار، آن بزرگواری که در بیت الله الحرام ظاهر می شود و به شعار «یالثارت الحسین» ندا می کند و می فرماید: « منم مطالبه کننده ی خون های به ناحق ریخته، منم شکننده ی هر ستمگر جفا پیشه» (1)
و یاران حضرت مهدی (علیه السلام) نیز به پیروی از امامشان، شعار «یالثارات الحسین» سر می دهند.
محدث نوری از کتاب غیبت فضل بن شاذان نقل کرده: به درستی که شعار یاوران حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) «یالثارات الحسین (علیه السلام) است. (2)
حضرت امام صادق (علیه السلام) هم می فرمایند:
«شعار یاران حضرت مهدی (علیه السلام) «یالثارات الحسین؛ ای خونخواهان حسین (علیه السلام)» است (3)
پي نوشت ها:
1و 2- نجم الثاقب، ص 469.
3- مستدرک الوسایل، ج 11، ص14.
مواعظ جاوید
قدس، فلسطین و رژیم اشغالگر قدس
منبع:
کلمات قصار، حضرت امام خمینی (رحمت الله علیه) صفحه های 146 الی 149.
در محضر ولایت
ماه رمضان ماه تسلیم در برابر خدا است
در اینجا نیز همین طور است. امام در اوّل دعاى مورد اشاره مىفرماید: «الحمدللَّه الّذى جعلنا من اهله؛ ما را اهل حمد قرار داد.» (دعاى 44 صحیفه سجادیه) ما از نعم الهى غافل نیستیم، و او را حمد و شکر مىکنیم. او راههایى در مقابل ما باز کرده است، که به حمدش برسیم. همچنین، غایات و راههایى معیّن فرموده و ما را در این راهها به رفتن واداشته است.
بعد مىرسد به این جمله: «والحمدللَّه الذى جعل من تلک السّبل شهره شهر رمضان؛ حمد خداى را که یکى از این راههایى که ما را به او؛ به کمال و به بصیرت نسبت به معدن عظمت مىرساند، همین ماه رمضان است.» امام تعبیر مىکند به «شَهره»؛ یعنى «شهر خودش». شهر خدا را یکى از این راهها قرار داد. خیلى پرمعناست. اگر فکر کنیم همه ماهها ماه خدا و مال خداست؛ وقتى که مالک همه وجود، بخشى از وجود را معیّن مىکند و آن را به خود نسبت خاص مىدهد، معلوم مىشود نسبت به این بخش، توجّه و عنایت ویژهاى دارد. یکى از این بخشها، همین «شهراللَّه» است؛ شهر خدا، ماه خدا. خودِ این نسبت، در فضیلت ماه رمضان، کافى است. «شهر رمضان، شهر الصیام و شهرالاسلام.» ماه روزه؛ ماهى که روزه آن، یکى از ابزارهاى بسیار کار آمد براى تهذیب نفس است؛ چرا که در آن گرسنگى کشیدن و با هوسها و اشتهاها مبارزه کردن نهفته است.
شهر اسلام، یعنى شهر «اسلام الوجه لدى اللَّه؛ در مقابل خدا تسلیم بودن.» خوب؛ انسانى جوان است و وقتى روزه مىگیرد، گرسنه است، تشنه است و تمام غرایز، او را به سمت هوس و اشتهایى مىخواند. ولى او، در مقابل همه این غرایز مىایستد. براى چه؟! براى اجراى امر پروردگار. و این، تسلیم در مقابل پروردگار است. در هیچ روزى از روزهاى سال، یک مسلمان، به طور عادّى، این همه در مقابل خدا تسلیم نیست که در روزهاى ماه رمضان به طور عادى تسلیم است. پس، «شهر اسلام» شهر تسلیم است.
ماه رمضان ماه خالص شدن
بعد مىفرماید: «و شهر التّمحیص؛ این ماه، ماه تمحیص است. «تمحیص» یعنى چه؟ یعنى خالص کردن. مقصود این است که در این ماه، ناب و خالص شویم. ....
این ماه، ماه خالص شدن است و اگر درست نگاه کنیم، خالص شدن در این ماه، از راههاى دیگرِ خالص شدن، آسانتر است. ما با همین روزه و مبارزه کردن با نفس، مىتوانیم خودمان را خالص کنیم. اغلبِ گمراهی هایى که وجود دارد، یا به خاطر گناهانى است که از ما سر مىزند و یا به خاطر خصلتهاى زشتى است که در وجودِ ما نهفته است.
منبع: فرازی از بیانات مقام معظم رهبرى در خطبههاى نماز جمعه سوم رمضان 1415- 14/11/1373
تولید علم و دانش آموزی در کلام ولایت
اگر بخواهید از لحاظ علمی پیش بروید، باید جرأت نوآوری داشته باشید. علم معرفت است. علم عزیز و شریف است. علم، گوهر است. علم آن چیزی است که انسان باید دنبال آن باشد. چشم باز انسان در حرکت است همه جا باید دنبالش برویم.
منبع: نکته های ناب «رهنمود مقام معظم رهبری» گردآوری، حسن قدوسی، ص 20 – 19
مظهر شیطنت و طغیان علیه انسانیت
زمینه های اسلام خواهی در تمام کشورهای اسلامی وجود دارد و در هر نقطه ی جهان اسلام که زمینه و فرصت بروز آرمان های حقیقی ملت ها فراهم آید، مردم با فداکاری و شور و امید، حاکمیت اسلام را فریاد می زنند. نظام اسلامی علاوه بر ایجاد امواج اسلام خواهی در ملتها، همچون موجودی پویا و رو به رشد، هزینه و خسارت فراوانی به زورگویان جهانی تحمیل کرده است و استکبار با توجه به آثار وجودی نظام اسلامی، از اول پیروزی انقلاب برای منفعل ساختن یا از میدان خارج کردن این نظام همه ی تلاش و امکانات خود را به کار گرفته است. (2)
مابع:
1- بیانات مقام معظم رهبری در مراسم اختتامیه بیستمین دوره ی مسابقات بین المللی حفظ و قرائت قرآن کریم، 6/7/82.
2- بیانات مقام معظم رهبری در دیار با ائمه ی جمعه ی سراسر کشور، 14/7/82.
شمیم هدایت
کار فرهنگی منفی و مبتذل
قرآن شریف می فرماید: اگر کسی با کارهای مبتذل و منفی که ما مشتی از خروار آن را متذکر شدیم از نظر روحی، دیگری را به قتل برساند و روح انسانی و خدایی او را به روح حیوانی مبدل سازد، گویا همه ی افراد بشر را به قتل رسانده است. «من قتل نفسا بغیر نفس اوفساد فی الارض فکانما قتل الناس جمیعا» هر کس انسانی را بدون ارتکاب قتل یا فساد در روی زمین بکشد، گویی همه ی انسانها را کشته است. (1) با توجه به هشدار قرآن کریم، لازم است که همگان بکوشیم تا در هر بخش از کارهای فرهنگی که هستیم و مسؤولیتی بر عهده داریم در خانه، مدرسه، در سطوح عالی علم و دانش و درمراکز فرهنگی و هنری، به نحو احسن از عهده ی این کار ظریف و حیاتی برآییم و سعادت ابدی را برای خود، فرزندان و جامعه مان فراهم نماییم. جوانان جامعه ی ما نیز باید ضمن اهتمام هرچه بیشتر به فعالیتهای فرهنگی و پرداختن به آن، با چشمی باز و ازطریق مطمئن، کار فرهنگی شایسته را از مبتذل باز شناسی کنند.
پي نوشت ها:
1- سوره ی مائده، آیه ی 32.
منبع: اخلاق و جوان، حضرت آیت الله العظمی مظاهری (دامت برکاته) صفحه های 184 و 185.
اراده و انتخاب در انسان ها
قرآن کریم می فرماید: اینها دارای عقل و درک هستند ولی با آن اندیشه نمی کنند و نمی فهمند، چشم دل و بصیرت دارند و می توانند با آن حق را از باطل تفکیک کنند، ولی از روی عمد با آن نمی بینند، چنانچه گوش دارند که بتوانند سخن حق را بشنوند ولی با اختیار خویش نمی شنوند، آنها همچون چهارپایانند (عمل آنها مثل حیوانات است) بلکه گمراه تر و پست تر از آنها (از جهت رتبه) هستند و اینان همان غافلانند. (2)
... قرآن تنها دستور به عبودیت پروردگار داده است، ولی اجبار به آن نکرده است، تا انسان با اختیار خویش و به فرمان عقل دستور خداوند را امتثال نماید، و مستحق رسیدن به کمال و مدح و ستایش به آن باشد.
پي نوشت ها:
1- سوره ی انسان، آیه ی 3.
2- سوره ی اعراف، آیه ی 179.
منبع: برگزیده بیانات آیت الله مصباح یزدی(دامت برکاته)
نکته های ناب
شوخی و عقل
حضرت علی (سلام الله علیه) می فرمایند: هیچ کس شوخی نکرد، مگر آن که با پرداختن به آن، پاره یی از عقل خود را به دور انداخت.
شرح: یکی از نشانه های سنگین و با وقار بودن آن است که انسان، ازشوخی کردن بپرهیزد و متین و جدی باشد. کسانی که در محفل و مجلسی لب به شوخی باز می کنند و سخنان مضحک به زبان می آورند و دیگران را می خندانند، پیداست که وقار و متانت ندارند و افرادی جلف و سبک مغز هستند.
معنی این سخن گهربار حضرت علی (علیه السلام) آن است که با هر شوخی، مقداری از عقل انسان در نظر مردم ازبین می رود و دیگر احترام و ارزش زیادی برای چنین شخصی قائل نیستند.
حضرت علی (علیه السلام) در وصیت خود به فرزند شان امام حسن (علیه السلام) می فرمایند: « نه تنها خودت، هیچ گاه در حضور مردم شوخی مکن و حرفهای خنده آور مزن، بلکه حتی حرفهای خنده آور دیگران را نقل مکن. چون این کار باعث سبکی و جلفی می شود و ارزش انسان را از بین می برد.»
سعدی نیز به پیروی از حضرت علی (علیه السلام) در یکی از شعرهای خود گفته است:
ز شوخی بپرهیز ای با خرد
که شوخی، تو را، آبرو می برد
پي نوشت ها:
1- نهج البلاغه، حکمت 450.
منبع: پندهای کوتاه از نهج البلاغه، ص 71.
دل نوشته
بوی زیتون
مرگ، بر دیوارهای خانه بوفهای کور ضجه میزند.
«اندکی صبر، سحر نزدیک است».
کبوترهای صلح را نمیتوان انکار کرد؛ اگر هرچه گلوله بزنندشان. اگر هرچه قفس بسازندشان، اگرچه هر روز، سقف آرزوهایشان را با سقف خانههایشان بر سرشان خراب کنند.
اگرچه آسمانشان را و افق نگاهشان را هر روز کوچک و کوچکتر کنند.
کبوترها انکارنشدنیاند، نمیشود باورشان نکرد؛ خون، پرهایشان را قشنگتر میکند.
پرواز با بالهای زخمی، جلوه دیگری دارد.
حتی اگر چشم ببندیم پرواز را نمیشود انکار کرد. پرواز را نمیشود از آسمان گرفت؛ همانگونه که آفتاب را.
دیوارهای بلند، نمیتوانند بوی زیتون را سد کنند.
عطر زیتون همه جا را گرفته است.
هرچه دیوارها بلندتر شوند، هرچه دیوارها تنگتر شوند، هرچه کوچههای تنگ اردوگاههای غمزده از خون شهید رنگینتر شوند، برکت را نمیتوانند از ما بگیرند؛ همانطور که خدا را، همانطور که سنگ نتوانستند.
سلاحمان از سنگ است.
کودکانمان از سنگ زاده میشوند، بزرگ میشوند با هر سنگی.
روزی خواهد آمد که گرمای نفسهایمان و شعله آههایمان با اشک کودکانمان و شعلههای آتشی که بر باغهای زیتونمان میزنید، در شما بگیرد و شبهای غفلت جهانیان را تا همیشه روشن کند.
روزی که دود آههای مادران شهید داده ما چشمهایتان را کور کند و خواب غفلت دنیا را دچار نفستنگی کند، نزدیک است.
روزی که سنگها شیشه عمر دیو سیرتتان را خرد کند، نزدیک است.
این روزها در خانههایمان در کوچهها و خیابانهای ویرانه ما، بوی خدا را نزدیکتر میتوان حس کرد.
حماسه ماندگاری
گلولهها، گلوی خاکت را میفشارند. بادهای عاصی بر پیکر کودکان و زنانت شلاق میزنند. تو سالهاست ازپشت پنجره آوارگی،سرزمین بیپناهت را درهجوم رگبارهای مداوم دیدهای وگریستهای.
ثانیه ثانیه این سالها لبریز خاطرههایی سرخ و غبارآلود، خاطرههایی مجروح و زخمآجین است.
نگاه کن! زیتونزارها استواریات را به نماز ایستادهاند.
تو خوب میدانی شغالهای این حوالی برای تکه تکه کردن ارادهات، چگونه دندان تیز کردهاند؛ اما تو میایستی با دستهایی که سالهاست مشق حماسه میکنند و گامهایی که هر لحظه، شکوه ایمانت را به نمایش میآیند؛ ایمان به رهایی.
من عاشقانهترین واژهها را برای مردمی ترانه میکنم که نیم قرن است در شبانههایی برفی، به شوق دمیدن آفتاب بهار آزادی، دشوارترین نبردها را تجربه کردهاند؛ مردمی از تبار آب و آینه، مردمی از جنس سپیده و جنگل.
میدانم روزهای بیپناهیتان را.
میشناسم ستارههای بیسرتان را.
« من از سکوت شب سردتان خبر دارم شهید دادهام از دردتان خبر دارم»
آنان که این روزهای خاکستری را بر روشنای نگاهتان تحمیل کردهاند، بدانند که ظلم پایدار نمیماند و خورشید ایمان شما سرانجام بر ابرهای تیره ستم، غالب خواهد شد.
بدانند که تو همچون چکاوکی عاشق، مسیر درخشان آفتاب را خواهی یافت و بر فراز درختان شکوفهآذین آزادی، ترانه آزادگیات را سرخواهی داد.
آه، ای فلسطین، ای وطن حماسه و عشق، ای سرزمین حادثه و توفان! تو برخواهی خاست در سپیدهدمانی بزرگ؛ آنگونه سربلند که ردپای اشغالگران نیز از پیکرت پاک شده باشد.
تو نفس خواهی کشید در هوایی معطر و پاکیزه و گازهای اشکآور، گلوی صهیونیست ستمگران را در خود مچاله خواهد کرد.
برخیز و آخرین پسماندههای ظلم و نفاق را در زبالهدان تاریخ دفن کن!
برخیز و حماسه ماندگاریات را بر بلندترین کوههای دنیا پرچم بکوب!
اولین قبله
چه فرقی میکند، فلسطین یا ایران؟ قدس از آن ماست؛ این خانه خدا که بوی بهشت را میپراکند در خاک، این قصر باشکوه آسمانی که خدا به ساکنان زمین هدیه داده است.
قدس از آن ماست. کدام ابرهه، رؤیای ویرانیات را میپروراند در سر؟
کدام ابلیس، آبادیات را ویران میخواهد؟ کدام شیطان، سربلندی را سرافکنده و خوار میخواهد؟
به من نگاه کن! در دستهایم، سنگی است که کبوترانه بال میگشاید تا تو.
در مشت من سنگی است که آهنگ رهاییات را مژده میدهد. باران سنگ میبارد.
ما لشکر « ابابیل» هستیم، میخواهیم بباریم خشم و نفرتمان را برسر ابرههها.
بارانی از سنگ میبارد.
دلواپس چه هستی؟
شاخههای زیتونت، تا همیشه پرمیوه خواهد شد.
شمرها میخواهند سر فلسطین را ببرند؟ چه خیال باطلی!
هنوز در نگاه معصوم مسجدالاقصی، رد سبزی است از عبور بهار! هنوز در کوچههای فلسطین، طنین قدمهای پیامبران میپیچد.
ای خاستگاه فطرتهای پاک! کابوس تنهاییات تمام خواهد شد.
شبهای بیستارگیات، روشنان خورشید را به تماشا خواهد نشست. امروز روز توست.
با هیچ سیمخارداری نمیتوانند تو را به زنجیر بکشند.
سربلندیات آرزوی من است. ای نخستین سکوی پروازهای عاشقانه انسان!
ای اولین قبله! تاریخ، ورق ورق تکرار میشود.
خانه خدا، خراب شدنی نیست.
فرزندان فرعون، به بیراهه میروند. امروز، فرزندان فرعون، در کسوت «ابرهه»ها آمدند. این بار خنجرها فقط با قصد آشامیدن خون گلوی قدس برخاسته است. ای خانه مقدس! خدا برای رهاییات لشکری خواهد فرستاد. ای مرثیه سالها درد و اندوه! زخمهای همیشهات سر باز میکنند روزی. آن روز، آه و نالههایت به آتش میکشد صهیون را. ای شناسنامه غربت و درد! خونهای ریخته شده، بر خاکت قد میکشند روزی. خونهای جاری فرزندانت، سیلی خروشان خواهد شد. هیچ دستی نمیتواند قداست تو را به سخره بگیرد. تو، قدس عزیز، هماره مقدس و جاودانه خواهی ماند.
آتش شو!
مگر این خاک مال تو نیست؟
مگر تو فرزند همین مادر نیستی؟!
مگر ریههای تو پر از خاطره هوای اینجا نیست؟!
مگر با زمین خوردن در همین خاک، ایستادن را نیاموختهای؟! پس با همه وجودت بایست برای ایستادگی این خاک. شاید خیال گرمی دستان دیگران، دلخوشت کرده باشد!
شاید فکر میکردی کاری از دست کسی برمیآید!
شاید هم همینطور باشد؛ اما سکوت و زمزمههای بیفروغ این سالها باید تو را به خود آورده باشد.
حتی اگر کسی هم بخواهد خانه تو را به تو بازگرداند، بیحضور تو این سقف، پایدار نمیماند.
هر کجای این دنیای ناکجایی، بیا اینجا؛ بیا اینجا و در متن حادثه بنشین؛ دیگر وضع از اینکه بدتر نمیشود! باور کن کار از حرف و حدیث گذشته است.
دیگر نشست و مذاکره فایدهای ندارد. کار به خون رسیده؛ این خاک تشنه باید سیراب شود؛ حالا یا با خون تو و یا با خون دشمنت. مادرت که آزاد شود، حتی اگر تو نباشی، فرزندان دیگرش را در آغوش خواهد کشید. پس خود سنگ شو، آتش شو و به جان شب بیفت.
آزادی
شب ویرانه از آغوش تو بالا نرود
خون پاک تو به حلقوم یهودا نرود
بغض ویرانشده در حنجره من ای قدس!
اولین خانه بیپنجره من ای قدس
چگونه تو را نمیفهمند، صدایت را نمیشنوند؟ چگونه هوایت را فشردهاند؟ دردهایت را مرهمی ندارند؟!
چشمی در تاریکی و چشمی به امید نور، گلویت را گلولهباران کردهاند، صدایت را نمیشنوند.
فریاد میزنیم همصدا با تو پارههای کشورت را؛ همصدا با تو مرزهای گمشدهات را، همصدا با تو کودکان بیپناهت را، پدران زخمیات را، مادران داغدیدهات را؛ همصدا با تو، درختان سوختهات را، خانههای ویرانت را فریاد میزنیم. همصدا با تو در توفانهای داغ حادثه میتازیم.
شیطان در کنارهها و زاویهها چشم میدواند بیتالمقدس را.
آواره و بیپناه، خاطراتت را به دوش میکشی و جادهها بر گامهایت میپیچند.
پلکی امان نمیدهند تو را برای آرامش.
سی سال ویرانی خانهها و آوارگیات را به دوش میکشی. سی سال، از کودکی تا امروز پرپر زندگی کردن، تو را چنان کرده است که امروز ایستادهای؛ حتی با دستهای خالی.
سنگهای جهان پرنده شدهاند مقصودت را.
همصدا با تو مظلومیت را فریاد میزنیم تا صدایمان درهم تنیده شود.
از عمیقترین لایههای جان، فریاد میزنیم. تمام روز را در سیاهی گذراندهای؛ چشمهایت اما همچنان باز است؛ دیروز چون عابری زخمی، از این برزن گذشته است و فردا هنوز... همصدا شدهایم با تو چندین رود در جریان در کنار هم؛ دریا از آن ماست، تشنگی این خاک را سیرابی از ماست.
فریاد میزنیم دست در دست، رها از فاصلهها، گلویمان را به یک پژواک واداشتهایم، آزادی، آزادی، آزادی.
یاد ابرار
ماه مجلس
این امر باعث شد تا در طی انتخابات هفتمین دوره مجلس شواری ملی، اجازه ندادند آیت الله مدرس به نمایندگی مردم انتخاب شود و بدین ترتیب، مدتی وی را خانه نشین کردند و سپس به دستور رضا خان در 16 مهر 1307، ایشان را دستگیر و ابتدا ازتهران به دامغان و مشهد و بعد به خواف تبعید کردند. آیت الله مدرس مدت 7 سال در خواف در منزلی بودند که فقط یک اتاق داشته و توسط مأموران زیادی تحت نظر بود و اغلب غذای درستی به ایشان نمی دادند. سرانجام وی را در 22 مهر 1316 از خواف به کاشمر منتقل می کنند. رئیس شهربانی کاشمر مأمور قتل ایشان می شود. اما او به این کار تن در نمی دهد، در نتیجه این مأموریت به جهانسوزی، متوفیان و خلج واگذار می گردد. مأموران در شب دهم آذر 1316 برابر با 27 رمضان 1356 قمری، به سراغ آن عالم ربانی می روند و می گویند: مأموریم شما را مسموم کنیم. آیت الله مدرس می گویند: بسیار خوب، ولی بگذارید افطار برسد. سپس برای آنها که مسافر بودند، چای درست می کنند. مأمورین موقع افطار زهر را در چای ریخته و به آیت الله مدرس می خورانند. ایشان پس از خوردن چای زهر آلود به نماز می ایستند، اما چون زهر اثر نمی کند، عمامه شان را باز کرده به گردنشان می اندازند و ایشان را در شن شصت و نه سالگی به شهادت می رسانند.
منبع:گلشن ابرار
شهید مطهری از منظر امام راحل
منبع: شیخ شهید، علی ابوالحسنی منظر، صفحه های 11، 23، 33، 37 و 45.
حکایت ها و پندها
فرزند نجات بخش
«خدایا از لطف خاص خود فرزندی صالح و جانشینی شایسته به من عطا فرما که وارث من وهمه ی آل یعقوب باشد و تو ای خدا او را وارثی پسندیده و صالح مقرر فرما.
نکته: فرزند صالح، علاوه بر فایده ی اخروی فایده ی دنیوی نیز دارد. بسیار اتفاق افتاده است که از اخلاق و رفتار فرزند پی به اخلاق و رفتار پدر می برند و چنانچه اخلاق و رفتار فرزند خوب باشد، مردم در حق پدر و مادرش دعا می کنند و اگر شرور باشد، پدر و مادر او را نفرین می کنند.
پي نوشت ها:
1- وسایل الشیعه، ج15، ص 98.
2- آیات 5 و 6 سوره ی مریم.
اثر رضایت پدر
منبع: کیمیای محبت، ص 134.
معرفی کتاب
کتاب «ورزش از دیدگاه اسلام»
حضرت امام خمینی (رحمت الله علیه)
ورزش دروازه ی طلایی صدور معنویت و ارزش های متعالی در اسلام است.
مقام معظم رهبری(مدظله العالی)
امروز از ورزش و مسابقات ورزشی به عنوان پدیده ای جهانی و مبهم یاد می کنند و برای آن ابعاد سیاسی، اقتصادی و نظامی قایل هستند که در سرنوشت جوامع بشری نقش مهمی دارد این کتاب به قلم یکی ازاساتید حوزه ی علمیه ی قم و مرکز جهانی علوم اسلامی نوشته شده و پاسخی است بسیار مختصر اما مفید و جامع به سؤالات و پرسش هایی که در رابطه با ورزش و مسایل و احکام آن در ذهن یک مسلمان ایجاد می شود. سابقه ی 15 ساله ی مؤلف در مربی گری و داوری بین المللی و کسب مقام قهرمانی در بعضی از رشته ها و تدریس تربیت بندی در مرکز جهانی باعث شده که نکات ظریف و دقیقی در این کتاب مطرح شود که از چشم دیگر مؤلفان کتب ورزشی به دور مانده است از جمله موضوعاتی که در این کتاب به آن پرداخته شده عبارتند از:
فواید و اهداف ورزش، مضراب ورزش، اصول ورزش، شرایط ورزش، ورزش های حرام، درمان با ورزش، احکام ورزش بانوان، ورزش در 6 دقیقه و 30 ثانیه، به همراه فتاوای بیش از پانزده نفر از مراجحع معظم تقلید پیرامون موضوعات گوناگون ورزش.
مترجم: حسن هاشمی نور بخش
ناشر: انتشارات بسط النبی (صلی الله علیه و آله و سلم)
احکام
احکام مکان نمازگزار
1- مباح باشد(غصبی نباشد.)
2- بی حرکت باشد.
3- بلندی سقف آن طوری باشد که بتوان ایستاد.
4- اگر نجس است، به گونه ای نباشد که تری نجاست در لباس و بدن اثر کند.
5- محل سجده و زانوها، بیش از چهار انگشت بسته، پست تر یا بلندتر نباشد و احتیاط واجب آن است که ازسرانگشتان پا هم بیشتر از این پست تر یا بلند تر نباشد.
احکام مکان نماز گزار عبارتند از:
1- مکان نماز گزار باید بی حرکت باشد و اگر به واسطه ی تنگی وقت و یا به جهت دیگری ناچار باشد در جایی که حرکت دارد (مانند: اتومبیل، کشتی و ترن) نماز بخواند، به قدری که ممکن است باید در حال حرکت چیزی نخواند و اگر آنها از قبله به طرف دیگر حرکت کنند، به طرف قبله بر گردد.
2- نماز خواندن در کشتی و ترن قطار و اتومبیل و مانند اینها وقتی ایستاده اند، مانعی ندارد.
3- روی خرمن گندم و جو و مانند اینها که نمی شود بی حرکت ماند، نماز باطل است.
4- در جایی که ماندن در آن حرام است، مثلا زیر سقفی که نزدیک است خراب شود، باید نماز نخواند ولی اگر خواند باطل نیست و همچنین روی چیزی که ایستادن و نشستن روی آن حرام است، مثل فرشی که اسم خدا بر آن نوشته شده باشد، باید نماز نخواند ولی اگر خواند، نمازش صحیح است.
5- جایی که پیشانی را بر آن می گذارند، اگر نجس باشد، در صورتی که خشک هم باشد نماز باطل است و احتیاط این است که مکان نماز گزار اصلا نجس نباشد.
6- بودن زن و مرد نامحرم در جای خلوت مکروه است و احتیاط شدید در ترک آن است و احتیاط در نماز خواندن در آنجاست، ولی اگر خواند، نمازش باطل نیست.
منبع: توضیح المسایل مراجع