مكتب انسان ساز انبیاء علیهمالسلام این امتیاز را دارد كه به كلیگویی نمیپردازد، بلكه اسوههای عینی و نمونه های خودساختهای را ارائه میدهد؛ چنان كه با بسیاری از چهرههای خودساخته و شاخص در قصه های قرآن كریم آشنا میشویم.
سید الكریم عبدالعظیم حسنی، نمونه زیبایی از اسوههای علم و عمل در این مكتب توحیدی است. با تأسف بسیار باید گفت كه در عصر او و دوران پس از او شرایطی فراهم نشد تا فضایل امثال ایشان ثبت گردد. از این رو ،بسیاری از مكارم عالی اخلاقی این سید كریم، از حافظه تاریخ محو شده، لذا اكنون ناگزیریم به اشارات تذكرهنویسان بسنده كنیم و یا با بهرهگیری از روایات مسندش، دغدغههای علمی و عملی و سمت و سوی سیره اخلاقیاش را بررسی كنیم. ای كاش شرایط و زمینههای كنونی، چند قرن پیشتر پدید آمده بود!
در عظمت خُلق عظیم و قلب سلیمِ این سید كریم همین بس كه امامان معصوم معاصرش و تمامی تذكرهنویسان، او را ستودهاند و تاریخنگارانِ دوست و دشمن حتی یك مورد انحراف و اعوجاج و یك نقطه سیاه در زندگانیاش نیافتهاند و در طول تاریخ، او را به جلالت قدر ستودهاند.
ابو حمّاد رازی گوید:
در شهر سامرا به محضر امام هادی(ع) رسیدم و از احكام و مسائل حلال و حرام پرسیدم. او مرا پاسخ گفت و به هنگام وداع فرمود: «ای حمّاد، اگر برای تو مشكلی در دین پیش آمد، از عبدالعظیم بن عبداللّه حسنی بپرس و سلامم را به او برسان».(2)
نیز شیخ صدوق(ره) آورده است:
مردی بر حضرت ابوالحسن، علی بن محمد هادی(ع) وارد شد، حضرت پرسید: «كجا بودی؟» گفت: به زیارت حسین(ع) رفته بودم. فرمودند: «اگر قبر عبدالعظیم را -كه نزد شماست زیارت میكردی، چون كسی بودی كه قبر حسین(ع) را زیارت كرده است».(3)
عالمان رجالی و تذكرهنویسان، همگی از او به تقوا و پارسایی یاد كردهاند.(4)
آنچه باعث توثیق و اعتمادِ اصحاب سیر و سلوك به آیین اخلاقی حضرت عبدالعظیم میگردد، این امتیاز اوست كه شهد معرفت و حكمت را از زلالترین سرچشمه آن نوشیده است. چه افتخاری بالاتر از این كه این شخصیت، هم در اوج شرافت نسبی و هم دستپرورده امامان معصوم معاصر خویش است.
حضرت امام امیرالمؤمنین(ع) با مباهات به معاویه مینویسد:
إنّا صنائع ربّنا و الناس بَعدُ صنائع لنا؛(5) ما دستپرورده پروردگارمان هستیم و در مرحله بعد، مردمِ مؤمن، دستپرورده مكتب ما هستند.
او با تمسك به عروة الوثقیهای وادی اخلاق، از اعوجاجها و یكسونگریها و افراط و تفریطهای مكتبهای بشری نظیر عرفان بودایی، معنویت مسیحی، سیر و سلوكهای صوفیانه و ... در امان است.
اهمیت درستی راه در این است كه اخلاق، چهره و ماهیت جان را شكل میدهد و روح و فطرت پاك الهی را میسازد. بنابراین، اگر راه درست باشد، آدمی به سوی ملكوت، وگرنه به سراشیبی حیوان صفتی، درندهخویی و شیطنت سقوط میكند و سیرتش از انسانیت بیرون میشود.
از آنجا كه بیشتر مسائل اخلاقی در ارتباط «انسان با خدای تعالی» یا «انسان با دیگران» و یا ا«نسان با خودش» جا میگیرد، جلوههای اخلاقی رفتار و گفتار حضرت عبدالعظیم در همین سه زمینه تقدیم میشود.
انسان و خداوند
1. عبادت و عبودیت
احمد بن محمد بن خالد برقی -كه معاصر و راوی آن حضرت است میگوید:عبدالعظیم در حال خوف و فرار از خلیفه، وارد شهر ری گردید و در سرداب منزل یكی از شیعیان ساكن شد. وی در آن زیرزمین -كه مخفیگاه او بود، روزها روزهدار بود و شبها به نماز میپرداخت.(6) در وصف پارسایان آمده است:
كانُوا قَلِیلاً مِنَ اللَّیْلِ ما یَهْجَعُونَ وَ بِالأَسْحارِ هُمْ یَسْتَغْفِرُونَ؛(7) اندكی از شب را میخوابند و در سحرگاهان به دعا و استغفار میپردازند.
مرحوم رازی مینویسد:
در عبادت آن حضرت رسیده است كه در مدت عمرش بیشتر روزها، بلكه غالب ایام را روزه و شبها را به عبادت و نیایش خداوند متعال میگذرانیده است.(8)
عبودیت و بندگی
برنامههای عبادی مثل نماز و روزه و دعا و زیارت، همه برای ایجاد روحِ بندگی و كوبیدن خودپرستی است كه سرلوحه دعوت همه انبیا و از بزرگترین مدالهای افتخاری است كه قرآن كریم به پیامبر خاتم میدهد:وَ لَقَدْ بَعَثْنا فِی كُلِّ أُمَّةٍ رَسُولاً أَنِ اعْبُدُوا اللّهَ وَ اجْتَنِبُوا الطّاغُوتَ.(9)
همچنین پیامبر اكرم(ص) را با عنوانهایی نظیر «عبده»(10) میستاید! زیرا عبودیت و فنای در اراده خدا، سكوی پرستش به ملكوت معنویت است و نقطه مقابل آن -كه خودپرستی است بزرگترین مانع صراط مستقیم و یكی از مهمترین مشخصههای گمراهان است؛ همان گونه كه ابلیس گوید: «أَنَا خَیْر مِنْهُ»(11)؛ من بهتر از آدمم، پس نباید من سجده كنم».
قارون نیز گوید: «إِنَّما أُوتِیتُهُ عَلی عِلْمٍ عِنْدِی(12)؛ این ثروت را تنها به دلیل دانش اقتصادی خودم، به دست آوردم، پس چرا زكاتش را بدهم.» و فرعون هم فریاد برمیزند: «أَنَا رَبُّكُمُ الأَعْلی(13)؛ من برترین پروردگار شمایم».
حضرت عبدالعظیم -كه دریایی از علم است در برابر اقیانوس بیكران عصمت، خود را از قطرهای كمتر میبیند و با اتصال به ولایت، از حضرت امام هادی(ع) درخواست عرضِ ایمان دارد تا اندیشه و عقاید خویش را در برابر آینه عصمت و حقیقت محك زند، اگر مورد رضایت خدا بود، بر آن ثابت قدم بماند و اگر احیاناً چیزی جز آنچه خدا میخواهد در عقایدش بود، كنار بگذارد.
عجیب آنكه تمامی معتقداتش مطابق حقّ و بیاعوجاج بوده و امام(ع) او را تشویق فرموده است.(14)
نیز حضرت عبدالعظیم تفسیر آیه شریفه: «الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ(15)؛ به بندگان خودم مژده بده، كسانی كه سخن را میشنوند و از بهترینش پیروی میكنند» را از امام صادق(ع) چنین نقل میكند:
هم المسَّلّمون لآلِ محمّد، الذین إذا سمِعوا الحدیث لم یزیدوا فیه و لم ینقصوا منه، جاؤوا به كما سمعوه؛ مصداق بارز این آیه شریفه، كسانی هستند كه از هر جهت تسلیم آل محمدند(ع)، همان كسانی كه به هنگام استماع حدیثِ معصوم(ع) بر آن نمیافزایندو از آن نمیكاهند و همان گونه كه دریافت كردهاند به دیگران میرسانند.
نمونه دیگری از مسند حضرت عبدالعظیم در این زمینه، بسیار گویا و زیباست. وی از امام جواد(ع) و او از پدر بزرگوارش از امام كاظم(ع) نقل میكند:
عمرو بن عبید نزد پدرم حضرت صادق(ع) آمد، پس از سلام و نشستن، آیه شریفه:«الَّذِینَ یَجْتَنِبُونَ كَبائِرَ الإًِِثْمِ وَ الْفَواحِشَ(16) را تلاوت كرد و ساكت شد. حضرت پرسید: «چرا ساكتی؟» عرض كرد: دوست دارم گناهان كبیره را از كتاب خدای عزیز و جلیل بشناسم. آن گاه امام(ع) فرمود: «آری ای عمرو، بزرگترین گناهان كبیره، شریك قرار دادن برای خداست، كه میفرماید:«مَنْ یُشْرِكْ بِاللّهِ فَقَدْ حَرَّمَ اللّهُ عَلَیْهِ الْجَنَّةَ(17)؛ هركه برای خدا شریك قرار دهد، بهشت را برای او ممنوع و حرام میكند». آن گاه سایر گناهان كبیره را با شاهدی از قرآن به او معرفی فرمود. در پایان روایت آمده است: «فَخَرج عمرو و له صراخ من بكائه و هو یقول: هلك من قال برأیه و نازعكم فی الفضل و العلم؛ یعنی عمرو از منزل امام با فریاد و گریه بیرون شد و میگفت: نابود است هر كه از پیش خود عقیدهای برگزیند و در فضل و علم با شما درافتد».
منظورش مكتبها و فرقههای انحرافی است كه همواره بر محور خودخواهی بوده و هست.
نیز از امام باقر(ع) در تفسیر آیه شریفه: «كذَّبُوا بِآیاتِنا كُلِّها»،(18) چنین نقل میكند:
یعنی الأوصیاء كلّهم؛(19) منظور از تكذیب آیات خدا، نپذیرفتن اولیای خداست، تمامی آنان.
2. محبت الهی
سیر زندگانی عبدالعظیم و مهاجرتش از زادگاه و دیار آبا و اجدادی و دست شستن از نعمتها و امتیازهای وطن و ایثار و فداكاریهای فراوان در راه خدا، انسان را به یاد یاران مخلص پیامبر(ص) میاندازد كه برای خدا هجرت كردند و با دست خالی و پای برهنه و دلكندن از كسب و كار و خانه و زندگی در جمع خویشان و گزینش آیندهای پرخوف و خطر، نقد جان بر كف اخلاص نهادند و دل در گروِ محبت خدا نهادند.راستی اگر ایمان و محبت خدا نبود، چگونه قابل تصور بود كه ایشان خود را به آب و آتش زند و از مدینه به عراق و از آنجا به ری برسد.
اینك نگاهی به برخی از روایات مسند حضرت عبدالعظیم میاندازیم.
قال رسولاللّه(ص) للناس و هم مجتمعون عنده: أحبّوا اللّهَ لِما یَغْدُوكم به مِن نِعَمة، و أحبّونی للّه تعالی، و أحبّوا قرابتی لی؛(20)
به خدا عشق بورزید، زیرا هر روزه به شما نعمت میدهد و مرا برای خدا دوست بدارید و به نزدیكانم برای من محبت كنید.
این روایت، تفسیر آیههای شریفه قرآنی در باب محبت است؛ مانند: «قُلْ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللّهَ فَاتَّبِعُونِی یُحْبِبْكُمُ اللّهُ»(21) و آیه شریفه «والَّذِینَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبَّّا لِلّهِ».(22)
پرتویی از مناجات موسی با خدا
این روایتِ مسند حضرت عبدالعظیم در سیره دلدادگان وادی عشقِ الهی بسیار آموزنده است. وی از حضرت جوادالأئمه، از پدرانش از امام باقر(ع) نقل میكند:موسی بن عمران در مكالمهاش با خدای عزیز و جلیل پرسید:
إلهی، فما جزاء من قام بین یدیك یصلّی؟؛ پاداش كسی كه در پیشگاهت به نماز بایستد چیست؟.
خداوند فرمود: اُباهی به ملائكتی راكعاً و ساجداً و قائماً و قاعداً، و من باهَیتُ به ملائكتی لم اُعذّبه؛ به حالتی كه در ركوع و سجود و قیام و قعود دارد، بر ملائكهام مباهات و افتخار میكنم و به هر كه من مباهات كنم، عذابش نمیكنم.
موسی پرسید: إلهی، فما جزاءُ من كفّ أذاه عن الناس و بَذَل معروفه لهم؟؛ چیست پاداش كسی كه آزارش را از مردم بازدارد و خوبیها و خیراتش را بر مردم ارزانی دارد؟.
قال: یا موسی،تنادیه النار یوم القیامة لا سبیل لی علیك؛ پاسخ داد ای موسی، روز قیامت آتش ندایش كند من به هیچ وجه به تو دسترسی ندارم.
پرسید: الهی، فما جزاء من ذكَرَكَ بلسانه و قلبه؟؛ چیست پاداش آن كسی كه با دل و زبان به یاد تو باشد؟.
فرمود: یا موسی،اُظِلُّهُ یومَ القیامة بظلّ عرشی و أجعلُه فی كنفی؛ روز قیامت او را در سایه عرشم و در كنف حمایت خودم قرار میدهم.
پرسید: الهی، فما جزاء من تلا حكمتك سرّاً و جهراً؟؛ چیست پاداش كسی كه حكمت تو را در عیان و نهان تلاوت كند؟.
فرمود: یا موسی،یَمُرُّ علی الصراط كالبرق؛ بسان برق از پل صراط بگذرد.
پرسید: الهی،فما جزاءُ مَنْ صبر علی أذی الناس و شَتْمِهم فیك؟؛ پاداش كسی كه در راه رضای تو بر آزار و بدزبانی مردم صبر كند چیست؟.
فرمود: یا موسی،اُعینه علیأهوال یومالقیامة؛ بر هول وهراسقیامت یاریش میكنم.
پرسید: الهی، فما جزاء مَن دَمَعَت عیناه مِن خَشْیَتِك؟؛ پاداش كسی كه از خوف و خشیت تو اشك بریزد چیست؟.
پاسخ داد: یا موسی،أقی وجْهَهُ من حرّ النّار و اُومنه یوم الفزع الأكبر؛ چهرهاش را از گرمای آتش نگه میدارم ودر روزقیامتكه فزعاكبر و دهشتناكاست، او را امان میدهم.
پرسید: الهی، فما جزاء من ترك الخیانة حیاءً منك؛ كسی كه به جهت حیا و خجالت از تو، خیانت به دیگران را رها كند، چه پاداشی دارد؟.
فرمود: له الأمان یوم القیامة؛ در روز قیامت در امن و امان است.
پرسید: الهی، فما جزاء مَنْ صلّی الصلوات لوقتها؟؛ چیست پاداش كسی كه نمازها را در وقتش بخواند؟.
فرمود: أعطیه سُؤلَه و أبیحُه جنّتی؛ خواستهاش را میدهم و بهشتم را حلالش میكنم.
پرسید: الهی، فما جزاء من صام شهر رمضان یرید به الناس؛ چیست پاداش روزهگیر ریاكار؟
فرمود: یا موسی،ثوابُه كَثَواب مَنْ لم یَصُمهُ(23)؛ ثوابش مثل كسی است كه ماه رمضان را روزه نداشته است.
3. معصیت الهی
خدای تعالی به انسان اختیار و آزادی داده است؛ زیرا زندگی دنیوی، دورانِ خودسازی است و خودسازی در صورتی ممكن است كه تمام تلاشها با اراده و نیّت و دخالت دل و جان و روح باشد. تربیت و تكامل و تحصیلِ شخصیت انسانی، همچون تربیت بدنی و یا رژیم چاقی و لاغری نیست كه با اجبار هم امكانپذیر باشد. از آنجا كه تربیت با شخصیت و روح آدمی مرتبط است، لازمهاش آزادی و اراده است و خداوند این آزادی اراده را به انسان عطا كرده است.متأسفانه افراد نادان از این فرصت آزادی سوء استفاده كرده، خود را گم میكنند و در برابر خالق هستی به سركشی و عناد و لجاج میایستند، غافل از آنكه تمامی دستورات الهی، به سود انسان و برای خودسازی و تأمین مصالح دنیوی و اخروی و فرد و اجتماع و جسم و جان است. و هر كاری آثاری و هر گناهی خسارت و كیفری در پی دارد، گرچه میدان ظهور كیفرها، قیامت و جهنّم است؛ همان گونه كه حضرت علی(ع) دروصف اهل عصیان و عذاب میفرماید:
و امّا اَهل المعصیة، فأنزلهم شر َّدار...؛ و اما گنهكاران را در بدترین منزلگاه درآوَرَد و دست و پای آنان را با غُل و زنجیر به گردنشان درآویزد، چنان كه سرهایشان به پاها نزدیك گردد، جامههای آتشین بر بدنشان پوشاند و در عذابی كه حرارت آتش آن بسیار شدید است و در، بر روی آنها بسته و صدای شعلهها هراسانگیز است، قرار دهد. جایگاهی كه هرگز از آن خارج نشوند... مدّتی برای عذاب آن تعیین نشده تا پایان پذیرد و نه سرآمدی تا تمام شود.(24)
عذاب برخی زنان معصیتكار
حضرت عبدالعظیم روایت معراج را از امام جواد از پدران بزرگوارش از امیرالمؤمنین(ع) چنین بیان میكند:من و فاطمه به دیدار رسول خدا(ص) رفتیم، دیدم او به شدت میگرید، گفتم: پدر و مادرم به قربانت! چه چیز شما را به گریه آورده است؟
آن گاه فرمود: ای علی، شبی كه مرا به معراج آسمانها بردند، در عالم غیب و ملكوت، برخی از زنان امّتم را در عذاب و شكنجهای شدید دیدم و وضعشان را بد دانستم و اینك از دیدن منظره دشواری عذابشان گریه میكنم.
زنی را دیدم كه به موی خود آویزان بود و مغز سرش میجوشید.
دیگریرا دیدمكه بهزبانش آویزان شدهبود وشربتداغ جهنمی درگلویش میریختند.
زنی را دیدم كه آویخته به پستانهایش بود.
زنی را دیدم كه گوشت پیكر خود را میخورد و آتش از زیر او شعلهور بود.
زنیرادیدمكهپاهایشبهدستانشبستهبودوماروعقربها براوچیره ومسلط شدهبودند.
دیگری را مشاهده كردم، در حالتی كه گنگ، كر و لال بود و در میان تابوتی از آتش قرار داشت، مغز سرش از دو سوراخ بینی او بیرون میریخت و بدنش بر اثر جذام و بَرَص تكه تكه شده بود.
زنی را دیدم كه به پا آویزان در تنوری از آتش بود.
زنی را دیدم كه با قیچیهای آتشین، گوشت اندامش را از پس و پیش میچیدند.
زنی را دیدم كه صورتش میسوخت و رودههای خود را میخورد.
دیگری را دیدم كه سرش مانند سر خوك و بدنش مانند بدن الاغ و او را هزاران هزار عذاب فرا گرفته بود.
زنی را به شكل سگ دیدم، در حالی كه آتش از عقب او داخل و از دهانش خارج میشد و فرشتگان با عمود به سر و بدن او میزدند.
آن گاه ،حضرت زهرا(ع) عرض كرد: ای حبیب من و ای نور دیدگانم، بگو بدانم روش و عمل آنان چه بوده كه خداوند این عذابها را بر آنان مقرر كرده است؟
پس حضرت در توضیح علت عذابشان فرمود: ای دخترك من، آن زنی كه به موها آویزان بود، زنی بود كه موی خود را از نامحرم نمیپوشانید.
زنی كه به زبانش آویزان بود، همسرش را آزار میداد.
آن كه به پستانش آویخته بود، از همبستری با شوهرش خودداری میكرد.
زنی كه به پا آویزان بود، بیاجازه شوهرش بیرون میرفت.
زنی كه گوشت بدن خود را میخورد، خود را برای مردم آرایش میكرد.
آن كه دستهایش به پاهایش بسته بود و مارها و عقربها بر او مسلط بودند، نظافت و پاكی بدن و لباس را رعایت نمیكرد و از جنابت و حیض خویش را پاك نمیكرد و نماز را سبك میشمرد.
زنی كه گنگ و كر و كور بود، فرزندان نامشروعش را به شوهرش نسبت میداد.
اما آنكه گوشتهایش با قیچیهای آتشین چیده میشد، زنی بود كه خود را بر مردان عرضه میكرد.
زنی كه چهره و اندامش میسوخت و رودههای خود را میخورد، دلاّ ل فساد و فحشا بود.
آنكه سرش مانند خوك و بدنش مانند الاغ بود، سخنچین و بسیار دروغگو بود.
آنكه صورتش بسان سگ بود و آتش از عقبش وارد و از دهانش خارج میشد، زنی ترانهخوان و حسود بود.
سپس حضرت فرمود: وای بر زنی كه شوهرش را به خشم آورد و خوشا به حال زنی كه همسرش از او خشنود باشد!(25)
رابطه انسان با اجتماع
روابط انسانها، یا به دلیل طبیعت و فطرت اجتماعی و یا به دلیل نیاز، مدنی و اجتماعی است، اگر بین افراد انسان اخلاق حسنه حاكم باشد، محیط زندگی بهشت وگرنه دردآور و دوزخی بیش نخواهد بود.اسلام به حُسن روابط اجتماعی بسیار اهمیت میدهد. با نگاهی به فهرست ابواب احادیث جلد دوم كتاب شریف اصول كافی و كتاب الجهاد و كتاب العشرة وسائل الشیعة و دیگر كتابهای روایی، این نكته به خوبی نمایان میشود. اگر بین مردم یك جامعه صفا و صمیمیت و محبت و خیرخواهی حاكم باشد، زمینه بسیاری از گناهان فردی نیز نابود خواهد شد؛ همان گونه كه بین والدین و فرزند - از آن بابت كه محبت حاكم است - زمینهای برای غیبت، تهمت، حسادت، كارشكنی، خیانت و ... پدید نمیآید؛ زیرا گناه نظیر بیماری و میكروب است كه در محیط آلوده بیشتر رشد میكند.
در آثار روایی حضرت عبدالعظیم نیز نكات سازنده و ارزنده شایانی به چشم میخورد؛ چنان كه در سیره عملی آن حضرت نیز جز تمجید و ثنا چیزی دیده نمیشود. در اینجا به نمونههایی اشاره میشود.
پی نوشت:
1. سوره حشر، آیه 19: «یا ایّها الذین آمنوا اتقوا اللّه و لتنظُر نفس ما قدّمت لغدٍ و اتقوا اللّه إنّ اللّه خبیر بما تعملون».
2. روضات الجنات، ج 4، ص 208.
3. ثواب الاعمال، ص 60؛ قاموس الرجال، ج 5، ص 346؛ روضات الجنات، ج 4، ص 211.
4. ر.ك: مقالههای «عظمت شخصیت عبدالعظیم» و شرح حالهای عبدالعظیم به قلم عطاردی و رازی و ... .
5. نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتی، ص 154، نامه 28.
6. زندگانی حضرت عبدالعظیم بن عبداللّه حسنی، ص 27.
7. سوره ذاریات ، آیه 17-18.
8. زندگانی حضرت عبدالعظیم بن عبداللّه حسنی، ص 32.
9. سوره نحل، آیه 36.
10. مثل «سُبْحانَ الَّذِی أَسْری بِعَبْدِهِ لَیْلاً مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ إِلَی الْمَسْجِدِ الأَقْصَی الَّذِی بارَكْنا حَوْلَهُ...»؛ سوره اسراء، آیه 1.
11. سوره اعراف، آیه 12.
12. سوره قصص، آیه 78.
13. سوره نازعات، آیه 24.
14. مسند عبدالعظیم حسنی، ح 83.
15. سوره زمر، آیه 18.
16. سوره شوری، آیه 37.
17. سوره مائدة ، آیه 72.
18. سوره قمر ، آیه 42.
19. مسند عبدالعظیم حسنی، ح 21.
20. مسند عبدالعظیم حسنی، ح 73؛ علل الشرائع، ج 2، ص 599.
21. سوره آل عمران ، آیه 31.
22. سوره بقره، آیه 165.
23. مسند عبدالعظیم حسنی، ح 39-47.
24. نهج البلاغه، خطبه 119.
25. مسند عبدالعظیم حسنی، ح 66؛ عیون اخبار الرضا(ع)، ج 1، ص 13.