بررسی روایات اخلاقی-اجتماعی حضرت عبدالعظیم حسنی

اسوه تقوا (2)

براى شيطان در دلهاى خود راهى باز نكنند و امر كن آنان را به راست‏گويى و اداى امانت و سكوت و ترك جدال و كشمكش در كارهاى بيهوده. و به آنان امر كن با همديگر آمد و شد و همكارى و دوستى كنند؛ زيرا اين كارها باعث نزديكى به من است
يکشنبه، 21 مهر 1387
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: حجت اله مومنی
موارد بیشتر برای شما
اسوه تقوا (2)
اسوه تقوا – قسمت دوم و پایانی
 
 
نويسنده: على مختارى

دورى از اختلاف ‏هاى جناحى

حضرت رضا(علیه السلام) خطاب به عبدالعظيم حسنی می فرمایند:
سلام مرا به دوستانم برسان و به آنان بگو: أن لا يجعَلوا للشيطان على أنفسهم سبيلاً، و مُرهُمْ بالصدق في الحديث و أداء الأمانة، و مُرْهُم بالسكوتِ و تركِ الجدال فيما لا يعنيهم، و إقبالِ بعضهم على بعض و المزاورة، فإنّ في ذلك قربة إليّ، و لا يشتغلوا انفسهم بتمزيق بعضهم بعضاً، فإنّي آليت على نفسي أنّه مَن فعَل ذلك و أسخَط وليّاً من أوليائي دعوت اللّه ليعذّبه في الدنيا أشدّ العذاب و كان في ال‏آخرة من الخاسرين، و عرِّّفهم أنّ اللّهَ قَد غفر لمحسِنهم و تجاوزَ عن مُسِيئِهم إلاّ مَن أشرَك به أو آذى‏ وليّاً مِن أوليائي، أو أضمر له سوءاً؛ فإنّ اللّه لا يغفر له حتى يرجع عنه فإن رجع و إلاّ نزَع روح الإيمان عن قلبه و خرَج عن ولايتي، و لم يكن له نصيباً فى ولايتنا و أعوذ باللّه من ذلك؛(26)
براى شيطان در دلهاى خود راهى باز نكنند و امر كن آنان را به راست‏گويى و اداى امانت و سكوت و ترك جدال و كشمكش در كارهاى بيهوده. و به آنان امر كن با همديگر آمد و شد و همكارى و دوستى كنند؛ زيرا اين كارها باعث نزديكى به من است. و خود را مشغول نكنند به درگيرى و كوبيدن همديگر؛ كه من با خود پيمان بسته‏ام كه هر كس مرتكب اين گونه كارها شود و يا يكى از دوستانم را مورد خشم و غضب قرار دهد، از خدا بخواهم تا وى را در دنيا به سخت‏ترين عذاب گرفتار سازد و در آخرت از زيان‏كاران خواهند بود.
دوستان مرا متوجه كن كه خداوند نيكوكارانشان را آمرزيده و از بدكارانشان درگذشته است، مگر كسى كه شرك بورزند يا يكى از دوستان مرا برنجاند و آزار دهند يا درباره او نقشه و توطئه‏اى در نظر گيرد كه به راستى خدا چنين كسى را نمى‏آمرزد، مگر از راه زشت خود برگردد. و اگر دست از اين كار برندارد، خداوند روح ايمان را از دلِ او بگيرد و از ولايت من بيرون شود و در دوستى ما اهل‏بيت هم بى‏بهره ماند. به خدا پناه مى‏برم از چنين لغزش‏هايى!

تشكر از يكديگر

قال الامام الرضا(ع): «مَنْ لم يشكر المُنْعِم من المخلوقين لم يشكر اللّه عزوجل‏(27)؛ آنكه از مردمِ نعمت‏رسان سپاس‏گزارى نكند، از خداى عزيز و جليل شكرگزارى نكرده است.
گرچه نعمت دهنده اصلى خداست و همه نعمتها هم از او است، ولى از اين روايت برمى‏آيد كه خدا تشكر از واسطه‏هاى فيض و فضل خود را نيز شكر خويش مى‏داند و بر انجام دادنش اصرار دارد.
از امام سجاد(ع) نقل است:
يقول اللّه تبارك و تعالى لعبدٍ مِن عبيده يَوْم القيامة: أشَكَرتَ فلاناً؟ فيقول: بل شَكَرتُك يا ربِّ. فيقول: لَمْ تشكُرني إذ لَمْ تَشكُرهُ‏(28)؛ خداى تبارك و تعالى در قيامت به بنده‏اى از بندگانش مى‏فرمايد: آيا از فلانى تشكر كردى؟ جواب مى‏دهد:
پروردگارا، بلكه از تو سپاسگزارى كردم. آنگاه خدا مى‏فرمايد: چون از او تشكر نكردى، از من هم سپاسگزارى نكرده‏اى.
شايد راز اين مطلب، همان نكته‏اى باشد كه در مقدمه اين فصل گفته شد كه اصولاً اسلام بر تشكيل جامعه‏اى كه روح صفا و صميميت و مهر و محبت بر آن حاكم باشد، تأكيد مى‏كند تا زمينه بسيارى از مفاسد منتفى شود. از طرفى، ترك تشكر، باعث بستن راه احسان و نيكوكارى مردم است و از مصاديق «منّاع للخير»(29) محسوب مى‏گردد، زيرا بسيارى از مردم انتظار دارند از خدماتشان تشكر شود وگرنه دلسرد مى‏شوند.

چراغهاى راه

حضرت عبدالعظيم به امام جواد(ع) عرض مى‏كند: از احاديث جدّتان برايم بگوييد. حضرت از قول اميرالمؤمنين(ع) فرمود: «... لو تكاشفتم ما تدافنتم؛ اگر بديهاى پوشيده شما بر همديگر افشا و آشكار مى‏شد، يكديگر را دفن نمى‏كرديد».
رحمت‏گسترده الهى، گناهان وبديهارامى‏پوشاند، درمجازات وعقاب تعجيل نمى‏كند و فرصت توبه مى‏دهد و براى زندگى شرافتمندانه افراد جامعه اسلامى هرگونه آبروريزى را ممنوع مى‏كند، به كسى اجازه غيبت، تهمت، قذف و پرده‏درى نمى‏دهد و از همه برتر، گاهى خداوند آبروى تصنعى و غير استحقاقى براى انسان فراهم مى‏آورد؛ همان گونه كه امام على(ع) در دعاى كميل عرضه مى‏دارد: «و كَمْ مِن ثناءٍ جميلٍ لَستُ أهلاً له نشرتَهُ‏(30)؛ چه بسا ثنا و تمجيد زيبا كه برايم منتشر كردى با اينكه شايسته‏اش نبودم».
شايد منظور از حديث مذكور نيز همين باشد كه اگر شما از باطن همديگر باخبر مى‏شديد، حاضر نمى‏شديد به تجهيز و تدفين يكديگر بپردازيد؛ زيرا مرده را شخصى فاسق و فاجر و ... مى‏دانستيد.
ترجمه ديگر روايت چنين است: اگر شما از نهان همديگر آگاه مى‏شديد، اسرارتان را پوشيده نگاه نمى‏داشتيد و بر اثر كم‏ظرفيتى، يكديگر را بى‏آبرو مى‏كرديد.
حضرت عبدالعظيم گويد: از امام خواستم بيشتر برايم بگويد. فرمود:
قال اميرالمؤمنين(ع): إنكم لن تسعوا الناس بأموالكم، فسعوهم بطلاقة الوجه و حسن اللقاء...؛ شما هرگز نمى‏توانيد با داراييهايتان مردم‏را به‏خود متوجه سازيد، پس‏بكوشيد آنان‏را با چهره گشاده و خندان و برخوردى خوش جذب كنيد، زيرا شنيدم از رسول خدا(ص) كه مى‏فرمود: شمانمى‏توانيد مردم‏را بااموالتان‏جذب‏كنيد؛ پس‏آنان‏را بااخلاقتان جذب كنيد.
به امام جواد عرض كردم: اى فرزند رسول خدا، بيشتر برايم بفرماييد. از قول امام على(ع) فرمود: «مَنْ عَتَب على الزمان طالَتْ مَعْتَبَتُه؛ كسى كه به زمان خود خشمگين گردد ناراحتى‏اش طولانى خواهد شد».
عرض كردم: اضافه بفرماييد. فرمود: قال اميرالمؤمنين(ع): «مجالَسَةُ الأشرار تُورثُ سُوءَ الظّنِ بالأخيار؛ همنشينى با افراد پست، باعث بدگمانى به خوبان است».
تمام تلاش و كوشش انسان ناشى از نيت و اهداف و اغراض اوست. شاكله تصميم و نيت هم از قلب و درون دل شكل مى‏گيرد. اينجاست كه آگاهيهاى پيشين، عقيده و مرام انسان، تذكرات، القائات و گزارشها، نقش مهمى در شكل‏دهى طرز فكر و تصميمات درونى دارند و واردات ذهنى بر تصميم قلبى اثر مى‏گذارد و از آنجا كه به قول معروف «از كوزه همان برون تراود كه در اوست»، اعمالِ صادر شده از جوارح و اعضاى انسان نيز ناشى از همان ديدگاه و اعتقادات انسان خواهد بود. و بدين سان، آگاهيهايى كه از راه كتاب، روزنامه و مجله و رسانه‏هاى سمعى بصرى و مهم‏تر از همه، دوستان، به انسان منتقل مى‏شود، سازنده طرز تفكر و جهت‏دهنده به سمت و سوى تلاشهاى اجتماعى انسان است.
بديهى است همنشينى با بدان، دريچه دل را به روى تبليغات، فكر و فرهنگ و خلق و خوى آنان باز كرده، پس از مدتى آن فطرت پاكى كه دست خلقت خداوندى آفريده است، از بدآموزيهاى اشرار سياه مى‏شود و بسان سطل زباله شياطين انس و خنّاس درمى‏آيد.
ثمره آگاهيهاى غلط و بد، جز بدانديشى و بدبينى به نيكان نخواهد بود و اين، آغاز سقوط از صراط مستقيم و افتادن در دام دشمنان خداست.
از حضرت امير(ع) نقل است كه زبير همواره با ما بود تا آن گاه كه عبداللّه زبير پا به عرصه سياست نهاد و پدر را منحرف كرد.
حضرت عبدالعظيم از حضرت امام جواد(ع) درخواست حديث بيشتر دارد و آن حضرت از قول امام على(ع) نقل مى‏فرمايد: «بئس الزاد إلى المعاد، العدوان على العباد؛ زور و ستم بر مردم، بد توشه‏اى است براى فرداى قيامت».
بنا بر تعاليم اعتقادى اسلام، تمام اعمال خرد و كلان و ريز و درشت انسان ماندگار است و هيچ صغير و كبيرى از پرونده حذف نمى‏گردد و يوم الحساب -كه هر روزش بسان هزار سال است براى رسيدگى به همين اعمال است. در آن هول و هراس محشر، سخت‏ترين حالتها هجوم طلب‏كاران و حق‏داران است. همه مى‏دانيم كه آمرزش حقوق الهى سريع‏تر و آسان‏تر از بخشايش حق الناس است؛ زيرا آن مدّعى ندارد، ولى اينها دارد. در همين دنيا مردم تنگ‏نظر به دشوارى گذشت مى‏كنند، چه رسد به روز تغابن و تنگ‏دستى آخرت.
پس از درخواست بيشتر، اين جمله را از امام على(ع) نقل مى‏فرمايد: «قيمة كلّ امرى‏ءٍ ما يُحْسِنُه؛ ارزش هر كس به اندازه چيزى است كه آن را خوب مى‏داند و در آن مهارت دارد.
گويند نظامى شاعر در نصيحتى به فرزندش گفت اگر پالان‏دوزِ ماهرى باشى، بهتر است از آنكه خياط بدى باشى. اگر كسى حتى در مشاغل عادى و متوسط، به مهارت و خوبى خوشنام و مشهور شود، بهتر از كسى است كه مراحل عالى را هم طى كرده،ولى كارش رونق ندارد.
نيز از امام على(ع) نقل مى‏فرمايد: «المرُ مَخبؤ تحتَ لسانِه؛ مرد در زير زبان خود پنهان است».
شخصيت، روحيات و هنرها، ملموس و مجسّم نيست تا مثل ظواهر با نگاهى ديده شود و هر كدام، به نوعى در زمينه‏ها و مناسبتهايى بروز مى‏كند. يكى از آينه‏هاى نشان دهنده درون، زبان است. گرچه اهل ريا و نفاق و حيله و دروغ مى‏كوشند تا ظاهرى زيبا و متفاوت با باطن خود را به نمايش بگذارند، ولى باز هم دير يا زود نهانشان عيان مى‏گردد و گفته‏اند: «في تقلُّب الأحوال يُعْرَفُ جواهر الرجال»، «و كلُّ إناءٍ بالّذي فيه يترشحُ؛ از كوزه برون همان تراود كه در اوست».
به هر حال، بهتر است انسان هر چه بيشتر عنان زبانش را در اختيار بگيرد تا از گناهان و لغزشهاى زبانى در امان بماند، از طرفى، قلب را نيز سرگرم و مشغول نسازد تا لحظه‏اى آسوده‏خاطر به ياد خدا افتد.
اگر خطورات شيطانى، مانع حضور قلب و صفاى‏دل مى‏شود،بهتر است با ترنم به اذكار و اوراد و تلاوت قرآن كريم، نفسِ چموش را لگام زند و به سوى معنويات سوق دهد.(31)
از امام جواد درخواست كردم بيشتر بگويد. فرمود: «... قال اميرالمؤمنين(ع): التدبير قبل العمل يؤمنك من الندم؛ تدبير و دورانديشى قبل از شروع كار، مانع پشيمانى تو است».
گفتم: بيشتر بفرماييد. اظهار داشتند: «قال اميرالمؤمنين(ع): من وَثِقَ بالزمانِ صُرِعَ؛ كسى كه به روزگار خود اعتماد كند، محكم به زمين خواهد خورد».
گفتم: زيادتر بيان فرماييد. فرمود: «قال اميرالمؤمنين(ع): قِلّة العِيال إحدى اليسارين؛ كم اهل و عيالى، يكى از دو آسانى است».
گفتم: بيشتر بفرماييد. بيان داشت: «قال اميرالمؤمنين(ع): مَنْ دَخَلَهُ العُجب، هَلَك؛ هر كه دچار خودپسندى شود، نابود خواهد شد».
خواستم اضافه فرمايد. فرمود: «قال اميرالمؤمنين(ع): مَنْ أيقن بالخَلَف جادَ بالعطيّة؛ هر كه يقين داشته باشد، خدا جاى انفاقها را پُر مى‏كند و به مالش بركت مى‏دهد، خوب بذل و بخشش مى‏كند».
عرض كردم بيشتر بفرماييد. فرمود: «قال اميرالمؤمنين(ع): مَن رضِىَ بالعافية ممّن دُونَه رُزِق السّلامَة ممّن فوقَه؛ هر كه در فكر عافيت و تندرستى و آسايش زيردستانِ خود باشد، از طرف فرادستان خود آسايش ببيند».
در پايان، حضرت عبدالعظيم به حضرت امام جواد(ع) عرض مى‏كند: از اين سخنان كمال بهره را بردم و همين اندازه برايم بس است.(32)

برخورد با ديگران

الف. توده مردم

قال‏رسول‏اللّه(ص):
إنّا أُمِرنا معاشِرالأنبياء أن‏نكلّم الناس‏بقدرعقولهم‏(33)؛ رسول‏خدا(ص) مى‏فرمايد: ماجماعت‏پيامبران وظيفه‏داريم به‏اندازه‏فهم ودرك‏مردم با آنان سخن‏بگوييم.
چون مردم در يك سطح نيستند، سخن گفتن در اندازه فهم شنونده، و نه گوينده، با پذيرش پيام از طرف مخاطب مواجه مى‏شود و مانع انكار او مى‏شود. يك مادر دلسوز هنگام تغذيه فرزندان، بين كودكِ خردسال و جوانِ خويش تفاوت مى‏گذارد و به همه يك خوراك نمى‏دهد؛ زيرا هاضمه آنان متفاوت است. اگر به كودك غذاى سنگين بدهند، هم خورنده بيمار مى‏شود و هم غذا ضايع مى‏شود. غذاى فكرى و روحى نيز چنين است.
نيز حضرت رسول(ص) مى‏فرمايد:
أمرني ربّي بمداراة الناس، كما أمرني بإقامة الفرائض‏(34)؛ پروردگارم به من فرمان داده است با مردم مدارا كنم؛ همان گونه كه فرمان داده است واجبات را اقامه كنم.

ب. برخورد با منحرفان

قال على بن الحسين(ع):
ليس لك أن تَقعُدَ معَ مَن شِئت، لأنّ اللّه تبارك و تعالى يقول:«إِذا رَأَيْتَ الَّذِينَ يَخُوضُونَ فِي آياتِنا فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ حَتّى يَخُوضُوا فِي حَدِيثٍ غَيْرِهِ وَ إِمّ‏آ يُنْسِيَنَّكَ الشَّيْطانُ فَلا تَقْعُدْ بَعْدَ الذِّكْرى‏ مَعَ الْقَوْمِ الظّالِمِينَ».(35)
و ليس لك أن تتكلّم بما شئت، لأنّ اللّه تعالى قال: «وَ لا تَقْفُ ما لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْم».(36)
و لأنّ رسول‏اللّه(ص) قال: «رحم اللّه عبداً قال خيراً فَغَنِم أو صمتَ فَسَلِم».
و ليس لك أن تَسمَع ما شئت، لأنّ اللّه تعالى يقول: «إِنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ الْفُؤادَ كُلّ أُولئِكَ كانَ عَنْهُ مَسْؤُلاً».(37)
حق ندارى با هر كه بخواهى نشست و برخاست و معاشرت كنى، زيرا خداى تبارك و تعالى مى‏فرمايد: «هر گاه ديدى كسانى به باطل در آيات ما گفت‏وگو مى‏كنند، از آنان روى گردان تا در سخنى غير از آن درآيند و اگر شيطان اين را از ياد تو برد، پس از تذكّر، با قوم ستمكار منشين».
وحق ندارى هرچه دلت‏خواست بر زبان آورى؛ زيراخداوند مى‏فرمايد: «از چيزى‏كه علم‏ندارى، پيروى مكن» و براى اينكه پيامبر خدا(ص) فرمود: «خدا رحمت كند بنده‏اى را كه خوب‏تر و بهترين را بگويد و غنيمت و بهره ببرد يا ساكت شود و سالم بماند».
و براى تو روا نيست به هر چيزى گوش فرا دهى؛ زيرا خداى تعالى مى‏فرمايد: «به راستى گوش و چشم و دل، همگى در پيشگاه پروردگار مسئول‏اند».
حضرت امام سجاد(ع) با استناد به كتاب و سنت، برخى از حدود رابطه با منحرفان را بيان مى‏فرمايد و نشان مى‏دهد كه صميميت و دوستى و رفت و آمد و نشست و برخاست با هر كسى جايز نيست، بلكه بايد با ترك مراوده و نهى از منكر عملى، با كسانى كه آيات الهى را مسخره مى‏كنند،مبارزه كنيم و صف خويش را از آنان جدا سازيم. و از همه مهم‏تر، خداوند طراز تولاّ و تبرّا را بر فؤاد و دل نهاده و اجازه نداده است در درون دل نيز به غير خودى دل ببنديم و حتى اگر محبت نهان انسان به بيگانگان از راه حق، غير اختيارى هم تصور شود، باز به جهت كنترل نكردن صادرات و واردات قلب و چشم و گوش و ... مسئول خواهيم بود.
امام على(ع) شنونده سخن هذيان‏گونه و يا كلام بى‏فايده را شريك جرم سخن‏گو مى‏داند(38)، و سخن زشت را بسان تيرى مى‏داند كه بايد سر را از ميدان آن به در برد و جان را حفظ كرد.(39)
آيه صدوچهلم سوره نساء، نظير آيه 68 سوره انعام است كه امام سجاد به آن استشهاد فرموده است. خداوند تعالى در اين آيه روشن‏تر مى‏فرمايد:
وَ قَدْ نَزَّلَ عَلَيْكُمْ فِي الْكِتابِ أَنْ إِذا سَمِعْتُمْ آياتِ اللّهِ يُكْفَرُ بِها وَ يُسْتَهْزَأُ بِها فَلا تَقْعُدُوا مَعَهُمْ حَتّى يَخُوضُوا فِي حَدِيثٍ غَيْرِهِ إِنَّكُمْ إِذاً مِثْلُهُمْ إِنَّ اللّهَ جامِعُ الْمُنافِقِينَ وَ الْكافِرِينَ فِي جَهَنَّمَ جَمِيعاً؛ و در اين كتاب بر شما چنين نازل كرد كه چون شنيديد كسانى آيات خدا را مسخره و انكار مى‏كنند، با آنان منشينيد تا به سخنى ديگر درآيند وگرنه شما نيز مثل آنان خواهيد بود. خداوند همه منافقان و كافران را در دوزخ گرد هم مى‏آورد.
حضرت عبدالعظيم از امام صادق(ع) روايت مى‏كند:
... مَن زعم أنّ اللّه تعالى يُجْبِر عبادَه بالمعاصي أو يكَلّفُهم ما لا يطيقون، فلا تأكلوا ذبيحته و لا تقبلوا شهادته و لا تصلّوا ورائه و لا تُعطوه من الزكاة شيئاً(40)؛ كسانى كه به غلط مى‏پندارند خداى تعالى بندگان را بر گناه اجبار مى‏كند يا تكليف فوق طاقت دارد، - از زمره مسلمانان خارج‏اند و از اين رو - ذبيحه آنان را نخوريد و شهادتشان را نپذيريد و پشت سر آنها نماز نخوانيد و چيزى از زكات و صدقه به آنان ندهيد».

ج. برخورد با برادران

حضرت عبدالعظيم گويد: از حضرت امام جواد(ع) شنيدم كه مى‏فرمود:
ملاقاة الإخوان نَشْرَة و تلقيح للعقل، و إن كان نزراً قليلاً(41)؛ ديدار با برادران ايمانى باعث شكوفايى و بارورى عقل است، هرچند اندك و كم باشد.
امام صادق(ع) طبق روايتى مى‏فرمايد:
تزاوَرُوا فإنّ في زيارتكم إحياء لِقُلُوبِكُم و ذِكراً لاَحاديثنا...؛ به ديدن همديگر برويد؛ زيرا ديدار شما، زنده كردن دلهاى شما و يادآورى احاديث ماست و احاديث ما، شما را به هم مهربان مى‏كند. اگر بدان عمل كنيد، ارشاد يافته و نجات يابيد و اگر آنها را واگذاريد، گمراه و نابود شويد؛ به آنها عمل كنيد كه من ضامن نجات شمايم.(42)
بسيارى از احاديث اهل بيت(ع)-كه به جوامع روايى و از آن كتابها به ما رسيده است در عصر خفقان، از راه ديدارهاى شيعيان، ثبت و ضبط و حفظ مى‏شد؛ زيرا شيعه آزادى نداشت تا مدرسه و كتابخانه و ... تشكيل دهد. خود حضرت عبدالعظيم در شهر رى به صورت نيمه مخفى در سردابى زندگى مى‏كرد و شخصيتهاى متعددى كه از او استفاده برده‏اند، عمدتاً بر اثر مراوده و ديدارهاى خصوصى بوده است.

جلوه‏اى از مسائل اخلاق فردى

1. سريره و نيت پاك

حضرت على(ع) مى‏فرمايد:
در بيمارى اجر و پاداشى نيست، ولى گناهان را مى‏ريزد و اجر و پاداش تنها و تنها در برابر كار و تلاش و گفتار زبانى و كار با جوارح و اعضا است: «و إنّ اللّه بكَرَمِه و فضلِه يُدخِل العبد بصدق النيّة و السريرة الصالحة الجنّة(43)؛ و به راستى خدا با فضل و كرمش، بنده‏اش را به بهشت مى‏برد به دليل نيت صادقانه و خالصانه و باطن شايسته او».
از اين روايت چهار نكته برداشت مى‏شود:
1. برخى بيماريها، همه گناهان انسان را پاك مى‏كند؛ 2. اجر و پاداش در برابر كوشش است، نه در برابر بيمارى يا بلا؛ 3. ورود به بهشت در سايه فضل و رحمت پروردگار است؛ 4. نيت و باطن پاك، زمينه جذب رحمت الهى و استحقاق تفضّل حق تعالى است و تمامى برنامه‏هاى اخلاقى و عبادى براى ساختن درون دل و نهان انسان است از اين رو، خداوند بر نيت صالح اجر مى‏دهد؛ چرا كه نيت مرد بهتر از عمل‏(44) اوست. محور و معيار ارزش همه كارها به نيت است كه در روايت نبوى آمده است: «إنّما الأعمال بالنيّات و إنّما لكلّ امرى‏ءٍ ما نَوى‏...».(45)
در پيام حضرت امام رضا يا امام هادى به حضرت عبدالعظيم نيز آمده است:
... دوستانم را آگاه كن كه خداوند آنان را مى‏آمرزد، مگر كسى را كه شرك ورزد يا يكى از دوستانم را آزار دهد يا در دل و نيت، بدخواهِ او باشد. پروردگار از اين گونه افراد نخواهد گذشت و آنها را نمى‏بخشايد، مگر اينكه از نيت خود برگردد و اگر در اين حال بماند، خداوند روح ايمان را از دل او خارج خواهد ساخت و از ولايت من نيز بيرون مى‏رود و از دوستى ما اهل بيت هم بهره‏اى نخواهد داشت.(46)
در روايات نيز بر تأثير نيّت خير و شرّ در رزق و روزى انسان تأكيد شده است.

2. اغتنام از فرصت‏ها

امام باقر(ع) مى‏فرمايد:
يا محمد بن مسلم، لا يَغُرَّنَكَ الناسُ مِن نفسِك، فإنّ الأمر يَصِلُ إليك دونَهُم و لا تقطعَنّ النهارَ عنك بكذا و كذا، فإنّ معك من يحصى عليك و لا تستصغرنّ حسنة تعملها، فإنّك تراها حيث تسرّك ،و لا تستصغرنّ سيئةً تعمل بها، فإنّكَ تراها حيث تسوءك، و أحسِن، فإنّي لم أر شيئاً قطّ أشدُّ طلباً و لا أسرعُ دركاً من حسنةٍ محدثةٍ لذنبٍ قديمٍ‏(47)؛ اى محمد بن مسلم، مردم فريبت ندهند؛ زيرا مسئوليت كارها به عهده توست نه به عهده آنها. روزت به‏اين كار و آن كار بيهوده نگذران، زيرا همراه تو كسى هست‏كه كارهاى روزانه تورا حساب وشمارش مى‏كند و هيچ كار نيكى را كوچك مشمار؛ زيرا تو آن را خواهى ديد در جايى كه تو را شادمان مى‏كند و هيچ كار زشتى را نيز كوچك مشمار، كه آن را در جايى خواهى ديد كه تو را اندوهگين كند. نيكى نما كه من چيزى را نديدم كه در پى چيزى باشد و به آن برسد، مثل حسنه جديدى كه در پى گناه قديم است.
موعظه مفصلى را حضرت عبدالعظيم از امام على(ع) نقل مى‏فرمايد كه به دليل طولانى بودن، قسمتى از آغاز و پايان خطبه را مى‏آوريم:
ترصَّدوا مواعيد ال‏آجال و باشروها بمحاسن الأعمال... مِن مِثل هذا فليَهْرَب الهاربون، إذا كانت الدار ال‏آخرة لها يعمل العاملون‏(48)؛ منتظر و مترصد وعده‏هاى اجل باشيد و آن را با اعمال حسنه همراه سازيد... آنان كه اهل فرارند، براى روزى مثل صحنه پرهراس قيامت فرار كنند، و اهل عمل، براى خانه آخرت تلاش كنند.

3. كيفر كردار

ورود انسانهاى صالح به بهشت برزخى و انسانهاى بدكار به دوزخ برزخى، از هنگام مرگ شروع مى‏شود و پس از حشر و نشر و حساب و كتاب، زمان ورود به بهشت و جهنم در قيامت كبرى فرا مى‏رسد؛ همان گونه كه حضرت امير(ع) مى‏فرمايد: «طوبى‏ لِمَنْ ذَكَر المَعاد و عمِلَ للحِساب...».(49)؛ خوشا به حال كسى كه به ياد معاد باشد و براى حسابرسى قيامت كار كند». نيز مى‏فرمايد: «اليومَ عمل و لا حِساب و غَدَاً حِساب و لا عَمَل‏(50)؛ امروز وقت كار است نه محاسبه و فرداى قيامت هنگام حساب است نه عمل».
از آنجا كه هر كارى اثرى دارد و نتايج و آثار كردارها حقيقى، عينى و تكوينى است نه صرفاً اعتبارى و قراردادى، در همين دنيا نيز شمّه‏اى از نتايج اعمال ظاهر مى‏شود و مكافات و بازتاب كارها دامنگير ما مى‏گردد.
همين ديدگاه، امتياز بسيار مهمى است در فلسفه اخلاق اسلامى كه آن را از فلسفه اخلاق در ساير مكتبها جدا مى‏كند.
اينك به نمونه‏هايى از بازتاب اعمال انسان اشاره مى‏شود.
حضرت موسى(ع) در مناجات مى‏پرسد: «الهي، فما جزاء مَنْ أطعَمْ مسكيناً ابتغاء وجهِك؟؛ پاداش كسى كه فقط براى تو به بپچاره‏اى كمك كند چيست؟».
خداوند پاسخ مى‏فرمايد: «آمُر منادياً يُنادي يوم القيامة على رؤوس الخلائق: إنّ فلان بن فلان مِن عتقاء اللّه من النّار؛ دستور مى‏دهم به يك منادى كه روز قيامت بر فراز تمامى آفريدگان و بندگانم فرياد زند: به راستى فلانى در زمره كسانى است كه خدا از آتش آزادش كرده است».
موسى مى‏پرسد: «الهي، فما جزاءُ من وصلَ رحمه؟؛ چيست پاداش كسى كه به خويشاوندانش نيكى كند؟».
خداوند مى‏فرمايد: «أنسأ له أجله و اُهوّن عليه سكرات الموت و يناديه خزنة الجنّة: هَلُمّ إلينا فادخُلْ مِن أيّ أبوابها شئت؛(51) مرگش را به تأخير مى‏اندازم و سكرات مرگ را بر او آسان مى‏كنم و خزانه‏داران بهشت به او فرياد مى‏زنند: به سوى ما بشتاب و از هر درى مى‏خواهى وارد بهشت شو...».
على(ع) مى‏فرمايد: «من أيقن بالخَلَف جادَ بالعطيّة؛(52) هر كه باور كند خداوند جاى انفاق را پر مى‏كند بهتر عطا مى‏كند». اين روايت، شرح و تفسير اين بخش از آيه شريفه است كه: «وَ ما أَنْفَقْتُمْ مِنْ شَيْ‏ءٍ فَهُوَ يُخْلِفُهُ وَ هُوَ خَيْرُ الرّازِقِينَ».(53)
و نيز مى‏فرمايد: هنگامى كه پيامبر(ص) مرا به سوى يمن فرستاد، سفارش مى‏كرد: «ما حار من استخار و لا ندم من استشار؛ هر كه از خداوند خير خود را بخواهد، سرگردان و متحير نخواهد ماند و هر كه از ديگران نظرخواهى و مشورت كند پشيمان نخواهد شد».
«يا على، عليك بالدلجة، فإنّ الأرض تطوي بالليل ما لا تطوى بالنهار؛ اى على، ملتزم باش به شبروى و سير در آخر شب، زيرا مسافتى كه در شب پيموده مى‏شود در روز طى نمى‏شود».(54)
«يا على، اُغدُ على اسمِ اللّهِ؛ فإنّ اللّه تعالى‏ بارك لاِ ُمّتي في بُكُورها؛ در سحرگاه و سپيده دم با نام خدا حركت كن؛ زيرا خداى تعالى براى امتم بركت را در صبح زود قرار داده است».
متأسفانه سنت اسلامىِ سحرخيزى رو به افول است و بسيارى از مردم مسلمان به پيروى از غربيان تا نيمه‏هاى شب به بطالت بيدارند و در ثلث آخر شب كه هنگام نزول بركات است، خوابند.

4. پرهيز از تجملات و تشريفات

ساده‏زيستى حضرت عبدالعظيم نشان مى‏دهد كه چقدر دقت داشته است تا به آموزه‏هاى دينى عمل كند و نوعى زندگى كم مصرف و پرسود و ثمر را براى ما ترسيم كند. پس از خودش، آثار معنوى و علمى و شاگردان فراوانى به جا گذارد، ولى از درهم و دينار و مال و منال و حتى خانه و كاشانه شخصى وى هيچ خبرى نيست.

پاس نعمتها

حضرت عبدالعظيم(ع) از اجداد بزرگوارش نقل مى‏كند:
سلمان ابوذر را ميهمان كرد و دو قرص نان در سفره ضيافت نهاد. ابوذر آن دو گرده نان را برداشت و پشت و رو مى‏كرد. سلمان پرسيد: براى چه نان‏ها را بررسى مى‏كنى؟ ابوذر پاسخ داد: ترسيدم خوب پخته نشده باشند.
سلمان به شدت خشمگين شد و گفت:به چه جرأتى بر اين دو نان بهانه مى‏گيرى؟ به خدا قسم! بر همين دو قرص نان بسيارى از مخلوقات الهى كار كرده‏اند تا به ما رسيده است.
سلمان توضيح داد:
آبى كه در تحت عرش الهى است، ملائكه‏اى كه آب را به باد و ابر رسانده‏اند، ابرهايى كه آن را به باران تبديل كرده‏اند و به زمين رسانده‏اند، در اين آب، رعد و برق و فرشتگانى كه اين قطرات را به جايگاهشان رسانده‏اند، همه دخيل بوده‏اند؛ پس از آن، زمين و چوب خيش و آهن كشاورز و چهار پايان شخم زننده و خرمن‏كوب و در مرحله بعد هيزم و نمك و ... و ايادى پيش‏تر الهى كه نشمردم كوشيده‏اند تا اين لقمه در اختيار ما قرار گرفته است، چگونه شكر اينها را به جا مى‏آورى؟
ابوذر گفت: إلى اللّه أتوب و أستغفر إليه مما أحدثت و إليك أعتذر مما كرهت؛ از اين حركتى كه از من سر زد، به درگاه خدا توبه و استغفار مى‏كنم و از شما نيز كه ناراحت شدى عذر مى‏خواهم.

ضيافتى ديگر

روزى سلمان، ابوذر را ميهمان كرد، هنگام پذيرايى، نان خشكى از انبان درآورد و آن را خيس و مرطوب كرد و در سفره نهاد. ابوذر گفت: اگر نمك هم بود كه با نان مى‏خورديم و نان‏خورش مى‏كرديم، خوشمزه‏تر بود. سلمان برخاست و مشربه آبش را برد و گرو نهاد و قدرى نمك تهيه كرد و در سفره نهاد.
ابوذر نان و نمك را مى‏خورد و چنين شكر مى‏كرد:الحمد للّه الذي رزقنا هذه القناعة؛ سپاس ويژه خدايى است كه توفيق اين قناعت را به ما مرحمت فرمود.
سلمان (به طنز) گفت: اگر قناعت بود ظرف آبِ من به گرو نرفته بود.(55)
اگر همين سنت اسلامى، يعنى قناعت، در جهان اسلام مراعات مى‏شد، امروزه ملل اسلامى ذليل و اسير بيگانگان نبودند.

تشريفات

شريح قاضى گويد:
خانه‏اى خريدم به هشتاد دينار و برايش سند و قباله‏اى نوشتم و چند نفر از افراد عادل را گواه گرفتم. اين خبر به گوش على بن أبى‏طالب(ع) رسيد. قنبر غلامش را در پى من فرستاد. هنگامى كه پيش او رفتم، فرمود: اى شريح، شنيده‏ام كه خانه‏اى خريده‏اى و برايش سندى نوشته‏اى و شاهد و گواهانى گرفته‏اى و مبالغى داده‏اى.
گفتم: آرى.
فرمود: يا شريح، إتّق اللّهَ، فإنّه سيأتيك مَن لا ينظر في كتابك و لا يسأل عن بيّنتك حتى يُخرجك مِن دارك شاخصاً، و يُسلّمك إلى قبرك خالصاً، فانظُر أنْ لا تكون اشتريت هذه الدار مِن غير مالِكها، و وَزِنتَ مالاً مِن غير حِلّه، فإذاً أنت قد خسرت الدارين جميعاً؛ الدنيا و ال‏آخرة...؛ اى شريح، از خدا بترس؛ زيرا به زودى كسى نزد تو مى‏آيد كه به سند تو نگاه نمى‏كند و از شاهدان تو نمى‏پرسد تا تو را دست خالى و برهنه از خانه‏ات بيرون مى‏اندازد و تو را تنها به دست قبر مى‏سپارد. بنابراين، خوب بررسى كن مبادا اين خانه را از غير مالك واقعى خريده باشى و پول غير حلال بابت آن پرداخته باشى، كه اگر چنين باشد، زيان‏كار دو جهانى؛ هم دنيا و هم آخرت.
اى شريح، اگر هنگام معامله، پيش من آمده بودى، سندى برايت نوشته بودم كه حاضر نمى‏شدى به دو درهم نيز اين خانه را بخرى.
پرسيدم: چگونه مى‏نوشتى يا اميرالمؤمنين؟
فرمود: اين چنين قباله مى‏نوشتم:
بسم اللّه الرحمن الرحيم‏
اين خانه‏اى است كه بنده ذليلى از مرده‏اى كه آماده رفتن است خريدارى كرده است. از او خريده است خانه‏اى را در دار الغرور و جايگاه فريب از طرف فانى شوندگان به سوى لشگر نابود شوندگان.
اين خانه چهار حدّ دارد: مرز و حدّ اوّلش، منتهى به دعوت كننده آفتهاست،
و حدّ دومش منتهى مى‏شود به انگيزه و خواهان مصيبتها، و حدّ سوم آن منتهى است به خواننده شكنجه‏ها، و حدّ چهارمش مى‏رسد به ديو گمراه كننده و شيطان فريبنده.
و در اين خانه از همين جا فريبِ‏ِ شيطان شروع مى‏شود. اين فريفته آرزو از آن برانگيخته به مرگ، تمامى اين خانه را خريد به قيمت خروج از عزتِ قناعت و ميانه‏روى و ورود به ذلت گدايى و سؤال. پس آنچه اين خريدار به دست آورد براى عزراييل است.... كه رباينده جانهاى ستم‏كاران است، مثل كسرا و قيصر و پادشاهان تُبّع و سلطان حمير و كسانى كه مال را بر هم انباشته مى‏كنند و بر ثروت مى‏افزايند. و ساخت و محكم كرد و سخت برافراشت ساختمانهاى دنيا را و ذخيره كرد از ثروتها و دل بر آن بست به اين گمان كه براى فرزندان خويش گذاشته در حالى كه تمامى آنها را نهاده براى جايگاه داورى و بازخواست و آنجاست كه زيان كنند تبه‏كاران.
و گواه اين مطلب عقل است، آن هنگام كه از اسارت آرزوها بيرون رود و با ديده زوال و فنا به اهل دنيا بنگرد و بشنود ندا كننده زهد را كه صدا مى‏زند در ميدانهاى دنيا كه چقدر روشن است راستى و حقيقت براى صاحب دو ديده ظاهر و باطن.
به راستى وقت كوچ يكى از دو روز است: يا روزى كه در آن است و يا روز ديگرش، پس توشه برگيريد از بهترين كارها و نزديك كنيد آرزوها را به مرگ. پس واقعاً كوچ و رفتن و نابودى نزديك شده است.(56)

پی نوشت:

1. سوره حشر، آيه 19: «يا ايّها الذين آمنوا اتقوا اللّه و لتنظُر نفس ما قدّمت لغدٍ و اتقوا اللّه إنّ اللّه خبير بما تعملون».
2. روضات الجنات، ج 4، ص 208.
3. ثواب الاعمال، ص 60؛ قاموس الرجال، ج 5، ص 346؛ روضات الجنات، ج 4، ص 211.
4. ر.ك: مقاله‏هاى «عظمت شخصيت عبدالعظيم» و شرح حال‏هاى عبدالعظيم به قلم عطاردى و رازى و ... .
5. نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتى، ص 154، نامه 28.
6. زندگانى حضرت عبدالعظيم بن عبداللّه حسنى، ص 27.
7. سوره ذاريات ، آيه 17-18.
8. زندگانى حضرت عبدالعظيم بن عبداللّه حسنى، ص 32.
9. سوره نحل، آيه 36.
10. مثل «سُبْحانَ الَّذِي أَسْرى‏ بِعَبْدِهِ لَيْلاً مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الأَقْصَى الَّذِي بارَكْنا حَوْلَهُ...»؛ سوره اسراء، آيه 1.
11. سوره اعراف، آيه 12.
12. سوره قصص، آيه 78.
13. سوره نازعات، آيه 24.
14. مسند عبدالعظيم حسنى، ح 83.
15. سوره زمر، آيه 18.
16. سوره شورى، آيه 37.
17. سوره مائدة ، آيه 72.
18. سوره قمر ، آيه 42.
19. مسند عبدالعظيم حسنى، ح 21.
20. مسند عبدالعظيم حسنى، ح 73؛ علل الشرائع، ج 2، ص 599.
21. سوره آل عمران ، آيه 31.
22. سوره بقره، آيه 165.
23. مسند عبدالعظيم حسنى، ح 39-47.
24. نهج البلاغه، خطبه 119.
25. مسند عبدالعظيم حسنى، ح 66؛ عيون اخبار الرضا(ع)، ج 1، ص 13.
26. مسند عبدالعظيم حسنى، ح 50؛ الاختصاص، ص 247؛ چون تخاطب حضرت رضا(ع) با عبدالعظيم، از جهت معاصرت بعيد مى‏نمايد، احتمال داده‏اند در سند اصلى «ابوالحسن» يعنى امام هادى(ع) بوده و راوى نقل به معنا كرده و ابوالحسن الرضا، تفسير شده است. ر.ك: معجم رجال الحديث، ج 10، ص 49.
27. مسند عبدالعظيم حسنى، ح 49؛ عيون اخبار الرضا(ع)، ج 1، ص 27.
28. اصول الكافى، ج 2، ص 99، ح 30.
29. سوره قلم ، آيه 12.
30. مفاتيح الجنان، دعاى كميل.
31. در كتابهاى اخلاقى و روايى، بابى درباره فضيلت سكوت آمده است.
32. مسند عبدالعظيم حسنى، ح 69؛ عيون اخبار الرضا(ع)، ج 1، ص 58؛ أمالى صدوق، ص 531.
33. مسند عبدالعظيم حسنى، ح 36؛ أمالى طوسى، ص 481.
34. همان.
35. سوره انعام، آيه 68.
36. سوره اسراء، آيه 36.
37. همان.
38. ر.ك: غرر الحكم و درر الكلم، ح 5581.
39. همان، ح 4166.
40. مسند عبدالعظيم حسنى، ح 14؛ عيون اخبار الرضا(ع)، ج 2، ص 113.
41. مسند عبدالعظيم حسنى، ح 71؛ امالى مفيد، ص 328؛ أمالى طوسى، ص 94.
42. اصول كافى، ترجمه شيخ محمدباقر كمره‏اى، ج 4، ص 553، باب تذاكر الاخوان، ح 2.
43. مسند عبدالعظيم حسنى، ح 65؛ امالى طوسى، ص 602.
44. «نيّةُ المرء خير من عمله»؛ اصول كافى، ج 2، ص 84.
45. منية المريد، ص 132-133.
46. معجم رجال الحديث، ج 10، ص 49؛ مسند، ح 50.
47. وسائل الشيعة، ج 1، ص 117، ح 292.
48. مسند عبدالعظيم حسنى، ح 28؛ امالى طوسى، ص 652.
49. نهج البلاغه، كلمات قصار، ش 44.
50. همان، خطبه 42.
51. مسند عبدالعظيم حسنى،، ح 39 و 43؛ بحارالانوار، ج 71، ص 382.
52. مسند عبدالعظيم حسنى؛ عيون اخبار الرضا(ع)، ج 2، ص 53، ح 214.
53. سوره سبأ ، آيه 39.
54. مسند عبدالعظيم حسنى، ح 32؛ امالى طوسى، ص 136.
55. مسند عبدالعظيم حسنى، ح 70؛ عيون أخبار الرضا(ع)، ج 1، ص 57.
56. مسند عبدالعظيم حسنى، ح 94، امالى صدوق، ص 388.

منبع:فصلنامه علوم حدیث

 


مقالات مرتبط
نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط
موارد بیشتر برای شما
حملات خمپاره‌ای سرایاالقدس علیه مواضع دشمن در جبالیا
play_arrow
حملات خمپاره‌ای سرایاالقدس علیه مواضع دشمن در جبالیا
کنایه علی لاریجانی به حملات تهدیدآمیز صهیونیست‌ها
play_arrow
کنایه علی لاریجانی به حملات تهدیدآمیز صهیونیست‌ها
شاهد عظمت شخصیت رهبر انقلاب در تصمیماتی مثل وعده صادق بوده‌ام
play_arrow
شاهد عظمت شخصیت رهبر انقلاب در تصمیماتی مثل وعده صادق بوده‌ام
مهاجرانی خطاب به نتانیاهو: تو نه آزادی را می‌فهمی نه زندگی را
play_arrow
مهاجرانی خطاب به نتانیاهو: تو نه آزادی را می‌فهمی نه زندگی را
قرائت تقریظ رهبر انقلاب بر کتاب "بیست سال و سه روز" توسط مادر شهید موسوی
play_arrow
قرائت تقریظ رهبر انقلاب بر کتاب "بیست سال و سه روز" توسط مادر شهید موسوی
سرلشکر سلامی: شهید قربانخانی مظهر غیرت و جوانمردی است
play_arrow
سرلشکر سلامی: شهید قربانخانی مظهر غیرت و جوانمردی است
دستور کار نشست علنی مجلس چه بود؟
play_arrow
دستور کار نشست علنی مجلس چه بود؟
سرلشکر صفوی: باید از دولت حمایت کنیم تا کارها را جلو ببرد
play_arrow
سرلشکر صفوی: باید از دولت حمایت کنیم تا کارها را جلو ببرد
تقریظ رهبر انقلاب بر کتاب "بیست سال و سه روز"
play_arrow
تقریظ رهبر انقلاب بر کتاب "بیست سال و سه روز"
نماهنگ/ "عند ربهم یرزقون"
play_arrow
نماهنگ/ "عند ربهم یرزقون"
قرائت متن تقریظ رهبر انقلاب بر کتاب "مجید بربری" توسط مادر شهید قربانخانی
play_arrow
قرائت متن تقریظ رهبر انقلاب بر کتاب "مجید بربری" توسط مادر شهید قربانخانی
تقریظ رهبر انقلاب بر کتاب "مجید بربری"
play_arrow
تقریظ رهبر انقلاب بر کتاب "مجید بربری"
تقریظ رهبر انقلاب بر کتاب "هواتو دارم"
play_arrow
تقریظ رهبر انقلاب بر کتاب "هواتو دارم"
قرائت متن تقریظ رهبر انقلاب بر کتاب "هواتو دارم" توسط مادر شهید عبداللهی
play_arrow
قرائت متن تقریظ رهبر انقلاب بر کتاب "هواتو دارم" توسط مادر شهید عبداللهی
صالحی: رهبر انقلاب مروج سیر و سلوک معنوی است
play_arrow
صالحی: رهبر انقلاب مروج سیر و سلوک معنوی است