مراحل خلاّقیت

فرایند خلاّق چیست؟ طی چند فرایندی راه حلهای خلاّق برای مسائل شکل می‌گیرد؟ آیا فرایند خلاّقیت مراحل مختلفی را در بر دارد؟ در خلال فرایند خلاّق چه گامهایی برداشته می‌شود؟
جمعه، 28 خرداد 1395
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: علی اکبر مظاهری
موارد بیشتر برای شما
مراحل خلاّقیت
 مراحل خلاّقیت

 

نویسنده: افضل السّادات حسینی




 

فرایند خلاّقیت

فرایند خلاّق چیست؟ طی چند فرایندی راه حلهای خلاّق برای مسائل شکل می‌گیرد؟ آیا فرایند خلاّقیت مراحل مختلفی را در بر دارد؟ در خلال فرایند خلاّق چه گامهایی برداشته می‌شود؟
پوانکاره (1) ریاضی دان مشهور می‌گوید: مدّتی روی توابع ریاضی کار کردم. هر روز پشت میزکارم می‌نشستم، دو یا سه ساعت کار می‌کردم، امّا نتیجه‌ای نمی‌گرفتم. یک شب بر خلاف معمول مقداری قهوه‌ی سیاه نوشیدم و این باعث شد نتوانم بخوابم. افکار مختلفی از ذهنم گذشت از جمله آنچه قبلاً روی آن کار می‌کردم، دوباره در ذهنم مجسم کردم. در این هنگام و در زمان کوتاهی نتایج را روی کاغذ یادداشت نمودم.
بر اساس آنچه که پوانکاره طرح نمود و با الهام از مراحلی که ذکر کرد والاس (2) تقسیم بندی معروف خویش از مراحل خلاّقیت را ارائه نمود. این مراحل چهارگانه عبارتنداز:
1- آمادگی(3) 2- نهفتگی(4) 3- اشراق (5) 4- اثبات(6)

مراحل والاس:

1- آمادگی

یک دانشمند یا هنرمند، قبل از خلق اثر خویش باید از ابعاد مختلف با زمینه‌ی کاری خویش آشنا باشد. مثلاً برای ارائه‌ی یک نظریه تازه یا یک اثر هنری لازم است بر مقدمات آن کار مسلط باشد و از یک نوع آمادگی کلی در زمینه‌های مختلف برخوردار باشد مثلاً در نقاشی، آشنایی با رنگها، ابعاد، چشم اندازها و غیره ضروری است.
علاوه بر این آمادگی عمومی یک نوع آمادگی خاص نیز ضرورت دارد. منظور از آمادگی خاص بررسی، جستجو، مطالعه و جمع آوری مدارک درباره‌ی موضوع مورد نظر است. یکی از روشهای مفید در این زمینه مطالعه‌ی عقاید و نظریات دیگران درباره‌ی آن موضوع است. فرد با آشنایی با نظریات دیگران و مراحلی که طی کرده‌اند بسیاری از واقعیتها و مشکلات و موانعی که در کار خود دارد را بهتر درک می‌کند. امّا بعد از آن برای رشد افکار خویش نظریه‌های دیگر را رها می‌نماید.

2- نهفتگی

در این مرحله ظاهراً نوعی توقّف در کار دیده می‌شود و فرد هیچ‌گونه تلاشی برای رسیدن به نتیجه انجام نمی‌دهد. در این مرحله ممکن است حتی راجع به مساله فکر هم نشود. بعضی از روانشناسان معتقدند در این مرحله ذهن ناخودآگاه شروع به فعالیّت می‌کند، یعنی هر چند به ظاهر فاقد هرگونه پیشرفت آشکاری است، در واقع مسأله رها نشده بلکه ذهن ناخودآگاه آن را دنبال می‌کند پوانکاره در این زمینه می‌گوید: در آغاز قابل توجه‌تر از همه، پیدایش یک اشراق ناگهانی است که نشانه‌ی روشنی از عمل طولانی و پیشین ناخودآگاه است. من تأثیر فعالیت ناخودآگاه در ابداعات ریاضی را مسلم می‌دانم.
دیده شده است بعضی از افراد خلاّق مسأله‌ای را که روی آن کار می‌کردند به عمد کنار می‌گذارند و به فعالیتی دیگر می‌پردازند تا برای حل مسأله آمادگی کافی بیابند.

3- اشراق

این مرحله در فرایند خلاّقیت جایگاه خاصی دارد، چون در این مرحله تفکّر شکل گرفته و حل مسأله روشن می‌شود. اغلب متفکّران ظهور این مرحله را ناگهانی می‌دانند. فرد خلاّق در طول کار طبیعت با موانعی برخورد می‌کند که کار را دچار وقفه می‌سازد و امکان هر گونه پیشرفت را از فرد سلب می‌کند ولی ناگهان موضوع روشن می‌گردد و فرد می‌تواند همه موانع را از سر راه بردارد.
مرحله‌ی اشراق توأم با جنبه‌های عاطفی است چون فردبا تحقق مسأله‌ای که از آن جدا بوده است احساس لذت می‌کند. و این امر، خود، انگیزه‌ی تلاش و کار بیشتر می‌کند.
پوانکاره می‌گوید: درست همان وقت که پیرامون مسئله‌ای فکر می‌کردم برای گردش و مطالعه زمین شناسی از شهر خارج شدم در موقع مسافرت مسأله ریاضی را فراموش نمودم. امّا پس از مدّتی وقتی داشتم سوار اتوبوس می‌شدم، بدون این که قبلاً راجع به مسأله فکر کرده باشم یا افکار دیگر مقدمات رسیدن به جواب مسأله را به ذهنم ایجاد کرده باشند، ناگهان به ایده تازه‌ای دست یافتم.
هر چند تحقق اشراق و بصیرت چندان قابل پیش بینی نیست، اما می‌توان با ایجاد محیط مساعد آن را تسریع کرد. افراد خلاّق برای ایجاد شرایط مساعد روشهای مختلفی دارند که می‌تواند برای آنها مفید باشد در حالی که شاید این روش برای دیگری بی تأثیر باشد.

4- اثبات

در این مرحله فرد خلاّق آنچه را به دست آورده است اعم از اختراع، اکتشاف یا نظریه تازه‌اش را مورد ارزیابی قرار می‌دهد، شواهد آنرا دوباره می‌سنجد و آن را از لحاظ منطقی آزمایش می‌نماید. او همین‌طور می‌تواند از دیدگاه و قضاوت دیگران بهره مند شود، تا اثر خویش را تکمیل کند. در واقع اهمیّت و ارزش کار تازه به وسیله‌ی بازبینی در این مرحله روشن می‌گردد. بسیاری از دانشمندان و متفکّران جهت اثبات اشراق خویش سالیان طولانی تلاش نموده‌اند. بعضی مواقع در این مرحله ممکن است اثر تازه کاملاً تغییر کند یا تصحیح گردد تا نتایج بهتری را در بر داشته باشد. بسیاری از محققان خلاّقیت این مراحل را پذیرفته و آن را به همین ترتیب در کارهای خویش ذکر می‌نمایند. امّا بعضی از آنها از جمله وایزبرگ (1993) این مراحل را مورد شک قرار می‌دهند. او معتقد است: آنچه پوانکاره تحت عنوان ناخودآگاه مطرح می‌کند قابل سؤال است و شاهدی ندارد. این مسائل همه ناشی از گزارشهای شخص اوست. این بدین معنی نیست که گزارشهای فردی ارزش ندارد، امّا برای ساختن نظریه خلاّق قابل سؤال است. وایزبرگ معتقد است مطالعات آزمایشی که خواسته‌اند شواهد عینی برای نهفتگی بیابند نیز موفق نبوده‌اند. از جمله کاترین پاتریک (7) تفکّر خلاّق را در هنرمندان، شاعران مطالعه نموده است. آنها فرایند چهارگانه‌ی والاس را در کارشان تأیید کرده‌اند. لکن پاتریک همچنین گزارش می‌کند که فکرهایی هم گاهی در دوره نهفتگی ظهور یافته است. بنابراین نیازی نیست فرض کنیم ناخودآگاه اتفاق می‌افتد
[نقل از وایزبرگ 1993، ص 270]
پاتریک همچنین سعی کرد مراحل والاس را مستقیماً آزمایش کند. در یک مطالعه به شاعران تصویری از کوهستانها داده شد تا الهامی برای شعر آنها باشد و به هنرمندان نقاش شعری داده شد تا محرک نقاشی آنها باشد.
آنچه گزارش شد با سه مرحله‌ی والاس: آمادگی، اشراق، اثبات تطبیق می‌گردد. امّا وقفه‌ای در کار نبود، بنابراین نهفتگی اتفاق نیفتاد. بعلاوه مراحل کاملاً جدا نبودند.
ژان ایندهون و ویناک (8) نیز مطالعه مشابهی داشتند در آن جا نیز جدا کردن مراحل گزارش نشد.
[نقل از وایزبرگ 1993، ص 270]
در یک مجموعه مطالعات مهم و جالب، رابرت التن (9) (1969) و همکارش سعی کردند عوامل مهمی که در یک موقعیت به وسیله‌ی پوانکاره توصیف شده است را مشخص سازند. آنها امیدوار بودند شواهدی در تأیید نهفتگی بیابند. بنابراین دو گروه تعیین شد و به هرگروه مسائل خاص ریاضی داده شد تا با کار پوانکاره مطابق باشد. از یک گروه خواسته شد مداوم چند ساعت کار کنند، اما گروه دیگر وقفه‌ای داشتند و از آنها خواسته شد در این وقفه کار نکنند. والتن با تعجب دید دو گروه هیچ تفاوتی ندارند و این آزمایشها و نتایج منفی چند آزمایش دیگر باعث شد التن عقیده اولیه‌اش راجع به نهفتگی را تغییر دهد.
البته کار التن از این لحاظ قابل سؤال است که آیا می‌توان کار پوانکاره را با شرایط آزمایشی و از قبل تعیین شده قیاس کرد، مسلماً انگیزه‌ی کار پوانکاره با انگیزه‌ی آزمودنیها قابل قیاس نیست.
[نقل از وایزبرگ 1993]
امّا به هر حال حتی اگر نهفتگی از طریق آزمایش قابل اثبات نباشد، تعداد زیادی از محققان، مکتشفان و افراد خلاّق به این مرحله اذعان دارند.
اسبورن (10) پیرامون فرایند تفکّر خلاّق، دیدگاه جامع دیگری را مطرح می‌کند. او اعتقاد داشت فرایند تفکّر خلاّق شامل سه مرحله اصلی و شش مرحله فرعی است. این مراحل عبارتند از:
1- حقیقت جویی: شامل تعریف مسأله و آماده سازی است.
2- ایده جویی: شامل ایجاد ایده‌ها و پروراندن ایده‌هاست.
3- حل مسأله جویی: شامل ارزیابی و انتخاب است. (1962)

مراحل اسبورن:

1- حقیقت جویی

تعریف مسأله: منظور از تعریف مسأله این است که بدانیم در جستجوی چه هستیم. تعریف مسأله ممکن است با یک مسأله کلی آغاز گردد و به مسائل فرعی ختم گردد. مسائل گاهی برای فرد ایجاد می‌شود و گاهی او مسائل را به وجود می‌آورد.
بسیاری از کارهای بزرگ و با ارزشی که به وجود آمده به واسطه‌ی مسائل خوبی بوده که طرح شده، به عبارتی قبل از تحقق هر گونه ابداع، اختراع، اکتشاف، یک سؤال یا مسأله اساسی طرح گردیده است.
آماده سازی در این مرحله از حقیقت جویی فرد به جمع آوری اطلاعات و تجزیه و تحلیل آن می‌پردازد.
ابتدا دانش و تجربه‌های قبلی درباره‌ی مسأله تمرکز می‌شود و سپس تجربه‌های جدیدی در رابطه با مسأله جمع آوری می‌شود.
متخصصان اعتقاد دارند در جمع آوری اطلاعات نباید افراط شود، چون زیادی اطلاعات ممکن است منجر به پیروی از کارهای قبلی گردد، بنابراین جمع آوری اطلاعات اساسی و محوری کافی است. آنچه در این مرحله مهم است تعمق کافی در اطلاعات به دست آمده است. در این کنکاش و جستجو باید مواردی که منجر به شکست شده است را نیز مد نظر داشت، چه بسا علل شکست بتواند ایده‌های تازه به فرد بدهد.
در این جا تجزیه و تحلیل نیز اهمیّت خاصی دارد. زیرا از طریق آن می‌توان به ارتباط امور پی برد و تفکّر خلاّق را هدایت نمود.
مرحله‌ی حقیقت جویی همان‌طور که مشاهده می‌شود به دو مرحله حل مسأله دیوئی یعنی بیان مسأله و جمع آوری اطلاعات مشابه است. تنها جهت آن یافتن حل مسأله خلاّق است نه صرفاً حل مسأله.

2- ایده جویی

دراین مرحله ایده‌های مختلف و متعددی طرح می‌گردد و در آن تداعی معانی نقش خاصی ایفا می‌کند. بدین ترتیب یک فکر منجر به فکر دیگری می‌گردد که این امر با اتصال قوه‌ی تصور با حافظه ممکن می‌شود. برای ایده یابی بهتر و بیشتر باید موانعی که فکر را بسته نگه می‌دارد کنار زد و عواملی که می‌تواند در یافتن ایده‌های بهتر مؤثر باشد را تقویت نمود.
متخصصان اعتقاد دارند در این مرحله باید به اصل کمیّت توجه نمود که این امر خود منجر به بهبود کیفیت می‌شود. هر چه ایده‌های بیشتری ایجاد گردد احتمال یافتن ایده‌های خوب بیشتر خواهد بود. بر همین اساس برنامه‌های آموزشی ایده‌جویی از جمله یورش فکری طرح شده است که در فصلهای آینده به طور مفصل به آن خواهیم پرداخت.
ایده یابی نیز با مرحله‌ی فرضیه سازی در روش حل مسأله هماهنگ است.

3- حل مسأله جویی

این مرحله مستلزم ارزیابی و آزمایش ایده‌های انتخاب شده در مرحله‌ی قبل و در نهایت انتخاب و گزینش راه حل نهایی است. قابل ذکر است که اغلب راه حل نهایی از ترکیب ایده‌های مختلف به دست می‌آید. این مرحله همچنین با دو مرحله نهایی از پنج مرحله روش حل مسأله یعنی آزمون فرضیه و نتیجه گیری هماهنگی است. پس می‌توان نتیجه گرفت فرایند خلاّقیت از دیدگاه اسبورن همان فرایند حل مسأله است که دیوئی مطرح می‌کند. با این تفاوت که در اینجا جهت حل مسأله برانگیختن خلاّقیت هر چه بیشتر است.
الگوی معروف اسبورن - پارنز (1962) بر اساس همین مراحل شکل گرفت. این الگو شامل پنج مرحله است که عبارتند از:
1- حقیقت یابی: درباره‌ی مشکل اطلاعات لازم برای تعریف مسأله جمع آوری می‌شود.
2- مسأله یابی: بیان مسأله آن گونه که اصل قضیه را به خوبی روشن نماید.
3- ایده‌یابی: برای مسأله ایده‌های هر چه بیشتری جستجو می‌شود.
4- راه حل یابی: از بین ایده‌ها، بهترین راه حلها انتخاب می‌شود.
5- پذیرش یابی: راه حلهای انتخاب شده برای اجرا آماده می‌شود.
استین (1974) فرایند خلاّق را شامل سه مرحله می‌داند:

مراحل استین

1- فرضیه سازی

این مرحله بر مبنای هدفی که فرد در جهت خلاّقیت دنبال می‌کند انجام می‌گیرد. استین اعتقاد دارد برای فرضیه سازی بهتر، افراد خلاّق نیازمند شرایطی هستند که بهتر کار کنند. افراد خلاّق اغلب آگاهند که در چه موقعیتهایی بیشتر خلاّق هستند. گاهی این شرایط جزئی و شخصی می‌تواند تأثیر بسیار زیادی داشته باشد. مثلاً افرادی باید در سکوت و آرامش مطلق کار کنند، امّا عده‌ای نیز موزیک یا شلوغی را ترجیح می‌دهند. بعضی افراد نیز بیان می‌کنند که تنها بعد از نوشیدن چای یا قهوه‌ی پررنگ می‌توانند بهتر فکر کنند. این شیوه‌های متنوع براساس ویژگی شخصیتی افراد اغلب مفید واقع می‌شود. داشتن یک دوره آرامش در فرایند خلاّق نیز بخصوص دراین مرحله دارای اهمیت است. در این دوره افراد ظاهراً کار را رها می‌کنند، امّا در سطح ناخود آگاه کار همچنان ادامه دارد.
استین در واقع همان مرحله‌ی نهفتگی والاس را طرح می‌کند و در اثبات مدعای خویش سخنان پوانکاره را شاهد می‌آورد.
استین همچنین به اهمیّت الهام و شهود و احساس زیباشناختی در فرضیه سازی تأکید می‌ورزد.
همان‌طور که ملاحظه می‌شود این مرحله دو مرحله از مرحله والاس، نهفتگی و اشراق را در بر می‌گیرد.
استین اعتقاد دارد که آمادگی را نمی‌توان جزء فرایند خلاّقیت آورد، چون قبل از ورود به مسأله است. او همچنین به اهمیّت ویژگیهای شخصیتی و عوامل شناختی و تعامل آن دو در فرضیه سازی تأکید می‌کند.

۲- آزمودن فرضیات

بررسی این که آیا فرضیه یا عقیده مورد نظر می‌تواند منجر به نتیجه خلاّقی گردد، تنها با آزمایش فرضیه ممکن است طبیعتاً نوع آزمایش بر حسب رشته‌ی موردنظر فرق می‌کند.
در این مرحله در واقع یک تجربه خصوصی به تجربه‌ی عمومی تبدیل می‌گردد. و آنچه را ممکن است فرد خلاّق با آن یکی شده بوده را بتواند از بیرون بنگرد.

3- انتقال نتایج

در فرایند خلاّق، انتقال شخصی به تنهایی کفایت نمی‌کند بلکه باید آنچه به دست آمده یا محصول خلاّق را به دیگران انتقال داد.
وقتی فرد خلاّق روی موضوعی کار می‌کند، نمی‌تواند فرایند رسیدن به آن نو آوری آن گونه که خود درک نموده و آنچه را در ذهن داشته به دیگران منتقل کند. شخص خلاّق در فرایند انتقال باید بسیاری از مشکلات و ابهاماتی که برای رسیدن به نتیجه‌ی نهایی تجربه نموده است را حذف کند. این بدین معنی نیست که نتیجه‌ی نهایی نباید پیچیده باشد. بلکه لزومی ندارد همه‌ی مسائل و ابهامات دوباره تجربه شود. بلکه باید با روش مناسب، نتایجی را که به آن رسیده است را به دیگران ارائه دهد.
لازمه‌ی این امر، انعطاف در تفکّر و توانایی نقش عوض کردن است. منظور از نقش عوض کردن این است که فرد نباید مسأله را از زاویه خودش بلکه از دید کسی که محصول به او ارائه می‌شود نگاه کند.
آمابیل (1983 و 1993) الگوی جالبی از فرایند خلاّق ارائه داد. فرایندی که در این الگو خلاصه شده است در سطوح بالا و پایین خلاّقیت به کار می‌رود.
این الگو مانند تئوریهای قبلی مراحلی خاص را برای خلاّقیت مطرح می‌کند: ارائه مسأله، آمادگی، ایجاد پاسخ و اثبات پاسخ. این مراحل شاید با مراحل والاس تفاوت زیادی نداشته باشد، امّا اهمیت آن در بررسی روابط این مراحل با عناصر مختلف خلاّقیت است. نمودار شماره‌ی 3-1
در مرحله‌ی اوّل، ارائه‌ی کار یا مسأله، انگیزه تأثیر مهمی دارد، زیرا برای شروع فرایند خلاّق وجود انگیزه ضرورت دارد.
دومین مرحله، آمادگی برای ارائه‌ی پاسخ یا راه حل است که به منابع اطلاعاتی درباره‌ی کار مراجعه می‌شود.
اشاره‌ی این مدل بر عکس باور عموم این است که هر چه اطلاعات بیشتر باشد، خلاّقیت بیشتر نمی‌گردد. خیلی وقتها افرادی که تازه وارد یک رشته شدند خیلی بیشتر از افرادی که مدتی طولانی در آن زمینه تلاش نموده‌اند، کار خلاّق ارائه می‌دهند. همان‌طور که تحقیقات تجربی نشان داده، مهم مقدار دانش نیست بلکه راه کسب دانش مهم است. فیندلی (11)، لامسدن (12) (1988)
[نقل از آمابیل، 1990]
مراحل خلاّقیت
توضیح نمودار
نمودار 2-2 : فرایند خلاّقیت
مرحله‌ی سوم تازگی محصول یا پاسخ است. در این مرحله تمام پاسخهای ممکن با جستجوی راههای قابل دسترس و روشن کردن محیطی که با کار مربوط است، ارائه می‌شود. و هر دو مهارتهای مربوط به خلاّقیت و انگیزه درآن نقش دارند. مهارتهای مربوط به انگیزه انعطاف در کار را تعیین می‌کنند و مهارتهای مربوط به خلاّقیت منجر به ایجاد پاسخهای تازه و مناسب می‌شود. مهارتهای مربوط به مطلب، نقش برجسته‌ای در اثبات پاسخهای احتمالی، کاربرد اطلاعات، و آزمونها در بررسی مناسب و در درست بودن پاسخها، در مرحله چهارم دارد.
بنابراین در مرحله‌ی چهارم تعیین می‌شود آیا محصول یا پاسخ مناسب، درست و ارزشمند است یا نه؟ آیا کار تازه‌ای تحقق یافته است یا نه.
مرحله‌ی پنجم بر مبنای مرحله‌ی چهارم متحقق می‌گردد. چرخش فرایند با نتیجه کار ارتباط مستقیم دارد. اگر نتیجه موفقیت آمیز باشد فرد برای کار مشابه بعدی تقویت می‌شود. اگر با شکست همراه باشد، انگیزه کاهش می‌یابد و اگر قسمتی با موفقیت باشد نیز انگیزه تقویت میشود و شخص تلاش می‌کند برای رسیدن به هدف به طور کامل مجدداً دست به فعالیت بزند، امّا در صورت شکست احتمالاً فعالیت متوقف می‌شود. اگر شخص به طور کامل به هدف برسد نیز کار پایان می‌یابد، امّا به سبب افزایش انگیزه فعالیتهای مشابهی آغاز می‌گردد.
نقطه قوت این الگو روشن نمودن رابطه‌ی فرایند خلاّقیت با اجزا و عناصر آن است. بدین سبب می‌توان از این الگو در زمینه‌های کاربردی، آموزش و برنامه ریزی بهره گرفت به خصوص از این جهت که سیر تقویت یا تضعیف خلاّقیت را به خوبی نشان داده است.
با توّجه به آنچه تا کنون بیان شد می‌توان چنین نتیجه گیری کرد که خلاّقیت یک توانایی همگانی است که هم ناشی از عوامل مختلف فردی و شخصیتی است و هم عوامل اجتماعی، هم به عنوان فرایند مطرح است و هم به عنوان محصول. ظهور خلاّقیت در زمینه‌های مختلف وابسته به مهارت در آن زمینه، انگیزه به کار و داشتن مهارت خلاّقیت است. ملاک خلاّق بودن آن نیز تازگی و ارزشمندی آن است.
خلاّقیت معمولاً طی مراحلی متحقق می‌گردد، ابتدا فرد با موضوع یا مسأله‌ای مواجه می‌شود اگر انگیزه‌های درونی و بیرونی او برای موضوع کافی بود کار شروع می‌شود و در فرد با درگیر شدن با اطلاعات و دانش مربوط به موضوع نوعی آمادگی برای یافتن پاسخ یا ایجاد کار تازه به وجود می‌آید. یافتن راه حل جدید منوط به توانایی‌های خلاّق و انگیزه فرد است. در مرحله‌ی بعد با استفاده از دانش و اطلاعات پاسخ مورد ارزیابی قرار می‌گیرد. معمولاً اگر نتیجه‌ی کار توأم با موفقیت باشد فرد برای ادامه‌ی کار و یا انجام کار مشابه تقویت می‌شود. هرچند این مطلب را نمی‌ توان به عنوان یک اصل خدشه ناپذیر پذیرفت زیرا در بسیاری موارد افراد به علّت ویژگیهای شخصیتی خلاّق مانند پشتکار علی رغم شکستهای متوالی به کار خویش با جدّیت ادامه می‌دهند. نمونه‌های زیادی شاهد این ادعا هستند.

پی‌نوشت‌ها:

1. Poincare
2. Wallace
3. Preperation
4. incubation
5. ILLumination
6. rerification
7. Catllerine Patrick
8. Robert Olton
9. Eindnaven,J,E „Vinacke
10. Osborn
11. Findly
12. Lumsden

منبع مقاله :
حسینی، افضل السادات؛ (1342)، ماهیّت خلاقیّت و شیوه‌های پرورش آن، مشهد: انتشارات آستان قدس رضوی، چاپ پنجم

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط
موارد بیشتر برای شما