نویسنده: عزیزالله بیات
یادداشت راسخون: خوانندهی گرامی به یاد داشته باشید که مقالهی زیر، در سال 1367 خورشیدی نوشته شده و شاید بسیاری از دادههای آن به روز نباشد.
استان کرمان از شمال به خراسان، از مشرق به بلوچستان، از مغرب به یزد و فارس و از جنوب به مکران محدود است، این استان در انتهای جنوبی رشته کوه باریکی قرار گرفته است که در امتداد جنوب شرقی یزد واقع شده و منطقهی کرمان را به دو قسمت شرقی و غربی تقسیم میکند، قسمت شرقی بیشتر دارای منظره گودی است مخصوصاً نیمهی شمالی آن بین بافق و یزد که تقریباً خالی از سکنه است، درگذشته قسمتهای کویری کرمان وسعت کمتری داشتهاند و حتی به استناد مطالب جغرافیانویسان قدیم در اطراف جیرفت جنگل وجود داشته است، ارتفاع زمین کرمان از مشرق به مغرب کاسته میشود یعنی ارتفاع کوههای غربی در اطراف آن قریب به سه هزار متر است، در نواحی مرکزی به تدریج کمتر شده و از شورهگزهای هامون مجدداً مرتفع میشوند، امتداد کوهها عموماً از سمت شمال غربی به جنوب شرقی است. در شمال غربی هم بلندترین ارتفاعات موسوم به کوه هزار است که قریب پنج هزار متر ارتفاع دارد و کرمان را از سیرجان جدا میکند و امتداد آن در جنوب شرقی موسوم است به جبال بارز و در جنوب غربی رشتههای دیگری است که به موازات یکدیگر قرار گرفتهاند، آب و هوای کرمان به علت وجود ارتفاعات متغیر است، باران سالیانهی آن بسیار کم و به همین جهت رودخانهی پرآبی در آن جریان ندارد تنها رودخانهی قابل ذکر آن هلیلرود است که به باتلاق جزموریان میریزد، عامل جغرافیایی که در پراکندگی جمعیت و آبادانی این ناحیه مؤثر است امکان ایجاد قنوات و وجود آبهای زیرزمینی است.
تاریخ
به استناد مطالب تواریخ عرب و یهود کرمان منسوب است به کرمان بن هیتال بن ارفحشد بن سام بن نوح (1)، نام این ایالت در کتیبهی بیستون به صورت یوتیه (2) ذکر شده است، در دورهی ساسانیان فرمانروای کرمان عنوان شاه داشت چنانکه بهرام چهارم (388- 389 م.) به مناسبت اینکه در زمان پذیرش والی کرمان بود به کرمانشاه معروف بود (شاه کرمان)، مرکز آن در دورهی ساسانیان سیرجان بود، شهر (سیرجان). در سال 21 یا 24 هـ. ق عمربن خطاب سهیل عدی و عبدالله عتبان را مأمور فتح کرمان کرد، سرداران نامبرده با گرفتن اندک جزیهای از حاکم آنجا قانع شده به مدینه مراجعت کردند. یزدگرد سوم در سال 29 هـ. ق در مقابل حملهی اعراب به کرمان که تا آن زمان هنوز هم ساکنین آنجا نسبت به وی وفادار مانده بودند گریخت، در سال 31 هـ. ق به عثمان اطلاع دادند که چندین سال است اهالی کرمان از جزیه دادن خودداری کردهاند. به فرمان خلیفه عبدالله بن عامر با سپاهی مأمور فتح کرمان و خراسان شد، بعد از ورود به کرمان با مقاومتی روبرو نگردیده و جزیه چندین ساله را از اهالی وصول کرد، سردار مذکور مجاشع بن مسعود را به اتفاق یکهزارتن سپاهی به گواشیر گذاشت و خود عازم خراسان گردید، عدهی زیادی از سربازان مجاشع هلاک شدند، عامر همینکه از این امر آگاهی یافت عدهی زیادی را به کمک مجاشع فرستاد ضمناً فرمان حکومت کرمان را نیز به نام وی صادر کرد، یزدگرد سوم در این ایام که در کرمان بود به سمت سیستان حرکت کرد در نتیجه کرمان بدون جنگ و خونریزی به تصرف مسلمانان درآمد، گروهی از اهالی به دین مقدس اسلام مشرف شدند و عدهای هم حاضر به پرداخت جزیه شدند، مجاشع سپس به سمت سیرجان حرکت کرد و پس از تصرف آنجا به طرف نرماشیر و سیستان و بم شتافت و آنها را یکی بعد از دیگری به تصرف خود درآورد. تنها از آن میان اهالی جیرفت به آسانی تسلیم نشدند لیکن سرانجام بر آنها نیز غلبه کرده اموالشان را به باد غارت داده عدهی زیادی هم کشته شدند، مجاشع در دوران خلافت عثمان و علی بن ابیطالب (علیه السلام) حاکم کرمان بود، زمانی که خلافت به بنی امیه رسید در کرمان شورشها برپا شد، عبدالرحمن بن اشعث از طرف امویان به جای مجاشع به حکومت کرمان منصوب شد، در زمان خلافت عمربن عبدالعزیز (99- 101 هـ. ق) غسان نامی به حکومت کرمان منصوب گردید، در دوران حکومت وی کرمان رو به آبادی نهاد و بسیاری از آتشکدههای زردشتیان که به آنها مجوسیه میگفتند خراب شد، در زمان نخستین خلفای بنی عباس حوادث مهمی در کرمان روی نداد، در این دوره کرمان در معرض حمله زطها (اقوامی بودند که قبل از اسلام در بنادر خلیج فارس میزیستند) قرار گرفت ولی معتصم (218- 227 هـ. ق) خلیفه عباسی آنها را خارج کرد، در سال 252 هـ. ق در دورهی خلافت معتمد (256-279 هـ. ق) علی بن حسین طوق بن مقلس که مردی عیار بود به حکومت کرمان منصوب شد، در سال 253 هـ. ق کرمان به تصرف یعقوب لیث مؤسس سلسلهی صفاریان درآمد، بعد از وی برادرش عمروفارس، کرمان و سیستان را در تصرف داشت، در سال 266 هـ. ق کرمان به تصرف سامانیان درآمد و لیکن در سال 267 هـ. ق عمرو بار دیگر بر کرمان استیلا یافت، حکومت یعقوب و برادرش عمرو اثر نیکی در کرمان داشت ولیکن مدت آن زیاد نبود، بعد از درگذشت عمرولیث حکام کرمان توسط امرای سلسله سامانی تعیین میشد از جمله در سال 315 هـ. ق محمدبن الیاس معروف به ابوعلی از طرف سلسلهی نامبرده در کرمان حکومت میکرد که با آل بویه درگیری پیدا کرد ولیکن به علت اختلافات خانوادگی نتوانست در مقابل امرای آل بویه پایداری نماید و سرانجام کرمان به تصرف معزالدوله دیلمی درآمد با اینهمه بازهم ابوعلی محمدبن الیاس و فرزندانش در آنجا صاحب نفوذ بودند تا آنکه عضدالدوله در سال 357 هـ. ق کرمان را به طور کلی بتصرف خود درآورد و دست خاندان آل الیاس را از آنجا کوتاه کرد و به فرمان وی گورگیربن جستان به حکومت آنجا منصوب شد.مقدسی در قرن چهارم هجری کرمان را به پنج کوره یا پنج ولایت به شرح زیر تقسیم کرده است:
1. کورهی بردسیر با ناحیه خبیص در شمال آن،
2. سیرجان واقع در مرز فارس؛
3. بم؛
4. نرماشیر واقع در مشرق کرمان و حاشیه کویر؛
5. جیرفت مجاور سواحل دریای هرمز.
بعداً بر سر تصرف کرمان میان خاندان آل بویه اختلاف افتاد، هنگامی که طغرل اول (429-455 هـ. ق) در ری اقامت داشت عدهای از سپاهیان خود را مأمور تصرف کرمان کرد و این ولایت در این تاریخ در تصرف ابوکالیجار دیلمی (415- 440 هـ. ق) بود، امیر دیلمی وزیر خود را از شیراز به دفاع کرمان فرستاد وی سپاهیان طغرل را مغلوب ساخت و کرمان موقتاً از استیلای سلاجقه بر آن محفوظ ماند لیکن بعد از مرگ ابوکالیجار در سال 433 هـ. ق به تصرف قاورد برادر آلب ارسلان درآمد، وی در حقیقت مؤسس سلاجقهی کرمان است (433- 583 هـ. ق) بعد از وی فرزندانش یکی بعد از دیگری تا سال 583 هـ. ق بر کرمان و توابع آن فرمانروایی داشتند، به استناد گفتههای یاقوت حموی کرمان در دورهی سلاجقه از بهترین و آبادترین بلاد محسوب میشد (3)، سلاطین آل قاورد غالباً به عمران و آبادی کرمان توجه و علاقه زیادی از خود نشان میدادند و آثار زیادی از آنها باقی مانده است، در اواخر دوران زمامداری این سلسله اوضاع داخلی کرمان دستخوش هرج و مرج گردید و نابسامانی آن با حملهی غزان شدت یافت، در سال 583 هـ. ق ملک دینار بر کرمان مسلط شد و تمام نواحی آن را به تصرف خود درآورد و بر اثر این تاخت و تاز قسمت زیادی از این ایالت ویران شد، غزان شهر زرند را موقتاً مرکز ایالت قرار دادند، در قرن چهارم هجری زرند شهری نسبتاً بزرگ و آباد بود در آن پارچههایی جهت آستری لباس بافته میشد که به بطانه معروف بود و به مقدار زیاد به شهرهای فارس و عراق صادر میگردید.
بعد از درگذشت ملک دینار پسرش علاءالدین فرخشاه (591-592 هـ. ق) به جای او نشست. در دوران وی کرمان دستخوش آشوب و ناامنی گردید و جمعی از امرا، به نام علاءالدین تکش خوارزمشاه خطبه خواندند (568-596 هـ. ق) خوارزمشاه هم از این موقعیت استفاده کرده سپاهی را از خراسان مأمور تصرف کرمان کرد، در نتیجه در سال 592 هـ. ق کرمان ضمیمهی قلمرو خوارزمشاهیان گردید، ناصرالدین ملکشاهبن تکش که حاکم نیشابور بود پسر خود هندوخان را به کرمان فرستاد که وی تا سال 593 هـ. ق در آنجا بود و بعد از مراجعت هندوخان گماشتگان تکش خوارزمشاه کرمان را در ادارهی خود داشتند، مقارن درگذشت تکش باز کرمان میدان تاخت و تاز ترکمانان غز گردید، در این ایام ملوک شبانکاره به کرات برای سرکوبی غزان به کرمان تاختند تا سرانجام این ایالت را به تصرف خود درآوردند ولیکن بر اثر اعمال ظلم و بیدادگری حکام شبانکارهای اهالی به جان آمده علیه این قوم سر به شورش برداشتند و عجم شاه یکی دیگر از پسران ملک دینار را که در زمان هندوخان روانهی خوارزم شده بود و در این زمان در کرمان بسر میبرد و به امیری برداشتند در همین گیرودار اتابک مظفرالدین سعدبن زنگی (599-623 هـ. ق) که با ملوک شبانکاره در زدو خورد بود کرمان را یک بار در سال 600 هـ. ق و بار دیگر در سال 602 به تصرف خود درآورد و کرمان تا سال 607 هـ. ق بوسیله یکی از گماشتگان اتابک سعد اداره میشد، در این سال گماشته اتابک از فرمان مخدوم خود سرپیچید و بار دیگر اوضاع کرمان آشفته شد، در همین زمان تاجالدین ابوبکر که از طرف سلطان محمد خوارزمشاه بر شهر زوزن و قهستان حکومت میکرد از این هرج و مرج استفاده کرده کرمان را به تصرف خود درآورد.
مقارن رسیدن چنگیزخان به خراسان براق حاجب از امرای سلطان غیاثالدین پسر سلطان محمد خوارزمشاه بود با کسب اجازه سلطان غیاثالدین عازم کرمان شد و در سال 619 هـ. ق بر آنجا استیلا یافت، وی مؤسس سلسلهی قراختائیان کرمان است که از 619-703 هـ. ق در کرمان سلطنت کردهاند، نظر به اینکه براق حاجب به قتلغ خان ملقب بود به همین جهت این سلسله را قتلغ خانیه نیز میگویند، در زمان حکومت قراختائیان کرمان بود که مارکوپولو سیاح معروف ونیزی از کرمان دیدن کرد (4).
در سال 741 هـ. ق امیر مبارزالدین محمد مؤسس سلسلهی آل مظفر کرمان را تصرف کرد، بعد از انقراض این سلسله کرمان ضمیمهی متصرفات امیرتیمور گورکانی شد و پس از تیموریان سلسلههای قراقویونلو و آققویونلو به ترتیب یکی بعد از دیگری کرمان را تصرف کردند، مقارن ظهور شاه اسماعیل اول مؤسس سلسلهی صفویه (905- 930 هـ. ق) کرمان در تصرف پسران سلطانحسین بایقرا بود شاه اسماعیل یکی از سرداران خود را به نام جانمحمد مأمور تصرف کرمان کرد، بازماندگان سلطانحسین بایقرا در خود تاب مقاومت ندیدند بناچار به جانب خراسان گریختند و کرمان بدون خونریزی به تصرف سردار مذکور درآمد، در این ایام عدهای از ازبکان از طریق خراسان به کرمان تاختند لیکن از سرداران شاه اسماعیل شکست خورده به سمت خراسان عقبنشینی کردند، از این تاریخ به بعد تا پایان سلسلهی صفویه کرمان قرین امنیت و آسایش بود، گنجعلیخان یکی از معروفترین حکام دورهی صفوی است که در مدت مأموریت خود در کرمان نسبت به آبادی و عمران آنجا سعی و کوشش زیاد کرده و آثار زیادی در آن شهر از خود به یادگار گذاشت، محمود افغان در سال 1132 هـ. ق به قصد تصرف اصفهان پایتخت صفویه از طریق سیستان خود را به کرمان رسانید لیکن در آنجا از لطفعلیخان والی فارس برادرزادهی فتحعلیخان وزیر اعظم به سختی شکست خورده به قندهار گریخت، بار دیگر در سال 1132 هـ. ق از راه سیستان به کرمان تاخت و پس از استیلای بر آن از طریق یزد راهی اصفهان شد.
پس از دفع اشرف افغان بتوسط نادر و خلع شاه طهماسب دوم از سلطنت، کرمان مانند سایر قسمتهای ایران به تصرف نادر مؤسس سلسله افشاریه درآمد، بعد از کشته شدن نادر کرمان دستخوش هرج و مرج گردید، بوسیله افغانها و بلوچها تاراج شد، کریم خان زند مؤسس سلسلهی زندیه (1163-1193 هـ. ق) بعد از سرکوبی مخالفین خود خدامرادخان زند را با سپاهی به کرمان فرستاد این سردار بدون هیچگونه مانعی و برخورد با مشکلی کرمان را تصرف کرد، بزرگترین ضربت هنگامی به ساکنین کرمان وارد شد که سلسلهی زندیه به توسط آغامحمدخان قاجار منقرض شد، لطفعلیخان زند آخرین و شجاعترین فرد این سلسله در سال 1208 هـ. ق به دعوت اهالی کرمان به آنجا رفت و آن شهر را مرکز فعالیت و پایتخت خود قرار داد، آغامحمدخان همینکه از این امر آگاه گردید با شتاب رهسپار کرمان شد و قریب مدت چهار ماه آنجا را در محاصره گرفت سرانجام به علت خیانت بعضی از اطرافیان لطفعلیخان کرمان به تصرف خان قاجار درآمد، پس از استیلای بر آن شهر فرمان قتل عام اهالی بیگناه را صادر کرده بقدری سپاهیان وی در این راه از خود شدت عمل نشان دادند که وصفی برای آن نمیتوان کرد، عدهای معتقدند که خرابیهای آن زمان تاکنون هم جبران نشده است.
به هر حال، مرکز استان کرمان شهرستان کرمان است و شهرستانهای تابعهی آن عبارتند از زرند، جیرفت، کهنوج، رفسنجان، سیرجان، مشیز (بردسیر)، شهربابک، بم، بافت.
کرمان
شهرستان کرمان در فاصلهی 1.076 کیلومتری تهران است، از شمال به یزد، از مشرق به دشت کویر، از جنوب به بم و بافت و از مغرب به رفسنجان محدود است، دارای 30 درجه و 15 دقیقه عرض شمالی و 57 درجه و 5 دقیقه طول شرقی است، شهرستان کرمان در دشت واقع شده و ارتفاع آن از سطح دریا 1.749 متر است، دنباله کوههای مرکزی ایران و کوههای مشرق فارس تشکیل کوههای مرکزی و غربی کرمان را دادهاند، امتداد کوههای غربی آن از شمال غربی به جنوب شرقی از مکران گذشته به کوههای پاکستان غربی متصل میشوند، بوسیله این کوهها کرمان به دو منطقه تقسیم میشود، قسمت شمالی آن ناحیهای است بیابانی و کویر لوت در آن واقع شده، قسمت دیگر به علت ارتفاع زیاد دارای آب و هوای معتدل و مرکز تجمع انسانی است، باران کرمان به سبب وزش بادهای گرم و خشک کویر لوت بسیار کم و آسمان آن در اکثر اوقات صاف و شفاف است، رودخانههای آن عموماً سیلابی است، بیشتر آب مصرفی آن از قنات (کاریز) تهیه میشود، مهمترین کوههای کرمان عبارتند از: کوه بارز و کوه لالهزار و کوه هزار.کرمان از شهرهای قدیمی و تاریخی است در یونانی به نام کارامانی آمده است، حمزهی اصفهانی بنای شهر را به اردشیر پاپکان نسبت میدهد که آنجا را به همین مناسبت به اردشیر نامیدند و اعراب به این محل نام بردسیر یا بردشیر دادهاند و ایرانیان آن را گواشیر خواندند. یاقوت از آن به صورتهای مختلف از جمله جواشیر و جواسیر و گواشیر نام برده است، حمدالله مستوفی گواشیر را مرکز کرمان دانسته هم او گوید گواشیر از اقلیم سوم است گشتاسب در آنجا آتشخانهای بنا کرده بود و پس از او اردشیر پاپکان قلعهی شهر را ساخت و بردشیر خواند و بهرام بن شاپور ذوالاکتاف بر آن عمارت افزود (5)، همانطور که گفته شد این شهر مقر حکومت آل بویه، سلاجقه کرمان، خوارزمشاهیان و قراختائیان بوده و بر اثر حملات امیرتیمور و افاغنه به ویژه آغامحمدخان قاجار صدمات زیادی را متحمل شده است، آغامحمدخان در مقابل کمک اهالی کرمان به لطفعلیخان زند شهر را به ویرانهای تبدیل کرد و بیش از بیست هزار نفر را از نعمت بینایی محروم کرده و از سرهای عده زیادی از ساکنین بیگناه این شهرستان کله منارهها برپا کرد بعد از مرگ او در دورهی سلطنت فتحعلیشاه شهر جدید کرمان در شمال غربی شهر قدیم بنا شد.
آثار تاریخی کرمان عبارتند از: گنبد جبله واقع در 3 کیلومتری کرمان تاریخ بنای آن را به دوران سلجوقیان نسبت میدهند و مسجد ملک متعلق به قرن پنجم هجری که در زمان تورانشاه سلجوقی بنا شده است و مسجدجامع یا مظفری از بناهای تاریخی قرن هشتم هجری و مقبرهی اتابک متعلق به نیمهی دوم قرن ششم هجری و مسجد پامنار از آثار قرن هشتم هجری، این بنا به فرمان سلطان عمادالدین که یکی از افراد خاندان آل مظفر بود بنا شده است و گنبد سبز یا قبه سبز از آثار قرن نهم هجری است، این بنا به نام آرامگاه قراختائیان نیز نامیده میشود و مدرسه یا سرای گنجعلیخان متعلق به قرن یازدهم هجری و امامزاده شاه حسین از اولادان موسی بن جعفر (علیه السلام) و برادر حضرت شاهچراغ شیراز است، ساختمان بقعهی این امامزاده متعلق به دورهی صفوی است و مدرسه ابراهیم خان ظهیرالدوله حاکم کرمان از آثار قرن سیزدهم هجری است و گنبد مشتاقیه ازآثار دورهی قاجاریه مزار مشتاق علیشاه است و حمام و بازار ابراهیم خان (ظهیرالدوله) متعلق به دورهی قاجاریه و مسجد حاج علی آقا (چهلستون) که در مجاورت آن آب انبار و کاروانسرایی نیز وجود دارد که بانی آنها را همان حاج علی آقا میدانند از آثار دورهی قاجاریه است و مقبره شاه نعمت الله ولی واقع در ماهان بنای اصلی آن متعلق به نیمهی اول قرن نهم هجری است.
جیرفت
شهرستان جیرفت در فاصله 1.375 کیلومتری تهران واقع شده است از شمال به بم و سیرجان، از مشرق به بم و ایرانشهر، از جنوب به میناب و از مغرب به بافت و میناب محدود است، مرکز آن سبزواران، دارای 28 درجه و 40 دقیقه عرض شمالی و 57 درجه و 47 دقیقه طول شرقی است، شهرستان جیرفت در دشت بین دو رودخانه در دامنهی جنوبی رشته کوه بارز قرار گرفته و بوسیله رودخانهی هلیلرود آبیاری میشود، آب و هوای آن در نواحی مرتفع سردسیری و در قسمتهای پست گرمسیری است.آثار شهر قدیمی جیرفت در 2 کیلومتری شهر سبزواران قرار دارد، نام جیرفت در سال 35 هـ. ق برای اولین بار به مناسبت تصرف آن به توسط مجاشع بن مسعود آمده و از آن به بعد مکرر از آن نام برده شده است، ابن حوقل در قرن چهارم هجری از جیرفت به نام شهری بزرگ که سه فرسخ طول آن بوده و یکی از مراکز مهم خراسان و سیستان محسوب میشده و در آنجا محصولات نواحی گرمسیری و سردسیری بعمل میآمده یاد کرده است. بنا به گفتهی مقدسی جیرفت از استخر بزرگتر بوده و خانههای آن را از خشت با پایههای سنگی بنا کرده بودند، به استناد گفتهی یاقوت حموی جیرفت (جردوس) نام داشته است (6). جیرفت قبل از حملهی مغول یکی از شهرهای آباد و ثروتمند عالم اسلام بود، در اینجا راهی که از خلیج فارس و بندر هرمز میرفت با راهی که از هندوستان و طریق جالق ممتد بود متصل میشد، کالاهای تجارتی که از هندوستان به ایران صادر میشد از جیرفت به سایر شهرهای ایران توزیع میگردید. مارکوپولو تاجر ونیز از این شهر به نام کامادای یاد کرده است، که در زمان وی شهر بکلی ویران شده بود.
مهمترین آثار تاریخی جیرفت عبارتند از: مقبرهی آخوند، در این بنا کتیبه و تاریخی که دلالت بر زمان قطعی ساختمان بقعه داشته باشد دیده نمیشود محتملاً باید آن را در ردیف بناهای سلاطین دورهی صفویه یعنی قرن یازدهم هجری دانست و گورخان یا مقبرهی امیر حیدر واقع در قریه دولتآباد از آثار دورهی صفوی است.
رفسنجان
شهرستان رفسنجان تا تهران 949 کیلومتر فاصله دارد، از شمال به یزد، از مشرق به کرمان، از جنوب به سیرجان و از مغرب به آباده محدود است، دارای 30 درجه و 25 دقیقه عرض شمالی و 56 درجه طول شرقی است، شهرستان رفسنجان در جلگه واقع شده و ارتفاع آن از سطح دریا 1.572 متر است، آب و هوای آن در نواحی کوهستانی سردسیری جلگهای گرم و معتدل است، رودشور از این شهرستان میگذرد و به کویر بافق منتهی میشود، رشته کوه داوران در شمال آن و شاخهای از شیرکوه در جنوب آن کشیده شده است.از آثار تاریخی رفسنجان امامزاده شاه سلیمان و مسجد صباحی را میتوان نام برد.
سیرجان
شهرستان سیرجان تا تهران 1.099 کیلومتر فاصله دارد، از شمال به رفسنجان، از مشرق به بافت و بم، از جنوب به استان ساحلی و از مغرب به نیریز محدود است، دارای 29 درجه و 28 دقیقه عرض شمالی و 55 درجه و 43 دقیقه طول شرقی است، در دشت واقع شده کوههای مهم آن در شمال کوه پنج تن و در مرکز کوه بیدخوان یا چهار گنبد و در مشرق کوه لالهزار است، آب و هوای آن در تابستان گرم و خشک و در زمستان معتدل است.مرکز سیرجان سعیدآباد است که بر سر راه فارس به کرمان واقع شده است.
در قرون وسطی ایالت کرمان دارای دو کرسی بود سیرجان و بردسیر، جغرافیانویسان اسلامی سیرجان را به صورت السیرجان ضبط کردهاند، خرابههای اخیراً در محل قلعه سنگ بالای تپهای که در هفت فرسخی مشرق سعیدآباد بر سر راه بافت کشف شده است به احتمال قریب بیقین همان محل سیرجان است، پس از استیلای مسلمانان بر ایران کمافی السابق کرمان مرکز ایالت بود و این موقعیت را تا اواسط قرن چهارم هجری که جنوب ایران به تصرف آل بویه درآمد دارا بود. در زمان این سلسله کرسی ایالت کرمان از سیرجان به بردسیر (شهر کنونی کرمان) منتقل شد، به همین علت سیرجان اهمیت و اعتبار خود را از دست داد، با این همه باز هم در زمان استخری یکی از شهرهای مهم کرمان به شمار میرفته است، بنا به گفتهی مقدسی سیرجان در زمان آل بویه از شیراز بزرگتر بوده است و به استناد گفتهی یاقوت دومین شهر کرمان بوده است و 45 مسجد کوچک و بزرگ داشته، و در زمان این نویسنده قصرین نام داشته که متأسفانه ذکری از این وجه تسمیه نکرده است (7). ابن اثیر و میرخواند در آثار خود ضمن بحث از سلسلههای آل بویه و سلجوقیان به کرات از سیرجان نام بردهاند، بعد از حملهی مغول به تصرف سلاطین آل مظفر درآمد و بعد از انقراض این سلسله به توسط امیرتیمور والی سیرجان گودرز نامی بود که همچنان به نام آلمظفر در آن حکومت میکرد و اهالی شهر زیر بار فرمان امیرتیمور نرفتند لیکن بعد از اینکه قریب دو سال سپاهیان امیرتیمور شهر را در محاصره داشتند سرانجام مردم به علت نقصان آذوقه و بروز قحطی تسلیم شدند سپاهیان تیمور شهر را تاراج کردند و از آن به بعد ویرانهای بیش از سیرجان باقی نماند.
بم
شهرستان بم تا تهران 1.283 کیلومتر فاصله دارد، از شمال به کرمان، از مشرق به زاهدان، از جنوب غربی به ایرانشهر و سبزواران و از مغرب به بافت و سیرجان محدود است، دارای 29 درجه و 6 دقیقه عرض شمالی و 58 درجه و 23 دقیقه طول شرقی است، شهر در دشت وسیعی بین دو رشته جبال بارز و کبودی قرار گرفته، رودخانهی دائمی ندارد، مهمترین رودخانهی آن تهرود است، ارتفاع آن از سطح دریا 1.555 متر است، آب و هوای قسمت جلگهای گرمسیری و در نواحی کوهستانی معتدل است.بم در قدیم یکی از پنج کورهی ایالت فارس بود، ابن حوقل در قرن چهارم هجری از بم به نام شهری که از جیرفت بزرگتر و هوایش از آن سالمتر و دارای نخلستانهای زیاد بوده یاد کرده است، نویسنده مذکور از سه مسجد بم به نامهای مسجد خوارج و مسجد هزاران و مسجد قلعه نام برده و به تفصیل از پارچههای مرغوب و زیبایی که در آنجا بافته میشد ذکر کرده است (8). بنا به گفتهی مقدسی باروی شهر چهار دروازه داشته که نامهای آنها چنین بوده است: دروازهی نرماشیر، دروازهی کوسکان، دروازهی آسبیکان و دروازهی کورجین، هم او گوید بیشتر بازارهای بم در خارج شهر بود و تعدادی هم در داخل شهر قرار داشت (9).
بم در مسیر جادههایی که جنوب غربی ایران را با سیستان، افغانستان و بلوچستان مرتبط میکند قرار دارد به همین جهت از دورهی ساسانیان که این شهر وجود داشته از اهمیت نظامی و بازرگانی زیادی برخوردار بوده است، در سال 1131 هـ. ق به تصرف محمود افغان درآمد ولی به علت شورشی که در قندهار روی داد آنجا را رها کرده عازم قندهار و بار دیگر در سال 1134 هـ. ق بر بم استیلا یافت و این وضع تا سال 1143 که نادر اشرف افغان را شکست داد باقی بود، در همین شهر بود که لطفعلیخان زند شاهزاده دلیر و شجاع زند در سال 1210 هـ. ق به توسط عمال آغامحمدخان قاجار دستگیر شد خان قاجار به یادگار این موفقیت کله منارهای از سرهای 600 تن از مخالفین خود در بم برافراشت.
بافت
شهرستان بافت در فاصلهی 1.240 کیلومتری تهران واقع شده، از شمال و مشرق به سیرجان، از جنوب به میناب و از مغرب به سیرجان محدود است، دارای 29 درجه و 16 دقیقه عرض شمالی و 56 درجه و 37 دقیقه طول شرقی است، ارتفاع آن از سطح دریا 2.287 متر است، رودهای آن از ارتفاعات شمالی سرچشمه گرفته و به طرف مشرق جاری شده به نام هلیلرود وارد جیرفت میشوند.پینوشتها:
1. برایکسب اطلاع بیشتر از وجه تسمیه کرمان به تاریخ کرمان، ص 198، تألیف احمد علیخان وزیری کرمانی، به کوشش ابراهیم باستانی مراجعه شود.
2. Yutia
3. معجمالبلدان، ج4، ص 454-456.
4. ر. ک: سفرهای مارکوپولو، ترجمه رامین گلبانگ، ص 60.
5. نزهتالقلوب، به کوشش دبیرسیاقی، ص 170.
6. معجم البلدان، یاقوت، ج2، ص 198.
7. معجمالبلدان، ج3، ص 295؛ احسنالتقاسیم، بخش 2، ص 686.
8. صورة الارض، ابن حوقل، ص 77.
9. احسن التقاسیم، مقدسی، بخش دوم، ص 687.
بیات، عزیزالله؛ (1393)، کلیات جغرافیای طبیعی و تاریخی ایران، تهران: مؤسسه انتشارات امیرکبیر، چاپ ششم