وجود آفتاب در پرتو عقل (12) برهان حساب تراکم احتمالات
12 دلیل حساب تراکم احتمالات
مرحوم شهید صدر می فرمایند: «قضیه ی مهدی علیه السلام حقیقتی است که امت اسلامی در طول قرن ها با آن زندگی نموده است. و خصوصا در طول هفتاد سال سفرا و نواب خاص حضرت علیه السلام در خلال معاشرتشان با مردم به آن تذکر داده اند، در حالی که هیچ کس در این امت حرف خلافی از آن ها نشنیده است. آیا انسان می تواند باور کند که دروغی بتواند نه تنها در مدت هفتاد سال بلکه قرن ها دوام آورد، و یا چهار نفر به عنوان نائب آن حضرت بر آن اتفاق داشته باشند بدون آن که هیچ گونه تردیدی برای کسی پدید آید، و بدون آن که بین آن چهار نفر نائب کمتر علاقه ی خاصی وجود داشته باشد تا مجوز توافق بر کذب شود. از قدیم الایام گفته شده که ریسمان دروغ کوتاه است.و نیز منطق حیات و زندگانی ثابت می کند که از جهت علمی و به حساب احتمالات محال است که دروغی به این شکل بتواند دوام آورده و اطمینان تمام امت را جلب نماید». (1)
انطباق امام کلی بر امام خاص
قابل ذکر است که ادله ی عقلیه بر وجود امام ولو امام زمان شخصی را ثابت نمی کند بلکه تنها دلالت بر ضرورت و لزوم وجود امام کامل و معصوم دارد، لکن نظریه ی شیعه ی امامیه را در اعتقاد به وجود امام کامل و معصوم مورد تأیید قرار می دهد، و تنها قابل انطباق با نظریه ی شیعه ی امامیه از راه سبر و تقسیم است که از راه های مختلف اثبات ولادت و وجود انسان کامل و معصومی را که از ذریه ی پیغمبر و فرزند بلاواسطه ی امام حسن عسکری علیه السلام است می نماید، زیرا با بررسی دیدگاه های فرقه های اسلامی پی می بریم که هیچ فرقه ای چنین اعتقادی را ندارند.لزوم دو نوع بحث بر وجود حجت قائم:
آیت الله حسن زاده آملی می فرماید: «در این مقام دو نوع بحث لازم است، یکی کلی و دیگری شخصی. مقصود از کلی: این که براهین قطعی عقلی بر وجوب وجود حجتی قائم به طور دائم قائم اند، و به امتناع خلو عالم امکان از لزوم چنین واسطه ی فیض الهی حاکم اند که الامام اصله قائم و نسله دائم. و مراد از شخصی این که برهان معرف فرد نیست که جزئی نه کاسب است و نه مکتسب، لذا باید از طریق دیگر شناخت چنان که احادیث متظافره بلکه متواتره اهل عصمت و وحی معرف شخصی آن حضرت هستند». (2)اشکال: اگر کسی اشکال کند که برخی از این ادله تنها ضرورت وجود انسان کامل را ثابت می کند اما این که کمال در حد عصمت باید باشد که همان اعتقاد امامیه است به چه دلیل؟ چون صرف کمال تأمین کننده ی مدعای برهان است ولو آن کامل محیی الدین باشد یا هر کس دیگر، و در این زمان هم بالاخره کاملی هست.
پاسخ: در پاسخ به این اشکال می گوییم: عرفای اسلامی یکی از شرایط حتمی سلوک را داشتن شیخ و استاد می دانند، و آن بر دو قسم است: استاد عام و استاد خاص.
استاد عام آن است که به خصوصه مأمور به هدایت نباشد و رجوع به او از باب رجوع به خبره در تحت عموم (فأسألوا أهل الذکر ان کنتم لا تعلمون) (3) بوده باشد. و لزوم رجوع به استاد عام فقط در ابتدای سیر و سلوک است. وقتی که سالک مشرف به مشاهدات و تجلیات صفاتیه و ذاتیه شد دیگر همراهی او لازم نیست.
و اما استاد خاص آن است که به خصوصه منصوص به ارشاد و هدایت است و آن رسول خدا صلی الله علیه و آله و خلفای خاصه ی حقه او هستند. و سالک را در هیچ حالی از احوال از مرافقت و همراهی استاد خاص گریزی نیست اگر چه به وطن مقصود رسیده باشد. البته مراد همان مرافقت باطنی امام است با سالک نه فقط همراهی و مصاحبت در مقام ظاهر، چون واقعیت و حقیقت امام همان مقام نورانیت اوست که سلطه بر جهان و جهانیان دارد...». (4)
از آنچه ذکر شد و نیز از کتب دیگر عرفای اسلامی استفاده می شود که عرفا حتی از اهل سنت معتقد به دو استاد بوده اند یکی استاد عام که از آن به قطب و مرشد تعبیر می کرده اند و در او کمال را شرط دستگیری می دانستند. و دیگری استاد خاص که همان واسطه ی فیض الهی است که از او به قطب عالم وجود امکانی تعبیر می کنند و اگر او در عالم نباشد عالم دگرگون می شود زیرا ثبوت و وجود عالم وابسته ی به اوست.
توضیح این مطلب این که: آنچه در عالم خلقت تحقق می یابد منشأ آن صفات و اسماء الهیه است و حقیقت امام همان اسماء و صفات خداست. و بنابراین اصل فرموده اند که چرخ عالم هستی و افلاک و همه ی کائنات به دست ما حرکت می کند، و آنچه واقع می شود به اذن ما واقع می شود. (5)
و از این رو است که می بینیم عده ای از عرفای اهل سنت با آن که معتقد به استاد عام و مرشد و پیر و مراد هستند به وجود امام مهدی علیه السلام به عنوان قطب عالم امکان که انسان با گذشتن از حقیقت نوریه ی ولائیه ی او به مقام کمال مطلق می رسد اعتراف دارند از قبیل
1- عبدالوهاب شعرانی در الیواقیت و الجواهر. (6)
2- محیی الدین بن عربی در الفتوحات.
3- جامی حنفی در شواهد النبوه. (7)
4- عطار نیشابوری به نقل از ینابیع الموده. (8)
5- ملای رومی به نقل از ینابیع الموده. (9)
و دیگران...
و به بیانی دیگر ادله ای که ذکر شد بیانگر ضرورت وجود امام معصومی است که نزد عرفا از او به قطب دائره ی امکان تعبیر می شود، و قطب در عرفان در هر زمان یکی بیش نیست، و اجتماع قطبین محال است. و چون جامع جمیع نشآت ، و مصداق اسم شریف «یا من لا یشغله شأن عن شأن» می باشد از خطا و سهو و نسیان مبرا است چه رسد به گناه و عصیان. و چون حجاب اقرب است و متحقق به حقیقت محمدیه، همه ی مادون او از مشکات نور او اقتباس می کنند. (10)
البته لازم به ذکر است که اصطلاحات عرفانی از متون آیات و روایات گرفته شده است. واژه ی «قطب» می تواند یکی از این اصطلاحات باشد، که از آن جمله حضرت علی علیه السلام در خطبه ی شقشقیه می فرماید: «اما والله لقد تقمصها ابن ابی قحافه و انه لیعلم ان محلی منها محل القطب من الرحی»؛ (11) «هان، به خدا سوگند ـ فلان ـ جامه ی خلافت را پوشید و می دانست خلافت جز مرا نشاید که آسیا سنگ تنها گرد استوانه به گردش در آید».
پی نوشت :
1. بحث حوال المهدی علیه السلام.
2. نهج الولایه، ص 7 ـ 8 .
3. سوره نحل، آیه 43.
4. رساله لب اللباب، ص 133 ـ 134.
5. رساله لب اللباب، ص 134.
6. الیواقیت و الجواهر، ج 2، ص 127.
7. شواهد النبوه، ص 404.
8. ینابیع الموده، ج 3، ص 350.
9. ینابیع الموده، ج 3، ص 351.
10. رجوع شود به مقدمه ی قیصری، فصل 12، رساله ی فی التوحید و النبوه و الولایه.
11. نهج البلاغه، خطبه ی سوم.