برخورد آمريکا با ايران در دور جديد

در بررسي رويکرد آمريکا در قبال ايران در دور جديد، ضروريست ابتدا به اين سؤال پاسخ داده شود که جايگاه ايران در استراتژي امنيت ملي آمريکا که از سال 2001 اجرا شده، کجاست؟ در پاسخ به اين سؤال بايد گفت: منافع ملي در قرن جديد اولين اصل، مهم ترين و حياتي ترين مسئله محسوب مي شود و استراتژي امنيت ملي آمريکا نيز بايد بر پايه تأمين منافع ملي باشد که براي رفاه و آسايش جامعه آمريکا بايد حفظ شده و پيش برده شود.
پنجشنبه، 2 آبان 1387
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
برخورد آمريکا با ايران در دور جديد
برخورد آمريکا با ايران در دور جديد
برخورد آمريکا با ايران در دور جديد

نويسنده:اسدالله خليلي
در بررسي رويکرد آمريکا در قبال ايران در دور جديد، ضروريست ابتدا به اين سؤال پاسخ داده شود که جايگاه ايران در استراتژي امنيت ملي آمريکا که از سال 2001 اجرا شده، کجاست؟ در پاسخ به اين سؤال بايد گفت: منافع ملي در قرن جديد اولين اصل، مهم ترين و حياتي ترين مسئله محسوب مي شود و استراتژي امنيت ملي آمريکا نيز بايد بر پايه تأمين منافع ملي باشد که براي رفاه و آسايش جامعه آمريکا بايد حفظ شده و پيش برده شود. از اين رو منافع ملي آمريکا و تهديداتي که متوجه آن است، در سه دسته تقسيم بندي شده است:
1- منافع مربوط به حفظ بقاء؛ بدون اين قدرت، آمريکا وجود خارجي نخواهد داشت. منافع مذکور، شامل امنيت اين کشور در برابر حمله مستقيم، به خصوص در زمينه سلاحهاي کشتار جمعي، از ناحيه کشورهاي ديگر يا تروريست ها خواهد بود.
2- منافع حياتي؛ منافعي که يک درجه از منافع حفظ بقاء پايين تر هستند و شامل استمرار و امنيت نظامهاي کليدي بين المللي از جمله انرژي، اقتصاد، ارتباطات، حمل و نقل و بهداشت مي باشند که زندگي و آسايش آمريکاييان وابسته به آن است. نکته حائز توجه در منافع حياتي آن است که هيچ نوع سلطه گري و سلطه جويي مخالف آمريکا در هيچ نقطه از مناطق مهم جهان مشاهده نشود، رقيب جدي بوجود نيايد و کشورهاي مختلف در قالب ائتلاف و به صورت رقيب، درجهان ظهور پيدا نکنند. امنيت دوستان و متحدان آمريکا نيز يکي ديگر از جنبه هاي منافع حياتي آمريکا محسوب مي شود. علاوه بر اين، جلوگيري از دست يابي کشورهاي مخالف، و يا بالقوه مخالف، به سلاحهاي تخريب و کشتار جمعي و سلاح اتمي نيز جزو منافع ملي حياتي آمريکاست.
3- منافع مهم؛ منافعي که به گونه اي چشمگير عرصه جهاني را که آمريکا بايد در آن فعاليت کند، تحت تأثير قرار خواهند داد.
بر اساس تعاريف ارايه شده، سلاحهاي کشتار جمعي و تروريسم از جمله عواملي هستند که منافع مربوط به حفظ بقاء، يعني موجوديت آمريکا را مورد تهديد قرار مي دهند. از نظر آمريکا ايران هم به دنبال دستيابي به سلاح هسته اي است و هم از تروريسم حمايت مي کند. از اين رو ممکن است تهران براي حمله به منافع آمريکا، سلاح کشتار جمعي را در اختيار گروههاي تروريستي قرار دهد. در مرحله دوم ايران ممکن است منافع حياتي آمريکا نظير انرژي و حمل و نقل را از طريق ايجاد بحران در خليج فارس مورد تهديد قرار دهد. ايران به دنبال ايجاد ائتلاف بين المللي ( حداقل در جهان اسلام) براي مقابله با سياستهاي آمريکا در عرصه بين المللي است. ضمن اينکه تهران، منافع و امنيت متحدان و دوستان آمريکا، از جمله اسرائيل را مورد تهديد قرار مي دهد و خواهان نابودي اسرائيل است. در مجموع، و براساس استراتژي امنيت ملي، رهبران کاخ سفيد بر اين باورند که ايران تهديدي جدي عليه هر سه دسته از منافع آمريکا محسوب مي شود و به عبارت ديگر موجوديت و بقاء آمريکا را مورد تهديد قرار مي دهد. از همين رو، در زمره کشورهاي محور شرارت قرار گرفته است. بر اين اساس بديهي است که رهبران کاخ سفيد گزينه هاي مختلفي را براي دفع تهديد ايران مورد توجه قرار دهند.

گزينه نظامي

در چنين فضايي، از 29 ژانويه 2001 که بوش ايران را در زمره محور شرارت قرار داد، فضاي رواني حاکم بر نخبگان آمريکايي نيز نسبت به ايران تا حدود زيادي تغيير کرده است. تا قبل از تاريخ ياد شده، تقريبا تمامي نخبگان و انديشمندان آمريکايي بر ضرورت بهبود روابط دو کشور تأکيد ميکردند و طرفدار از سرگيري مناسبات دو کشور بودند. اما از سال 2001 به بعد جو ضد ايراني به گونه اي تشديد شده است که آن دسته از نخبگان آمريکايي که خواستار بهبود روابط دو کشور بوده اند يا سکوت اختيار کرده و يا با جناح تندرو نئومحافظه کاران هماهنگ شدند. از اين رو زمينه براي بيان ديدگاههاي افراطي ضد ايراني جهت اعمال فشارهاي بيشتر بر تهران فراهم شده است به گونه اي که همکاري ايران در جريان حمله آمريکا به افغانستان نيز توانست آهنگ رو به رشد جو ضد ايراني در آمريکا راکند نمايد. در اين ميان ماجراي کشتي کارين اي و نپيوستن ايران به ائتلاف جهاني مبارزه با تروريسم به رهبري آمريکا نيز باعث تشديد جو ضد ايراني در آمريکا شد به گونه اي که بعد از اشغال عراق توسط آمريکا، بسياري از محافل سياسي و رسانه اي بويژه رسانه هاي عربي منطقه بر اين موضوع تأکيد کردند که ايران در نوبت بعدي حمله آمريکا قرار دارد.
اگرچه در محافل سياسي و رسانه اي آمريکا نيز مسئله اقدام نظامي عليه ايران مطرح شد و مقامات ارشد آمريکايي نيز با رها اعلام کردند که واشنگتن تمامي گزينه هاي احتمالي را عليه ايران مورد بررسي قرار مي دهد. اما واقعيت آن است که موضوع احتمالي اقدام نظامي عليه ايران عمدتا توسط محافل صهيونيستي و جناح طرفدار اسراييل در آمريکا دامن زده شده است. مقامات رژيم صهيونيستي نيز براي ترغيب آمريکا جهت حمله به ايران تلاشهاي گسترده و جدي به عمل آوردند. اما گزينه نظامي، هدف مورد نظر آمريکا در قبال ايران نبوده است. حمله به عراق، آخرين حلقه اقدام نظامي آمريکا در چارچوب طرح آمريکايي خاورميانه بزرگ بوده است.
«جان مک کين» سياستمدار برجسته جمهوريخواهان، اين فکر را که کشورش در برابر ايران از طريق نظامي وارد عمل مي گردد، نفي کرده و معتقد است: «آمريکا از اين مسير بسيار دور است و راه هاي متفاوت زيادي براي مقابله با خطر اتمي ايران وجود دارد.»
دولتمردان آمريکا تلاش کردند از مسئله احتمال اقدام نظامي عليه ايران جهت اعمال فشار برتهران براي عقب نشيني از مواضع خود در برنامه هسته اي بهره برداري نمايند. بوش در 17 ژانويه 2005 اعلام کرد، در صورتي که ايران از همکاري با جامعه بين المللي در مورد برنامه هسته اي خود امتناع ورزد، وي امکان دست زدن به اقدامات نظامي را مورد بررسي قرار مي دهد. وي همچنين افزود، اميدوارم بتوانيم اين مسأله را از طريق راههاي ديپلماتيک حل و فصل کنيم اما من هرگز هيچ گزينه اي را از جدول اقدامات احتمالي آمريکا حذف نمي کنم.
به اين نکته بايد توجه داشت که گروهي از مشاوران و مقامات افراطي در وزارت دفاع آمريکا وجود دارند که تنها راه حل مشکل ايران را اقدام نظامي توصيف مي کنند اما اين گروه تاکنون توانسته است ديدگاههاي خود را به کرسي بنشاند اما در عين حال مانع از آن شده است که دولت بوش سياست روشن و شفافي در قبال ايران اتخاذ کند. به همين اساس بحث ها و گمانه هاي گسترده اي در درون دولت بوش در قبال ايران درجريان است. بخش اعظم گزارش معروف «سيمور هرش» گزارشگر با سابقه آمريکايي مبني بر اينکه ارتش آمريکا سرگرم انجام عمليات سري در ايران بوده است، ناشي از کشمکش هاي دروني دولت آمريکاست که جناح تندرو نئومحافظه کار بعد از حوادث تروريستي 11 سپتامبر سعي در تقويت موضع خود مبني بر اقدام نظامي عليه ايران داشت.
در گزارش هرش که ابتداء در مجله آمريکايي نيويورکر چاپ شد، تصريح شد که نيروهاي ويژه آمريکايي سرگرم شناسايي اهدافي در داخل ايران، از جمله تأسيسات اتمي، شيميايي و موشکي بوده اند. مقامات آمريکايي اگر چه گزارش هرش را تکذيب کردند اما وزارت دفاع اين کشور، اين مسأله را که نيروهاي آمريکايي در ايران بوده اند، تکذيب نکرد. مدير ارتباطات کاخ سفيد نيز تنها به بيان اين موضوع بسنده کرد که برخي از نتيجه گيريهاي مقاله هرش بر واقعيات مبتني نبوده است.

محدوديت هاو مشکلات اقدام نظامي

در وراي بحث هاي مطرح شده، مقامات آمريکايي بيش از هر کس ديگري به محدوديت ها و مشکلات اقدام نظامي عليه ايران واقفند. بسياري از صاحب نظران آمريکايي بر اين باورند که حتي تهديد لفظي ايران اقدام خطرناکي است که نه تنها جناح هاي مخالف درون حاکميت ايران بلکه ملت اين کشور را چه در داخل و چه در خارج از مرزهاي ايران، عليه اسرائل و آمريکا متحد خواهد کرد. به عبارت ديگر هر گونه اقدام نظامي باعث وحدت ملي و يکپارچگي مردم ايران خواهد شد. از نظر دولت آمريکا وحدت و يکپارچگي مردم ايران باعث تثبيت و تقويت نظام جمهوري اسلامي خواهد شد حال آن که آمريکا خواهان ايجاد تزلزل و فروپاشي دروني جمهوري اسلامي ايران است.
عده اي ديگر بر اين باورند که ايران کشوري است که اگر در معرض تهديد قرار گيرد برخورد بسيار سختگيرانه اي نسبت به کشورهاي جهان اتخاذ خواهد کرد و حمله به ايران برخلاف حمله به عراق، پيامدهاي بسيار منفي براي آمريکا به همراه خواهد داشت.
مؤسسه تحقيقاتي واشنگتن در اووايل خرداد ماه جاري در گزارشي اعلام کرد، در صورتي که آمريکا براي نابود کردن تأسيسات هسته اي ايران به اقدام نظامي متوسل شود، ايران نيز خواهد توانست با تکيه بر توانايي هاي خود به اقدام متقابل مبادرت ورزد. از نظر مؤسسه مذکور، گزينه هاي مختلف پيش روي ايران عبارتند از: ايجاد اخلال در حرکت کشتيهاي حامل سوخت به مقصد آمريکا از کشورهاي حاشيه خليج فارس، حمله به مواضع دريايي آمريکا در منطقه، انجام اقدامات براندازانه و تروريستي عليه متحدان و منافع آمريکا.
به استناد گزارش سازمان اطلاعات دفاعي آمريکا که اخيرا منتشر شده است، نيروي دريايي ايران مي تواند از طريق بکارگيري زيردريايي ها، قايق هاي گشتي مجهز به موشک، مين هاي دريايي و موشک هاي کروز ضد کشتي، مانع از انتقال محموله هاي نفتي از منطقه به نقاط ديگر جهان شود.
عده اي نيز بر اين باورند، ايران در واکنش به حمله احتمالي آمريکا، احتمالا به حمايت از گروههاي اسلام گرا در کويت، بحرين، قطر و امارات متحده عربي روي خواهد آورد. زيرا در همه اين کشورها مراکز نظامي مهم آمريکا قرار دارد. ايران مي تواند با حمايت از تروريسم در کشورهاي عربي، بذر هراس را در ميان کشورهاي حوزه خليج فارس بپراکند و سردمداران اين کشورها را وادار کند تا دسترسي آمريکا را به پايگاههاي نظامي در خليج فارس محدود يا منع نمايند.
يکي از مسائل مهم مورد توجه مقامات آمريکايي اين است که در صورت حمله به ايران، تهران مي تواند از طريق ارتباطات خود با برخي گروههاي اسلام گرا به اقدام عليه منافع آمريکا در سراسر جهان مبادرت ورزد. براساس گزارش مؤسسه تحقيقاتي واشنگتن، ايران مي تواند در سايه ارتباط با حزب ا... لبنان که در زمره معروفترين گروههاي تروريستي مورد نظر آمريکاست و همچنين از طريق القاعده که به تازگي به زعم آمريکائي ها، ايران به سران آن در خاک خود پناه داده و کمک کرده است، جنگ تروريستي خونيني عليه منافع آمريکا در مناطق مختلف جهان و حتي در درون آمريکا راه بيندازد. براساس گزارش مؤسسه ياد شده، حزب ا... لبنان حضور چشمگيري در خاک آمريکا دارد و به صورت زيرساختي و اساسي از آن در امريکا حمايت مي شود. حزب ا... مي تواند با تکيه بر توانايي هايش، حملات جدي عليه آمريکا صورت دهد. بر اين اساس ايران مي تواند در سايه روابطش با حزب ا... لبنان و القاعده و همچنين قابليت هاي اطلاعاتي خودش، حملاتي عليه منافع آمريکا در خاورميانه، اروپا، آفريقا و حتي در خود آميکا صورت دهد. ضمن اينکه حمله نظامي به ايران نه تنها شعله هاي خشم گروههاي مختلف در ايران را بر مي افروزد، بلکه سراسر منطقه خاورميانه را در آتش جنگ و ناآرامي خواهد سوزاند و سراسر خاورميانه عليه اقدامات مداخله گرانه آمريکا متحد خواهد شد.
بنابراين تمامي شواهد موجود منطقه اي و بين المللي و همچنين جهت گيريهاي دروني و بين المللي آمريکا حاکي از اين واقعيت است که حمله نظامي به ايران حتي در سطح محدود، در دستور کار دولت آمريکا قرار ندارد و اسرائيل نيز بدون هماهنگي و اجازه آمريکا، به چنين اقدامي متوسل نخواهد شد. در جريان سفر سال جاري آريل شارون به آمريکا، واکنش مقامات آمريکاي در قبال خواست اسرائيل مبني بر حمله به ايران حاکي از اين واقعيت بود که رهبران کاخ سفيد از جمله بوش و ديک چني، نخست وزير اسرائيل را متوجه اين نکته کردند که اسرائيل در حدي نيست که در مورد حمله به ايران تصميم گيري نمايد.

الگوي جنگ نامتقارن

در شرايط موجود آمريکاييها ترجيح مي دهند از الگوهاي جنگ نامتقارن و عمليات رواني در قبال ايران استفاده نمايند. ديپلماسي عمومي به عنوان ابزار قدرت سياسي و امنيتي آمريکا در برخورد با ايران تلقي مي شود. عمليات نامتقارن داراي ويژگيهاي مشترکي با جنگ کم شدت است. اين گونه اقدمات مبتني بر نبرد غيرمستقيم است و در نتيجه آمريکاييها در سطح فراگير، خود را درگير اقدامات نظامي و عملياتي نمي کنند.
الگوي رفتاري آمريکا در شرايط موجود مبتني بر بهره گيري از تکنيک هاي نرم افزاري است. کشورهايي که از قابليت نظامي مؤثر برخوردارند، اما بهره گيري از اين ابزارها منجر به ظهور چالش هايي براي آنان مي شود، از نبردهاي نامتقارن استفاده مي کنند تا هزينه هاي عملياتي خود را کاهش دهند. در اين روند آمريکا تمايلي به بهره گيري از ابزارهاي نظامي نشان نمي دهد و در نتيجه تلاش مي کند تا اهداف خود را در روند طولاني تري تحقق بخشد.

طرح دمکراسي و انقلاب مخملين

الگوي عمليات نامتقارن مبتني بر همکاري غيرمستقيم در حوزه هايي است که ايران و آمريکا از منافع يکسان و مشترک برخوردارند. در چارچوب عمليات نامتقارن عليه ايران، مي توان اجرايي ساختن طرح «دموکراسي در ايران» را مورد توجه قرار داد که حمايت اکثر نهادها و نخبگان آمريکايي را به همراه دارد. در چنين شرايطي مي توان نشانه هايي از گسترش تعارض در نهادهاي اجتماعي ايران را مورد توجه قرار داد. اين الگو بر اساس رهيافت هاي ارائه شده مجريان طرح دمکراسي در ايران طراحي و سازماندهي شده است.
از جمله مراکزي که در چارچوب عمليات نامتقارن عليه ايران فعاليت مي کنند، مؤسسه آمريکايي «اينترپرايز» و مؤسسه تحقيقاتي «واشنگتن» است. در اينترپرايز افرادي نظير مايکل لدين، برنارد لوئيس و سام براون بک فعاليت دارند. افراد مذکور بر ضرورت تعارض با ايران و تأکيد دارند اما در شرايط موجود بهره گيري از ابزار نظامي را غير مطلوب و غير مؤثر مي دانند. مؤسسه ياد شده، درصدد طراحي و اجراي انقلاب مخملي در ايران است.
گفتمان مسلط در اجرايي سازي انقلاب مخملي در ايران براساس طرح ملي همه پرسي است که در جريان انتخابات رياست جمهوري از سوي رسانه هاي فارسي زبان خارجي به شدت و با گستردگي قابل توجهي پيگيري شده است. در اين گفتمان، جلوه هايي از نقد اصلاحات از داخل ارايه شد. بنابراين مجموعه هاي فعال در طرح دموکراسي در ايران، تمايل چنداني براي فعال سازي اپوزيسيون داخلي ندارند زيرا به اعتقاد آنان، اپوزيسيون در ايران موقعيت و جايگاه خود را از دست داده است. به اين ترتيب، بايد موجي ايجاد شود که نيروهاي تأثيرگذار آن از خارج الهام بگيرند و به دست نيروهاي اپوزيسيون طراحي شود. در اين شرايط، اپوزيسيون درون ساختاري، کار ويژه خود را از دست مي دهد و در نتيجه زمينه هاي تعامل بين اپوزيسيون داخل و خارج فراهم مي شود. بهره گيري از اپوزيسيون به عنوان ابزار سياست خارجي آمريکا با هدف ايجاد دگرگوني هاي ساختاري در فرايندي طولاني مدت برنامه ريزي شده است. زيرا به اعتقاد طراحان عمليات نامتقارن هرگونه اقدام سريع منجر به شکل گيري فرايندهايي خواهد شد که امکان مهار آن وجود نخواهد داشت. از اين رو، عمليات نامتقارن برخلاف عمليات نظامي براي دوران طولاني و دراز مدت سازماندهي مي شود.

سياست هاي معطوف به مردم

از زمان دور دوم رياست جمهوري آقاي خاتمي مقامات و نخبگان آمريکايي به اين جمع بندي رسيده اند که صرفا بايد مردم ايران را مورد خطاب قرار دهند. از نظر آنان هيچ يک از جناحهاي سياسي ايران قادر به تعامل با آمريکا نخواهد بود. اما در دوره اول رياست جمهوري دولت بوش، مواضع آمريکا در قبال ايران يکدست نبود و نگرش وزارت امور خارجه آمريکا در قبال ايران با نگرش وزارت دفاع و سازمان اطلاعات مرکزي (سيا) تحت تسلط تندروها متفاوت بود اما به عقيده جان مک کين، از جمهوريخواهان برجسته آمريکايي، دولت بوش در دوره دوم رياست جمهوري در سياست خود در قبال ايران با وحدت نظر بيشتري عمل خواهد کرد. زيرا با نزديکي خانم رايس به بوش و مشاور امنيتي جديد وي «استفان هدلي»، مواضع آمريکا يکدست تر شده است. در سال جاري تحرکات نمايندگان آمريکا در دو مجلس سنا و نمايندگان نيز براي تشديد و گسترده تر نمودن دامنه هاي تحريم عليه ايران به مراتب بيشتر شده است.
تفکرات ضد ايراني در دو مجلس آمريکا به گونه اي تشديد شده است که دولت بوش از کنگره اين کشور درخواست از وضع قوانين جديد ضد ايراني خودداري نمايند. زيرا چنين روندي، مذاکرات حساس اتمي ميان اروپا و ايران را احتمالا مختل خواهد کرد. روزنامه The Hill ويژه کنگره آمريکا اخيرا نوشت : «طرح مجازات ايران از امضاي کافي براي رأي آوردن در مجلس نمايندگان برخوردار است و طرح مشابهي نيز در مجلس سنا عرضه شده است.» به نوشته روزنامه مذکور، نگراني دولت آمريکا از سرسخت شدن موضع کنگره اين کشور در قبال ايران به جايي رسيده است که اين نگراني را با رئيس پرنفوذ کميته روابط خارجي سنا مستقيما در ميان گذاشته است. «ريچارد لوگار»، سناتور جمهوريخواه و رئيس کميته روابط خارجي سنا که از طرفداران ارايه طرحي براي مجازات ايران است، گفت:« در اين زمينه سرگرم رايزني با کاندوليزا رايس است.»
طرحي که در مجلس نمايندگان آمريکا به منظور مجازات ايران براي ارايه به کنگره فراهم شده است، تا کنون از سوي 263 نماينده امضا شده است که از رقم 218 رأي لازم براي تصويب آن در مجلس بيشتر است. در عين حال سناتور ريک سنتوروم از حزب جمهوريخواه نيز طرح مشابهي را براي ارايه به کنگره آماده کرده بود. تعدادي از طرفداران اين طرح اميدوار بودند طرحهاي ياد شده پيش از انتخابات رياست جمهوري در ايران تصويب شود تا تهران نيز تحت فشارهاي بيشتري قرار گيرد. زيرا از نظر نمايندگان آمريکايي، ايران به صورت يکي از نگراني هاي جدي دولت آمريکا در آمده است. سناتور سام براون بک از حزب جمهوريخواه نيز معتقد است: « جمهوري اسلامي به يکي از حادترين قضايايي تبديل شده است که آمريکا با آن مواجه است.»
جهت گيري دولت آمريکا حاکي از اين واقعيت است که دولت ايران به دليل فقدان مشروعيت داخلي رو به ضعف مي رود و واشنگتن نيز بايد در جهت سرنگوني نظام جمهوري اسلامي از درون گام بردارد. «نيکلاس برنز»، معاون سياسي وزارت امور خارجه آمريکا در 84/3/10 در برابر کميته روابط خارجي سنا گفت: «ايران خطر بزرگي در برابر سياست خارجي آمريکا و جهان محسوب مي شود و آمريکا تفاوت بزرگي ميان مردم و حاکمان مذهبي اين کشور قائل است لذا دعواي آمريکا با مردم ايران نيست بلکه با حکومت ايران است. دعواي آمريکا با رفتار تهديدآميز و غالبا غيرمسئولانه حکومت ايران است.« به گفته اين مقام آمريکايي، آمريکا از هر کسي که مي خواهد تحول ايران را از يک حکومت مذهبي متحجر و فاقد عمل به کشوري مدرن و امروزي ببيند، حمايت مي کند.
همچنين مايکل لدين در 84/2/12 در گردهمايي يک گروه از ايرانيان مخالف در واشنگتن، اعلام کرد: «براي تغيير رژيم ايران بايد از طريق يک انقلاب مسالمت آميز و دمکراتيک اقدام کرد و اين کار بايد توسط ملت ايران و بدون دخالت خارجي صورت بگيرد.» به عقيده لدين، رژيم ايران بايد بداند که بزرگترين تهديد نسبت به دولتهاي غرب و نيروهاي نظامي آنها و بلکه نسبت به قدرت مردم ايران است و اين مردم ايران خواهند بود که رژيم اسلامي ايران رااز اريکه قدرت به زير خواهند کشاند.
در يکسال اخير نيروهاي مخالف دولت ايران در خارج، با برگزاري گردهمايي هاي متعدد تلاش کرده اند دور هم جمع شده و عليه دولت ايران فعاليت نمايند. گردهمايي مخالفان دولت ايران در واشنگتن در 84/2/12 با چنين هدفي برگزار شد. گروههاي مخالف ايراني مقيم خارج تاکنون پراکنده بوده اند اما در يکسال اخير تلاشهاي گسترده اي براي گردهم آوردن آنان صورت گرفته است. نيروهاي شرکت کننده در اين اجلاس بر ضرورت اتحاد و کنار گذاشتن اختلافات عقيدتي و سياسي به منظور فعاليت عليه دولت ايران تأکيد کرده اند. ضممن اينکه از حمايت هاي سياسي و مالي آمريکا نيز برخوردارند. يکي از اهداف عمده آمريکا اين است که از طريق گروهها و افراد مقيم خارج، اطلاعات دقيقتري از اوضاع ايران کسب نمايد. اما جهت گيريهاي رسانه هاي فارسي زبان خارج از کشور در قبال انتخابات رياست جمهوري ايران نشان داد که درک و شناخت آنان از اوضاع ايران نه تنها صحيح نبوده بلکه فاصله بسيار زيادي با واقعيات ايران دارد.
آدام ارلي معاون سخنگوي وزرات امور خارجه آمريکا معتقد است، مردم ايران بايد خودشان آينده سياسي شان را تعيين نمايند و تغيير در ايران بايد از درون ايران و توسط ايرانيها باشد. به گفته اين مقام آمريکايي، واشنگتن از جنبش هاي دمکراتيک و سازمانهاي غير دولتي در ايران حمايت مي کند. کنگره آمريکا بودجه خاصي را به اين منظور اختصاص داده است و انتظار مي رود مردم ايران از بودجه سه ميليون دلاري براي استقرار پروژه دمکراسي و حقوق بشر استفاده کنند.
دانارو بوچر عضو مجلس نمايندگان از ايلات کاليفرنيا و از اعضاي ارشد کميته روابط خارجي در 84/3/26 با صدور اطلاعيه اي اعلام کرد: «تا زماني که روحانيون کنترل گزينش ها را در دست داشته باشند دمکراسي در ايران وجود نخواهد داشت.» وي با توجه به انقلابهاي مخملي در آسياي مرکزي، اعلام کرد: « اکنون زمان رفتن روحانيون فرارسيده است و روحانيون ايران مي توانند يا خود بروند يا آنان را کنار خواهند گذاشت.»
اظهارات اخير جورج بوش حاکي از اين واقعيت بوده است که دولت آمريکا اميد چنداني به ايجاد تغيير در ايران ندارد. اما جهت گيري دولت آمريکا حاکي از تلاش واشنگتن براي فروپاشي نظام از درون است. حال آنکه پيش از اين مقامات آمريکايي بر تغيير رفتار دولت ايران تأکيد مي کردند. در مجلس سنا و نمايندگان نيز موقعيت افرادي که آشکارا در جهت براندازي نظام جمهوري اسلامي تلاش مي کنند، رو به افزايش و تقويت است. به همين دليل طرحهاي مختلف و متعددي براي اعمال محدوديت و فشار بيشتر بر ايران در مجالس آمريکا در حال بررسي است.

سياست هاي معطوف به گروه هاي مخالف

اگر چه عوامل مختلفي در دولت، مجلس سنا، نمايندگان و همچنين در محافل سياسي و رسانه اي به اين مسئله مشغول بوده و در حال شکل گيري مي باشند اما هنوز نتوانسته اند به اجماع مشترک دست يابند. بر همين اساس افراد و محافل مختلف طرحهاي متعددي را در ارتباط با ايران ارايه مي دهند. شايد به همين دليل است که خانم رايس اخيرا اعلام کرد: «احتمالا در ماه جولاي يا اگوست سال جاري شاهد اعلام يک سياست منسجم تري از آمريکا در قبال ايران خواهيم بود.»
کميته روابط خارجي مجلس نمايندگان در فروردين ماه طرحي را به منظور اعمال فشار بيشتر بر ايران تصويب کرد که هنوز مراحل قانوني را براي تبديل شدن به قانون طي نکرده است. در صورت تصويب طرح مذکور، دولت آمريکا ناچار به رويارويي آشکارتري با ايران خواهد شد. زيرا تحريمهاي موجود آمريکا عليه ايران تقويت و تشديد و حمايت از گروههاي مخالف دولت ايران نيز افزايش خواهد يافت. در اين طرح، تحقيق و پيگيري افراد يا شرکتهايي که در ايران سرمايه گذاري مي کنند، تشديد و قايل شدن موارد استثناء براي وضع تحريم عليه ايران نيز دشوارتر خواهد شد. اين مسئله بدان جهت است که از نظر نمايندگان آمريکايي، تاکنون بسياري از شرکتهاي آمريکايي و غير آمريکايي با استفاده از ابهاماتي که در قوانين تحريم آمريکا وجود دارد، در ايران سرمايه گذاري کرده اند. اما طرح مذکور به دولت آمريکا اجازه خواهد داد تا پول و اعتبار در اختيار گروههاي مخالف ايراني به اصطلاح طرفدار دمکراسي و حقوق بشر قرار دهد. طرفداران طرح مذکور معتقدند دولت آمريکا بايد تغيير حکومت در ايران را سياست رسمي خود قرار دهد تا مخالفان داخلي حکومت نيز تقويت شوند.
شايان ذکر است آمريکا طرفدار و يا حامي هيچ يک از افراد و يا جناحهاي سياسي ايران نمي باشد. اما مقامات آمريکايي به عمد به گونه اي اظهار نظر مي نمايند که گويي از يک جناح سياسي حمايت مي کنند. اين شيوه با هدف ايجاد شکاف و درگيري بين جناحهاي سياسي ايران پيگيري مي شود. تجربه سالهاي اخير حاکي از اين واقعيت است که سياستهاي آمريکا در قبال امور داخلي ايران بيش از آنکه مردم ايران را تحت تأثير قرار دهد، جناحهاي سياسي ايران را فريب و تحت تأثير قرار داده است. زيرا جناحهاي سياسي ايران بر اساس اظهارات مقامات آمريکايي، طرف مقابل را به طرفداري از آمريکا متهم مي نمايند. در واقع آمريکا با درگير کردن جناحهاي سياسي با يکديگر سعي دارد توجه جناحها و افراد مؤثر را به عواملي انحرافي معطوف نمايد تا بدين ترتيب مسائل و مشکلات مردم به فراموشي سپرده شود.
يکي از شيوه هاي مقامات آمريکايي به ويژه در چند ماه اخير اين بوده است که حرکتهاي به اصطلاح دمکراتيک در کشورهاي منطقه از جمله در عراق و افغانستان را پيشرفته تر از ايران وانمود کنند. هدف عمده آنان، القاء اين مطلب است که منطقه در چارچوب طرح خاورميانه بزرگ، روندي رو به رشدي را در جهت استقرار دمکراسي طي مي کند اما ايران از قافله دمکراسي عقب مانده است. کاندوليزا رايس وزير امور خارجه آمريکا در 84/3/26 اعلام کرد: «ايرانيان در مسيري نادرست گام بر مي دارند و ما در کنار ديگران منتظر نتيجه انتخابات در ايران هستيم تا ببينيم که آيا ايرانيان مصمم هستند در مسيري که در تحولات خاورميانه روي مي دهد گام بردارند.» به عقيده خانم رايس، اگر ايرانيان در اين مسير گام بردارند در آن صورت شرايطي متفاوت با آنچه اينک شاهد آن هستيم، وجود خواهد داشت.
اين در حالي است که مناسبات ايران و آمريکا يکي از مهمترين مسائل نظام است که فرد رئيس جمهور به تنهايي قادر به تصميم گيري دراين خصوص نمي باشد. علاوه بر اين، نامزدهاي انتخاباتي در شرايطي از ضرورت رفع موانع در روابط با آمريکا سخن به ميان آوردند که دولت آمريکا بر خلاف گذشته خواهان از سرگيري روابط با ايران نمي باشد و درجهت فروپاشي نظام از درون حرکت مي کند.

اتخاذ سياست چند جانبه گرايي

به نظر مي رسد دولت آمريکا بر مبناي آنچه نامزدهاي انتخابات رياست جمهوري از اوضاع سياسي، اقتصادي و فرهنگي ايران ارايه داده اند به ارزيابي دقيق تر اوضاع ايران خواهد پرداخت و با اتخاذ سياست چند جانبه گرايي در سه سطح بين المللي، منطقه اي و داخلي در جهت فروپاشي نظام از درون گام برخواهد داشت. زيرا رويکرد چند جانبه گرايي آمريکا در قبال برنامه هسته اي ايران تا حدود زيادي موفقيت آميز بوده است. آمريکا در عرصه بين المللي از موضوع دستيابي ايران به سلاح اتمي و حمايت ايران از تروريسم بهره برداري خواهد کرد. در عرصه منطقه اي نيز با تبليغات دروغين از برنامه اتمي ايران و طرح ادعاي حمايت ايران از حرکتهاي آزاديخواهانه در دولتهاي منطقه هراس ايجاد کرده است.
علاوه بر اين، آمريکا با تقويت پايگاههاي نظامي خود در اطراف ايران در جهت مهار منطقه اي ايران گام بر خواهد داشت و مانع از توسعه نفوذ ايران به ويژه در آسياي مرکزي و قفقاز خواهد شد.
سياست آمريکا در قبال برنامه هسته اي ايران را از دو جهت مي توان مورد تجزيه و تحليل قرار داد. نخست اينکه، استراتژي واشنگتن در قبال برنامه هسته اي ايران تعريف شده و روشن است و تاکنون نيز در آن تغييري ايجاد نشده است. بر اساس آنچه مقامات ارشد آمريکايي اعلام کرده اند، دولت آمريکا به طور جدي درصدد است که فعاليت هاي ايران را در زمينه توليد سوخت هسته اي و غني سازي اورانيوم متوقف کند. يعني فرايند سوخت هسته اي در ايران بايد تعطيل شود. در اين خصوص دولت آمريکا رايزني گسترده اي را با اروپاييها و روسها به عمل آورده است و آنان را با خود همراه کرده است. آخرين موضع آمريکاييها اين بوده است که تا زماني که روسيه سوخت هسته اي ايران را تأمين مي کند، ايران نيازي به توليد سوخت هسته اي در داخل نخواهد داشت. روسيه و اروپا نيز بر اين مسئله صحه گذارده اند. بنابراين آمريکا توانسته است در خصوص محروم کردن ايران از توليد سوخت هسته اي به اجماع نظر دست يابد. در زمينه غني سازي اورانيوم نيز اروپا و آمريکا اجماع نظر دارند. در آخرين روزهاي خردادماه جاري آمريکا و اروپا به اتفاق اعلام کرده اند که ايران بايد فعاليت هاي خود در زمينه توليد سوخت هسته اي و غني سازي اورانيوم را متوقف کند.
اما وجهه دوم مسئله اين است که آمريکاييها به لحاظ تاکتيکي انعطاف پذيرند. بنابراين راههاي رسيدن به اهداف را دائما موردا رزيابي قرار مي دهند و با تغيير تاکتيکها، سعي در رسيدن به اهداف خود دارند. اما تغيير تاکتيکهاي آمريکا، در ايران به معناي تغيير سياست واشنگتن ارزيابي مي شود و اين در حالي است که اصولا در استراتژيهاي کلان آمريکا بسادگي تغيير ايجاد نمي شود.
در عين حال، پرونده هسته اي ايران از هر مسئله اي ديگر، روابط اروپا و آمريکا را در محک آزمايش قرار داده است. در ايران تصور بر اين است که بين اروپا و آمريکا در مورد برنامه هسته اي ايران از اختلاف نظر وجود دارد و ايران مي تواند از چنين وضعيتي بهره برداري نمايد. اما چنين نگرشي بسيار سطحي نگري و بي پايه و اساس است.
ضمن اينکه، ايران در سلسله مراتب نظام بين الملل در جايگاهي قرار ندارد که بتواند بين اروپا و آمريکا اختلاف ايجاد نموده و يا از چنين اختلافي بهره برداري نمايد. عملکرد آمريکا و اروپا در قبال برنامه هسته اي ايران حاکي از اين واقعيت است که تاکتيهاي دو طرف در قبال برنامه هسته اي ايران متفاوت است اما استراتژي آنان هدف مشترکي را مبني بر توقف کامل فرايند غني سازي و ممنوعيت توليد سوخت هسته اي در ايران دنبال مي کند.
سناتور مک کين سياستمدار سرشناس جمهوريخواهان در مجلس نمايندگان آمريکا، ضمن تأکيد بر همکاري اروپا و آمريکا براي از ميان برداشتن خطر سلاح اتمي ايران گفت: «راههاي متفاوتي براي مقابله باخطر اتمي ايران وجود دارد.» وي براي همکاري اروپا و آمريکا براي رسيدن به هدف مشترک در برابر ايران، دو شرط عمده را طرح مي کند. نخست اينکه نتايج مذاکرات و توافقات با ايران قابل تحقيق و بررسي باشد. دوم اينکه در صورت، بي نتيجه ماندن مذاکرات، اروپا با تحريم ايران در شوراي امنيت موافقت کند.
در 84/3/24 دو تن از اعضاي مجلس نمايندگان آمريکا لايحه اي را براي قرنطينه بنزين ايران به کنگره ارايه داده اند. مارک کرک نماينده جمهوريخواه و رابرت اندروز از حزب دمکرات لايحه اي در حمايت از تلاشهاي متحدان اروپايي با هدف پايان دادن به بلند پروازيهاي برنامه هسته اي ايران به گنگره آمريکا ارايه داده اند.
مارک کرک بر اين باور است که زمان آن فرارسيده است که متحدان آمريکا به اقداماتي متوسل شوند که شانس موفقيت اروپاييها را در مذاکره با ايران افزايش دهند. زيرا بر اين باورند که ايران در چند سال گذشته معاهده NPT را نقض کرده است. از اين رو لايحه جلوگيري از فروش بنزين به ايران فرصتي ايجاد خواهد کرد تا مذکرات اروپا با ايران با سرعت بيشتري پيش رود. از نظر آمريکا، نياز ايران به بنزين وارداتي به حدي بالاست که مقامات ايراني براي جلوگيري از کمبود بنزين به طور مرتب در حال مذاکره هستند. کرک افزود: «تحريم صدور نفت ايران، براي دنياي غرب مشکلات بزرگي ايجاد مي کند اما عدم فروش بنزين مشکلات عديده اي براي جمهوري اسلامي ايران به بار خواهد آورد و در مدت چند هفته اقتصاد ايران را فلج خواهد کرد. در مقابل موقعيت اروپاييها را براي پايان دادن به برنامه غني سازي اورانيوم در ايران افزايش خواهد داد.
ريچارد پرل از نخبگان برجسته نئومحافظه کران آمريکا بر اين باور است که دولت آمريکا به اروپاييها فرصت و ابتکار داده است تا اگر آنها مي توانند با دولت ايران مذاکره نموده و به توافقي دست يابند. اما دولت آمريکا نسبت به توانايي اروپا در اين زمينه بسيار ترديد دارد، لذا زماني که ثابت شود دستيابي به چنين توافقي غيرممکن است - چنانچه ثابت خواهد شد - اروپاييها مجبور خواهند شد اقدامات به مراتب شديدتري را بپذيرند. بنابراين ما در حال طي کردن اين روند هستيم و بايد صبور باشيم.
وي در توضيح سياست صبر گفت: گاهي اوقات براي چنين روندهايي سياست صبر و انتظار براي فراهم کردن هر چه گسترده تر حمايت لازم است و آمريکا در اين مرحله است. اما در خاتمه اين روند براي کشورهايي که با آمريکا در اين مورد همکاري کرده اند بسيار مشکل خواهد بود که در اجراي يک سياست بسيار قاطع تر به واشنگتن نپيوندند.
گزارش دو پهلوي اخير محمد البرادعي در مورد برنامه هسته اي ايران و همچنين گزارش گلداشميت معاون البرادعي تا حدود زيادي بر ادعاي آمريکا در مورد مخفي کاري هسته اي ايران صحه گذارد. در واقع ارايه اطلاعات ذره اي از سوي ايران، زمينه را براي آمريکا فراهم کرده است تا اروپا را با خود همراه کند. آژانس بين المللي انرژي اتمي در گزارش اخير به شوراي حکام اعلام کرد، تهران گزارش درستي در خصوص زمان توليد آزمايش پلوتونيوم ارايه نکرده است. بر همين اساس «جکي ساندرز» نماينده آمريکا در آژانس خاطرنشان کرد: «آشکار و روشن است که ايران در خصوص فعاليت هاي گذشته خود همه چيز را روشن نکرده است.»
سفير آمريکا در آژانس از ايران خواست، اگر مي خواهد با اتحاديه اروپا معامله کند تا به نمايندگان اين اتحاديه تضمين دهد که تهران به دنبال ساخت بمب هسته اي نيست، بايد همه فعاليت هاي چرخه سوخت هسته اي را متوقف کند. زيرا چرخه سوخت هسته اي فعاليتي است که مي تواند به توليد سوخت هسته اي براي نيروگاههاي برق و در عين حال توليد مواد هسته اي لازم براي ساخت سلاح هسته اي کمک کند. آمريکا خواهان آن است که ايران بايد فعاليت هاي راکتور آب سنگين خود را که در حال حاضر در برنامه تعليق چرخه غني سازي لحاظ شده است، متوقف کند.
بعد از آزمايش ها و بررسيهاي اخير آژانس بر روي نمونه هاي زيست محيطي، ايران اعلام کرد مقادير اندکي پلوتونيوم را تفکيک کرده است. مطابق گزارش گلداشميت معاون البرادعي نيز، ايران پذيرفته است که يک بطري پلوتونيوم را در سال 1995 و يک بطري حلال را در اواخر سال 1998 به دست آورده است. در واقع اين مسئله با آنچه ايران در گزارشهايي که در سال 2003 ارايه داده بود، تناقض داشت. زيرا ايران اعلام کرده بود آزمايشهاي اين کشور در سال 1993 تکميل شده بود. بر اين اساس آژانس اعلام کرد مقادير پلوتونيومي که ايران اکنون به توليد آن اذعان کرده است به مراتب بيش از آن تعدادي بوده است که قبلا اعلام کرده بود.
در واقع گزارش دو پهلوي آژانس فرصت مناسبي را در اختيار آمريکاييها قرار داد. نماينده آمريکا در آژانس اعلام کرد: تناقض هايي که در گزارش ايران در خصوص آزمايش هاي مربوط به پلوتونيوم به چشم مي خورد ما را تنها به اين نتيجه رهنمون مي کند که يک فعاليت از قبل اعلام شده در ايران صورت گرفته است و تهران بار ديگر مقررات پادمان و تعهدات خود درچارچوب معاهده NPT را ناديده گرفته است. در واقع آمريکاييها بر اين باورند هنگامي که توجه بين المللي به فعاليت هاي هسته اي ايران کمتر مي شود، تهران همکاري خود را متوقف مي کند و هنگامي که در کانون توجه قرار مي گيرد، همکانري خود را با آژانس از سر مي گيرد.
در شرايطي که مسئولان آژانس سعي داشتند گزارش گلداشميت از تأسيسات هسته اي ايران را محرمانه نگه دارند اما انتشار بخشهايي از گزارش مذکور در رسانه ها نشان داد که آژانس در صدد انجام تحقيق و تفحص از فعاليت هاي هسته اي ايران است. در اين چارچوب، آژانس، پيشنهاد آمريکا براي ايجاد يک کميته نظارت براي برخورد با مشکلات دشوار از جمله تحقيق درباره برنامه هسته اي ايران را تصويب کرد. البرادعي نيز افزود، يافته هاي اخير ايران از جمله کشف برنامه هسته اي اعلام نشده ديگر که شبکه هاي هسته اي مخفي از آن حمايت مي کنند، نظام تأييد آژانس و رژيم منع گسترش را بطور کلي با چالش هاي بي سابقه روبرو کرده است.
شوراي حکام آژانس در ا جلاس 84/3/26 به اتفاق آراء، طرح تشکيل کميته اي را براي بررسي چگونگي تقويت رژيم پادمان هاي هسته اي تصويب کرد. بر اين اساس شوراي حکام تصميم گرفت کميته اي را در زمينه پادمان و تأييد براي بررسي راهها و ابزارهاي تقويت نظام پادمانها تشکيل دهد.
نماينده آمريکا اعلام کرد: اين کميته به تقويت دانايي آژانس در نظارت بر پايبندي به پيمانNPT کمک خواهد کرد. از نظر آمريکا، ايران به پيروي از کره شمالي تلاش کرد تحت پوشش برنامه هسته اي غيرنظامي به تسليحات هسته اي دست يابد. به همين منظور، جکي ساندرز، نماينده آمريکا در آژانس گفت: چالش هاي امروز در رابطه تکثير سلاحهاي هسته اي، از جمله فقدان رعايت پادمانها از سوي کره شمالي و ايران و افشاء شدن شبکه تأمين تجهيزات هسته اي، گامهاي ديگري را از جانب آژانس مي طلبد که تشکيل کميته جديد، يکي از آنهاست.
بنابراين آمريکا استراتژي چند جانبه اي را در قبال برنامه هسته اي ايران در پيش گرفته است و بر خلاف آنچه در ايران تصور مي شود، تا حدود زيادي نيز موفق بوده است. واشنگتن بخشي از اهداف خود در قبال برنامه هسته اي ايران را از طريق آژانس بين المللي انرژي اتمي، بخشي را توسط اتحاديه اروپا، بخشي را توسط روسيه پيش مي برد و در نهايت نيز سعي در استفاده از قدرت اقتصادي کشورهايي نظير ژاپن براي اعمال فشار بر ايران دارد. مقامات آمريکايي دريافته اند که از طريق اجماع بين المللي بهتر مي توانند به اهداف خود دست يابند. تک روي آمريکا در جريان عراق نيز بدان جهت بوده است که واشنگتن موقعيت خود را به عنوان تنها ابرقدرت در عرصه جهاني تثبيت کند. بعد از ماجراي عراق، از يک سو اروپاييها دريافته اند که در حد قدرت درجه دوم بايد به تعامل با آمريکا بپردازند به همين دليل آمريکا سعي دارد در بازسازي عراق سهمي به آنها بدهد. از سوي ديگر عملکرد آمريکا نشانگر اين است که واشنگتن بعداز اشغال عراق نيازي به تک روي ندارد. زيرا از طريق اجماع جهاني بهتر مي تواند به اهداف خود دست يابد. بر همين اساس در قبال برنامه هسته اي ايران سعي دارد اجماع جهاني را به دست آورد. ارايه اطلاعات از سوي ايران به آژانس بين المللي انرژي اتمي نيز اين فرصت را براي آمريکا و اروپا فراهم کرده است که با اعمال فشار مي توانند به اهداف خود دست يابند.
بيانيه مشترک اخير آمريکا و اتحاديه اروپا در قبال برنامه هسته اي ايران حاکي از اجماع و اتفاق نظر آمريکا و اروپا دراين خصوص است. دو طرف در 84/3/30 يعني تنها سه روز بعداز مرحله اول انتخابات رياست جمهوري در ايران، مشترکا از تهران خواستند غني سازي اورانيوم و بازفرآوري سوخت هسته اي را متوقف کرده و به خاطر رفع نگراني از دستيابي ايران به سلاح هسته اي، با ناظران بين المللي همکاري کند. آمريکا و اتحاديه اروپا با انتشار بيانيه مشترک اعلام کردند در مورد تصميم شان مبني بر مشاهده حل مسأله توسعه برنامه پيشرفته هسته اي ايران مصمم هستند.

نتيجه

در مجموع استراتژي بلند مدت آمريکا اين است که با اعمال انواع فشارها و محدوديتها نظام جمهوري اسلامي ايران را به گونه اي تضعيف نمايد که از درون متلاشي شود. هدف عمده آمريکا نيز اين است که جمهوري اسلامي ايران به عنوان يک نظام ديني مردم سالار در عرصه جهاني به ويژه در جهان اسلام به عنوان الگوي موفق مطرح نشود تا الگوي حرکتها و جنبشهاي اسلامي قرار گيرد. در اين ميان اگرچه ممکن است در تاکتيک هاي رهبران کاخ سفيد براي رسيدن به هدف نهايي تغييراتي ايجاد شود. اما در استراتژي کلان آمريکا در اين خصوص هيچ تغييري حاصل نخواهد شد.

پی نوشت:

1- کارشناس ارشد مسائل بين المللي

منبع:کتاب فصلنامه مطالعات سياسي

معرفی سایت مرتبط با این مقاله


تصاویر زیبا و مرتبط با این مقاله



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط