موضعگیریهای حضرت امام خمینی در جریان تسخیر لانه جاسوسی
بر اساس این قانون، كلیه افراد ارتش آمریكا و وابستگان آنان كه در ایران اقامتداشتند، در برابر قوانین ایران از مصونیت كامل دیپلماتیك برخوردار بوده و در صورتارتكاب جرم، از شمول قوانین ایران معاف بودند و دادگاههای ایران حق بازخواست آنان را نداشتند.
این قانون، واكنش فوری حضرت امام (ره) را در پی داشت، ایشان در سخنانیفرمودند:
«عظمت ایران از بین رفت، استقلال از دست رفت، عزت ما پایكوب شد. مگر مامستعمره هستیم؟ مگر ایران در اشغال آمریكاست؟... میدانید مجلس بهپیشنهاد دولت سند بردگی ملت ایران را امضا كرد؟ اقرار به مستعمره بودن ایراننمود».
روند مبارزه امام با رژیم شاهنشاهی در سالهای بعد و تا پیروزی انقلاب اسلامی،در بهمن 1357 ه.ش، نیز مانند گذشته از این خط مشی پیروی میكرد. به گونهای كهایشان در كنار مخالفت با شاه و سیاستهای عقب افتاده وی، با دولت آمریكا، به عنوانبزرگترین عامل خارجی حمایت از شاه و محرك وی، نیز به شدت مبارزه میكردند.بنابراین، تأیید حركت مردمی ـ دانشجویی تسخیر لانهی جاسوسی در تهران از سوی امام راحل، قابل پیش بینی بوده است. زیرا چنین حركتی موجب شد تا علاوه بر استبداد(شاه و رژیم او)، ریشهی استعمار (آمریكا) نیز از كشور كنده شود. با توجه به همین مساله، میتوان دریافت كه چرا امام تسخیر لانه جاسوسی را انقلابی بزرگتر از انقلاباول دانستهاند.
امام به دنبال پیروزی انقلاب اسلامی و در ماههای منتهی به تصرف سفارت، همچنانمواضع ضد آمریكایی خود را حفظ كرده و به تشریح علل مخالفت خود با آمریكامیپرداختند. حجةالاسلام محتشمی پور در این باره میگوید:
«حضرت امام در اردیبهشت 58 در مصاحبه با روزنامهی «لوموند» فرمودند:امپریالیسم آمریكا بزرگترین خطر است. عمال آمریكا در جریان این روزها، خود را پشت سر سازمان مذهبی دروغین پنهان كردهاند...وزیر خارجه آمریكا ازصدور حكم اعدام برای شاه سابق و برخی دست اندركاران رژیم سلطنتی شاه،اظهار تاسف كرد. از طرف دیگر، سنای آمریكا به اتفاق آرا اعدامهایی را كه درایران انجام شده بود، محكوم كرد. این وقایع در اردیبهشت سال 58 رخ داد، یعنیهنگامی كه هنوز بیش از سه ماه از حكومت جمهوری اسلامی در ایران نگذشتهبود. امام، بلافاصله، با آمریكا شدیداً مخالفت كردند و اظهار فرمودند، آمریكا اگراز اعدام هویداها اظهار تاسف نكند، از نوكرهایش پشتیبانی نكرده است. ما توقع نداریم ابرقدرتها كه دستشان از ایران كوتاه شده، از ما تشكر كنند.»
موضعگیریهای امام در مقابل آمریكا صریح و قاطع بود و در تقابل با دیدگاههای دولت موقت قرار میگرفت. مقامات این دولت طرفدار مماشات و روابط دیپلماتیكحسنه با این كشور بودند. از سوی دیگر، دانشجویان پیرو خط امام، كه از مماشات و عدم موضعگیری انقلابی دولت موقت نگران بودند، تلاش میكردند تا با پیروی ازدیدگاههای حضرت امام (ره)، در تحولات جامعهی آن روز ایران نقش كلیدی و اساسیرا ایفا كنند. این مسائل در دنبالهی این فصل و هنگام بررسی مواضع دانشجویان پیروخط امام و دولت موقت بررسی خواهد شد. در این میان، آنچه كه دانشجویان پیرو خطامام را در مورد اشغال یا عدم اشغال لانهی جاسوسی مردد كرده بود، ناآگاهی از موضعحضرت امام بود.
این مشكل نیز با استفاده از نظرات حجةالاسلام والمسلمین موسوی خوئینیها حلشد. موسوی خوئینیها به دانشجویان اطمینان داد كه امام از این كار پشتیبانی میكند.
وی در این باره میگوید: «دانشجویان پرسیدند كه به نظر شما حضرت امام با چنیناقدامی موافق خواهند بود یا نه؟ بنده در ضمن تحلیل كوتاهی، چنین نتیجه گرفتم كهایشان قطعاً موافق خواهند بود.»
میردامادی، از دانشجویان پیرو خط امام، در این مورد میگوید: «آقای خوئینیها میگفتند، ما از مجموعهی نظرات امام اینطور درك میكنیم كه امام مخالفتی ـ قاعدتاًـنباید داشته باشند، اما اگر از ایشان سؤال شود، احتمالاً به دلیل محظوراتی، نتوانند اعلامموافقت كنند و احتیاج به سؤال نیست.»
اما یك حركت هوشمندانه دیگر از جانب امام، باعث شد تا آنان برای انجام این كار مطمئن شوند. حجةالاسلام محتشمی پور در این باره میگوید:
«حضرت امام در تاریخ 10 آبان 1358، پیامی به ملت ایران دادند كه سرآغازحركتی نوین برای دانشجویان مسلمان شد، و این آگاهان جامعه پیام را دریافت كردند و به آن جامهی عمل پوشانیدند. امام در بخشی از آن پیام فرمودند: بردانشآموزان، دانشگاهیان و محصلین علوم دینیه است كه با قدرت تمام،حملات خود را علیه آمریكا و اسرائیل گسترش داده و آمریكا را وادار به استرداداین شاه مخلوع جنایتكار نمایند و این توطئهی بزرگ را بار دیگر، شدیداً محكومكنند.»
پیام امام كه با انتشار خبر ملاقات بازرگان ـ رئیس دولت موقت ـ با برژینسكی ـ مشاورامنیت ملی كارتر ـ همزمان شده بود، از جانب نیروهای انقلابی به مانند پیامی آشكاربرای انجام كاری انقلابی و قاطع تلقی شد. محسن میردامادی در این مورد میگوید:
«فكر میكنم دو سه روز قبل از 13 آبان، امام پیامی دادند كه ـ در آن پیام ـ چنین جملهای گفتند كه بر دانشجویان و دانشآموزان و طلاب علوم دینی است كه حملات خود را علیه آمریكا گسترش دهند و خواهان استرداد شاه مخلوع شوند.ما ابتدا تصورمان این بود كه موضوع به امام گفته شده و امام اینطور نظرشان رابیان كردهاند، ولی بعداً كه تحقیق كردیم، مشخص شد كه اینطور نبوده است وامام از مساله مطلع نبودهاند. به هر حال، این پیام ما را مطمئنتر كرد كه اگر اینكاررا بكنیم، در تعارض با دیدگاهها و خواستههای امام نیست و وقتی هم كه اقدام شد حضرت امام حمایت كردند.
در نهایت، همانطور كه انتظار میرفت، حضرت امام (ره) اصل حركت را تاییدكرده و با واسطه شدن مرحوم حاج احمدآقا خمینی به دانشجویان میگویند كه«خوب جایی را گرفتهاید، محكم نگهدارید.»
حجةالاسلام محتشمی پور در این باره میگوید: «امام مهر تایید بر عملكرد دانشجویان پیرو خط امام زدند و خوشحال شدند كه پیامی را كه سه روز قبل داده بودند، دانشجویان و روحانیون آگاه دریافت كردهاند و به مرحله عمل گذاشتهاند.»
مرحوم حاج احمدآقا نیز در مورد عملكرد حضرت امام میگویند: «امام خمینی (ره)،به عنوان رهبر انقلاب، نخستین كسی بود كه از اقدام شجاعانه دانشجویان حمایت كردو عمل آنان را واكنش طبیعی ملت در مقابل جنایات بیشمار آمریكا دانست.»
در این میان، تضاد دیدگاه سازشكار دولت موقت و مواضع انقلابی و ضداستكباری حضرت امام به اوج رسید. امام كه تا آن زمان دیدگاههای میانهرو و لیبرال دولت موقت را تحمل كرده بودند، در جریان اشغال لانه جاسوسی، به شدت در برابر دولت موقت موضعگیری كردند. این مسایل در بخش بعدی كه به بررسی عملكرد دولت موقت اختصاص دارد، بررسی میشود تا روشن شود كه این تضاد از كجا ریشه میگرفت. اما بررسی مواضع امام در برابر دولت موقت خواندنی و عبرتآموز است.
مرحوم حاجاحمد آقا خمینی در این باره میگوید:
«آقای مهندس بازرگان، فردای آن روز (تسخیر سفارت) از نخست وزیری دولت موقت استعفا داد و استعفای ایشان، علیرغم وساطت عدهای سریعاً از سویامام، مورد قبول قرار گرفت و مسؤولیت اداره كشور به شورای انقلاب محولشد....ما همه شاهد بودیم كه، چگونه جمعی به دست و پا افتاده بودند تا امام رامتقاعد كنند كه استعفا را نپذیرد و نتیجتاً، دولت موقت با تایید مجدد و قوتبیشتری وارد صحنه شود و كنترل اوضاع را به نفع جریانی كه مدتها برای آن سرمایه گذاری كرده بودند، دوباره به دست گیرند. اما امام هوشیارتر از آن بودندكه اینگونه حركتها در ایشان تاثیر كند.»
حجةالاسلام موسوی خوئینیها نیز بیگانگی دولت موقت با آرمانهای انقلاب را ـكه در جریان تسخیر لانه جاسوسی و استعفای دولت بازرگان، به اوج خود رسیده بود ـاز قول امام این گونه تشریح میكند:
«مطالب دیگری پیش آمد، كه در آن رابطه نیز از حضرت امام (ره) كسب تكلیفكردیم. البته اینبار، حضوری و با چند تن از برادران دانشجو. قضیه این بود كهپس از تسخیر لانه، دولت موقت به عنوان اعتراض به این اقدام استعفا نمود و گویا با این تصور كه امام (ره) استعفا را نمیپذیرند و دانشجویان را وادار بهخروج از لانه میكنند. و درپی انتقادهای وسیع كه چرا دو تن از اعضای دولتموقت در الجزیره با برژینسكی، مشاور امنیت ملی دولت «كارتر» ملاقاتكردهاند، توضیحاتی از طرف رئیس دولت موقت ارائه شد كه در مجموع برایچگونگی موضعگیری دانشجویان در برابر استعفا و آن توضیحات، بنده با چند نفر از برادران از جمله آقایان میردامادی و اصغرزاده و گویا سیفاللهی، خدمتحضرت امام (ره) در قم رسیدیم كه پس از گفتوگو و سؤالهایی كه برای ما مطرح بود و شنیدن پاسخهای ایشان، ضمن اینكه حضرت امام (ره) پس ازمصاحبهی رئیس دولت موقت و توضیحاتی كه در توجیه ملاقات خود با برژینسكی داده بود، ناراحت به نظر میرسیدند، دستور فرمودند كه دانشجویان موضعگیری كنند و نكاتی را نیز متذكر شدند كه در بیانیهی دانشجویان ذكر شود.گفتنی است كه بنده تا آن روز هیچگاه چهره مبارك امام (ره) را بر اثر ناراحتی،تا آن حد برافروخته ندیده بودم.»
حجةالاسلام محتشمی پور نیز به نقش محوری و حساس امام در جریان اشغال لانهیجاسوسی اشارهای روشن دارد و همانگونه كه اشاره میكند، بدون تایید حضرت امام،بسط و گسترش چنین حركتی محال بود:
«به جرات میتوان گفت كه تا پیش از مشخص شدن نظر حضرت امام و حمایت علنی و رسمی ایشان، حتی یك نفر هم، جریان تسخیر لانه جاسوسی را ـ با تمام اهمیت و قداستش ـ تایید نمیكرد. این عدم تایید و در برخی از مواردمخالفت شدید، بعضاً به دلیل ترس از شیطان بزرگ بود و بعضاً به جهاتدیگری همچون، غربزدگی و وابستگی برخی افراد یا گروهها و یا احترامی كهبرای ابر قدرتها به عنوان سردمداران دهكدهی جهانی قائل بودند و یا به جهت رعایت مقررات و كنوانسیونهای بینالملل...
تلاش پیگیر دولت موقت و شخص مهندس بازرگان و نیز وزیر امور خارجهاش،ابراهیم یزدی، و پس از استعفای دولت موقت و تشكیل دولت شورای انقلاب نیز تلاش وزرای خارجه شورای انقلاب ـ از جمله: بنیصدر و قطبزاده ـ برای آزادسازی گروگانهای جاسوس آمریكا، همگی دال بر این مطلب بود كه تنهاحضرت امام پشتیبان و حامی قدرتمند، متین و مستحكم اقدام دانشجویان وتسخیر لانهی جاسوسی بودند. اگر امام بیتفاوت میماندند و یا حمایتشان آنگونه كه باید و شاید، قوی و همه جانبه نبود، دولت موقت در همان روز وساعات اولیه، به سفارت آمریكا و دانشجویان فاتح آن حمله میبرد وجاسوسان آمریكایی را با سلام و صلوات آزاد میكرد.»
حجةالاسلام محتشمی پور در بخش دیگری از سخنان خود به تیزهوشی امام و نحوهیدخالت و نظارت مستقیم ایشان، بر جریان تسخیر لانه میپردازد و میگوید:
«با توجه به حساسیت موضوع و سوابق جنایات آمریكا و تحریكات آن پس ازپیروزی انقلاب در ایران و نیز ژرفنگری حضرت امام، ایشان از همان روزنخست، اولویت اول را به مسالهی لانهی جاسوسی و گروگانهای جاسوس آمریكا و دانشجویان پیرو خط امام داده بودند و مسایل حول و حوش روابط بین جمهوری اسلامی و دولت انقلابی ایران با آمریكا را لحظه به لحظه پیگیریو شخصاً در این مورد دخالت میكردند، تا از كنترل خارج نشود. امام در هرلحظه، اخباری را كه با تلفن و یا حضور مستقیم برادران دانشجو به بیت ایشانمیرسید، با دقت بررسی میكردند. از همان روز نخست، حضرت امام بهدانشجویان توصیه كردند كه مردم را در جریان كامل و دقیق اوضاع و احواللانه جاسوسی و كشفیات خود از اسرار آن جاسوسخانه بگذارند... حضرتامام (بیانیههای دانشجویان) را ـ قبل از انتشار ـ با دقت مطالعه میكردند ونظراتشان را در آنها اعمال و آنها را اصلاح میكردند.
امام به برادران عضو دفتر دستور دادند تا از كلیهی رسانهها و به خصوص قسمتاطلاعات و اخبار رادیو و تلویزیون خواسته شود، كه كلیه اخبار و اطلاعاتمربوط به قضایای لانه جاسوسی را در اولویت قرار دهند. ما نیز از همان روزنخست، از برخی دوستان خواستیم كه به این دستور توجه كنند و آنان نیز حقاًكمك كردند.»
حجةالاسلام محتشمی پور در پایان به تشریح نحوهی رهبری انقلاب اسلامی از سویامام پرداخته و نحوهی عملكرد حضرت امام، در جریان تسخیر لانه را نمونهی ملیهدایت جریان انقلاب از سوی ایشان دانسته و اظهار میدارد:
«حضرت امام از ابتدا هیچ تمایلی به دخالت در مسایل اجرایی كشور، پس از پیروزی انقلاب، نداشتند و سعی میكردند كارها به دست دولت موقت وشورای انقلاب به انجام برسد. ایشان بیشتر اندیشهی جهانشمول خود راپیگیری میكردند و راجع به سرنوشت ملتهای جهان میاندیشیدند، ولیگاهی... در مسایل داخلی فرمان و دستور صادر میكردند.
علت اینكه حضرت امام در مسایل اجرایی دخالت مستقیم نمیكردند و حتی قبل از پیروزی انقلاب هم اعلام كرده بودند كه هیچ پست رسمی و اجرایی را،بعد از پیروزی انقلاب، نخواهند پذیرفت، این بود كه بتوانند فارغ از مقرراتدست و پاگیر بینالمللی ـ كه باعث میشود دولتها نتوانند به وظایف انقلابیخود عمل كنند ـ انقلاب جهانشمول اسلامی را پیش ببرند. از جمله مواردی كهبه ابتكار امام عملی شد، حمایت از انقلاب دوم و برخورد با راس استكبارجهانی و شیطان بزرگ و شكستن بت آمریكا به عنوان دشمن اصلی اسلام ومسلمین و بشریت بود كه دانشجویان مسلمان پیرو خط امام آن را باشكوهمندی پایهریزی كردند. این حركت، سرلوحهی مقابلهی جهانی توحید وكفر به شمار میرود و در این حادثه، كفر جهانی در قالب چهرهی كریه آمریكا بهاسارت نیروی جوان و نو پای مسلمان درآمد.»
معصومه ابتكار از دانشجویان پیرو خط امام (ره) به جنبهی دیگری از تفكرات اماماشاره كرده و میگوید:
«امام خمینی عقیده داشت، شاه دست نشاندهای است كه آمریكا برای حفظ منافع خود در منطقه، او را به قدرت رسانده و از او حمایت میكند. پس از خلعشاه، طبیعتاً انقلاب اگر میخواست به راه اصلی خود ادامه دهد، باید باامپریالیسم رو در رو شود. به این ترتیب در مییابیم كه وقتی امام اشغال سفارترا «انقلابی بزرگتر از انقلاب اول» نامیدند، چه منظوری داشتند. انقلاب نخست بانظام خود كامه مبارزه كرد و آن را سرنگون ساخت و انقلاب دوم ریشهی همهیرنجها، یعنی خود نظام امپریالیستی را هدف گرفته بود.»
خانم ابتكار در جای دیگر، به برداشتهای معنوی و ظریفی كه از رفتار و عملكردامام در جریان تسخیر لانهی جاسوسی مشهود بود، اشاره میكند:
«ایشان قصد داشتند جنبههای معنوی طبیعت انسان را، كه مدتها فراموش شدهو نیز نیرویی كه او را به سوی اهداف متعالی رهنمون میسازد، احیا كنند. امابیش از هر چیز معلم اخلاق بودند. ایشان بارها در كلاسهایشان این مساله رامطرح كردند: «همه انسانها به دنبال كمال هستند. آنها به دنبال بهترین هستند،ولی راه خود را گم كرده و گمراه شدهاند.» به نظر امام، همه انسانها به دنبالصفات الهی هستند ما دانشجویان این پیام را به گوش جان شنیدیم. پیامها دراین دوران، افق جدیدی برای شناخت خدا، دین و تعریف خویشتن به عنوانانسان، به روی ما میگشود. امام خمینی از هیچ قدرت یا نیرویی در دنیانمیهراسیدند. ایشان كاملاً بر این عقیده بودند كه، هیچ قدرتی بالاتر از خدانیست و ایمان داشتند هیچ مسلمان یا مسیحی و به طریق اولی هیچ انسانی،نباید از سلطهی نظامی، سیاسی یا اقتصادی آمریكا و متحدانش، شوروی سابقیا هر نیرو و قدرت زمینی دیگری بهراسد یا در برابر آن تسلیم شود. در عمل،پذیرش این نظریه برای مردم دشوار بود. زیرا این امر به اخلاص، فداكاری، از خود گذشتكی و ایمانی تزلزل ناپذیر نیاز داشت. ما تا آنجا كه درك و تواناییمحدود اجازه میداد، راه امام را برگزیده بودیم و به درستی آن اعتقاد داشتیم.»
بهطور كلی 14 محور از مجموعه صحبتهای امام، در مورد تسخیر لانهی جاسوسیآمریكا در تهران، قابل استفاده و استخراج است. این 14 محور به شرح زیر است:
1ـ تسخیر لانهی جاسوسی، عامل كوتاه شدن دست شیطان بزرگ از ذخایرایران
«در این هیاهویی كه شیطان بزرگ فریاد میزند و شیاطین را دور خودش جمعمیكند، برای این است كه دستش كوتاه شده است. دستش از ذخایر ما، از منافعیكه در اینجا داشت كوتاه شده و ترس این را دارد كه، دیگر تا آخر این كوتاهی ادامه داشته باشد، از این جهت توطئه میكند و آن مركزی هم كه جوانهای مارفتند گرفتند، آنطور كه اطلاع دادند، مركز جاسوسی و مركز توطئه بودهاست كهشاه را ببرد آنجا مشغول توطئه كند، پایگاهی هم اینجا توطئه كند و جوانهای ماهم بنشینند و تماشا كنند؟»
2ـ اشغال لانهی جاسوسی واكنشی طبیعی در برابر حمایت آمریكا از شاه
«توقع این است كه جانی دست اول ما را ببرند آنجا نگهدارند و حمایت از او بكنند و اینجا هم مركز توطئه درست كنند و مركز پخش چیزهایی كه توطئهگریاست درست بكنند و ملت ما و جوانهای ما و جوانهای دانشگاهی ما وجوانهای روحانی ما بنشینند تماشا كنند، تا خون این صد هزار نفر، تقریباً، هدربرود. برای اینكه احترامی قائل شوند به آقای كارتر و امثال اینها، توطئهها نبایدباشد، البته توطئه نبود، اگر این خرابكاریها نبود، اگر آن كار فاسد نبود همه مردم آزادند در اینجا موجود باشند، اما وقتی توطئه در كار است، وقتی كهآنطور كارهای فاسد انجام میگیرد، ناراحت میكند جوانهای ما را. جوانهاتوقع دارند در این دنیا مملكتشان كه آنقدر برایش زحمت كشیدند، دستشانباشد. وقتی میبینند توطئه است كه میخواهند كه دوباره به حال سابق برگردد ودوباره همه چیزشان به باد برود، نمیتوانند بنشینند.»
3ـ سفارت آمریكا؛ مركز توطئه بر ضد ملت
«اگر اینها یك مسالهی سفارتی بوده است، احتیاج به این كار نبود. اگر یكمسائلی بود كه مربوط به توطئههایی كه بر ضد ماست نبود، این محتاج به اینعمل نبود، حالا كه این توطئهها به ملت ما ثابت شدهاست و این عملی كه این جوانهای ما انجام دادهاند، تمام ملت ما، الا بعضی منحرفین در اینجا و سایرممالك دیگر، از آن پشتیبانی كردند و این خواست تمام ملت ما بودهاست، نهیك خواست از روی هوای نفسانی. این حق از برای ملت ما هست، سفارتخانههاحق قانونی ندارند كه جاسوسی بكنند یا توطئه.»
4ـ عملكرد سفارت آمریكا در ایران نمونهی نقض قوانین بینالمللی و تجاوزبه حقوق ملتها
«مركز توطئه و جاسوسی به اسم سفارت آمریكا و اشخاصی كه در آن بر ضدنهضت اسلامی ما توطئه نمودهاند، از احترام سیاسی بینالمللی برخوردار نیستند، تهدیدات و تبلیغات دامنهدار دولت آمریكا به قدر پشیزی نزد ملت ماارزش ندارد. نه تهدید نظامی او عاقلانه است و نه تهدید اقتصادی او واجداهمیت.»
5ـ گروگانگیری در سفارت آمریكا، مقابلهی عادلانه با پناه دادن آمریكا به شاه
«چرا ملت میخواهد كه شاه بیاید و تا نیاید دست از این گروگانها برداشته نخواهد شد و چرا كارتر اینقدر اصرار دارد كه شاه را نگه دارد. علت اینكه ملت ایران میخواهد شاه برگردد این است كه داراییهای ایران در دست اوست.»
6ـ اشغال لانهی جاسوسی، برهم زنندهی امنیت دولتهای ستمگر و نهستمدیده
پاسخ (امام):
«كشورها هم معلوم میشود كه در نظر شما هم همان است كه در نظر كارتر است.وقتی كه مطالعه بكنند در حال همه كشورهای دنیا، میبینند كه اكثریت قاطع با مظلومهاست. ظالمها یك عده قلیلی هستند. اگر مراد شما از ناراحتی،ناراحتی ظالمهاست مطلب صحیحی است. برای اینكه ظالمها با امثال خودشان رفیق هستند و هركسی به آن جنسی كه دارد متمایل است.»
7ـ تسخیر لانهی جاسوسی، تبلور ظلمستیزی و آزادگی و روحیه توحیدی ـمعنوی ملت ایران
«اگر چنانچه شاه را تحویل ندهند، هرچه میخواهد پیش آید. ما پافشاری میكنیم و از هیچ چیز نمیترسیم. ما نمیترسیم از اسلحهای كه دست بیعقلاست، ما نمیترسیم، برای اینكه نمیخواهیم به این عالم خیلی عشق داشته باشیم. برای اینكه این عالم، چیزی ندارد. اینجا جز گرسنگی خودمان، ظلمكشیدن، توسری خوردن از قدرتهای بزرگ، چیزی برای ملت ما نماندهاست كهبترسیم یا ملت ما بترسد. ما تا همه جا حاضریم برای این امر.»
8ـ به دستگیری دوبارهی قدرت؛ انگیزهی اصلی تبلیغات گستردهی دولتآمریكا در مسالهی گروگانگیری
«شما خیال میكنید كه برای این پنجاه و چند نفر جاسوسی كه در اینجا هستند،اینها دلشان سوخته، شما مطمئن باشید كه مساله این نیست، اینها فوج فوج سربازهای خودشان را میفرستند به جبههها كه بریزند و در جبههها بكشند وكشته بشوند. هزاران افراد را از خود ملتشان به كشتن میدهند، برای اینكه صدایی در خود آمریكا پیدا نشود، كه این رئیس جمهور ما چه آدم كذایی است.نه برای خاطر این پنجاه و چند نفرشان دست و پا میزنند. همهی تلاشش این است كه، كارتر دوباره رئیس جمهور بشود.»
9ـ دیپلماتهای آمریكایی، مأموران سیاسی نبودهاند
«اصلاً آقایان میگویند كه سفارتخانهها را باید تحویل آمریكا داد، نه،سفارتخانهای ندارد تا ما تحویل بدهیم، آمریكا، ماموران سیاسی ندارد اینجا، به اینكه میگویند باید مامورین سیاسی را تحویل بدهید، مامورین سیاسی كیهستند، پیدا كنند تا ما تحویل دهیم.»
10ـ تسخیر لانهی جاسوسی، شكستن هیبت پوشالی آمریكا
«اولین قدم هر مبارزهای، ارزیابی این است كه این مبارزه میشود یا نمیشود وشما ثابت كردید كه نه، میشود با آمریكا هم طرف شد، میشود كه لانه جاسوسی آمریكا را هم تصرف كرد و میشود جاسوسهای آمریكایی را هم گرفت و نگهداشت و حفظ كرد. شما این را به دنیا ثابت كردید. آن عظمتی كه ازآنها به واسطهی تبلیغات زیادی كه داشتند و در دنیا سایه افكنده بود، كه ابرقدرت است و كسی حق حرف زدن ندارد، آن شكست.»
11ـ تسخیر لانهی جاسوسی؛ بازتاب ارادهی ملت ایران و نمونهی بارزدخالت مردم در امور سیاسی
«راه حل لانهی جاسوسی را از من (خواستن)، كه یك نفر هستم از ملت بزرگ ایران، به بیراهه رفتن است. حل این مساله به دست هیچ (كس) جز ملت شریف ایران و مجلس شورای اسلامی كه منبعث از آرای ملت میباشد، نیست و(آمریكا) باید بداند كه حمایت از شاه مخلوع، بعد از آن همه جنایات و خیانتهای بزرگ و آن چپاولگریها، مجالی برای حل ـ به اصطلاح ـشرافتمندانه، نگذاشته است.»
12ـ اقدام نظامی آمریكا (برای آزادی جاسوسهای خود)؛ نقض آشكارحقوق بینالمللی
«این آقایی كه هی فریاد میزند كه شما نقض قراردادهای بینالمللی و اجتماعی را كردید، خودش همین نقض قرارداد بینالمللی را كرده است كه نظامی وارد كرده است، این یكی از چیزهایی است كه نقض حقوق بینالمللی و قراردادهای بینالمللی است.»
13ـ تسخیر لانه جاسوسی؛ نمایش قدرت ملی، انسانی و اسلامی ملتایران
«این معنا كه یكی برود در سفارت آمریكا و یك تعرضی بكند به سفارت آمریكا،در سابق و در زمان رژیم سابق، جزء تخیلات و شعرها به نظر میآمد. چطورامكان دارد كه ملتی كه هیچ ندارد، جوانهایی كه دستشان چیزی نیست، بروند و به سفارت آمریكا تعرضی بیندازند، اگر یك همچون چیزی بشود، اصلاً ملتایران به باد خواهند رفت. اینها چیزهایی بود كه با شیطنت و تبلیغات، تو مغز مردم كرده بودند و مردم را از قدرت ملی و انسانی و اسلامی غافل كرده بودند.»
14ـ دستگیری جاسوسها و حبس آنها، نمایانگر امكان مقابله با آمریكا
«گمان میكردند كه اگر چنانچه به زودی و فوراً این جاسوسها را به آمریكاتقدیم نكنیم و یك عذرخواهی هم نكنیم، چهها و چهها خواهد شد. ارزش اینعمل این است كه، این اشتباهات را رفع كرد. شما الآن یك سال است كه اینجاسوسها را، این مجرمها را در آنجا حبس كردید و خبری هم نشد، نه بازارمانخوابید و نه اقتصادمان به هم خورد.»
اما محوریت امام در قضیه اشغال لانهی جاسوسی، به ابتدای جریان تسخیر و تاییداین حركت ختم نشد. ایشان علاوه بر اینكه از طریق حاج احمد آقا و حجةالاسلامخوئینیها، در جریان عملكرد دانشجویان پیرو خط امام قرار میگرفتند، از روشهای دیگری نیز، برای آگاهی از وضعیت داخلی دانشجویان، استفاده میكردند. خانم فروز رجاییفر در این باره میگوید:
«امام در لانه جاسوسی نماینده ثابتی نداشتند، اما گاهی مرحوم حاج سیداحمد آقا، از طرف امام، به لانه سر میزدند و با دانشجویان دیدار میكردند. دریكی از موارد هم فرد غریبهای مدتها در میان ما حضور داشتند، كه بعدهامتوجه شدیم یك روحانی است و از طرف امام، ماموریت داشتند تا با لباسمبدل، روابط داخلی بچهها را به اطلاع امام برسانند.»
علاوه بر این، امام با چشمانی باز و نگاهی تحلیلگر، عملكرد كلیهی جریانهایسیاسی را در این 444 روز در نظر داشتند. امام در برابر تلاشهای افراد سازشكاریمانند: بنیصدر، رئیس جمهور مخلوع و فراری، و قطبزاده، وزیر خارجهای كه به علت تلاش برای كودتا بر ضد نظام اعدام شد، اقدامات مناسب را انجام میدادند. امام مانع از آن میشدند كه چنین افرادی كه در هیات حاكمه آن زمان حضور داشتند، بتوانند گروگانها را از دست دانشجویان خارج كرده و در راستای سازش با آمریكا، آنها راتحویل دولت كارتر دهند. در ادامه، نگاهی خواهیم داشت به عملكرد دوراندیشانه و تحسین برانگیز امام، كه با توكل بر خدا و حمایت مردم، دانشجویان پیروخط امام و بخشی از نیروهای انقلابی و ارزشی مستقر در حاكمیت، كلیه تلاشهایی راكه به منظور انحراف جریان گروگانگیری از مسیر اصلی خود انجام شد، خنثی نمودند.حضرت امام پس از ایستادگی در برابر همه تلاشهایی كه برای آزادی گروگانها بدوناخذ كوچكترین امتیازی انجام میشد، ابتدا از كسب امتیازهای لازم و تحقیر هیمنه پوشالی استكبار آمریكا مطمئن شدند و پس از تشكیل اولین دورهی مجلس شورایاسلامی، كه اكثریت در آن با نیروهای طرفدار خط امام بود، كار را به نمایندگان مردمسپردند و هوشمندانه جریان تسخیر لانه را هدایت و كنترل نمودند.
اندك مدتی پس از تسخیر لانه جاسوسی، دولت آمریكا با بسیج تمامی نیروها و امكانات خود، از شورای امنیت سازمان ملل تقاضای تشكیل جلسهی فوقالعاده كرد. اواز ایران نیز خواست تا وزیر خارجه یا نمایندهای را برای پاسخگویی و تشریح مواضع، بهاین جلسه بفرستند. اما امام چنین كاری را نپذیرفتند.
در حالیكه بخشی از اعضای شورای انقلاب، كه به جناح لیبرال تعلق داشتند و برخیدیگر، از ارسال نماینده به شورای امنیت دفاع میكردند، اما امام با یك استدلال ساده،كه بعداً درستی آن ثابت شد، با این حركت مخالفت كردند. زیرا معتقد بودند: «رای علیهشما خواهند داد.»
بنیصدر در آن زمان گستاخانه با نظر امام مخالفت میكند و اولین برخورد شدید امام با او صورت میگیرد. او كه برای شركت در جلسه شورای امنیت آماده شده بود، با اینموضعگیری تند حضرت امام مواجه میشود كه «اگر بنیصدر برود، اعلام میكنم كهسمتی ندارد.»
اندكی پیش از این، آمریكا در اولین قدم تلاش كرده بود تا رمزی كلارك ـ وزیردادگستری سابق این كشور ـ را كه به موضعگیری بر ضد هیات حاكمهی آمریكا ومخالفت با شاه شهرت داشت، به ایران بفرستد. كارتر امیدوار بود تا با این ترفند وفرستادن فردی میانهرو امام را به مذاكره و دست برداشتن از مواضع خود راضی كند. اماامام با این امر مخالفت كرد و مذاكره با كلارك را رد كرد، این كار وی را مجبور كرد تا ازتركیه به آمریكا برگردد. كلارك قصد داشت تا نامهای را نیز از جانب كارتر برای امامبیاورد.
در پیام امام در این زمینه ـ كه تا مدتها نصبالعین نیروهای طرفدار انقلاب محسوبمیشد ـ چنین آمده بود:
«دولت آمریكا با نگهداری شاه، اعلام مخالفت آشكار با ایران نموده است و ازطرفی دیگر، آنطور كه گفته شده است، سفارت آمریكا در ایران محل جاسوسیدشمنان ما علیه نهضت مقدس اسلامی است. لذا ملاقات با من، به هیچ وجه،برای نمایندگان ویژه ممكن نیست و علاوه بر این:
1ـ اعضای شورای انقلاب، به هیچ وجه نباید با آنها ملاقات كنند.
2ـ هیچ یك از مقامات مسؤول حق ملاقات با آنان را ندارند.
3ـ اگر چنانچه آمریكا، شاه مخلوع، این دشمن شمارهی یك ملت عزیز ما را بهایران تحویل دهد و دست از جاسوسی بر ضد نهضت ما بردارد، راه مذاكره درمورد برخی روابطی كه به نفع ملت است، باز میباشد.»
در ادامهی گروگانگیری نیز دهها شخصیت و هیات نمایندگی، با عناوین مختلف و بابهانههای گوناگون، سعی كردند تا با امام دیدار كنند، اما هیچ یك نتوانستند در برابرسرسختی و ایمان امام به هدف خود، یعنی به زانو درآوردن امپریالیسم مستكبر آمریكا ودفاع از حقوق ملت مظلوم ایران، كاری از پیش ببرند.
به دنبال استعفای دولت موقت، شورای انقلاب، به فرمان امام، مسؤولیت ادارهیامور اجرایی كشور را ـ تا زمان تشكیل مجلس شورای اسلامی ـ بر عهده گرفته بودبنابراین، طی این دوره، شاهد كشمكشهای فراوان اعضای لیبرال شورای انقلاب و بهخصوص بنیصدر و قطبزاده با دانشجویان پیرو خط امام هستیم، كه تلاش میكردندضمن انحراف این حركت اصیل، با طرح این ادعا كه گروگانگیری سودی عاید كشورنمیكند و موجب سرافكندگی! كشور در سطح جهان شده، پس باید آنها را آزاد كرده وتحویل آمریكا دهند. در مقابل، اعضای اصولگرای شورای انقلاب مانند: حجةالاسلاموالمسلمین هاشمی رفسنجانی و حضرت آیتالله خامنهای ـ رهبر معظم انقلاب ـ دركنار امام ایستاده بودند و تلاش میكردند تا از حقوق ملت ایران دفاع كرده و دولت كارتررا نیز سر جای خود بنشانند.
در همین ایام، یعنی آذر 1358 ه.ش، جلسهی شورای امنیت تشكیل میشود وهمانطور كه امام پیشبینی كرده بود، ایران در جریان این جلسه محكوم میشود. آقایهاشمی رفسنجانی، نظر نیروهای اصولگرا را، به تبعیت از امام، اینگونه منعكسمیكند:
«اگر برای سازمان ملل ارزشی قائل بودیم، در آن شركت میكردیم. ما از هماناول میدانستیم كه چه خواهد شد. بنابراین، برای قطعنامهی شورای امنیت،ارزشی قائل نیستیم.»
با توجه به افزایش فشارهای آمریكا ـ كه در قالب تلاش برای تحریم اقتصادی ایران ومحكومیت كشورمان در دادگاه بینالمللی لاهه تجلی یافته بود ـ امام خمینی تصمیمگرفتند تا سرعت بیشتری به مسایل بدهند.
«لذا مقدمات تهیهی سه پروندهی جداگانه علیه آمریكا، برای تسلیم به دادگاهفراهم میشود. پروندهی اول به هاشمی رفسنجانی، وزیر كشور وقت، ارجاعمیشود كه مربوط به اتهاماتی بود كه در مورد اختناق و زجر و شكنجههایی كهتوسط شاه و نقشی كه ساواك در این مورد بر عهده داشت، تهیه و تدوین میشد.بنیصدر مامور رسیدگی به مورد دوم، یعنی تجاوزاتی كه از طرف آمریكا بهامور اقتصادی ایران وارد شده، گردید. بالاخره پروندهی سوم كه به قطبزادهمربوط میشد عبارت بود از: رسیدگی به سیاست خارجی شاه و رشوهها وپیشكشهایی كه شایع بود به رؤسای دولتها و روزنامهنگاران خارجی دادهمیشد و همچنین روابط شاه با سرویسهای اطلاعاتی كشورهای بیگانه. سهپروندهی مذكور باید تا آخر ژانویه 1980 (دیماه 1358) از هر جهت آمادهمیشدند.»
در همین ایام والدهایم ـ دبیر كل وقت سازمان ملل ـ نیز برای بررسی مساله واردتهران شد. وی كه میدانست كلید اصلی حل مسایل در دست امام است، خواستارملاقات و مذاكرهی با ایشان شد، اما امام چنین ملاقاتی را نپذیرفتند و یكی از اعضایشورای انقلاب اعلام كرد كه امام قطعاً والدهایم را به حضور نمیپذیرد و این مسالهمسلم است.
سپس آمریكاییها ـ به خیال خود ـ دست به اقدام نهایی برای تعدیل موضع امامزدند، به تصور خود، حداكثر انعطاف ممكن را به خرج دادند. سازمان ملل، در اواسطاسفندماه 1358 ه.ش بنا بر نظر مساعد آمریكا، اعلام كرد كه یك كمیسیون تحقیقدربارهی جنایات شاه را به ایران میفرستد. آنان پس از ورود به ایران، قبل از هر چیزخواستار ملاقات با گروگانها شدند و ظاهراً فراموش كردند كه ماموریت اصلیشانچیست. در این زمان بنیصدر و قطبزاده، مبارزهی سختی را برای به دست آوردنكنترل گروگانها آغاز كردند، كه به كشمكش سختی بین آنها و دانشجویان پیرو خط اماممنجر شد، كه در جای خود مورد بررسی قرار خواهد گرفت. اما سرانجام دانشجویانموفق شدند گروگانها را در اختیار خود نگهدارند.
امام نیز كه به علت ناراحتی قلبی دربیمارستان مستقر بودند، پس از بهبودی و مرخصی از بیمارستان، موضعگیری بسیارجالبی درباره كمیسیون تحقیق نمودند كه آب پاكی را روی دست آنان ریختند. ایشاندر پیام خود به این شرط اجازهی ملاقات اعضای كمیسیون با گروگانها را دادند كه آنهااولاً با گروگانهایی ملاقات كنند كه «در پروندهی جنایات آمریكا و شاه دخالتدارند.» دوم اینكه، این ملاقات برای «بازجویی» از گروگانها باشد، سوم اینكه،«اگر هیات بررسی نظر خودش را در تهران درباره جنایات شاه مخلوع و دخالتهای آمریكای متجاوز ابراز داشتند، ملاقات با تمامی گروگانها بلامانع است.» شرط آخر،حقوقدانها را كه گفته میشد، ممكن است جاسوسهای سیا نیز برای تبادل اطلاعات با گروگانها، در میانشان باشند، رسوا كرد. چون بدون ملاقات برگشتند.
كیهان در سرمقالهای در همین مورد با عنوان «پیام امام حقوقدانها را رسوا كرد» بهزیبایی به نكات ظریف موجود در پیام امام اشاره میكند:
«نخستین اصلی كه در این پیام، به صراحت میبینیم اصل استمرار و تداوم مبارزه ضد امپریالیستی است. این نكته در پیام امام كاملاً مشهود است كه،مبارزه علیه مستكبرین و مترفین جهانخوار در مقطع خاصی تمام نمیشود...نكته دیگر این است كه، مبارزه برای آن است كه الف) دست آمریكا از «تمامیمنطقه» كوتاه شود. ب) به تمام مبارزان راه آزادی كمك كنیم تا قدرتهای استعماری و متجاوز را شكست دهند. ج) و سرانجام برای آن است كه «استقلالهمه جانبهی خود را با تمام قوا» به دست آوریم... سومین ویژگی این پیام «آزادیاز قید هر قدرت» و بیزاری از هر نوع بردگی است... این است كه میبینیم، امام نمایندگان آمریكا را هرگز نمیپذیرند و حتی پیامشان را جز با فرمان جنگ پاسخنمیدهد، ولی پیام دیگران را بی پاسخ و بدون احترام متقابل باقینمیگذارد...»
به دنبال اقدامات فریبندهی كمیسیون تحقیق، كه به شكست انجامید آمریكا دست بهآخرین و به خیال خود تاثیرگذارترین اقدام مسالمتآمیز ممكن میزند. كارتر در 26مارس 1980 (فروردین 1359 ه.ش) نامهای محرمانه خطاب به امام مینویسد و ادعامیكند:
«ما آمادهی پذیرش حقایق جدی، كه مولود انقلاب ایران است، میباشیم. اینامر، همچنان هدف و آرزوی ماست. زیرا من تصور میكنم كه ما هدف واحدی ـرا كه صلح جهانی و برقراری عدالت برای همهی ملل است ـ تعقیب میكنیم.»
امام بعد از ملاحظهی نامه، دستور انتشار علنی آن را صادر كرد. افشای محتواینامه مذكور، كه در حكم آبروریزی و یك افتضاح سیاسی برای دولتمردان كاخ سفیدبود، همچنین نشانگر عمق بیگانگی كارتر و تیم همكار او با مفاهیم و واقعیتهای انقلابو جامعهی ایران بود. عجیب است كه كارتر پس از مشاهدهی سرسختیها وسازشناپذیری امام در برابر كلیهی فشارهای اقتصادی و سیاسی، ردّ هیاتهای گوناگون در پوششهای مختلف و خلاصه آگاهی از پافشاری امام بر موضع خود، باز هم از دركحقایق ناتوان بوده و تصور میكند كه با ارسال یك نامهی فریبنده، میتواند فرد قاطع واستواری، همچون امام، را نرم نماید. انتشار محتوای نامهی مذكور موجب شد تا آمریكا برخورد نظامی را پیش بكشد. هنری كیسینجر ـ وزیر خارجهی اسبق آمریكا ـ در همان زمان در واكنشی میگوید: «آمریكا باید به مقامات ایرانی بگوید كه میهمانی تمامشد.»
به دنبال پایان میهمانی! آمریكاییها تلاشهایی را برای حملهی نظامی به ایران وآزادسازی گروگانهای خود آغاز میكنند كه، به لطف الهی، با شكست مواجه میشوند.امام در تاریخ 5/2/1359 در این باره پیامی صادر میكنند و میفرمایند:
«اشتباه كارتر در آن است كه گمان میكند، با دست زدن به این مانورهای احمقانه،میتواند ملت ایران را كه برای آزادی و استقلال خویش و برای اسلام عزیز ازهیچ فداكاری رویگردان نیست، از راه خودش كه راه خدا و انسانیت است،منحرف كند. كارتر باز احساس نكرد با چه ملتی روبهروست و با چه ملتی بازیمیكند. ملت ما ملت خون و مكتب جهاد است. حمله به ایران حملهی بهتمام بلاد مسلمین است.»
ایشان همچنین در تاریخ 14/3/59 در جمع اعضای شركت كننده در كنفرانسبینالمللی بررسی مداخلات آمریكا در ایران فرمودند:
«نباید بیدار شوند آنهایی كه توجه به معنویات ندارند و به این غیب ایماننیاوردند؟! كی این هلیكوپترهای آقای كارتر را كه میخواستند به ایران بیایند ساقط كرد؟ ما ساقط كردیم؟ دشتها ساقط كردند. شنها مامور خدا بودند. بادمامور خداست. قوم عاد را باد از بین برد. این باد مامور خداست. این شنها مامورند، تجربه كنند باز!»
به دنبال این حملهی ناموفق، مرگ شاه در یك بیمارستان نظامی در قاهرهـ كه شرط استرداداو را به ایران را در عمل منتفی كرد ـ و تشكیل مجلس شورای اسلامی كه نیروهای انقلابی اصولگرا و پیرو خط امام در آن اكثریت داشتند، امام در مرداد سال 1359، حل مسالهیگروگانها را به نمایندگان اولین دوره مجلس شورای اسلامی واگذار كردند. امام همچنین در پیامی به مناسبت حج در 11 شهریور 1359 به تحلیل و بیان مواضع خود در مورد مسألهی گروگانگیری میپردازند، كه آخرین و جامعترین موضعگیری ایشان در این زمینه محسوب میشود و همین مواضع نصبالعین نمایندگان مجلس شورای اسلامی قرارگرفته و در ادامه به صدور بیانیه الجزایر و آزادی گروگانها در بهمن 1359 انجامید.
امام در این پیام، شرایط زیر را برای آزادی گروگانها اعلام كردند:
«بازپسدادن اموال، لغو تمام ادعاهای آمریكا علیه ایران، ضمانت به عدم دخالت سیاسی و نظامی آمریكا در ایران و آزاد گذاشتن تمامی سرمایههای كشور.»
روزنامه كیهان در سرمقاله خود در تحلیل پیام تاریخی امام چنین میگوید: «پیام امام نخست به تحلیل این جریان عظیم انقلابی پرداخته است:
«بارها گفتهام كه گروگانگیری عكسالعمل صدماتی است كه ملت ما از آمریكا خورده است.» این تحلیل یعنی: اولاً گروگانگیری جاسوسان آمریكایی«عكسالعمل» است، نه «عمل». ابتدا به ساكن، عكسالعمل «تدافعی» است نه عمل «تهاجمی». آغازگر تهاجم «آمریكا»ست نه ما. ثانیاً تحلیل مزبور،گروگانگیری جاسوسان آمریكا را عكسالعمل «ملت» میداند نه كار جدای ازملت توسط یك گروه محدود. ملت هنوز در حال مبارزه است و مبارزهاش با ایادی شاه و «تنهی» رژیم شاهنشاهی ادامه دارد... و اشغال لانه جاسوسی نیزیكی از شیوههای جنگی و تاكتیكهایی است كه ملت محروم، مستضعف ومبارز ایران در «نبرد نابرابر» خویش با نیرومندترین دشمن جهانی به كار گرفتهاست. پیام امام بر آن است تا تبلیغات غرب و غربزدهها را پاسخ دهد. تبلیغاتی كه بر اساس آن میخواهند چنین وانمود كنند كه، جاسوسهای آمریكا را دولت،مقامات مسؤول یا به هر حال گروهی اندك بازداشت كردهاند و عمل مزبور اقدامی تهاجمی است، كه از سوی ایران آغاز شده است.»
كوتاه سخن آنكه امام راحل در طول 444 روز بحران گروگانگیری، علیرغم تمامیمخالفتها و ابراز ضعفها و ناتوانیهای داخلی و خارجی و نیز تهدیدات مكرر آمریكاو همپیمانانش، در برابر تمامی فشارها ایستادگی كردند و با حمایت و ارائه راهنماییهای لازم به دانشجویان پیرو خط امام، جریان گروگانگیری را در مسیر مناسب هدایت نموده و سرانجام نیز شرایط مورد نظر خود را تا آنجا كه شرایط داخلی وبینالمللی اجازه میداد، به آمریكاییان، كه به زورگویی در جهان عادت كرده بودند،تحمیل نموده و به كشورهای مسلمان جهان سومی و مستضعف، نشان دادند كه با تكیهبر نیروی ایمان، معنویت و حمایت مردمی میتوان آمریكا را به زانو درآورد.
منبع: مرکز اسناد انقلاب اسلامی
معرفي سايت مرتبط با اين مقاله
تصاوير زيبا و مرتبط با اين مقاله