نام غدير حک بود بر جبينم

سر زد از دوش پيمبر، ماه در شام غدير تا که جبرایيل او را داد پيغام غدير مژده داد او را ز ذات حق که با فرمان خويش‏ نخل هستى بار و بر آرد در ايام غدير
پنجشنبه، 24 تير 1395
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: علی اکبر مظاهری
موارد بیشتر برای شما
نام غدير حک بود بر جبينم

نام غدير حک بود بر جبينم

شاعر: محمدعلى سالارى

سر زد از دوش پيمبر، ماه در شام غدير 

تا که جبرایيل او را داد پيغام غدير

مژده داد او را ز ذات حق که با فرمان خويش‏ 

نخل هستى بار و بر آرد در ايام غدير

دين خود را کن مکمل با ولاى مرتضى‏ 

خوف تا کى بايد از فرمان و اعلام غدير

مى‏شود مست ولاى مرتضى، از خود جدا 

هرکه نو شد جرعه‏اى از باده جام غدير شد

بپا هنگامه‏اى در آسمان و در زمين‏ 

تا ولايت شد على را ثبت، هنگام غدير

شور و شوقى شد در آن صحراى سوزان حجاز 

مرغ اقبال آمد و بنشست بر بام غدير

عشق مولا در دلم از زاد روز من نشست‏ 

بر جبينم حک بود تا مرگ خود نام غدير

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط