نویسنده: محمّدمهدی تهرانچی
پهلوان حسام ملقب به حسامالسلطان، پسر مرحوم میرزاآقای خوشنویس است، که حدود 1256 قمری در تهران متولد شد. شروع ورزش این پهلوان و انگیزه ورزشکار شدن او از موقعی شد که پدرش نوکری داشت به نام «پهلوان محمود شیرازی»، و این پهلوان علاوه بر اینکه به زورخانه میرفت، در خانه هم ورزش میکرد. حسام که نوجوانی حدود 15 ساله بود، از دیدن کارهای ورزشی محمود لذت میبرد و آرزو میکرد که او هم مانند پهلوان، بتواند ورزش کند و مانند او، بدنی نیرومند داشته باشد.
پهلوان محمود با اجازهی میرزاآقا پدر حسام، ورزشهای باستانی و کشتی را بتدریج به او آموخت و حسام به سرعت بالید. مرتب در خانه ورزش میکرد، تا پس از دو سال هنگامی که برای اولینبار در زورخانه پا به گود گذاشت، بدن رشید و هنر او در پا زدن، چرخیدن و میل بازی، همه را به حیرت انداخت و صدای احسنت و صلوات برایش از هر سو بلند شد.
حسام، علاوه بر کشتی به کارهای زورگری علاقمند بود و با نمایش بلند کردن وزنههای سنگین، پاره کردن زنجیر، دریدن سینی و امثال آن قدرت و مهارت خود را نشان میداد.
کشتیهای او که در حضور شخصیتهای مملکتی انجام شده و با موفقیت روبهرو بوده، بسیار است. یک بار که به قصد حج از طریق دریا مسافرت میکرد، هنگامی که از بوشهر سوار شد، پس از طی مسافتی برای کشتی اشکالی پیش آمد که مجبور بودند زنجیر قطوری را از عرشه به سوی بالا بکشند. این کار چنان بود که چند نفر از عهده انجام آن بر نمیآمدند. شخصی در کشتی پهلوان را معرفی میکند، و از او درخواست کمک میکنند. پهلوان به تنهایی زنجیر را در برابر چشمان حیرت زدهی همه بالا میکشد. کاپیتان کشتی به عنوان قدردانی یک ساعت بغلی به او هدیه داده و تا مقصد در کابین خود از او پذیرایی میکند.
پدر حسامالسلطنه، همانطور که از لقب او پیداست خوشنویس بود و یکی از خطاطان بنام به شمار میرفت. فرزندش حسام نیز خوشنویسی را از پدر آموخت، و تحصیلات سطوح آن زمان را تمام کرده و در مدارس تهران به شغل معلمی پرداخت.
از کارهای جالب توجه پهلوان حاجحسام پیادهرویهای او برای زیارت عتبات است؛ یعنی با ارادتی که آن مرحوم به امام حسین (علیهالسلام) داشت؛ شش مرتبه پیاده به کربلا مشرف شد.
پهلوان حسام در تهران، زورخانهای تأسیس کرد، و با اسلوب صحیح، فنون کشتی و ورزش را به جوانان علاقهمند میآموخت. به طوری که زورخانه او، مورد توجه بسیاری از ورزشکاران قرار گرفته بود، و شهرت بسزایی یافت.
پهلوان «حاج محمدصادق بلورفروش»، که یکی از بزرگان ورزش و پهلوانان بنام بود، نزدیک زورخانهی «پهلوان حسام» زورخانهای تأسیس کرد و به رقابت با آن پرداخت. پهلوان حسام که مردی بسیار حساس بود از این عمل طوری رنجیده خاطر شد که زورخانهی خود را تعطیل کرد و از تهران به قصد هجرت به مشهد، راهی خراسان گردید. نظر به اینکه آن روزها راههای مملکت ناامن بود و راهزنان و یاغیان در گوشه و کنار مملکت، هر یک به شرارت و دزدی مشغول بودند، قافلهای که حاج حسام با آن به سوی خراسان در حرکت بود مورد هجوم ترکمانان قرار گرفت و اموال و افراد آن قافله مورد غارت قرار گرفتند و «پهلوان حسام» اسیر ترکمانان شد.
در مورد اینکه طی چهار سال اسارت نزد ترکمانان، چه میکرده معلوم نیست؛ ولی پس از این مدت در یک فرصت، موفق به فرار شد و با دشواری و سختیهای فراوان، از بیراهه فاصلهی ترکمن صحرا تا مشهد را پیاده طی کرد.
پهلوان حاج حسام از این پس دیگر به تهران بازنگشت، و تا پایان عمر مجاور حرم مطهر حضرت رضا (علیهالسلام) بود.
منبع مقاله :
تهرانچی، محمّدمهدی؛ (1388)، ورزش باستانی از دیدگاه ارزش، تهران: انتشارات امیرکبیر، چاپ دوم