سيد محمد شيرازي احياگر قرن
نويسنده:حسين فدايى حسينى
بسم اللَّه الرحمن الرحيم
در هر سده اى، عادلانى [عالم] بار [مسئوليت] اين دين را بر دوش كشيده، تأويل باطل كاران، تحريف گزافه گويان و غاليان و ادعاى [بى اساس و بيهوده] جاهلان را از [ساحت] دين مى زدايند، [و آن را مى پالايند] آن سان كه كوره آهنگرى، زنگار آهن را مى زدايد».
قرن چهاردهم هجرى در حالى سپرى مى شد كه دگرگونى هاى گسترده، چهره اسلام و مسلمانان را دگرگون كرد. اسلام كه بهترين، استوارترين، زيباترين و والاترين احكام و قوانين را براى زندگى فردى، اجتماعى، سياسى و اقتصادى همگان به ارمغان آورده بود، اينك واپسگرا، خشونت گرا، نابرخوردار از توانمندى اداره جامعه و سامان دادن امور زندگى مردم خوانده مى شود.
در چنان فضايى آلوده به تهمت و اسلام ستيزى، مسلمانان گرفتار دگرگونى منفى و ناخواسته شده بودند. آنان زمانى به مسلمانى خود مباهات و به كتاب خود قرآن كريم افتخار مى كردند، به احكام دين و آموزه هاى پيامبرشان - كه درود خدا بر او و خاندانش باد - پايبند بودند و در نتيجه بر دنيا سرورى مى كردند و هر جا كه بودند شكوفايى و دانش پا مى گرفت، اكنون ديگر اسلام را نمى شناختند و دستور حيات بخش قرآن را نمى فهميدند و از پايبندى شان به اسلام و رهنمودهاى پيامبر و اهل بيت عليهم السلام خبرى نبود كه همين امر تباهى و تفرقه آنان را به ارمغان آورد.
به يك سخن اين كه اسلام آماج تير كين دشمنان شد و مسلمانان لقمه اى گوارا براى طمع ورزان شدند و اسلام ديگر بنيان و بنيادى استوار نداشت و مسلمانان عزت و كرامت خود را از دست داده بودند.
انديشه جوشان و پردهش، دانش فراوان، بزرگ منشى، سعه صدر، اخلاق ستوده، صفات والا، كار مستمر و توأم با نشاط و فداكارى خالصانه اش، حوزه هاى علميه را غنا بخشيد و با تأليف و نشر فرهنگ پربار اهل بيت عليهم السلام كاخ تراث علمى اسلامى را آباد كرد.
در آغاز قرن پانزدهم او مصداق كامل حديث شريف پيش گفته بود كه مى فرمايد: «در هر سده اى، عادلانى [عالم ] بار [مسئوليت ]اين دين را بر دوش مى كشند».
هر كس او را مى شناخت به عدالتش اذعان مى كرد. او فقيهى بزرگ و عالمى متبحر و مرجعى شايسته بود كه حوزه هاى علميه و استوانه هاى علمى به فقاهت، شايستگى، نبوغ و هوشيارى اش اعتراف كرده اند. حضرتش با نبوغ علمى، قدرت فقهى و ملكه اجتهاد و استنباط خود - آن گونه كه در حديث آمده است - توانست تأويل باطل كاران، تحريف گزافه گويان و ادعاى بيهوده جاهلان را از پيكر نورانى دين بزدايد.
1. آنان اسلام را فاقد قدرت اداره امور مردم و كشور خواندند و به همين بهانه آن را از زندگى مردم گرفتند و با ايجاد حكومت هاى خودكامه، خشونت طلب، بى رحم، تروريست و مستبد [كه خود را مسلمان مى خواندند] چهره اى ناپسند از اسلام به نمايش گذارند؛
2. آنان منشأ و مصدر عزت و كرامت مسلمانان يعنى قرآن و حديث را از متن زندگى مردم جدا كرده و آزادى هايى را كه اسلام به ارمغان آورده بود و جهان هرگز مانند آن را در خواب نمى ديد و نخواهد ديد، از آنان ربودند؛
3. با ايجاد اختلاف قومى و نژادى، ايجاد مرزهاى جغرافيايى، بدعت پاسپورت و شناسنامه و ... وحدت اسلامى، سرزمين واحد، برادرى اسلامى را از مسلمانان غارت كردند.
اينك مسلمانان همه معيارها و مفاهيم خود را از دست داده بودند، اما خداى منان كه دين خود را پايدار مى خواهد و هر آنچه را كه بخواهد همان مى كند، اراده فرمود تا اسلام عزيز، اما گرفتار دام بدخواهان و ناپاكان مجدداً عظمت خود را به دست آورد، لذا بايد احياگرى باشد تا اين رسالت را به انجام برساند.
بدين ترتيب و با اين انديشه هاى شفاف، آن مرجع راحل به تجديد مفاهيم اسلام پرداخت و وظيفه حمايت و صيانت از اسلام را به همگان گوشزد و آموزه ها و دستاوردهاى آن را با استناد به آياتى از قرآن كريم بيان كرد.
آزادى هاى اسلام را به اين آيه كريمه مستند نمود كه حضرت بارى تعالى با اشاره به مأموريت بزرگ پيامبر گرامى صلى الله عليه وآله وسلم مى فرمايد: «... ويحل لهم الطيبات ويحرم عليهم الخبائث ويضع عنهم إصرهم والأغلال التي كانت عليهم...(2)؛ و براى آنان چيزهاى پاكيزه را حلال و چيزهاى ناپاك را براى شان حرام مى گرداند، بارها سنگين (ماليات و خرافات) را از دوش آنان كنار زده و غل و زنجيرهايى كه بر دست و پاى آنان بوده (قوانين دست و پاگير را) بر مى دارد».
امت واحد اسلامى را به اين آيه مباركه مستدل كرد كه مى فرمايد: «وإن هذه امتكم امة واحدة وانا ربّكم فاتقون(3)؛ و در حقيقت، اين امت شما امت واحدى است، و من پروردگار شمايم، پس، از (عوامل تفرقه افكن مانند: نژاد پرستى، تعصبات قومى، مرزهاى روانى و جغرافيايى كه با فرمان مخالفت است) من پروا كنيد».
اخوت و برادرى دينى را به اين آيه كريمه مستند نمود كه مى فرمايد: «... إنّما المؤمنون إخوة...(4)؛ به تحقيق، مؤمنان برادر يكديگرند» اين بدان معناست كه هيچ مسلمانى حق ندارد برادر مسلمان خود را كه با او پيوند نژادى، ميهنى و زبانى نداشته باشد، با بيگانه بداند و از حقوق خود محروم سازد.
آرى، او كه خود را در برابر اين همه نابسامانى هاى فكرى، اعتقادى، اخلاقى، اجتماعى و اقتصادى حاكم بر جامعه اسلامى مسئول مى ديد، كمر همت بست تا به عنوان مرجعى مسؤوليت پذير، مسؤوليتى را كه خداى متعال بر دوش دانشمندان دين گذاشته به انجام رساند، لذا تمام توان و امكانات خود را به كار بست تا اسلام را در تمام ابعادش، حياتى مجدد بخشد.
او با تبحر در اصول فقه و تجربه پربار اصولى خود، علم اصول را تجديد كرد و آخرين آراى اصولى و نظريه هاى جديد را بدان افزود.
ايشان علم اخلاق و آداب، را كه خود عملاً مرد ميدان آن بود با كتاب هاى اخلاقى و مجموعه هاى روايى خود كه در بردارنده اخلاق و آداب فردى و اجتماعى است رونق و حياتى مجدد بخشيد.
خداى مهربان، آن مجدِّد را با نياكان پاكش محشور فرمايد و امت اسلامى را از گنجينه علمى اش بهره مند فرمايد كه همو شنونده دعاست. پس سلام بر او باد آن روز كه زاده شد و آن روز كه جان سپرد و آن روز كه زنده برانگيخته خواهد شد.
معرفي سايت مرتبط با اين مقاله
درآمد
در هر سده اى، عادلانى [عالم] بار [مسئوليت] اين دين را بر دوش كشيده، تأويل باطل كاران، تحريف گزافه گويان و غاليان و ادعاى [بى اساس و بيهوده] جاهلان را از [ساحت] دين مى زدايند، [و آن را مى پالايند] آن سان كه كوره آهنگرى، زنگار آهن را مى زدايد».
قرن چهاردهم هجرى در حالى سپرى مى شد كه دگرگونى هاى گسترده، چهره اسلام و مسلمانان را دگرگون كرد. اسلام كه بهترين، استوارترين، زيباترين و والاترين احكام و قوانين را براى زندگى فردى، اجتماعى، سياسى و اقتصادى همگان به ارمغان آورده بود، اينك واپسگرا، خشونت گرا، نابرخوردار از توانمندى اداره جامعه و سامان دادن امور زندگى مردم خوانده مى شود.
در چنان فضايى آلوده به تهمت و اسلام ستيزى، مسلمانان گرفتار دگرگونى منفى و ناخواسته شده بودند. آنان زمانى به مسلمانى خود مباهات و به كتاب خود قرآن كريم افتخار مى كردند، به احكام دين و آموزه هاى پيامبرشان - كه درود خدا بر او و خاندانش باد - پايبند بودند و در نتيجه بر دنيا سرورى مى كردند و هر جا كه بودند شكوفايى و دانش پا مى گرفت، اكنون ديگر اسلام را نمى شناختند و دستور حيات بخش قرآن را نمى فهميدند و از پايبندى شان به اسلام و رهنمودهاى پيامبر و اهل بيت عليهم السلام خبرى نبود كه همين امر تباهى و تفرقه آنان را به ارمغان آورد.
فرجام شوم
به يك سخن اين كه اسلام آماج تير كين دشمنان شد و مسلمانان لقمه اى گوارا براى طمع ورزان شدند و اسلام ديگر بنيان و بنيادى استوار نداشت و مسلمانان عزت و كرامت خود را از دست داده بودند.
خورشيد جهان افروز
انديشه جوشان و پردهش، دانش فراوان، بزرگ منشى، سعه صدر، اخلاق ستوده، صفات والا، كار مستمر و توأم با نشاط و فداكارى خالصانه اش، حوزه هاى علميه را غنا بخشيد و با تأليف و نشر فرهنگ پربار اهل بيت عليهم السلام كاخ تراث علمى اسلامى را آباد كرد.
در آغاز قرن پانزدهم او مصداق كامل حديث شريف پيش گفته بود كه مى فرمايد: «در هر سده اى، عادلانى [عالم ] بار [مسئوليت ]اين دين را بر دوش مى كشند».
هر كس او را مى شناخت به عدالتش اذعان مى كرد. او فقيهى بزرگ و عالمى متبحر و مرجعى شايسته بود كه حوزه هاى علميه و استوانه هاى علمى به فقاهت، شايستگى، نبوغ و هوشيارى اش اعتراف كرده اند. حضرتش با نبوغ علمى، قدرت فقهى و ملكه اجتهاد و استنباط خود - آن گونه كه در حديث آمده است - توانست تأويل باطل كاران، تحريف گزافه گويان و ادعاى بيهوده جاهلان را از پيكر نورانى دين بزدايد.
هماورد ميدان بدخواهان
1. آنان اسلام را فاقد قدرت اداره امور مردم و كشور خواندند و به همين بهانه آن را از زندگى مردم گرفتند و با ايجاد حكومت هاى خودكامه، خشونت طلب، بى رحم، تروريست و مستبد [كه خود را مسلمان مى خواندند] چهره اى ناپسند از اسلام به نمايش گذارند؛
2. آنان منشأ و مصدر عزت و كرامت مسلمانان يعنى قرآن و حديث را از متن زندگى مردم جدا كرده و آزادى هايى را كه اسلام به ارمغان آورده بود و جهان هرگز مانند آن را در خواب نمى ديد و نخواهد ديد، از آنان ربودند؛
3. با ايجاد اختلاف قومى و نژادى، ايجاد مرزهاى جغرافيايى، بدعت پاسپورت و شناسنامه و ... وحدت اسلامى، سرزمين واحد، برادرى اسلامى را از مسلمانان غارت كردند.
اينك مسلمانان همه معيارها و مفاهيم خود را از دست داده بودند، اما خداى منان كه دين خود را پايدار مى خواهد و هر آنچه را كه بخواهد همان مى كند، اراده فرمود تا اسلام عزيز، اما گرفتار دام بدخواهان و ناپاكان مجدداً عظمت خود را به دست آورد، لذا بايد احياگرى باشد تا اين رسالت را به انجام برساند.
راهبرى از تبار رسولان
بدين ترتيب و با اين انديشه هاى شفاف، آن مرجع راحل به تجديد مفاهيم اسلام پرداخت و وظيفه حمايت و صيانت از اسلام را به همگان گوشزد و آموزه ها و دستاوردهاى آن را با استناد به آياتى از قرآن كريم بيان كرد.
آزادى هاى اسلام را به اين آيه كريمه مستند نمود كه حضرت بارى تعالى با اشاره به مأموريت بزرگ پيامبر گرامى صلى الله عليه وآله وسلم مى فرمايد: «... ويحل لهم الطيبات ويحرم عليهم الخبائث ويضع عنهم إصرهم والأغلال التي كانت عليهم...(2)؛ و براى آنان چيزهاى پاكيزه را حلال و چيزهاى ناپاك را براى شان حرام مى گرداند، بارها سنگين (ماليات و خرافات) را از دوش آنان كنار زده و غل و زنجيرهايى كه بر دست و پاى آنان بوده (قوانين دست و پاگير را) بر مى دارد».
امت واحد اسلامى را به اين آيه مباركه مستدل كرد كه مى فرمايد: «وإن هذه امتكم امة واحدة وانا ربّكم فاتقون(3)؛ و در حقيقت، اين امت شما امت واحدى است، و من پروردگار شمايم، پس، از (عوامل تفرقه افكن مانند: نژاد پرستى، تعصبات قومى، مرزهاى روانى و جغرافيايى كه با فرمان مخالفت است) من پروا كنيد».
اخوت و برادرى دينى را به اين آيه كريمه مستند نمود كه مى فرمايد: «... إنّما المؤمنون إخوة...(4)؛ به تحقيق، مؤمنان برادر يكديگرند» اين بدان معناست كه هيچ مسلمانى حق ندارد برادر مسلمان خود را كه با او پيوند نژادى، ميهنى و زبانى نداشته باشد، با بيگانه بداند و از حقوق خود محروم سازد.
آرى، او كه خود را در برابر اين همه نابسامانى هاى فكرى، اعتقادى، اخلاقى، اجتماعى و اقتصادى حاكم بر جامعه اسلامى مسئول مى ديد، كمر همت بست تا به عنوان مرجعى مسؤوليت پذير، مسؤوليتى را كه خداى متعال بر دوش دانشمندان دين گذاشته به انجام رساند، لذا تمام توان و امكانات خود را به كار بست تا اسلام را در تمام ابعادش، حياتى مجدد بخشد.
بزرگ ترين موسوعه فقهى جهان اسلام
او با تبحر در اصول فقه و تجربه پربار اصولى خود، علم اصول را تجديد كرد و آخرين آراى اصولى و نظريه هاى جديد را بدان افزود.
ايشان علم اخلاق و آداب، را كه خود عملاً مرد ميدان آن بود با كتاب هاى اخلاقى و مجموعه هاى روايى خود كه در بردارنده اخلاق و آداب فردى و اجتماعى است رونق و حياتى مجدد بخشيد.
مجدد ثانى
خداى مهربان، آن مجدِّد را با نياكان پاكش محشور فرمايد و امت اسلامى را از گنجينه علمى اش بهره مند فرمايد كه همو شنونده دعاست. پس سلام بر او باد آن روز كه زاده شد و آن روز كه جان سپرد و آن روز كه زنده برانگيخته خواهد شد.
معرفي سايت مرتبط با اين مقاله
تصاوير زيبا و مرتبط با اين مقاله