نویسنده: اسماعیل شفیعی سروستانی
در بین جنگ افزارهای نوین، سلاح و فناوری میکروبی بیشتر از سایرین، مورد توجه تشکلهای تروریستی و تروریست دولتی ابرقدرتها قرار گرفته است.
شاید بتوان به جرئت گفت که سلاحهای هستهای دیگر یک خطر بالفعل نیستند و تنها یک قدرت بازدارندهی بالقوه محسوب میشوند. کشورهای صاحب این سلاحها، هرگز نخواهند توانست به راحتی از آنها علیه دشمنان خود استفاده نمایند؛ زیرا تبعات به کارگیری چنین سلاحهایی آن چنان گسترده است که قسمت بزرگی از جهان را در بر خواهد گرفت.
اشعههای رادیواکتیو، گرد و غبار اتمی، طوفان اتمی و اشعههای یونیزان در قالب مرزهای جغرافیایی نخواهند گنجید و حوزهی وسیعی را آلوده خواهند کرد. طبعاً در این زمان، کشور به کاربرندهی این سلاحها باید پاسخگوی کشورهای همسایه نیز باشد؛ مثلاً اگر «هند»، علیه «پاکستان» از بمب اتم استفاده نماید، بسته به محل انفجار اتمی، باید پاسخگوی بخش وسیعی از «خاورمیانه» نیز باشد؛ لذا شاید همین ملاحظه بوده است که در جنگ جهانی دوم، «ژاپن» برای امتحان بمبهای اتمی «آمریکا» انتخاب شد. کشوری دوردست در دریا که همسایهای نزدیک هم ندارد؛ در حالی که به نظر میرسد اگر بنا بود جنگ را به نوعی خاتمه دهند، میبایست این بمبهابر سر «برلین» تخلیه میشد که مبداء جنگ بود.
از سوی دیگر، سلاحهای شیمیایی نیز چندان گزینهی مناسبی برای فعالیتهای تروریستی نیستند. مشکلات حمل و نقل، نگهداری و به کارگیری، عمر کوتاه، خطر نشت، تأثیر محدود و قابلیّت ردیابی عامل ترور کننده، سبب شدهاند که این گزینه چندان مورد اقبالی نباشد؛ اگرچه در میدان جنگ گزینهی موفقی بوده است، ولی از آنجا که از سال 1935 م. کنوانسیون ممنوعیت به کارگیری آنها در «ژنو»، به امضای اکثر کشورهای جهان رسیده است، کشورهای متخاصم با احتیاط زیادی اقدام به استفاده از آن میکنند که البته آن نیز به اشاره ابرقدرتهاخواهد بود؛ ولی باز هم از سوی افکار عمومی جهان تحت فشار شدید قرار خواهد گرفت.
از این رو، سلاحهای میکروبی چه در عرصهی جنگی و چه در عرصهی تروریستی، وسیلهای بسیار مطلوب برای دشمنان شده است. توان تولید بالا، نگهداری راحت، قابلیت انتشار، قابلیت مصون سازی نیروی خودی، قابلیت تکثیر برای عوامل میکروبی زنده، دشواری بسیار در ردیابی فرد یا افراد متخاصم، گستردگی عملکرد از انسان تا دام و محصولات کشاورزی و محسنات بسیار دیگر، موجب شدهاند که تشکلهای تروریستی به این فناوری جدید به شدّت کشش یابند، بدون آنکه بتوان گناهی را متوجه آنها نمود.
سلاحهای میکروبی، به خصوص در عرصهی تروریسم دولتی و علیه ساختارهای صنعت کشاورزی در سالیان اخیر، بسیار به کار رفته است. اگرچه کشور هدف، هرگز نتوانسته است ادعای خود را علیه دشمنش به اثبات برساند.
اروپا شیوع جنون گاوی را متوجه سازمانهای جاسوسی «آمریکا» و «استرالیا» میداند که با هدف ضربهی اقتصادی به صادرات گوشت اروپا انجام شده است.
«چین» در شیوع سارس، آمریکا را مقصر میداند که باعث شد چین در آستانهی شکوفایی اقتصادی، سالها از گردونهی رقابت تولید ارزان قیمت به واسطهی تعطیلی کارخانههایش عقب بیفتد. «کرهی شمالی»، شیوع وبا در «پیونگ یانگ» را در اواخر دههی هشتاد میلادی، نتیجه فعالیت جاسوسهای آمریکایی میداند که با هدف مجبور کردن این کشور به پذیرش شرایط دول اروپایی، آمریکایی برای قطع آزمایشهای هستهای انجام شده است. تمامی این اتّهامات در حدّ اتّهام باقی میماند؛ ولی مسلّماً هر روز، بسیاری از مناطق جهان، در معرض خطر یک حملهی بیوتروریستی هستند. بدیهی است که نیروهای نظامی، تنها جمعیت در معرض خطر برای حملات بیولوژیک نیستند؛ بلکه اقشار مختلف در معرض خطر بوده و به منظور دفاع در مقابل آثار ناتوان کنندهی بالقوهی یک حمله، نیازمند کسب آگاهی نسبت به اصول اساسی همه گیرشناسی عوامل مورد استفاده در جنگ بیولوژیک میباشند. طبق نظر کارشناسان «سازمان بهداشت جهانی» (W.H.O) در حال حاضر 17کشور جهان قابلیّت تولید چنین موادّی را دارند.
تولید موادّ بیولوژیک تقریباً ارزان بوده، به طوری که، بمب اتمی فقرا The Poor Man's Atom Bomb یا PMAB نامیده شده است. تولید، استفاده و انتشار یک سلاح بیولوژیکی بسیار ارزان تر از بمب اتم بوده و کمتر احساسات جهانیان را برمی انگیزد و البته استفاده از این سلاحها تا حدودی برای تروریستها بی خطر میباشد.
معمولاً مشاهدهی پاتوژنها و مقابله علیه آنها مشکل است؛ به عنوان مثال در صورت انتشار عامل اسهال در آب یک منطقه تا دورهی کمون سپری و علائم بیماری ظاهر شود، چند روز طول میکشد که فرصت مناسبی برای تروریستهاست تا به اهداف خود برساند. انتقال عوامل هم از کشوری به کشور دیگر به وسیلهی مسافرهای معمولی آسان به نظر میرسد؛ به عنوان مثال، قرار دادن پودر میکروب سیاه زخم داخل کپسول، به عنوان دارو و حمل آن به مناطق مورد نظر.
این عوامل بیماری زا از راههای مختلفی در جوامع هدف مورد استفاده قرار میگیرند. انتشار عوامل بیماری زا در هوا، آب، مواد غذایی، انواع مواد کنسرو شده، اسباب بازی، پاکت نامه، هدایای پستی، حشرات ناقل، خون و ... سابقه داشته است. استفاده از عامل بیوتروریسم بر اساس اهداف تروریستها تعیین میگردد. در صورتی که تروریسم قصد گسترش وسیع بیماری را داشته باشد از عواملی، نظیر آبله انسانی استفاده میکند که به راحتی از فردی به فرد دیگر منتقل و باعث آلودگی وسیع میشود و در صورتی که قصد آن مورد هدف قرار دادن شخص خاصی باشد، از عواملی نظیر انتراکس (عامل سیاه زخم) استفاده میکند.
در فرهنگ سیاسی، ترور از ریشهی لاتین terror به معنای ترس و وحشت گرفته شده است و به رفتار و اعمال فرد یا گروهی اطلاق میشود که از راه ایجاد ترس، وحشت و استفاده از زور میخواهند به هدف سیاسی خود برساند. در زبان فارسی هم ترور به معنای ترسی زیاد، بیم و هراس و خوف و وحشت است و تروریست به عامل ترور، طرفدار ترور، آدم کش یا کسی که برای رسیدن به هدف خود، کسی را به طور غافلگیرانه بکشد یا ایجاد وحشت و هراس کند، گفته میشود.
در «لغتنامهی روابط بین المللی» ذیل کلمه terrorism آمده است: ترور و تروریسم به فعالیتهای بازیگران دولتی و غیردولتی اطلاق میشود که شیوه و تمهیدات خشن را در اعمال خود برای رسیدن به اهداف سیاسی به کار میبرند.
تأثیرات یک حملهی بیولوژیکی به چهار دسته تقسیم میشوند:
1. فیزیکی: بروز بیماری؛
2. روانی: بروز ترس و وحشت؛
3. اقتصادی: محدودیت سفر و جابه جایی، متوقّف شدن فعّالیتهای اقتصادی و کسب و کار؛
4. زیست محیطی: آسیب دیدن انسانها، حیوانات، گیاهان، آلوده شدن منابع طبیعی، مثل منابع آب و غیره.
«فرقهی مذهبی راجنیشی» در سال 1984 م. با آلوده کردن ظروف سالاد یازده رستوران در «آمریکا»، با باکتری تایفیموریوم سالامونا، موجب مسمومیت 750 نفر شدند؛
در سال 1993 م. فرقهی مذهبی آئوشینریکوی، باسیل سیاه زخم را در ناحیهی «کامیرو» در متروی «توکیو» منتشر کرد.
جنگهای بیولوژیک را میتوان به 3 دوره تقسیم کرد:
1) دوران اولیه: 200 سال قبل از میلاد مسیح (علیه السلام) تا آغاز قرن بیستم؛
2) دوران نوین؛
3) دوران کنونی.
در متون قدیمی آمده است کههانیبال، کوزههای پر از مار و عقرب را با منجنیق به سمت کشتی دشمنان پرتاب میکرد، که با شکسته شدن کوزهها، این جانوران در کشتی پخش و باعث به هم ریختگی اوضاع میشدند. پس از آن، طیّ یک حملهی برق آسا کشتی تسخیر میشد.
در کتاب «ذخیرهی خوارزمشاهی» که اوّلین دائرة المعارف پزشکی به زبان فارسی محسوب میشود و توسط دانشمند ایرانی، سیّداسماعیل جرجانی در قرن ششم هجری شمسی، تألیف گردیده، آمده است: بعضی از ملوک، کنیزکان را به زهر بپرورند؛ چنانکه خوردن آن ایشان را عادت شود و زیان ندارد. این از بهر آن کنند تا آن کنیزک را به تحفه (هدیه) یا به حیله دیگر به خصمی که ایشان را بود، برسانند تا به مباشرت آن کنیزک، هلاک شوند.
ابن سینا نیز در اوایل هزارهی دوم میلادی در دائرة المعارف «قانون در طب» همین مطلب را بیان نموده، دکتر الگود در کتاب «تاریخ پزشکی ایران و سرزمینهای خلافت شرقی»، سمّ مزبور را هند گیاه البیش نامیده که نوعی سم بیولوژیک به حساب میآید.
جرجانی در کتاب ذخیرهی خوارزمشاهی و «خُف علائی»، رهنمودهای جالب توجّهی را در رابطه با پیشگیری از بیوتروریسم گوارشی که در آن زمان رایج ترین راه ارعاب و هلاکت مخفیانه شخصیّتها و رقبا بوده، ارائه داده است و متذکّر میشود:
کسانی را که از این کار، اندیشه باشد، احتیاط آن است که طعامی که طعم آن قوی باشد، نخورند؛ مثلاً طعامی که ساخت تراش یا سخت شیرین یا سخت شور یا سخت تیز (تند) باشد، نخورند. از بهر آنکه کسانی که خواهند کسی را چیزهای زیان کار دهند، به چنین طعامهایی مزهی آن بپوشند؛ لذا آنجا که تهمت این کار باشد، هیچ نباید خورد و اگر ضرورت افتاد، چنان جای، گرسنه و تشنه حاضر نباید شد.
مهم ترین حادثهای که در تاریخ، از این نوع به وقوع پیوسته است، مربوط میشود به قوم تاتار که در سال 1346م. در شهر «کافا»، که هم اینک Feodissia نام دارد، با پرتاب کردن اجساد مردگان ناشی از طاعون، توانستند مقاومت شهر را از بین ببرند. برخی از موّرخان، علّت پیدایش اپیدمی مشهور طاعون در اروپا را که حدود 25 تا 40 میلیون کشته به جای گذاشت، همین اقدام قوم تاتار میدانند.
در سال 1710 م. نیز روسها از همین روش (روش قوم تاتار) در حمله به «سوئد» استفاده کردند.
در سال 1767م. در مبارزات بین نیروهای فرانسوی و بومیان «آمریکا» (سرخپوستان)، نیروهای انگلیسی به فرماندهی جفری امرست با فریب دادن سرخپوستان آمریکایی به عنوان اقدامهای صلح جویانه و مسالمت آمیز داستان خود، پتو و البسه و سایر ضروریات زندگی را به آنها هدیه دادند. امّا در حقیقت آن پتوها و وسایل از بیمارستانی که از مبتلایان به آبله نگهداری میکرد، ارسال شده بود و در نهایت باعث ایجاد اپیدمی آبله در بین سرخپوستان گردید که نسبت به آن حسّاس بودند و سرانجام، بیش از90% آنها کشته شدند و نیروهای فرانسوی که در حقیقت از طرف اروپا به این جنگ فرستاده شده بودند، بر سرخپوستان آمریکایی غلبه یافتند. نکته مهم در این طرح این بود که نیروهای انگلیسی از مصون بودن خود نسبت به این بیماری مهلک، به علت مایه کوبی نیروهای اروپا و حسّاس بودن سرخپوستان به آن، نهایت استفاده را کردند.
در شروع جنگ جهانی دوم، در سال 1941 م. هواپیماهای ژاپنی، ککهای آلوده به طاعون را در قسمتهایی از «چین» پراکنده ساختند. هواپیماهای ژاپنی در هر مرحله، 15 میلیون کک را بر روی 11 شهر چین اسپری نموده و اپیدمی طاعون به وقوع پیوست که بین سالهای 1937 م. و 1947 م. با بیش از 2000 حمله، مرگ 94000 نفر به وقوع پیوست.
بر اساس شواهد تاریخی، واحد 731 ارتش ژاپن حدود 400 کیلوگرم عامل آنتراکس (سیاه زخم) را به صورت بمبهای ویژه، آمادهی استفاده داشت.
دولت «آمریکا» در پایان جنگ جهانی دوم و در جنگی کاملاً تبلیغاتی، به افشاگری اعمال این گروه و محکوم کردن دولت ژاپن پرداخت؛ ولی در مقابل، طی یک محاکمه نمادین، علاوه بر بخشش و عفو دانشمندان این گروه، حاضر به فراهم کردن امنّیت آنها شد؛ به این شرط که تمامی اطلاعات و تجربیات به دست آمده توسط این گروه، در خدمت برنامههای بیولوژیکی دولت «آمریکا» قرار گیرد.
واقعهای که توجّه جهانیان را به این فعّالیتها بیش از پیش جلب نمود، اجرای آزمایش پخش اسپور آنتراکس به وسیلهی بمبهای انفجاری در جزیرهی غیرمسکونی «گرینارد» در غرب «اسکاتلند» بود و تا سال 2000 م. در خاک این جزیره، اسپورهای آنتراکس پیدا میشد. برنامههای بیولوژیک آمریکا نیز از سال 1941 م. شتاب گرفت. در سال 1941 م. در پی برنامههای آلمانهاو ژاپنیها، سردمداران دولت آمریکا با شدّت بیشتری به پیگیری این تحقیقات پرداختند. این کشور برنامههای خود را در «کمپ دتریک» که امروزه «فورت دتریک» نامیده میشود، متمرکز کرد. آمریکا آزمایشهای مخفیانهای بر روی مناطق پرجمعیت، با عوامل کم خطر یا بی خطر مثل باسیلوس گلوبیجی، سراشیا مارسنس و ذرات خنثی انجام میداد.
یکی از بزرگ ترین آزمایشهای مخفیانه ارتش آمریکا، پخش سراشیا مارسنس در شهر «سانفرانسیسکو» به صورت 5000 ذره در دقیقه بود که در نتیجهی آن، یک نفر فوت نمود و 10 نفر دیگر در بیمارستان بستری شدند.
در سال 1966م. در ادامهی این تحقیقات، در سیستم متروی شهر «نیویورک»، اسپورهای باسیلوس سابتیلیس پخش شد تا سیستم مترو از نظر امنیت ارزیابی شود. نتایج نشان داد که تمامی تونلهای مترو تنها با آلوده کردن یک ایستگاه میتواند آلوده بشود.
در سال 1979 م.، ساکنان شهر «سوردلوسک» در «شوروی» سابق، شاهد یک انفجار بزرگ در تأسیسات نظامی شمارهی 19 ارتش شوروی بودند. چند روز بعد در بین مردم این شهر، تب و مشکلات تنفسی منتشر گردید تا اینکه تعداد مرگ و میر افراد به حدود 40 نفر رسید. دولت شوروی علت مرگ ساکنان شهر را مصرف گوشت آلودهی گاو اعلام کرد. در نهایت، تعداد کلّ تلفات به یک هزار نفر رسید. در سال 1992 م. رئیس جمهور وقت «روسیه»، بوریس یلتسین، در یک کنفرانس مطبوعاتی، اعتراف کرد که ارتش سرخ در آن واحد نظامی، به صورت مخفیانه یک برنامهی گستردهی بیولوژیکی انجام میداده است.
در بین سالهای 1980 تا 1990 م. کاربرد سلاحهای بیوتروریستی به صورت پراکنده بود که از آنها میتوان به استفادهی شوروی از سام مهلک ترایکوتسان تی دو (باران زرد) علیه مجاهدان افغانی، استفادهی آمریکا از عامل میکروبی تب خوک علیه انقلابیون «کوبا»، استفادهی رژیم اشغالگر قدس از عامل بیولوژیکی علیه دختران خردسالی فلسطینی، در سال 1982 م. نام برد. مهم ترین رویداد بیوتروریسم در هزارهی جدید، پخش نامههای حاوی اسپور آنتراکس (عامل مولد سیاه زخم) در آمریکا بود. در روز 18 سپتامبر سال 2001 م. اوّلین نمونهی آنتراکس پوستی به علت نامهی پستی حاوی اسپور آنتراکس مشاهده شد که بیمار با مصرف آنتی بیوتیک بهبود یافت. از این زمان، تعداد مبتلایان به آنتراکس پوستی افزایش یافت تا اینکه در دوم اکتبر، دو مورد آنتراکس تنفسی، به عنوان اولین نمونههای آنتراکس تنفسی سالهای اخیر «آمریکا» گزارش شد و در پی آن، روبرت استیونس نتوانست در مقابل این بیماری مهلک دوام بیاورد و اولین قربانی بیوتروریسم در هزارهی جدید نام گرفت.
از این تاریخ به بعد، تعداد نامههای ارسالی آلوده به قسمتهای مختلف آمریکا، از جمله به مجلس سنای آن کشور نیز افزایش یافت و تعداد قربانیان نیز رو به افزایش گذاشت. در اواسط ماه اکتبر، باز هم دو کارمند ادارهی پست به علت آنتراکس تنفسی جان باختند و تقریباً بسیاری از ادارههای فدرال برای مدّت نامعلومی تعطیل شدند. وزارت بهداشت آمریکا در اواخر ماه اکتبر، شروع به تجویز آنتی بیوتیک سیپروفلوکسوساسین در یک دورهی 10 روزه برای بیش از 2200 نفر از کارمندان پست کرد و از طرفی، در بین ارتش و نیروهای نظامی نیز تجویز واکسن آغاز شد.
این وحشت و فاجعه در بین کارکنان اداره پست و سایر شهروندان عادی به حدی بالا گرفت که شرکت سازندهی داروی سیپروفلکسوساسین حاضر شد 100 میلیون قرص را تقریباً به نصف قیمت اولیه در اختیار دولت قرار دهد؛ یعنی چیزی معادل 100 میلیون دلار تنها برای پیشگیری دارویی در مقابل این حملهی بیوتروریستی!
پس از پیش آمدن این برنامهی طراحی شده، دولت نومحافظه کاران با بهانه قرار دادن این اتفاق، سیلی از بودجههای دولتی را برای مقابله با تهدیدات بیولوژیک گروههای تروریستی، همچون القاعده به مراکز تحقیقاتی مختلف گسیل داشت تا به ظاهر، راهکارهایی برای مقابله با این حملات فراهم کنند. برای برخورداری از این سیل پولی، بسیاری از سازمانهایی که بر روى بیماریهای واگیردار و عفونی کار میکردند، کار خود را به نوعی با بیوتروریسم ارتباط داده و دست به انجام تحقیقات و آزمایشهای گستردهای زدند که یقیناً در آیندهای نه چندان دور، نتایج آن همچون نتایج پژوهشهای دهههای قبلی، بر همگان ظاهر خواهد شد.
در سیستم درجه بندی امنیت بیولوژیک «آمریکا»، درجهی 4 به خطرناک ترین آزمایشها و آزمایشگاهها داده میشود. پیش از یازده سپتامبر، تنها پنج آزمایشگاه وجود داشت که در بالاترین درجه امنیت بیولوژیک، یعنی درجهی 4، قرار داشتند و به طور فعال در زمینه مطالعهی عوامل بیولوژیک مرگ زا کار میکردند؛ در حالی که در سال 2009 م. این تعداد به پانزده مورد رسید و روند افزایشی همچنان ادامه داشته و تعدادی نیز در حال ساخت هستند.
در مجموع، هم اکنون بیش از 400 مرکز تحقیقاتی در درجات امنیت بیولوژیک 3 و 4 در آمریکا فعال هستند که توانایی تولید عواملی، همچون باکتری سیاه زخم و فراوردههای آن را دارند و بیش از چهارده هزار نفر بر روی تولید چنین عوامل خطرناکی کار میکنند که اکثر آنها مربوط به بخش غیردولتی بوده و برای کسب بودجه، مجبورند پروژههای مد نظر سیاستمداران را هرچه که باشد، بپذیرند.
در بین انواع سلاحهای نوین، میکروبها و فرآوردههای میکروبی رقمی بهت آور از مرگ و میر را در پی خواهند داشت؛ مثلاً 15 گرم از سمّ تولید شده توسط باکتری کلستریدیوم بوتولینوم میتواند تمام مردم جهان را به کام مرگ بکشد! یا به طور مثال اگر در شهری 12 میلیون نفری یک موشک اسکاد با کلاهک محتوی 300 کیلوگرم گاز اعصاب سارین منفجر شود، بین 60 تا 100 هزار نفر را خواهد کشت. اگر همین کلاهک حاوی یک بمب 12 کیلوتنی هستهای باشد، 23 تا 80 هزار نفر را از بین میبرد؛ اما اگر چنین کلاهکی با تنها 100 کیلو اسپور سیاه زخم بار شود، بسته به شرایط جوی بین 42 هزار نفر تا 3 میلیون نفر را خواهد کشت؛
2. توانایی در ایجاد بیماری و عوارض طولانی مدت و نیاز به مراقبتهای گسترده؛
3. توانایی برخی عوامل در انتشار از طریق ناقل یا فرد آلوده:
این امر باعث میشود تا آلودگی از فردی به فرد دیگر منتقل شود و همین امر کمک میکند تا با حجم اندکی از میکروب، بتوان شهری را از پای درآورد؛
4. عدم وجود فناوری کافی و سیستمهای شناسایی کار آمد:
تقریباً اکثر کشورهای جهان که مورد این تهدیدات هستند، از فناوری نوین تشخیص بی بهرهاند. گذشته از سطح پایین علمی این کشورها، عدم فروش تجهیزات پیشرفته از سوی کشورهای توسعه یافته سبب شده است که تشخیص سریع یک حمله بیوتروریستی با تأخیر صورت پذیرد؛
5. کاهش نقش خود امدادی و دگر امدادی و افزایش حسّ ناامیدی در مردم؛
6. وجود یک دورهی نهفته بیماری که باعث میشود درمان و پیشگیری از انتقال بیماری با تأخیر انجام شود:
معمولاً در خوش بینانه ترین حالت، وقتی کادر دفاعی از بروز یک تهاجم میکروبی آگاه میشوند که یک اپیدمی رخ داده است. طبعاً در این حالت، کمک رسانی و مهار بیماری بسیار دشوار و با بروز استرسهای اجتماعی همراه است؛
7. توانایی در ایجاد علائم عمومی و غیراختصاصی و اصولاً مشکل بودن تشخیص:
تقریباً تمام بیماریهای عفونی در شروع، علائم بالینی یکسانی نشان میدهند؛ مثلاً سیاه زخم در آغاز، علائمی همچون یک زکام عادی را بروز میدهد. بعد از یک دورهی یکی دو روزه که فرد احساس بهبودی میکند، ناگهان با شتابی فراوان تمام بدن را دربر میگیرد و فرد را میکشد. در اینجا، مهارت کادر درمانی در تشخیص افتراقی بیماریها بسیار تعیین کننده خواهد بود؛
8. امکان تولید میکروبهای نوپدید یا انتشار عوامل بازپدید:
میکروبهای نوپدید به میکروارگانیسمهایی گفته میشود که در آزمایشگاههای بیوتکنولوژیک، از تغییر گونههای وحشی به دست میآیند. با کمک مهندسی ژنتیک میتوان باکتری یا ویروسی را تولید نمود که در حکم یک گونه یا زیرگونهی جدید باشد. «ایدز»، «سارس»، «بولا» و.. از این دستهاند. اما میکروبهای بازپدید به آن گروهی گفته میشود که ریشه کن شده یا تقریباً به طور کامل مهار شدهاند؛ ولی توسط گروههایی که به بانکهای میکروبی جهان دسترسی دارند، دوباره منتشر میشوند؛ مثلاً «آبله» در جهان ریشه کن شده است؛ اما با این وجود چند کشور از جمله «ایالات متّحده» هنوز مقداری از این ویروس را در بانک میکروبی خود نگهداری میکنند. نشت یا انتشار عمدی آن در جهانی که نزدیک به 40 سال است واکسن آبله را دریافت نکرده، فاجعه بار خواهد بود؛
9. موجب تخریت صنایع و تجهیزات نمیشوند.
2. آثارشان دیر ظاهر میشود. معمولاً بیماری یک دورهی نهفته دارد که از لحظهی آلوده شدن تا بروز علائم را شامل میگردد. همین زمان، تشخیص را به تأخیر انداخته و در عین حال، باعث انتشار بیماری خواهد شد. طبعاً هر چه زمان کمون (زمان نهفتگی ) بیماری بیشتر باشد، خطر بروز همه گیری بیشتر خواهد بود.
3. مهار آن مشکل است. افراد آلوده به صورت بیمار یا ناقل بدون آنکه بتوان ایشان را تحت کنترل قرار داد، در منطقه جابه جا میشوند یا به عقب خط باز میگردند و با این کار، باعث گسترش شدید عامل میشوند.
4. عموماً قابل انتقال و سرایت از یک فرد به فرد دیگر هستند.
5. غیر قابل تشخیص با حواسّ پنجگانه هستند. یعین رنگ و بو ندارند.
اصولاً جاسوسان و عوامل خود فروخته داخلی میتوانند با هر وسیلهای به انتشار میکروبها یا فرآوردههای کشنده آنها مبادرت نمایند. از این بین، مراسلات پستی، لوازم آرایشی، البسههای دست دوم، بسته بندیهای صادراتی و سیگار و تنقّلات، گزینههای مورد توجّه هستند. میتوان حجم معینی از اسپور باکتریای، مانند باسیلوس آنتراسیس را در پاکت نامهای ریخت و به مقصد هدف پست کرد یا در ترکیب مواد سازنده شکلاتهاو تنقلات، مواد مضر با تأثیر دراز مدّت را قرار داد یا به همراه علوفه دامی، حشرات ناقل بیماریهای دام و طیور را به کشوری فرستاد تا صنایع آن کشور را فلج نمایند.
1. ازدیاد حشرات به طور غیرعادی در یک منطقه، به خصوص حشراتی که قبلاً در منطقه دیده نشدهاند؛
2. وجود اجساد حیوانات مرده به صورت غیرعادی در منطقه یا حیوانات غیربومی مرده و زنده در اطراف مراکز مسکونی و پادگانی؛
3. احساس تغییر طعم و مزه آب و مواد غذایی؛
4. خشک شدن ناگهانی گیاهان؛
5. مردن احشام و دامها در منطقه؛
6. بیمار شدن ناگهانی افراد؛
7. مشاهدهی افراد مبتلا به بیماری با علائم مشترک و به تعداد زیاد.
به گزارش «آسوشیتدپرس»، تیم پزشکی الکساندر در توجیه علت وخامت اوضاع جسمانی وی اعلام کردند که لیتویننکوی 43 ساله با حملهی قلبی روبه رو شد و پلیس «لندن» نیز اعلام کرد علت مرگ لیتویننکو نامعلوم است. بر اساس این گزارش، این جاسوس سابق شوروی اعلام کرده بود که در تاریخ اول نوامبر، حین انجام تحقیقات در خصوص مرگ آناپولیتکوفسکایا روزنامه نگار فقید روسی و از دیگر منتقدان «کرملین» مسموم شده بود. به گفته وی پس از این اتفاق، موهای سر و بدنش به تدریج شروع به ریختن کرد، گلویش متورم و سیستم اعصاب و روانش به شدّت آسیب دید. وی همچنین در گفت و گو با «مجلّه ی تایمز» گفت که کرملین مستقیماً در مسمومیتش دست داشته است. پس از این حادثه، «سرویس اطلاعات خارجی روسیه» (SVR) طی بیانیهای، هرگونه دست داشتن در مرگ مخالفانش را رد کرد.
«رویترز» نوشت: حتّی در یکی از این اقدامات تروریستی، تلاش شد تا با استفاده از یک پودر سمی، ریشهای بلند کاسترو را آلوده کنند تا با ریزش ریشهای وی، از مجبوبیت کاسترو در «کوبا» و دیگر کشورهای جهان کاسته شود. سایت خبری رسمی کوبا، «آنسا» نیز گزارش داد که رهبر انقلابی 85 سالهی کوبا در زندگی سیاسی خود، یعنی از سال 1959 م. تا سال 2006 م. در مجموع از 638 سوء قصد جان سالم به در برده است و به نقل از روزنامهی «دیلی تلگراف»، بخشی از این اقدامات تروریستی در قالب یک سریالی 8 قسمتی با عنوان «او که باید زندگی کند» (He Who MustLive) ساخته شده است.
منبع تحقیق :
سایت وزارت اطلاعات، تاریخ خبر 20/3/91
منبع مقاله :
واحد پژوهش مؤسّسه ی فرهنگی موعود عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف)؛ (1394)، بیوتروریسم، تهران: هلال، چاپ اوّل.
شاید بتوان به جرئت گفت که سلاحهای هستهای دیگر یک خطر بالفعل نیستند و تنها یک قدرت بازدارندهی بالقوه محسوب میشوند. کشورهای صاحب این سلاحها، هرگز نخواهند توانست به راحتی از آنها علیه دشمنان خود استفاده نمایند؛ زیرا تبعات به کارگیری چنین سلاحهایی آن چنان گسترده است که قسمت بزرگی از جهان را در بر خواهد گرفت.
اشعههای رادیواکتیو، گرد و غبار اتمی، طوفان اتمی و اشعههای یونیزان در قالب مرزهای جغرافیایی نخواهند گنجید و حوزهی وسیعی را آلوده خواهند کرد. طبعاً در این زمان، کشور به کاربرندهی این سلاحها باید پاسخگوی کشورهای همسایه نیز باشد؛ مثلاً اگر «هند»، علیه «پاکستان» از بمب اتم استفاده نماید، بسته به محل انفجار اتمی، باید پاسخگوی بخش وسیعی از «خاورمیانه» نیز باشد؛ لذا شاید همین ملاحظه بوده است که در جنگ جهانی دوم، «ژاپن» برای امتحان بمبهای اتمی «آمریکا» انتخاب شد. کشوری دوردست در دریا که همسایهای نزدیک هم ندارد؛ در حالی که به نظر میرسد اگر بنا بود جنگ را به نوعی خاتمه دهند، میبایست این بمبهابر سر «برلین» تخلیه میشد که مبداء جنگ بود.
از سوی دیگر، سلاحهای شیمیایی نیز چندان گزینهی مناسبی برای فعالیتهای تروریستی نیستند. مشکلات حمل و نقل، نگهداری و به کارگیری، عمر کوتاه، خطر نشت، تأثیر محدود و قابلیّت ردیابی عامل ترور کننده، سبب شدهاند که این گزینه چندان مورد اقبالی نباشد؛ اگرچه در میدان جنگ گزینهی موفقی بوده است، ولی از آنجا که از سال 1935 م. کنوانسیون ممنوعیت به کارگیری آنها در «ژنو»، به امضای اکثر کشورهای جهان رسیده است، کشورهای متخاصم با احتیاط زیادی اقدام به استفاده از آن میکنند که البته آن نیز به اشاره ابرقدرتهاخواهد بود؛ ولی باز هم از سوی افکار عمومی جهان تحت فشار شدید قرار خواهد گرفت.
از این رو، سلاحهای میکروبی چه در عرصهی جنگی و چه در عرصهی تروریستی، وسیلهای بسیار مطلوب برای دشمنان شده است. توان تولید بالا، نگهداری راحت، قابلیت انتشار، قابلیت مصون سازی نیروی خودی، قابلیت تکثیر برای عوامل میکروبی زنده، دشواری بسیار در ردیابی فرد یا افراد متخاصم، گستردگی عملکرد از انسان تا دام و محصولات کشاورزی و محسنات بسیار دیگر، موجب شدهاند که تشکلهای تروریستی به این فناوری جدید به شدّت کشش یابند، بدون آنکه بتوان گناهی را متوجه آنها نمود.
سلاحهای میکروبی، به خصوص در عرصهی تروریسم دولتی و علیه ساختارهای صنعت کشاورزی در سالیان اخیر، بسیار به کار رفته است. اگرچه کشور هدف، هرگز نتوانسته است ادعای خود را علیه دشمنش به اثبات برساند.
اروپا شیوع جنون گاوی را متوجه سازمانهای جاسوسی «آمریکا» و «استرالیا» میداند که با هدف ضربهی اقتصادی به صادرات گوشت اروپا انجام شده است.
«چین» در شیوع سارس، آمریکا را مقصر میداند که باعث شد چین در آستانهی شکوفایی اقتصادی، سالها از گردونهی رقابت تولید ارزان قیمت به واسطهی تعطیلی کارخانههایش عقب بیفتد. «کرهی شمالی»، شیوع وبا در «پیونگ یانگ» را در اواخر دههی هشتاد میلادی، نتیجه فعالیت جاسوسهای آمریکایی میداند که با هدف مجبور کردن این کشور به پذیرش شرایط دول اروپایی، آمریکایی برای قطع آزمایشهای هستهای انجام شده است. تمامی این اتّهامات در حدّ اتّهام باقی میماند؛ ولی مسلّماً هر روز، بسیاری از مناطق جهان، در معرض خطر یک حملهی بیوتروریستی هستند. بدیهی است که نیروهای نظامی، تنها جمعیت در معرض خطر برای حملات بیولوژیک نیستند؛ بلکه اقشار مختلف در معرض خطر بوده و به منظور دفاع در مقابل آثار ناتوان کنندهی بالقوهی یک حمله، نیازمند کسب آگاهی نسبت به اصول اساسی همه گیرشناسی عوامل مورد استفاده در جنگ بیولوژیک میباشند. طبق نظر کارشناسان «سازمان بهداشت جهانی» (W.H.O) در حال حاضر 17کشور جهان قابلیّت تولید چنین موادّی را دارند.
تولید موادّ بیولوژیک تقریباً ارزان بوده، به طوری که، بمب اتمی فقرا The Poor Man's Atom Bomb یا PMAB نامیده شده است. تولید، استفاده و انتشار یک سلاح بیولوژیکی بسیار ارزان تر از بمب اتم بوده و کمتر احساسات جهانیان را برمی انگیزد و البته استفاده از این سلاحها تا حدودی برای تروریستها بی خطر میباشد.
معمولاً مشاهدهی پاتوژنها و مقابله علیه آنها مشکل است؛ به عنوان مثال در صورت انتشار عامل اسهال در آب یک منطقه تا دورهی کمون سپری و علائم بیماری ظاهر شود، چند روز طول میکشد که فرصت مناسبی برای تروریستهاست تا به اهداف خود برساند. انتقال عوامل هم از کشوری به کشور دیگر به وسیلهی مسافرهای معمولی آسان به نظر میرسد؛ به عنوان مثال، قرار دادن پودر میکروب سیاه زخم داخل کپسول، به عنوان دارو و حمل آن به مناطق مورد نظر.
این عوامل بیماری زا از راههای مختلفی در جوامع هدف مورد استفاده قرار میگیرند. انتشار عوامل بیماری زا در هوا، آب، مواد غذایی، انواع مواد کنسرو شده، اسباب بازی، پاکت نامه، هدایای پستی، حشرات ناقل، خون و ... سابقه داشته است. استفاده از عامل بیوتروریسم بر اساس اهداف تروریستها تعیین میگردد. در صورتی که تروریسم قصد گسترش وسیع بیماری را داشته باشد از عواملی، نظیر آبله انسانی استفاده میکند که به راحتی از فردی به فرد دیگر منتقل و باعث آلودگی وسیع میشود و در صورتی که قصد آن مورد هدف قرار دادن شخص خاصی باشد، از عواملی نظیر انتراکس (عامل سیاه زخم) استفاده میکند.
تعاریف
برای ترور و تروریسم، تعاریف مختلفی ارائه شده که با گذشت زمان توسعه داده شدهاند. در ابتدای بحث به چند تعریف و تعاریف مرتبط با آن اشاره میگردد.ترور چیست؟
ترور در کلمه، به معنی ترساندن است و در فرهنگ سیاسی جهان عبارت است از هرگونه اقدام خصمانه و مخفیانه علیه فرد یا افرادی در حوزهای محدود یا گستردهی اقتصادی، کشاورزی و صنعتی، با هدف ایجاد ارعاب یا باج خواهی.در فرهنگ سیاسی، ترور از ریشهی لاتین terror به معنای ترس و وحشت گرفته شده است و به رفتار و اعمال فرد یا گروهی اطلاق میشود که از راه ایجاد ترس، وحشت و استفاده از زور میخواهند به هدف سیاسی خود برساند. در زبان فارسی هم ترور به معنای ترسی زیاد، بیم و هراس و خوف و وحشت است و تروریست به عامل ترور، طرفدار ترور، آدم کش یا کسی که برای رسیدن به هدف خود، کسی را به طور غافلگیرانه بکشد یا ایجاد وحشت و هراس کند، گفته میشود.
در «لغتنامهی روابط بین المللی» ذیل کلمه terrorism آمده است: ترور و تروریسم به فعالیتهای بازیگران دولتی و غیردولتی اطلاق میشود که شیوه و تمهیدات خشن را در اعمال خود برای رسیدن به اهداف سیاسی به کار میبرند.
بیو تروریسم چیست؟
بر اساس تعریف پلیس بین المللی در سال 2007 م. بیوتروریسم عبارت است از منتشر کردن عوامل بیولوژیکی یا سمی با هدف کشتن یا آسیب رساندن به انسانها، حیوانات و گیاهان با قصد و نیت قبلی و به منظور وحشت آفرینی، تهدید و وادار ساختن یک دولت یا گروهی از مردم به انجام عملی یا برآورده کردن خواستهای سیاسی یا اجتماعی.حملهی بیوتروریستی چیست؟
عبارت است از: پخش کردن ویروس، باکتری، میکروب یا دیگر عوامل بیماری زا و سمّی که موجب بروز بیماری و مرگ در میان انسانها، حیوانات و گیاهان میشود. کشف و شناسایی یک حملهی بیولوژیکی، سخت و دشوار به نظر میآید.تأثیرات یک حملهی بیولوژیکی به چهار دسته تقسیم میشوند:
1. فیزیکی: بروز بیماری؛
2. روانی: بروز ترس و وحشت؛
3. اقتصادی: محدودیت سفر و جابه جایی، متوقّف شدن فعّالیتهای اقتصادی و کسب و کار؛
4. زیست محیطی: آسیب دیدن انسانها، حیوانات، گیاهان، آلوده شدن منابع طبیعی، مثل منابع آب و غیره.
بیوتروریسمهاچه کسانی هستند؟
معمولاً گروهها و جنبشهای سیاسی و فرقههای مذهبی یا اشخاصی هستند که توانایی تولید و به کارگیری سلاحهای بیولوژیک را دارند؛ به طور مثال «جنبش استقلال طلب قبیلهی مائومائو» در «کنیا» که از سم، برای کشتن مأموران حکومت استعماری «بریتانیا» استفاده کردند؛«فرقهی مذهبی راجنیشی» در سال 1984 م. با آلوده کردن ظروف سالاد یازده رستوران در «آمریکا»، با باکتری تایفیموریوم سالامونا، موجب مسمومیت 750 نفر شدند؛
در سال 1993 م. فرقهی مذهبی آئوشینریکوی، باسیل سیاه زخم را در ناحیهی «کامیرو» در متروی «توکیو» منتشر کرد.
جنگهای میکروبی (بیولوژیک)
تاریخچه
استفاده کردن از مواد تولید شده توسط جانوران، گیاهان، باکتریها، قارچهاو ویروسها، علیه نیروهای انسانی و منابع غذایی سابقهای هزاران ساله دارد. استفاده از سموم جانوری یا گیاهی برای سمی کردن سر تیرهای جنگی، استفاده از لاشهی حیوانات مرده از طاعون برای شکستن مقاومت داخل قلعهها، مسموم سازی فضای داخلی مقابر فرعونها باهاگ قارچی کشانده و آلوده کردن منابع آبی شهرها، از نمونههای باستانی به کارگیری سلاحهای نامتعارف بیولوژیک است. در جهان متمدّن نیز این رویّه ادامه یافت و البتّه پیچیده تر شد؛ آن گونه که ساخت و به کارگیری این سلاحها طی کنوانسیونهای بین المللی به شدّت ممنوع شد. با این حال، قدرتهای استکباری همواره در اندیشهی ساخت سلاحهای بیولوژیک و زیستی هستند تا با وارد ساختن کمترین زیان اقتصادی به صنایع و با بیشترین کشتار بتوانند به منابع حریف دست یابند. کشتار فراوان، وحشت گسترده، ایجاد هراس در عقب جبهه، فلج ساختن خط مقدّم، بردن جنگ به داخل خانههای مردم غیرنظامی و درگیر نمودن شهرها، عدم امکان اثبات دقیق در به کارگیری آنها و نهایتاً تخریب اند که از محسنّات خاصّ سلاحهای میکروبی هستند. محسنّاتی که از نگاه نظریه پردازان جنگی، به هیچ وجه قابل چشم پوشی نیستند.جنگهای بیولوژیک را میتوان به 3 دوره تقسیم کرد:
1) دوران اولیه: 200 سال قبل از میلاد مسیح (علیه السلام) تا آغاز قرن بیستم؛
2) دوران نوین؛
3) دوران کنونی.
دوران اوّلیه
اوّلین اسناد ثبت شده از کاربرد میکرو ارگانیسمها، به عنوان یک سلاح بیولوژیکی به «رومیان» مربوط میشود که از اجساد حیوانات مرده برای آلوده کردن چاههاو منابع آب دشمنان استفاده میکردند.در متون قدیمی آمده است کههانیبال، کوزههای پر از مار و عقرب را با منجنیق به سمت کشتی دشمنان پرتاب میکرد، که با شکسته شدن کوزهها، این جانوران در کشتی پخش و باعث به هم ریختگی اوضاع میشدند. پس از آن، طیّ یک حملهی برق آسا کشتی تسخیر میشد.
در کتاب «ذخیرهی خوارزمشاهی» که اوّلین دائرة المعارف پزشکی به زبان فارسی محسوب میشود و توسط دانشمند ایرانی، سیّداسماعیل جرجانی در قرن ششم هجری شمسی، تألیف گردیده، آمده است: بعضی از ملوک، کنیزکان را به زهر بپرورند؛ چنانکه خوردن آن ایشان را عادت شود و زیان ندارد. این از بهر آن کنند تا آن کنیزک را به تحفه (هدیه) یا به حیله دیگر به خصمی که ایشان را بود، برسانند تا به مباشرت آن کنیزک، هلاک شوند.
ابن سینا نیز در اوایل هزارهی دوم میلادی در دائرة المعارف «قانون در طب» همین مطلب را بیان نموده، دکتر الگود در کتاب «تاریخ پزشکی ایران و سرزمینهای خلافت شرقی»، سمّ مزبور را هند گیاه البیش نامیده که نوعی سم بیولوژیک به حساب میآید.
جرجانی در کتاب ذخیرهی خوارزمشاهی و «خُف علائی»، رهنمودهای جالب توجّهی را در رابطه با پیشگیری از بیوتروریسم گوارشی که در آن زمان رایج ترین راه ارعاب و هلاکت مخفیانه شخصیّتها و رقبا بوده، ارائه داده است و متذکّر میشود:
کسانی را که از این کار، اندیشه باشد، احتیاط آن است که طعامی که طعم آن قوی باشد، نخورند؛ مثلاً طعامی که ساخت تراش یا سخت شیرین یا سخت شور یا سخت تیز (تند) باشد، نخورند. از بهر آنکه کسانی که خواهند کسی را چیزهای زیان کار دهند، به چنین طعامهایی مزهی آن بپوشند؛ لذا آنجا که تهمت این کار باشد، هیچ نباید خورد و اگر ضرورت افتاد، چنان جای، گرسنه و تشنه حاضر نباید شد.
مهم ترین حادثهای که در تاریخ، از این نوع به وقوع پیوسته است، مربوط میشود به قوم تاتار که در سال 1346م. در شهر «کافا»، که هم اینک Feodissia نام دارد، با پرتاب کردن اجساد مردگان ناشی از طاعون، توانستند مقاومت شهر را از بین ببرند. برخی از موّرخان، علّت پیدایش اپیدمی مشهور طاعون در اروپا را که حدود 25 تا 40 میلیون کشته به جای گذاشت، همین اقدام قوم تاتار میدانند.
در سال 1710 م. نیز روسها از همین روش (روش قوم تاتار) در حمله به «سوئد» استفاده کردند.
در سال 1767م. در مبارزات بین نیروهای فرانسوی و بومیان «آمریکا» (سرخپوستان)، نیروهای انگلیسی به فرماندهی جفری امرست با فریب دادن سرخپوستان آمریکایی به عنوان اقدامهای صلح جویانه و مسالمت آمیز داستان خود، پتو و البسه و سایر ضروریات زندگی را به آنها هدیه دادند. امّا در حقیقت آن پتوها و وسایل از بیمارستانی که از مبتلایان به آبله نگهداری میکرد، ارسال شده بود و در نهایت باعث ایجاد اپیدمی آبله در بین سرخپوستان گردید که نسبت به آن حسّاس بودند و سرانجام، بیش از90% آنها کشته شدند و نیروهای فرانسوی که در حقیقت از طرف اروپا به این جنگ فرستاده شده بودند، بر سرخپوستان آمریکایی غلبه یافتند. نکته مهم در این طرح این بود که نیروهای انگلیسی از مصون بودن خود نسبت به این بیماری مهلک، به علت مایه کوبی نیروهای اروپا و حسّاس بودن سرخپوستان به آن، نهایت استفاده را کردند.
دوران نوین
دوران نوین از سال 1918م. آغاز میشود. از اولین اقدامهایی که در دوران نوین کاربرد این سلاحهاانجام شد، تشکیل واحد 731 در ارتش «ژاپن»، به عنوان متولی امر تحقیق در مورد این سلاحها و یافتن نمونهی قدرتمند آن بود. در سال 1931 م.، ژاپن برنامههای بیولوژیکی خود را گسترش بیشتری داد. به همین منظور، واحد 731 در «منچوری» یک پایگاه مخفی برای آزمایش مستقیم بر روی انسان (اسیران جنگی) تشکیل داد که فقط برخی از آزمایشهای بیولوژیکی این گروه یا در واقع جنایتهای آنها در تاریخ ثبت شده است. حدّاقل 10000 زندانی در نتیجهی این آزمایشها جان سپردند.در شروع جنگ جهانی دوم، در سال 1941 م. هواپیماهای ژاپنی، ککهای آلوده به طاعون را در قسمتهایی از «چین» پراکنده ساختند. هواپیماهای ژاپنی در هر مرحله، 15 میلیون کک را بر روی 11 شهر چین اسپری نموده و اپیدمی طاعون به وقوع پیوست که بین سالهای 1937 م. و 1947 م. با بیش از 2000 حمله، مرگ 94000 نفر به وقوع پیوست.
بر اساس شواهد تاریخی، واحد 731 ارتش ژاپن حدود 400 کیلوگرم عامل آنتراکس (سیاه زخم) را به صورت بمبهای ویژه، آمادهی استفاده داشت.
دولت «آمریکا» در پایان جنگ جهانی دوم و در جنگی کاملاً تبلیغاتی، به افشاگری اعمال این گروه و محکوم کردن دولت ژاپن پرداخت؛ ولی در مقابل، طی یک محاکمه نمادین، علاوه بر بخشش و عفو دانشمندان این گروه، حاضر به فراهم کردن امنّیت آنها شد؛ به این شرط که تمامی اطلاعات و تجربیات به دست آمده توسط این گروه، در خدمت برنامههای بیولوژیکی دولت «آمریکا» قرار گیرد.
دوران کنونی
پس از جنگ جهانی دوم، دنیا وارد مرحلهی جدیدی به نام جنگ سرد شد. در این مرحله، «انگلستان» نیز با جدّیت، سرگرم اجرای پروژههای متعدّدی در زمینهی سلاحهای بیولوژیک بود. آنها به خصوص بر روی اسپورهای آنتراکس (سیاه زخم) و میزان تخریب و گسترش آن، به وسیلهی بمبهای انفجاری کار میکردند.واقعهای که توجّه جهانیان را به این فعّالیتها بیش از پیش جلب نمود، اجرای آزمایش پخش اسپور آنتراکس به وسیلهی بمبهای انفجاری در جزیرهی غیرمسکونی «گرینارد» در غرب «اسکاتلند» بود و تا سال 2000 م. در خاک این جزیره، اسپورهای آنتراکس پیدا میشد. برنامههای بیولوژیک آمریکا نیز از سال 1941 م. شتاب گرفت. در سال 1941 م. در پی برنامههای آلمانهاو ژاپنیها، سردمداران دولت آمریکا با شدّت بیشتری به پیگیری این تحقیقات پرداختند. این کشور برنامههای خود را در «کمپ دتریک» که امروزه «فورت دتریک» نامیده میشود، متمرکز کرد. آمریکا آزمایشهای مخفیانهای بر روی مناطق پرجمعیت، با عوامل کم خطر یا بی خطر مثل باسیلوس گلوبیجی، سراشیا مارسنس و ذرات خنثی انجام میداد.
یکی از بزرگ ترین آزمایشهای مخفیانه ارتش آمریکا، پخش سراشیا مارسنس در شهر «سانفرانسیسکو» به صورت 5000 ذره در دقیقه بود که در نتیجهی آن، یک نفر فوت نمود و 10 نفر دیگر در بیمارستان بستری شدند.
در سال 1966م. در ادامهی این تحقیقات، در سیستم متروی شهر «نیویورک»، اسپورهای باسیلوس سابتیلیس پخش شد تا سیستم مترو از نظر امنیت ارزیابی شود. نتایج نشان داد که تمامی تونلهای مترو تنها با آلوده کردن یک ایستگاه میتواند آلوده بشود.
در سال 1979 م.، ساکنان شهر «سوردلوسک» در «شوروی» سابق، شاهد یک انفجار بزرگ در تأسیسات نظامی شمارهی 19 ارتش شوروی بودند. چند روز بعد در بین مردم این شهر، تب و مشکلات تنفسی منتشر گردید تا اینکه تعداد مرگ و میر افراد به حدود 40 نفر رسید. دولت شوروی علت مرگ ساکنان شهر را مصرف گوشت آلودهی گاو اعلام کرد. در نهایت، تعداد کلّ تلفات به یک هزار نفر رسید. در سال 1992 م. رئیس جمهور وقت «روسیه»، بوریس یلتسین، در یک کنفرانس مطبوعاتی، اعتراف کرد که ارتش سرخ در آن واحد نظامی، به صورت مخفیانه یک برنامهی گستردهی بیولوژیکی انجام میداده است.
در بین سالهای 1980 تا 1990 م. کاربرد سلاحهای بیوتروریستی به صورت پراکنده بود که از آنها میتوان به استفادهی شوروی از سام مهلک ترایکوتسان تی دو (باران زرد) علیه مجاهدان افغانی، استفادهی آمریکا از عامل میکروبی تب خوک علیه انقلابیون «کوبا»، استفادهی رژیم اشغالگر قدس از عامل بیولوژیکی علیه دختران خردسالی فلسطینی، در سال 1982 م. نام برد. مهم ترین رویداد بیوتروریسم در هزارهی جدید، پخش نامههای حاوی اسپور آنتراکس (عامل مولد سیاه زخم) در آمریکا بود. در روز 18 سپتامبر سال 2001 م. اوّلین نمونهی آنتراکس پوستی به علت نامهی پستی حاوی اسپور آنتراکس مشاهده شد که بیمار با مصرف آنتی بیوتیک بهبود یافت. از این زمان، تعداد مبتلایان به آنتراکس پوستی افزایش یافت تا اینکه در دوم اکتبر، دو مورد آنتراکس تنفسی، به عنوان اولین نمونههای آنتراکس تنفسی سالهای اخیر «آمریکا» گزارش شد و در پی آن، روبرت استیونس نتوانست در مقابل این بیماری مهلک دوام بیاورد و اولین قربانی بیوتروریسم در هزارهی جدید نام گرفت.
از این تاریخ به بعد، تعداد نامههای ارسالی آلوده به قسمتهای مختلف آمریکا، از جمله به مجلس سنای آن کشور نیز افزایش یافت و تعداد قربانیان نیز رو به افزایش گذاشت. در اواسط ماه اکتبر، باز هم دو کارمند ادارهی پست به علت آنتراکس تنفسی جان باختند و تقریباً بسیاری از ادارههای فدرال برای مدّت نامعلومی تعطیل شدند. وزارت بهداشت آمریکا در اواخر ماه اکتبر، شروع به تجویز آنتی بیوتیک سیپروفلوکسوساسین در یک دورهی 10 روزه برای بیش از 2200 نفر از کارمندان پست کرد و از طرفی، در بین ارتش و نیروهای نظامی نیز تجویز واکسن آغاز شد.
این وحشت و فاجعه در بین کارکنان اداره پست و سایر شهروندان عادی به حدی بالا گرفت که شرکت سازندهی داروی سیپروفلکسوساسین حاضر شد 100 میلیون قرص را تقریباً به نصف قیمت اولیه در اختیار دولت قرار دهد؛ یعنی چیزی معادل 100 میلیون دلار تنها برای پیشگیری دارویی در مقابل این حملهی بیوتروریستی!
پس از پیش آمدن این برنامهی طراحی شده، دولت نومحافظه کاران با بهانه قرار دادن این اتفاق، سیلی از بودجههای دولتی را برای مقابله با تهدیدات بیولوژیک گروههای تروریستی، همچون القاعده به مراکز تحقیقاتی مختلف گسیل داشت تا به ظاهر، راهکارهایی برای مقابله با این حملات فراهم کنند. برای برخورداری از این سیل پولی، بسیاری از سازمانهایی که بر روى بیماریهای واگیردار و عفونی کار میکردند، کار خود را به نوعی با بیوتروریسم ارتباط داده و دست به انجام تحقیقات و آزمایشهای گستردهای زدند که یقیناً در آیندهای نه چندان دور، نتایج آن همچون نتایج پژوهشهای دهههای قبلی، بر همگان ظاهر خواهد شد.
در سیستم درجه بندی امنیت بیولوژیک «آمریکا»، درجهی 4 به خطرناک ترین آزمایشها و آزمایشگاهها داده میشود. پیش از یازده سپتامبر، تنها پنج آزمایشگاه وجود داشت که در بالاترین درجه امنیت بیولوژیک، یعنی درجهی 4، قرار داشتند و به طور فعال در زمینه مطالعهی عوامل بیولوژیک مرگ زا کار میکردند؛ در حالی که در سال 2009 م. این تعداد به پانزده مورد رسید و روند افزایشی همچنان ادامه داشته و تعدادی نیز در حال ساخت هستند.
در مجموع، هم اکنون بیش از 400 مرکز تحقیقاتی در درجات امنیت بیولوژیک 3 و 4 در آمریکا فعال هستند که توانایی تولید عواملی، همچون باکتری سیاه زخم و فراوردههای آن را دارند و بیش از چهارده هزار نفر بر روی تولید چنین عوامل خطرناکی کار میکنند که اکثر آنها مربوط به بخش غیردولتی بوده و برای کسب بودجه، مجبورند پروژههای مد نظر سیاستمداران را هرچه که باشد، بپذیرند.
ویژگیهای عوامل میکروبی
1. توانایی ایجاد تلفات زیاد:در بین انواع سلاحهای نوین، میکروبها و فرآوردههای میکروبی رقمی بهت آور از مرگ و میر را در پی خواهند داشت؛ مثلاً 15 گرم از سمّ تولید شده توسط باکتری کلستریدیوم بوتولینوم میتواند تمام مردم جهان را به کام مرگ بکشد! یا به طور مثال اگر در شهری 12 میلیون نفری یک موشک اسکاد با کلاهک محتوی 300 کیلوگرم گاز اعصاب سارین منفجر شود، بین 60 تا 100 هزار نفر را خواهد کشت. اگر همین کلاهک حاوی یک بمب 12 کیلوتنی هستهای باشد، 23 تا 80 هزار نفر را از بین میبرد؛ اما اگر چنین کلاهکی با تنها 100 کیلو اسپور سیاه زخم بار شود، بسته به شرایط جوی بین 42 هزار نفر تا 3 میلیون نفر را خواهد کشت؛
2. توانایی در ایجاد بیماری و عوارض طولانی مدت و نیاز به مراقبتهای گسترده؛
3. توانایی برخی عوامل در انتشار از طریق ناقل یا فرد آلوده:
این امر باعث میشود تا آلودگی از فردی به فرد دیگر منتقل شود و همین امر کمک میکند تا با حجم اندکی از میکروب، بتوان شهری را از پای درآورد؛
4. عدم وجود فناوری کافی و سیستمهای شناسایی کار آمد:
تقریباً اکثر کشورهای جهان که مورد این تهدیدات هستند، از فناوری نوین تشخیص بی بهرهاند. گذشته از سطح پایین علمی این کشورها، عدم فروش تجهیزات پیشرفته از سوی کشورهای توسعه یافته سبب شده است که تشخیص سریع یک حمله بیوتروریستی با تأخیر صورت پذیرد؛
5. کاهش نقش خود امدادی و دگر امدادی و افزایش حسّ ناامیدی در مردم؛
6. وجود یک دورهی نهفته بیماری که باعث میشود درمان و پیشگیری از انتقال بیماری با تأخیر انجام شود:
معمولاً در خوش بینانه ترین حالت، وقتی کادر دفاعی از بروز یک تهاجم میکروبی آگاه میشوند که یک اپیدمی رخ داده است. طبعاً در این حالت، کمک رسانی و مهار بیماری بسیار دشوار و با بروز استرسهای اجتماعی همراه است؛
7. توانایی در ایجاد علائم عمومی و غیراختصاصی و اصولاً مشکل بودن تشخیص:
تقریباً تمام بیماریهای عفونی در شروع، علائم بالینی یکسانی نشان میدهند؛ مثلاً سیاه زخم در آغاز، علائمی همچون یک زکام عادی را بروز میدهد. بعد از یک دورهی یکی دو روزه که فرد احساس بهبودی میکند، ناگهان با شتابی فراوان تمام بدن را دربر میگیرد و فرد را میکشد. در اینجا، مهارت کادر درمانی در تشخیص افتراقی بیماریها بسیار تعیین کننده خواهد بود؛
8. امکان تولید میکروبهای نوپدید یا انتشار عوامل بازپدید:
میکروبهای نوپدید به میکروارگانیسمهایی گفته میشود که در آزمایشگاههای بیوتکنولوژیک، از تغییر گونههای وحشی به دست میآیند. با کمک مهندسی ژنتیک میتوان باکتری یا ویروسی را تولید نمود که در حکم یک گونه یا زیرگونهی جدید باشد. «ایدز»، «سارس»، «بولا» و.. از این دستهاند. اما میکروبهای بازپدید به آن گروهی گفته میشود که ریشه کن شده یا تقریباً به طور کامل مهار شدهاند؛ ولی توسط گروههایی که به بانکهای میکروبی جهان دسترسی دارند، دوباره منتشر میشوند؛ مثلاً «آبله» در جهان ریشه کن شده است؛ اما با این وجود چند کشور از جمله «ایالات متّحده» هنوز مقداری از این ویروس را در بانک میکروبی خود نگهداری میکنند. نشت یا انتشار عمدی آن در جهانی که نزدیک به 40 سال است واکسن آبله را دریافت نکرده، فاجعه بار خواهد بود؛
9. موجب تخریت صنایع و تجهیزات نمیشوند.
پیچیدگیهای برخورد با عوامل میکروبی
1. مقادیر اولیهی عامل اندک است و در نتیجه در لحظات اوّلیه، هجوم قابل ردیابی نیست؛ امّا در مدّت کوتاهی، اگر میکروب زنده باشد، تکثیر میشود و حوزهی گستردهای را خواهد پوشاند.2. آثارشان دیر ظاهر میشود. معمولاً بیماری یک دورهی نهفته دارد که از لحظهی آلوده شدن تا بروز علائم را شامل میگردد. همین زمان، تشخیص را به تأخیر انداخته و در عین حال، باعث انتشار بیماری خواهد شد. طبعاً هر چه زمان کمون (زمان نهفتگی ) بیماری بیشتر باشد، خطر بروز همه گیری بیشتر خواهد بود.
3. مهار آن مشکل است. افراد آلوده به صورت بیمار یا ناقل بدون آنکه بتوان ایشان را تحت کنترل قرار داد، در منطقه جابه جا میشوند یا به عقب خط باز میگردند و با این کار، باعث گسترش شدید عامل میشوند.
4. عموماً قابل انتقال و سرایت از یک فرد به فرد دیگر هستند.
5. غیر قابل تشخیص با حواسّ پنجگانه هستند. یعین رنگ و بو ندارند.
راههای انتشار عوامل بیولوژیک در یک حملهی تروریسی
این عوامل از طریق جنگ افزارهای گوناگون منتشر میشوند؛ از جمله بستههای مراسالاتی، هواپیماهای سبک سمپاش یا بدون سرنشین مخزن دار، اشیا و وسایل مصرفی، بهداشتی و آرایشی، آفات نباتی، حشرات و جوندگان ناقل و تنقّلات، مانند شکلاتها.اصولاً جاسوسان و عوامل خود فروخته داخلی میتوانند با هر وسیلهای به انتشار میکروبها یا فرآوردههای کشنده آنها مبادرت نمایند. از این بین، مراسلات پستی، لوازم آرایشی، البسههای دست دوم، بسته بندیهای صادراتی و سیگار و تنقّلات، گزینههای مورد توجّه هستند. میتوان حجم معینی از اسپور باکتریای، مانند باسیلوس آنتراسیس را در پاکت نامهای ریخت و به مقصد هدف پست کرد یا در ترکیب مواد سازنده شکلاتهاو تنقلات، مواد مضر با تأثیر دراز مدّت را قرار داد یا به همراه علوفه دامی، حشرات ناقل بیماریهای دام و طیور را به کشوری فرستاد تا صنایع آن کشور را فلج نمایند.
نشانههای یک تهاجم بیولوژیک
گفته شده است که امکان تشخیص سریع عوامل میکروبی، بسیار محدود و در صورت وجود نیز کار با آنها بسیار پیچیده و دقیق است؛ لذا مشاهدات کادر پزشکی و نیروهای بهداشتی، درمانی بسیار کمک کننده خواهد بود. نشانههای زیر میتواند دلیل بر یک تهاجم بیوتروریستی باشد:1. ازدیاد حشرات به طور غیرعادی در یک منطقه، به خصوص حشراتی که قبلاً در منطقه دیده نشدهاند؛
2. وجود اجساد حیوانات مرده به صورت غیرعادی در منطقه یا حیوانات غیربومی مرده و زنده در اطراف مراکز مسکونی و پادگانی؛
3. احساس تغییر طعم و مزه آب و مواد غذایی؛
4. خشک شدن ناگهانی گیاهان؛
5. مردن احشام و دامها در منطقه؛
6. بیمار شدن ناگهانی افراد؛
7. مشاهدهی افراد مبتلا به بیماری با علائم مشترک و به تعداد زیاد.
مدیریّت بحران و اصول مبارزه با بیوتروریسم
مدیران نظامی و انتظامی کشور بایستی در قبال تهدیدات بیوتروریستی، به چهار پرسش اصلی پاسخ دهند: چه کسی، چه وقت، چطور و کجا اقدام به چنین حملهای میکند؟ دانستن پاسخ این چهار پرسش کادر دفاعی را پیشاپیش در برابر تهدیدات آماده میسازد و کمک میکند تا منافذ نفوذ بسته شوند. در اینجا، اصول پنجگانهای را میتوان برای چنین مبارزهای تعریف نمود:1. آگاهی:
دانش و آگاهی از روند پدیدهی بیوتروریسم، شناخت تهدیدات، منافذ خطر و کلاً یافتن پاسخ چهار سؤال کلیدی فوق، گام نخست چنین مبارزهای است؛2. آمادگی:
رسیدن به سطح مطلوبی از توانایی دفاعی و تمرینات و رزمایشها، دستیابی به علوم جدید، دستیابی به فناوری نوین تشخیص و دفاع و درمان، تهیهی لوازم و ملزومات چنین جنگ مخفی و ساکتی، دومین گام مبارزه و دفاع خواهد بود؛3. مهارت:
اعتماد به نفس، غلبه بر ترس و مهارت در هدایت بحران به سمت عادی سازی شرایط، سومین و مهم ترین گام چنین مبارزهای است؛4. شک:
متولّیان دفاعی کشوری که همواره در پنهان و آشکار، مورد تهدیدات اجانب است، بایستی به هر پدیده ای، حتی پدیدهای که در نگاه اول، طبیعی جلوه میکند با نگاه شک بنگرند. چنین نگاه شک آلودی باعث میشود بسیاری از منافذ ورود دشمن باز شناخته شود و اصول ایمنی هرچه بیشتر رعایت گردد. دیگر نباید از کنار هر اپیدمی کوچک و بزرگی به سهولت گذشت؛5. کتمان و رازداری:
وقتی نخستین هدف دشمن از حملهی تروریستی، ایجاد ترس در مردم عادی است، مهم ترین عمل کادر دفاعی آن خواهد بود که از انتشار خبر حمله و شایعه سازی دربارهی آن خودداری نمایند؛ به ویژه کادر درمانی که با مصدومان چنین حملهای روبرو هستند. از انتشار خبر حمله، بیان تعداد مصدومان، نوع بیماری، بزرگ نمایی واقعه نزد مردم عادی و بیان تشخیصها و علائم بالینی و درمانها در جراید در بیشتر موارد دشمن از طریق جراید نتایج حملهی خود را ارزیابی میکند؛ به خصوص که خواسته باشد تأثیر سلاحی جدید را بر مردم بیازماید جدّاً باید پرهیز نمود.بیوتروریسم با اهداف اقتصادی
در این نوع از بیوتروریسم، هدف نابود کردن پایههای اقتصادی کشور یا منطقهای میباشد. در بعضی از کشورهای در حال توسعه که غذای اصلی مردم را محصولات کشاورزی، نظیر برنج تشکیل میدهد، ممکن است با ایدههای تروریستی، به آسیب بیولوژیک غلّات و از بین بردن آنها بپردازند و مسبّب قحطی، سوء تغذیه، کاهش ایمنی و عفونتهای مکرّر گردند. در کشوری مانند «ایران»، مزارع گندم و برنج، به عنوان اساس تغذیه مردم میتواند مورد حملات بیوتروریستی قرار گیرد. بیماری تب برفکی در جمعیّت حسّاس کشوری که این بیماری را ندارد، سبب ضربهی سنگین اقتصادی میشود؛ چنان که در سالهای 2000 الی 2007 م. «انگلستان» مورد حمله قرار گرفت و میلیاردها دلار خسارت مالی دید. در این سالها، انگلستان برای جلوگیری از انتشار بیماری مجبور شد بیش از یک میلیون رأس گاو را معدوم نماید.سرویسهای اطّلاعاتی غرب، متّهم اصلی بیوتروریسم
به رغم اینکه کشورهای غربی، به ویژه «آمریکا»، از هر استدلالی برای اتهام زنی به گروههای به اصطلاح تندرو استفاده میکنند، اما یکی از جالب ترین نکات این است که بزرگ ترین استفاده کنندگان از مواد شیمیایی میکرو ارگانیسمها و تروریسم بیولوژیکی علیه جان انسانها، سازمانهای اطلاعاتی کشورهای قدرتمند غربی و رژیم صهیونیستی هستند که از این راه، برای حذف بی سر و صدا و بدون ردّپای رقبا و مخالفانشان بهره میبرند.مرگ مرموز مامور سابق ک.گ.ب. در لندن
مرگ الکساندرلیتویننکو (Alexander Litvinenko) جاسوس سابق «ادارهی امنیت فدرال روسیه» در «انگلیس»، در سال 2007 م. یکی از پر سر و صداترین جریانهای خبری به شمار میرود. الکساندر والتروویچ لیتویننکو، جاسوس سابق ادارهی امنّیت «روسیه» بود که پس از 23 روز جدال با مسمومیتی که ناشی از پلوتونیوم 210 گزارش شد، در گذشت. از آنجا که لیتویننکو جاسوس سابق روسیه، از منتقدان صریح دولت روسیه بود، رسانههای غربی انگشت اتهام را به سوی مقامات روسی نشانه گرفتند؛ گرچه دولت روسیه هیچ گاه این موضوع را نپذیرفت و به شدّت آن را رد کرد.به گزارش «آسوشیتدپرس»، تیم پزشکی الکساندر در توجیه علت وخامت اوضاع جسمانی وی اعلام کردند که لیتویننکوی 43 ساله با حملهی قلبی روبه رو شد و پلیس «لندن» نیز اعلام کرد علت مرگ لیتویننکو نامعلوم است. بر اساس این گزارش، این جاسوس سابق شوروی اعلام کرده بود که در تاریخ اول نوامبر، حین انجام تحقیقات در خصوص مرگ آناپولیتکوفسکایا روزنامه نگار فقید روسی و از دیگر منتقدان «کرملین» مسموم شده بود. به گفته وی پس از این اتفاق، موهای سر و بدنش به تدریج شروع به ریختن کرد، گلویش متورم و سیستم اعصاب و روانش به شدّت آسیب دید. وی همچنین در گفت و گو با «مجلّه ی تایمز» گفت که کرملین مستقیماً در مسمومیتش دست داشته است. پس از این حادثه، «سرویس اطلاعات خارجی روسیه» (SVR) طی بیانیهای، هرگونه دست داشتن در مرگ مخالفانش را رد کرد.
شکستهای پی در پی سی، آی. ای. در ترور کاسترو
«کوبا» یکی از کشورهای «قارهی آمریکا» ست که به علت نوع دیدگاه سیاسی و نزدیکی جغرافیایی با آمریکا و به ویژه روابط نزدیک با «شوروی» در دوران جنگ سرد، جایگاه ویژهای پیدا کرد. «ایالات متحدهی آمریکا» نیز تمام تلاش خود را برای ساقط کردن دولت مستقل این کشور و ترور یا سرنگونی رهبران ضد آمریکایی «کوبا» به کار برد تا جایی که این تقابل و ایستادگی در برابر زورگوییهای آمریکا در دهه 1960 م. جهان را تا مرز یک جنگ هستهای و تقابل دو قطب شرق و غرب، یعنی آمریکا و شوروی پیش برد. یکی از عمده ترین دلایل تقابل دو کشور کوبا و آمریکا را باید در رویکرد منحصر به فرد و استعمارستیز فیدل کاسترو، بنیان گذار انقلاب کوبا جست و جو کرد. فیدل کاسترو متولّد سال 1926 م. است و در سال 2008 م. رسماً خود را بازنشسته کرد و از نظر طول مدت زمامداری، دارای جایگاه سوم در بین رهبران و مقامات کشورهای جهان است. مدّتی قبل، اخباری جالب منتشر شد که در آن عنوان شد: فیدل کاسترو تاکنون 638 بار مورد حملهی تروریستی قرار گرفته و از آن جان سالم به در برده است که البته عمدهی آنها به وسیلهی سرویس اطلاعاتی آمریکا برنامه ریزی شده است. در میان روش اتخاذ شده برای ترور کاسترو، سمی کردن سیگار، اعطای سیگار و هدایای قابل انفجار، آلوده کردن لباسهای شنا و جاسازی مواد منفجره در کفش و توپ بیس بال و انداختن قرص بوتولینوم در نوشیدنی وی و ... دیده میشود.«رویترز» نوشت: حتّی در یکی از این اقدامات تروریستی، تلاش شد تا با استفاده از یک پودر سمی، ریشهای بلند کاسترو را آلوده کنند تا با ریزش ریشهای وی، از مجبوبیت کاسترو در «کوبا» و دیگر کشورهای جهان کاسته شود. سایت خبری رسمی کوبا، «آنسا» نیز گزارش داد که رهبر انقلابی 85 سالهی کوبا در زندگی سیاسی خود، یعنی از سال 1959 م. تا سال 2006 م. در مجموع از 638 سوء قصد جان سالم به در برده است و به نقل از روزنامهی «دیلی تلگراف»، بخشی از این اقدامات تروریستی در قالب یک سریالی 8 قسمتی با عنوان «او که باید زندگی کند» (He Who MustLive) ساخته شده است.
موساد، ترورهای بیولوژیک و مرگهای آرام رهبران فلسطینی
منابع خبری اعتقاد دارند که استفاده از سموم مرگ آور و خطرناک که با تأثیر منفی بر روی ارگانهای مختلف بدن که مرگی تدریجی و بی سر و صدا را به همراه دارد، در «موساد» و شبکههای اطلاعاتی و امنیتی رژیم صهیونیستی رواج دارد. ودیع حدّاد، بنیان گذار جنبش ملی گرایان عرب و از مهم ترین مبارزان فلسطینی در دهههای 70 و 80 م.، خالد مشعل از فرماندهان حماس و رئیس دفتر سیاسی این حزب و محمود المبحوح از رهبران «حماس»، از جمله افرادی هستند که گفته میشود همگی قربانی ترورهای خاموش سازمانهای اطلاعاتی رژیم صهیونیستی شدهاند. یاسر عرفات، رهبر جنبش آزادی بخش «فلسطین» نیز از جمله کسانی است که گمان میرود موساد در ماجرای مرگ وی نقش داشته است.منبع تحقیق :
سایت وزارت اطلاعات، تاریخ خبر 20/3/91
منبع مقاله :
واحد پژوهش مؤسّسه ی فرهنگی موعود عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف)؛ (1394)، بیوتروریسم، تهران: هلال، چاپ اوّل.
/ج