ارتش و نیروی انتظامی پهلوی در بیانات امام خمینی (ره)

من از ارتش شروع می کنم که فرهنگ وارداتی در ارتش و در همه ارگانهای دولتی و در قشر توده ‌ها و جمعیتهای ما چه کرد. زمان رضاخان زمانی بود که ادعا می‌کردند که ارتش قدرتمندترین زمان خودش را دارد و از همه زمانها به ادعای آنها
چهارشنبه، 27 مرداد 1395
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: علی اکبر مظاهری
موارد بیشتر برای شما
ارتش و نیروی انتظامی پهلوی در بیانات امام خمینی (ره)
 ارتش و نیروی انتظامی پهلوی در بیانات امام خمینی (ره)

 

نویسنده: رسول سعادتمند




 

ادعای پوچ رضاخان در مورد ارتش

من از ارتش شروع می کنم که فرهنگ وارداتی در ارتش و در همه ارگانهای دولتی و در قشر توده ‌ها و جمعیتهای ما چه کرد. زمان رضاخان زمانی بود که ادعا می‌کردند که ارتش قدرتمندترین زمان خودش را دارد و از همه زمانها به ادعای آنها قدرتمندتر است. من تاریخی برای شما بگویم که گمان ندارم هیچ یک از شما در آنوقت بوده باشید و آن مسائل را از نزدیک لمس کرده باشید: وقتی که ارتش انگلستان و شوروی روسیه آنوقت جنگ داشتند با آلمان و طرفداری‌های او، قبلاً به دستور آنها در ایران راهها را ساختند و خط آهن کشیدند؛ برای اینکه تجهیزات آنها عبور کند از اینجا و بعد در یک ساعتی، از ارتش روسیه و ارتش انگلستان هجوم کردند به ایران، به مجرد اینکه در سرحد سرحدهای دور اینها وارد شدند، وضع ارتش ایران به هم خورد. در سرحدات، ادعا اول شده بود که سه ساعت مقاومت کردند و بعد که رضاشاه پرسیده بود از قراری که نقل کرده‌اند چرا اینقدر کم مقاومت کردید؟ گفته بودند: اینکه گفتند سه ساعت، یک دروغ بوده، ما همچو که آمدند فرار کردیم. و آنوقت معروف شد که آن یکی که دو نمی‌شود اعلامیه ارتش ایران است در این هجوم، که یک اعلامیه داد، دوم نداشت. این در سرحدات بود.
در تهران، من آن روز تهران بودم و در یک میدانی که نزدیک به این خط آهن، ایستگاه خط آهن بود، آنجا بودم و دیدم که سربازها در تهران از سربازخانه‌ها بیرون آمده‌اند و دارند فرار می‌کنند. هیچ در تهران خبری نبود. فقط در سرحدات بود که خبرش رسیده بوده که بله، اینطور شده است. سربازها از سربازخانه‌ها بیرون آمده بودند و یکیشان را، یکی دو نفرشان را من دیدم که دنبال یک شتری که یک باری به بارش بود، می‌گردیدند که چیزی ازش بیفتد، بخورند. تمام، تقریباً تمام فرماندهان ارتش چمدانهاشان را بستند و فرار کردند؛ از تهران فرار کردند؛ فرار کردند که بروند بیرون. شاید از ایران بروند بیرون. و ارتش ما که آنقدر برایش صحبت می‌کردند که قدرتمند است، فقط این کار را می‌کرده و همین طور قوای نظامی و انتظامی دیگرش که مردم را سرکوب می‌کرد. مازندران را تمامش را، املاکش را گرفت رضاشاه. تمام قدرتش این بود که به ما و به مردم و به ملت و بخصوص روحانیت، فشار می‌آورد و زورگویی می‌کرد و در مقابل آنها در صورتی که آنها با ما جنگ نداشتند، می‌خواستند بیایند و عبور کنند از اینجا و اینجا را بگیرند اینقدر مقاومت کردند که اصل به حسب حرف اول و دروغ اول، سه ساعت و به حسب حرف دوم که شاید آن صادقانه بوده اینکه اصلاً مقاومتی در کار نبوده؛ آنها آمدند و ما هم رفتیم؛ فرار کردیم!
این وضع ارتش بود در آنوقت و وضع ژاندارمری آنوقت. این را کسانی که حتی ژاندارمری زمان محمدرضا را اطلاع دارند گفتن ندارد می‌دانند چه خبر بود! و وضع شهربانی آنوقت که پاسبانها با مردم چه می‌کردند! پاسبانها که باید پاسبانی کنند از این مردم و از این کشور، به جای پاسبانی یا زور می‌گفتند یا دزدی می‌کردند یا رشوه می‌گرفتند و فشار می‌آوردند به مردم. این وضع قوای نظامی و انتظامی ما بود که از این بدتر بود. حالا کسانی که اطلاعات عمیق دارند، از آنها باید بپرسید.
این را مقایسه کنید با حالا و پاسداران عزیز ما و ارتشی ما و ژاندارمری ما و شهربانی ما چه شد که آنوقت آنطور بود، در مقابل اجنبی آنطور زبون بودند و اینوقت اینطور است که جوانها در مقابل امریکا ایستاده‌اند و شعار می‌دهند و می‌گویند که «مرگ بر امریکا»؟!(1)

ویژگی قوای انتظامی در عصر طاغوت

پلیس در رژیمهای طاغوتی مثل سایر قوای انتظامیه از قبیل ژاندارمری و ارتش، در نظر ملت، ملتهایی که در تحت سلطه طاغوت بودند، پلیس یک معنایی پیش ملت داشت که آن معنا این بود که مردم از پلیس فرار کنند؛ و پلیس بوده است اینها برای سرکوبی خود ملت رد مقابل دیگران نبوده‌اند؛ تربیت نشده بودند که در مقابل دیگران باشند. ما شاهد بودیم که در زمان رضاخان این قوای انتظامیه همه سرکوب می‌کردند ملت را آن روزی که قوای خارجی متفقین هجوم آوردند به ایران، همین قوای انتظامیه سرانشان در تهران همچو که [به] سرحد اینها هجوم آوردند، اینها از تهران فرار کردند. این را ما شاهد بودیم که چمدانهاشان را بستند و از تهران فرار کردند، می‌گفتند طرف اصفهان می‌روند، حالا از آنجا کجا می‌روند را من نمی‌دانم. و در مقابل آنهایی که هجوم کردند مهاجمین آن وقت گفتند که سه ساعت مقاومت کردند و بعد گفتند که وقتی رضاخان از یکی از صاحب منصبان پرسیده است که آخر سه ساعت چرا؟ گفته است این را به شما گفته‌اند سه ساعت، ساعتی در کارنبود، آنها از آن طرف آمدند، اما از آن طرف فرار کردیم مقابله ارتش در مقابل خارج اینطور بود و در مقابل ملت خودش سرکوبی می‌کرد، هر طور تعدی را می‌خواست می‌کرد. و سران ارتش که آنطور با مردم رفتار می‌کردند به مجرد اینکه اطلاع پیدا کردند از اینکه آمدند اینها به سرحد بدون اینکه باز وارد بشوند، اینها از تهران فرار کردند، و سربازخانه‌ها هم به هم خورد که من خودم تهران بودم آن وقت می‌دیدم که این سربازها ویلان توی (2) خیابانها دارند می‌روند، برای این بود که قوای انتظامیه را طاغوت در خدمت خودش می‌خواست باشد، نه در خدمت ملت؛ نه در خدمت کشور، نه شهربانی را آنطور که باید باشد آنها تربیت می‌کردند و نه ژاندارمری را و نه ارتش را، اینها همه یکجا در خدمت خود آنها بودند، شخص، کسی که خودش را شاه می‌دانست بوده و ملت اصلاً مطرح نبود پیششان؛ مگر برای دوشیدنشان، مگر برای استفاده شان هر طوری که می‌توانستند و لهذا ملت از همه قوای انتظامی فرار می‌کردند و متنفر بودند. قوای انتظامی هم ملت را از خودش نمی‌دانست بلکه یک برده‌ای می‌دانست که از او باید استفاده بکند. این اساس حکومت طاغوتی را تشکیل می‌داد که نسبت به ملت آنطور کوبنده و نسبت به خارج آنطور فرار!(3)

شیوه برخورد حکومتهای دست نشانده با مردم

خود رضاخان و پسرش هم همین طور بودند. در مقابل ملت، اینها اظهار قدرت آنطور که می‌دیدید می‌کردند لکن خود من در عکاسی که در روزنامه‌انداخته بودند که باز هم هر وقت من فکر می‌کنم تأثرم هست که وقتی که رفته بود محمدرضا در امریکا زمانی بود که جانسون (4) رئیس جمهوری بود عکسی که‌ انداخته بودند من دیدم که جانسون ایستاده بود و در سر جای خودش، ایستاده بود و عینکش را اینطور دست گرفته بود و چپ به جای دیگر نگاه می‌کرد، حتی تو روی او نگاه نمی‌کرد، و این مثل یک آدم بنده‌ای در مقابل او ایستاده بود! در مقابل، آنها این طور بودند؛ وقتی پایشان را می‌گذاشتند توی مملکت با مردم اینطور رفتار می‌کردند. این برنامه همه‌اشخاصی است که به ملت خیانت می‌کنند. همه حکومتهایی که خیانت به ملت می‌کنند از ملت می‌ترسند، چون از ملت می‌ترسند قوای انتظامیه را، همه را، در خدمت خودشان برای مقابله با ملت استخدام می‌کنند. تربیتهاشان هم همین طورها بوده. این درست عکس آن معنایی است که از این قوای انتظامیه انتظار می‌رفت و درست عکس آن معنایی است که قوای انتظامیه اسلام داشته است.(5)

ویژگی قوای انتظامی اسلام

قوای انتظامی اسلام برای سرکوبی خود ملت نبوده است. با ملیت، رفیق و دوست و خدمتگزار؛ در مقابل خارجی، کوبنده و مهاجم. همین دسته بی ساز و برگ قوای اسلامی در صدر اسلام که هر چند نفرشان یک اسب یا یک شتر داشتند، هر چندتشان یک شمشیر داشتند، و زندگی سربازی شان اینطور بود، از باب اینکه اتکالشان به ملت بود و به خدا، همین عده کم به دو امپراتوری بزرگ آن وقت که همه دنیا تقریباً تحت سلطه آنها بودند، اینها غلبه کرده‌اند. با همین دست خالی، لکن قدرت ایمان. با نداشتن ساز و برگ صحیح جنگی، و مجهز بودن قوای ایران و روم با همه قوایی که داشته‌اند، لکن اینها قدرت ایمان داشتند، آنها نداشتند. آنها را در یکی از جنگها که جنگ «سلاسل»(6)، یک همچو چیزی به آن می‌گویند این سربازهایی که اینها می‌خواستند به جنگ بیاورند، از طرف ایران می‌خواستند به جنگ بیاورند اینها را با ریسمان یا با زنجیر بسته بودند که فرار نکنند! یک همچو روحیه‌ای در مقابل خارج داشتند؛ در مقابل مردم سختگیری داشتند، روحیه شان این جور بود که وقتی می‌خواستند به جنگ ببرند، پانصد هزار تا پانصدتاشان، هزارتاشان، با یک زنجیرهایی می‌بستند که اینها فرار نکنند و به جنگ بروند. معلوم است یک همچو لشکر با «سلسله»(7) نمی‌تواند جنگ بکند؛ مثل همین لشکرهای ما و زمان متفقین می‌شود. اسلام وضعش در حکومت، وضعش در قوای انتظامی، وضعش در شرطه که به اصطلاح آنها «انتظامی» هست، درست عکس این وضعی است که حکومتهای طاغوتی دارند. شرطه با مردم، دوست و رفیق؛ یعنی شهربانی با مردم دوست، رفیق، خدمتگزار مردم با او دوست، پشتیبان. ارتش و لشکری آن وقت با مردم دوست و رفیق، پشتیبان مردم، مردم پشتیبان آنها. یک همچو روحیه‌ای که نسبت به خودشان آنطور باشند و نسبت به خارج قوی باشند، «اشده علی الکفار رحماه بینهم»(8) که [در] قرآن است، وصف اینهاست؛ وصف مؤمنهایی است که ارتش اسلام هستند؛ عکس آنی که طاغوتها دارند، قرآن وصف آنها را عکس اینها می‌گوید. می‌فرماید نسبت به کفار اشداء هستند و قوی، نسبت به خودشان رحیم و مهربان و دوست. نه ارتش و ژاندارمری و شهربانی از مردم ترسی دارد که مبادا یکوقتی چه بشود، نه مردم از ارتش ترس دارند، همه دوست و رفیق؛ و همه همین طوری که حالا می‌بینید شما اینجا آمدید؛ نه ما از شما می‌ترسیم که شما هجمه (9) کنید به ما، ما را چه بکنید نه شما از ما چیزی دارید. ما رفیق و دوست و هر دو رحماء بینهم. این دستور قرآن است. قوای انتظامی برای انتظام یک کشور است؛ برای حفظ مردم است، برای حفظ مال و جان مردم است، نه برای ارعاب مردم، نه برای ترساندن و، عرض کنم، چاپیدن مردم.(10)

پی‌نوشت‌ها:

1. همان، ج 17، ص 144 تا 146.
2. سرگردان و حیران.
3. صحیفه امام، ج 9، ص138 تا 139.
4. لیندون جانسنون، رئیس جمهور امریکا.
5. صحیفه امام، ج 9، ص 139 تا 140.
6. یکی از جنگهای لشکر اسلام با ایران که در زمان خلافت عمر اتفاق افتاد.
7. زنجیر.
8. بخشی از آیه 29 سوره فتح.
9. هجوم کردن، حمله آوردن.
10. صحیفه امام، ج 9، ص 140 تا 141.

منبع مقاله :
سعادتمند، رسول؛ (1390)، تاریخچه انقلاب اسلامی در کلام امام خمینی(ره)، قم: انتشارات تسنیم، چاپ سوم.

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط