چوب معلم

امير نصر ساماني در ايّام کودکي معلّمي داشت، که نزد او قرآن مي خواند، ولي از ناحيه ي معلّم کتک بسيار خورد [زيرا سابقا معلمين به شاگردان خود تنبيه بدني شديد مي کردند.] امير نصر کينه ي معلم را به دل گرفت و با خود مي گفت
سه‌شنبه، 5 آذر 1387
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: حجت اله مومنی
موارد بیشتر برای شما
چوب معلم
چوب معلم
 
 
نویسنده:محمد عوفی
امیر نصر سامانی [یکی از امرای سامانی که از سال 301 تا 331 ه.ق سلطنت کرد] در ایّام کودکی معلّمی داشت، که نزد او قرآن می خواند، ولی از ناحیه ی معلّم کتک بسیار خورد[زیرا سابقا معلمین به شاگردان خود تنبیه بدنی شدید می کردند.]
امیر نصر کینه ی معلم را به دل گرفت و با خود می گفت:« هر گاه به مقام پادشاهی برسم، انتقام خود را از او می کشم و سزای او را به او می رسانم».
وقتی که امیر نصیر به پادشاهی رسید، یک شب به یاد معلمش افتاد و در مورد چگونگی انتقام از او اندیشید، تا اینکه طرحی به نظرش رسید و آن را چنین اجرا کرد، به خدمتکار خود [ مثلا به نام سعید] گفت: برو در باغ روستا چوبی از درخت «به» بگیر و بیاور.» سعید رفت و چنان چوبی را نزد امیر نصیر آورد و امیر به خدمتکار دیگرش [مثلا به نام حمید] گفت تو نیز برو آن معلم را احضار کن و به اینجا بیاور.
حمید نزد معلم آمد و پیام جلب امیر را به او ابلاغ کرد، معلم همراه او حرکت کرد تا نزد امیر نصر بیاید، معلم در مسیر راه از حمید پرسید: علت احضار من چیست؟
حمید جریان را گفت. معلم دانست امیر نصر در صدد انتقام است، در مسیر راه به مغازه ی میوه فروشی رسید، پولی داد و از یک عدد میوه ی «بِهِ خوب» خرید و آن را در میان آستینش پنهان کرد. هنگامی که نزد امیر نصر آمد، دید در دست امیر نصر چوبی از درخت«به» هست و آن را بلند می کند و تکان می دهد. همین که چشم امیر نصر به معلم افتاد، خطاب به او گفت:« از این چوب چه خاطره را می نگری؟»[آیا می دانی با چنین چوبی چقدر در ایام کودکی من، به من زدی؟]
در همان دم معلم دست در آستین خود کرد و آن میوه ی «به» را بیرون آورد و به امیر نصر نشان داد و گفت:« عمر پادشاه مستدام باد، این میوه ی به این لطیفی و شادابی از آن چوب به دست آمده است.» [ یعنی بر اثر چوب و تربیت معلم، شخصی مانند شما فردی برجسته، به وجود آمده است.]
امیر نصر از این پاسخ جالب، بسیار مسرور و شادمان شد، معلم را در آغوش محبت خود گرفت، جایزه ی کلانی به او داد و برای او حقوق ماهیانه تعیین کرد، به طوری که زندگی معلم تا آخر عمر در خوشی و شادابی گذشت.
منبع: کتاب داستانهای جوامع الحکایات

 


نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط