رفتار سياسى آيت الله مدرس(رحمت الله علیه) از منظر امام خمينى(رحمت الله علیه)
مقدمه
مقايسه انديشه و رفتار سياسى امام و مدرس
مقاله حاضر در مقام اثبات اين ادعاست كه شخصيت و رفتار سياسى سيدحسن مدرس پيوسته در كانون توجه امام خمينى است و گويى اينكه امام در رفتار سياسى خويش از ايشان به عنوان الگويى مناسب در قرن حاضر تأثير مىپذيرند، و سرمشق مىگيرند يا آنكه با «تقرير» خود مهر تأييد بر اينگونه رفتارها مىنهند. الگوى مدرس و خاطرات مستقيم و غيرمستقيم امام از مدرس اشتغال خاطر وى در وضعيتهاى گوناگون سياست است؛ همچنان كه عنايت خاصى به رفتار سياسى مدرس دارند.
در مقايسه رفتارهاى سياسى آن دو به مشابهتهاى اصولى فراوانى برمىخوريم؛ كيفيت مبارزات امام و مدرس و تفاوت و در مواردى تضاد آن دو با نخبگان سياسى داخلى و خارجى و نحوه زندگى سياسى و اجتماعى و انتخاب زىطلبگى نمونههايى از اين وجوه تشابه است. امام در طرح بسيارى از مسائل از تجربه مدرس الهام مىگيرند. صرف نظر از موارد بىشمار در شباهتهاى رفتار سياسى، امام در 37 مناسبت در بيان و پيامهاى مكتوب خود با ذكر نام مدرس، از او به عنوان الگويى جهت بلندپايگان سياسى جمهورى اسلامى ايران يا استشهاد در مورد موضعگيرى و رفتار سياسى خود و يا براى بيان منظور خويش ياد مىكنند و گاهى در تحليل سياسى رويدادها از نقل قولهاى وى مدد مىگيرند؛ بهطور مثال در جهت تشويق روحانيت به دخالت در امور سياسى يا براى اثبات دخالت و نقش كليدى روحانيون در طول تاريخ مثال زنده ايشان مرحوم مدرس است. در موارد ديگرى نيز بدون اينكه نامى از مدرس ببرند، با بهرهگيرى از رفتار سياسى و خاطرات مربوط به او، در تصميمگيرى الهام مىگيرند.
هيچ شخصيت معاصرى همچون مدرس مورد تعظيم و تأييد امام واقع نشده است و حتى پس از براندازى رژيم پهلوى و در دوران استقرار نظام جمهورى اسلامى نيز مدرس همچنان در كانون توجه امام است. اين نكته از آن رو حايز اهميت است كه ويژگىهاى شخصيتى برخى از افراد متناسب انجام اقدامات انقلابى است؛ اما فاقد مهارت و توانايى لازم جهت دوران سازندگى هستند؛ حال آنكه در كلام امام، الگوى رفتار سياسى مدرس موضوعيت خويش را در هر دو دوره حفظ كرده است.
مقايسه رفتار سياسى امام خمينى و شهيد مدرس را مىتوان در دو بخش، يعنى تحليل رفتار سياسى در مورد براندازى رژيم سابق و نيز رفتار سياسى در دوران استقرار نظام جمهورى اسلامى، مورد بحث قرار داد. بخشى از استشهاد امام به مدرس مربوط به زمانى است كه پهلوى دوم، محمدرضاشاه، بر سرير قدرت است. ابتدا به ذكر اين موارد مىپردازيم:
1. موضوع اولتيماتوم دولت روسيه به ايران، يكى از قصههاى مكرر امام است. دولت روسيه با تهديد دولت ايران به دخالت نظامى و اشغال ايران و تحت فشار قرار دادن نمايندگان مجلس شوراى ملى وقت، قصد اخذ امتيازاتى را داشت. مدرس كه در اين زمان در مجلس حضور دارد با شجاعت بىنظير خود سكوت مرگبار نمايندگان را مىشكند و براى مخالفت با اولتيماتوم به آنان دل و جرأت مىدهد و با شكستن جوّ رعب و وحشت، نمايندگان را به بىاعتنايى به تهديد روسيه تشويق مىكند و روسيه نيز عملاً هيچ گونه اقدامى انجام نمىدهد. امام از اين موضوع براى تبيين موضعگيرهاى متعددى بهره مىگيرند.
امام در گفتار بسيار تند خود در مخالفت با طرح احياى كاپيتولاسيون در 4/8/1343 با ذكر ماجراى اولتيماتوم روسيه به ايران و مقاومت مدرس در برابر آن مىفرمايند:
علما موظفند ملت را آگاه كنند، دولت اعتراض كند كه چرا يك همچنين كارى كرديد؟ چرا ما را فروختيد؟ مگر ما بنده شما هستيم. شما كه وكيل ما نيستيد. وكيل هم بوديد اگر خيانت كرديد به مملكت، خود به خود از وكالت بيرون مىرويد. خدايا اينها خيانت كردند به مملكت ما. خدايا دولت به مملكت ما خيانت كرد، به اسلام خيانت كرد... اگر يك ملا تو اين مجلس بود توى دهن اينها مىزد. نمىگذاشت اين كار بشود، من به آنان كه به ظاهر مخالفت كردند اين حرف را دارم به آنها، چرا آقا خاك تو سرتان نريختيد؟ چرا پا نشديد يقه آن مردك را بگيريد؟ همين! من مخالفم [و [سر جاى خود بنشينيد و آن همه تملق بگوييد؟ مخالفت اين است؟ بايد هياهو كنيد؟2
ملاحظه مىشود كه در اوج طرح مسأله كاپيتولاسيون امريكايى، كانون توجه معطوف به قضيه اولتيماتوم روسيه و نحوه برخورد مدرس با آن است و اينكه نمايندگان مجلس مزبور بايستى همچون مدرس عمل كنند تا چنين طرحى به تصويب نرسد. امام آن جوشكنى را كه مدرس در مجلس شوراى ملى انجام داد در اجتماع مردمى در سال 1343 انجام مىدهند و در اوج قدرت شاه، بىسابقهترين حمله را متوجه دربار مىكنند و علما و مردم را به اعتراض فرا مىخوانند. در اين روز از سوى رجال حكومتى به امام توصيه شده بود كه به امريكا حمله نكنند، به اسرائيل كارى نداشته باشند و به شاه نيز حمله نكنند؛ اما امام دقيقا برعكس، همين سه موضوع را محور سخنرانى خود قرار مىدهند. به دليل همين سخنرانى است كه در سيزده آبان 1343 به تركيه تبعيد مىشوند. امام خمينى سيزده سال بعد در سخنرانى ديگرى پس از شهادت فرزندش سيدمصطفى، پس از ذكر مبارزه مستمر روحانيت و تأكيد بر ضرورت شدت بخشيدن آن عليه رژيم، به مدرس و رفتار سياسى وى در ماجراى اولتيماتوم روسيه و حضور يك روحانى در صف اول صحنه مبارزه سياسى استشهاد مىكنند و تأكيد مىكنند كه نبايد از واكنشهاى خشن و هياهوها ترسيد:
[مدرس گفت:] حالا كه ما بناست از بين برويم چرا خودمان از بين ببريم خودمان را؟ رأى مخالف داد و بقيه جرأت پيدا كردند و رأى مخالف دادند، رد كردند اولتيماتوم را، آنها هم هيچ غلطى نكردند. بناى سياسيون هم همين است كه يك چيزى را تشر مىزنند ببينند طرف چه جورى است. اگر چنانچه طرف ايستاد مقابلشان، آنها عقب مىروند و اگر چنانچه نه، آن بيچاره عقب رفت اينها جلو مىآيند... اين نهضت آخرى هم كه منتهى شد به پانزده خرداد و اينهمه كشته دادند مردم، اين هم در صف اولش اهل علم بود، علما بودند. تا حالا هم دنبالهاش كشيده شده است.3
مشاهده مىشود كه امام در كوران انقلاب و در آستانه پيروزى انقلاب براى تأكيد ورزيدن بر نقش روحانيت در مبارزه از نحوه رفتار سياسى مدرس در برخورد با قضيه اولتيماتوم استفاده مىكنند:
آنوقتى كه اولتيماتوم كرد روسيه به ايران،4 تنها كسى كه خود اينها نوشتند و كلاً همه نشسته بودند و هيچ حرف نمىزدند... [مدرس [گفت: حالا كه بناست ما از بين برويم چرا به دست خودمان از بين برويم؟ نه ما رد مىكنيم... آنها هم هيچ كارى نكردند، اينها مىخواهند ما را بترسانند... مىنويسند كارتر... كه ما پشتيبان شما [شاه] هستيم... چند روز پيش از اين وزير خارجه انگلستان مسأله را همانطورى كه بود گفت ايشان حافظ منافع ماست... ما بايد حالا پشتيبانى از او بكنيم... اين حرفها را كه آنها لشكر بياورند از آن طرف، نه خير اينها همه شعر است... اين حرفها را مىزنند براى ترس [ترساندن] ما، آنوقت هم يك آخوند ايستاد و گفت نه، منتها خوب مردم همراه نبودند.5
به نظر امام در خصوص رفتار سياسى نبايد در جوّ ساختگى رعب و وحشت رقيبان و دشمنان تصميمگيرى كرد، بلكه بايد جوشكنى كرد. امام با تأسى به مدرس در مبارزه با شاه اعلام مىكنند كه پشتيبانى و حمايت حاميان شاه طبل تو خالى است و براى تهديد و ترساندن و منصرف كردن مردم است. سخنان امام در قضيه تسخير لانه جاسوسى «امريكا طبل تو خالى است» مشهور است. بسيارى از تهديدها عملى نيست و بين «واقعيت» و «تصور از واقعيت عملى» تفاوت زيادى وجود دارد.
2. مقطع بعدى استشهاد امام به موضعگيرىهاى سياسى مدرس در برابر رضاشاه است كه گويى نسخه دوم رويارويى امام با محمدرضا شاه است. اظهار نظر شجاعانه مدرس در قبال سردار سپه و مبارزه او عليه رضاخان پيوسته جايگاه خاصى در كانون توجه افكار امام دارد. امام در پى كشتار نوزده دى 1356 با الهام از قول مدرس به تحليل واقعه مىپردازند:
در زمان رضاخان، مرحوم مدرس به رضاخان، پدر اين خان، گفته بود كه من شنيدم كه شيخالرئيس گفته من از گاو مىترسم براى اينكه اسلحه دارد و عقل ندارد. اين حرف اگر از شيخالرئيس هم ثابت نباشد يك حرفى است حكيمانه كه اسلحه وقتى در دست اشخاص غيرصالح افتاد چه مفاسدى دارد.6
با قرار دادن گفتار در متن واقعيات روشن مىشود كه منظور امام، نظاميان مسلح رژيم شاه است كه دست به قتلعام مردم بىدفاع زده بودند. آنگاه ايشان اين تحليل را در خصوص كل تاريخ بشر، تمامى جنگها و جنايتهاى پنجاه ساله سلطنت پهلوى صادق مىدانند. امام با تعميم اين نظريه بر كل روابط بينالملل و نخبگان سياسى و قدرتهاى بزرگ از مسائل منطقهاى و بينالمللى بر اساس اين نقل قول مدرس برداشت مىكنند: اگر فرد مهذب نشده باشد و اين فرد به قدرت و اسلحه مسلح شود از اين قدرت خويش در جهت فساد بهره مىگيرد. مدرس بر همين اساس، رضاشاه را «قدرتمندى شاخدار» مىدانست.
مدرس پرچمدار مبارزه با رضاشاه بود. او در موارد متعدد، از جمله امور كشوردارى، تلاش رضاشاه براى احراز مقام رياست وزرايى و نيز در جريان اعلام جمهورى به جاى سلطنت، همه جا با صراحت و شجاعت با رضاشاه به مخالفت پرداخت. يكى از مواردى كه امام خمينى به آن اشاره مىكنند رويارويى مدرس و رضاشاه در ماجراى جمهوريت است. وى متذكر مىشود رضاشاه قصد داشت به تقليد از آتاتورك رژيم سلطنتى ايران را به جمهورى تبديل كند و مخالفِ قاطع وى كسى جز مدرس نبود. مدرس در پاسخ به ايراداتى كه درباره مخالفتش با رژيم جمهورى مىشد، مىگويد:
من با جمهورى واقعى مخالف نيستم و حكومت صدر اسلام هم تقريبا و بلكه تحقيقا حكومت جمهورى بوده است، ولى اين جمهورى كه مىخواهند به ما تحميل كنند بنابر اراده ملت نيست، بلكه انگليسىها مىخواهند به ملت ايران تحميل نمايند، و رژيم حكومتى را كه صددرصد دست نشانده و تحت اراده خود باشد در ايران برقرار كند و از همه مهمتر به واسطه مخالفت احمدشاه با قرارداد و خواستههاى انگليسىها مىخواهند از او انتقام بگيرند. اگر واقعا نامزد و كانديداى جمهورى فردى آزادىخواه و ملى بود، حتما با او موافقت مىكردم و از هيچ نوع كمك و مساعدت با او دريغ نمىنمودم.7
مبارزه قاطع مدرس در اين زمينه به درگيرى وى با نمايندگان رضاخان در مجلس انجاميد. بر سر تصويب اعتبارنامه وكلاى ولايات كه با نظر رئيسالوزاء انتخاب شده بودند كشمكش و مجادله سختى رخ مىدهد. در وقت تنفس مجلس بين مدرس و بهرامى مشاجرهاى رخ مىدهد و بهرامى احياءالسلطنه سيلى به صورت مدرس مىزند كه موجب هيجان عمومى مردم و تنفر نمايندگان از مخالفانِ مدرس مىگردد.8
از اين سيلى ولايت پرصدا شد دكاكين بسته و غوغا بهپا شد
پس از اين ماجرا به واسطه مظلوميت مدرس، چند نفرى از موافقان جمهورى نيز به دسته مخالفان و بىطرفان ملحق مىشوند و همين حركت بزرگترين عامل بازدارنده و برهم زننده جمهورى مىگردد. رضاخان خود گفته بود كه اين احياءالسلطنه با يك سيلى اساس جمهورى ما را برهم ريخت.9 امام خمينى از اين ماجرا نيز چنين نتيجهگيرى مىكنند كه اگر انسان ساخته شود مىتواند به تنهايى به جاى يك گروه مفيد باشد:
اينها از انسان مىترسند. اينها ديدند كه يك مدرس در زمان رضاخان بود نمىگذاشت رضاخان آنوقت كه جمهورى درست بكند. مدرس نگذاشت ولو برخلاف مصالح شد و اگر درست شده بود بهتر بود، لكن آنوقت اينها نظر سوء داشتند. يعنى او به سلطنت كه نرسيده بود مىخواست رئيسجمهور شود و بعدش هم كارهاى ديگرى بكند و كسى كه جلو او را گرفت مدرس بود كه نگذاشت اين كار عملى شود... و بالاخره هم جانش را از دست داد.10
امام هنگامى كه در صدد اثبات نقش عينى روحانيان در تحولاتِ سياسى و اجتماعى ايران معاصر و در پاسخ به ايجاد شبهههاى گروههاست بار ديگر از مدرس و داستان جمهورى سخن مىگويند:
مرحوم مدرس يك كسى بود كه در مقابل همه مىايستاد و معالأسف اينها مىگويند روحانيون نقشى نداشتند. يك روحانى در يك مجلس كه رضاخان مىخواست كه جمهورى درست كند و مدرس مخالفت مىكرد، مىدانست كه مىخواهد حقه بزند و مردم را بچاپد فقط مدرس ايستاد و جلو او را گرفت.»11
3. آنگاه كه سخن از انسانسازى و نقش تأثيرگذار او در سرنوشت خود و جوامع و محيط است، نمونه بارز در نظر امام الگويى به نام مدرس است:
اين رژيمها از انسان مىترسند. در هر رژيمى يك انسان اگر پيدا بشود متحول مىكند كارها را، رضاشاه از مدرس مىترسيد. آنقدر كه از مدرس مىترسيد از تفنگدارها نمىترسيد.12
امام درباره چگونگى وضع حوزهها و دانشگاهها و نقش روشنفكرى آنها نيز مرحوم مدرس را شاهد مثال مىآورند كه به رغم زندگى ساده و طلبگى خود به خوبى بر روند تحولات سياسى اثرگذار بود:13
زمان رضاشاه غير از زمان محمدرضاشاه بود. آنوقت يك قلدرى بود كه شايد تاريخ ما كم مطلع بود. در مقابل او همچو ايستاد و در مجلس در خارج كه يك وقت گفته بود سيد چه از جان من مىخواهى؟ گفته بود كه مىخواهم تو نباشى...14 و فرياد مىزند كه زنده باد خودم، مرده باد رضاخان، در آن وقتى كه قدرت داشت رضاخان.15
4. امام حتى در پاسخ پرسش خبرنگاران خارجى درباره اينكه نظر شما در خصوص بازگرداندن شاه به ايران چيست؟ از نقل قول مدرس در خصوص «دعاى خيرش براى سلامت رضاخان» مدد مىگيرد:
من مايلم كه او بيايد [محمدرضاشاه] به ايران، بياورندش ايران و ما محاكمه كنيم [خطاب به مترجم]. بگوييد به او كه مرحوم مدرس كه با شاه سابق دشمن سرسخت بود، يك وقتى كه شاه به سفر رفته بود وقتى آمده بود مرحوم مدرس گفته بود كه من به شما دعا كردم. خيلى او خوشش آمده بود كه چطور يك دشمن دعا كرده بود. گفته بود نكته اين است كه اگر تو مرده بودى اموالى كه از ما غارت كرده بودى و به خارجيها داده بودى همه از بين رفته بود و من دعا كردم تو زنده باشى برگردى بلكه بتوانيم ما مالها را برگردانيم. حالا ما هم همينطور هستيم و اين پسر [محمدرضا] هم بيشتر از او اموال ما را برده است به خارج.»16
سرانجام اينكه امام خمينى در يك جمعبندى كلى مىفرمايند:
«او [رضاخان] با مرحوم مدرس روزگارى گذراند و تماس خصوصى داشت و فهميد كه با هيچ چيز نمىتوان او را قانع كرد. نه با تطميع، نه با تهديد و نه با قوه منطق، از او حال علماى ديگر را سنجيد.17
در اين بيان امام آسيبناپذيرى رفتار سياسى را در سه محور تطميعناپذيرى، تهديدناپذيرى، قدرت استدلال، منطق قوى و بازى نخوردن مىدانند.
5. امام در برخورد با نخبگان سياسى فاسد داخلى و نيز نمايندگان قدرتهاى طاغوتى از مرحوم مدرس درسهايى نقل مىكند. حتى در زمان فروپاشى نظام پادشاهى و استقرار جمهورى اسلامى رفتار سياسى مدرس در انديشه امام كارآيى دارد، و آن ذكر ظرافتهاى سياست اسلامى است كه در رفتار سياسى يك مجتهد و مسلط به قواعد اسلامى جلوهگر شده است. امام با ياد كردن از مدرس تأكيد مىكنند كه در برخورد با نخبگان سياسى داخلى و نمايندگان قدرتهاى خارجى نبايد خود را باخت، بلكه بايد از همان اول مقاومت كرد. شخصيت مغرور آنان را خرد و تحقير كرد. اينجاست كه رمز و راز رفتار سياسى امام در قبال نخبگان سياسى داخلى و ابرقدرتها روشن مىشود. ايشان خطاب به «سفرا و كارداران» دولت جمهورى اسلامى ايران نيز همين توصيه را دارند:
مرحوم مدرس هم اين عادت را داشت، توى حياطش يك فرشى انداخته بود و آنجا مىنشست. قليان هم وقتى مىخواست، پا مىشد خودش شروع مىكرد درست كردن، در اين خلال فرمانفرما وارد مىشد، فرمانفرماى آنوقت را شما شايد نمىدانيد چه مسألهاى بود. ايشان مىگفت كه قليان را دستش مىداد مىگفت كه شما آبش را بريز تا من آتشش را روشن كنم... اين براى اين بود كه برخورد با اين مغزهاى فاسد گاهى بايد طورى باشد كه از اول طمع نكند به آن طرف، اگر چنانچه با تواضع، خضوع و آنطورى كه آنوقتها متداول بود رفتار مىكردند او طمع مىكرد، اگر چنانچه مطلبى دارد تحميل كند.18
اين رفتار مدرس در برخورد با مقامات عالى سلطان عثمانى نيز ديده مىشود؛ بهطور مثال هنگام ملاقات رسمى با پرنس سعيد حليم پاشا و طلعت پاشا وزير جنگ و ديگر وزراى عثمانى در هيأت وزرا (باب عالى)، با اينكه اتاق مبله بود، مدرس روى زمين مىنشيند و تمام وزرا به احترام وى مجبور مىشوند صندلىها را ترك كنند و روى زمين بنشينند.19 امام خمينى به منظور آموزش نخبگان سياسى جمهورى اسلامى، در اوج تبليغات رسانههاى گروهى جهان و رژيم عراق مبنى بر تلفات گسترده ايران در جنگ و تهديدهاى روزافزون آنان، ضمن ياد كردن از مدرس تأكيد مىكنند كه از اين تبليغات و هياهوها و تهديدها هراسى به خود راه ندهيد:
خوب ما اينها را مىشناسيم كه اينها هياهوشان زيادتر است، يعنى اصل بناى استعمار از اول اين بوده است كه با هياهو كارش را پيش ببرد. با تَشَرْ كارش را پيش ببرد... روسيه يك وقتى اولتيماتومى داده بود... يك چيزى از مجلس مىخواستند هيچ كس جرأت نمىكرد صحبت كند، مرحوم مدرس گفت... رأى بر خلاف دادند و هيچى هم نشد.20
6. امام آنگاه كه مىخواستند به گونه قلّ و دلّ صحبت كنند و به مردم براى شركت در انتخابات نمايندگى مجلس رهنمود دهند، براى اينكه همه معيارهاى مثبت و بايسته را بيان كرده باشند به مردم توصيه مىكردند:
سعى كنيد مثل مرحوم مدرس را انتخاب كنيد. البته مثل مدرس را كه به اين زودىها پيدا نمىشود. شايد آحادى مثل مدرس باشد، كسانى را كه انتخاب مىكنيد بايد مسائل را تشخيص دهند، نه از افرادى باشند كه اگر روس يا امريكا تشرى زد بترسد، بايد بايستد مقابله كند.21
7. امام خمينى هنگام سخن با نخبگان سياسى در جمهورى اسلامى از مدرس به عنوان الگويى شايسته ياد مىكنند. ايشان از يك سو، از نقش برجسته و شخصيت ممتاز و تعيين كننده و شجاعت مدرس در مجلس سخن مىگويند و از سوى ديگر، ريشه چنين رفتار سياسى را در ساده زيستى، تقوا و خداجويى و در قدرت عالى روحى وى مىدانند. يكى از دلايل حضور فعال در امور سياسى، بريدن رشته تعلقات است. امام از حضور قاطع مرحوم مدرس در صحنههاى سياسى چنين ياد مىكنند:
براى اينكه وارسته بود. وابسته به هواهاى نفسانى نبود... اين براى مقام و براى جاه و براى وضعيت كذا نمىرفت عمل بكند. او براى خدا عمل مىكرد و كسى كه براى خدا عمل كند وضع زندگىاش هم آن است. ديگر از آن وضع بدتر كه ديگر نمىشود برايش، براى چه بكند، از هيچ كس هم نمىترسد...22
شما مىدانيد و ما هم مىدانيم مدرس يك ملايى ديندار بود. چندين دوره زمامدارى مجلس را داشت و از هركس براى استفاده مهيا بود. بعد از مردن چه چيزى به جاى گذاشت جز شرافت و بزرگى.23
8. امام حتى وقتى مىخواهند كانديداهايى را كه در انتخابات رأى نياوردهاند تشويق به ماندن در صحنه كنند، از مدرس شاهد مىآورند:
اينطور نباشد كه حالايى كه مطابق ميل من نشده من كنار بروم... مرحوم مدرس گفته بود كه من با جمهورى مخالفم... لكن اگر جمهورى شد كنار نمىروم، من در ميدان هستم.24
9. يكى ديگر از موارد جالبى كه امام در زمان استقرار نظام جمهورى اسلامى، در خصوص رفتار سياسى مدرس به آن اشاره مىكنند نحوه برخورد با گروههاى مخالف داخلى است كه در دانشگاهها و مراكز فرهنگى و آموزشى سرگرم آشوب و تبليغات بودند. در اين خصوص نيز امام در ديدار دانشجويان دانشگاه تهران از مدرس شاهد مثال مىآورد:
آقا نشستهايد كه چهار تا كمونيستى بيايند در دانشگاه و قبضه كنند دانشگاه را؟ شما كمتر از آنها هستيد؟ عده شما بيشتر از آنهاست. حجت شما بالاتر از آنهاست. مرحوم مدرس ـ خدا رحمتش كند ـ مردى بود كه ملكالشعرا گفته بود،25 از زمان مغول تا حالا مثل مدرس نيامده. مىگفت بزنيد كه بروند از شما شكايت كنند نه بخوريد و برويد شكايت كنيد. من رفتم پيشش. اخوى به ما نوشته بود كه يك نفرى است اينجا رئيس غلّه است... به من نوشت كه برويد به مدرس بگوييد كه اين مرد فاسدى است، دو تا سگ دارد. يكىاش را اسمش را سيد گذاشته و يكىاش را شيخ... [مدرس] گفت بكشيدش، گفتم آخر چطور بكشيم... اينها [گروهكها] تودهنى مىخواهند آقا!26
امام در وصيتنامه سياسى، الهى خود نيز از مدرس و اولتيماتوم روسيه براى نصيحت به عدم تمايل و گرايش هواداران گروههاى شرق و غرب ياد مىكنند.27
10. از اظهارات امام خمينى در چهار مناسبت صريحا يا تلويحا چنين برمىآيد كه مرحوم مدرس را از نزديك ديده است: يك مرتبه در مجلس شوراى ملى كه امام به عنوان تماشاگر رفته بودند؛ مرتبه دوم، در مدرسه سپهسالار (استاد مطهرى فعلى)؛ مرتبه سوم كه حامل نامهاى از سوى برادرش به مدرس بودهاند؛ نوبت چهارم، زمانى كه فردى در حضور ايشان نامهاى به مدرس داده است. بنابراين علاوه بر آنچه از دور در باره ايشان شنيدهاند از نزديك نيز با مرحوم مدرس ملاقاتهايى داشتهاند و رفتارهاى ايشان را مشاهده كرده و از ايشان الهام گرفتهاند. امام همواره با عظمت و به گونهاى تأييدآميز از مدرس سخن مىگويند:
مدرس يك انسان بود، يك نفرى نگذاشت پيش برود كارهاى او را، تا وقتى كه كشتندش. يك نفرى غلبه مىكرد بر همه مجالس، بر اهالى كه در مجلس بودند غلبه مىكرد. يك نفرى،... من آنوقت مجلس رفتم براى تماشا، جوان بودم، مجلس آنوقت تا مدرس نبود مثل اينكه چيزى در آن نيست، مثل اينكه محتوا ندارد.
امام با اشاره به قضيه اولتيماتوم روسيه و نقش مدرس مىگويند:
يك انسان وقتى در يك ملت پيدا بشود مىتواند كه مجراى امور را از آن طريقى كه آنها مىخواهند برگرداند. آن چيزى كه آنها مىخواهند نگذارد بشود.28
در سخنرانى ديگرى از ديدار خود با مدرس در مدرسه سپهسالار (استاد مطهرى فعلى) ياد مىكنند و از «قدرت روحى بالا» سادهزيستى و وارستگى و مبرا بودن از هوا و هوس او با عظمت ياد مىكنند:
من درس ايشان يك روز رفتم. مىآمد در مدرسه سپهسالار كه مدرسه شهيد مطهرى است درس مىگفت. من يك روز رفتم درس ايشان. مثل اينكه هيچ كارى ندارد فقط طلبهاى است دارد سخن مىگويد. اينطور قدرت روحى داشت، در صورتى كه آن وقت در كوران آن مسائل سياسى بود كه حالا بايد برود مجلس و آن بساط را درست كند... آن وقت هم كه مىرفت مجلس يك نفرى بود كه همه از او حساب مىبردند... اين براى چه بود؟ براى اينكه يك آدمى بود كه نه به مقام اعتنا مىكرد و نه به دارايى و امثال ذلك هيچ اعتنا نمىكرد. نه مقامى او را جذبش مىكرد.29
ذكر اين موارد مبنى بر ملاقات حضورى امام با مدرس از اين جهت است كه گفته شود آشنايى و شناخت امام از مدرس صرفا با تكيه بر مسموعات يا «مطالعه كتابخانهاى» نبوده است، بلكه با دستمايهاى از «تحقيق ميدانى» نيز آميخته است.
11. در مطالعه رفتارهاى سياسى امام خمينى و مدرس به رفتارهاى سياسى گوناگونى برمىخوريم. مدرس در طول حيات خود با رخدادهاى سياسى گوناگونى نظير انقلاب مشروطيت، استبداد صغير، كودتاى رضاخان، جنگ جهانى اول، دورههاى نمايندگى مجلس شوراى ملى، اقدامات رضاشاه و انعقاد قراردادهاى خارجى مواجه بوده است. مسائلى كه تقريبا به گونه جدىترى در حيات امام خمينى نيز تكرار مىشود. در رفتار سياسى مدرس گونههاى زير مشاهده مىشود:
مشاركت در انقلاب مشروطيت، نطقهاى منطقى و كوبنده ايشان بهويژه در مجلس، نمايندگى از سوى مراجع به عنوان يكى از علماى طراز اول براى نظارت بر مصوبات مجلس شوراى ملى، نمايندگى مجلس شوراى ملى در پنج دوره (دورههاى دوم، سوم، چهارم، پنجم و ششم)، رياست يا نايب رياستى مجلس بهطور مكرر، مخابره تلگرافهاى متعدد در موضوعهاى گوناگون، تحصن در حضرت عبدالعظيم، مرقومه به روزنامهها (از جمله روزنامه برق و اطلاعات)، تأييد حركتهاى انقلابى (نظير حركت علماى اصفهان)، انتشار بيانيهها به مناسبتهاى مختلف (از جمله درباره كودتاى رضاخان)، ملاقاتهاى سياسى داخلى و خارجى، فعاليتهاى گسترده سياسى در مجلس و خارج از آن و ارائه پيشنهادهاى ابتكارى، استيضاح رئيسالوزرا و مهاجرت از تهران به قم، كاشان و كرمانشاه و تشكيل حكومت موقت مقارن با جنگ جهانى، مخالفتهاى سرنوشتسازى همانند مخالفت با اولتيماتوم روسيه، مخالفت با قرارداد 1919، مخالفت با طرح جمهورى رضاشاه.
مرحوم مدرس هزينه سنگينى بابت اين مشاركتهاى سياسى پرداخت كرده است:30 تحمل رنج مهاجرت و هجوم تبليغاتى و فيزيكى دشمنان حتى در مجلس شوراى ملى كه در دو سه نوبت تكرار شده، از جمله كتك خوردن او در جريان جمهوريت. سوءقصد و ترور وى كه در سه نوبت تكرار شد و هر سه نوبت نافرجام ماند. دستگيرىهاى متعدد از سوى جناحهاى گوناگون، تبعيد و سرانجام «شهادت» ايشان.
در رفتارشناسى سياسى امام خمينى نيز تقريبا همه اين موارد جز تحصن و شهادت مشاهده مىشود. به علاوه موارد متعدد ديگرى در رفتارهاى سياسى امام خمينى ديده مىشود كه در مورد مدرس تحقق نيافته است. همچنين قابل ذكر است كه درصد توجه امام خمينى به مسائل جهان اسلام به مراتب بيشتر از مدرس است، در حالى كه درصد ملاقاتهاى مدرس با مقامات رسمى و حكومتى گستردهتر از ملاقاتهاى بسيار نادر امام خمينى با زمامداران حكومتى رژيم پهلوى است.
نتيجهگيرى
الف) مرحله براندازى رژيم شاه
در اين مرحله كيفيت مقابله مدرس با رضاخان بر ديدگاه امام خمينى در رويارويى با محمدرضا تأثير گذاشت. هرچند مبارزه مدرس با قدرتهاى بزرگ روس و انگليس در مقايسه با مقابله و مبارزه امام با امريكا و شوروى بسيار كوچك است، اما امام بارها از ماجراى اولتيماتوم ياد مىكنند و در موضعگيرىهاى سياسى و اجتماعى، آن را شاهد مثال مىآورند. هرچند كه امام در مواردى به تفاوتهاى نشأت گرفته از مقتضيات زمانى اشاره دارند. از جمله اينكه قدرت رضاشاه را به مراتب قلدرتر و سركوبگرتر از پسرش مىداند و نيز از همراهى نكردن مردم با رهبرى مدرس سخن به ميان مىآورند، در حالى كه قدرت سركوبگرى محمدرضا كمتر بود و از آن مهمتر همراهى كمنظير مردم يكى از رموز موفقيت امام به شمار مىآيد. فراتر از آن، ميزان ستيز، مبارزه و برخورد امام خمينى بنيادىتر از مرحوم مدرس است، زيرا مدرس خواستار «حفظ وضع موجود و نظام سلطنتى» بود. او در پنج دوره، نماينده مجلس شوراى ملى بود. امام گاه تجارب سياسى مرحوم مدرس را در يك چارچوب نظرى سياسى مورد توجه قرار مىدهند و زمانى يك رفتار سياسى مقطعى وى در مجلس عليه اولتيماتوم روسيه يا عكسالعمل ايشان در قبال فرمانفرما را به عنوان الگوى مناسبى در وضعيتهاى مشابه و برخورد با نخبگان سياسى مغرور داخلى يا نمايندگان قدرتهاى خارجى در نظر مىگيرند و خود نيز عملاً چنين رفتارهايى را از خود بروز مىدهند؛ از جمله مىتوان به اعتراض عليه كاپيتولاسيون و نيز قضيه اشغال لانه جاسوسى اشاره كرد.
ب) مرحله سازندگى و استقرار نظام جمهورى اسلامى
تأثيرپذيرى امام از آرا و رفتار سياسى مدرس همچنان پس از پيروزى انقلاب نيز موضوعيت خويش را در انديشه امام حفظ كرد. امام در اين مرحله نيز از شخصيت و رفتار او در مرحله سازندگى سخن مىگويند. در اين مرحله امام از انسانسازى، كمال و قوت روحى مدرس، شجاعت و نهراسيدن از تهديد قواى خارجى، سادهزيستى طلبگى و جذب قدرت سياسى و مقام و رياست نشدن وى ياد مىكنند. از الگو قرار دادن مدرس براى نخبگان سياسى و نمايندگان مجلس به منظور پرهيز از دنياطلبى ياد مىكنند و ضمن ذكر اهميت انسانسازى انديشههاى او براى مراكز آموزشى، خاطرنشان مىسازند كه با تربيت انسان، او مىتواند مسير حوادث يك ملت يا حتى جهان را تغيير دهد. بدين ترتيب ضمن بررسى مبانى نظرى مشابه رفتار سياسى اين دو متفكر، تأثير آن در شناخت انديشه و رفتار سياسى امام خمينى آشكار مىشود.
*استاديار علوم سياسى دانشگاه علامه طباطبايى.
پي نوشت :
1. امام خمينى، صحيفه نور (تهران: سازمان مدارك فرهنگى انقلاب اسلامى، 1368) ج 19، ص 66 (28/6/1363).
2. همان، ج1، ص 106 (3/8/1343).
3. همان، ج1، ص 261 (10/10/1356).
4. امام به علل اولتيماتوم روسيه اشارهاى نكردند و در مواردى نيز فرمودهاند «نمىدانم». اما اولتيماتوم روسيه بر سر اخراج مورگان شوستر امريكايى بوده است. در آن تاريخ هنوز خصلت امپرياليستى و تجاوزگرى امريكا نمود عينى نداشت و به جاى آن انگليس و روسيه در ايران مورد سوءظن بودند. براى كم و كيف موضوع اولتيماتوم، ر.ك: حسين مكى، قهرمان آزادى (تهران: بنگاه نشر و ترجمه، 1358) ج1، ص 103.
5. صحيفه نور، ج2، ص 241 (18/8/1357).
6. صحيفه نور، ج2، ص 2 (19/10/1356).
7. حسين مكى، تاريخ بيست ساله ايران (مقدمات تغيير سلطنت) ـ (تهران: نشر ناشر، چاپ پنجم، 1362) ج2، ص 500.
8. صحيفه نور، ص 499 و 506.
9. غلامرضا فدايى، «مدرس مجتهدى وارسته و سياستمدارى آگاه»، اطلاعات سياسى اقتصادى، ش 52ـ51، ص 43.
10. صحيفه نور، ج 8، ص 199 (30/4/1358).
11. همان، ج 12، ص 145 (14/3/1359) و همچنين ر.ك.: ج19، ص 196 (8/5/1364).
12. همان، ج 8، ص 241 (26/5/1358).
13. همان، ج 13، ص 209 (27/9/1359).
14. همان، ج 16، ص 268 (7/6/1361).
15. همان، ج 5، ص 52 (17/11/1357).
16. همان، ج 9، ص 93 (21/6/1358) و همچنين ر.ك: ج 10، ص 42 (42/2/1358) و ج 4، ص 44 (18/9/1357).
17. امام خمينى، كشف اسرار، ص 9.
18. صحيفه نور، ج 13، ص 361 (16/10/1359) و همچنين ر.ك: ج 4.
19. حسين مكى، تاريخ بيست ساله ايران، ج1، ص 439.
20. صحيفه نور، ج 18، ص 245 (12/14/1362) ـ (خطاب به استانداران سراسر كشور).
21. همان، ج 18، ص 198 (12/10/1362).
22. همان، ج 16، ص 269 (7/6/1361).
23. امام خمينى، كشف اسرار، ص 324.
24. صحيفه نور، ج 19، ص 196 (8/5/1364).
25. قول ملكالشعراء در: حسين مكى، قهرمان آزادى، ج 2، ص 774.
26. صحيفه نور، ج 7، ص 103 (23/2/1358) و نيز ج 6، ص 32 (29/1/1358).
27. همان، ج 21، وصيتنامه سياسى الهى امام.
28. همان، ج 7، ص 63 (16/3/1358).
29. همان، ج 16، ص 269 (7/6/1361).
30. براى اطلاعات و بررسى بيشتر در خصوص جزئيات اين رفتارها و نيز اسناد و مدارك آن، ر.ك: مدرس و مجلس؛ نامهها و اسناد؛ (تهران: مؤسسه پژوهش و مطالعات فرهنگى، 1373). همچنين براى كسب اطلاع از كتب و مقالات منتشره درباره مدرس، ر.ك: مجله مجلس و پژوهش، ش13 (دى و بهمن 1373) و كتابشناسى مدرس ص 191 ـ 202.
منبع: پایگاه حوزه
تصاوير زيبا و مرتبط با اين مقاله