نیم نگاهی به«شرح فرازهایی از دعای عرفه»
نويسنده: سید جواد حسینی
مطالب این نوشتار، برگرفته از اثری است تحت عنوان: «شرح گزیدهای از دعای عرفه» از عارف نامور، حضرت آیتاللّه جوادی آملی، که اکنون مراحل تحقیق را، جهت تکمیل و انتشار، طی میکند تا به فضل الهی از سوی مؤسسه تحقیقاتی اِسراء منتشر شود و تشنگان معارف زلال اهل بیت عصمت و طهارت علیهمالسلام را سیراب نماید.
امید آنکه توفیق شرح و تبیین فرازهای باقیمانده این دعای شریف نصیب استاد محترم گردد.
بدیهی است احاطه استاد محترم به تفسیر قرآن کریم و مبانی حکمتی و عرفانی، این شرح را امتیاز خاصی بخشیده و درک مضامین بلند کلمات امام حسین علیهالسلام را در پیشگاه با عظمت الهی، که بدون آشنایی با مبانی یاد شده امکانپذیر نیست، بر علاقمندان مقدور ساخته است.
اکنون چکیدهای از چند فراز این شرح:
قبل از شرح دعا، در این اثر، نکاتی به عنوان مقدمه مورد توجه قرار گرفته، از آن جمله:
دعا، عبادت و مراتب آنها، طولانی بودن درجات، شیوهای نو در تفسیر متون وحیانی، ائمه علیهمالسلام مرجع تفسیر معارف، ویژگیها و آثار موجودات زمانی و مکانی، تعلّق مشهود به زمان و مکان، اهمیت عرفه در امتهای گذشته، فضیلت عرفات، مأذون بودن انسان کامل برای دعا، گوناگونی معارف دعای عرفه و انتساب بخش پایانی دعای عرفه به امام حسین علیهالسلام .
در توضیح نکته اخیر آمده است:
«قسمت نخست دعای شریف عرفه را همه نقل کردهاند، اما بخش پایانی آن را برخی مانند علاّمه مجلسی رحمهمالله نقل نکرده است. از این رو، بعضی احتمال دادهاند که از امام حسین علیهالسلام نباشد. لیکن قرائن و شواهدی بر صدور آن از سالار شهیدان گواهی میدهد.
در بررسی اسناد روایات، آنچه اصل است و موضوعیت دارد، صدور آن از امام معصوم است؛ یعنی یک حدیث پژوه باید اطمینان یابد که محتوای مورد نظرِ وی، از معصوم علیهالسلام صادر شده است. این اطمینان گاهی از راه وثاقت و اصالت و صداقت راوی بهدست میآید، گاهی از راه بلندی محتوا و اتقان متن و گاهی نیز از راه شواهد و قرائن منفصل و متصل. از این رو، بررسی سندی احادیث از آن جهت مورد توجه قرار میگیرد که راهی برای حصول این اطمینان است و به اصطلاح موضوعیت ندارد، بلکه طریقیت دارد».
سپس در ادامه چند شاهد و قرینه ذکر شده و آمده است:
1 ـ سید بن طاووس قدسسره که از بزرگان امامیه است، آن را در کتاب قیّم اقبال الأعمال نقل کرده ودرنقل او هیچ خدشهای نیست. گرچه بر اثر شهود نسیان برخی ازنسخهنویسان در برخی نسخ دست نویس اقبال، ذیل دعای عرفه نیامده، لیکن استاد بزرگوار مرحوم علامه شعرانی نوشتهاند:
در کتابخانه آستان قدس رضوی به نسخهای قدیمی و معتبر از اقبال الاعمال برخوردم که ذیل دعا در آن آمده است:
2 ـ محتوای بلند این دعای نورانی نشانه صدور این متن از زبان معصوم علیهالسلام است.
3 ـ بخش آغازین دعای شریف عرفه محتوای عمومی دارد، مسألت کردن از خدا، در میان گذاشتن مشکلات با ذات اقدس الهی، حوائج علمی و عینی را از او خواستن و... اینها در سایر دعاها نیز هست، لیکن سلطان مباحث دعای عرفه و کوهان بلند معارف آن، قسمتهای پایانی دعاست که شباهت محتوایی با سخنان دیگر امام حسین علیهالسلام دارد.
در ذیل یکی دیگر از نکات یاد شده، استاد معظم در تبیین تفاوت اولیای الهی با دیگران، اظهار نمودهاند:
«اولیای الهی زمانی لب به دعا میگشایند و دست نیاز به سوی بینیاز دراز میکنند که به تجربه درونی دریابند. برخی مقامات جز با دعا به دست نمیآید؛ یعنی با توجه به آگاهی آنان از سرّ قدر و اسباب نزول مقدّرات الهی، هنگامی که دانستند سبب دستیابی به آن مقام والا فقط دعاست، دست به دعا بلند میکنند، چنانکه برای امام حسین علیهالسلام ، مقامی بود که جز با شهادت به آن نمیرسید و در حقیقت تنها سبب نیل به آن فیض و فوز عظیم، شهادت بود و چون رسیدن به آن مقامات بلند مطلوب خدای سبحان است، اسباب منحصر آن نیز مطلوب اوست. این همین اذن و امر الهی به شمار میرود».
در یک نکته دیگر از مباحث مقدماتی، دعای شریف عرفه مانند هر سوره قرآن کریم که آیات فراوانی داشته و مطالب گوناگونی را در بر دارد، حاوی مطالب متنوع شمرده شده است.
شارح محترم با استناد به آیات قرآن کریم، هر یک از نکات چهارگانه فوق در کلام امام را تفسیر نموده است.
در تبیین و تحلیل «مانع نداشتن عطای الهی» آمده است:
«مانع عطای خداوندی یا بیرون از ذات اقدس پروردگار است یا درون او؛ یعنی از ناحیه خود خداست، یا از سوی غیر او. مانع بیرونی با توجه به بیان صحیح قضای الهی فرض صحیحی ندارد؛ یعنی نمیتوان تصور کرد در نظام هستی که سراسر آن قضا و قدر خداست، چیزی باشد که در برابر عطای او مانع تراشی کند. مانع درونی نیز ندارد؛ زیرا آن، چیزی جز جهل و عجز و بخل نیست. یعنی اگر مشکل دیگران را حل نکردن از آن جهت است که فرد راه حلّ مشکل را نمیداند یا توانایی آن را ندارد یا بخل میورزد، هیچیک از این سه، در باره خدا فرض ندارد؛ زیرا همگی جزو صفات سلبیّه آن جمیل مطلق و کامل بیهمتاست.»
«لَمْ تُخْرِجْنِی لِرَأْفَتِکَ بِی وَ لُطْفِکَ لِی ]بِی [وَ إِحْسَانِکَ إِلَیَّ فِی دَوْلَةِ أَئِمَّةِ الْکُفْرِ الَّذِینَ نَقَضُوا عَهْدَکَ وَ کَذَّبُوا رُسُلَکَ لَکِنَّکَ أَخْرَجْتَنِی ]رَأْفَةً مِنْکَ وَ تَحَنُّنا عَلَیَّ [ لِلَّذِی سَبَقَ لِی مِنَ الْهُدَی الَّذِی لَهُ یَسَّرْتَنِی وَ فِیهِ أَنْشَأْتَنِی...»
استاد این جمله را در حقیقت قدرشناسی از یک نظام الهی و اسلامی شمرده و با استناد به آیات قرآن کریم که از نبوت و رسالت و ولایت و امامت و هدایت و ایمان به عظمت یاد شده، آنها را منّتهای الهی بر بندگانش دانستهاند. آنگاه با اشاره به فرازی از دعای عرفه امام سجاد علیهالسلام که وجود امام عادل و حاکمیت او را مایه احیای آثار دین دانسته «اللَّهُمَّ إِنَّکَ أَیَّدْتَ دِینَکَ فِی کُلِّ أَوَانٍ بِإِمَامٍ أَقَمْتَهُ عَلَماً لِعِبَادِکَ، ... وَ اجْعَلْنَا لَهُ سَامِعِینَ مُطِیعِینَ»، افزودهاند:
«آن حضرت نیز مانند امام حسین علیهالسلام تولّد خود را در دوران حاکمیت اسلام و رخت بربستن جاهلیت را نعمت مشکور میداند؛ زیرا حکومت اسلامی یکی از پاکترین میوههای شجره طیّبه دین الهی است که مایه حفظ دین و تباه نشدن حق میگردد و حاکم دینی مجری احکام اوست. بنابراین، به دنیا آمدن و همچنین زندگی کردن در سایه نظام اسلامی نعمتی است که شکر آن لازم است، چنان که زوال جاهلیت و ظلم که ظهور قهر الهی است، شکر گزاری میطلبد. فَقُطِعَ دابِرُ الْقَوْمِ الَّذِینَ ظَلَمُوا وَ الْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ(1) امام حسین علیهالسلام با اشاره به همین نعمت، شکر میکند که درحاکمیت کفر و رواج بتپرستی به دنیا نیامد؛ زیرا گر چه با نورانیت غیبی حق را میدید، اما توان زنده کردن حق و احیای جامعه بر محور حق را نداشت. حتی اگر زمانی به دنیا میآمد که عمرش در عصر معاویه به پایان میرسید، باز هم آن توفیق بزرگ نصیبش نمیشد. چون معاویه با مکر خویش از پیدایش حماسه جاوید عاشورا میتوانست جلوگیری کند و حسینبن علی علیهماالسلام را مانند برادرش مسموم سازد و زمام قدرت را به دست گیرد، اما خامی و ناپختگیِ خمّاری همانند یزید، زمینه ایثار و نثار را برای امام حسین علیهالسلام فراهم ساخت تا احیاگر نظام اسلامی باشد.»
«امام حسین علیهالسلام در این قسمت از دعا با حقیقت ایمان، با عهد و پیمان قلبی، با توحید خالص، با باطن نادیدنی خود و... شهادت میدهد که اگر عمر طولانی به او دهند و او در این مدت با کوشش فراوان شکر یکی از نعمتهای خدا را بخواهد به جا آورد، هرگز نمیتواند؛ زیرا توفیق شکر هر یک از نعمتهای خدا، نعمت جدید است که نیاز به شکر تازه دارد و این شکر جدید نیز نعمت تازهای است.... و این سلسله تا بینهایت و در حقیقت این نعمتهای نو از لوازم آن نعمت اصلی است. بنابراین، شکر یک نعمت با تمام لوازم آن توان فرساست.»
حکیم متأله، آیت اللّه جوادی آملی در تشریح فراز دیگری از سخنان امام مبنی بر اینکه «وجود شریک در فرمانروایی خدا موجب میشود در آفرینش به ناسازگاری با وی برخیزد» به تشریح بیهمتایی خداوند پرداخته و به تفصیل آیه مبارکه لَوْ کانَ فِیهِما آلِهَةٌ إِلاَّ اللّهُ لَفَسَدَتا را تفسیر کرده و پرسشهای پیرامون آن را پاسخ گفتهاند.
1 ـ فقیری که چیزی ندارد.
2 ـ گداخویی که مال دارد ولی در اندرون خود گرفتار بخل است و به بیان دیگر مستغنی است؛ یعنی نیازمندی است که با داراییهایش نیاز خود را میتواند برآورده سازد.
3 ـ بینیازی که اساساً به چیزی احتیاج ندارد.
در این میان تنها گروه سوم به اندازه غنای خود، آیت خدای سبحان هستند و مهم همین بینیازی است نه استغنا؛ زیرا بینیازی نه زحمتی به دنبال دارد و نه سبب گناه میشود. ولی رسیدن به چیزی و استغنا به وسیله آن غالباً با رنج همراه است و چه بسا مایه عصیان و طغیان میشود.
1 ـ خدای سبحان اولاً و اصالتاً عزیز است و دیگران ثانیاً و تبعاً از عزت برخوردارند.
بنابراین، احتمال عزت خدا اصلی و به خود او انتساب دارد، اما عزت رسول خدا و مؤمنان برگرفته از انتساب و ارتباط آنان با خداست.
2 ـ خدای سبحان اولاً و بالذات عزیز است ولی دیگران ثانیاً و بالعرض از عزّت برخوردارند.
در این دو قسم، اسنادِ عزّت به غیرخدا، اسناد الی ما هو له است، لیکن به جهت تبعیت و عرضی.
3 ـ خداوند حقیقتاً عزیز است و دیگران مجازاً عزیزند.
سپس در مقام قضاوت فرمودهاند:
«مقتضای بینش توحیدی آن است که هر کمالی ویژه ذات اقدس الهی است، از اینرر عزت نیز مختص اوست و دیگران اصلاً عزتی ندارند، پس اگر بخواهند از عزّت یا سایر کمالات بهرهمند شوند، در سایه خلافت الهی و آیت حق بودن، شدنی است.»
در این قسم اصطلاحاً، اسناد عزّت به غیر خدا اسناد الی غیر ما هو له است.
سپس افزودهاند:
«جمله امام حسین علیهالسلام به یکی از سه راهِ پیشگفته تفسیر میشود، هر که ولیّ خداست به یکی از راههای سهگانه، از عزّت برخوردار است و امام حسین علیهالسلام از نوادر اولیای الهی و مظهر عزّت خداست و دیگران نیز بر اثر ارتباط با او و دیگر معصومان علیهمالسلام ـ این ارتباط به صورت پیروی از خدا ظهور میکند ـ به عزّت میرسند. اما اگر سرکشی و گناه کنند، نه تنها عزّت اصلی و ذاتی و حقیقی ندارند، بلکه از عزّت تبعی و عرضی و مجازی نیز بیبهرهاند. از این رو، در مقابل سرفرازی مجازی انبیا و اولیای الهی، جبابره و سلاطین ستم پیشه هیچ عزّتی، حتی عزّت مجازی ندارند. سربلندی ادعایی آنها درونی و غلط و پنداری و برگرفته از گناه است. و بر اثر طغیان و عصیان، خودشان را عزیز میپندارند... از این رو، امام حسین علیهالسلام عرضه میدارد: تنها اولیای خدا بر اثر پیوند با او عزیز میشوند، اما سلاطین و عزیزان خیالی که چنین ارتباطی با خداوند ندارند، یوغ ذلّت بر گردن خویش نهادهاند.»
«برداشت دقیقتر و لطیفتر آن است که نه تنها ظهور تو کمتر از ظهور دیگران نیست و تو برای آشکار شدن به دیگران نیازمند نیستی و نه تنها ظهور آنان برگرفته از توست و از خود چیزی ندارند، بلکه معنایش این است که هرگونه خودنمایی و ظهوری که دیگران دارند، از آنِ تو و مال توست و چیز دیگری نیست. در نتیجه این جلوهها پیش از آنکه دیگران را بنماید، تو را نشان میدهد. چگونه از ظهور دیگران تو را میتوان روشن کرد؟...
به بیان دیگر، سخن او این نیست که دیگران توان راهنمایی به سوی تو را ندارند، بلکه سخن او این است که تو از چنان جلوهای برخورداری که به راهنمایی به سوی تو نیازی نیست؛ زیرا اگر بخواهیم وجود یا مفهوم واقعی چیزی را با علم حصولی یا شهودی برهانی کنیم، باید از ظاهر به باطن، از حاضر به غایب و از نزدیک به دور پی ببریم. درحالی که ظهور، حضور و نزدیکی خدای سبحان نه تنها کمتر از ظهور، حضور و نزدیکی دیگران نیست، بلکه برخورداری دیگران از این صفات به برکت افاضه ذات اقدس الهی است؛ چون او این خصال را به صورت نامحدود داراست و اگر چیزی از جهتی نامحدود است، جای خالی نمیگذارد تا دیگران آن را پر کنند. در نتیجه هر ظهور، حضور و قربی که در جهان هست، از آن خداست.
بنابراین، نمیتوان تصور کرد که دیگران ظهوری داشته باشند که خدای سبحان از آن برخوردار نباشد.»
1 ـ سالکان مطلق که همواره با استدلال علمی و سلوک عملی، آرام آرام طی طریق میکنند. این گروه تا آخر عمر در راهند.
2 ـ شیفتگان ناب که از آغاز تا پایان با جذبه الهی مینگرند و پیش میروند، نه با استدلال علمی و نه با سلوک عملی.
3 ـ سالکان مجذوب که ابتدا با استدلال علمی و سلوک عملی پیش میروند، ولی در پایان راه لطف خدا آنها را در بر میگیرد و بقیه راه را با جذبه و کشش راه میپیمایند.
4 ـ مجذوبان سالک که در آغاز جذبهای حرکتشان میدهد ولی در میانه راه به حال عادی بر میگردند و باقیمانده راه را با استدلال علمی و سلوک عملی میپیمایند.
امام حسین علیهالسلام در این جمله از خداوند میخواهد که سلوک شیفتگان ناب را نصیب او گرداند تا عشق برای او ملکه شود و در پرتو آن تمام کارهایش فقط با جاذبه الهی انجام گیرد. آنان بندگان مقرّب الهی و فرشتگان و انسانهای کاملند.
نخست آنکه، انسان کامل چون جلوههای مختلف دارد، گاهی در اوج از خدا چیزی میطلبد و گاهی در حضیض و فرودستی مطلبی را میخواهد، این فراز و نشیب در دعای عرفه نیز مشهود است. امام گاهی خواستار مقام احسان از خداست «اَللَّهُمَّ اجْعَلْنِی أَخْشَاکَ کَأَنِّی أَرَاکَ» و گاهی مسائل جزئی دنیایی میطلبد و میگوید: «وَ انْصُرْنِی عَلَی مَنْ ظَلَمَنِی وَ أَرِنِی فِیهِ ثَارِی وَ مَآرِبِی وَ أَقِرَّ بِذَلِکَ عَیْنِی».
استاد در تشریح علت این فراز و فرود در دعا میگویند:
«سرّ این فراز و نشیب آن است که خواستههای مادی، امور دنیای محض نیست، بلکه در باطن آنها مسائل معنوی و اخروی نیز نهفته است. زیرا ظلم به آن حضرت، شخصی نیست بلکه کسی که به دین مقدس اسلام و شخصیت حقوقی وی که همان امامت است، ستم روا میدارد، به آن حضرت جفا میکند».
سپس با استناد به آیاتی که وعده حتمی و قطعی الهی را تبیین میکند، خواسته امام را وعده ضمنی برای یاری دین خدا میشمارند که برای رسیدن به آن مقام و تحقق بخشیدن به این وعده از خدا میخواهد که قلههای کمال دنیا و آخرت یعنی شهامت و شجاعت و جهاد فی سبیل اللّه و شهادت را بهره او سازد «وَ اجْعَلْ لِی یَا إِلَهِی الدَّرَجَةَ الْعُلْیَا فِی الآْخِرَةِ وَ الاْءُولَی».
دعای امام در سرزمین عرفه را نیز بر همین اساس باید ارزیابی کرد:
«همه تضرع و نالههای امام حسین علیهالسلام در بیرون حرم برای آن است که شایستگی ورود به حرم و ضیافت الهی به چنگ آید».
امید آنکه توفیق شرح و تبیین فرازهای باقیمانده این دعای شریف نصیب استاد محترم گردد.
بدیهی است احاطه استاد محترم به تفسیر قرآن کریم و مبانی حکمتی و عرفانی، این شرح را امتیاز خاصی بخشیده و درک مضامین بلند کلمات امام حسین علیهالسلام را در پیشگاه با عظمت الهی، که بدون آشنایی با مبانی یاد شده امکانپذیر نیست، بر علاقمندان مقدور ساخته است.
اکنون چکیدهای از چند فراز این شرح:
چند نکته مقدماتی
قبل از شرح دعا، در این اثر، نکاتی به عنوان مقدمه مورد توجه قرار گرفته، از آن جمله:
دعا، عبادت و مراتب آنها، طولانی بودن درجات، شیوهای نو در تفسیر متون وحیانی، ائمه علیهمالسلام مرجع تفسیر معارف، ویژگیها و آثار موجودات زمانی و مکانی، تعلّق مشهود به زمان و مکان، اهمیت عرفه در امتهای گذشته، فضیلت عرفات، مأذون بودن انسان کامل برای دعا، گوناگونی معارف دعای عرفه و انتساب بخش پایانی دعای عرفه به امام حسین علیهالسلام .
در توضیح نکته اخیر آمده است:
«قسمت نخست دعای شریف عرفه را همه نقل کردهاند، اما بخش پایانی آن را برخی مانند علاّمه مجلسی رحمهمالله نقل نکرده است. از این رو، بعضی احتمال دادهاند که از امام حسین علیهالسلام نباشد. لیکن قرائن و شواهدی بر صدور آن از سالار شهیدان گواهی میدهد.
در بررسی اسناد روایات، آنچه اصل است و موضوعیت دارد، صدور آن از امام معصوم است؛ یعنی یک حدیث پژوه باید اطمینان یابد که محتوای مورد نظرِ وی، از معصوم علیهالسلام صادر شده است. این اطمینان گاهی از راه وثاقت و اصالت و صداقت راوی بهدست میآید، گاهی از راه بلندی محتوا و اتقان متن و گاهی نیز از راه شواهد و قرائن منفصل و متصل. از این رو، بررسی سندی احادیث از آن جهت مورد توجه قرار میگیرد که راهی برای حصول این اطمینان است و به اصطلاح موضوعیت ندارد، بلکه طریقیت دارد».
سپس در ادامه چند شاهد و قرینه ذکر شده و آمده است:
1 ـ سید بن طاووس قدسسره که از بزرگان امامیه است، آن را در کتاب قیّم اقبال الأعمال نقل کرده ودرنقل او هیچ خدشهای نیست. گرچه بر اثر شهود نسیان برخی ازنسخهنویسان در برخی نسخ دست نویس اقبال، ذیل دعای عرفه نیامده، لیکن استاد بزرگوار مرحوم علامه شعرانی نوشتهاند:
در کتابخانه آستان قدس رضوی به نسخهای قدیمی و معتبر از اقبال الاعمال برخوردم که ذیل دعا در آن آمده است:
2 ـ محتوای بلند این دعای نورانی نشانه صدور این متن از زبان معصوم علیهالسلام است.
3 ـ بخش آغازین دعای شریف عرفه محتوای عمومی دارد، مسألت کردن از خدا، در میان گذاشتن مشکلات با ذات اقدس الهی، حوائج علمی و عینی را از او خواستن و... اینها در سایر دعاها نیز هست، لیکن سلطان مباحث دعای عرفه و کوهان بلند معارف آن، قسمتهای پایانی دعاست که شباهت محتوایی با سخنان دیگر امام حسین علیهالسلام دارد.
در ذیل یکی دیگر از نکات یاد شده، استاد معظم در تبیین تفاوت اولیای الهی با دیگران، اظهار نمودهاند:
«اولیای الهی زمانی لب به دعا میگشایند و دست نیاز به سوی بینیاز دراز میکنند که به تجربه درونی دریابند. برخی مقامات جز با دعا به دست نمیآید؛ یعنی با توجه به آگاهی آنان از سرّ قدر و اسباب نزول مقدّرات الهی، هنگامی که دانستند سبب دستیابی به آن مقام والا فقط دعاست، دست به دعا بلند میکنند، چنانکه برای امام حسین علیهالسلام ، مقامی بود که جز با شهادت به آن نمیرسید و در حقیقت تنها سبب نیل به آن فیض و فوز عظیم، شهادت بود و چون رسیدن به آن مقامات بلند مطلوب خدای سبحان است، اسباب منحصر آن نیز مطلوب اوست. این همین اذن و امر الهی به شمار میرود».
در یک نکته دیگر از مباحث مقدماتی، دعای شریف عرفه مانند هر سوره قرآن کریم که آیات فراوانی داشته و مطالب گوناگونی را در بر دارد، حاوی مطالب متنوع شمرده شده است.
ادب دعا
شارح محترم با استناد به آیات قرآن کریم، هر یک از نکات چهارگانه فوق در کلام امام را تفسیر نموده است.
در تبیین و تحلیل «مانع نداشتن عطای الهی» آمده است:
«مانع عطای خداوندی یا بیرون از ذات اقدس پروردگار است یا درون او؛ یعنی از ناحیه خود خداست، یا از سوی غیر او. مانع بیرونی با توجه به بیان صحیح قضای الهی فرض صحیحی ندارد؛ یعنی نمیتوان تصور کرد در نظام هستی که سراسر آن قضا و قدر خداست، چیزی باشد که در برابر عطای او مانع تراشی کند. مانع درونی نیز ندارد؛ زیرا آن، چیزی جز جهل و عجز و بخل نیست. یعنی اگر مشکل دیگران را حل نکردن از آن جهت است که فرد راه حلّ مشکل را نمیداند یا توانایی آن را ندارد یا بخل میورزد، هیچیک از این سه، در باره خدا فرض ندارد؛ زیرا همگی جزو صفات سلبیّه آن جمیل مطلق و کامل بیهمتاست.»
لزوم قدرشناسی و سپاسگزاری
«لَمْ تُخْرِجْنِی لِرَأْفَتِکَ بِی وَ لُطْفِکَ لِی ]بِی [وَ إِحْسَانِکَ إِلَیَّ فِی دَوْلَةِ أَئِمَّةِ الْکُفْرِ الَّذِینَ نَقَضُوا عَهْدَکَ وَ کَذَّبُوا رُسُلَکَ لَکِنَّکَ أَخْرَجْتَنِی ]رَأْفَةً مِنْکَ وَ تَحَنُّنا عَلَیَّ [ لِلَّذِی سَبَقَ لِی مِنَ الْهُدَی الَّذِی لَهُ یَسَّرْتَنِی وَ فِیهِ أَنْشَأْتَنِی...»
استاد این جمله را در حقیقت قدرشناسی از یک نظام الهی و اسلامی شمرده و با استناد به آیات قرآن کریم که از نبوت و رسالت و ولایت و امامت و هدایت و ایمان به عظمت یاد شده، آنها را منّتهای الهی بر بندگانش دانستهاند. آنگاه با اشاره به فرازی از دعای عرفه امام سجاد علیهالسلام که وجود امام عادل و حاکمیت او را مایه احیای آثار دین دانسته «اللَّهُمَّ إِنَّکَ أَیَّدْتَ دِینَکَ فِی کُلِّ أَوَانٍ بِإِمَامٍ أَقَمْتَهُ عَلَماً لِعِبَادِکَ، ... وَ اجْعَلْنَا لَهُ سَامِعِینَ مُطِیعِینَ»، افزودهاند:
«آن حضرت نیز مانند امام حسین علیهالسلام تولّد خود را در دوران حاکمیت اسلام و رخت بربستن جاهلیت را نعمت مشکور میداند؛ زیرا حکومت اسلامی یکی از پاکترین میوههای شجره طیّبه دین الهی است که مایه حفظ دین و تباه نشدن حق میگردد و حاکم دینی مجری احکام اوست. بنابراین، به دنیا آمدن و همچنین زندگی کردن در سایه نظام اسلامی نعمتی است که شکر آن لازم است، چنان که زوال جاهلیت و ظلم که ظهور قهر الهی است، شکر گزاری میطلبد. فَقُطِعَ دابِرُ الْقَوْمِ الَّذِینَ ظَلَمُوا وَ الْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ(1) امام حسین علیهالسلام با اشاره به همین نعمت، شکر میکند که درحاکمیت کفر و رواج بتپرستی به دنیا نیامد؛ زیرا گر چه با نورانیت غیبی حق را میدید، اما توان زنده کردن حق و احیای جامعه بر محور حق را نداشت. حتی اگر زمانی به دنیا میآمد که عمرش در عصر معاویه به پایان میرسید، باز هم آن توفیق بزرگ نصیبش نمیشد. چون معاویه با مکر خویش از پیدایش حماسه جاوید عاشورا میتوانست جلوگیری کند و حسینبن علی علیهماالسلام را مانند برادرش مسموم سازد و زمام قدرت را به دست گیرد، اما خامی و ناپختگیِ خمّاری همانند یزید، زمینه ایثار و نثار را برای امام حسین علیهالسلام فراهم ساخت تا احیاگر نظام اسلامی باشد.»
ناتوانی ستایش خدا
«امام حسین علیهالسلام در این قسمت از دعا با حقیقت ایمان، با عهد و پیمان قلبی، با توحید خالص، با باطن نادیدنی خود و... شهادت میدهد که اگر عمر طولانی به او دهند و او در این مدت با کوشش فراوان شکر یکی از نعمتهای خدا را بخواهد به جا آورد، هرگز نمیتواند؛ زیرا توفیق شکر هر یک از نعمتهای خدا، نعمت جدید است که نیاز به شکر تازه دارد و این شکر جدید نیز نعمت تازهای است.... و این سلسله تا بینهایت و در حقیقت این نعمتهای نو از لوازم آن نعمت اصلی است. بنابراین، شکر یک نعمت با تمام لوازم آن توان فرساست.»
حکیم متأله، آیت اللّه جوادی آملی در تشریح فراز دیگری از سخنان امام مبنی بر اینکه «وجود شریک در فرمانروایی خدا موجب میشود در آفرینش به ناسازگاری با وی برخیزد» به تشریح بیهمتایی خداوند پرداخته و به تفصیل آیه مبارکه لَوْ کانَ فِیهِما آلِهَةٌ إِلاَّ اللّهُ لَفَسَدَتا را تفسیر کرده و پرسشهای پیرامون آن را پاسخ گفتهاند.
درخواست بینیازی از دیگران
1 ـ فقیری که چیزی ندارد.
2 ـ گداخویی که مال دارد ولی در اندرون خود گرفتار بخل است و به بیان دیگر مستغنی است؛ یعنی نیازمندی است که با داراییهایش نیاز خود را میتواند برآورده سازد.
3 ـ بینیازی که اساساً به چیزی احتیاج ندارد.
در این میان تنها گروه سوم به اندازه غنای خود، آیت خدای سبحان هستند و مهم همین بینیازی است نه استغنا؛ زیرا بینیازی نه زحمتی به دنبال دارد و نه سبب گناه میشود. ولی رسیدن به چیزی و استغنا به وسیله آن غالباً با رنج همراه است و چه بسا مایه عصیان و طغیان میشود.
امام حسین علیهالسلام مظهر عزت خدا
1 ـ خدای سبحان اولاً و اصالتاً عزیز است و دیگران ثانیاً و تبعاً از عزت برخوردارند.
بنابراین، احتمال عزت خدا اصلی و به خود او انتساب دارد، اما عزت رسول خدا و مؤمنان برگرفته از انتساب و ارتباط آنان با خداست.
2 ـ خدای سبحان اولاً و بالذات عزیز است ولی دیگران ثانیاً و بالعرض از عزّت برخوردارند.
در این دو قسم، اسنادِ عزّت به غیرخدا، اسناد الی ما هو له است، لیکن به جهت تبعیت و عرضی.
3 ـ خداوند حقیقتاً عزیز است و دیگران مجازاً عزیزند.
سپس در مقام قضاوت فرمودهاند:
«مقتضای بینش توحیدی آن است که هر کمالی ویژه ذات اقدس الهی است، از اینرر عزت نیز مختص اوست و دیگران اصلاً عزتی ندارند، پس اگر بخواهند از عزّت یا سایر کمالات بهرهمند شوند، در سایه خلافت الهی و آیت حق بودن، شدنی است.»
در این قسم اصطلاحاً، اسناد عزّت به غیر خدا اسناد الی غیر ما هو له است.
سپس افزودهاند:
«جمله امام حسین علیهالسلام به یکی از سه راهِ پیشگفته تفسیر میشود، هر که ولیّ خداست به یکی از راههای سهگانه، از عزّت برخوردار است و امام حسین علیهالسلام از نوادر اولیای الهی و مظهر عزّت خداست و دیگران نیز بر اثر ارتباط با او و دیگر معصومان علیهمالسلام ـ این ارتباط به صورت پیروی از خدا ظهور میکند ـ به عزّت میرسند. اما اگر سرکشی و گناه کنند، نه تنها عزّت اصلی و ذاتی و حقیقی ندارند، بلکه از عزّت تبعی و عرضی و مجازی نیز بیبهرهاند. از این رو، در مقابل سرفرازی مجازی انبیا و اولیای الهی، جبابره و سلاطین ستم پیشه هیچ عزّتی، حتی عزّت مجازی ندارند. سربلندی ادعایی آنها درونی و غلط و پنداری و برگرفته از گناه است. و بر اثر طغیان و عصیان، خودشان را عزیز میپندارند... از این رو، امام حسین علیهالسلام عرضه میدارد: تنها اولیای خدا بر اثر پیوند با او عزیز میشوند، اما سلاطین و عزیزان خیالی که چنین ارتباطی با خداوند ندارند، یوغ ذلّت بر گردن خویش نهادهاند.»
کرامت و بزرگواری در عفو
منشأ ظهور هستی
«برداشت دقیقتر و لطیفتر آن است که نه تنها ظهور تو کمتر از ظهور دیگران نیست و تو برای آشکار شدن به دیگران نیازمند نیستی و نه تنها ظهور آنان برگرفته از توست و از خود چیزی ندارند، بلکه معنایش این است که هرگونه خودنمایی و ظهوری که دیگران دارند، از آنِ تو و مال توست و چیز دیگری نیست. در نتیجه این جلوهها پیش از آنکه دیگران را بنماید، تو را نشان میدهد. چگونه از ظهور دیگران تو را میتوان روشن کرد؟...
به بیان دیگر، سخن او این نیست که دیگران توان راهنمایی به سوی تو را ندارند، بلکه سخن او این است که تو از چنان جلوهای برخورداری که به راهنمایی به سوی تو نیازی نیست؛ زیرا اگر بخواهیم وجود یا مفهوم واقعی چیزی را با علم حصولی یا شهودی برهانی کنیم، باید از ظاهر به باطن، از حاضر به غایب و از نزدیک به دور پی ببریم. درحالی که ظهور، حضور و نزدیکی خدای سبحان نه تنها کمتر از ظهور، حضور و نزدیکی دیگران نیست، بلکه برخورداری دیگران از این صفات به برکت افاضه ذات اقدس الهی است؛ چون او این خصال را به صورت نامحدود داراست و اگر چیزی از جهتی نامحدود است، جای خالی نمیگذارد تا دیگران آن را پر کنند. در نتیجه هر ظهور، حضور و قربی که در جهان هست، از آن خداست.
بنابراین، نمیتوان تصور کرد که دیگران ظهوری داشته باشند که خدای سبحان از آن برخوردار نباشد.»
سلوک شیفتگان ناب
1 ـ سالکان مطلق که همواره با استدلال علمی و سلوک عملی، آرام آرام طی طریق میکنند. این گروه تا آخر عمر در راهند.
2 ـ شیفتگان ناب که از آغاز تا پایان با جذبه الهی مینگرند و پیش میروند، نه با استدلال علمی و نه با سلوک عملی.
3 ـ سالکان مجذوب که ابتدا با استدلال علمی و سلوک عملی پیش میروند، ولی در پایان راه لطف خدا آنها را در بر میگیرد و بقیه راه را با جذبه و کشش راه میپیمایند.
4 ـ مجذوبان سالک که در آغاز جذبهای حرکتشان میدهد ولی در میانه راه به حال عادی بر میگردند و باقیمانده راه را با استدلال علمی و سلوک عملی میپیمایند.
امام حسین علیهالسلام در این جمله از خداوند میخواهد که سلوک شیفتگان ناب را نصیب او گرداند تا عشق برای او ملکه شود و در پرتو آن تمام کارهایش فقط با جاذبه الهی انجام گیرد. آنان بندگان مقرّب الهی و فرشتگان و انسانهای کاملند.
فراز و نشیب در دعای عرفه
نخست آنکه، انسان کامل چون جلوههای مختلف دارد، گاهی در اوج از خدا چیزی میطلبد و گاهی در حضیض و فرودستی مطلبی را میخواهد، این فراز و نشیب در دعای عرفه نیز مشهود است. امام گاهی خواستار مقام احسان از خداست «اَللَّهُمَّ اجْعَلْنِی أَخْشَاکَ کَأَنِّی أَرَاکَ» و گاهی مسائل جزئی دنیایی میطلبد و میگوید: «وَ انْصُرْنِی عَلَی مَنْ ظَلَمَنِی وَ أَرِنِی فِیهِ ثَارِی وَ مَآرِبِی وَ أَقِرَّ بِذَلِکَ عَیْنِی».
استاد در تشریح علت این فراز و فرود در دعا میگویند:
«سرّ این فراز و نشیب آن است که خواستههای مادی، امور دنیای محض نیست، بلکه در باطن آنها مسائل معنوی و اخروی نیز نهفته است. زیرا ظلم به آن حضرت، شخصی نیست بلکه کسی که به دین مقدس اسلام و شخصیت حقوقی وی که همان امامت است، ستم روا میدارد، به آن حضرت جفا میکند».
سپس با استناد به آیاتی که وعده حتمی و قطعی الهی را تبیین میکند، خواسته امام را وعده ضمنی برای یاری دین خدا میشمارند که برای رسیدن به آن مقام و تحقق بخشیدن به این وعده از خدا میخواهد که قلههای کمال دنیا و آخرت یعنی شهامت و شجاعت و جهاد فی سبیل اللّه و شهادت را بهره او سازد «وَ اجْعَلْ لِی یَا إِلَهِی الدَّرَجَةَ الْعُلْیَا فِی الآْخِرَةِ وَ الاْءُولَی».
ادب ورود به حرم الهی
دعای امام در سرزمین عرفه را نیز بر همین اساس باید ارزیابی کرد:
«همه تضرع و نالههای امام حسین علیهالسلام در بیرون حرم برای آن است که شایستگی ورود به حرم و ضیافت الهی به چنگ آید».
پي نوشت :
1 . انعام : 45
2 . بقره : 198