برفراز قله عرفان
روز نهم ذی الحجه به عرفات برو و در آنجا توقف كن. وقوف! اما نه مىگویم وقوف درعرفات. وقوف در اینجا ركود و در جا زدن نیست بلكه تحرك و نشاط است. وقوف درعرفات به منزله شناخت و عرفان انسان به معارف الهى است. (1)بدان! خداوند به نیازهاى تو واقف است و هم اوست توانا بر نیازهایت. خود را به او بسپار و بنده او باش. اما "عرفات" سخن از شناخت است. عرفات است كه معرفت بین آدم و حوا در این مكان صورت گرفت و آدم به گناه اعتراف كرد. (2)ابراهیم نداى "عرفت، عرفت" سر داد. (3)عرفات سرزمین اشك و دعاست. (4)عرفات سرزمینى است كه خداوند به خاطر اشكها و دعاهاى زائران به فرشتگان مباهات مىورزد. سرزمینى كه گناهان در آن بخشیده مىشوند. (5)سرزمینى كه خیال بخشیده نشدن در آن، خود گناه بزرگى است. (6)حتى كسانى كه هنوز متولد نشدهاند، امید است مورد لطف قرار گیرند. (7)عرفات سرزمینى است كه به عرصات قیامت ماند كه خلایق همه جمعند و هركس به دعا مشغول، و در انتظار رد و قبول، بیرون دروازهاند. مىخواهند نزد مولایشان حضور یابند. ابتدا باید پشت در بایستند تا اجازه ورود بگیرند. باید بنالند تا به حرم(مشعر) راه یابند چقدر بنالند؟ چگونه بنالند؟... تا ننالند به حرم راه نیابند آنگاه كه پاك شوند، وارد حرم شوند. خانه خدا پاك است و مهمان پاك مىپذیرد. (8) پس دعا كنند. روز عرفه روز دعاست. انسان جز دعا مالك چیزى نیست نه تنها مالك مال نیست بلكه مالك اجزاء و جوارحش نمىباشد. ما جز تضرع و دعا سلاحی نداریم ، دشمن درون ما تنها با اشك رام مىشود. و "سلاحه البكاء". (9)یا از ترس جهنم مىنالد یا گریه شوق دارد كه چرا به بهشت نرسیده، چرا از هجرانش ننالد؟ عرفات سرزمینى است كه بهترین مردان خدا در آن توقف كرده، دعاها و اشكها داشته اند، و در هر سوى این دشت ردّ پاى مهدى است. (11)عرفات با اشكهاى مقدس سیدالشهدا ابا عبدالله الحسین علیه السلام در روز عرفه به هنگامه خواندن دعاى عرفه متبركتر شد.
اماما! در این دشت چه خواندى؟ كه هنوز دشت، از نام تو عرفان دارد. شب از یاد تو عطرآگین است. آسمان رنگ خدایى دارد. سنگهاى جبلالرحمه همه نالانند. سرزمین، سرزمین شهادت، معرفت و عرفان است . (12) مىداند چه كسى بر روى آن گام مىنهد. چرا آمده؟ چگونه بر مىگردد؟ "اى حسین" اى مرد عرفان در دعاى عرفه چه گفتى كه حاجیان همه گریانند؟
صحراى عرفات كلاس شناخت و خودسازى امام حسین علیه السلام است. روز عرفه همراه شاگردان وفادارش در این پایگاه مقدس درنگى بس شگرف كردند و روى به دامن كوه رحمت نهادند و در سمت چپ كوه در برابر كعبه كلاس صحرایى تشكیل دادند. موضوع آن شناخت و سازندگى بود. روز، روز عرفه بود. دستهاى مباركشان را روبروى صورتشان به دعا بلند كردند و مشغول دعا شدند. دعایى بسیار طولانى، با محتوایى عاشقانه!
پروردگارا! اگر همه واقفان چنین دعایى را از جان و دل بر زبان آورند، عظمت و قدرت حضرت بارى تعالى را با جمال و جلال و شكوه و همه اوصافش بازیابند تا شوق دیدار حق در آنان پدید آید. خدا را با چشم دل از رهگذار این دعا بخوبى مىتوان رؤیت كرد. پروردگارى كه صنعت هیچ صنعتگرى به پایش نرسد. بخشنده بی دریغ است. بر رازها آگاه است. پاداش دهنده نیكىهاست. فرستنده رحمت بر اشكهاى درگاهش، سامع نداى دردمندان، رافع درد دردمندان و قامع گردنكشان است. آن هم در بیابان عرفات در فضایى باز و رهیده از هرگونه عوامل دنیایى در چنین شرایطی آفریدگار جهان هستى را به وسیله خود او مىتوان شناخت.
حال، قلب خویش را با بخشهایی از دعای عرفه امام حسین علیه السلام جلا داده و به مناجات امام با خدای متعال گوش جان می سپاریم وبا امام همنوا می شویم:
پروردگارا، مرا به كه وا مىگذارى؟ به خویشاوندى كه پیوند محبت را مىگسلد، یا بیگانهاى كه با من خشم مىراند، یا به آنان كه مرا خوار مىشمارند؟ و حال آن كه تو خداى منى و رشته سرنوشت من در چنگ توست! از غربت و تنهایى و دورى خانهام و خوارىام درچشمان كسى كه وى را بر من مسلط گردانیدهاى، به درگاه تو شكایت مىآورم.
بارالها بر من خشم مگیر كه اگر تو بر من خشم نیاورى، مرا زغیر تو باكى نیست و مگر نه این است كه فراخناك لطف و عافیت تو مرا كافى است!
خداوندا، تو را به نور جمالت كه بر زمین و آسمانها تابیده است و پردههاى تاریكى را برانداخته و كار گذشتگان و آیندگان را صلاح بخشیده است، سوگند مىدهم و از تو مىطلبم كه در آن حال كه بر من خشم گرفتهاى، مرا نمیرانى و قهر خود را بر من نازل نگردانى كه تو مىتوانى قهر و عتاب را رها كنى و به لطف بازآیى و از من خشنود شوى!
اى آن كه سپاسگزاریم به درگاه وى اندك است، اما او محرومم نمىسازد و گناهانم بسیارند لكن مرا به رسوایى نمىكشاند، پیوسته مرا در حال انجام گناهان مىنگرد، اما هیچ گاه به خوارى نمىراندم!
اى آن كه در كودكى مرا محافظت فرمودى و در هنگام پیرى بىروزیم نگذاشتى. اى آن كه الطاف و نعمتهایت در نزد من بیرون از شمارش اند و توان شكرگزارى آنها را ندارم.
اى كسى كه با من به نیكویى و احسان رفتار مىكنى و من به زشتى و عصیان تو را پاسخ مىگویم. اى كسى كه مرا به یمن ایمان نجات بخشیدى، پیش از آن كه به طریقه شكر نعمتهایت آشنا باشم.
اى مولاى من، تویى كه نعمت دادى، تویى كه احسان كردى، تویى كه به نیكى رفتار نمودى، تویى كه كرامت فرمودى، تویى كه فضیلت بخشیدى، تویى كه فضل خود را به اتمام رسانیدى، تویى كه روزى عطا فرمودى، تویى كه كرم كردى، تویى كه توانمندم ساختى، تویى كه سرمایهام دادى، تویى كه پناه دادى، تویى كه كفایت كردى، تویى كه هدایت كردى، تویى كه از گناه بازداشتى، تویى كه گناهان را پوشیدى، تویى كه گناهان را بخشیدى، تویى كه عذر پذیرفتى، تویى كه مكنت و جاه بخشیدى، تویى كه عزت دادى، تویى كه پشتیبان بودى، تویى كه تاییدم كردى، تویى كه یارى رساندى، تویى كه شفا بخشیدى، تویى كه عافیت دادى، تویى كه اكرام كردى، خجسته و بلند مرتبهاى اى پروردگار من، ستایش جاودانه از آن توست و سپاس پیوسته تو را سزاست.
اما من اى خدایم، به خطاهایم معترفم، پس بر من ببخشاى! منم كه گناه كردم، منم كه خطا نمودم، منم كه نادانى كردم، منم كه به سوى گناه شتافتم، منم كه اشتباه كردم، منم كه به غیر تواعتماد كردم، منم كه در عین دانایى گناه كردم، منم كه وعدهها دادم، منم كه وفا ننمودم، منم كه پیمان شكستم، منم كه به جرم خود اقرار كردم.
بارالها، من بدان نعمات كه مرا دادهاى اذعان دارم، به گناهانم اعتراف كرده و از آنها باز مىگردم، تو نیز مرا بیامرز.
اى كسى كه گناه بندگان تو را ضررى نرساند و نیازى به طاعت ایشان ندارى، هر كدام از بندگانت كه كارى نیكو به جاى آورند، به توفیق و لطف توست، پس تو شایسته حمد و سپاس هستی.
خدایا، چون مرا فرمان دادى سركشى نمودم و چون نهى كردى و آنچه را نمىخواستى به جاى آوردم. اینك این منم كه نه دلیلى بر بىگناهى خود دارم كه عذر بخواهم و نه نیروى آن دارم كه از كسى یارى بخواهم. حال با كدامین اعضایم رو به روى تو بایستم، آیا با گوشم یا با چشمم یا با زبان و یا پاهایم، آیا تمامى اینها نعمتهایى نیست كه مرا عنایت فرمودهاى و من با همه آنها نافرمانىات كردهام، اى مولاى من، حجت و دلیل از آن توست و من محكومم!
اى شنواترین شنوندگان و اى تیزبینترین بینندگان و اى سریعترین حسابگران و اى مهربانترین مهربانان، بر محمد(ص) وخاندان پاك وى درود فرست!
پروردگارم، از تو حاجتى را مىطلبم كه اگر آن را به من ارزانى دادى، هر چیز دیگرى را كه از من دریغ نمایى، مرا زیانى نرساند و اگر از آن محرومم سازى، هر چه را به من عطا فرمایى مرا نفعى نبخشد، «از تو مىخواهم كه مرا از آتش جهنم آزاد گردانى!»
غیر تو خدایى نبود، یگانهاى و تو را همتایى نیست، فرمانروایى و ستایش از آن توست و تو بر همه چیز توانایى، اى خدا.
خدایا، من در آن حال كه بىنیاز و توانمندم، به تو نیازمندم، پس چگونه در حال فقر نیازمند تو نباشم. خدایا من كه در عین دانایى، نادانم، چگونه در حین جهل، نادان نباشم!
خدایا، به راستى كه تغییر تدابیر تو و سرعت انجام اراده وتقدیرات تو، بندگان عارفت را باز داشت، از این كه در حال نعمت به دوام بخشش تو اطمینان كنند و در حال نقمت، از رحمت تو نومید گردند!
اكنون منم كه با فقر و نیازمندیم به تو توسل مىجویم و چگونه به حضرتت توسل جویم با فقرى كه محال است دامان غناى تو را بیالاید. چسان از این حال كه دارم به تو شكایت آورم، در حالى كه هیچ چیز بر تو پوشیده نیست. چگونه حرفهاى دلم را براى تو بیان كنم و حال آن كه از همه آنها آگاهى! چگونه ممكن است امیدهایم را كه رو به سوى تو دارند، به نومیدى بدل سازى و حال مرا نیكو نگردانى، با آن كه قوام آن به دست توست.
خدایا! چقدر تو به من نزدیكى و من از تو دورم! و چقدر نسبت به من مهربانى. پس چیست كه بین من و تو حجاب افكنده است!؟
خدایا، هر گاه گناهانم مرا گنگ گردانید، كَرم تو زبان مرا گشود و هرگاه كه صفات ناپسندم مأیوسم ساخت، الطاف بىپایانت مرا به طمع واداشت!
خدایا، آن كس كه زیبایی هایش در حقیقت زشتى است، چگونه زشتیهاى رفتار وى زشت و ناپسند نباشد و آن كس كه سخنان حق گونه او ادعایى بیش نیست چسان ادعاهایش، ادعا نباشد.
پروردگارم، مرا از زیر بار ذلت نفس رهایى ده و پیش از آن كه مرگم در رسد از آلودگى شك و شرك پاكم كن. از تو یارى مىجویم، یاریم كن. بر تو توكل مىنمایم، مرا به حال خود وامگذار. تو را مىخوانم، مرا نومید مساز. مشتاق فضل توام، محرومم مكن. خویشتن را به وجود پاكت منتسب مىنمایم، دورم مگردان. مقیم درگاه توام، از خود نرانم.
تویى كه انوار جمالت را به دلهاى شیفتگانت تاباندى تا آن كه تو را شناختند و به یگانگى تو ایمان آوردند. تویى كه محبت غیرخود را از قلوب دوستانت زدودى تا غیر تو را به دوستى نگرفتند وبه جز تو پناه نیاوردند و آن گاه كه جهانیان آنان را هراسناك سازند، تو مونس ایشان هستى و تویى كه آنها را هدایت فرمودى تا جایى كه نشانههاى قدرتت بر آنان آشكار گشت!
آن كس كه تو را از دست داد، چه كسى را یافت و آن كه ترا یافت چه کسی را از دست داد! به راستى كه زیانكار است آن كس كه به جاى تو دیگرى را برگزیند و بسى خسران زده است آن كه بكوشد تا از تو جدا گردد. چگونه به غیر تو امیدوار شوم، در حالى كه تو رشته احسان را نگسستهاى و چگونه نیاز خویش از درگاه غیر توبطلبم و حال آن كه عادت بخشندگى خویش را دگرگون نساختهاى!
اى كسى كه شیرینى موانست خویش را به عاشقانت چشانیدهاى، پس آنان در برابر تو تملقكنان برپاى ایستادهاند! اى كسى كه پردههاى هیبت خود را بر دوستانت افكندهاى و آنان هراسناك درمقابل تو پوزش مىطلبند.
تو بندگانت را به یاد مىآورى پیش از آن كه دیگران از آنها یادى كنند و آغازگر هر بخشش و احسانى؛ قبل از آن كه عبادت كنندگان رو به سوى تو آورند و بخشنده و عطا كنندهاى، پیشاز آن كه خواهندگان از تو بخواهند و چه شگفت است این كه بسیارمىبخشى و آن گاه از آنچه بخشیدهاى از ما وام طلب مىكنى!
خداوندا، من را به كمند مهربانى خویش به سوى خود آر تا وصال تو را دریابم و با جاذبه الطاف خویش مرا دركش تا به سوى تو روى آورم!
خدایا، رشته امیدم از تو نمىگسلد گرچه تو را سركشى نمودهام وهرچند تو را عبادت كنم باز دهشت مرا رها نمىسازد. كاینات مرا به سوى تو رهنمون مىگردند و یقینى كه به كرم تو دارم مرا به سویت مىكشاند.
خدایا، چگونه نومید گردم و حال آن كه تو امید منى و چگونه به خوارى تن در دهم در حالى كه تو تكیهگاه منى.
خدایا، چسان در برابرت دعوى سربلندى نمایم با آن كه بنیاد مرا از ذلت برآوردهاى و چسان سر فخر بر آسمان نسایم و حال آن كه مرا به خود منتسب كردهاى!
خدایا! چگونه رداى بینوایى درنپوشم، در حالى كه مرا درجایگاه فقرا نشاندهاى و چگونه خویشتن را فقیر بنامم با آن كه تو با بخشش خود بىنیازم ساختهاى!
تویى كه جز تو پروردگارى نیست. خود را به تمامى اشیا شناساندهاى به گونهاى كه موجودى نیست كه تو را نشناسد. تویى كه خویشتن را در آینه همه موجودات به من نمودهاى و من در همه چیزجمال تو را به آشكارا نگریستهام و تویى كه براى تمام موجودات آشنایى!
این بود بخش كوتاهى از بندهاى دعاى عرفه كه امام حسین علیه السلام در عرفات آن را زمزمه مىكرد و همه اطرافیان گوش به دعاى او داده و با صداى بلند گریه مىكردند و آمین مىگفتند. آهسته آفتاب حجاز در پشت كوههاى عرفات غروب مىكند و امام علیه السلام با شاگردان خود آهسته از دامنه كوه پایین مىآیند ودشت عرفات را به سوى مشعرالحرام ترك مىگویند.
خوشا بحال كسى كه پس از غروب عرفه كه از گناهان پاك شود، بار دیگر گناه نكند. امام صادق علیه السلام فرمود: "هنگامى كه روز عرفه به پایان انجامید و شب فرا رسید، فرشتگان به دوش انسان زده و مىگویند "اى زائر خانه خدا گذشتههاى تو بخشیده شد، مواظب باش كه در آینده، چگونهاى؟ (13)سلام بر كسانى كه غروب عرفه را در عرفات درك كرده، و به جایى رسیدهاند كه بفرموده رسول خدا خداوند فرشتگان را براى بخشش خود گواه گرفته و مىفرماید: "اشهدكم انى قد غفرت لهم." (14)
اماما! در این دشت چه خواندى؟ كه هنوز دشت، از نام تو عرفان دارد. شب از یاد تو عطرآگین است. آسمان رنگ خدایى دارد. سنگهاى جبلالرحمه همه نالانند. سرزمین، سرزمین شهادت، معرفت و عرفان است . (12) مىداند چه كسى بر روى آن گام مىنهد. چرا آمده؟ چگونه بر مىگردد؟ "اى حسین" اى مرد عرفان در دعاى عرفه چه گفتى كه حاجیان همه گریانند؟
صحراى عرفات كلاس شناخت و خودسازى امام حسین علیه السلام است. روز عرفه همراه شاگردان وفادارش در این پایگاه مقدس درنگى بس شگرف كردند و روى به دامن كوه رحمت نهادند و در سمت چپ كوه در برابر كعبه كلاس صحرایى تشكیل دادند. موضوع آن شناخت و سازندگى بود. روز، روز عرفه بود. دستهاى مباركشان را روبروى صورتشان به دعا بلند كردند و مشغول دعا شدند. دعایى بسیار طولانى، با محتوایى عاشقانه!
پروردگارا! اگر همه واقفان چنین دعایى را از جان و دل بر زبان آورند، عظمت و قدرت حضرت بارى تعالى را با جمال و جلال و شكوه و همه اوصافش بازیابند تا شوق دیدار حق در آنان پدید آید. خدا را با چشم دل از رهگذار این دعا بخوبى مىتوان رؤیت كرد. پروردگارى كه صنعت هیچ صنعتگرى به پایش نرسد. بخشنده بی دریغ است. بر رازها آگاه است. پاداش دهنده نیكىهاست. فرستنده رحمت بر اشكهاى درگاهش، سامع نداى دردمندان، رافع درد دردمندان و قامع گردنكشان است. آن هم در بیابان عرفات در فضایى باز و رهیده از هرگونه عوامل دنیایى در چنین شرایطی آفریدگار جهان هستى را به وسیله خود او مىتوان شناخت.
حال، قلب خویش را با بخشهایی از دعای عرفه امام حسین علیه السلام جلا داده و به مناجات امام با خدای متعال گوش جان می سپاریم وبا امام همنوا می شویم:
پروردگارا، مرا به كه وا مىگذارى؟ به خویشاوندى كه پیوند محبت را مىگسلد، یا بیگانهاى كه با من خشم مىراند، یا به آنان كه مرا خوار مىشمارند؟ و حال آن كه تو خداى منى و رشته سرنوشت من در چنگ توست! از غربت و تنهایى و دورى خانهام و خوارىام درچشمان كسى كه وى را بر من مسلط گردانیدهاى، به درگاه تو شكایت مىآورم.
بارالها بر من خشم مگیر كه اگر تو بر من خشم نیاورى، مرا زغیر تو باكى نیست و مگر نه این است كه فراخناك لطف و عافیت تو مرا كافى است!
خداوندا، تو را به نور جمالت كه بر زمین و آسمانها تابیده است و پردههاى تاریكى را برانداخته و كار گذشتگان و آیندگان را صلاح بخشیده است، سوگند مىدهم و از تو مىطلبم كه در آن حال كه بر من خشم گرفتهاى، مرا نمیرانى و قهر خود را بر من نازل نگردانى كه تو مىتوانى قهر و عتاب را رها كنى و به لطف بازآیى و از من خشنود شوى!
اى آن كه سپاسگزاریم به درگاه وى اندك است، اما او محرومم نمىسازد و گناهانم بسیارند لكن مرا به رسوایى نمىكشاند، پیوسته مرا در حال انجام گناهان مىنگرد، اما هیچ گاه به خوارى نمىراندم!
اى آن كه در كودكى مرا محافظت فرمودى و در هنگام پیرى بىروزیم نگذاشتى. اى آن كه الطاف و نعمتهایت در نزد من بیرون از شمارش اند و توان شكرگزارى آنها را ندارم.
اى كسى كه با من به نیكویى و احسان رفتار مىكنى و من به زشتى و عصیان تو را پاسخ مىگویم. اى كسى كه مرا به یمن ایمان نجات بخشیدى، پیش از آن كه به طریقه شكر نعمتهایت آشنا باشم.
اى مولاى من، تویى كه نعمت دادى، تویى كه احسان كردى، تویى كه به نیكى رفتار نمودى، تویى كه كرامت فرمودى، تویى كه فضیلت بخشیدى، تویى كه فضل خود را به اتمام رسانیدى، تویى كه روزى عطا فرمودى، تویى كه كرم كردى، تویى كه توانمندم ساختى، تویى كه سرمایهام دادى، تویى كه پناه دادى، تویى كه كفایت كردى، تویى كه هدایت كردى، تویى كه از گناه بازداشتى، تویى كه گناهان را پوشیدى، تویى كه گناهان را بخشیدى، تویى كه عذر پذیرفتى، تویى كه مكنت و جاه بخشیدى، تویى كه عزت دادى، تویى كه پشتیبان بودى، تویى كه تاییدم كردى، تویى كه یارى رساندى، تویى كه شفا بخشیدى، تویى كه عافیت دادى، تویى كه اكرام كردى، خجسته و بلند مرتبهاى اى پروردگار من، ستایش جاودانه از آن توست و سپاس پیوسته تو را سزاست.
اما من اى خدایم، به خطاهایم معترفم، پس بر من ببخشاى! منم كه گناه كردم، منم كه خطا نمودم، منم كه نادانى كردم، منم كه به سوى گناه شتافتم، منم كه اشتباه كردم، منم كه به غیر تواعتماد كردم، منم كه در عین دانایى گناه كردم، منم كه وعدهها دادم، منم كه وفا ننمودم، منم كه پیمان شكستم، منم كه به جرم خود اقرار كردم.
بارالها، من بدان نعمات كه مرا دادهاى اذعان دارم، به گناهانم اعتراف كرده و از آنها باز مىگردم، تو نیز مرا بیامرز.
اى كسى كه گناه بندگان تو را ضررى نرساند و نیازى به طاعت ایشان ندارى، هر كدام از بندگانت كه كارى نیكو به جاى آورند، به توفیق و لطف توست، پس تو شایسته حمد و سپاس هستی.
خدایا، چون مرا فرمان دادى سركشى نمودم و چون نهى كردى و آنچه را نمىخواستى به جاى آوردم. اینك این منم كه نه دلیلى بر بىگناهى خود دارم كه عذر بخواهم و نه نیروى آن دارم كه از كسى یارى بخواهم. حال با كدامین اعضایم رو به روى تو بایستم، آیا با گوشم یا با چشمم یا با زبان و یا پاهایم، آیا تمامى اینها نعمتهایى نیست كه مرا عنایت فرمودهاى و من با همه آنها نافرمانىات كردهام، اى مولاى من، حجت و دلیل از آن توست و من محكومم!
اى شنواترین شنوندگان و اى تیزبینترین بینندگان و اى سریعترین حسابگران و اى مهربانترین مهربانان، بر محمد(ص) وخاندان پاك وى درود فرست!
پروردگارم، از تو حاجتى را مىطلبم كه اگر آن را به من ارزانى دادى، هر چیز دیگرى را كه از من دریغ نمایى، مرا زیانى نرساند و اگر از آن محرومم سازى، هر چه را به من عطا فرمایى مرا نفعى نبخشد، «از تو مىخواهم كه مرا از آتش جهنم آزاد گردانى!»
غیر تو خدایى نبود، یگانهاى و تو را همتایى نیست، فرمانروایى و ستایش از آن توست و تو بر همه چیز توانایى، اى خدا.
خدایا، من در آن حال كه بىنیاز و توانمندم، به تو نیازمندم، پس چگونه در حال فقر نیازمند تو نباشم. خدایا من كه در عین دانایى، نادانم، چگونه در حین جهل، نادان نباشم!
خدایا، به راستى كه تغییر تدابیر تو و سرعت انجام اراده وتقدیرات تو، بندگان عارفت را باز داشت، از این كه در حال نعمت به دوام بخشش تو اطمینان كنند و در حال نقمت، از رحمت تو نومید گردند!
اكنون منم كه با فقر و نیازمندیم به تو توسل مىجویم و چگونه به حضرتت توسل جویم با فقرى كه محال است دامان غناى تو را بیالاید. چسان از این حال كه دارم به تو شكایت آورم، در حالى كه هیچ چیز بر تو پوشیده نیست. چگونه حرفهاى دلم را براى تو بیان كنم و حال آن كه از همه آنها آگاهى! چگونه ممكن است امیدهایم را كه رو به سوى تو دارند، به نومیدى بدل سازى و حال مرا نیكو نگردانى، با آن كه قوام آن به دست توست.
خدایا! چقدر تو به من نزدیكى و من از تو دورم! و چقدر نسبت به من مهربانى. پس چیست كه بین من و تو حجاب افكنده است!؟
خدایا، هر گاه گناهانم مرا گنگ گردانید، كَرم تو زبان مرا گشود و هرگاه كه صفات ناپسندم مأیوسم ساخت، الطاف بىپایانت مرا به طمع واداشت!
خدایا، آن كس كه زیبایی هایش در حقیقت زشتى است، چگونه زشتیهاى رفتار وى زشت و ناپسند نباشد و آن كس كه سخنان حق گونه او ادعایى بیش نیست چسان ادعاهایش، ادعا نباشد.
پروردگارم، مرا از زیر بار ذلت نفس رهایى ده و پیش از آن كه مرگم در رسد از آلودگى شك و شرك پاكم كن. از تو یارى مىجویم، یاریم كن. بر تو توكل مىنمایم، مرا به حال خود وامگذار. تو را مىخوانم، مرا نومید مساز. مشتاق فضل توام، محرومم مكن. خویشتن را به وجود پاكت منتسب مىنمایم، دورم مگردان. مقیم درگاه توام، از خود نرانم.
تویى كه انوار جمالت را به دلهاى شیفتگانت تاباندى تا آن كه تو را شناختند و به یگانگى تو ایمان آوردند. تویى كه محبت غیرخود را از قلوب دوستانت زدودى تا غیر تو را به دوستى نگرفتند وبه جز تو پناه نیاوردند و آن گاه كه جهانیان آنان را هراسناك سازند، تو مونس ایشان هستى و تویى كه آنها را هدایت فرمودى تا جایى كه نشانههاى قدرتت بر آنان آشكار گشت!
آن كس كه تو را از دست داد، چه كسى را یافت و آن كه ترا یافت چه کسی را از دست داد! به راستى كه زیانكار است آن كس كه به جاى تو دیگرى را برگزیند و بسى خسران زده است آن كه بكوشد تا از تو جدا گردد. چگونه به غیر تو امیدوار شوم، در حالى كه تو رشته احسان را نگسستهاى و چگونه نیاز خویش از درگاه غیر توبطلبم و حال آن كه عادت بخشندگى خویش را دگرگون نساختهاى!
اى كسى كه شیرینى موانست خویش را به عاشقانت چشانیدهاى، پس آنان در برابر تو تملقكنان برپاى ایستادهاند! اى كسى كه پردههاى هیبت خود را بر دوستانت افكندهاى و آنان هراسناك درمقابل تو پوزش مىطلبند.
تو بندگانت را به یاد مىآورى پیش از آن كه دیگران از آنها یادى كنند و آغازگر هر بخشش و احسانى؛ قبل از آن كه عبادت كنندگان رو به سوى تو آورند و بخشنده و عطا كنندهاى، پیشاز آن كه خواهندگان از تو بخواهند و چه شگفت است این كه بسیارمىبخشى و آن گاه از آنچه بخشیدهاى از ما وام طلب مىكنى!
خداوندا، من را به كمند مهربانى خویش به سوى خود آر تا وصال تو را دریابم و با جاذبه الطاف خویش مرا دركش تا به سوى تو روى آورم!
خدایا، رشته امیدم از تو نمىگسلد گرچه تو را سركشى نمودهام وهرچند تو را عبادت كنم باز دهشت مرا رها نمىسازد. كاینات مرا به سوى تو رهنمون مىگردند و یقینى كه به كرم تو دارم مرا به سویت مىكشاند.
خدایا، چگونه نومید گردم و حال آن كه تو امید منى و چگونه به خوارى تن در دهم در حالى كه تو تكیهگاه منى.
خدایا، چسان در برابرت دعوى سربلندى نمایم با آن كه بنیاد مرا از ذلت برآوردهاى و چسان سر فخر بر آسمان نسایم و حال آن كه مرا به خود منتسب كردهاى!
خدایا! چگونه رداى بینوایى درنپوشم، در حالى كه مرا درجایگاه فقرا نشاندهاى و چگونه خویشتن را فقیر بنامم با آن كه تو با بخشش خود بىنیازم ساختهاى!
تویى كه جز تو پروردگارى نیست. خود را به تمامى اشیا شناساندهاى به گونهاى كه موجودى نیست كه تو را نشناسد. تویى كه خویشتن را در آینه همه موجودات به من نمودهاى و من در همه چیزجمال تو را به آشكارا نگریستهام و تویى كه براى تمام موجودات آشنایى!
این بود بخش كوتاهى از بندهاى دعاى عرفه كه امام حسین علیه السلام در عرفات آن را زمزمه مىكرد و همه اطرافیان گوش به دعاى او داده و با صداى بلند گریه مىكردند و آمین مىگفتند. آهسته آفتاب حجاز در پشت كوههاى عرفات غروب مىكند و امام علیه السلام با شاگردان خود آهسته از دامنه كوه پایین مىآیند ودشت عرفات را به سوى مشعرالحرام ترك مىگویند.
خوشا بحال كسى كه پس از غروب عرفه كه از گناهان پاك شود، بار دیگر گناه نكند. امام صادق علیه السلام فرمود: "هنگامى كه روز عرفه به پایان انجامید و شب فرا رسید، فرشتگان به دوش انسان زده و مىگویند "اى زائر خانه خدا گذشتههاى تو بخشیده شد، مواظب باش كه در آینده، چگونهاى؟ (13)سلام بر كسانى كه غروب عرفه را در عرفات درك كرده، و به جایى رسیدهاند كه بفرموده رسول خدا خداوند فرشتگان را براى بخشش خود گواه گرفته و مىفرماید: "اشهدكم انى قد غفرت لهم." (14)
پىنوشت ها:
1- جوادى آملى،عرفان حج
2- " فتلقى ادم من ربه كلمات فتاب علیه انه هو التواب الرحیم" بقره/ 37 .
3- علامه سید هاشم بحرینی، تفسیر البرهان، چاپ دوم، ج 1، ص 86.
4- كنزالعمال، جلد 5، ص 13.
5- مستدرك الوسایل، جلد 2، ص 168/ وافى، جلد 2، ص 45.
6- بحارالانوار، ج 99، ص 264.
7- همان، ص 293 .
8- جوادى آملى، صهباى صفا، ص 85 .
9- همان، صص 85 و 86 .
10- محسن قرائتى، حج، دفتر انتشارات اسلامى، چاپ چهارم .
11- همان.
12- همان.
13- وافى، جلد 2، باب حج، ص 45 .
14- مجلسى ، بحار الانوار، جلد 99، ص 49 .