نگاهى به تفسير آيات ۱۰۱ تا ۱۰۷ سوره صافات
ذبيح اعظم
در متون دينى آمده است كه اسماعيل(علیه السلام) و عبدالله(علیه السلام) اگر چه تا پاى قربانى شدن پيش رفتند، لكن به حكم حكمت پروردگار پيش از تحقق ذبح، قربانى قبول افتاد و گوسفندى بهشتى به جاى اسماعيل(علیه السلام) و صد شتر به جاى عبدالله فدا شدند. از جمله حكمت هاى عدم تحقق اين دو ذبح به خواست پروردگار منان آن بود كه اين دو بزرگوار حامل نور خدا و سراج منير عالم حق و حقيقت يعنى محمد و آل محمد(علیه السلام) بودند؛ علاوه بر احاديثى كه به اين حكمت دلالت دارند(۳)، پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله) نيز فرموده است: «أَنَا ابْنُ الذَّبِيحَينِ؛(۴) من فرزند دو ذبيح هستم»؛ از امام رضا(علیه السلام) سؤال شده كه اين دو ذبيح كيانند حضرت فرمود: «مقصود از آن دو ذبيح، اسماعيل بن ابراهيم خليل و عبد الله بن عبد المطلب است.»(۵)
داستان ذبح حضرت اسماعيل(علیه السلام) در قرآن كريم طى آيات ۱۰۱-۱۰۷ از سوره صافات گزارش شده و در انتها آيه شريفه «وَ فَدَيناهُ بِذِبْحٍ عَظيم»(۶) به اين نكته اشاره فرموده است كه به جاى اسماعيل(علیه السلام) خداوند متعال «ذبح عظيم» قرار داد تا او در راه خدا كشته شود و اسماعيل(علیه السلام) از قربانى شدن رهايى يابد. بسيارى مى پندارند كه منظور از ذبح عظيم گوسفندى است كه به جاى اسماعيل(علیه السلام) ذبح شد، اما به نظر مى رسد اين نكته اگر چه صحيح است، لكن همه حقيقت نيست. در اين نوشتار ابتدا نگاهى به داستان ذبح اسماعيل و سپس وجوه مختلفى كه درباره ذبح عظيم است ، خواهيم داشت.
ذبح اسماعيل(علیه السلام)
در تفسير اين آيه شريفه و اين كه مقصود از ذبيح يعنى«غُلامٍ حَليمٍ» كيست ميان علماى اهل سنت و شيعه اختلاف نظر وجود دارد؛ رأى مشهور ميان عالمان شيعه همواره آن بوده كه ذبيح اسماعيل(علیه السلام) است،(۸) لكن بسيارى از اهل سنت اسحاق(علیه السلام) را ذبيح دانسته اند.(۹) روايات وارده از اهل بيت(علیه السلام) همه تصريح دارند بر اينكه ذبيح، اسماعيل(علیه السلام) بوده است.
از امام صادق(علیه السلام) سؤال شد؛ ذبيح چه كسى بوده حضرت فرمود: اسماعيل(علیه السلام)، زيرا خداوند عز و جل ابتدا قصه ذبح را نقل كرده و آن گاه به تولد اسحاق(علیه السلام) بشارت داده و فرموده: «وَ بَشَّرْناهُ بِإِسْحاقَ نَبِيا مِنَ الصَّالِحين»،(۱۰) اين استدلال از امام رضا(علیه السلام) نيز نقل شده است.(۱۱) و در روايت ديگرى، داود بن كثير علاوه بر آن سؤال، پرسيد كدام يك بزرگ ترند حضرت به تفصيل پاسخ دادند كه ذبيح اسماعيل(علیه السلام) بوده و بين نويد خدا به تولد اسماعيل و نويد به اسحاق، پنج سال فاصله است. و در پايان حضرت به همان استدلال از قرآن تمسك كرده و فرمودند: هر كس گمان كند اسحاق بزرگتر از اسماعيل است، اخبار قرآن در باره آن دو را تكذيب كرده است.(۱۲) مفسران نيز به اين استدلال تمسك جسته و آن را ظاهر آيات سوره صافات دانسته اند.(۱۳)
به لحاظ وقايع تاريخى و اخبار ديگر كتب آسمانى نيز مسأله قابل اثبات است. در اين زمينه علامه طباطبايى در الميزان گفته است: «مسأله نقل دادن هاجر به سرزمين تهامه كه همان سرزمين مكه است، و بنا كردن خانه كعبه در آنجا و تشريع احكام حج كه همه آن و مخصوصاً طواف، سعى و قربانى آن حاكى از گرفتاريها و محنتهاى هاجر و فرزندش در راه خدا است، همه مؤيد آنند كه ذبيح نامبرده اسماعيل بوده نه اسحاق.
انجيل برنابا هم يهود را به همين اشتباه ملامت كرده و در فصل چهل و چهار چنين گفته است: «خداوند با ابراهيم(علیه السلام) سخن گفت و فرمود: اولين فرزندت، اسماعيل را بگير و از اين كوه بالا برده او را به عنوان قربانى و پيشكش ذبح كن. و اگر ذبيح ابراهيم(علیه السلام) اسحاق بود، انجيل او را يگانه و اولين فرزند ابراهيم(علیه السلام) نمى خواند، براى اينكه وقتى اسحاق به دنيا آمد اسماعيل(علیه السلام) كودكى هفت ساله بود.»(۱۴)
در هر صورت پس از مدتى ابراهيم عليه السلام خوابى را كه از آن مأموريت ذبح فرزندش را دريافته بود با وى در ميان گذاشت و اسماعيل(علیه السلام) نيز پذيرفت و پدر را به اجراى فرمان خداوند تشويق نمود؛ «قالَ يا أَبَتِ افْعَلْ ما تُؤْمَرُ سَتَجِدُنى إِنْ شاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّابِرينَ»، وقتى هر دو آماده انجام اين دستور شدند و به نقل روايات متعددى، شيطان را كه تلاش مى كرد مانع اجراى اين امر الهى گردد، ناكام گذاردند، ابراهيم(علیه السلام) مشغول ذبح شد، ولى خداوند متعال ابراهيم را ندا داد: «اى ابراهيم! آن رؤيا را تحقق بخشيدى(و به مأموريت خود عمل كردى) ما اين گونه، نيكوكاران را جزا مى دهيم، اين مسلّماً همان امتحان آشكار است، ما ذبح عظيمى را فداى او كرديم؛ «إِنَّ هذا لَهُوَ الْبَلاءُ الْمُبينُ، وَ فَدَيناهُ بِذِبْحٍ عَظيم»(۱۵)
معناى فدا و وجوه ذبح عظيم
فداء و مشتقات آن ۱۴ بار در قرآن كريم آمده و همه به همان معناست(۱۸). لذا قرآن كريم از چيزى كه به جاى حضرت اسماعيل(علیه السلام) ذبح شد، به عنوان «ذبح عظيم» ياد كرده است، اما چه چيز به جاى اسماعيل(علیه السلام) قربانى خدا شد و ذبح عظيم نام گرفت ! امام رضا(علیه السلام) فرمود: «هنگامى كه عزم و اراده ابراهيم(علیه السلام) بر اين قرار گرفت كه فرزندش را ذبح كند، خداوند متعال به جاى او ذبح عظيمى را قرار داد و آن «كبش املح؛ قوچ سفيدى كه سياهى نيز داشت»(۱۹) و چهل سال در بهشت چريده بود و از رحم بيرون نيامده بود و خدا آن را با دستور «كن» آفريد تا فداى اسماعيل كند.»(۲۰)
در دايرة المعارف قرآن كريم نيز چنين آمده است: «ذبح عظيمى كه فداى اسماعيل شد، قوچى بود كه جبرئيل(علیه السلام) آن را از آسمان آورد؛ قوچى كه از مادر تولد نيافته؛ بلكه با فرمان «كن» ايجاد شده بود. بعضى آن را بز كوهى دانسته اند. گفته مى شود در صدر اسلام سر اين قربانى به صورت خشك شده، كنار ناودان كعبه آويزان بوده است. وصف آن به عظيم، به دليل آن است كه از ناحيه خداى سبحان بوده و فداى ذبح قرار گرفته يا به دليل پذيرفته شدن آن در درگاه خداوند يا چريدن در بهشت است. طبق روايتى از امام رضا(عليه اسلام) ابراهيم(علیه السلام) در سرزمين منى آرزو كرده است كه خداوند، قوچى را فداى اسماعيل قرار دهد و از آن رو كه پيامبر و امامان طاهر(علیه السلام) در صلب اسماعيل بوده اند، اين آرزو برآورده شده است.»(۲۱)
از طرف خدا بودن اين ذبح و براى خدا بودن آن وجه اصلى عظمت آن است، و در تفسير نمونه آمده است: «در اينكه عظمت اين ذبح از چه نظر بوده از نظر جسمانى و ظاهرى و يا از جهت اينكه فداى فرزند ابراهيم شد و يا از نظر اينكه براى خدا و در راه خدا بود و يا از اين نظر كه اين قربانى از سوى خدا براى ابراهيم فرستاده شد مفسران گفت و گوهاى فراوانى دارند، ولى هيچ مانعى ندارد كه تمام اين جهات در ذبح عظيم جمع، و از ديدگاههاى مختلف داراى عظمت باشد.»(۲۲)
علاوه بر آن قوچ بهشتى، تمام قربان هاى منى نيز فداى اسماعيل(علیه السلام) است؛ در ادامه روايت پيش گفته از امام رضا(علیه السلام) آمده است: «فَكُلُّ مَا يذْبَحُ بِمِنًى فَهُوَ فِدْيه لِإِسْمَاعِيلَ إِلَى يوْمِ الْقِيامَه فَهَذَا أَحَدُ الذَّبِيحَينِ؛ پس تمام قربان هايى كه تا قيامت در منى ذبح مى شوند، فداى اسماعيل(علیه السلام) است.»(۲۳) عظمت و بزرگى چنين ذبحى نيز روشن است، چرا كه از سويى هر سال بيش از يك ميليون قربانى در منى ذبح مى شود و با گذشت زمان، سال به سال بر وسعت آن نيز افزوده مى شود و ازسوى ديگر در ميان ذبح كنندگان انبيا، اوليا، ائمه، مؤمنان و صالحان نيز بوده و هستند كه با اخلاص تمام قربانى مى كنند.
ذبيح اعظم
در اين زمينه، در عيون اخبار الرضا(عليه السلام)، خصال شيخ صدوق و ديگر كتب معتبر روايى از امام رضا(علیه السلام) چنين نقل شده است: هنگامى كه حق تعالى به ازاى ذبح اسماعيل قوچى را فرستاد تا به جاى او ذبح شود، حضرت ابراهيم(علیه السلام) آرزو كرد؛ كاش مى شد فرزندش را به دست خود ذبح كند و مأمور به ذبح گوسفند نمى شد تا به سبب درد و مصيبتى كه از اين راه به دل و جان او وارد مى شود، مصيبت پدرى باشد كه عزيزترين فرزندش را به دست خود در راه خدا ذبح كرده تا از اين طريق بالاترين درجات اهل ثواب در مصيبت ها را به دست آورد. در اين اثنا خطاب وحى از پروردگار جليل به ابراهيم خليل رسيد كه محبوب ترين مخلوقات من نزد تو كيست
ابراهيم(علیه السلام) عرضه داشت: هيچ مخلوقى پيش من محبوب تر از حبيب تو محمد(صلی الله علیه و آله) نيست. پس وحى آمد كه آيا او را بيشتر دوست دارى يا خودت را ابراهيم(علیه السلام) گفت: او پيش من از خودم محبوب تر است. خداوند متعال فرمود: فرزند او را بيشتر دوست دارى يا فرزند خود را ابراهيم(علیه السلام) عرض كرد: فرزند او را بيشتر دوست دارم.
پس حق تعالى فرمود: آيا ذبح فرزند او(امام حسين عليه السلام) به دست دشمنان از روى ستم، بيشتر دل تو را مى سوزاند يا ذبح فرزند خودت به دست خودت در اطاعت من ! عرض كرد: پروردگارا! ذبح او به دست دشمنان بيشتر دلم را مى سوزاند. در اين هنگام خداوند خطاب كرد؛ اى ابراهيم! پس به يقين جمعى كه خود را از امت محمد(صلی الله علیه و آله) مى شمارند، فرزند او حسين(علیه السلام) را از روى ظلم و ستم و با عداوت و دشمنى، ذبح خواهند كرد همان گونه كه گوسفند را ذبح مى كنند و به اين سبب مستوجب خشم و عذاب من مى گردند.
ابراهيم(علیه السلام) از شنيدن اين خبر جانكاه، ناله و فرياد بر آورد و قلب و جان او به درد آمد و بسيار گريه نمود و دست از گريه بر نمى داشت تا اين كه وحى از جانب پروردگار جليل رسيد: « اى ابراهيم! گريه تو بر فرزندت اسماعيل اگر او را به دست خود ذبح مى كردى، فدا كردم به گريه اى كه تو بر حسين(علیه السلام) و شهادتش كردى و بدين سبب بالاترين درجات اهل ثواب در مصيبت ها را به تو دادم. در پايان امام رضا(علیه السلام) فرمود: اين است مفهوم قول خداوند عز وجل؛ «وَ فَدَيناهُ بِذِبْحٍ عَظِيمٍ».(۲۴)
اين حديث معتبر از امام رضا(علیه السلام) علاوه بر اين كه بر مصاديق ديگر ذبح عظيم صحه نهاده، آيه شريفه «وَ فَدَيناهُ بِذِبْحٍ عَظِيمٍ» را از انحصار در يك مصداق ظاهرى اگر چه عظيم، بيرون آورده و يك معناى دقيق عرفانى و ملكوتى ارائه كرده و سالار شهيدان را به عنوان ذبح عظيم معرفى نموده است. با آن كه همه امامان و پيامبران بسيارى در راه خدا شهيد شده اند و پيامبرى همچون حضرت يحيى(علیه السلام) را سر بريده اند و در برخى روايات نيز وجوه تشابهى بين شهادت حضرت يحيى(علیه السلام) و امام حسين(علیه السلام) بيان شده است،(۲۵) لكن قطعاً ذبيحى بزرگ تر و عظيم تر از سيدالشهدا(علیه السلام) در راه خدا ذبح نشده است، لذا تعبير «ذبيح اعظم» كم ترين چيزى است كه مى توان در حق سيدالشهدا(علیه السلام) گفت. نكته جالب توجه اين كه حضرت اسماعيل(علیه السلام) با اين كه ذبيح الله ناميده شده است و به راستى حضرت ابراهيم عزم بر ذبح او داشت و ذره اى در اطاعت امر خداوند متعال سستى نكرد ولى خدا نخواست كه او حقيقتاً ذبح گردد و مشيتش بر آن قرار گرفت ذبيح حقيقى او فرزند پيغمبر خاتم و جگر گوشه فاطمه و سيد و سالار شهيدان باشد.
آرى ! حسين بن على(علیه السلام)، انسانى برتر از عرش و فرش است كه خدا او را در قرآن كريم نفس مطمئنه ناميده «يا أَيتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّه» و او را به جوار خود فرا خوانده « ارْجِعِى إِلى رَبِّكِ راضِيه مَرْضِيه فَادْخُلِى فِى عِبادِى وَ ادْخُلِى جَنَّتِى»(۲۶) و او نيز با كمال اخلاص در لبيك گفتن به فراخوان پروردگار شتاب كرده(۲۷) و با دادن سر مباركش در راه رضاى پروردگار در مناى حسينى، ذبيح اعظم خدا شده است.
پي نوشت :
۱- علامه مجلسى، بحارالأنوار، ج،۱۳ ص۱۰۴ و ج،۱۴ ص،۱۸۲ چاپ بيروت، سال ۱۴۰۴.
۲- همان، ج،۹۸ ص۲۳۷ و ۳۲۰.
۳- شيخ صدوق، من لايحضره الفقيه، ج،۳ ص،۸۹ انتشارات جامعه مدرسين سال ۱۴۱۳ ق، وسائلالشيعه، ج،۲۷ ص،۲۶۰ مستدركالوسائل، ج،۱۶ ص،۹۷ بحارالأنوار، ج،۱۵ ص،۱۲۶ بحارالأنوار، ج،۱۰۱ ص،۳۲۴ الخصال، ج،۱ ص۱۵۶.
۴- منلايحضرهالفقيه، ج،۴ ص۳۶۸.
۵- بحارالأنوار، ج،۱۲ ص۱۲۲ و ج،۱۵ ص،۱۲۸ ح۶۹.
۶- الصافات/ ۱۰۷.
۷- (۲)البقره۱۲۴
۸- مركز فرهنگ و معارف قرآن، دايرة المعارف قرآن كريم، ج،۱ ص،۵۳۱ انتشارات دفتر تبليغات ۱۳۸۲.
۹- تفسير نمونه، ج،۱۹ ص: ۱۱۸
۱۰- منلايحضرهالفقيه، ج،۲ ص،۲۳۰ ح۲۲۷۸
۱۱- بحارالأنوار، ج،۱۲ ص،۱۲۹ ح،۷ قربالإسناد، ص۱۷۳
۱۲- بحارالأنوار، ج،۱۲ ص،۱۳۰ ح۱۱ و ص۱۳۲.
۱۳- الميزان، ج،۷ ص: ۲۳۲ و ج،۱۷ ص: ۱۵۳.
۱۴- ترجمه الميزان، ج،۷ ص: ،۳۲۳ الميزان، ج،۷ ص: ۲۳۲
۱۵- (۳۷)الصافات۱۰۰- ۱۰۷
۱۶- مجمع البيان، ج،۸ ص: ۷۰۸
۱۷- تفسير نمونه، ج،۱۹ ص: ۱۱۶
۱۸- (۲)البقره،۱۸۴ (۵) المائده،۳۶ (۷۰) المعارج،۱۱ (۳) آلعمران،۹۱ (۱۰) يونس،۵۴ (۱۳) الرعد،۱۸ (۳) الزمر۴۷
۱۹- لسان العرب، ج،۲ ص: ۵۹۹.
۲۰- بحارالأنوار، ج،۱۲ ص۱۲۲ و ج،۱۵ ص،۱۲۸ ح۶۹.
۲۱- دايرة المعارف قرآن كريم، ج،۱ ص۵۳۲-،۵۳۳ مركز فرهنگ و معارف قرآن، انتشارات دفتر تبليغات، چاپ ۱۳۸۲.
۲۲- تفسير نمونه، ج،۱۹ ص: ۱۱۶
۲۳- بحارالأنوار، ج،۱۲ ص۱۲۲ و ج،۱۵ ص،۱۲۸ ح،۶۹ الخصال، ج،۱ ص،۵۵ ح،۷۸ عيونأخبارالرضا(علیه السلام)، ج،۱ ص،۲۱۰ ح،۱ مستدركالوسائل، ج،۱۶ ص،۹۸ ح۱۹۲۶۸.
۲۴- بحارالأنوار، ج،۱۲ ص۱۲۴ و ج،۴۴ ص۲۲۵.
۲۵- بحارالأنوار، ج ،۴۵ ص ۲۱ و ج،۴۴ ص،۳۰۲ ح۱۳ و ج،۴۵ ص۲۱۱.
۲۶- (۸۹) الفجر۲۷.
۲۷- ر.ك : بحارالأنوار، ج،۲۴ ص۹۳.