ضرورت تغییر نگرش در نهاد روابط عمومی
نويسنده: اکبر نعمت الهی
نهاد روابط عمومی برای اثر گذاری و ایفای نقش مؤثر تر نیازمند تغییر نگرش، متناسب با نیاز های زمانه است و پذیرش مسئولیت در آن باید توأم با دلبستگی و عشق باشد که با چاشنی عقل و اندیشه و برنامه ریزی و پیگیری به بار بنشیند. نگرش بنیادی و ریشه ای در روابط بسیار مهم است و هدفهای آینده در هر مقطع زمانی، باید از پیش ترسیم شود زیرا نگاهی که در روزمرگی اسیر شود گرفتار انجماد و ایستایی خواهد بود بر اساس تجارب علمی و توصیه های علمی مناسب ترین حرکت ها در روابط عمومی ، برنامه هایی است که دست کم یک دوره چند ساله را پوشش دهد.
همچنین از آنجا که وابستگی برنامه ها به مدیریت، آنها را گرفتار خطر (ریسک) تغییر مدیریت می کند باید برنامه مورد عمل باشد تا بداهه پردازیهای شخصی. از این همه که بگذریم ، علاوه بر اصالت برنامه ریزی یکپارچه نگری در نهاد روابط عمومی از باید های توفیق در حرکت های ارتباطی محسوب می شود.
هر عنصر ارتباطی در روابط عمومی ها باید خود را متعلق به کل نهاد روابط عمومی کشور بداند زیرا احساس تعلق خاطر سازمانی غیر متعارف ما را از وظایف اصلی خود در گستره اجتماعی دورمی کند . افزون بر آن شرایط زمانی این نهاد را نیازمند یک توجه عمومی نشان می دهد و به نظر من هر عضوی از خانواده نهاد روابط عمومی وظیفه دارد در جهت تقویت مبانی و پایه های این نهاد تلاش کند و هر کسی از منظری به این مهم بپردازد . یک آسیب شناسی جدی در نهاد روابط عمومی معلوم می کند که امروز بسیاری از کاستیهای آن مربوط به ضعف ساختاری در این نهاد است. از نگاهی ضریب توفیق در اجرای برنامه های سازمانی ، مستقیماً « با نقش فعال روابط عمومی در سازمان مرتبط است و از منظری ، مناسبترین شکل کار در این نهاد ، حرکت تیمی است و تنها در جریان یک همکاری و تعامل گستره است که مقدمات دستیابی به اهداف تعیین شده فراهم می شود . از سوی دیگر با توجه به اینکه فعالیتهای ارتباطی به طور ماهوی با نیروی انسانی مربوط است توجه به باز خوردها از هر نوع آن اعم از بازخوردهای رسمی تا شوخی ها ، شایعات و اصطلاحات تازه شکل گرفته در میان کارکنان ، برای بازنگری و اصلاح مسیر رفته ، بسیار ضروری است .
نگرش خدماتی و توجه به صرف فعالیتهای جاری و غیر سیستماتیک امروزه جای خود را به نگرش علمی در روابط عمومی داده که این نگرش باید تقویت و نهادینه شود . همچنین اگر چه برنامه ریزی ، هدایت و نظارت از اهمیت زیادی برخوردار است اما حضور فیزیکی عناصر رواط عمومی هم برای ایجاد ارتباط و بستر سازی کم اهمیت نیست . زیرا ایجاد ارتباط میان فردی و توجیه علمی تصمیم گیران سطوح عالی سازمانی ، کمک مؤثری در هماهنگی سازمان با روابط عمومی به شمار می رود . امروزه سیستمهایموفق و کارآمد ، سیستمهای هماهنگ با روابط عمومی و همخوان با اصول ارتباطی هستند و از آنجا که روابط عمومی تنها نقطه تماس سازمانی با سازمان رسانه ای است همه مدیران در همه سطوح باید به تقویت این مرکز ثقل ارتباطی بیندیشد . همچنین با توجه به اینکه کارایی این مرکز اتکا ، به توان اطلاعاتی عناصر روابط عمومی متکی است ، حضور مادی و معنوی آنان در عرصه همه رویدادهای داخل سازمان و عملکرد ها و سیاستگذاری ها ضرورتی حیاتی به شمار می رود . خوشبختانه شرایط خاص زمانی در کشورمان ، امروزه اغلب مدیران عالی را متوجه این حقیقت ساخته و روزبه روز غبار از چهره سنتی روابط عمومی ها برگرفته می شود . در سال های اخیر توسعه ، موضوع محوری در کشور بوده است و در یک نگاه عمیق تر ، توسعه پایدار از طریق برنامه ریزی و روز آمدی می تواند نگرش متعالی تری باشد که روابط عمومی ها باید آن را تبیین کنند و سازمان دهند . توسعه در کنار قدمهای اجرایی نیازمند برنامه ریزیهای مناسب ارتباطی است . توسعه فرایندی نیست که به صورت انتزاعی تحقق یابد توسعه محصول هماهنگی ، همخوانی و حرکت موزونی است که از یک ارکستر بزرگ موسیقی انتظار می رود . دهها صدا آمیخته می شوند و شنونده با علم بر اینکه صدای دهها ساز را می شنود جز یک آهنگ دریافت نمی کند ، آهنگی که از فرط هماهنگی به نهایت زیبایی و کمال است و در این میانه تنها یک حرکت ناموزون قادر است این همه کمال را به ورطه نقصان و کاستی بکشاند .
توسعه محصول بعدی برنامه های مطالعه شده ارتباطی است و نقش روابط عمومی ها در میانه نهاد های ارتباطی انکار ناپذیر است . با همین قیاس اگر چه صدای هر واحد روابط عمومی صدایی جزئی و بطور انتزاعی کوتاه و کم اثر است اما در مجموعه ارکستر ، نقشی کمال بخش را ایفا می کند. از همین منظر مدیریت صنعت کشور امروز به ارزشهای راستین روابط عمومی پی برده و خود را در مسیر بزرگراه ارتباطی ، آنچه یک روابط عمومی هوشیار ، هدفمند و کارا توصیه می کند قرار داده و به فرا خور موضوع و شرایط به فرایند ارتباطی و در نهایت به توسعه کمک می کند .بسیاری از آگاهان هر گونه تغییر سیستماتیک را مبتنی بر تغییر در اندیشه می دانند و معتقد تا دگرگونی در نگرشها و ایده ها پیدا نشود تغییرات ارگانیک اتفاق نمی افتد و مسئولیت فراهم سازی بستر تغییرات اندیشه ای در سازمانها ، با روابط عمومی هاست که هستند و از این دیدگاه در هسته مرکزی توسعه قرار گرفته اند.
روابط عمومی ها باید تمهیدات لازم را برای حساس کردن مدیران نسبت به تغییر نگرش فراهم سازند زیرا مدیران تا نگاه توسعه ای پیدا نکنند و یا توسعه را به حوزه های انسانی تسری ندهند و تا غول توسعه را با ملاحظات زیست محیطی مهار نکنند یا توسعه اصلاً اتفاق نمی افتد و یا تبدیل به آلتی تخریبی می شود که عین نقض غرض است ، و این همه از مسئولیتهای روابط عمومی است .
با عنایت به این نقش مهم و تازه است که تدوین نظام اطلاع رسانی جامع و ایجاد شوراهای سیاستگذاری اطلاع رسانی با محوریت روابط عمومی ها ، اولویت خاص می یابند و در پی آن شیوه های متعدد و متنوع اطلاع رسانی به کار گرفته می شود تا آن هدف متعالی (تغییر نگرش ) به چنگ آید و آثار تحول بخش خود را صادر کند . البته باید توجه داشت که حرکتهای ارتباطی ماهیتاً حرکت های بلند مدت اند و نمی توان نتایج سریع از آن انتظار داشت در عوض عمیق و اثر گذار و ماندگار هستند.
به نظر من برای ایفای این نقش ویژه ، ابتدا باید به خود سازی پرداخت . نهاد روابط عمومی نیازمند علمی تر شدن بیشتر و آشنایی با تکنیکهای روزآمد است . طبعاً برای این بازسازی ، آگاهی نسبت به ضعفهای درونی و نیز ظرفیتهای بالقوه ، یک ضرورت اجتناب ناپذیر است . آشنایی دست اندر کاران روابط عمومی با ابزار های پیشرفته ارتباطی الکترونیکی ، زبان انگلیسی و شیوه های ارتباطی روز ، پیش نیازهای آغاز یک حرکت تحول آفرین در صنعت است . باید بر اثر بخشی به طرح های ارائه شده از سوی روابط عمومی ، ابتدا قابلیت های خود را ارتقا دهیم و سپس شایستگی های خود را اثبات کنیم . تنها در این صورت است که حرف ها و طرح های ما شنیده می شود . برای ایجاد موج تعالی بخش در سازمان باید که نقطه آغاز جریان (مدیر روابط عمومی) پیشاپیش جایگاه خود را یافته باشد آنهم با تکیه بر توانمندیهای ذهنی و اجرایی خود .وگرنه حرفهای او به در بسته خواهد خورد.
تا همین سالهای اخیر در ترکیب هیئتهای مدیره شرکتهای جایی برای مدیران روابط عمومی نبود ، چون نهاد روابط عمومی نتوانسته بود نقش خود را در توسعه انسانی و صنعتی اثبات کند . اما امروز کمترهیئت مدیره ای است که خود را از دیدگاههای ارتباطی بی نیاز بداند و نقش روابط عمومی را نادیده بگیرد به این ترتیب مشاهده می کنیم که تغییر نگرش آغاز شده لازم است تا رسیدن به مقصد نهایی ، این فرایند را تقویت و تکمیل کنیم تا گوهر ارتباط مورد نیاز شکل گیرد و آثار خود را بپراکند.
همچنین از آنجا که وابستگی برنامه ها به مدیریت، آنها را گرفتار خطر (ریسک) تغییر مدیریت می کند باید برنامه مورد عمل باشد تا بداهه پردازیهای شخصی. از این همه که بگذریم ، علاوه بر اصالت برنامه ریزی یکپارچه نگری در نهاد روابط عمومی از باید های توفیق در حرکت های ارتباطی محسوب می شود.
هر عنصر ارتباطی در روابط عمومی ها باید خود را متعلق به کل نهاد روابط عمومی کشور بداند زیرا احساس تعلق خاطر سازمانی غیر متعارف ما را از وظایف اصلی خود در گستره اجتماعی دورمی کند . افزون بر آن شرایط زمانی این نهاد را نیازمند یک توجه عمومی نشان می دهد و به نظر من هر عضوی از خانواده نهاد روابط عمومی وظیفه دارد در جهت تقویت مبانی و پایه های این نهاد تلاش کند و هر کسی از منظری به این مهم بپردازد . یک آسیب شناسی جدی در نهاد روابط عمومی معلوم می کند که امروز بسیاری از کاستیهای آن مربوط به ضعف ساختاری در این نهاد است. از نگاهی ضریب توفیق در اجرای برنامه های سازمانی ، مستقیماً « با نقش فعال روابط عمومی در سازمان مرتبط است و از منظری ، مناسبترین شکل کار در این نهاد ، حرکت تیمی است و تنها در جریان یک همکاری و تعامل گستره است که مقدمات دستیابی به اهداف تعیین شده فراهم می شود . از سوی دیگر با توجه به اینکه فعالیتهای ارتباطی به طور ماهوی با نیروی انسانی مربوط است توجه به باز خوردها از هر نوع آن اعم از بازخوردهای رسمی تا شوخی ها ، شایعات و اصطلاحات تازه شکل گرفته در میان کارکنان ، برای بازنگری و اصلاح مسیر رفته ، بسیار ضروری است .
نگرش خدماتی و توجه به صرف فعالیتهای جاری و غیر سیستماتیک امروزه جای خود را به نگرش علمی در روابط عمومی داده که این نگرش باید تقویت و نهادینه شود . همچنین اگر چه برنامه ریزی ، هدایت و نظارت از اهمیت زیادی برخوردار است اما حضور فیزیکی عناصر رواط عمومی هم برای ایجاد ارتباط و بستر سازی کم اهمیت نیست . زیرا ایجاد ارتباط میان فردی و توجیه علمی تصمیم گیران سطوح عالی سازمانی ، کمک مؤثری در هماهنگی سازمان با روابط عمومی به شمار می رود . امروزه سیستمهایموفق و کارآمد ، سیستمهای هماهنگ با روابط عمومی و همخوان با اصول ارتباطی هستند و از آنجا که روابط عمومی تنها نقطه تماس سازمانی با سازمان رسانه ای است همه مدیران در همه سطوح باید به تقویت این مرکز ثقل ارتباطی بیندیشد . همچنین با توجه به اینکه کارایی این مرکز اتکا ، به توان اطلاعاتی عناصر روابط عمومی متکی است ، حضور مادی و معنوی آنان در عرصه همه رویدادهای داخل سازمان و عملکرد ها و سیاستگذاری ها ضرورتی حیاتی به شمار می رود . خوشبختانه شرایط خاص زمانی در کشورمان ، امروزه اغلب مدیران عالی را متوجه این حقیقت ساخته و روزبه روز غبار از چهره سنتی روابط عمومی ها برگرفته می شود . در سال های اخیر توسعه ، موضوع محوری در کشور بوده است و در یک نگاه عمیق تر ، توسعه پایدار از طریق برنامه ریزی و روز آمدی می تواند نگرش متعالی تری باشد که روابط عمومی ها باید آن را تبیین کنند و سازمان دهند . توسعه در کنار قدمهای اجرایی نیازمند برنامه ریزیهای مناسب ارتباطی است . توسعه فرایندی نیست که به صورت انتزاعی تحقق یابد توسعه محصول هماهنگی ، همخوانی و حرکت موزونی است که از یک ارکستر بزرگ موسیقی انتظار می رود . دهها صدا آمیخته می شوند و شنونده با علم بر اینکه صدای دهها ساز را می شنود جز یک آهنگ دریافت نمی کند ، آهنگی که از فرط هماهنگی به نهایت زیبایی و کمال است و در این میانه تنها یک حرکت ناموزون قادر است این همه کمال را به ورطه نقصان و کاستی بکشاند .
توسعه محصول بعدی برنامه های مطالعه شده ارتباطی است و نقش روابط عمومی ها در میانه نهاد های ارتباطی انکار ناپذیر است . با همین قیاس اگر چه صدای هر واحد روابط عمومی صدایی جزئی و بطور انتزاعی کوتاه و کم اثر است اما در مجموعه ارکستر ، نقشی کمال بخش را ایفا می کند. از همین منظر مدیریت صنعت کشور امروز به ارزشهای راستین روابط عمومی پی برده و خود را در مسیر بزرگراه ارتباطی ، آنچه یک روابط عمومی هوشیار ، هدفمند و کارا توصیه می کند قرار داده و به فرا خور موضوع و شرایط به فرایند ارتباطی و در نهایت به توسعه کمک می کند .بسیاری از آگاهان هر گونه تغییر سیستماتیک را مبتنی بر تغییر در اندیشه می دانند و معتقد تا دگرگونی در نگرشها و ایده ها پیدا نشود تغییرات ارگانیک اتفاق نمی افتد و مسئولیت فراهم سازی بستر تغییرات اندیشه ای در سازمانها ، با روابط عمومی هاست که هستند و از این دیدگاه در هسته مرکزی توسعه قرار گرفته اند.
روابط عمومی ها باید تمهیدات لازم را برای حساس کردن مدیران نسبت به تغییر نگرش فراهم سازند زیرا مدیران تا نگاه توسعه ای پیدا نکنند و یا توسعه را به حوزه های انسانی تسری ندهند و تا غول توسعه را با ملاحظات زیست محیطی مهار نکنند یا توسعه اصلاً اتفاق نمی افتد و یا تبدیل به آلتی تخریبی می شود که عین نقض غرض است ، و این همه از مسئولیتهای روابط عمومی است .
با عنایت به این نقش مهم و تازه است که تدوین نظام اطلاع رسانی جامع و ایجاد شوراهای سیاستگذاری اطلاع رسانی با محوریت روابط عمومی ها ، اولویت خاص می یابند و در پی آن شیوه های متعدد و متنوع اطلاع رسانی به کار گرفته می شود تا آن هدف متعالی (تغییر نگرش ) به چنگ آید و آثار تحول بخش خود را صادر کند . البته باید توجه داشت که حرکتهای ارتباطی ماهیتاً حرکت های بلند مدت اند و نمی توان نتایج سریع از آن انتظار داشت در عوض عمیق و اثر گذار و ماندگار هستند.
به نظر من برای ایفای این نقش ویژه ، ابتدا باید به خود سازی پرداخت . نهاد روابط عمومی نیازمند علمی تر شدن بیشتر و آشنایی با تکنیکهای روزآمد است . طبعاً برای این بازسازی ، آگاهی نسبت به ضعفهای درونی و نیز ظرفیتهای بالقوه ، یک ضرورت اجتناب ناپذیر است . آشنایی دست اندر کاران روابط عمومی با ابزار های پیشرفته ارتباطی الکترونیکی ، زبان انگلیسی و شیوه های ارتباطی روز ، پیش نیازهای آغاز یک حرکت تحول آفرین در صنعت است . باید بر اثر بخشی به طرح های ارائه شده از سوی روابط عمومی ، ابتدا قابلیت های خود را ارتقا دهیم و سپس شایستگی های خود را اثبات کنیم . تنها در این صورت است که حرف ها و طرح های ما شنیده می شود . برای ایجاد موج تعالی بخش در سازمان باید که نقطه آغاز جریان (مدیر روابط عمومی) پیشاپیش جایگاه خود را یافته باشد آنهم با تکیه بر توانمندیهای ذهنی و اجرایی خود .وگرنه حرفهای او به در بسته خواهد خورد.
تا همین سالهای اخیر در ترکیب هیئتهای مدیره شرکتهای جایی برای مدیران روابط عمومی نبود ، چون نهاد روابط عمومی نتوانسته بود نقش خود را در توسعه انسانی و صنعتی اثبات کند . اما امروز کمترهیئت مدیره ای است که خود را از دیدگاههای ارتباطی بی نیاز بداند و نقش روابط عمومی را نادیده بگیرد به این ترتیب مشاهده می کنیم که تغییر نگرش آغاز شده لازم است تا رسیدن به مقصد نهایی ، این فرایند را تقویت و تکمیل کنیم تا گوهر ارتباط مورد نیاز شکل گیرد و آثار خود را بپراکند.