ابن سينا و انديشه هاي سياسي و اجتماعي
اوضاع سياسي و اجتماعي عصر ابوعلي سينا
علاوه بر آن ، ابو علي سينا بخشي از زندگي خود را در دوره ي حکومت سلطان محمود غرنوي گذراند . سلطان محمود ميل داشت ابوعلي سينا را در کنار خود داشته باشد تا از وي براي افزايش اعتبار و منزلت سياسي حکومتش بهره گيرد . اما ابو علي سينا هيچ گاه دعوت او را براي پيوستن به حکومت غزنويان نپذيرفت . اين رفتار سياسي ابن سينا ناشي از خصوصيات شخصي خودش و ويژگي هاي حکومتي سلطان محمود غزنوي بود ؛ زيرا سلطان از نظر ديني از مذهب حنفي و مسلک اشعري پيروي مي کرد و در عقيده ي خود بسيار تعصب داشت به حدي که غير همکيشان خود را کافر و مرتد و ريختن خون آن ها را جايز مي دانست ، در حالي که ابو علي سينا بر اساس اعتقادات شيعي ، حکومت متعصبانه ي سلطان محمود را قبول نداشت . (5)
محمود غزنوي ، که در شکل گيري انديشه هاي سياسي و اجتماعي ابو علي سينا نقش داشت ، اولين پادشاهي است که لقب « سلطان » بر او نهاده شد . همين مسأله از عدم اعتناي جدي به اسلام در چنين حکومتي دارد . همچنين وجود چاپلوسي و تحسين اعمال نارواي سلطان توسط در باريان ، ستودن فتوحات پر از کشتار شاه از سوي شعرا ، اذيت و آزار انديشمنداني مانند ابوريحان بيروني و ابوالقاسم فردوسي ، تشريفات همراه با لعب و لهو ، فساد و استبداد مطلق ، و اعدام دانشمندان به جرم اعتقادات شيعي از ديگر و يژگي هاي حکومتي است که در زمان سلطان محمود غزنوي ( معروف ترين و مقتدرترين پادشاه غزنوي ) بر بخش اعظم ايران - يعني : از همدان تا ماوراء النهر - حاکميت داشت .(6)
نابرابري هاي اجتماعي
اول . نيازهاي انسان به آن دليل که انسان از عقل پيروي مي کند ، متعدد و متنوع است .
به همين دليل ، نيازهاي انسان طيف و سيعي از خواسته هاي مادي ، معنوي ، فردي و اجتماعي را شامل مي شود . اما نيازهاي حيوان صرفاً مادي ، فردي و فاقد هر گونه هدف و کمال جويي آگاهانه است ؛ چرا که حيوان تابع غريزه است .
دوم . چون نياز انسان متعدد است و خود نيز به تنهايي قادر نيست همه ي نيازهايش را تأمين کند ، به تقسيم کار روي مي آورد و روشي برمي گزيند که به تعاون و همکاري مي انجامد . ضرورت ديگر اين همکاري در تفاوت انسان ها از همديگر است . به بيان ديگر، هر يک از انسان ها استعداد برآوردن يک يا چند نياز انساني را دارد. از اين رو ، در صورت همکاري جمعي ، مي تواند به همه ي نيازهاي خويش پاسخ دهد . (7)
اختلاف انسان ها در استعدادو توانايي ، از حکمت و مشيت الهي سرچشمه مي گيرد و براي بقا و تکامل جامعه ي انساني ضروري است . به بيان ديگر ، اگر همه ي مردم پادشاه باشند ، همديگر را نابود مي کنند . اگر همه غني و توانگر و در ثروت ، يکسان و برابر باشند، هيچ کس براي ديگر ي کار و خدمت نمي کند و نياز هيچ کس بر آورده نمي شود و اگر همه در فقر به سر برند ، از تنگدستي ، گرسنگي و تشنگي هلاک مي شوند . اين تفاوت ها ، اختلاف در درآمد و ثروت و سرانجام ، پديد آمدن طبقات اجتماعي را فراهم مي آورد . برپايه ي همين تفاوت ها ، سه طبقه ي سياستمداران ، صنعتگران و پاسداران در جامعه شکل مي گيرند . (8)
سياستمداران در رأس جامعه قرار دارند . در طبقه ي سياستمداران نيز بايد مدير و سياستمداري قرار داشته باشد که حقايق فلسفي را بداند و يا مبادي دين را بشناسد. اگر حقايق فلسفي را مي فهمد بر اساس آن و گرنه برپايه ي مبادي دين به وظايفي همچون هدايت رعيت به عبادت ، تحقق عدالت اجتماعي ، تهيه ي ابزار جنگي و نظارت بر دخل و خرج بيت المال بپردازد . او همچنين بايد مردم را به اطاعت ازجانشين خود که بر اساس صفات علم ، شجاعت و مانند آن برمي گزيند ، وادارد ؛ زيرا فقط در اين صورت ، مدينه ي عادله و صالحه ، که تأمين کننده ي سعادت دنيا و آخرت بشر است ، شکل مي گيرد . (9)
حکومت ديني
از نظر ابن سينا ، اين قوانين سه دسته اند :
1- قوانين عقلي : اين قوانين در همه ي مکانها و زمان ها ثابتند و درستي و نادرستي همه چيز به آن سنجيده مي شود .
2- قوانين کلي : قوانيني هستند که با گذشت زمان تغيير مي کنند و در مکان هاي مختلف اشکال گوناگوني به خود مي گيرند و اين قوانين ، نحوه ي اجراي قوا نين عقلي را نشان مي دهند و به عنوان مفسر قوانين عقلي به کار مي روند .
3- قوانين جزئي : قوانيني که به وسيله ي شوراهاي محلي و با تبادل نظر با افراد کاردان پديد مي آيند و شديداً در معرض تغيير و دگرگوني اند ، قوانين جزئي نام دارند . (11)
حکومتي که قانون عدل را به مرحله ي اجرا مي گذارد ، بايد خود عالم به قانون و عامل به آن باشد . حکومتي شايستگي اجراي قانون را دارد که دور انديش ، انديشمند و عالم در دين باشد . بنابراين ، او تمايزي بين دين و سياست قايل نيست و اين دو را از يک مقوله ي واحد مي داند . چنين حکومتي « حکومت ديني » است . حکومت ديني قوا نين مورد نياز رعيت را فراهم مي آورد . و خودو مردم را ملزم به رعايت مقررات مي داند . بدين سان ، دست ستمگران از ستمديدگان کوتاه مي شود و عدالت در جامعه استقرار مي يابد .(12)
همچنين حکومت ديني وظيفه دارد سازمان هايي را براي اداره ي امور مردم تشکيل دهد ، مردم را به کار فراخواند و از بيکاري بازدارد . از کار افتادگان را جمع آوري نمايد و آنان را سرپرستي کند ، در تأمين کالاهاي مورد نياز مردم بکوشد و از کارها و حرفه هاي بي ثمر و زيان آور جلوگيري نمايد . علاوه بر آن ، حکومت ديني بايد مروج تعاون و همکاري ، سوادآموزي و درست کاري باشد و از تخلف از قانون و سرپيچي از اوامر حکومت ممانعت به عمل آورد . (13)
نقش سياسي خانواده
اول . مهم ترين عامل درپيدايي خانواده ، نياز بشر به غير است . انسان بدون کمک ديگران و به تنهايي ، قادر به ادامه ي حيات وتأمين نيازهاي جسمي و روحي خود نيست .
دوم . ازدواج وسيله اي مناسب و مطلوب براي توالد و تداوم نوع بشر است .
سوم . محصول ازدواج ، کودکاني هستند که پس از رشد ، عصاي دست پدران و مادران ناتوان ، عاجز و پير مي شوند . از اين رو ، ازدواج بيش از آن که تأمين کننده ي نيازهاي فردي باشد ، تأمين کننده ي نيازهاي جمعي است . در نتيجه ، بعد اجتماعي ازدواج از بعد فردي آن برجسته ترمي نمايد . (14)
در ساختار سياسي خانواده ، مرد در رأس قدرت قرار دارد و او است که مديريت و کياست خانواده را بر عهده مي گيرد ، برديگران فرمان مي راند و ديگران از او اطاعت مي کنند . اما مرد خانه در اداره ي خانواده ( جامعه کوچک )، بايد به سه اصل توجه نمايد و سياست و اداره ي خانواده را بر آن اصول قرار دهد . (15)
1- بايد بداند که « بهترين زن آن است که عاقل ، ديندار ، شرمگين ، زيرک ،دوستدار ، زاينده ، کوتاه زبان ، مطيع ، يک دل ، امين ، گران سنگ و خادم شوي [شوهر] باشد و مال اندک شوي را از طريق اقتصاد ، فزوني دهد و با خوي خوش ، غم هاي او را بگسارد و اندوه او را تسکين دهد . »
2- احترام به زن ، رعايت حال او ، تأمين نيازهايش و تربيت او بر عهده ي مرد است تا زن بتواند به وظايف و تکاليف خود عمل نمايد .
3- مرد بايد زن را به کاري مشغول کند ؛ زيرا زن بيکار توان ، همت و وقتش صرف کارهاي بيهوده مي شود . (16)
ابو علي سينا توصيه هاي مذکور را به آن دليل ابراز مي دارد که خانواده را اساس اجتماع مي داند ، سلامت آن را به سلامت اجتماع پيوند مي زند و آگاهي از اين مسائل و به کار بستن آن را براي مردان ، که در رأس اين دو جامعه ( خانواده و اجتماع ) قرار دارند ، ضروري مي شمرد .
ديگر آراء سياسي ابن سينا
1- او غايت زندگي انسان را سعادت مي دانست . سعادت را نيز فاني در عقل فعال ( خداوند تبارک و تعالي ) تفسير مي کرد . به عقيده ي او ، فقط در صورت فاني شدن انسان در خدا است که اتصال و پيوند بين عالم دنيا با عالم آخرت برقرار مي شود . (17)
2- ابن سينا با آگاهي از رابطه ي تنگاتنگ تعليم و تربيت با پديده هاي سياسي ، توصيه مي کند که کودکان را به ايمان بياراييد ، به آنان اخلاق نيکو بياموزيد ، تندرستي شان را با ورزش حفظ کنيد ، سواد يادشان دهيد و آن ها را به کارهاي شايسته اي که به آن دلبستگي دارند ، بگماريد . (18)
3- به اعتقاد ابن سينا ، علوم به دو دسته ي ثا بت و غيرثابت تقسيم مي شود . علوم ثابت ( يا حکمت ) به نظري و عملي و حکمت نظري به علوم طبيعي ، رياضي ، و علم الهي و حکمت عملي به علم اخلاق ، تدبير منزل و تدبير مدني ( علم سياست ) تقسيم مي گردد . (19)
4- شيخ الرئيس عقيده داشت که دريافت ماليات ، غرامت هاي جنگي و مصادره ي اموال مخالفان حکومت ، تنها راه تهيه ي مخارج سپاهيان ، کارمندان ، بيماران ، از پاافتادگان و ديگر نيازمندان است . (20)
خلاصه مطالب
2- به عقيده ابن سينا ، ناتواني انسان ها در تامين همه نيازهاي انساني و نيز اختلاف انسان ها در استعداد ، دو عاملي است که تقسيم کار و همکاري متقابل و جمعي را اجتناب ناپذير ساخته است . حاصل اين همکاري جمعي دو چيز است : اول اين که نيازهاي متعدد انساني برآورده مي شود . دوم آن که تقسيم کار و تفاوت استعدادها به اختلاف در درآمد و سرانجام ، به پديد آمدن طبقات اجتماعي همچون سياستمداران و صنعتگران مي انجامد .
3- ابن سينا معتقد به حکومت ديني بود . از نظر وي ، حکومت ديني حکومتي است که عالم به قانون عدل ( قانون الهي و قوانين ناشي از آن ) و عامل بدان باشد و حکومتي شايستگي اجراي قانون عدل را دارد که دور انديش ، انديشمند و عالم در دين باشد ؛ يعني : حکومتي که در آن ، تمايزي بين دين و سياست نباشد . چنين دولتي وظيفه دارد به اداره ي امور مردم بپردازد و در تأمين نيازهاي مردم و ترويج همکاري و تعاون جمعي اهتمام بورزد .
4- ازدواج به دليل نياز انسان به غير ، ضرورت تداوم نوع بشر و نياز به مددکار در پيري شکل مي گيرد. بنابراين ، ازدواج بيش از آن که تأمين کننده ي نيازهاي فردي باشد ، تأمين کننده ي نيازهاي جمعي است . با ازدواج ، خانواده شکل مي يابد و مرد در رأس آن قرار مي گيرد و البته او در اداره ي اين جامعه ي کوچک ، بايد زنان را بشناسد و نيازهايشان را برآورد ؛ زيرا خانواده اساس اجتماع است و سلامت آن به سلامت اجتماع پيوند مي خورد .
5- ابن سينا همچنين عقيده داشت غايت زندگي انسان ، سعادت است . بايد در تعليم و تربيت کودکان کوشيد دريافت ماليات ، غرامت جنگي و مصادره ي اموال مخالفان تنها راه تهيه ي درآمد دولت است .
پي نوشت :
1- برخي گفته اند « سينا » اشاره به صحراي سينا است ؛ زيرا جد پنجم ابوعلي سينا در صحراي سينا مي زيست .
2- ابو علي سينا شيعه بود . علاقه ي مفرط وي به فلسفه و انتخاب کنيه ي ابو علي از سوي او بخشي از دلايل شيعه بودن ابن سينا است . علاوه بر آن ، همکاري وي با حکمرانان شيعه ، بر شمردن امتيازات علي ( ع) بر ديگران در امر خلافت ، تولدو زندگي در يک شهر شيعي مذهب و ... نيز از دلايل شيعي بودن او است . ر. ک : فلاسفه شيعه ، نعمه ، ص 152 .
3- همان ، ص 144 - 156.
4- نابغه ي شرق ،نورالله لاروردي ، ص 8 - 11 .
5- همان.
6 - همان.
7- تاريخ فلسفه در ايران و جهان اسلامي ، حلبي ، ص 223.
8- همان .
9 - تاريخ فلسفه در ايران و جهان اسلامي ، حلبي ، ص 225 .
10- مجموعه مقالات و سخنراني هاي هزاره ي ابن سينا ، کميسيون ملي يونسکو در ايران ، ص 83 - 99.
11- همان .
12-مجموعه مقالات و سخنراني هاي هزاره ي ابن سينا ، کميسيون ملي يونسکو در ايران - ص 83 - 99.
13- همان .
14- تاريخ انديشه هاي اجتماعي در اسلام ، ستوده ، ص 71 - 73 .
15- همان .
16- همان .
17- ابن سينا ، محمود مرعشي ، ص 33.
18- تاريخ فلسفه در ايران و جهان اسلامي ، حلبي ، ص 226.
19- ابن سينا ، مرعشي ، ص 22.
20- دائره المعارف تشيع ، ج 1 ، ص 334.